روزنامه کیهان **
انقلاب «هیهات منا الذله...!»/سید محمدسعید مدنی
۱- «.. الا ان الدعی ابن الدعی، قدرکز بین اثنتین، بین السله والذله، هیهات منا الذله» ... وقتی در روز عاشورا، عمر بن سعد ابی وقاص تیری بر چله کمان نهاد و به سوی اردوگاه حسین (ع) پرتاب کرد و آنگاه که معلوم شد شروع جنگ قطعی است، امام (ع) سوار بر شتر (و یا اسبی) شد و در وسط میدان، میان دو سپاه قرار گرفت و در بخشی از سخنرانی ناصحانه و هشداردهندهای که به گوش جماعتی که شکمشان از حرام پر بود، نمیرفت فرمود، «..ای مردم این ناپاکزاده پسر ناپاکزاده مرا میان دو چیز مخیّرکرده است. میان ذلت و شمشیر، هیهات که ما تن به ذلت دهیم!» (به نقل از مقاتل و منابع تاریخی.)
۲- خیلی ساده و در یک کلام درگیری میان ایران اسلامی و قدرتهای چپاولگر و نظام شیطانی سلطه بر سر همین معناست. آنها ما را (وهمه را) میان «ذلت» یا «شمشیر» مخیّر کردهاند و این ملت تصمیم خود را گرفته و انتخاب خود را کرده و با برپایی انقلابی منبعث از مکتب ذلتناپذیر و انسانساز در مقابل جهانخواران متکبر، قرص و محکم ایستاده و در پاسخ به تطمیع و تهدید آنها و صداهای سازشکاری و هویتباختگی که از حلقوم دنبالههای داخلی آنها به گوش میرسد، به تاسی از سرور آزادگان جهان (ع) قاطعانه و مردانه پاسخ میدهد: «هیهات منا الذله» ...! انقلاب اسلامی مردم ایران، انقلابی عاشورایی است که برای اصلاح و سرفرازی این ملک و ملت برپاشده است و... دشمنان حتی از بعضی صاحبان شناسنامه ایرانی این را خوب فهمیدهاند و... نبردی بیامان و صریح را علیه این مردم و انقلاب آنها به راه انداختهاند.
۳-دشمن مغرور برای درهم شکستن مقاومت کمنظیر مردم ایران و ناکام کردن تجربه عزتمداری و استقلالخواهی و استکبارستیزی او ۴۲ سال است که با همه توان و تجربه، بیامان و دیوانهوار علیه این ملک و ملت هجوم آورده است. اما علیرغم وسعت و شدت تهاجمات او در عرصههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و تنوع شیوهها (از داخل و خارج) اولاً؛ راه به جایی نبرده و در رسیدن به هدف اصلی خود که براندازی و محو نظام جمهوری اسلامی و شکست انقلاب اسلامی و اثبات تئوری «پایان تاریخ» و برتری تمدنی غرب، در برابر ایمان یک ملت، ناکام مانده است، ثانیاً؛ هر چقدر هم که زمان میگذرد، با رفتار عصبی و ضدبشری و زورگویانه و مرتجعانه خود که کاملا برخلاف ژست دمکراتمنشانه و ظاهر متمدنانهای که از خود ساخته و شعارهایی که آن را در ذات تمدن غربی معرفی میکرد، ماهیت واقعی تجاوزکارانه و جنایتکارانه خود را بیشتر و بیشتر آشکار میسازد و موجب نفرت و رویگردانی ملتهای جهان (حتی جهان غرب) میشود. تا آنجا که در نظرسنجی که اخیرا از سوی «بنیاد اتحاد دموکراسیها» صورت گرفته و توسط روزنامه گاردین منتشر شده ۵۳ کشور جهان، آمریکا را بزرگترین تهدید علیه دموکراسیها میدانند...»! و ثالثا؛ بهتر و بیشتر معنای سخن آن رهبر بزرگ و تاریخساز یعنی خمینی کبیر را به اثبات میرساند که ابرقدرتها و در رأس همه آمریکا در مقابله با انقلاب اسلامی «هیچ غلطی» نمیتوانند بکنند و بدون شک «اسلام، ابرقدرتها را به خاک مذلت خواهد نشاند»!
۴-تاریخ و تجربه نشان میدهد هر ملتی که برای دفاع از هویت اعتقادی و شخصیت فرهنگی و استقلال و شرف ملی در برابر دشمنیها و تجاوزات با ایمان و اتحاد و انگیزه مقاومت کند و تابآوری و صبر بیشتری به خرج دهد، نهتنها ضعیف نمیشود بلکه آبدیدهتر و مقاومتر میشود و این دشمنان و متجاوزان هستند که با گذشت زمان فرسوده و خسته و در نهایت از میدان بدر میروند. این قانون تاریخ و سنت الهی حاکم بر روزگاران بوده که استثناءپذیر هم نیست و در تاریخ برای آن نمونهها و مثالهای فراوان میتوان یافت. تازهترین و ملموسترین نمونه مقاومت مومنانه ملت ایران است که ایمان و اتحاد در آن دو عنصر بیبدیل هستند که در مقاومت شرافتمندانه یک ملت در برابر سختیها و تنگناهای ناشی از شرارت دشمن و ضربات مادی و معنوی عناصر نفوذی، کوتاهیها و بدعملیهای برخی مدیران و مسئولان وا داده و مرعوب، نقش اصلی را بازی میکنند، این است که میبینیم از ابتدای انقلاب تا امروز، تمام تلاشهای تبلیغاتی و مزورانه دشمن روی حمله به باورهای دینی و اعتقادی مردم و تضعیف اتحاد در صفوف به هم فشرده آنها متمرکز است. همین تاریخ و تجربه به ما میگوید که تا ملتی از «درون» ضعیف نباشد و نقطه ضعف نشان ندهد، دشمن خارجی و رویاروی هرچقدر هم قوی باشد نمیتواند او را به تسلیم و شکست وادار نماید.
تاریخ صدر اسلام شاید یکی از بهترین نمونهها برای اثبات و درستی این اصل تاریخی باشد. آنجا که روزگار پیامبر (ص)، مظهر پیروزی اسلام در مصاف با کفر بینقاب و مشرکان مستکبر است، اما دوران حضرت علی (ع) نماد رخنه و نفوذ نفاق و ایجاد تشتت و چند دستگی میان مردم و تحریک جریانات بیبصیرت و فریب خورده، در مصاف با کفر نقاب زده و... بالاخره سوار شدن بنیامیه پلید برگرده مردم و پوشیدن ردای جانشینی پیامبر (ص) توسط عناصر فریبکاری، چون معاویه و افراد فاسد و فاسقی، چون یزید و...
۵- تکلیف روشن است. اگر قرار بر مقاومت است و دفاع جانانه از شرف و عزت و استقلال منجر به آبادی این سرزمین و رفاه و سرفرازی این مردم (که هست)، تکیه بر درسها و عبرتهای تاریخ، توصیههای مکتب و سنت و سیره بزرگان و امامان (ع) و بالاخره تجربیات گرانبها و ارزشمند ۴۲ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ضرورتی غیرقابل انکار است؛ و اینها همه به صراحت میگویند و تاکید میکنند که ما برای تحقق اهداف ملی و انقلابی راهی جز تکیه بر خویشتن و چنگزدن به ریسمان وحدت و حفظ وحضور مردم در صحنه نداریم.
لحظه به لحظه۴۲ سالی که گذشته بیانگر این واقعیت است که در هرجا و هر وقت و هرچقدر بیشتر در مصاف با توطئهها و شرارتهای دشمنان، به اصول و ارزشهای اعتقادی و اصول تاریخی و مهمتر از همه به تعبیر ظریف و دقیق رهبرانقلاب «حضور بیبدیل و بیجایگزین» مردم تکیه کرده و چشم امید به دشمن بیرحم و مروت نداشتهایم. بر موانع و مشکلات فائق آمدهایم و هرجا خلاف این رفتار شده خاصه کسانی که در مقاطعی صاحب پست و مسئولیتهای حساس شده و مطالبات و انتظارات ملت را نه از زبان ملت و واقعیتهای غیرقابل انکار تاریخی و اجتماعی که از زبان دشمن فریبکار و اغواگر شنیده، و لاجرم منزل و مقصد را غلط تشخیص داده و خواسته و ناخواسته در زمین بدخواهان بازی کرده؛ دشمن شاد شده و لاجرم اعتراض و انتقاد ملت را علیه خود برانگیخته است.
۶- شعار و ادعای مردمی بودن خوب است، اما اثبات مردمی بودن با استدلال و بحثهای طلبگی و آکادمیک و تئوریک ممکن نمیشود. دولتی که خود را «مردمی» میداند، بدون اینکه با حرف بخواهد این معنا را ثابت کند باید حتما نشانهها و مشخصاتی را در ذات و عملکرد خود داشته باشد. برای مثال رعایت اصل «شایستهسالاری» یکی از بارزترین این نشانههاست. دولت علی بن ابی طالب (ع) دولتی مردمی است، چون ایشان برای مردم حرمت و شان قائل بود و اجازه نمیداد در زمان خلافت خود حتی برای لحظهای افراد ناباب و فاسد و فرصتطلب بر مصدر امور مردم و جامعه قرار بگیرند. امیر مومنان (ع) در پاسخ به کسانی (مثل مغیره بن شعبه) که در آغاز خلافت، به ایشان یا از سر دلسوزی یا اغراض باندی و سیاسی توصیه میکردند بعضی از والیان فاسد و جاهطلب را فعلا عزل نکند تا بعد از اینکه قدرت سیاسی ایشان تثبیت شد، آن وقت به حسابشان برسد، صریحا میفرمود: «والله لا ادهن فی دینی، ولا اعطی الدنی فی امری» (به خدا سوگند من در دینم مداهنه نمیکنم و امور مملکت را به دست افراد پست نمیسپارم).
در دولت مردمی هرگز نالایقان فرصتطلب، طماعان خائن به بیتالمال و سست عنصران دل در گروی دشمن داده، اجازه ندارند که امری از امور مردم را به عهده داشته باشند... مهمتر از همه دولت مردمی دولتی است که «مردم» را دقیقا بشناسد. مردم را در عالم خیال و توهم، تصور و تعریف نکند، بدتر و مهلکتر از همه مردم را از زبان دشمن و القائات و سمپاشیهای او نشناسد و آن وقت بر اساس این شناخت غلط، باور کند که این ملت از فرهنگ و اعتقادات و دین و انقلاب و کشور و همه چیز خود خسته و پشیمان است و برای عذرخواهی و عقبنشینی و کنار آمدن با «کدخدا» با هر قید و شرطی بیتابی میکند! و...و عمر زودگذر و با ارزش مسئولیتی خود (و در واقع مردم و مملکت) را به راضیکردن کدخدا و غفلت از درون، هدر دهد.
۷- خوشبختانه دولت سیزدهم که سخت بر «مردمی بودن» خود تاکید میکند و رئیسجمهور محترم (ازجمله در مراسم تحلیف) خود را «خادم همه جمهور و خدمتگزار بیش از ۸۰ میلیون نفر جمعیت» ایران میداند، هنوز به کار آغاز نکرده با نشانهها و رفتارها و شعارهایی که میدهد این امیدواری را در نزد ملت بزرگ ایران ایجاد کرده که «مردمی» هم عمل کند. برای مثال این دولت و رئیس محترم آن به جای رویا بافی و وعده مذاکره و کنار آمدن با کدخدا، با واقع نگری، برای فائقآمدن بر مشکلات، از همین آغاز ضمن تاکید بر حل مشکل تحریم و روابط محترمانه با دنیا، تکیه بر ظرفیتهای مادی و معنوی درونی و احیای ارزشهای اعتقادی و فرهنگی را سیاست اصلی خود برای رسیدن به اهدافی، چون عدالتگستری و فسادستیزی و حل و رفع مشکلات مردم و جامعه اعلام کرده است. همان ارزشهایی که عزتآور است و ذلت مومنان را در برابر یزیدیان همیشه تاریخ برنمیتابد، همان ارزشهایی که اصولا این ملت به عشق حاکمیت آنها برکاروبار حیات فردی و جمعی خود انقلاب کرد، بساط دخالت و چپاولگری سلطهگران را پایان داد و بستر رشد و تحول و آبادانی را فراهم آورد؛ و بالاخره همان ارزشهایی که ریشه در اعتقادات عمیق این ملت به اسلام و به مکتب علی (ع) و عاشورا و... دارد و با جان و خون او آمیخته و قرنها و سالها در گذرگاههای تاریخ آنها را فریاد زده و با فداکاریها و جانبازیها و شهادتها، بسط و حاکمیت آنها را مطالبه کرده است. دولت مردمی سیزدهم که خود را «از اصحاب ما میتوانیم»، میداند، وعده داده است با تکیه بر همین ارزشهای اعتقادی و ملی، به جنگ مشکلات و موانع ساختگی و ساختاری؛ داخلی و خارجی این ملک و ملت برود... و تجربه و تاریخ نوید میدهد در این صورت با همه سختیها و موانع موجود، موفقیت قطعی و پیروزی حتمی است؛ و از این هم بالاتر، خداوند بارها در کتاب خود در این باره به مومنان و عاملان، وعده داده، که: «.. و من یتق الله یجعل له مخرجا» (طلاق/۲)
********************
روزنامه وطن امروز**
خروج آمریکا بهترین موقعیت برای همگرایی منطقهای است
نقش همسایگان افغانستان در کنترل بحران امنیتی اخیر/فرزانه دانایی
در افغانستان، تبلیغات از پیشرویهای نظامی اهمیت بیشتری پیدا کرده و یک طرف درگیری یعنی نیروهای طالبان، تلاش دارند بهترین استفاده را از مساله خروج بسیاری از خبرنگاران از این کشور برده و خود را پیروز میدان معرفی کنند، اما یک سؤال در این میان همچنان خودنمایی میکند: آیا وضعیت افغانستان و پیشروی نیروهای طالبان در ولسوالیها و استانهای مختلف این کشور بهقدری که رسانههای غربی میگویند یا اکانتهای فضای مجازی طالبان بیان میکنند، تهدیدآمیز است؟
نگاهی به نقشههایی که هر روز از میزان پیشروی طالبان در استانهای مختلف افغانستان منتشر میشود، نشاندهنده تسخیر بخش مهمی از این سرزمین به دست نیروهای طالبان است. رسانههای آمریکایی که بزرگترین منتقد دولت بایدن به خاطر عقبنشینی نیروهای آمریکایی از افغانستان هستند، روزهای زیادی است تیتر یک خود را به این کشور و میزان پیشروی نیروهای طالبان اختصاص دادهاند. بسیاری از این سرعت پیشروی طالبان تعجب کردهاند و از اینکه این نیروها توانستهاند از روز جمعه تا دوشنبه، یعنی در عرض ۴ روز، ۵ استان مهم افغانستان را به تصرف خود درآورند، در حیرت ماندهاند. دولت آمریکا نیز چندان بیمیل نیست این پیشرویها و نشان دادن طالبان بهعنوان نیرویی تروریستی - همردیف با داعش- در رسانهها ادامه پیدا کند، اما غیر از چند مورد درگیری نظامی و کشته شدن نظامیان، نمیتوان بهصراحت بیان کرد تمام تصرفهایی که طالبان در افغانستان انجام داده، همراه با خشونت بوده است. طالبان یک گروه محدود و کوچک مانند داعش نیست که بهعنوان عناصر خارجی به افغانستان راه پیدا کرده باشند و سعی کنند شهر به شهر و استان به استان با نمایش خشونت و خون ریختن، راه خود به استان دیگر را باز کنند. در بسیاری از روستاها و شهرها، تنها مقاومتهایی محدود نسبت به ورود طالبان وجود داشته و گاه روستاها خودشان برای پیوستن به طالبان اعلام آمادگی کردهاند.
این مساله به همراه تبلیغات پر سروصدای رسانههای آمریکایی برای طالبان، به برگ برنده آنها در افغانستان تبدیل شده است. اگر زمانی گروه تروریستی داعش با خشونتهای بیرویه سعی داشت جنایات خود را بیحدومرز نشان دهد تا دیگر برای ورود به شهرهای مختلف عراق، مانع و مقاومتی بر سر راهش نباشد، تصویرسازی رسانههای آمریکایی از طالبان همین مزیت را برای طالبان به همراه آورده است. در واقع ترس اصلی از طالبان، باید ترس از طالبانی باشد که تمام حکومت و ارکان سیاسی را در افغانستان در دست دارد نه گروهی که فعلاً در بسیاری از مناطق هنوز درگیر مقاومتهای مردمی است. هر قدر تصویر درستشده از طالبان بهعنوان گروهی تروریستی، بیمنطق و خشن در افغانستان بزرگتر شود، امکان پیروزی آن و تصرف استانهای دیگر برای این گروه بیشتر میشود. اما آمریکاییها در این میان به دنبال چه هستند و چه نفعی از این نوع تبلیغات خود میبرند؟
رسانههای آمریکایی طبق معمول سعی دارند از درگیریهای افغانستان به این نتیجه برسند که آرامش با حضور نیروهای ارتش آمریکا در افغانستان وجود داشت و حالا دیگر با خروج آنها افغانستان هم قرار است تبدیل به عراق و سوریه دوم در زمان داعش شود. آنها میخواهند این انگاره را به وجود بیاورند که مقاومت در برابر حضور نیروهای آمریکایی در هر کشوری، درنهایت باعث میشود آن کشور به دست نیروهای افراطی و غیرقابلکنترل بیفتد. دولت آمریکا نیز بهخوبی به این مساله واقف است و در عین حال سعی دارد با استفاده از همین مساله، خطونشانهای جدیدی برای کشورهای همسایه افغانستان بهخصوص ایران بکشد.
با اینحال نکته جالب دیگری نیز در این باره وجود دارد: آمریکا در چه شرایطی افغانستان را ترک کرد و در چه شرایطی قرار است چند ماه دیگر وارد بیستو یکمین سال جنگ با افغانستان شود؟ زمانی که آمریکا ۷ اکتبر سال ۲۰۰۱ میلادی با نام رسمی «عملیات بلندمدت آزادی» به افغانستان حمله کرد، هدفش از بین بردن گروه القاعده در این کشور به تلافی حملات ۱۱ سپتامبر و در عین حال بردن آزادی و دموکراسی به افغانستان بود. ۲۰ سال بعد از این حمله، آمریکاییها، اما در حالی آخرین پایگاههای خود در افغانستان را ترک کردند که نهتنها القاعده هنوز هم کمابیش در افغانستان فعال است، بلکه آزادی و امنیت و دموکراسی نیز برای دههها به آرزویی دور برای مردم این کشور تبدیل شده است.
تمام این مسائل البته به این معنی نیست که شاهد شکلگیری خشونت در بین طالبان و آوارگی تعداد زیادی از مردم این کشور و احیاناً جنگ همهجانبه این گروه با دولت مرکزی نخواهیم بود. طالبان هماینک نیز به دولت مرکزی در کابل هشدار داده است خودشان باید کابل را تسلیم کنند، در غیر این صورت طالبان به زور وارد این شهر خواهد شد و اگر این خشونت شکل بگیرد، به احتمال زیاد ناامنی مدنظر رسانههای آمریکایی و قدرت گرفتن گروههای تروریستی بیشازپیش سرعت میگیرد. شاید به همین دلیل است که آمریکا به دنبال حفظ وضع موجود (یعنی دولتی هیچکاره در کابل و گروهی افراطی و آماده خشونت در سایر استانها) است تا همچنان بتواند بمبافکنهای خود را از پایگاههای خود در منطقه به پرواز درآورد و بمبهای بیشتری را بر سر مردمی که نمیدانند در کدام جبهه باید بجنگند، بریزد. این استعاره به نظر میرسد بهترین روش برای بیان موضع آمریکا باشد: توفان در فنجان! توفانی که میتواند کشورهای منطقه را با احساس خطر از افزایش افراطیگری و نیاز به حضور ایالاتمتحده در منطقه همراه سازد و در عین حال عواقب چندانی نیز ندارد و در محیط بسته افغانستان به حیات خود ادامه میدهد. در این میان تنها کسانی که از این وضعیت ضرر میکنند، مردم افغانستان و سرنوشت دموکراسی در این کشور است.
شرایط فعلی با این حال بهترین شرایط برای همگرایی کشورهای منطقه و مواجهه عقلانی و منطقیشان با مساله طالبان است. حقیقتها باید در این باره در نظر گرفته شود: مهمترین آنها این است که طالبان در بسیاری از شهرها بدون جنگ و خونریزی پیشرفت کرده و درعینحال تنها خواستهاش رسیدن به قدرت سیاسی است؛ قدرتی که میتواند با همکاری کشورهای منطقه به تشکیل حکومتی پاسخگو به دنیا و مردمش همراه شود. این مساله بدین معنی نیست که همسایگان افغانستان باید به روی کار آمدن طالبان و تصرف کابل کمک کنند، بلکه بدین معنی است که باید با ارتباط نزدیک با طالبان و همچنین دولت مرکزی، شرایط را بهنوعی مدیریت کنند که هر کس در قدرت قرار گرفت و هر گروهی با هر میزان شراکت در قدرت، در نهایت نتواند افغانستان را به عقب براند یا حکومتی تشکیل دهد که در مقابل دنیا در برابر اعمال و اقداماتش پاسخگو نیست. در شرایطی که دولت آمریکا دوباره با طالبان سر جنگ برداشته و به بمباران مواضع آنها میپردازد، بهترین فرصت برای کشورهای منطقه است که با این گروه وارد گفتگو شوند تا راهی برای حفاظت از جان مردم این کشور و به راه افتادن سیستم سیاسی مناسب و پاسخگو در این کشور بیابند.
********************
روزنامه خراسان**
تبعات تردید در انتخاب تیم اقتصادی کابینه/مهدی حسن زاده
روز گذشته با انتشار آمار عملکرد ۲ ماهه بودجه ۱۴۰۰، مشخص شد که ۴۰ درصد بودجه از محل استقراض از بانک مرکزی تامین شده است. استقراضی که بازپرداخت آن با توجه به روند کسری بودجه، بسیار سخت است. به این ترتیب رسما با پدیده پولی شدن کسری بودجه مواجه شده ایم. پدیدهای که در سالهای قبل از جمله سال ۹۹، به شکل کمتری ظهور داشت، اما اکنون به شکل پررنگی در حال ظهور است. به گونهای که تعهدات سنگین و جدید دولت برای همسان سازی حقوق بازنشستگان و افزایش حقوق کارمندان با کاهش درآمد نفت و چالش بر سر انتشار اوراق بدهی همراه شده است.
درآمدهای مالیاتی نیز رشد چندانی نداشته است تا به این ترتیب کسری بودجه ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار میلیارد تومانی در پیش باشد. اتفاقی که به وضوح افزایش تورم از محدوده ۵۰ درصد فعلی به ارقام بالاتر را محتمل میسازد. در چنین شرایطی با گذشت نزدیک به یک هفته از تحلیف رئیس جمهور، معرفی کابینه به مرحله نهایی رسیده است و خبرها حاکی از انتشار فهرست کابینه در روز جاری است. با این حال خبرهای غیررسمی و شنیدهها حاکی از این است که انتخاب تیم اقتصادی کابینه محل تردید و رایزنیهایی بوده که نهایی شدن گزینهها را به تاخیر انداخته است. این تاخیر اگر چه به احتمال فراوان امروز تمام میشود، اما مسئله مهم تر، تردیدی است که تاکنون در انتخاب برخی چهرههای اقتصادی کابینه وجود داشته است. ممکن است تردید به دلیل انتخاب گزینهای بهتر باشد، ولی زمانی که با گزینههای دارای رویکرد متفاوت برای وزارتخانه مهم و از جنس سیاست گذاری مواجه هستیم، یعنی تردید در جهت گیری اقتصادی نیز وجود دارد. واضح است که نمیتوان انتظار داشت، شخص رئیس جمهور، مانند یک اقتصاددان بسیار عالم و محقق، دارای یک بینش اقتصادی مشخص باشد، ولی حتما انتظار میرود که رئیس جمهور به ویژه در فرصت انتخاب شدن توسط مردم تا انتخاب کابینه، به یک دیدگاه مشخص در زمینه اقتصاد برسد. به عنوان نمونه در زمینه مدیریت ارزی در طیف اقتصاددانهایی که نزدیک به آقای رئیسی هستند، برخی قائل به لزوم کاهش نرخ ارز و پرداخت ارز ۴۲۰۰ با تشدید نظارت هستند و برخی دیگر، قائل به شناورسازی نرخ ارز متناسب با شرایط اقتصادی و حذف ارز ۴۲۰۰ و توزیع نقدی مابه التفاوت آن با ارز آزاد هستند. در چنین شرایطی فارغ از این که کدام دیدگاه در زمینه مدیریت ارزی در شرایط فعلی صحیح است، اگر قرار باشد در تیم اقتصادی، به ویژه در مثلث کلیدی و سیاستگذار آن یعنی سازمان برنامه، بانک مرکزی و وزارت اقتصاد، افرادی متفاوت حضور داشته باشند، در وضعیت سخت فعلی از بحران عبور نخواهیم کرد. تیم اقتصادی نیاز به یک هماهنگی و همفکری خواهد داشت که قبل از معرفی تیم باید در ذهنیت رئیس جمهور به شکل پاسخ مشخص به چالشهای اصلی اقتصاد کشور شکل بگیرد. به این صورت که رئیس جمهور باید بتواند به نحوه جبران کسری بودجه، چگونگی مواجهه با یارانه انرژی، سیاست ارزی و جنبه برون گرایی اقتصاد از جمله در زمینه رابطه دیپلماسی و اقتصاد به جمع بندی مشخصی برسد. به عنوان مثال اگر فرایند فعلی مذاکرات را بی ثمر و امکان گشایش در درآمدهای دولت از این محل را منتفی میداند، برنامه جایگزین خود را برای تعامل با کشورها، منطقه و دیپلماسی اقتصادی مشخص و تیم اقتصادی و حتی سیاست خارجی خود را متناسب با این دیدگاه انتخاب کند. در هر حال حتی در صورت معرفی کابینه و شکل گیری یک کابینه ائتلافی و با دیدگاههای متفاوت در تیم اقتصادی، رسیدن رئیس دولت به یک دیدگاه مشخص و نهایی در زمینههایی که اختلاف دیدگاه بین اقتصاددانان کشور وجود دارد، ضروری است و رئیس جمهور باید به این سمت حرکت کند.
********************
روزنامه ایران**
جدال همسایگان
مردم افغانستان با تاکید بر مداخله اسلام آباد در بحران کشورشان، هشتگ تحریم پاکستان را ترند کردند/زهره صفاری
کمپینهای اعتراضی کاربران افغان سراسر جهان علیه پاکستان با متهم کردن این کشور به حمایت از طالبان، پس از ربوده شدن دختر سفیر افغانستان در پاکستان و با پیشروی سریع شبه نظامیان در تصرف مراکز مهم و کلیدی ولایتهای افغانستان به اوج خود رسیده و معترضان مجازی افغان با ترند بالای ۳۰۰ هزار هشتگ «تحریم پاکستان» در توئیتر، خواستار واکنش جهانی به اقدامات کشور همسایهشان پاکستان شدند. جنبشی که گرچه چهرههای سرشناس افغانستان را نیز همراه خود کرده بود، اما با واکنش شدید مقامات پاکستان روبهرو شد.
به گزارش سایت «پرینت»، این جنبش که به ادعای «حبیب خان» یکی از روزنامه نگاران ارشد کابل به زودی میلیونی خواهد شد از چند روز پیش از نشست فوق العاده شورای امنیت سازمان ملل کلید خورد. به واقع پس از خروج امریکا و همپیمانانش از افغانستان از ابتدای ماه مه، نبرد میان طالبان و نیروهای افغان وارد مرحله تهاجمی و جدیدی شد. شرایط به قدری وخیم بود که بسیاری از نظامیان افغان با ترک صحنه نبرد به تاجیکستان فرار کردند. اما در این بحبوحه پاکستان روی صندلی داغ حمایت از طالبان قرار داشت و بسیاری این کشور همسایه را مأمن شبه نظامیان میدانستند. اما این اتهامات زمانی جدیتر شد که «محمد حنیف اتمر»، وزیر خارجه افغانستان اقدامات طالبان را در همکاری با گروههایی همچون لشکر طیبه، تحریک طالبان پاکستان و القاعده که مقرشان در پاکستان است مربوط دانست. مقامات افغانستان در این اتهامات آنقدر جدی بودند که در نشست شورای امنیت سازمان ملل نیز بار دیگر به نقش پاکستان در ایجاد شرایط فعلی افغانستان تأکید کردند. اما پس از آنکه این فرضیه به رغم اعتراض مقامات پاکستانی توسط امرالله صالح، معاون رئیس جمهوری افغانستان نیز مورد حمایت قرار گرفت، در سطح جهانی نیز چهرههایی مانند «کریس الکساندر»، سفیر پیشین کانادا در افغانستان را نیز همراه خود کرد و او در آخرین توئیت خود خواستار تحریم پاکستان از سوی سازمان ملل شد.
در همین حال، اما «شاه محمود قریشی»، وزیر خارجه پاکستان با اعتراض به هجمهای که علیه کشورش به راه افتاده است، اعلام کرد جامعه جهانی به جای انتقاد از پاکستان باید علل فروپاشی نیروهای امنیتی افغانستان را بررسی کند. با این حال اعتراضات علیه پاکستان تنها به فضای مجازی محدود نشد و افغانهای معترض در سراسر جهان در واشنگتن، بروکسل، دانمارک، آلمان، انگلیس و به تازگی در سوئد نیز با حضور در خیابانها خواستار اقدام علیه پاکستان شدند. در این میان مؤسسه تجاری افغانی «ریاض سادات» وابسته به عربستان سعودی نیز از این کمپینها حمایت کرد. اما اتهامزنی افغانستان که پیشتر نیز از سوی «اشرف غنی» رئیس جمهوری این کشور در نشستی بینالمللی مطرح شده بود، این بار با واکنش سران حزب «تحریک انصاف» پاکستان روبرو شد. «حامد اظهر» وزیر نیروی پاکستان در توییتی نوشت: «این اتهامات بی اساس است. نیروهای امنیت ملی افغانستان داوطلبانه نبرد را چندین بار به طالبان واگذار کرده اند آن هم با وجود پشتیبانیهای مالی بسیار. دولت افغانستان باید مسئولیت شکستهایش را بپذیرد. پاکستان بشدت خواهان صلح و ثبات در این کشور است». همزمان «شهباز گیل»، دستیار ویژه نخست وزیر این کشور در روابط سیاسی نیز گفت: «طالبان بیش از ۶۰ درصد افغانستان را تحت کنترل دارد، اما مقامات افغان با راه انداختن کمپینهایی علیه پاکستان به جای پذیرش اهمالهایشان، توپ را در زمین ما انداختهاند. دست از تبلیغات جنگ بردارید!»
نعل و میخ امریکایی
در میان این کشمکش دو همسایه، دولت «بایدن» نیز در سکوت نمانده است. به نوشته سایت وزارت دفاع امریکا، «لوید آستین» وزیر دفاع امریکا در تماس تلفنی با ژنرال «عمر جاوید باجوا»، فرمانده ارتش پاکستان درباره اهداف مشترک امنیتی و ثبات در منطقه و به طور خاص موضوع افغانستان به بحث و تبادل نظر پرداخت، اما در عین حال از برقراری روابط دوجانبه امریکا و پاکستان نیز استقبال کرد.
امریکا در حالی از ثبات در منطقه صحبت میکند که به باور بسیاری از کارشناسان خروج غیرمسئولانه این کشور از افغانستان، میدان را برای جولان طالبان باز کرده و فاجعه این روزهای افغانستان را رقم زده است. به گزارش رویترز، اما حالا در شرایطی که شبه نظامیان طالبان مرکز شش ولایت و چندین شهر مرزی و مسیر تجاری را به تصرف درآوردهاند پنتاگون تأکید کرده است نیروهای امنیتی افغانستان مسئول دفاع از این کشور هستند و حتی مشخص نیست حمایت هوایی امریکا نیز پس از ۳۱ آگوست و پایان ضرب الاجل جو بایدن برای خروج نیروهایش از افغانستان ادامه داشته باشد. در همین حال مقامات کاخ سفید برای درامان ماندن از انتقادات و حفظ پرستیژ بینالمللی، زلمای خلیلزاد، فرستاده ویژه امریکا در امور صلح افغانستان را برای تحت فشار گذاشتن طالبان برای برگزاری نشستی سه روزه به دوحه قطر فرستادهاند. به گزارش روزنامه «هشت صبح» افغانستان، بنا به اعلام وزارت خارجه امریکا شرکت کنندگان در این نشست بینالمللی بر کاهش خشونت، برقراری آتشبس و تعهد به رسمیت نشناختن دولت تحمیل شده با زور تأکید خواهند داشت. در این میان مأموریت خلیلزاد نیز تحت فشار قرار دادن طالبان برای توقف حملات نظامی و رایزنی برای حل و فصل مشکلات افغانستان است. همزمان با برگزاری این نشست «دیبرا لاینز»، نماینده ویژه سازمان ملل در افغانستان نیز خواستار توقف خشونتها علیه غیرنظامیان شد.
********************
روزنامه شرق**
مردی با جامه فرهنگ/احمد مسجدجامعی
در روزهای اخیر گرچه به شنیدن و خواندن اخبار ناگوار کمابیش عادت کردهایم، ولی خبر درگذشت استاد جلال ستاری بر تلخی ایام بسیار افزود. دلبستگان به ادبیات و فرهنگ ایرانی، او را با آثار پرشماری که در موضوعات اسطوره، روانکاوی، بازخوانی عشقنامههای ایران و جهان و عرفان و تصوف نوشت، میشناسند. آثاری از جمله «حالات عشق مجنون»، «درد عشق زلیخا»، «افسون شهرزاد»، «پژوهشی در قصه شیخ صنعان و دختر ترسا»، «گفتوگوی شهرزاد و شهریار»، «نماد و نمایش» و کتابهای بسیار دیگری که تألیف و ترجمه کرد. زندهیاد ستاری نهتنها در تألیف و ترجمه بلکه در زندگی شخصی هم سبک و سیاق خودش را داشت و هیچگاه از آن جامه خارج نشد. در عین اینکه درباره متون کلاسیک فارسی جستوجو میکرد و به سنت نگاه داشت، میکوشید آن عرصه را با نگاهی نو و جهانی بشناساند و در این مسیر، مانند بسیاری از اهل تحقیق، مأخذ را به زبانهای مختلف ملاحظه میکرد. در عین حال اندیشه و عمق فکر او در کنار کتابها و آثارش موج میزد. از قسمتهای جالب در کتاب حالات عشق مجنون، مقایسهای است که او از تصویر و سرنوشت مجنون در دو روایت ایرانی و عربی به دست داده است. در مجموع بخشهایی از کتابهای او تحقیق منحصربهفرد، همراه با تحلیلهای جذاب و نثر زیبا بود. جلال ستاری هیچگاه نه در تألیف و نه در زندگی شخصی پا از شخصیتی که برای خود تعریف کرده بود، بیرون نگذاشت و این امتیاز کمی نیست. بخش عمدهای از مطالعات مربوط به اسطورهشناسی در زبان فارسی مرهون همت والای اوست. در عین حال او چهره ممتاز پژوهش در مفهوم «عشق» در تاریخ، ادبیات و اساطیر ایرانی و غربی است که به این وجه از آثار او کمتر توجه شده است. ستاری در این راه از ترجمه و تحقیق در اسطورههای عشق آغاز میکند، عشقنامههای فارسی و لاتین را میکاود و شرحی نویافته از عشق در عرفان و تصوف ایران به یادگار میگذارد. به این ترتیب، ستاری الگویی از یک پژوهشگر و اندیشمند برجسته از خود بهجای گذاشت. او بنا بر تخصصی که در زمینه اساطیر داشت، به قصه و نمایش هم علاقهمند بود و بهطورکلی در آثار او پیوند میان ادبیات، روانشناسی، اسطوره، داستان و نمایش جریان دارد. خود میگفت هیچ نویسنده یا هنرمندی نیست که تا حدی به اسطوره باور نداشته باشد و اگر من اسطورهباور نیستم به این دلیل است که پژوهشگرم و هنرمند نیستم. آثار ستاری نمونهای از نگاه مدرن به گذشته دور و نزدیک فرهنگ و ادب ایران است. ستاری روشنفکری معتقد بر اولویت فرهنگ بود و میگفت کار این کشور از طریق گسترش فرهنگ به سامان میرسد؛ از اینرو پای خود را در فرهنگ استوار کرده بود. مشی و روش زندگی و کار او هم همین بود. وقتی سراغش میرفتی نخستین پرسش او این بود که چه کتابی خواندهای یا چه نمایشی دیدهای و همانجا بحث را فرهنگی میکرد.
او به سیاست علاقهای نداشت و جز در حوزه تخصص خود سخن نمیگفت و نمینوشت و بسیار مراقب شخصیت فرهنگیاش بود. خانه او کانون بحثهای فرهنگی، ادبی، هنری و نمایشی بود. همسر صبور و دانشمند او، لاله تقیان هم در همه این احوال همراهش بود و وجوه علمی و فرهنگی آن فرزانه را تکمیل میکرد. ستاری تبحر قابل ملاحظهای از خوانش اسطورهای در موضوعات متعدد داشت. او تهران را از منظر ادبیات و اسطوره بررسی کرد و نتیجه پژوهش خود را در دو کتاب «اسطوره تهران» و «تهران در قاب شعر» ارائه کرد.
او اگرچه معتقد بود تهران به خودی خود شهری اسطورهای نیست، اما نگرش نویسندگان و شاعران به مبانی اسطورهای در نحوه روایتکردن از تهران، این شهر را با اسطوره ممزوج کرده است. ستاری با زندهیاد داوود ر شیدی دوستی دیرین و صمیمی داشت. هر دو در ژنو تحصیل کرده بودند و بنای فعالیتهای فرهنگی خود را نیز از همان زمان پی ریختند. ستاری میگفت رشیدی او را به برگردان متون تشویق میکرد و نخستین کتابی هم که ترجمه کرده، نمایشنامهای با عنوان «کاپیتان سیهچرده» به اتفاق داوود رشیدی بوده است؛ نمایشنامهای که بعدها رشیدی آن را در تالار فرهنگ به صحنه برد و از آن استقبال خوبی هم شد. درباره هزارویک شب دو نفر از معاصران تحقیق کردهاند؛ آقای محمدابراهیم اقلیدی که گنجی است ناشناخته و خدایش به سلامت بدارد و دیگری زندهیاد ستاری. این دو کوشیدند زوایای گوناگون این داستان را باز کنند و نشان دهند؛ درحالیکه قدما شاید به چنین داستانی چندان به چشم جدی نگاه نمیکردند. توجه ستاری به هزارویک شب، از آنجا جلب شد که پژوهشگران غربی بیاغراق هزاران صفحه درباره آن نوشتهاند؛ درحالیکه در این سوی جهان که محل زادن هزارویک شب است، جز قصهسرایی معمول خبری نیست. ستاری به اینگونه پدیدهها به چشم عناصر فرهنگ مینگریست، اما از آنجا که مراقب شخصیت فرهنگی خود بود، هیچگاه پا را از این حد فراتر ننهاد و مثلا هوس تصحیح جدیدی از متن هزارویک شب یا خمسه نظامی نداشت. بههرحال کارنامه ستاری از هر حیث در تاریخ تفکر ایران معاصر جایگاه ویژهای دارد و از اینرو است که آثار گرانسنگ او به چاپهای مکرر رسیده و با نسلهای دیروز و امروز ارتباط برقرار کرده است. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
ارسال نظرات