روزنامه کیهان **
سرانجام برجام/سیدمحمد عماد اعرابی
روز یکشنبه ۶ تیر ۱۴۰۰ آقای عراقچی مذاکرهکننده ارشد کشورمان در وین درباره چشمانداز این مذاکرات برای احیای برجام گفت: «به اندازه کافی مذاکره انجام شده است، زمان تصمیمگیری است.» این جمله معاون وزیر خارجه را شاید بتوان نوعی اعلام «کفایت مذاکرات» دانست؛ اگرچه هنوز «ختم جلسه» اعلام نشده است. توافقی که از همان آغازین روزهای شکلگیری بارها روحش آزرده شد؛ طبق تعبیر آقای عراقچی در ۲ تیر ۱۳۹۷ به آی. سی. یو رفت و بنا بر ادعای وزیر خارجه کشورمان در ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ جنازهاش آمریکا را شکست داد، حالا به نظر میرسد در روند احیایش با مشکلاتی اساسی مواجه شده است. برجام طی ۶ سال تمامی کنشهای داخلی و خارجی دولت یازدهم و دوازدهم را متأثر از خود کرد؛ در کارزار رقابتهای انتخاباتی جایگاه ویژهای به خود اختصاص داد و پس از مشخص شدن پیروز انتخابات ۱۴۰۰ نیز به یکی از مهمترین سؤالات خبرنگاران در نشست خبری رئیسجمهور منتخب تبدیل شد؛ اینکه دولت جدید در مواجهه با برجام چه رویکردی اتخاذ خواهد کرد؟ آیا رئیسجمهور منتخب بر اساس سخنانش در مناظرات انتخاباتی سال ۱۳۹۶ قصد نقد کردن چک برجام را دارد؟ یا طبق اظهاراتش در مناظرات ۱۴۰۰ خواهان تشکیل دولتی مقتدر برای اجرای آن است؟ و یا آنطور که طی نشست خبریاش در ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ اعلام کرد برجام را خاطرهای ناخوشایند برای ملت ایران میداند که جایگاه چندانی در دولتش نداشته چرا که سیاست خارجی او نه با برجام شروع و نه به آن محدود میشود؟ در مجموع شاید این روزها یک سؤال محور اکثر مباحث میان ناظران و تحلیلگران سیاست خارجی ایران باشد: «سرانجام برجام چیست؟».
اما برای پاسخ به این سؤال احتیاجی نیست تا منتظر تشکیل دولت جدید به ریاست سید ابراهیم رئیسی باشیم و یا پاسخ را از او جویا شویم. سرنوشت برجام پیش از آنکه رئیسجمهور منتخب سکان اداره کشور را در دست گیرد مشخص شده؛ تنها کافی است نگاهی دقیق به تحولات ماههای گذشته و اظهارات مقامات داخلی و خارجی بیندازیم. هنوز انتخابات ریاستجمهوری آمریکا برگزار نشده بود که جو بایدن بهعنوان رقیب دونالد ترامپ در رقابتهای انتخاباتی؛ رویکرد دولت آینده خود در مواجهه با برجام را اینطور اعلام کرد: «آمریکا به توافق [برجام]بهعنوان نقطه شروعی برای دنبال کردن مذاکرات بعدی بازخواهد گشت. ما با متحدانمان برای تقویت و گسترش مفاد توافق هستهای کار خواهیم کرد و همزمان به دیگر نگرانیها نیز توجه خواهیم کرد... ما به تلاشها برای عقب راندن ایران از فعالیتهای بیثباتکننده که دوستان و شرکای ما را در منطقه تهدید میکند، ادامه خواهیم داد... ما همچنین به استفاده از تحریمهای هدفمند علیه نقض حقوق بشر در ایران، حمایت این کشور از تروریسم و برنامه موشکهای بالستیک ادامه خواهیم داد.» این اظهارات نشان میداد دولت جدید آمریکا به ریاست بایدن ارزیابی تازهای از تحولات عرصه بینالمللی دارد و نه به دنبال برجام که خواهان توافقی قویتر و گستردهتر است. چنین ارزیابیای در سخنان وندی شرمن یکی از اعضای تیم بایدن در رقابتهای انتخاباتی ۲۰۲۰ آمریکا و پس از آن قائممقام وزارت خارجهاش کاملا مشهود بود. شرمن اندکی پس از مشخص شدن پیروزی بایدن در انتخابات آمریکا درباره رویکرد دولت جدید این کشور در مواجهه با برجام به شبکه رادیویی «پابلیک رادیو اینترنشنال» گفت: «ما اکنون در سال ۲۰۱۶ نیستیم، بلکه تقریباً وارد سال ۲۰۲۱ شدهایم، اوضاع خیلی تغییر کرده است... باید اذعان کنیم که این توافق [برجام]تا حدی از هم گسیخته شده است.» در واقع برای تیم سیاست خارجی بایدن تاریخ انقضای برجام فرا رسیده بود. آنها برجام را توافقی تمام شده میدانستند و خواستار توافقی بزرگتر بودند. در این چارچوب برجام برای آنها چیزی بیشتر از یک نقطه شروع نبود. در حالی که دولتمردان ایران میخواستند با احیای برجام مذاکرات وین را به اتمام برسانند؛ طرف آمریکایی مذاکرات وین را از احیای برجام آغاز میکرد تا مسیر توافق بعدی را هموار کند. آنچه آمریکاییها را در صحت این ارزیابی جدیدشان مطمئن میکرد و برای دستیابی به توافقی بزرگتر به طمع میانداخت؛ اشتیاق زایدالوصف دولتمردان ایران برای رفع تحریمها از رهگذر مذاکره بود. آنگونه که تحلیلگر نیویورکتایمز نوشت اشتیاق ایرانیها، آمریکاییها را برای دستیابی به توافقی بزرگتر تشویق میکند و از قول دولتمردان آمریکایی گفت: «[دولتمردان]آمریکایی بازگرداندن توافق قدیمی [برجام]را اولین قدم برای دستیابی به چیزی بزرگتر میدانند... به قول یک مقام ارشد دولت: وقت مذاکره برای توافقنامه بعدی رسیده.» با این حساب دولت آمریکا با عبور از برجام مشغول چیدن میز مذاکرات بعدی بود. شاید بیتعارفترین جمله در این زمینه را جرالد کوشنر در مقالهاش برای روزنامه والاستریتژورنال نوشت. او ضمن «هوشمندانه» توصیف کردن دیپلماسی بایدن، گفت: «بایدن به اروپاییها نشان داد که برجام مرده است و تنها یک چارچوب جدید میتواند ثبات را در آینده ایجاد کند.»
در ایران نیز متناسب با این رویکرد دولت آمریکا، تصمیمات تازهای اتخاذ شد. پس از تصویب قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از منافع ملت ایران» در مجلس شورای اسلامی و ابلاغ آن در آذر ۱۳۹۹ که به خروج اثرگذار ایران از تعهدات برجامیاش منجر شد، رهبر انقلاب در ۱۹ دی ۱۳۹۹ موضع جمهوری اسلامی ایران را با توجه به شرایط جدید اینگونه تبیین کردند: «ما هیچ اصراری نداریم، هیچ عجلهای نداریم که آمریکا به برجام برگردد؛ اصلاً مسئله ما این نیست که آمریکا به برجام برگردد یا برنگردد.» ایشان یک ماه بعد نیز در ۱۹ بهمن ۱۳۹۹ سیاست قطعی نظام را بار دیگر به شکلی خلاصه بیان کردند: «ما حق داریم برای ادامه برجام شرط بگذاریم و این شرط را هم گذاشتیم و گفتیم و هیچ کس هم از آن عدول نخواهد کرد؛ و آن این است که اگر میخواهند ایران به تعهدات برجامی -که چند تعهد آن را لغو کرده- برگردد، باید آمریکا تحریمها را کلاً لغو بکند؛ آن هم نه به زبان و روی کاغذ که بگوید لغو کردیم؛ نه، بایستی در عمل تحریمها را لغو کنند و ما راستیآزمایی کنیم و احساس کنیم که درست تحریمها لغو شده، آن وقت ما هم به این تعهدات برجامی برمیگردیم؛ این سیاست قطعی جمهوری اسلامی است و مورد اتفاق مسئولان کشور هم هست و از این سیاست بر نخواهیم گشت.» شرط «لغو کلیه تحریمها» و «راستیآزمایی عملی لغو آن» مختصات توافقی قویتر را نشان میداد که دیگر شباهتی به برجام نداشت. این بار ایران نیز با توجه به تغییر شرایط و مناسبات جهانی و متناسب با رویکرد زیادهخواهانه آمریکا از توافق مطلوب خود رونمایی میکرد. رهبر معظم انقلاب در سخنرانی آغاز سال نو ۱۴۰۰ شمسی به همین تغییر شرایط جهان اشاره کرده و فرمودند: «بعضی از آمریکاییها میگویند که امروز شرایط سال ۹۴ و ۹۵ که برجام امضا شد فرق کرده، تغییر کرده، پس باید برجام هم تغییر پیدا کند؛ بنده قبول دارم، بله، امروز شرایط نسبت به سال ۹۴ و ۹۵ تغییر کرده منتها به نفع آمریکا تغییر نکرده، به نفع ما کرده؛ شرایط تغییر کرده به نفع ایران نه به نفع شما!... اگر چنانچه بنا است برجام تغییر پیدا کند، باید به نفع ایران تغییر پیدا کند نه اینها.»
«برجام باید تغییر پیدا کند.» این شاید تنها گزارهای باشد که این روزها درباره آن میان ایران و آمریکا اشتراک نظر وجود دارد. این تغییر هر چه باشد، توافق جدید دیگر برجام نخواهد بود. بر این اساس «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) مدتهاست که به پایان رسیده است. در میان دولتمردان آمریکا میتوان افرادی را پیدا کرد که انقضای این توافق را اعلام کردهاند با این حال دولت تدبیر و امید بنا بر ملاحظات خودش سالهاست اعلام مرگ آن را به تأخیر انداخته، اما آنچه واضح به نظر میرسد این است که دولت جدید ایران چنین ملاحظاتی برای اعلام تاریخ انقضای برجام نخواهد داشت.
********************
روزنامه وطن امروز**
کابینه جدید رژیم صهیونیستی و چالشهای پیش رو/عمـاد هـلالات
بعـد از کشوقوسهای فراوان و برگزاری ۴ انتخابات ناموفق، سرانجام ۲۳ خرداد سال جاری کابینه جدید اسرائیل توانست از کنست رأی اعتماد بگیرد تا پایان ۱۲ سال نخستوزیری بنیامین نتانیاهو اعلام شود. هرچند جلسه کنست با چالشهایی همراه بود، ولی «نفتالی بنت» توانست با ۶۰ رای از ۱۲۰ رای اعضای کنست، در برابر ۵۹ رای مخالف و یک رای ممتنع از حزب عربی رائم، برای نخستوزیری رژیم صهیونیستی رای اعتماد بگیرد. این شکنندهترین دولت تاریخ جعلی رژیم صهیونیستی خواهد بود. کابینه جدید اسرائیل که متشکل از ۸ حزب مخالف نتانیاهو است، به صورت دورهای اداره میشود تا این نحوه مدیریت دولت به عنوان یکی از چالشهای اصلی دولت جدید قلمداد شود و رژیم صهیونیستی وارد کارزار جدید حیات نامشروع خود میشود که وحدت در آن معنی ندارد.
* کابینه جدید اسرائیل و بحران داخلی
شکنندگی کابینه جدید یکی از چالشهای اصلی دولت جدید اسرائیل است؛ دولتی که با توجه به اینکه از ۸ حزب مختلف تشکیل شده است، خروج هر کدام آنان از ائتلاف تشکیلشده، به معنای شکست دولت و برگزاری انتخابات مجدد است. اکثر کارشناسان و تحلیلگران صهیونیست وضعیت پیش آمده در اسرائیل را به عنوان زنگ هشداری برای این رژیم میدانند. دولت جدید اسرائیل در حالی زمام امور را در دست گرفت که این رژیم با بحرانهای داخلی مختلفی مواجه شده است؛ تن دادن به آتشبس اجباری با مقاومت فلسطین در غزه، مهاجرت معکوس، ناآرامیهای داخلی در سرزمینهای اشغالی، خسارتهای ناشی از جنگ ۱۲ روزه، ناامیدی شهرکنشینان از عدم تغییر وضع موجود، شکنندگی جبهه داخلی در هر جنگ آینده با مقاومت فلسطین یا حزبالله و وضعیت نابسامان سیاسی در این رژیم، بخشی از چالشهای پیش روی دولت جدید اسرائیل است. موج ناامیدی در سرزمینهای اشغالی بسیار زیاد شده است و بسیاری از جوانان اسرائیلی برای یافتن فرصت زندگی بهتر کشورهای دیگر بویژه اروپا را انتخاب میکنند. اسرائیل دیگر مکانی امن برای شهرکنشینان نیست، جنگ ۱۲ روزه بخوبی نشان داد ساکنان سرزمینهای اشغالی باید در طول جنگ در پناهگاه باشند و ترس و اضطراب همواره در زندگی شهرکنشینان وجود دارد. یکی از مسائل مهم پیش روی دولت جدید اسرائیل چندپاره بودن شهرکنشینان و ساکنان سرزمینهای اشغالی است که وضعیت غیرقابل پیشبینیای را برای این رژیم به ارمغان آورده است. درگیری گروههای مختلف راست افراطی در مقابل چپگرایان و اعراب ساکن سرزمینهای اشغالی به پدیدهای غیرقابل کنترل برای دولت یهود تبدیل شده است و بخشی از مناطق سرزمینهای اشغالی خارج از کنترل حاکمیت این رژیم قرار دارد و راستگرایان اجازه ورود پلیس به مناطق تحت نفوذ خود را نمیدهند.
* دولت جدید اسرائیل و برنامه هستهای ایران
افزایش تنش بین جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی یکی از میراثهای به جا مانده از دوران بنیامین نتانیاهو است؛ تنشهایی که حالتهای مختلف به خود دید و سرانجام در جنگ ۱۲ روزه عیار خود را مشخص کرد. اینکه روی کار آمدن دولت جدید در اسرائیل با پیروزی حجتالاسلام سیدابراهیم رئیسی در انتخابات ریاستجمهوری همراه شده است، راهبرد اسرائیل را در برابری جمهوری اسلامی متفاوت میکند. دولت جدید در ایران با نگاهی متفاوت در عرصههای منطقهای و بینالمللی ظاهر خواهد شد و صبر استراتژیک مانند گذشته معنایی ندارد و اسرائیل بخوبی میداند واکنشهای جمهوری اسلامی همانند گذشته نخواهد بود. برنامه هستهای ایران هم از چالشهای بزرگ رژیم صهیونیستی است که طی سالیان گذشته برای از بین بردن آن تلاشهای مختلفی از سوی این رژیم انجام شده است. روی کار آمدن «دیوید برنئا» رئیس جدید موساد که خود مسؤول میز ایران در موساد بوده است، اهمیت برنامه هستهای ایران را برای رژیم صهیونیستی نشان میدهد. در گذشته رژیم صهیونیستی از ابزارهای ترور، خرابکاری، تلاش برای سرقت اطلاعات محرمانه، بمبگذاری و حملات سایبری استفاده کرده است. به نظر میرسد شیوههای گذشته با تاکتیک جدید ادامه خواهد داشت.
از نکات دیگر مورد توجه اسرائیل، برنامه جامع اقدام مشترک یا همان برجام است که دولت اسرائیل در دوران نتانیاهو همواره منتقد آن بوده است و توانستند با لابیای که در آمریکا دارند، آمریکا را از این توافق خارج کنند. با روی کار آمدن دولت جدید آمریکا در بهمنماه سال گذشته و اتخاذ رویکرد دیپلماتیک برای بازگشت به برجام، اسرائیل با این رویکرد آمریکا مخالفت کرده است و همواره از دولت جو بایدن انتقاد میکند. اما حال با اتفاقات جدیدی که در جمهوری اسلامی افتاده است و با روی کار آمدن دولت جدید -که از نگاه رویکردی به منطقه و روابط بینالملل به رهبر معظم انقلاب بسیار نزدیک است- به نظر میرسد برای اسرائیلیها بهترین گزینه مهار برنامه هستهای ایران با مذاکرات و دیپلماسی باشد. هرچند در سیاستهای اعلامی اسرائیل انتقاد از مذاکرات در دستور کار قرار گرفته است، ولی در سیاستهای اعمالی خود با غرب همراهی خواهند کرد. اسرائیلیها بخوبی میدانند اثر تحریم بر جمهوری اسلامی کارآیی خود را از دست داده است و تحریم دیگر نمیتواند ابزاری برای مهار جمهوری اسلامی باشد. به همین دلیل دولت جدید اسرائیل به دنبال آن است که سیاست عقب راندن برنامه هستهای ایران در مذاکرات وین و در چارچوب برجام یا هر قرار داد دیگری محقق شود تا از زمان به دست آمده برای اتخاذ راهبرد جدید در برابر ایران نهایت استفاده را بکند. در همین زمینه وزیر جنگ رژیم صهیونیستی گفته است: این رژیم در حال همکاری با دولت آمریکا برای تشدید نظارتها بر برنامه هستهای ایران است. طبق گزارش روزنامه صهیونیستی «تایمز اسرائیل»، وزیر جنگ این رژیم این اظهارات را در جمع گروهی از مقامهای سابق وزارت دفاع آمریکا که به فلسطین اشغالی سفر کرده بودند مطرح کرده است. وزیر جنگ رژیم صهیونیستی گفت: در حال همکاری با متحدان آمریکاییمان هستیم تا هم نظارتها را در این برهه افزایش دهیم و هم برای ایران روشن کنیم همه گزینهها روی میز است. در ماههای گذشته، رژیم صهیونیستی و دولت آمریکا کارگروهی به ریاست مقامهای شورای امنیت داخلی ۲ طرف برای هماهنگی سیاستها در قبال ایران تشکیل داده و جلساتی را در چارچوب آن برگزار کردهاند. یائیر لاپید، وزیر جدید خارجه رژیم صهیونیستی هم مدعی شده است برجام، یک توافق بد است و ما هر کاری بتوانیم برای جلوگیری از دستیابی ایران به بمب اتم انجام میدهیم. لاپید طی دیداری با «گابی اشکنازی» وزیر سابق خارجه این رژیم در دفتر کارش درباره برجام و برنامه هستهای ایران میگوید: ما باید بهسرعت برای بازگشت [آمریکا]به توافق هستهای ایران آماده شویم. این یک توافق بد بود. من با آن مخالف بودم و هنوز هم هستم. اسرائیل میتواند با تغییر رویکرد خود، بیشتر از اکنون روی برجام اثر بگذارد. ما این کار را با نخستوزیر نفتالی بنت انجام میدهیم. در نهایت میتوان گفت برای رژیم صهیونیستی برجام بهترین روش برای مهار برنامه هستهای ایران است.
* دولت جدید اسرائیل و منطقه غرب آسیا
یکی از مهمترین میراثهایی که برای اسرائیل از دوران ترامپ به یادگار مانده است، معامله قرن (قرارداد آبراهام) است؛ معاهدهای که هرچند کامل محقق نشده است، ولی توانست اسرائیل را به صورت رسمی وارد خلیجفارس کند و کشورهای مراکش، سودان، بحرین و امارات به صورت رسمی و عمان و عربستان به صورت غیررسمی وارد این معاهده شدند. وزیر جدید خارجه اسرائیل درباره معامله قرن میگوید: ما باید روند تحولهای ایجادشده طی توافقهای سازش با کشورهای عربی را به قوت قبل ادامه دهیم و سازش با کشورهای حاشیه خلیجفارس، مصر و اردن را تقویت کنیم. ما تلاش میکنیم با کشورهای بیشتری در منطقه و ورای آن توافق امضا کنیم. رویکرد دولت جدید اسرائیل تقریبا همان راهبرد دولت قبلی است که ضمن برقراری روابط با کشورهای سازشگر با این رژیم به دنبال آن است که کشورهای بیشتری به این معاهده روی بیاورند. کشورهایی مثل کویت و عمان در لیست برقراری روابط رسمی با این رژیم قرار دارند. اسرائیل با استفاده از پشتیبانی آمریکا، به دنبال آن است که معامله قرن، کشورهای بیشتری را شامل شود و حتی سایر کشورهای اسلامی را دربر گیرد. یکی از راهبردهای جدید اسرائیل ائتلافسازی و محورسازی است. این رژیم که از انزوای ژئوپلیتیک رنج میبرد به دنبال خروج از این محدودیت است. اسرائیلیها تلاش میکنند با ایجاد یک محور جدید علیه محور مقاومت، توانایی محور مقاومت را خنثی یا کمتر کنند.
حضور جمهوری اسلامی در سوریه هم از معضلات جدی این رژیم است. نفتالی بنت نخستوزیر جدید اسرائیل در تبلیغات خود قول داده بود جمهوری اسلامی و حزبالله را از جنوب سوریه به طور اخص و از بقیه مناطق سوریه به طور اعم خارج خواهد کرد. وی در یکی از صحبتهای خود در جمع همحزبیهایش گفته بود حضور ایران در جنوب سوریه جبهه جولان را فعال نگه داشته است و باید برای جنگ آینده با شمال (حزبالله) جبهه جولان را خنثی کرد. حضور مستشاری ایران در سوریه همواره به عنوان یکی از چالشهای اسرائیل در راستای رئالیسم تدافعی عنوان شده است. دولت قبلی اسرائیل با حملات خود به پایگاههای نظامی سوریه و مراکز استراتژیک آن سعی میکرد حضور ایران را با چالش همراه کند، اما همواره این رویکرد با شکست مواجه شده بود. در جبهه شمال هم اسرائیل با چالش حزبالله و زرادخانههای موشکی آن مواجه است که با توجه به جنگ اخیر ۱۲ روزه احتمال جنگ با حزبالله در آینده نزدیک بعید به نظر میرسد. هرچند رژیم صهیونیستی خود را برای جنگ آینده با حزبالله آماده میکند، ولی کابینه جدید اسرائیل بعید به نظر میرسد خود را وارد چالشی کند که توانایی مدیریت آن را ندارد. حزبالله لبنان به مراتب از سال ۲۰۰۶ قویتر شده و تجربه جنگ سوریه و ورود حزبالله به آن، باعث شده است قدرت نظامی حزبالله چندبرابر شود و این همان چیزی است که سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان گفته بود که در جنگ آینده با اسرائیل، حزبالله وارد شهر الجلیل خواهد شد. کابینه جدید این رژیم بخوبی از خطرات جنگ آینده با حزبالله آگاه است و نفتالی بنت در سخنرانی خود ضمن اینکه حزبالله را بزرگترین تهدید در همسایگی خود تعریف میکند، اما نسبت به راهبرد جنگ با حزبالله تردید دارد.
* فرجام سخن
اسرائیلیها بالاخره بعد از مدتها توانستند با یک ائتلاف بسیار شکننده از کنست رأی اعتماد بگیرند و «نفتالی بنت» و «یائیر لاپید» به صورت دورهای نخستوزیر اسرائیل شوند. فارغ از شکنندگی کابینه که در تاریخ این رژیم بیسابقه است، حضور نتانیاهو به عنوان قویترین رقیب که سعی میکند دولت ائتلافی را از ادامه کار باز دارد، خود میتواند دولت جدید را با چالش سیاسی همراه کند. دولت جدید اسرائیل درحالی قدرت را در دست میگیرد که دیگر ترامپ در آمریکا حکومت نمیکند، در ایران بزودی دولت جدید و همراه با سیاستهای حاکمیت سرکار میآید، بشار اسد با مشارکت ۷۵ درصدی، بیش از ۹۵ درصد آرا را به خود اختصاص داده است، حزبالله لبنان در بهترین زمانهای خود به سر میبرد و مقاومت فلسطین در یک جنگ نابرابر توانست آتشبس را به صهیونیستها تحمیل کند. موج مهاجرت معکوس و بیم شروع انتفاضهای دیگر، زنگ خطر را برای صهیونیستها به صدا درآورده است. سرزمینهای ۱۹۴۸ دیگر مکانی امن برای صهیونیستها نیست. طبق آخرین نظرسنجیها در کرانه باختری، محبوبیت جنبش اسلامی حماس نسبت به گذشته ۲برابر شده است و مسلح کردن کرانه باختری دیگر یک رؤیا نیست، بلکه فقط مساله زمان است. کابینه جدید اسرائیل با بحرانهایی مواجه است که حاصل ۱۲ سال نخستوزیری نتانیاهو به طور اخص و میراث وضعیت شکننده این رژیم از آغاز حیات نامشروع خود است. جایی که کابینه جدید اسرائیل باید به مرمت دیواری همت کند که دیگر پودر شده و به عقیده اندیشمندان اسرائیلی، در صورتی که جلوی بحرانهای به وقوع پیوسته از گذشته تا به حال گرفته نشود، مساله فروپاشی از درون برای این رژیم فقط یک مساله زمانی است.
********************
روزنامه خراسان**
بی سلیقگیها و نارضایتی ها!/دکتر سید علی علوی
بالاخره حضور شبانه رئیس مجلس در صفهای شب خواب واکسن کرونای تهران و شنیدن گلایه سالمندان در صف مانده، رپرتاژ خبری تلویزیون درباره حل شدن مشکل دوز دوم واکسن کرونا را متوقف کرد. در این باره، دو نکته قابل تامل به نظر میرسد.
۱. رسالت مطالبه گری رسانه ملی
در حالی که گزارش مردمی از کمبود واکسن کرونا طی یکی، دو ماه اخیر حکایت داشت و طی دو سه هفته اخیر این گزارشها حاکی از بی نظمی، شلوغی و پاسخگویی نامناسب در فرایند تزریق واکسن کرونا برای گروههای سالمند بود که حتی منجر به پدیدههای صف خوابی در تهران و برخی کلان شهرها شده بود، اما در برخی گزارشها و برنامههای تلویزیون تقریبا شرایط برعکس بود؛ مسئله کمبود واکسن رفع شده بود و تقریبا همه مراجعان سالمند راضی بودند! موضوعی که به خصوص در یک هفته اخیر در گزارشهای تلویزیون بدچشمی میکرد و چه بسا باعث رفتن برخی به این مراکز برای تزریق میشد. در واقع با وجود مشکل در کف جامعه، اما تلویزیون گزارشی متفاوت از این وضعیت را حداقل طی هفته جاری بازنمایی میکرد، موضوعی که با بازدید شبانه رئیس مجلس پرده از آن برداشته شد.
فارغ از این مصادیق، این ماجرا را میتوان به عنوان یک نمونه در خصوص سبک و سیاق رسانه ملی در مواجهه با برخی مطالبات مردمی بررسی کرد. در واقع یکی از انتقادها به تلویزیون نحوه مواجهه با دغدغه و مطالبات مردمی و پیگیری آن در رسانه ملی ا ست. دغدغه هاو مطالبهای که عموما نه وجه امنیتی دارند نه ملاحظات خاص، اما به دلایل مختلف براساس مصلحت اندیشی ها، خودسانسوری ها، تشخیصهای غلط و ممیزیهای غیر ضروری به پخش در آنتن نمیرسند.
رویکردی که به تدریج و با توسعه رسانههای غیر رسمی و امکان دسترسی به شبکههای اجتماعی منجر به تضعیف مرجعیت رسانهای رسانه ملی میشود.
در واقع وقتی صداوسیما به موضوعاتی که مردم را در زندگی روزمره درگیر کرده ورود موثر نمیکند و در مقابل، رسانههای فارسی زبان بیگانه به تدریج تبدیل به بلندگوی مطالبه این گونه دغدغههای اجتماعی و اقتصادی میشوند، در بیشتر اوقات بزرگ نمایی کاریکاتورگونه این اتفاقات تلخی که روی میدهد، تضعیف مرجعیت رسانه ملی است، اتفاقی که به تدریج طی ۱۰ سال اخیر رخ داده، اما گویی چندان مورد توجه مدیران رسانه ملی نیست، موضوعی که به نظر میرسد صداوسیمای ملی هرچه سریعتر باید برای آن فکری بیندیشد.
۲. یک مشکل کوچک، اما با تبعات اجتماعی و روانی بزرگ
مسئله تقریبا شفاف است؛ کمبود واکسن و متقاضی زیاد در جامعه هدفی که غالبا دوز اول واکسن اش را دریافت کرده است. تازه این گروه هدف کوچکترین گروه هدف است، اما یک اشکال کوچک در اطلاع رسانی، این گروه آسیب پذیر را درگیر تبعات بهداشتی، اجتماعی و روانی کرده است. موضوعی که میتوانست با فرایند اطلاع رسانی مستمر و ساده پیامکی و دسته بندی مراجعان ایجاد نشود، حالا تبدیل به معضلی همراه با موجی از گلایه مندیهای به حقی شده که نه تنها خستگی را به تن کادر سلامت میگذارد بلکه موجی از نارضایتی و نگرانی را نیز در قشر سالمند و خانواده هایشان ایجاد میکند. اگرچه مسئولان وزارت بهداشت اعلام کرده اند سالمندان به مراکز مراجعه نکنند تا پیامک برای آنها ارسال شود، اما نمیتوان به سالمندی که از روز ثبت نام در سامانه همچنان منتظر دریافت پیامک نشسته و هرروز سایه شوم این ویروس منحوس را با گونههای جدید روی سر خود بیشتر احساس میکند و تجربههای خوشایندی هم از این گونه وعدهها در خاطر خود ندارد، خرده گرفت که چرا برای پیگیری وضعیت تزریق دوز دوم یا دریافت دوز اول واکسن به مراکز مراجعه میکند، زیرا او نیازمند اطمینان خاطر از پیگیری وضعیت تزریق واکسن خود است، موضوعی که به نظر میرسد همان طور که گفتیم با یک اطلاع رسانی ساده و مستقیم به آن سالمند از طریق پیامک یا شیوههای دیگر که خوشبختانه در برخی شهرها اجرا شده است، چنین سرگردانی و ازدحامهایی را موجب نمیشد. فراموش نکنیم اگر قرار باشد برنامه تزریق به یکی از کمترین جامعههای هدف یعنی سالمندان عزیز چنین صحنههای ناخوشایندی را رقم بزند، رسیدن نوبت تزریق به بخشهای عمده جامعه چه حکایت تلخ و حتی رسوایی در پی خواهد داشت لذا باید هرچه زودتر وزیر بهداشت به این موضوع ورود و برای اصلاح فرایند فعلی اقدام کند و به مردم گزارش دهد. اطلاع رسانی دقیق، انضباط، رعایت عدالت و برخورد با خارج نوبتها و گزارش شفاف از میزان واکسن توزیع و مصرف شده، مطالبات به حقی است که با اصلاح و طراحی فرایندها به سرعت میتوان آثار آن را دید.
********************
روزنامه ایران**
تأثیر واکسیناسیون در بازسازی سرمایه اجتماعی/محمد سالار کسرایی*
سرمایههای اجتماعی همواره در ایجاد تعاملات اجتماعی و رفع معضلات مؤثر بودهاند و امکان حرکت به سوی توسعه، پیشرفت فرهنگی و سیاسی و انجام اقدامات مفید در جامعه را فراهم میکنند. از اینرو میتوان گفت کمرنگ شدن سرمایههای اجتماعی، جوامع بشری را با مشکلات جدی مواجه خواهد کرد. سرمایه اجتماعی ابعاد متفاوتی دارد که از میان مهمترین آنها میتوان به اعتماد اشاره کرد. اعتماد بین فردی، بین نهادی، بین سازمانی و همچنین اعتماد به سیستمهای اجتماعی و سیاسی موضوعی نیست که به راحتی و در مدت کوتاهی از بین برود و به همین شکل بازگشت آن نیز مستلزم صرف زمان و هزینه بسیار است. متأسفانه بحران کرونا در محدوده زمانی نسبتاً طولانی مدت اتفاق افتاد و با وجود همه تلاشهایی که سیستم بهداشت و درمان کشور با جانفشانی انجام داد، ما نتوانستیم در مقابل این بیماری به شکلی قدرتمند رفتار کنیم و با موجهای مختلف و متمادی این بیماری مواجه شدیم. از سوی دیگر در مورد ایمنسازی عمومی و واکسیناسیون هم نسبت به برخی از کشورها وضعیت مطلوبی نداریم.
همه این مسائل دست به دست هم داد تا میزانی از یأس و ناامیدی در جامعه شکل بگیرد. در چنین شرایطی اعتماد و در شکل کلانتر آن سرمایه اجتماعی با چالش جدی در کشور مواجه شد؛ بنابراین در حال حاضر به نظر میرسد اگر سیستم اداره کشور بتواند در یک بازه زمانی کوتاه مدت واکسیناسیون و ایمنسازی مردم در مقابل بیماری کرونا را به سطحی مطلوب برساند، زخمی که بر پیکر جامعه ایجاد شده تاحدودی ترمیم خواهد شد. هرچند التیام کامل این زخم دشوار است و نیازمند گذر زمان خواهد بود. نهادها و سازمانهایی که سیستم اداره کشور را برعهده دارند، میتوانند با اقدامات مثبت و سازندهای که در جامعه انجام میدهند اعتماد کمرنگ شده و سرمایه اجتماعی زایل شده را به جایگاه خود بازگردانند. البته دراین میان برخی با شایعهسازی و بیان مسائل نادرست در مورد کیفیت واکسن یا لزوم تزریق آن تلاش میکنند در فرایند واکسیناسیون عمومی اخلال ایجاد کنند. دراین مورد باید بگویم که این موضوع فقط مختص کشور ما نیست و از دیرباز در بسیاری از کشورهای دنیا همواره افرادی وجود داشته و دارند که نه تنها خودشان مخالف تزریق واکسن هستند بلکه علیه آن تبلیغ هم میکنند.
در ایران علاوه بر افرادی که ممکن است به طور سنتی یا به هردلیل دیگری در مقابل تزریق واکسن مقاومت کنند، بدبختانه با سیاسی شدن این موضوع هم مواجه هستیم. در واقع این موضوع به یک حربه سیاسی بدل شده و ما با موضعگیری گروهی در مقابل واکسن ایرانی و تلاش برای منصرف کردن مردم از تزریق آن یا تبلیغ علیه برندی از واکسنهای موجود در کشور مواجه شدهایم. این درحالی است که همه واکسنهایی که توانستهاند تأییدیه سازمانهای بهداشتی را بگیرند، مؤثر هستند و میتوانند جان مردم را نجات دهند. ضمن اینکه این موضوع تنها به این روزها و واکسن کرونا مربوط نیست و رصد تاریخ نشان میدهد در گذشته نیز همواره افرادی با وجود اینکه تعداد زیادی از افراد جامعه براثر ابتلا به بیماریهایی نظیر سرخجه جان خود را از دست میدادند، بازهم در مقابل تزریق واکسن آن مقاومت میکردند؛ بنابراین دولت باید با برنامهای روشن و نه [صرفا]با تبلیغات که خود مقاومت ایجاد میکند بلکه با آموزش و روشنگری به مردم بگوید که واکسنهایی که تأییدیه سیستمهای بهداشتی را گرفتهاند مانع بروز بیماری و نجاتدهنده جان آنها هستند.
*جامعهشناس
********************
روزنامه شرق**
کنکور؛ هیاهو برای هیچ/حمزه نوذری*
دانشآموزانی که امسال کنکور دارند؛ خانوادههایشان چند روز آینده زمان پراسترس و پرفشاری را میگذرانند و در بیم و امید به سر میبرند. بیم از قبولنشدن در دانشگاه و امید برای شروع مرحله جدیدی از تحصیل و زندگی در میدان علمی بزرگتری به نام دانشگاه. دانش آموزان و خانوادههایشان هزینه مالی و زمان زیادی برای ورود به دانشگاههای معتبر و رشته مورد علاقهشان صرف میکنند، به امید اینکه جایگاه علمی، اجتماعی و شغلی مناسبتری پیدا کنند و تحرک اجتماعی از رهگذر تحصیلات بهویژه تحصیلات عالی نصیب آنها شود. تجربیات من و سایر همکارانم در دانشگاه از مسئله و چالش بزرگی حکایت دارد. مسئله بیانگیزگی، بیرغبتی و عدم تلاش جدی برای علمآموزی در دانشگاه. اغلب دانشآموزان که با آرزوی زیاد وارد دانشگاه میشوند متأسفانه بهدنبال کسب مهارتهای علمی و آکادمیک نیستند و تنها زمانی جدی هستند که بحث نمره به میان میآید. در انتهای ترم تحصیلی است که اغلب دانشجویان اندکی فعال میشوند، اما فعالیت و چانهزنی برای مطالعه کمتر در شب امتحان. اغلب دانشجویان در مباحثه علمی شرکت نمیکنند و رغبت و انگیزهای برای پژوهش و یادگیری نشان نمیدهند. غیبتهای زیاد، بیدقتی، سرهمبندیکردن وظایف علمی واگذارشده به آنها، بیتفاوتی به مباحث عمیق علمی و نداشتن مهارت گوشدادن فعالانه بخشی از مسائلی است که گریبانگیر کلاسهای درس دانشگاه است. تعداد کمی در هر کلاس انگیزه و تلاش کافی برای مباحث علمی دارند و فعالیت آموزشی و پژوهشی را با دقت زیاد دنبال و در گفتگوهای علمی شرکت میکنند. اغراق نیست اگر بگویم در کلاس ۳۰ نفره به تعداد کمتر از انگشتان یک دست دانشجو به معنی جوینده دانش وجود دارد. اغلب دانشجویان ضعیف، بیانگیزه و بیعلاقه هستند که کمترین تلاشی برای فهم مسائل علمی و انجام کار پژوهشی و افزایش مهارتهای علمی انجام نمیدهند. دغدغه اغلب دانشآموزانی که وارد دانشگاه میشوند اشتغال است. بهعبارتی برای یافتن شغل مناسبتر میدان علم را انتخاب کردهاند. برخی نیز دانشگاه را به مثابه فضایی کمتر نظارتشده، برای تفریح و سرگرمی در نظر میگیرند با این تلقی که تفریح و فراغت در فضاهای دیگر چندان ممکن نیست و فضای دانشگاه امکان بهتری برای این کار فراهم میکند. عادتواره و خصلت بسیاری از دانشجویانی که از سد کنکور میگذرند با میدان علم و پژوهش سازگار نیست و به قول بوردیو، جامعهشناس فرانسوی، شاهد ناسازی بین عادتواره و میدان هستیم. میدان دانشگاه و علم منطقی دارد که اغلب دانشجویان با آن آشنا نیستند و نمیتوانند خود را با آن هماهنگ کنند. این افراد در دانشگاه بهمثابه ماهی خارج از آب هستند. تنها مؤلفه مهم از نظر اغلب دانشجویان نمره است نه مهارت علمی. نمرهای که با شب امتحان به دست میآید و در حافظه بلندمدت کمتر جای میگیرد. دانشآموزان قبل از ورود به دانشگاه باید بیندیشند آیا شور، اشتیاق و پشتکار لازم برای موفقیت در این میدان تازه را دارند یا خیر؟ اینکه فرصتهای شغلی هر رشته بهمراتب کمتر از تعداد فارغالتحصیلان است، به سیاستهای آموزش عالی برمیگردد و در این میان دانشجویان بیتقصیر هستند. نااطمینانی از آینده، بیکاری بالای فارغالتحصیلان دانشگاهی، کاهش فرصتهای تحرک اجتماعی از رهگذر تحصیلات، بیثباتی اقتصاد کلان، نبود شور علمی و پژوهش، کاهش امکانات رفاهی دانشگاهی، بهروزنبودن دانش برخی استادان و عدم توانمندی بهکارگیری روشهای جذاب آموزشی در شکلگیری بیانگیزگی و بیتفاوتی علمی نقش دارد.
بهعبارتی ساختارهای کلان جامعه است که چنین مسئلهای را دامن زده است. نداشتن اشتیاق و شور علمی فقط محدود به دانشجویان نیست و شامل برخی استادان نیز میشود تا جایی که گاهی بیعلاقهبودن دانشجویان و بیانگیزگی استادان مرگ کلاس درس دانشگاهی را رقم میزند. تاریخ علم نشان میدهد که توسعه علم و دانش همیشه در شرایط ثبات و رفاه حاصل نشده است. تلقی اغلب دانشجویان این است که رابطه میان تحصیلات و موفقیت در زندگی و یافتن شغل ازهمگسیخته شده است. بیانگیزگی، رخوت و عدم تلاش، جوانان را در عرصه علمی و شغلی ناموفق میکند. تا یک دهه قبل برخی دانشجویان عالی و ممتاز و اغلب متوسط بودند و تعداد کمی از دانشجویان بیانگیزه و در مباحث علمی ضعیف بودند، اما امروزه شاهد هستیم که اغلب بیعلاقه و تعداد کمی عالی و ممتاز هستند و فاصله میان آنها بسیار زیاد است. در این میان مباحث علمی و پژوهشی بین تعداد بسیار کمی از دانشجویان باانگیزه و علاقهمند و استاد شکل میگیرد و بقیه حتی تماشاچی هم نیستند و سر در گریبان خویش دارند. اکثریت هیچ مزیت و منفعتی در علم و تحصیل نمیبینند یا بازیگران توانمند میدان علم نیستند. بر این اساس، تلاش و هزینه چندساله دانشآموزان و خانوادههایشان و خوشحالی بعد از قبولی در دانشگاه برای اغلب افراد هیاهو برای هیچ است. بیانگیزگی و بلاتکلیفی دانشجویان گاهی تا سال آخر کارشناسی هم ادامه پیدا میکند. تلاش استادان برای ایجاد انگیزه و فعالیت اثرگذار علمی برای برخی دانشجویان که عادتواره و خصلت علمی دارند، مؤثر است، اما تعداد زیادی از دانش آموزان خصلتشان با میدان علم و پژوهش سازگار نیست و بهتر است از همان ابتدا وارد میدانهای دیگر مانند کسبوکار شوند. باید فشار اجتماعی برای دانشجوشدن برداشته شود چهبسا بسیاری از این افراد در سایر میدانهای اجتماعی موفقتر عمل میکنند و بازیگران موفق عرصههای دیگر هستند. ورود این افراد به دانشگاه هدردادن زمان و هزینه خود، خانوادهشان و کشور است.
ارسال نظرات