این حکایت تاریخی از روزگار صدارت میرزا تقیخان فراهانی معروف به «امیرکبیر»، مرد خوشنام تاریخ و سیاست ایران، نقل شده که وقتی بیماری آبله در بسیاری از شهرهای ایران شیوع پیدا کرد و هزاران قربانی گرفت، اطبا و حکما به این نتیجه رسیدند که باید مردم را علیه بیماری آبله، «مایهکوبی» کنند؛ یعنی همان واکسینه کردن امروزی. به محض اینکه این خبر منتشر شد، عدهای رمال و جنگیر در کوچهها و خیابانها راه افتادند و در گوش مردم خواندند که مایهکوبی باعث حلول شیطان در روح آدمیزاد میشود!
همین تبلیغات سوء و عجیب و غریب، باعث شد تا عده قابل توجهی از مردم آن روزگار – که از سواد و دانش چندانی هم بهره نبرده بودند – بترسند و از واکسن زدن خود و فرزندانشان جلوگیری کنند؛ در یک مورد دردناک، پدر و مادری آنقدر در مقابل واکسینه شدن فرزندشان در مقابل بیماری آبله مقاومت کردند که کودک بینوا مبتلا شد و جان داد!
وقتی این خبر به گوش امیرکبیر رسید، به شدت گریه کرد و (نقل به مضمون) گفت: این تقصیر ماست! اگر در همه کوچهها و خیابانهای این مملکت، بساط علم و معرفت و روشنگری برپا میکردیم، رمالها و جنگیرها بساطشان را جمع میکردند و میرفتند و دیگر فرصت نمیکردند به مردم دروغ بگویند و با جان آنها کاسبی و بازی کنند.
حالا شده، حکایت بیماری مُهلک کرونا و مقاومت عدهای در مقابل واکسیناسیون عمومی! جماعتی که برخی از آنها تا دیروز همصدا با رسانههای وابسته به دشمن – همان دشمنی که حتی داروی بیماران سرطانی و واکسن کرونا را هم تحریم میکند – فریاد میزدند که چرا واکسن وارد نمیکنید، حالا در حرکتی عجیب و مشکوک، از ایجاد تردید نسبت به واکسن داخلی هم فراتر رفته و اصل واکسیناسیون مردم – با واکسن ایرانی یا خارجی – را زیر سوال میبرند! آنهم در شرایطی که انتظار میرود با واکسیناسیون عمومی و گسترده، جلوی یکهتازی کرونا و داغدار شدن هزاران خانواده دیگر در این مملکت گرفته شود.
حالا سوال اینجاست که ریشه روانی و اجتماعی این پدیده واکسنگریزی و واکسنستیزی چیست و چه اثراتی بر سلامت جامعه ایرانی دارد؟
وقتی نگاهی به دور و اطرافمان میاندازیم، آنهایی که بر طبل واکسن نزدن میکوبند و میدان را برای تاخت و تاز کرونا بازتر میکنند، چند گروه هستند؛ عدهای اندک، همراه با دشمن بدنبال تشدید بحران کرونا در کشورمان و تبعات اجتماعی و اقتصادی آن هستند و عدهای دیگر هم از سر جهالت و با برداشتی سطحی از آموزههای طب سنتی، واکسیناسیون را خطرناک توصیف میکنند؛ در حالی که واکسیناسیون، یک روش علمی اثبات شده و تجربه شده در جهان است که در کشور ما نیز دهها سال است که در مقابل بیماریهایی مثل فلج اطفال، سرخک و کزاز اجرا شده و نتیجه آن، ریشهکنی بسیاری از این بیماریهای همهگیر یا کاهش آمار مرگ و میر در برخی دیگر از آنها بوده است.
اما القائات روانی غلط به جامعه، مداخلات غیرمجاز در امور تخصصی پزشکی – آنهم در حالی که رهبر انقلاب و مراجع تقلید هم نظر متخصصان را حجت شرعی میدانند و عمل میکنند – و فرار از پاسخگویی علمی و مدون در خصوص دلایل مخالفتشان با واکسن زدن، زمینه زنده ماندن کرونا در جامعه و جهشهای خطرناک بعدی را فراهم میکند؛ در حالی که تجربه دنیا نشان داده، با واکسیناسیون حداکثری و سریع، ایمنی جمعی ایجاد شده و ویروس رفته رفته ضعیفتر میشود.
تجربه دنیا برای مقابله اجتماعی با افراد واکسنگریز و تهدیدکنندگان سلامتی مردم، جالب توجه است؛ در آمریکا کارفرمایان موظف شدهاند تا از کارکنان خود کارت واکسن بخواهند یا به صورت هفتگی آزمایش کرونا انجام دهند. در کانادا نیز واکسیناسیون برای کارمندان دولت و کارکنان حمل و نقل الزامی و صاحبان کسب و کارهایی مثل رستورانها نیز حتما باید واکسینه شوند.
اندونزی هم که چهارمین کشور پرجمعیت دنیاست، دریافت واکسن را اجباری کرده است؛ به طوری که افراد واکسننزده تا پنج میلیون روپیه معادل ۳۵۷ دلار جریمه می شوند. حتی در لبنان که درگیری شدیدی با بیماری کرونا نداشته است ورود به رستورانها، کافهها و سواحل منوط به داشتن گواهی واکسیناسیون یا تست منفی کرونا شده است.
با این نمونهها، به نظر میرسد همزمان با سیاستهای تشویقی، روشنگرانه و اقناعی برای ترغیب همه افراد برای واکسینه شدن، سیاستهای الزامی و اجباری برای صیانت از سلامتی عمومی هم لازم است تا خدای نکرده با شرایطی مواجه نشویم که نه دیگر کادر درمان رمقی برای رسیدگی به بیماران کرونایی داشته باشند و نه واکسن از پس جهشهای ویروس کرونا برآید.
ارسال نظرات