روزنامه کیهان **
بیارزش مثل یک بشکه نفت/سید محمدعماد اعرابی
سال ۲۰۱۵ یک شرکت تفریحی شامل مجموعه هتلها و خدمات وابسته به آن در بخشی از شرکتهای زیرمجموعهاش در ایالت نوادا آمریکا اعلام ورشکستگی کرد. آنچه این ورشکستگی را نسبت به موارد دیگر متمایز میکرد، قیمتگذاری داراییهای آن بود. ارزشمندترین دارایی این بخش، نه املاک و مستغلاتش و نه حتی تهمانده موجودی حسابهای بانکیاش بلکه بانک دادههایش بود؛ دادههایی که توانسته بود از ۴۵ میلیون مشتری خود جمعآوری کند و حالا نزدیک به یک میلیارد دلار قیمتگذاری شده بود. این رقم معادل قیمت بیش از ۱۶ میلیون بشکه نفت شاخص آمریکا (WTI) در همان سال بود. سال ۲۰۱۷ ارزش شرکت اوبر (Uber) ۶۸ میلیارد دلار تخمین زده شد. این شرکت به خاطر ارائه خدمات تاکسی اینترنتی ارزان در جهان مشهور است، اما همان سال کارشناسان تأیید کردند که بخش قابل توجهی از این سرمایه ۶۸ میلیارد دلاری نه با هزینه کرایه مسافران که با جمعآوری بزرگترین بانک داده عرضه و تقاضا در حوزه حملونقل شخصی به دست آمده است. ارزش بانک دادههای اوبر نیز میتوانست مثل همان شرکت تفریحی معادل میلیونها بشکه نفت خام ایالات متحده باشد. کسانی که از خدمات آنلاین این شرکتها استفاده میکردند دادههای خود را بدون کمترین هزینهای در اختیار آنها قرار داده بودند و حالا همان دادههای به ظاهر ناچیز و بیاهمیت اصلیترین سرمایه این شرکتها بود. شرکتهایی که بانک دادههایشان در مقایسه با غولهای فناوری «تقریبا هیچ» به حساب میآید.
مقایسه میان «نفت» با «داده» و نقش آنها در قرنهای گذشته و آینده از هر نظر میتواند جالب باشد. نشریه اکونومیست یک بار چنین مقایسهای را با جزئیات نسبتا کامل انجام داد. نفت از زمین استخراج میشود و با انتقال به پالایشگاه و فرآوری آن، محصولاتی به مراتب ارزشمندتر تولید میشود. روندی مشابه در عصر جدید برای دادهها وجود دارد. دادهها از کاربران استخراج میشوند و با انتقال به مراکز داده شرکتهای فناوری و دادهپردازیشان، ثروتی هنگفت خلق میکنند. فقط یک تفاوت وجود دارد؛ شما در اینجا به جای یک پالایشگاه بدبو و نسبتا پر سر و صدا با دفاتر و ساختمانهایی مجلل و چشمنواز مواجه هستید. شرکتهای فناوری نیز برای استخراج داده اقدام به حفر چاه میکنند. سیستمعاملها، نرمافزارهای ارائه خدمات، شبکههای اجتماعی، فروشگاههای آنلاین و... هر کدام میتواند همان چاهی باشد که برای استخراج دادههای ما توسط صاحبان این شرکتها حفر شدهاند. امروزه حتی شرکتهای غیرفناوری نیز به استخراج دادهها روی آوردهاند. شرکت جنرال الکتریک (GE) سیستمعاملی برای مصارف صنعتی موسوم به پریدکس (Predix) توسعه داد تا به مشتریانش در کنترل بهتر ماشینآلات خود کمک کند. پریدکس همچنین یک سیستم جمعآوری داده بود که اطلاعات را از دستگاههای متصل به شبکه خود جمعآوری و با ترکیب آنها و ارتقای الگوریتمهایش به بهبود عملکرد یک نیروگاه یا یک موتور جت کمک میکرد. در مقایسه با این سیستمعامل غیرمتداول با کاربری محدود صنعتی؛ سیستمعاملها و نرمافزارهای رایج در رایانهها، گوشیها و دیگر ابزارهای هوشمند به مراتب اطلاعات گستردهتری را جمعآوری میکنند. سال ۲۰۱۹ بلومبرگ طی گزارشی نوشت «جهان دادهها با سرعتی باورنکردنی در حال رشد است.» این گزارش بر پایه تحقیقات شرکت بینالمللی داده (IDC) منتشر شده بود که تخمین میزد جهان تا سال ۲۰۲۵، ۱۸۰ زتا بایت داده تولید میکند در حالی که این حجم در سال ۲۰۱۵ کمتر از ۱۰ زتابایت بوده است. علاوهبر تغییر قابل توجه حجم دادههای جمعآوری شده؛ کیفیت دادهها و نحوه استفاده از آنها نیز در سالهای جدید تغییر کرده است. پایگاههای داده دیگر صرفا شامل اطلاعات شخصی مثل نام، جنسیت، تحصیلات، شغل، درآمد، نشانی و... نیست. دادههایی که امروزه برای تجزیه و تحلیل مورد توجه قرار میگیرند طیف وسیعتری را شامل میشوند. انبوه تصاویر و فیلمهای بارگزاری شده، ریز عملکرد کاربران در شبکههای اجتماعی، مجموعه اطلاعات تولید شده در فعالیتهای کاری و روزمره با ابزارهای دیجیتال مثل رایانههای قابل حمل و یا ثابت، سیل دادههایی که توسط صدها سنسور در وسایل اطرافمان ذخیره میشود از گوشیها و ساعتهای هوشمند گرفته تا خودروها، نیروگاهها و سایر وسایل هوشمند در کنار موارد متعدد دیگر از این دستهاند. در واقع بخش قابل توجهی از فعالیت روزمره ما از طریق دستگاههای مورد استفادهمان تبدیل به داده شده و ردپای دیجیتالیمان در پایگاههای داده شرکتهای فناوری باقی میماند. همان طور که پُل سُندرگر متخصص کلان داده (Big Data) در شرکت نرمافزاری اوراکل (Oracle) درباره محصولاتشان گفت: «دادهها خروجی نهایی هستند؛ ما هر کاری میکنیم تا آنها را تولید کنیم.» استفاده از دادهها نیز دچار تغییر و تحول شده است. تا پیش از این بیشترین استفاده از دادهها برای تبلیغات هدفمند صورت میگرفت، اما اکنون شرکتهای فناوری به این نتیجه رسیدهاند که با بهرهگیری از هوش مصنوعی و علوم شناختی در تجزیه و تحلیل دادهها میتوانند خدمات گستردهتری را برای عرضه یا فروش ارائه دهند. در این میان «اثر شبکه داده» به منزله موتوری قدرتمند کمک میکند تا حجم عظیم جریان دادهها در انحصار شرکتهای معدودی در حوزه فناوری باقی بماند. آنها از دادهها برای جذب کاربران بیشتر استفاده میکنند، سپس داده بیشتری تولید کرده و خدمات خود را بهبود میبخشند و با بهبود خدمات مجددا کاربران بیشتری را جذب میکنند؛ این چرخه به همین شکل ادامه پیدا میکند. هر چقدر کاربران بیشتر از موتور جستوجوی گوگل استفاده کنند؛ نتایج جستوجو دقیقتر میشود و هر چه کاربران بیشتر در شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک و اینستاگرام وقت بگذرانند و فعالیت کنند، محتوای هدفمندتر و مرتبطتری را مشاهده خواهند کرد. به این شکل حجم عظیمی از دادههای جهانی در انحصار چند شرکت بزرگ فناوری باقی خواهد ماند. رقابت با این غولها تقریبا مضحکترین لطیفهای است که میتوان تعریف کرد. آنها مبتنی بر کلان دادههایشان و با بهرهگیری از الگوریتمهای هوش مصنوعیشان قادر به تجزیه و تحلیل بازار و حتی پیشبینی آن هستند و به محض شکلگیری رقیبی برای خود اقدام به خرید و تصاحب آنها میکنند. اتفاقی که برای شرکتهایی مثل واتساپ، اینستاگرام، ویز، دراپباکس، یوتیوب و... افتاد. در واقع غولهای فناوری رقابت نمیکنند، آنها با بلعیدن رقبایشان، رقابت را خفه میکنند. به همین دلیل بود که در ایالات متحده ایدههایی مبنی بر تجزیه شرکتهای بزرگ فناوری شکل گرفت. الیزابت وارن سناتور دموکرات و یکی از نامزدهای این حزب برای انتخابات ۲۰۲۰ ریاستجمهوری یکی از مدافعان سرسخت تجزیه شرکتهایی مثل گوگل، فیسبوک، آمازون و... بود. نقش «دادهها» در عصر جدید، مانند نقش «نفت» در عصر گذشته است. دادهها میتوانند موتور محرک و پیشران اقتصادهای آینده را شکل دهند. آنها زیرساختهای جدید، مشاغل جدید، انحصارات جدید و حتی سیاست جدیدی را ایجاد کردهاند. مسلما این تغییرات جدید رویکردهای جدیدی را نیز برای نظارت و قانونگذاری میطلبد. مبتنی بر چنین نیازی اتحادیه اروپا با بهروزرسانی قوانینش از سال ۲۰۱۸ «مقررات عمومی حفاظت از داده» را اعمال کرد تا فعالیتهای گسترده شرکتهای بزرگ فناوری را ضابطهمند کند. از این منظر دغدغه شکلگیری «طرح صیانت از حقوق کاربران فضای مجازی» در مجلس شورای اسلامی قابل ستایش است اگر چه در هیاهوهای سیاسی این دغدغه ناشنیده ماند. باید توجه داشت این طرح حتی در صورت رفع نقایص و نقاط ضعف آن، اگرچه لازم، اما گامی حداقلی و کوتاه در این زمینه است. برای قانونگذاری درباره حجم عظیم جریان دادهها باید متناسب با گستردگی دنیای دیجیتال گام برداشت.
گام مهم در این مسیر اقناع افکار عمومی است. باید ارزش «دادهها» را تشریح کرد. باید بدانیم با کلیک و یا لمس گزینه «موافقم» در رایانهها و یا گوشیهای هوشمندمان اجازه دسترسی به دادههایی ارزشمند را برای شرکتهای فناوری صادر میکنیم. دادههای یک فرد اگر چه ناچیز، اما بیارزش نیستند همانطور که یک قطره و یا یک بشکه نفت هرگز بیارزش نیست، تجمیع آنها دریایی از ثروت میسازد. استفاده از خدمات غولهای فناوری رضایتبخش است، چون احساس میکنیم این خدمات تقریبا رایگان به ما عرضه شده و زندگی ما را تسهیل کرده است، اما در دنیای سرمایهداری هیچ چیز رایگان نیست. ما هزینه استفاده از خدمات گوگل، فیسبوک، اینستاگرام، واتسآپ و... را میپردازیم، این هزینه همان دادههایی است که حین کار با محصولات این شرکتها به آنها ارائه میکنیم. اما داد و ستد این شرکتها با ما کاملا ناعادلانه است، زیرا هزینهای که پرداخت میکنیم بسیار بیش از خدمات نسبتا رایگان آنها به ماست. بر این اساس گام بعدی میتواند پاسخگو کردن شرکتهای فناوری با شفافیت جریان دادهها باشد. کاربران باید بدانند شرکتهای فناوری اعم از داخلی وخارجی چه دادههایی را از آنها استخراج میکنند، از این دادهها چگونه استفاده میکنند و آنها را به چه شرکتهایی فروخته و یا با چه افراد و مجموعههایی بهاشتراک میگذارند. در نهایت میتوان و باید مانع از انحصار شرکتهای فناوری اعم از داخلی و خارجی شد. ایدههایی مانند ایجاد راهکار قانونی برای جلوگیری از تجمیع دادهها، اشتراکگذاری رایگان دادهها، تعاونی دادهها و... میتواند به این هدف کمک کند.
********************
روزنامه وطن امروز**
سفیر آفتاب/سیدمحمدامین علیدوست
بین شیعیان رسم است که هر شب دهه محرم را به نام یکی از شخصیتهای ممتاز و ویژه واقعه کربلا نامگذاری و به یاد او نوحهسرایی کنند. نخستین شب این دهه، مزین به نام حضرت مسلم بن عقیل است؛ سفیر امام حسین به سوی مردم کوفه که سرنوشت او، اگرچه سراسر آکنده از صحنههای تراژیک است، اما به خودی خود یک حماسهنامه پرشور است. شناخت عمومی از شخصیت حضرت مسلم معمولا محدود به مسائل پیشآمده برای ایشان در کوفه است، این در حالی است که ایشان از بزرگان علما و چهرههای ممتاز علمی و دینی دوران خود بوده است.
حضرت مسلم علیهالسلام از دوران کودکی تحت نظر عموی بزرگوار خود امام علی علیهالسلام، رشد کرد و تربیت یافت و در بسیاری از مواقع همراه و همنشین پسرعموهای باکرامت خود یعنی امام حسن و امام حسین علیهماالسلام بود. به این ترتیب او از همان دوران خردسالیاش از دانش، تقوا، ایمان و سایر فضیلتهای این خانواده بزرگوار و باکرامت بهرهمند شد.
شیخ صدوق هم اینطور روایت کرده که روزی حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام از رسول خدا صلیالله علیه و آله سؤال کردند: «آیا شما عقیل را دوست دارید؟» آن حضرت فرمودند: «آری! من عقیل را به ۲ دلیل دوست میدارم؛ یکی برای خود عقیل و دیگری برای اینکه عمویم ابوطالب او را دوست دارد»؛ و بعد ادامه دادند: «پسر عقیل (یعنی جناب مسلم) در راه محبت پسر تو (یعنی امام حسین علیهالسلام) کشته خواهد شد و چشمهای مؤمنان برای او اشکبار خواهد شد و ملائکه بر او صلوات میفرستند».
طبق منابع حدیثی مشخص میشود شبیه همان منزلتی که نواب اربعه نزد امام زمان عجلالله تعالی فرجهالشریف داشتهاند، جناب مسلم هم شبیه همان منزلت و جایگاه را نزد امام حسین علیهالسلام داشته است. حتی در بعضی منابع هم نوشته شده او محدث بوده و از ائمه اطهار علیهمالسلام نقل حدیث میکرده است. در عین حال او را دانشمند و فقیه و صاحب علوم دینی و معنوی خواندهاند که نشان میدهد جناب مسلم از لحاظ علمی نیز در مرتبه بالایی قرار داشته و همه اینها بر درجات شخصیتی ایشان میافزاید.
ایشان به اندازهای در نظر امام حسین علیهالسلام دارای منزلت بود که وقتی خبر شهادت او و جناب هانی را به آن حضرت دادند، مکرر آیه «إنا لله و إنا إلیه راجعون» را بر زبان جاری کردند و فرمودند: «بعد از شما خیری در زندگی نیست».
تاریخ ولادت مسلم بن عقیل بن ابیطالب روشن نیست. او ۹ ذیالحجه سال ۶۰ قمری در کوفه به شهادت رسید. بر اساس برخی گزارشها، مسلم هنگام شهادت ۲۸ ساله بود، اما پذیرش این روایت خالی از اشکال نیست، چرا که سن فرزندان مسلم که در واقعه عاشورا به شهادت رسیدند ۲۶ و ۲۷ سال بیان شده است. برخی با توجه به روایات حضور او در فتوحات و نیز نبرد صفین، سن او را هنگام شهادت، بیش از ۵۰ سال دانستهاند. مرقد مطهر حضرت مسلم در کوفه در قسمت شرقی مسجد کوفه قرار دارد.
پدر وی، عقیل، فرزند ابوطالب از نسبشناسان قریش و فصحای عرب بود. مادرش بنا بر روایتی از زنان نبطی و از خاندان «فرزندا» بود و بنا بر روایاتی دیگر کنیزی بود به نام علّیه (و بنا بر روایتی حلّیه) که عقیل او را از شام خریده بود. چهره مسلم بن عقیل شباهت زیادی به پیامبر اسلام (ص) داشت. برخی منابع او را شجاعترین و نیرومندترین فرزندان عقیل معرفی کردهاند. مسلم با رقیه دختر امام علی (ع) ازدواج کرد و داماد حضرت امیرالمؤمنین (ع) بود.
روایت شهادت حضرت مسلم یکی از دردناکترین قطعات واقعه کربلاست که سالیان سال است شیعیان وقایع آن را با ابزارهای گوناگون هنری، از شعر تا تعزیه روایت میکنند. حضرت آیتالله سیدعبدالله فاطمینیا در یکی از سخنرانیهایشان درباره اشعاری که در نوحهسرایی برای حضرت مسلم سروده شده است، میفرمایند: در حوزه معلومات ناقابل بنده تا امروز که به اینجا رسیدهام، در زیر این آسمان هیچکس مانند علامه سیدمحمدباقر حلینجفی رضوانالله تعالی علیه برای حضرت مسلم شعر نگفته است؛ هنگامه کرده؛ هنگامه! این اشعار، بیتهای تندی دارد که من از بیتهای تند آن گذشتم. یکی، دو تای آن را مجبورم که بگویم، دلم خیلی میسوزد. سید میگوید: «الست امیرهم البارحه؟»
آقا! شما که دیشب، امیر مردم بودید. چرا امروز، بدنتان را روی زمین میکشند؟
یک بیت بعدش دارد. آن خیلی هنگامه است. من خیلی وقتها شده که در کتابخانهام بودهام این بیت را برای خودم خواندهام و برای خودم توسل پیدا کردهام. لطیفترین شعری است که در عمرم دیدهام. میگوید: هر شهیدی که به شهادت میرسد اول، صدای نوحه یک زن برایش بلند میشود. حالا این زن یا مادر است یا خواهر است یا همسر است. حالا ببینید چقدر این شعر کامل است؛ اشاره به غربت آقا میکند. میگوید:
اتقضی و لم تنکک الباکیات -، اما لک فی المصر من نائحه؛ تو کشته بشوی و صدای یک زن برایت بلند نشود؟!
یعنی در آن کوفه، یک زن نوحهگر نبوده؟ بعد میگوید: بهتر! بهتر که اینطور شد. زنان کوفه کوچکتر از این بودند که برایت نوحهگری کنند. عوضش جبران شد. کجا جبران شد؟ آن وقتی که خبرش به قافله حسین علیهالسلام رسید، چه کسی برایت گریه کرد؟ عوضش دختر علی علیهالسلام برایت گریه کرد. زینب کبری؛ فاطمیات، هاشمیات.
********************
روزنامه خراسان**
دولت رئیسی و رویکرد محوری/مصطفی غنی زاده
توسعه و پیشرفت فقط با وجود یک برنامه اقتصادی منسجم ممکن است و برنامه اقتصادی منسجم نیز از دل یک رویکرد دقیق و انتخاب شده بیرون میآید. حال که بحث انتخاب وزرا و تیم اقتصادی دولت سیزدهم داغ شده، موضوع اساسی و مهم همان رویکرد محوری و برنامه اساسی است که این دولت برای خود انتخاب میکند. به بیان دیگر، گرچه اشخاص و عاملیتها بسیار مهم و اساسی هستند، اما مهمتر از آنان، ایدهای است که دورش مجتمع شدهاند. بدون انتخاب یک رویکرد دقیق، هر تلاشی در عرصه اقتصادی ابتر و بدون نتیجه خواهد بود. منظور از رویکرد، آن منظری است که سیاست گذار به مسائل اقتصادی و اجتماعی دارد و از نگرشهای فلسفی او ریشه میگیرد.
برای مثال در یک رویکرد، خصوصی سازی به شکل حداکثری انجام میشود، دولت در هیچ بخشی از اقتصاد دخالت نمیکند (حتی به محرومین بسته معیشتی نیز نمیدهد)، برای هیچ بخشی از بازار مقرراتی اعمال نمیشود (حتی اگر دلالان و سوداگران بیشتر بهره برداران بازار باشند)، مالیات چندانی نمیگیرد، حتی زیرساخت چندانی نمیسازد و... در رویکردی دیگر که در طرف مقابل این طیف قرار میگیرد، دولت در امور اقتصادی مقررات میگذارد، خودش متولی بخش بزرگی از اقتصاد است، برخی فرایندهای معمول بازار را کنترل میکند و خود سرمایهگذار بخشی از زیرساختهای عمومی است، در حوزه آموزش و سلامت کمک مالی میکند، انواع مالیاتها را وضع میکند و...
گرچه حد وسطی نیز برای این دو رویکرد وجود دارد، اما مثالهای آورده شده از آن جهت است که توجه کنیم مسئله به راحتی انتخاب سیاستها و برنامهها از هر رویکردی که میخواهیم نیست. نمیتوان بدون قاعده، برخی قواعد یک رویکرد را به دیگری اضافه کرد و منتظر نتیجه مثبت ماند. نتیجه چنین سیاستگذاری مغشوشی همان چیزی است که امروز به واسطه عملکرد دولت گذشته در کشور مشاهده میکنیم؛ به ثمر نشستن ضررهای همه رویکردها و دست نیافتن به نفع هیچ کدام؛ بنابراین مشخص بودن یک رویکرد کلان نقطه آغاز برای تصحیح و اصلاح وضعیت اقتصادی به دور از درگیر شدن در مسائل روزمره است، اما قدم بعدی شکل دادن به برنامه اقتصادی متمرکز و دقیق در چارچوب رویکرد انتخاب شده خواهد بود. برنامه اقتصادی که شامل توجه به تمامی مسائل بنیادین و اساسی شود و از نگاه تک بعدی به اقتصاد دوری کند. بدین معنا که برنامه ریزان متوجه باشند، هر تصمیم اقتصادی آنان در عرصه اجتماعی و فرهنگی، محیط زیست، ژئوپلیتیک، محلی، منطقهای و... چه اثراتی خواهد داشت. در بسیاری از تجربیات جهانی مشخص شده که اثرات حاشیهای بعضا مهمتر و موثرتر از اثرات اصلی و قصدشده بودهاند. در این جا مجدد وجود یک رویکرد و برنامه ریزی متمرکز نقش مهم خود را نشان میدهد. زمانی که مسائل روزمره فشار زیادی به برنامه ریزان وارد میکند، نبود رویکرد و برنامه، آنها را به تصمیم گیریهای متضاد خواهد کشاند و عملا سیاستهای متکثرِ متناقض در امر اقتصاد حاکم خواهد شد که نتیجهای جز وخیمتر شدن اوضاع اقتصادی نخواهد داشت.
گرچه هر رویکرد اقتصادی ضعفها و نقصانهایی دارد، اما باید توجه داشت که انتخاب نکردن یک رویکرد و برنامه متمرکز موجب خواهد شد هیچ توسعه و پیشرفتی حاصل نشود. البته رویکردهای تلفیقی بسیاری در عرصه جهانی مورد توجه قرار گرفته که ما هم میتوانیم برخی از آنها را با توجه به ریشههای اندیشه خود، جغرافیای خاص کشورمان و فرهنگ و تاریخ خودمان بومی سازی کنیم؛ اما اساسیترین موضوع در این زمینه نوع ترکیب و بومی سازی است. مسئلهای که در سالیان گذشته همیشه پرخطا و پرمشکل بوده است. به ویژه زمانی که سیاستمداران به جای اقتصاددانان، جامعه شناسان و فیلسوفان این علوم، تصمیم گرفته و نظرات غیرتخصصی و غیردقیق خود را تحمیل کرده اند. آنها فکر میکرده اند میتوان از هر رویکرد یا برنامه اقتصادی یک تکه مطلوب (از نظر خودشان) را برداشت و با چسباندن آنها به نتیجه مطلوب رسید. لازم نیست توضیح داده شود که این عمل چه فاجعهای برای کشور به دنبال داشته است؛ بنابراین هرگونه ترکیب سازی نیز باید اول در فضای علمی و در مباحثه علمی مورد بحث قرار گیرد و سپس به عرصه عمل وارد شود تا آن زمان توجه به رویکردهای اساسی و معمول و متمرکزسازی برنامه اقتصادی در آن میتواند راهگشا باشد. خلاصه این که مشکل اساسی در عرصه اقتصاد در تمامی سالهای پس از انقلاب اسلامی، مسئله نبود رویکرد توسعه و دقت در معنا، نتایج و ملزومات آن بوده است که به نظر میرسد هماکنون نیز در لابهلای مباحث مربوط به انتخاب تیم اقتصادی گم شده است. این گم گشتگی آن قدر مهم بوده که مقام معظم رهبری نیز در سخنرانی تنفیذ راجع به آن هشدار جدی دادند. امید است که رئیس جمهور هشتم در این زمینه گفتگو با نخبگان عرصههای مختلف اقتصادی را در پیش گیرد.
********************
روزنامه ایران**
ویژگیهای یک اقتصاد قوی/مرتضی عزتی
اگر بخواهیم یک اقتصاد قدرتمند را شرح دهیم، ابتدا باید بگوییم هدف از داشتن اقتصاد قوی چیست؟ چگونه اقتصاد میتواند به این هدف برسد؟ هدف اصلی از اقتصاد تأمین نیازهای همه مردم جامعه است، اگر اقتصادی بتواند تمام نیازهای جامعه را تأمین کند، میتوانیم بگوییم اقتصاد این کشور، اقتصادی قوی است. اقتصاد شکوفا، بالنده و رسیده به اهداف، اقتصادی قوی است، اما چه زمانی اقتصاد میتواند به این هدف برسد؟ چند شرط یا هدف واسطهای برای دست یافتن به اقتصاد قوی لازم است. اصلیترین هدف واسطهای که میتواند قدرت اقتصادی را نمایان کند، تولید ملی است. تولید ملی مهمترین متغیر اندازهگیری قدرت و بزرگی اقتصاد است. اگر اقتصاد هر کشور تولید بالایی داشته باشد، آن کشور را دارای اقتصاد قوی میدانیم. به این دلیل که جوامع، کوچک یا بزرگ هستند، برای مقایسه جوامع، اصطلاح تولید سرانه را در نظر میگیرند. یعنی به صورت ساده میزان تولید تقسیم برجمعیت کشور میشود. هرچه تولید سرانه بیشتر باشد مردم آن جامعه از مواهب اقتصادی بیشتری بهرهمند میشوند. بهرهمندی منافع مردم است که بیشتر در قالب تولید سرانه تعریف میشود، اما وقتی میخواهیم بگوییم یک اقتصاد، بزرگ یا قدرتمند است، کل تولید معیار است. بدیهی است یک جامعه کوچک، مجموع تولید کمی دارد پس قدرت اقتصادی آن جامعه کمتر است. بنایراین تولید ملی و تولید سرانه بالا، هر دو معیارهایی است که دو جنبه قوت اقتصادی را میتوانند نشان دهند. این دو جنبه یکی قوت کل اقتصاد را و یکی هم هدف اصلی اقتصاد را که شامل تأمین نیازهای مردم است نشان میدهند. در کنار این موضوع، اقتصاد زمانی میتواند نیازهای مردم را تأمین کند و مردم را به رفاه برساند که همه مردم، به تناسب توانایی و سهمی که در تولید دارند، از تولید بهرهمند شوند. اینجا بحث اشتغال همگانی و نبودن فقر، دو معیار مهم برای قدرتمندی اقتصاد است. اگر اقتصاد کامل باشد و فقر هم نباشد، میگوییم این اقتصاد به طور نسبی، به اهدافش که تأمین نیازهای جامعه است، دست یافته است. در کنار این موضوع ها، در دورههای جدیدتر یعنی در ۵۰ سال اخیر، پایداری اقتصاد به عنوان یک عامل قدرت اقتصادی در نظر گرفته میشود و بر معیارهای اولیه قدرت اقتصادی اضافه شده است. پایداری اقتصادی به معنی این است که هرگاه شوکی به اقتصاد وارد شود یا حتی بدون شوک، اقتصاد دچار تلاطم نشود، مثلاً تورم یک دفعه بالا نرود، ارزش پول ملی افت نکند، بیکاری زیاد نشود، تولید افت نکند، فقر زیاد نشود، اشتغال از بین نرود، و... اگر اقتصادی بتواند در برابر شوکهای بیرونی و درونی مقاومت کند و پایدار بماند، این اقتصاد را میتوانیم بخشی از ویژگیهای قدرت اقتصادی به شمار بیاوریم. در جمعبندی باید گفت که با توجه به این ویژگیها، اقتصادی قوی است که تولید بسیار بالا داشته باشد، نیازهای اقتصادی مردم را به بهترین شیوه تأمین کند و در برابر شوکهای مختلف درونی و بیرونی همچنان رشد خودش را حفظ کند و پایدار بماند. ثبات برای اقتصاد باید بلندمدت و همیشگی باشد. شرایط پایدار اقتصادی با ثبات به دست میآید. ثبات اقتصادی تولید مداوم را به همراه دارد. در شرایط ثبات اقتصادی، اعتماد به اقتصاد ایجاد میشود و شوکها نمیتواند به اقتصاد ضربه وارد کند.
********************
روزنامه شرق**
تحولات نگرانکننده/جاوید قرباناوغلی
رخدادهای چند هفته گذشته که با نفتکش «مرسر استریت» که در آبهای عمان هدف حمله «پهپادی» قرار گرفت و متعاقبا با ماجرای کشتی «آسفالت پرینسس» در خلیج عمان ادامه یافت، تحولات نگرانکنندهای است که در فقدان تدبیر و عزم راسخ میتواند سیاست خارجی دولت جدید را در آستانه تشکیل در دامی ناخواسته و سلسلهای از واکنشهای بهظاهر مقتدرانه، ولی در عمل منفعلانه گرفتار کند. در هر دو مورد ایران در مظان اتهام قرار گرفت و آمریکا، بریتانیا و اتحادیه اروپا ایران را به انجام آن متهم کردهاند. آنتونی بلینکن و دومنیک راب، وزیران خارجه آمریکا و بریتانیا از ضرورت «پاسخگوکردن ایران و دفاع از آزادی دریانوردی» سخن گفتهاند و در تحولی شاید نگرانکنندهتر وزرای خارجه هفت قدرت صنعتی جهان حمله به کشتیها را «عامدانه، هدفمند و نقض آشکار قوانین بینالمللی» ذکر کرده و از دیدگاه خود براساس «شواهد قابل دسترس» بهصراحت به [نقش]ایران در این رخدادها اشاره کرده و در بیانیهای افزودهاند که «از همه توان خود استفاده خواهند کرد تا از کشتیرانی که شاهرگ اقتصاد جهان است، مراقبت شود و تردد دریایی به دور از اقدامات خشونتآمیز ادامه یابد». آشنایی مختصر با الفاظ و مضامین به کار گرفتهشده از سوی این کشورها و نهادهای بانفوذ بینالمللی کافی است تا متوجه شویم که در زیر پوست این تحولات، اقدامات فشرده دیپلماتیک و رایزنیهای روزانه برای تشکیل اجماعی بینالمللی علیه ایران در جریان است. بهویژه اینکه علاوه بر هماهنگی کاملا مشهود آمریکا و انگلیس، لابی اصلی این فعالیتهای
ضدایرانی در عرصه بینالمللی را رژیم صهیونیستی بر عهده گرفته و با صدایی رساتر از همیشه از «اقدام متقابل» سخن میگوید. نفتالی بنت، نخستوزیر این رژیم، ضمن استقبال از بیانیهها و اظهارات مقامهای آمریکایی و اروپایی درباره حمله پهپادی ایران به کشتی مرمر استریت، گفته است اکنون زمان مبدلشدن «بیانیهها به عمل» است و اسرائیل در «جبهههای متعدد» به ایران پاسخ میدهد. آمریکا کاملا هوشمندانه، هدایت و رهبری فعالیتهای بینالمللی برای تحت فشار قراردادن ایران را به همپیمان خود دولت بریتانیا واگذار کرده است. دلیل این امر احتمالا جلوگیری از تأثیر فعالیتهای فشرده دیپلماتیک حول ماجرای کشتیها بر مذاکرات وین است. موضوعی که درحالحاضر اولویت اول بایدن و تیم سیاسی-امنیتی او درباره ایران و ازسرگیری مذاکرات و تکمیل پروژه احیای برجام است. هرچند انگلیس نیز در مقطع فعلی ترجیح میدهد از هرگونه تنش منجر به درگیری نظامی با ایران پرهیز کرده و در پی تشدید فشارهای دیپلماتیک از طریق هماهنگی با دیگر کشورهای غربی و منطقه باشد. گفته میشود این کشور پیامی محرمانه به ایران منتقل کرده است متضمن این امر که «قصدی برای بالابردن تنش و درگیری و اقدام نظامی علیه ایران ندارد و تلاش خواهد کرد که از مسیر اقدامات دیپلماتیک و ائتلافسازی علیه ایران موضوع را پیگیری کند». در این پیام به موضع مشترک واشنگتن و لندن نیز در این موضوع اشاره شده است. رژیم صهیونیستی بهعنوان مخالف سرسخت احیای برجام، همه تلاشهای خود را در جهت افزایش تشنج در روابط کشورهای غربی با ایران متمرکز کرده و در این مسیر از هیچ اقدام اطلاعاتی، نظامی و روانی فروگذار نخواهد کرد. هدف غایی این رژیم رساندن شرایط به جایی است که غرب و بهویژه آمریکا و انگلیس را به اقدامی نظامی علیه ایران وادار کند.
برخی منابع داخلی اظهارات سخنگوی کاخ سفید را درباره نحوه پاسخ اسرائیل به ایران که اسرائیل را «دولتی مستقل» توصیف کرد که خود میتواند درباره واکنش به اقدام ایران تصمیم بگیرد، بهطور کاملا خوشبینانه «تنهاگذاشتن اسرائیل توسط آمریکا» تحلیل کردهاند. بنده بهجد معتقد هستم میتوان این موضع کاخ سفید را تحولی خطرناک در اعطای مجوز آمریکا به تلآویو در اقدام نظامی علیه ایران تفسیر کرد؛ موضوعی که باراک اوباما و حتی ترامپ با آن مخالفت کرده و اسرائیل نیز آگاه بود که بدون مجوز آمریکا در هر اقدامی علیه ایران با مشکلاتی جدی مواجه خواهد شد. ایران تاکنون و در دوره دولت قبل در مقابل اقدامات تحریکآمیز اسرائیل در حملات مکرر به مراکز نظامی در سوریه و همچنین هدفقرارگرفتن کشتیهای نفتی در مسیر سوریه با هوشمندی برخورد کرده، هرچند در مواردی پاسخهای مناسبی نیز داده است؛ اما باید اذعان کرد که شرایط به نحو قابل ملاحظه و با سرعتی زیاد در حال تغییر بوده و از اینرو تمرکز بر این تحولات و مدیریت این شرایط از سوی نهادهای تصمیمگیر بسیار ضروری است. فعالشدن جبهه جنوب لبنان پس از نزدیک به ۱۵ سال آرامش پس از جنگ ۳۳روزه از دیگر موضوعاتی است که میتواند در همین راستا مورد تحلیل قرار گیرد که ضروری است دولت جدید آن را با دقت تحت نظر داشته باشد. این تحلیل را که اسرائیل در شرایطی نیست که به دلیل نگرانی از مرزهای شمالی خود با لبنان، دست به اقدامی نظامی علیه ایران دست بزند، باید در کنار چینش تحولاتی مانند تهدید آزادی کشتیرانی، احتمال شعلهورشدن آتش بین اسرائیل و حزبالله و همچنین بنبستی که فعلا در مذاکرات وین شاهد هستیم، گذاشت. شرایطی که میتواند فضای بینالمللی را بهشدت علیه ایران تهییج و اقدام نظامی علیه ایران را در چارچوب «دفاع مشروع» که قاعدهای پذیرفتهشده در حقوق بینالمللی است، تفسیر کنند. اهمیت موضوع جنگ کشتیها از آن جهت است که اولا با حقوق بینالمللی دریانوردی پیوند خورده و بهنوعی با همه کشورهای جهان مرتبط است و دیگر آنکه «لابی» قدرتهای مطرح جهان در سناریوسازی بهشدت تأثیرگذار است. مشغولیت جناب رئیسی به دلیل تنوع مشکلات پیچدرپیچ داخلی امری دور از انتظار نیست و قاعدتا او (رئیسجمهور) در مواجهه با بحرانهای رو به تزاید داخلی اعم از کرونا تا مطالبات مردم، فرصت اندکی برای واردشدن به موضوعات پیرامونی و بینالمللی دارد. این وظیفه نهادهای دیگر مانند وزارت امور خارجه و شورای عالی امنیت ملی است که سران کشور را از تحولات مخاطرهآمیزی که میتواند تهدیدی برای امنیت کشور باشد، آگاه کنند. با خروج ترامپ از برجام، علاوه بر پنج عضو دیگر توافق برجام، تقریبا تمامی کشورهای جهان، آمریکا را بهخاطر نقض توافقی بینالمللی نکوهش کردند. اقدام خودخواهانه ترامپ، آمریکا را در جهان منزوی کرد. در نقطه مقابل آن، جهان ایران را با وجود همه مشکلات ناشی از تحریمها، به عنوان کشوری که متمدنانه نسبت به تعهدات بینالمللی خود پایبند است، تمجید کرد. قصد ورقزدن تاریخ چند سال دوره روحانی را ندارم. قبلا نوشتهام و بر این باورم که ما میتوانستیم با پرهیز از برخی اقدامات، مانع خروج آمریکا از برجام شویم یا با انجام برخی کارهای کمهزینه و پرفایده هزینههای خروج ترامپ از برجام را بهقدری افزایش دهیم که این محاسبه هزینه-فایده در نگاه کاسبکارانه او مانع ایجاد کند. کمااینکه پس از رویکارآمدن بایدن نیز فرصتهای زیادی را به دلیل مشکلات تصمیمگیری در داخل از دست دادیم. سخن روحانی در آخرین روزهای دولت درباره مذاکرات وین و حرفهای ظریف در نوار معروف، برای همیشه مکتوم و سربسته نخواهد ماند، ولی فعلا در این مختصر بر آن هستم که خطر «شکلگیری اجماع جهانی» علیه ایران در صورت استمرار وضعیت کنونی را به رئیسجمهور و دستگاه دیپلماسی او گوشزد کنم. پیشنهاد میشود دولت جدید در دیپلماسی خود: اولا از طریق شورای عالی امنیت ملی به همه نهادهای رسمی کشور ابلاغ کند که از موضعگیریهای خودسرانه که نتیجهای جز سردرگمی کشورهای دیگر و سوءاستفاده اسرائیل ندارد، پرهیز کنند. ضروری است موضع رسمی ایران از طریق رئیسجمهور یا سخنگوی رسمی دولت و وزیر خارجه اعلام شده و صریحا به دنیا اعلام شود که موضعگیری دیگر از جانب هرکس و هر نهادی، ارتباطی با موضع دولت ندارد. ثانیا، هرگونه تحرک و اقدام نظامی حتی بهصورت دفاعی تنها از طریق کسب مجوز از شورای عالی امنیت ملی انجام شود. ثالثا ابتکار ازسرگیری مذاکرات وین را ایران با اعلام آمادگی برای مذاکرات مستقیم با آمریکا کلید بزند؛ اقدامی که میتواند رژیم صهیونیستی را آچمز کرده و پیام اطمینانبخشی را در شرایط رویکارآمدن دولت جدید به جهان اعلام کند.
ارسال نظرات