برای جوانهای انقلابی در دهه پنجاه هیچچیز مانند اعلامیه خواندن و پخش کردن جذاب و البته خطرناک نبوده است؛ یک دستور از فرماندهای در تبعید که قرار است تحول شکوهمندی را با کلمات در کشوری استعمارزده ایجاد کند. امام خمینی از سال چهلودو شروع به نوشتن اعلامیه کردند. مبارزهای که تا گلبانگ پیروزی ادامه داشت. جوانها مسئول پخش و منتشر کردن این کلمات معجزه آفرین در کشور بودند. اینکه با چه دردسری چاپخانه امنی پیدا میکردند تا یک اعلامیه را تکثیر کنند خودش یک ماجرای امنیتی-سیاسی است که میتواند سوژه دهها فیلم و سریال باشد. پخش کردن اعلامیه بین مردم هم که دیگر از آن تعقیب و گریزهای خوشگلی است خوراک به تصویر درآمدن. البته فیلمهایی بودهاند که تصاویر را درآوردهاند ولی هنوز راضیکننده نیست. آنچه اینجا اهمیت دارد استفاده امام از بروزترین، سادهترین و سریعترین راه برای انتقال اهداف انقلاب به مردم است. ایشان در اعلامیهها مواضع خود و اهداف انقلاب را تبیین میکردند و گام بعدی مبارزه را به مردم نشان میدادند. عموما متن اعلامیهها هم یک فضای حماسی خاصی دارد که مردم را تشویق و ترغیب به مبارزه میکند. وظیفه اصلی یک فرمانده در میدان جنگ هم همین است. زمین جنگ را برای سربازان تشریح کند و بگوید با چه سلاح و ادواتی آن را فتح کنند. در گام اول انقلاب این سلاحها در کوچهپسکوچههای شهرها و روستاها توزیع میشد و مانند نور برآمده از طلوع آفتاب صبحگاهی فضای فکری مردم را روشن و لطیف میکرد. پخش کردن اعلامیههای امام، یکی از نخستین جهادهای تبیین انقلاب بود که در طی آن، مردان وزنان و نوجوانان هموغمشان این بود که سخن امام به گوش افراد بیشتری برسد. آنچه از خاطرات مبارزان برمیآید این است که پخش اعلامیه، نیاز زیادی به مهارت، حرفهای بودن، هوش و ذکاوت و ابتکار و خلاقیت و حتی آمادگی بدنی داشته است. این ویژگیها با اندکی تفاوت امروز هم موردنیاز ما است. یک سطح از جهاد تبیین رساندن پیام به گوش مردم است و سطحی دیگر، باز کردن مسائل و حل شبهات و تأثیرگذاری هنری بر قلوب. در گام دوم انقلاب هم فرمانده باز همان راهبرد را در دستور کار جریان انقلابی گذاشتهاند؛ جهاد تبیین. حالا ما قرار نیست از ترس سربازان پهلوی اعلامیهها را میان سبزی یا روزنامه بپیچیم و با کلی ترس و اضطراب آن را به دوستانمان یا دیگران بدهیم. حالا کوچهپسکوچههای فضای مجازی در اختیار ما است. فضایی که در آن خبری از شلیک گلوله به سویمان نیست اما تا دلتان بخواهد گلوله دروغ، تحریف، تخریب، بزرگنمایی به مغزمان میخورد. هرروز که اینترنت گوشی را روشن میکنیم رگباری از گلولهها به باورهایمان، اعتقادمان و امیدهایمان اصابت میشود. تبیین همان ضدگلولهای است که قرار است سپر ما باشد. تبیین پادزهری است که سم تزریقشده توسط دشمنان را از بدنمان خارج میکند. همانطور که تهاجم ترکیبی است، تبیین هم باید ترکیبی باشد. متأسفانه دید جزیرهای داشتن به مشکلات یکی از حربههای رسانهای دشمنان علیه ما است. اینکه چرا فلان کار در وزارتخانهای انجامشده است درصورتیکه در عرصهای دیگر فلان و بهمان مشکل راداریم. مثلا کشور در حوزه معیشت دچار مشکل است؛ دشمن همین یک تابلو از ایران را تبدیل به نمایی از کلیت وضعیت کشور میگرداند. مثلاینکه نمایی از یک فیلم را برداری و بگویی تمام فیلم در همین یک نما جمع است. تروریسم رسانهای این تابلو را که تنها یکی از عرصههای کشور را تشکیل میدهد، هرروز به ذهن مخاطب میکوبد تا حس بدبختی و عقبماندگی را در جان ایرانی نهادینه و ملکه سازد. در تبیین مسائل باید از این نگاه زرد رسانهای و سانتیمانتال ژورنالیستی فاصله گرفتهشده و حرفهای عمل شود. نگاه حرفهای و دقیق و واقعگرایانه، یعنی اینکه دید جزیرهای را کنار بگذاریم و نگرش کلی و برآیندی داشته باشیم. همه مسائل و پیوندهایشان را باهم ببینیم. معنای دیگر حرفهای بودن در اینجا یعنی اینکه پشت تیربار منتظر نباشیم تا یک تیر سمت مان پرت شود بعد شروع به شلیک کردن بکنیم. بهقولمعروف بهترین دفاع حمله است و خیلی اوقات اگر منتظر حمله دشمن بمانیم، دیگر اصلا شانسی برای زنده ماندن و دفاع نخواهیم داشت. منتظر حمله ماندن با علم به قطعیت حمله، عقلانی نیست. ما در فضای نظامی، به دکترین دفاع تهاجمی واردشدهایم اما در عرصه فرهنگی و رسانهای، سالها است در موضع دفاع، آنهم دفاعی نیمبند و بدون ساختار و ضعیف قرار داریم. دیگر وقتش رسیده است که تغییر تاکتیک بدهیم و به موضع تهاجم نقلمکان کنیم. قرار نیست تا آخر با یک مدل بازی کنیم همانطور که هیچ تیم فوتبالی برای فتح جام، تاکتیک یکسانی ندارد. زمان، زمان حمله است.
زیرساختهای تمدنی غرب در حال فروپاشی است و ضربه رسانهای به پایههای غرب ،حکم همان برداشتن یکتکه از پایینترین طبقه بازی جنگ را دارد. بهطور مثال حماسه اربعین، رسانهای تأثیرگذار برای به زیر کشیدن ساختار غرب است و به همین دلیل در رسانههای آنطرف پوشش داده نمیشود. نمایش دادن راه سومی برای زندگی کردن بهدوراز تفکر قرونوسطایی و سرمایهداری هم یکی دیگر از تهاجمهای رسانهای است که میتوانیم برای پیشبرد اهداف انقلاب از آن استفاده کنیم. مردم جهان کنونی دریافتهاند که با شیوههای سرمایهداری بهشت زمینی ساخته نمیشود فقط تصور مناسبی از شیوه جایگزین ندارند که اینجا است که ما باید ورود کنیم و ورود ما جز با رسانه میسر نیست. یکی دیگر از مهمترین مسائل تبیینی برای مردم است ماجرای کرونا و آینده آن است که ما قرار است با چه جهانی بعد از کرونا مواجه باشیم و لزوم مواجهشدن با آن چگونه باید باشد. مهمترین زیرساخت برای تبیین، ایجاد بستر مناسب و امن است که جز با شبکه ملی اطلاعات اتفاق نمیافتد. مشخصا تا ایران درزمینه حکمرانی فضای سایبری اقداماتی انجام ندهد، در جهاد تبیین لنگ میمانیم و همان آب در هاون کوبیدن است. مسئلهای که بارها توسط رهبر انقلاب خطاب به مسئولان گوشزد شده است.
امامین انقلاب برای پیشبرد قطار سریعالسیر انقلاب از تبیین با استفاده از پیشرفتهترین امکانات موجود استفاده کردهاند و این یعنی فرماندهان ما بسیار حرفهای هستند ولی سربازان هنوز به نقطه مطلوب نرسیدهاند که با توجه به تکرار لزوم جهاد تبیین از طرف رهبر انقلاب، باید به سطح حرفهای در جهاد تبیین برسیم!
منبع:روزنامه رسالت
ارسال نظرات