پنجشنبه ؛ 29 شهريور 1403
04 تير 1397 - 15:22
تولد باستان گرايي افراطي در دوره رضاخاني

افراط گرايي رضاخان اين بار در باستان گرايي

موج باستان گرایی که در اواخر دوره قاجار از سوی روشنفکران غربگرا ترویج می‌شد، با روی کار آمدن رضاخا خان اوج گرفت، مورخان ایرانی شروع به داستان سرایی از دوران پیش از اسلام کردند و رضاخان را مانند کوروش، منجی ایران می‌نامیدند!
کد خبر : 1001
موج باستان گرایی که در اواخر دوره قاجار از سوی روشنفکران غربگرا ترویج می‌شد، با روی کار آمدن رضاخا خان اوج گرفت، مورخان ایرانی شروع به داستان سرایی از دوران پیش از اسلام کردند و رضاخان را مانند کوروش، منجی ایران می‌نامیدند! در سال ۱۳۱۲، ایران هنوز سرود ملی نداشت، قرار بود رضاخان به ترکیه سفر کند و می‌بایست طبق تشریفات بین المللی سرود ملی کشور نواخته شود. پهلوی اول دستور داد تا انجمن ادبی ایران، سرودی را به عنوان سرود ملی آماده کند. جلسه‌ای با حضور نه نفر از شاعران طراز اول تشکیل می‌شود و ماه حصل آن سرودی با این جملات آغازین می‌شود: «شاهنشه ما زنده بادا/ پاید کشور به فَرَّش جاودان، کز پهلوی شد ملک ایران/ صد ره بهتر ز. عهد باستان!» به همین راحتی و با تملق گویی چند شاعر درباری، دوران رضاخانی بهتر از عهد باستان شد! اما چرا پهلوی به دنبال مقایسه خود با دوران باستان بود؟ در شرایطی تفاخر به دوران پادشاهی گذشته رونق داشت که پیش از این صفویان شکوهی را به هم زده بودند که حیرت اروپایی‌ها را به همراه داشت و علیرغم این باستان گرایی و تمایل شدید به مقایسه با دوران باستان خصیصه‌ای بارز دوره پهلوی است. این تمایل تا آن حد زیاد شد که در زمان رواج لقب «کبیر» برای پادشاهانی مانند کوروش و داریوش هخامنشی، مجلس شورای ملی وقت، در مصوبه‌ای به رضاشاه لقب «کبیر» داد تا در مقایسه چیزی از کوروش کم نداشته باشد!
شائبه‌ای به نام «سواد رضا خان»
پرسشی که مطرح می‌شود این است که آیا رضاخان آنقدر با سواد و با مطالعه بوده است که از دوران باستان ایران آگاهی داشته باشد؟! جواب این پرسش را بار‌ها مورخان داده داده اند، رضاخان نسبت به جایگاه نظامی و سیاسی اش، به شدت از سطح سواد پایینی برخوردار بوده است. تاج الملوک همسر رضاخان در خاطراتش به صراحت کم سوادی همسر تاج دارش را به سخره می‌گیرد. پس اینکه رضاخان توانسته باشد با تکیه به مطالعه خود به این درجه از فهم رسیده باشد که «باید به دوران باستان پرداخت»، توهمی بیش نیست و ماجرا از جای دیگری آب می‌خورد! جایی در لندن پایتخت دولت استعمارگر بریتانیا! در دهه اول قرن ۱۹ میلادی، دولت بریتانیا تصمیم گرفت به جای دولت‌های قدیمی و ملوک الطوایفی در منطقه غرب آسیا، دولت‌های مرکزی تشکیل دهد که منافع انگلستان را تامین کنند.
 
رضاخان در ایران مامور برچیدن قاجار‌ها شد و کمال آتاتورک هم بساط عثمانی‌ها را جمع کرد. هر دو دیکتاتور نظامی، شروع به اصلاحات کردند و برای پیشبرد این اصلاحات در جوامع سنتی ایران و ترکیه، سراغ «ملی گرایی» رفتند. با این تفاوت که ملی گرایی در ایران به سمت باستان گرایی رفت تا مذهب و نقش نیرو‌های مذهبی را کم رنگ کند. صادق زیبا کلام، استاد علوم سیاسی که صراحتا از رضاخان تعریف و تمجید می‌کند در کتاب «ما چگونه ما شدیم» با اشاره به تبلیغات باستان گرایانه در دوره رضاخان می‌نویسد: «نتیجه تاریخی این تفکر ناسیونالیسیتی افراطی (شوونیستی) این بود که نژاد «پاک»، «اصیل»، «اهوایی» و «آرایی» ایرانی هیچ مسئولیتی در قبال انحطاط و عقب ماندگی ایران نداشت. ایرانیان مردمانی «نیک سرشت» و با فضل و کال بودند که ز. بد حادثه مملکت متمدن و پگیشرفته شان مورد هجوم «مشتی عرب ملخ خوار بادیه نشین بد سرشت» قرار گرفته و مجد عظمتشان از بین رفته بود.»
گفته‌های صادق زیباکلام که توام با بغض و عصبانیت نسبت به اسلام می‌باشد در حالی مطرح می‌شود که باستان گرایی افراطی رضاخان نیز نتوانست دین و مذهب را در بین جامعه آن روز ایران به حاشیه براند و مذهب شیعی همچنان مقبول‌ترین و محبوب‌ترین مذهب در بین ایرانیان بود. این نوع تفکر به دلیل القائات محمد علی فروغی در ذهن رضاخان نیز شکل گرفته بود و یکی از دلایل علاقه وافر رضاخان به دوران باستان ایران همین القالات بود. در زمانی که مقرر شد ایرانی‌ها نام خانوادگی داشته باشند، اطرافیان باستان گرای رضاخان به وی نام خانوادگی «پهلوی» را پیشنهاد دادند.
 
رضاخان معنای پهلوی را نمی‌دانست. «ویپرت فون بلوشر» سفیر آلمان نازی در ایران، درباره این موضوع می‌نویسد: «رضاشاه معنی پهلوی را نمی‌دانست و هنگامی که در ضمن مسافرت خود لحظه‌ای چند با پروفسور هرتسفلد در چادر مخصوص تنها ماند از او پرسید: «این کلمه پهلوی یعنی چه؟ شما حتماً می‌دانید...» توضیحات هرتسفلد، رضاخان را راضی می‌کند و دستور می‌دهد غیر از خانواده سلطنتی، هیچ کس حق ندارد نام خانوادگی «پهلوی» را که به معنای نام زبان ایرانی در دوره ساسانی و برگرفته از واژه پهلوانی به معنای مروت و جوانمردی است، را بر گزیند. از بد حادثه یک نفر به نام «محمود» نام خانوادگی پهلوی را زودتر از رضاخان انتخاب کرده بود. از طرف دربار به محمود پهلوی آنقدر فشار وارد شد تا مجبور شد نام فامیل خود را تغییر دهد، گفته می‌شود وی آنقدر از این ظلم شاهانه ناراضی بوده که نام فامیلش را هم محمود می‌گذارد و می‌شود «محمود محمود»!
رضاخان که دوران خودش را بهتر از دوران باستان می‌دانسته از تحقیق و پژوهش درباره شکوه دوران باستان ایران حمایت می‌کند. در دوره وی باستان شناسی در محوطه تخت جمشید آغاز می‌شود و در بخش عمده‌ای از کشفیات تاریخی به آمریکا برده می‌شود و هنوز هم آمریکایی‌ها از بازگرداندن الواح هخامنشی به ملت ایران سرباز می‌زنند، دلیل آن هم مشخص است، چون پهلوی نمی‌دانسته باید قراردادی حقوقی با طرف آمریکایی ببندد. رضاخان همچنین دستور ساخت مقبره فردوسی را بر اساس معماری مقبره کوروش و اسلوب معماری هخامنشی می‌دهد. در همین سال‌ها است که موزه ایران باستان با هدف به نمایش گذاشتن تمدن ایران پیش از اسلام ساخته و در سال ۱۳۱۶ افتتاح می‌شود.
 
معماری موزه ایران باستان نیز بر اساس معماری کاخ ساسانی مدائن انجام می‌شود. معماری دوران پهلوی اول را می‌شود دوران توجه به معماری هخامنشی و استفاده از سرستون‌ها به سبک سرستون‌های تخت جمشید دانست. رضاخان تلاش زیادی کرد که انوشیروان عادل را مقابل عدل علوی قرار دهد و شجاعت داریوش هخامنشی را برتر از غزوات مسلمانان در صدر اسلام عنوان کند. با این وجود تلاش‌های وی برای باستان گرایی که به نزدیکی به آلمان نازی هم منجر، در نهایت با شکست آلمان در جنگ جهانی ابتر ماند و رضاخان مجبور شد آخرین روز‌های زندگی اش را در نه در کاخ‌هایی که دوست داشت به سبک معماری ساسانی بسازد، بلکه در ویلایی محقر در تبعید گذراند. در عوض پسرش ایده باستان گرایی را تا آنجا پیش برد که با برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله، مبدا تاریخ را از هجرت عوض کرد!، جشن‌های که هزینه‌های هنگفت و سرسام آور آن ملت ایران را به ستوه آورده بود.

ارسال نظرات