دنیای جدید را دنیای اطلاعات و دادهها نامگذاری کردهاند و عبارتهایی مثل «عصر اطلاعات» یا «عصر انفجار اطلاعات» هم دقیقا به همین دلیل رایج شدهاند. معنای ساده و دقیق این عبارتها، این است که گسترش روزافزون و خیرهکننده ابزارهای نوین اطلاعرسانی مثل ماهوارهها، سایتها و شبکههای اجتماعی و پیامرسانها، باعث شده است تا در آنِ واحد یا حداقل در کمترین زمان ممکن، حجم انبوهی از اطلاعات و دادهها در حوزه های مختلف به مخاطبان و کاربران ارائه شود و به نوعی مخاطب و کاربر، با فوران و انفجار اطلاعات مواجه میشود.
ویژگی مثبت این ویژگی عصر اطلاعات، سهولت دسترسی انسانها به اطلاعات و افزایش اطلاعات و دادههای در اختیار آنهاست که باعث بهبود کیفیت زندگی و کار میشود. طبیعی است که هرچقدر اطلاعات در دست آدمها درباره یک موضوع بیشتر باشد، بهتر میتوانند درباره آن بررسی و برنامهریزی کنند، اما این فقط یک روی سکه عصر اطلاعات است. روی دیگر ماجرا، همان جنبه منفی فوران و انفجار اطلاعاتی است که باعث گم شدن مخاطبان و کاربران در میان حجم انبوه اطلاعات و دادهها و گیج شدن آنها در طوفان اطلاعاتی میشود. این مسئله وقتی مشکلسازتر میشود که این فوران اطلاعاتی همراه با عنصر فریب و «مهندسی پیام» باشد و به صورت برنامهریزی شده، حجم انبوهی از اطلاعات درباره یک موضوع در یک رسانه یا یک پیامرسان، بر سر مخاطب ریخته شود تا در نهایت، فکر و تحلیل و عمل او به سمتی که طراحان این انفجار میخواهند، هدایت شود؛ در حالی که، اصل بر این است که مخاطب خودش از میان اطلاعات و دادهها، آنچه را که نیاز دارد ببیند، بردارد و استفاده کند.
حالت دوم – یعنی وجه منفی عصر انفجار اطلاعات – همان چیزی است که امروز در شبکههای اجتماعی و پیامرسانها جریان دارد. واقعیت رایج کنونی در این پدیدههای جدید اطلاعرسانی این است که کمیت اطلاعات و دادهها، بر کیفیت و درستی آنها سبقت گرفته و خودبخود به نوعی «عطش اطلاعاتی» برای کاربران تبدیل شده است. به عنوان مثال، وقتی یک نفر در وارد یک کانال تلگرامی خبری مراجعه میکند و درباره یک اتفاق جویای اطلاعات و اخبار میشود، آنقدر با اطلاعات گسترده و صحیح و غلط مواجه میشود که گاهی متوجه نمیشود کدام خبر درست است، کدام نزدیک به واقعیت است و کدام از اساس کذب است و در لابلای اخبار درست بطور هنرمندانه جاگذاری شده تا به خورد مخاطب داده شود و بر دستگاه فکری و محاسباتی او اثر بگذارد؟!
این نوع مهندسی پیام و بهم ریختگی ذهن مخاطب و هدایت او به سمت مورد نظر، در موضوعات و مسائل حساس و چالشبرانگیز به مراتب شدیدتر دیده می شود؛ حالا میخواهد موضوع هک شدن و حمله سایبری به سامانههای پمپ بنزین باشد، یا طرح مجلس برای ساماندهی فضای مجازی و صیانت از حقوق کاربران، مسئله حجاب و امنیت اخلاقی جامعه، نرخ ارز و ...؛ مهم این است که رگ خواب مخاطبان در این موضوعات به دست طراحان عملیات خبری و اطلاعرسانی قرار میگیرد و با بمباران اطلاعاتی و خبری، فرصت فکر کردن و مطلع شدن و درست برنامهریزی کردن گرفته میشود.
اما راه حل این معضل نوین چیست و چطور باید با آن مواجه شد؟! خلاصه همه مباحث تئوریک و پیچیده در حوزه علوم شناختی و علوم ارتباطات این است که برای گم نشدن در طوفان اطلاعاتی هدفمند، ابتدا باید بدانیم در شبکههای اجتماعی و پیامرسانها دنبال چه چیزی هستیم و چه میخواهیم؟ از کجای این پیامرسانها میتوانیم اطلاعات مورد نیاز را به دست بیاوریم و چگونه اعتبار منبع را بفهمیم و مطمئن شویم؟
به عبارت دیگر، وقتی گوشی موبایل را به دست میگیریم و میخواهیم ببینیم که ماجرای حمله سایبری و از کار افتادن پمپ بنزینها چیست، باید مراقب باشیم که دقیقا به کدام صفحات در شبکههای اجتماعی یا کدام کانال در پیامرسانها مراجعه میکنیم؟ آیا سابقه آن صفحه مجازی یا کانال تلگرامی در ارائه اخبار دقیق، واقعی و بیطرفانه، قابل اعتماد است یا محل تردید است؟! همچنین بد نیست، در چنین مواقعی از اهل فن و آنهایی که سر از ماجرا درمیآورند بپرسیم و مشورت کنیم تا در بیراهههای اطلاعرسانی گم نشده و از مسیر اصلی دور نشویم.
لازمه این دقت در سنجش اخبار و دادهها نیز توجه به مسئلهای با عنوان «سواد رسانهای» است؛ یعنی فنون و تکنیکهایی را که با آنها مخاطبان را به سمت و سوی دلخواه هدایت میکنند، مطالعه کنیم، بدانیم و آنها را به موقع تشخیص دهیم تا گرفتار کمیتگرایی و گرداب خبری و اطلاعرسانی نشویم.
ارسال نظرات