روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
اخیراً برای خرید یک شوینده ساده داخل خودرو به مغازهای مراجعه کردم. فروشنده، قیمت نوع ایرانی و آمریکایی(!) این کالا را که به وفور در مغازهاش داشت اعلام کرد. از پاسخ فروشنده تعجب کردم زیرا مگر واردات کالاهای مشابه تولید داخل آنهم از نوع آمریکاییاش ممنوع نبود پس چگونه این کالاها به طور گسترده در مغازههای شهر یافت میشود؟ مگر دولت بخشنامه ممنوعیت ورود کالاهای مشابه تولید داخل را چند سال پیش صادر نکرد پس جولان کالاهای خارجی مشابه داخل در بازارهای ما چه معنایی دارد؟ آیا با این رفتار دوگانه میتوان به تقویت تولید ملی کمک کرد؟ براستی علیرغم بخشنامهها و دستورات کاغذی مسئولان مبنی بر حمایت از تولید داخلی چه عاملی سبب کندی حرکت چرخهای تولید شده است؟
شاید جواب این پرسشها با توجه به رفتار و گفتار هشت سال اخیر مسئولان دستگاه اجرایی چندان سخت نباشد چرا که وقتی مشاورعالی رئیسجمهور در همان روزهای نخست دولت یازدهم توان ایرانی را در حد پختن آبگوشت بزباش و قورمهسبزی خلاصه کرد و بعد هم مناطق آزاد را به بارانداز واردات کالاهای خارجی مبدل ساخت باید میفهمیدیم که با این تفکر نمیتوان به رونق تولید، امید چندانی داشت. البته این تفکر و عملکرد فقط به جناب مشاورعالی محدود نشد بلکه رئیسدولت حتی آب خوردن ایرانیها را هم به توافق با غربیها گره زد و بسیاری از وزرا و مدیران اجرایی نیز بیتوجه به توان تولیدکنندگان ایرانی فرشهای قرمز را برای ورود شرکتهای خارجی در هر عرصهای پهن کردند مثلا عباس آخوندی وزیر وقت راه و شهرسازی که سرمست از برجام یا همان توافق با غرب بود حتی آشپزی قطارهای ایرانی را هم به شرکت اتریشی سپرد و نقاشی اتوبانهای کشورمان را به ایتالیاییها داد. این در حالی بود که به گفته کارشناسان، آشپزهای ایرانی توان طبخ بهترین و لذیذترین غذاهای باب طبع مردمشان را داشتند و جوانان هنرمند داخلی نیز از هنر معماری و زیباسازی بالایی برخوردار بودند. اما چاره چیست وقتی جریانی که خودباخته غرب است گویا فقط یک چشم دارد که با آن هم فقط توان خارجی را میبیند و از رویت توان داخلی عاجز است.
آش این خودشیفتگی در برابر غرب آنقدر شور شده که حالا صدای حامیان درجه یک برجام را هم درآورده است.علاءالدین بروجردی نماینده سابق مجلس که در زمان تصویب 20دقیقهای این توافق کذایی از حامیان پروپاقرصش در مجلس بود این روزها در گفتوگویی اعتراف کرده است: «نگاه این دولت کاملاً غربگرایانه بود. بعد از برجام با هول و وَلع برای پروژههای نفتی، به دنبال «توتال» و «شل» راه افتادند و برای پروژههای راه و ترابری به دنبال شرکتهای فرانسوی رفتند و آقای آخوندی برای خرید ایرباس، تبلیغات گستردهای به راهانداخت».
جالب اینکه تمام این شرکتهای غربی با یک تهدید آمریکا دست شیفتگان داخلیشان را در پوست گردو گذاشتند و بدون عمل به تعهداتشان میدان را خالی کردند. البته برخی از آنها همچون توتال علاوه بر بدعهدی، اطلاعات میادین نفتی ما را هم سرقت کردند و سود هنگفتی از این دزدی به جیب زدند.
حالا طنز تلخ ماجرای این جماعت غربگرا این است که اینان با این کارنامه افتضاح هنوز طلبکارند و آقای آخوندی میگوید اگر ما نبودیم قحطی میشد! درحالی که فقط ماحصل کارنامه این فرد به عنوان وزیر راه و شهرسازی در حوزه مسکن به دلیل بیتوجهی او به تولید، افزایش 700درصدی قیمت مسکن طی هشت سال اخیر است. عملکرد فاجعه بار مدیریت او در سال 97 و پس از پایان مدیریت 5 سالهاش این بود که مردم شاهد انواع پدیدههای بیسابقه نامطلوب در بازار مسکن از قبیل اجاره چادر و پشتبام منازل برای سکونت بودند حتی برخی از مردم در شهرستانها از نمایندههای مجلس کانکس برای تأمین سرپناه درخواست کردند. این وضع آنقدر اسفبار بود که آقای روحانی در جلسه رای اعتماد اسلامی، وزیر فعلی راه و شهرسازی در بیان مدیریت ناامیدکننده عباس آخوندی، گفت: «به عنوان رئیسجمهور خدمت شما عرض میکنم و در برابر مردم میگویم در زمینه مسکن دولت بدهکار مردم است. ما باید مسئله مسکن را جبران کنیم.» هرچند این مسئله به دلیل ادامه همان سیاست غلط بیتوجهی به تولید مسکن تا کنون جبران نشده و آمارهای رسمی گواه این واقعیت تأسفبار است. براساس این آمارها متوسط قیمت مسکن در اسفند99 در تهران از متری 30میلیون تومان گذشت و به عبارتی مردم هنوز چوب خودباختگان غرب را میخورند.
با بیان این مقدمه نسبتا طولانی و البته ضروری به موضوع اصلی این وجیزه میپردازیم. با توجه به اینکه سال جدید از سوی رهبر حکیم انقلاب به نام «تولید، پشتیبانیها و مانعزداییها» لقب گرفته است به نظر میرسد وجود غربگرایان در بدنه اجرایی و یا تفکر غربگرایی حاکم بر ذهن بخشی از مسئولان اجرایی مهمترین مانع در برابرتولید است. به عبارتی وقتی مسئول ارشد اجرایی کشور که میبایستی نماد حمایت از تولید در ظاهر و باطن باشد به راحتی لباس با مارک خارجی میپوشد و در توجیه آن هم مدعی میشود جنس بهاره ایرانیاش را نداریم! با این وصف چه انتظاری میتوان داشت که بدنه اجرایی زیرمجموعهاش به حمایت عملی از تولید پوشاک داخلی بپردازد. و یا وقتی همین مسئول در توجیه گرانیها، پیدرپی، نبود وزارت بازرگانی – بخوانید وزارت واردات – را عامل گرانیها معرفی میکند آیا میتوان با این نگاه وارداتی امیدی به جهش تولید داشت.
متاسفانه این مانع مهم، ادامه همان خطی است که از زمان رژیم طاغوت در جریان به اصطلاح روشنفکری کشور ما وجود داشت و شاید تنها فرق آن با جریان فعلی این باشد که آن جریان روشنفکری می گفت ما اگر بخواهیم توسعه پیدا کنیم، باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم، ولی جریان فعلی با یک شکل باز تولید شده این پیام را دنبال می کند؛ یعنی نمیگوید به لحاظ شکلی باید غربی شویم، ولی معتقد است تنها راه پیشرفت بنیان ساختارهای اقتصادی و سیاسی، شیوه غربی شده آن است هرچند این جریان سعی دارد این موضوع را به یک باور تبدیل کند که غیر از سازش و کرنش در مقابل غرب هیچ مسیر توسعهای برای کشور متصور نیست.
این درحالی است که کارشناسان بر این باورند که متولیان مدیریت اقتصادی در یک جامعه میتوانند شکوفایی اقتصاد را از دو بستر متفاوت که مبتنی بر دو تفکر متمایز هستند، پیگیری نمایند؛ درونزایی یا بُرونزایی. اینکه کدامیک از این کلان نظریات در دستور کار سیاستگذاران اقتصادی قرار بگیرد، لوازم متفاوتی دارد و طبیعتاً پیامدهای ناهمگونی را نیز در پی خواهد داشت.
بر این اساس اگر تفکر درونزایی در نقطه کانونی تصمیمگیری برای اقتصاد کشور قرار بگیرد و همه اقدامات اجرایی دولت مبتنی بر آن دنبال شود متغیرهایی نظیرِ «بومیسازی فناوریهای مورد نیاز برای تولید»، «هدایت نقدینگی موجود در جامعه به سمت بخش تولیدی»، «ارتقاء کیفیت نیروی انسانی فعال در عرصه تولید»، «بهبود فضای کسب وکار» و در یک کلام رونق تولید ملی موضوعیت پیدا میکند اما اگر در نقطه مقابل آن دولت برای ایجاد رشد اقتصادی سرشار، پیگیر متغیرهای خارجی باشد دیگر اساساً نیازی به بسترسازی برای رونق تولید ملی نخواهد بود!
تحقق لوازم اجراییِ تفکر درونزا کمی دشوار و زمانبر و وابسته به تلاش و همت ما است. در نقطه مقابل تحقق لوازم اجرایی تفکر غربگرا و وابسته به خارج شاید در ظاهر آسان باشد اما وابسته به عواملی است که اراده و تصمیم ما تأثیری روی آنها ندارد و از این منظر به شدت ناپایدار و شکننده است. برای نمونه، گرچه به واسطه توافق برجام (یک عامل بُرونزا) گشایش اندکی در اقتصاد ایران پدید آمد اما بدعهدیهای آمریکا و دولتهای اروپایی خیلی زود ماجرا را به عکس خود تبدیل کرد و نهایتاً تا خروج رسمی آمریکا از این توافق پیش رفت. حالا در این شرایط اگر باز هم بخواهیم شکوفایی اقتصاد و رونق تولید را از بستر تفکر غربگرا پیگیری کنیم باید به جای ارتقاء شاخصهای رونق تولید داخلی به توصیههای وزیر خارجه خبیث فرانسه عمل کنیم که علیرغم بدعهدی شش ساله خودشان با پررویی تمام میگوید: ایران نباید هیچ عدول جدیدی از توافق هستهای انجام دهد که امکان به خطرانداختن روند فعلی مذاکرات را در بر داشته باشد!
هشدارهای مکرر مقامات و مسئولان بهداشتی کشور در مورد شدت ابتلا به کرونای بریتانیایی در برخی از استانهای کشور در روزهای پایانی سال گذشته مورد توجه مردم قرار نگرفت. به طوری که متأسفانه تا روزهای پایانی تعطیلات شاهد سفرهای نوروزی بودیم. در واقع با وجود تأکید و هشدارهای مکرر بر لزوم محدودیتهای بیشتر و ممنوعیت سفرهای نوروزی آن گونه که باید محدودیتها همانند سال گذشته اعمال نشد و با صدور مجوز سفرهای ضروری شمار زیادی از مردم روانه جادهها شدند.
آمارها نشان میدهد یک و نیم میلیون ماشین در مدت یک هفته وارد استان مازندران شد. این مسافرتها پیک چهارم بیماری در کشور را بهدنبال خواهد داشت، چراکه مطمئناً تعداد زیادی از هموطنان به بیماری کرونا مبتلا شدهاند یا در روزهای آینده به آن مبتلا خواهند شد. تختهای بیمارستانی بزودی اشغال و آی سی یوها دوباره پر خواهد شد و حتی میتوان پیشبینی کرد که طی هفتههای آتی با افزایش تعداد مرگ و میرها نیز مواجه شویم.
با توجه به اینکه در حال حاضر مردم کشور ما از پوشش واکسیناسیون قابل توجهی برخوردار نیستند حتی پرسنل درمان نیز هنوز به طور کامل واکسینه نشدهاند به نظر میآید برای غلبه بر موج جدید بیماری نباید روی پوشش واکسیناسیون حساب بازکنیم و تنها راه حل رهایی از این معضل همان رعایت پروتکلهای بهداشتی یعنی رعایت فاصلهگذاری اجتماعی، استفاده از ماسک و شستوشوی [مکرر] دستها باشد.
نکته بسیار مهم دیگر این است که تک تک افراد جامعه باید به طور جدی از حضور در تجمعات و دورهمیها خودداری کنند. در غیر این صورت امکان طغیان همهگیری و بروز فاجعه درکشور وجود خواهد داشت.
فراموش نکنیم تعداد زیادی از افراد ناقل بیماری کرونا ممکن است هیچگونه علامتی نداشته باشند. معاشرت با این گونه افراد به ظاهر سالم میتواند ما را در معرض ابتلا به بیماری قرار دهد. حقیقت این است که فقط معاشرت با افراد علامت دار باعث انتقال بیماری نمیشود هرچند که متأسفانه در هفتههای اخیر مشاهده میکنیم که حتی برخی از افراد علامت دار هم رعایت نمیکنند و با وجود بیماری در تجمعات حضور پیدا میکنند.
ساده انگاری ضربههای جبرانناپذیری به مردم ما وارد میکند. به همین دلیل توصیه میکنم از حضور در تجمعات، راهپیماییها، مجالس عزا و عروسی پرهیز کنند. حتی در انتخابات که یکی از موضوعات مهمی است که پیش رو داریم همه افراد جامعه باید با رعایت محدودیتها انجام وظیفه کنند. واقعیت این است که رعایت فردی در مهار بیماری نقشی غیرقابل انکار دارد. در همین راستا چهار کشور اروپای غربی یعنی آلمان، فرانسه، ایتالیا و اسپانیا که از نظر واکسیناسیون وضعیت بهتری نسبت به مردم کشور ما دارند از روز شنبه 14 فروردین، برای کنترل بیماری مجدداً قرنطینه را به مدت یک ماه از سر گرفتهاند. ما تنها توانستهایم نیم درصد جمعیت خود را واکسینه کنیم پس این خود مردم هستند که با رعایت پروتکلها میتوانند برای گذر از بیماری به خود کمک کنند.
بیش از 10 سال است رهبر حکیم انقلاب اسلامی، شعار سال را به مقولات و مسائل اقتصادی اختصاص میدهند که این امر نشان میدهد در جنگ اقتصادی قرار داریم و در این میدان باید مختصات قدرت ملی را بر تولید و اقتصاد کشور متمرکز کنیم. در 40 سال گذشته بهرغم تحریمهای اقتصادی متعدد و جنگ نظامی، بازار سرپایی در سراسر کشور داشتیم و هیچگونه کاستیای در دادوستدها به وجود نیامد؛ همین امر نشان میدهد مردم ایران به عنوان یک قدرت اقتصادی پای تولید ایستادند.
اینکه نهادهای رسمی جهانی، ایران را جزو 20 کشور اول اقتصاد جهان میدانند، نشان میدهد تولید و زیرساختهای تولید در ایران سامان گرفته است اما چون درگیر یک جنگ اقتصادی و تحریمهای ظالمانه هستیم، باید اهتمام بیشتری بر امر تولید داشته باشیم. هیچ کس منکر این نیست که تحریمها نوعی مانعتراشی برای امر تولید هستند اما معتقدم «تحریمهای داخلی» بیشتر از تحریمهای خارجی روند تولید در کشور را دچار اختلال کرده است، چراکه در راستای بهبود فضای تولید داخل قوانین کاملی از جمله بهبود فضای کسبوکار، استفاده از توان فنی- مهندسی داخل، حمایت از کالای ایرانی، حمایت از تولیدکنندگان، مبارزه با قاچاق کالا و ارز و نظارت و بازرسی به تصویب رسیده اما در مرحله اجرای این قوانین، دقت و جدیت کمتری را شاهدیم.
به عنوان نمونه، طبق این قوانین دولت مکلف است از واردات کالاهایی که در داخل کشور تولید میشود، ممانعت کند؛ به منظور پشتیبانی از اجرایی شدن این قانون، قوه قضائیه شعبهای از دستگاه قضا را برای رسیدگی به این تخلفات اختصاص داده تا مانع کسانی شود که با واردات بیرویه یا استفاده از توان فنی- مهندسی خارج از کشور در صددند کمر تولید در داخل را بشکنند. از سوی دیگر برای اجرایی شدن قانون کسبوکار، تولیدکنندگان و مقامات دولتی موظف هستند جلسه هفتگی برگزار کنند تا موانعی را که بر سر راه کسبوکار و صادرات وجود دارد برطرف کنند، بنابراین قوانین و سازوکارهای پشتیبانی برای اجرایی شدن این قوانین وجود دارد و تنها نیاز به جدیت، نظارت و دقت در این امر داریم.
پس از جدیت، نظارت و دقت در اجرای قوانین حمایت از تولید ملی، ضروری است قوانین زائد حذف شود و برخی مقررات که در گمرکها وجود دارد به نفع تولیدکننده و صادرکننده تغییر یابد، چرا که اگر چرخ صادرات کشور شکل بگیرد، تولید در داخل جان تازهای میگیرد.
پیرامون ایران همسایگانی مانند افغانستان، عراق، ترکیه و بسیاری دیگر از کشورها هستند که سطح مبادلات میلیارد دلاری با ایران دارند و حتی میزان این مراودات و مبادلات اقتصادی به مراتب بالاتر از مبادلات ایران با برخی کشورهای اروپایی است و همین امر یکی دیگر از دلایلی است که ثابت میکند نیازی به اروپا و آمریکا نداریم. تأکید دارم برای مانعزدایی از تولید هیچگونه کاستیای در قانون نداریم، تنها ضروری است دولت و مجلس قوانین موجود را اجرایی کنند تا موانعی که برای تولید وجود دارد برداشته شود، بنابراین اگر بناست در سال 1400 در زمینه تولید، پیشرفت چشمگیری داشته باشیم، دولت و مجلس باید با نظارت کامل و دقیق تمام توان خود را روی پشتیبانی از تولیدکنندگان و کارآفرینان قرار دهند و اگر موانعی در این راه هست، بر اساس قوانین یادشده در جهت حذف این موانع گام بردارند.
گذشته از فعالان سیاسی، مردم در این دوره گرفتار مشکلات بیماری کرونا و مسائل اقتصادی هستند. مردم با بیتفاوتی به انتخابات نگاه میکنند. گفتمان بیتفاوتی در میان مردم وجود دارد و عدهای میگویند نتیجه رایهایی که تا کنون دادهایم چه بود که دوباره رای بدهیم؟ افرادی که در حوزه سیاسی فعال هستند، در انتظار این هستند که چه کسانی در انتخابات ثبتنام خواهد کرد و چه کسانی پس از ثبتنام، تایید میشوند.
نمیتوان به مردم گفت چون ما میگوییم به کسانی که قبول ندارید، رای بدهید. از دورهای که میشد با این ادبیات دستوری با مردم سخن گفت، گذشتهایم. شهروندان عادی که نسبتی با احزاب و جناحهای موجود ندارند، بیتفاوت هستند و علاقهمندان به سیاست نیز کارهای محدودی انجام میدهند. در مجموع تاکنون شور انتخاباتی وجود نداشته است. ماهها پیش از دورههای قبلی انتخابات، سوال از اینکه چه کسی نامزد انتخابات میشود و سرانجام چه خواهد شد، در میان مردم مطرح بود اما این شور و هیجان در دوره فعلی دیده نمیشود.
متاسفانه مردم برای شرکت در انتخابات ابراز علاقه نمیکنند. علت این بیتفاوتی آن است که اولا به همه افراد مطرح اجازه نامزدی در انتخابات داه نمیشود و افراد رد صلاحیت میشوند. این امر تاثیر قابل توجهی در انگیزه مردم برای مشارکت در انتخابات دارد. دوما تبلیغات منفی علیه مشارکت در انتخابات شده است و مردم از تاثیرگذاری رای خود ناامید شدهاند.
اینکه «این همه رای دادیم چه شد؟» به ادبیات بخش گستردهای از مردم تبدیل شده است. زمانی که با مردم درباره انتخابات صحبت میکنیم، میتوان شاهد ناامیدی گستردهای بود. عدهای نیز در ساحت تحلیل وارد شده و از موانع پیش روی روسای جمهور برای عملیاتی کردن برنامههایشان سخن میگویند. در چند روز اخیر وزیر امور خارجه ایران گفتوگویی انجام داد و از مشکلات و موانع سخن گفت. افراد متعددی اظهارنظر کرده و گفتند زمانی که حتی یک نفر برای بهبود وضعیت تلاش میکند، مقابل او میایستند. این عبارت در استانهایی نظیر قم به کرات شنیده میشود.
این مشکلات میتواند در کاهش میزان رای مردم موثر باشد. مسئولان باید به اقدام عملی فکر کنند تا انتخاباتی پرشور و رقابتی را شاهد باشیم. در این صورت ممکن است بخشی از مردم پای صندوق رای بیایند، هرچند مشارکت در نهایت به اندازه دورههای پیشین نخواهد بود.
اولین اولویت این است که مسئولان و نهادها در دو ماه باقیمانده سبب انزجار مردم از انتخابات نشوند و اگر اقدام مثبتی در این مسیر انجام نمیدهند، گامهای منفی برندارند.
دومین اولویت نیز شرایط مساعد نامزدهای انتخابات است تا نماینده اقشار مردم در انتخابات حضور داشته باشند. رسانه ملی نیز از حالا برای کسی امتیاز قائل نشود.
خواسته این است که انتخابات به خاطر نظام جمهوری اسلامی آزادتر برگزار شود. جمهوری اسلامی به معنای آزادی است. حضرت امام(ره) بر این باور بودند که انتخابات باید مردمی انجام شود.
با داغ شدن تنور انتخابات ریاست جمهوری و حضور برخی چهره های جدید در این عرصه، بازار وعده هایی که شائبه انتخاباتی نیز دارد داغ شده است. همزمان شاهد رونمایی از طرح های برخی نمایندگان و لوایح دولت نیز هستیم که مجموع این طرح ها و لوایح و وعده ها معجون عجیبی از ایده ها را برای حکمرانی فراهم آورده است.
معجونی که از یک سو به منزله بازی با افکار عمومی و از سوی دیگر منجر به ارائه تصویری متشتت از نظام حکمرانی می شود.طی روزهای اخیر، انتشار اخبار جدید درباره لایحه «مشارکت عمومی - خصوصی»، طرح «تشکیل سازمان طب اسلامی - ایرانی» و برخی ایده ها نظیر تغییر در کاربری زمین های کشاورزی ، موجب شده تا این سوال مطرح شود که منطق ارائه چنین طرح ها ، لوایح و ایده هایی چیست؟
ریشه این معضل را باید در شرایط در هم ریخته به ویژه اقتصادی دید ولی خود این ایده های ناقص و گاهی مخرب نیز در صورت طرح مداوم و تبدیل شدن به مطالبه در بخش هایی از جامعه می تواند، به در هم ریختگی وضعیت اقتصادی و اداری کشور نیز کمک کند. برای مواجهه با این مسئله چه باید کرد؟
در هر شرایطی اقتصاد کشور با دو نیروی تغییر و ثبات مواجه است. به این معنا که حتما اقتصاد کشور به دلیل چالش های متعدد و جدی در بخش های مختلف نیاز به تغییر در قوانین و مقررات دارد ولی این تغییر باید بر یک پایه و مبنای ثابت انجام شود. به نظر می رسد این مبنای ثابت باید بر حول 4 محور بنا شود. این 4 محور عبارتند از: قانون اساسی، قوانین مادر در بخش اقتصاد و نظام اداری کشور، سیاست های کلی نظام که از سوی رهبر انقلاب ابلاغ شده است و در نهایت، مطالعات و پژوهش هایی که موید این ایده ها و طرح ها باشد.
به نظر می رسد ابتدا باید با ملاک های چهارگانه فوق، چنین طرح ها و لوایح و ایده هایی را به چالش کشید و ارائه دهندگان آن ها را ملزم کرد تا نسبت برنامه مدنظر خود را با هر یک از ملاک های چهار گانه فوق مشخص کنند.
در هر صورت ارائه چنین طرح ها، لوایح و ایده هایی با واکنش بدنه کارشناسی و نخبگانی کشور، مواجه و موجب می شود تا هزینه چنین اقدامات نسنجیده ای افزایش یابد اما به نظر می رسد، ریشه یابی درباره این که چرا از دل نهادهای تصمیم گیر و افراد مدعی تغییر و تحول در کشور، چنین ایده های ناپخته ای خارج می شود، ضروری است.
آسیب شناسی این مسئله باید منجر به اصلاح در آیین نامه داخلی مجلس درباره ارائه طرح ها و تغییر در سازوکار تدوین و تصویب لوایح دولتی شود وگرنه فاصله بدنه نخبگانی کشور با دستگاههای مسئول بیشتر از پیش می شود. این فاصله می تواند به افت بیشتر در سطح کیفی خود همین طرح ها و لوایح منجر شود و چرخه ای از ناکارآمدی را ایجاد کند.
ضربالمثلی ایرانی هست که میگوید: «زتعارف کم کن و بر مبلغ افزا». ایران و آمریکا هم رفته رفته تعارفات را کنار گذاشته و برای گفتوگوی موثر، خود را آماده نشان میدهند.
نشست سهشنبه (پنجم آوریل 2021) گروه 1+4 برجام در وین با حضور غیر مستقیم «رابرت مالی» نماینده ویژه دولت امریکا، گام نخست در شکستن بنبستی است که تهران و واشنگتن و به تبع آن «برجام»را از ژانویه سال میلادی جاری تاکنون در بلاتکلیفی نگه داشته است. اکنون تهران و واشنگتن برای بازگشت به برجام کمتر از گذشته بر شروط خود اصرار میکنند. به نظر می رسد تعدیلها در شروط طرفین به اندازه ای هست که نگرانی تلآویو، ریاض و دوحه را برانگیخته است.
توافق برای برگزاری نشست وین نمیتوانست بدون واسطهگری اعضای شرقی گروه 1+4 برگزار شود. سخنگوی وزارتامورخارجه ایالاتمتحده هفته پیش همسویی پکن و واشنگتن را در پرونده هستهای ایران اعلام و سخنگوی دولت چین نیز بر ضرورت خروج برجام از بن بست تاکید کرد. اعتماد به پکن و مسکو برای ایفای نقش «میانجی منصف» میتواند بیشترین انگیزه تهران برای حضور در نشست وین باشد؛ همانگونه که واشنگتن نیز با نگاه به تمایل ـ به ویژه ـ پکن برای ایجاد تعادل در منطقه خلیج فارس، فرصت نقش آفرینی بیشتری را به آنها داده است. اما آیا این نشست میتواند گره از پیچیدگی پرونده برجام باز کند؟ آیا فرایند تنشزدایی در روابط ایران و آمریکا به رغم اصرار تهران بر پرهیز از گفتوگوی مستقیم با واشنگتن کلید خورده است؟ آیا طرفهای اروپایی اعضای برجام همچنان که در سال 2015 میلادی عمل کردند، طراحی بازی «برد ـ برد» را در دستور کار دارند؟ یا هنوز بر معیارهای دوگانه خود در قبال تهران باقی هستند؟ متحدان منطقهای آمریکا ناظر منفعل خواهند بود؟ سرانجام اینکه آیا تهران خواهد توانست برای برون رفت از مشکلات ناشی از سیاست «فشار حداکثری» امتیازی را در سبد خود بگذارد؟
خوشبینانهترین گمان این است که نشست وین گامی به جلوست. تهرانو واشنگتن پذیرفتهاند که شروط سخت و گاه ناممکن خود را حتی با توجیه «اقدام تاکتیکی» برای برون رفت از بن بست، کنار گذارند. نشست وین قرار است همه توجه خود را به چگونگی احیای برجام با جلب ترغیب تهران و واشنگتن در اینباره بگذارد. دستیابی به توافقی چنین، سخت و طولانی خواهد بود اگر طرفهای اصلی هنوز آمادگی کامل را نداشته باشند.
در حالی که تنش روابط ایران و آمریکا اصلیترین موضوع گفتوگوها در وین است، اما نماینده آمریکا در این نشست حضور مستقیم ندارد. بنابراین رسیدن به توافق برای حضور مستقیم آمریکا درمیان اعضای برجام، نخستین گام در فرایندی خواهد شدکه چشمانداز روشنتری را برای آینده ترسیم میکند. این بازگشت همراه میشود با توافقی که تهران را برای بازگشت کامل به برجام ترغیب کند. مهمترین خواست تهران از اعضای برجام، رفع تحریمهای نفتی، بانکی و تجاری است. با اینحال به نظر میرسد ظن تهران به طرفهای اروپایی برجام در ماههای اخیر افزایش یافته است. در نگاه تهران، معیارهای تروئیکای اروپایی مبهم، سردرگم و در اینحال همسو با آمریکاییان است که همچنان سایه سیاستهای ترامپ را بر سر خود دارد. طرفهای غربی از یکسو لغو تحریمها علیه تهران را عامل بیثبات کننده و ناامن سازی در منطقه میخوانند و از سوی دیگر بر حفظ برجام به عنوان اقدامی درخدمت به اعتماد به توافقهایبینالمللیدر جامعه جهانی تاکید دارند. «محمد جواد ظریف» اروپائیان را متهم میکند که با زدن نقاب برچهره، از سیاستهای ضد ایرانی واشنگتن حمایت میکنند. در تعبیر تهران، اروپاییان کوشیدهاند دست ایران را برای هرگونه گفتوگو با امریکا خالی کنند.
درحالحاضر نمیتوان تفاوت ماهوی میان مواضع واشنگتن و دیگر پایتختهای تروئیکای اروپایی قائل بود. هردو خواستار حذف محدودیتهایزمانی برجام؛ تضمین عدم دسترسی دائمی ایران به سلاح هستهای؛ دسترسی کامل بازرسان آژانس انرژی هستهای به همه تاسیسات ایران، توقف برنامه موشکی، کاهش حضور منطقهای ایران با ترکیبی از خواستهای مربوط به حقوق بشر هستند. مهمتر اینکه رویکردهای بالا کوشیده تهران را در بلاتکلیفی فرساینده قرار دهد.
اکنون توافق برای برگزاری نشست وین با این پرسش روبروست که آیا رویکردها در قبال تهران تعدیل شده است؟ طرفهایشرقی مورد اعتماد تهران در گروه برجام توانستهاند صحنه را برای طراحی بازی «برد ـ برد» آماده کنند؟ بستر برای بازگشت به گفتوگوی مستقیم ایران و آمریکا فراهم میشود؟ مهمتر اینکه این نشست چه دستاورد فوری برای تهران خواهد داشت؟ و اصولاً میتوان چنین انتظاری داشت؟ آنچه معلوم است اینکه نشست وین با مختصات آن، گامی هرچند نا مطمئن رو به جلوست و مصداق ضربالمثل «زتعارف کم کن و بر مبلغ افزا».
اظهارات مقام ارشد اروپایی در گفتگو با رویترز حاکی است که برنامه غرب در نشست وین این است که دو لیست فنی برای ایران و آنچه باید از تحریمها لغو شود را تا قبل از ماه ژوئن و انتخابات ریاستجمهوری ایران تهیه کنند. نکته قابل توجه آن است که مقامات اروپایی و امریکایی در جملاتی حسابشده و دقیق که دارای عقبه تفسیری و هدفگذاری شدهای است، مواضع خود را اعلام میکنند، که برای آشکارسازی مفاهیم آن باید در کنار دیگر گزارههای بنیادین آنها قرار گیرند و همانند آنچه در برجام، کلاهی گشاد بر سر ایران رفت، یکبار دیگر، به خسارتی جدید تبدیل نشوند. اولاً اینکه تحریم و استفاده از اهرم اقتصاد علیه کشورها، از سوی غرب، یک ابزار جنگی و راهبردی است که کشورهای غربی این اهرم قدرت را به سادگی از دست نخواهند داد. ثانیاً اینکه مقامات امریکایی دولت بایدن، در جلسات استماع و دریافت تأیید کنگره در مسئولیتهای خود، تأکید کردهاند که تحریمها را لغو نمیکنند یا حداقل، بخشهای اصلی آن را از دست نخواهند داد؛ لذا اگر امروز سخن از بازگشت به برجام میگویند یا وعده کاستن از تحریمها میدهند به این دلیل است که از یک سو درمقابل قانون راهبردی مجلس ایران و کاهش الزامات برجامی ایران، در بنبست هستند و از سوی دیگر با عملیاتی شدن توافق راهبردی با چین و دیگر کشورهای هدف، ابزاری ناکارآمد خواهند داشت. مضافاً اینکه مقامات غربی بهخوبی میدانند و ارزیابی کردهاند که اگر نتیجه انتخابات ایران، دارای ترکیب و رویکرد انقلابی باشد، مسیری بسیار خسارتبار خواهند داشت؛ لذا اساساً گفتگو با کشورهای اروپایی که خودشان بخشی از بدعهدها هستند و به تعهداتشان عمل نکردهاند، همچنین پذیرش گفتوگوی غیرمستقیم با عنوان ۱+۴ و آژانس، سؤالبرانگیز است. آنچه از طریق مذاکرات پنهانی با اروپا یا امریکا انجام گرفته و به نشست وین منتهی شده دارای معانی و پیامهای ویژهای است. اولاً اینکه این کار یادآور همان گفتگوهایی است که مقام ارشد دیپلماسی کشور با البرادعی تأکید میکرد که اگر توافق نشود گروهی رقیب در انتخابات ایران به قدرت میرسند لذا این تدارک مذاکراتی، بوی سیاسی و انتخاباتی میدهد و برخی اظهارات چند روز گذشته در کشورمان نیز، مؤید آن است.
ثانیاً بهخوبی پیداست که یک روش گامبهگام و حداقلی برای کاهش برخی تحریمهای غیراساسی در مقابل توقف اقدامات اخیر ایران، در این سناریو دیده شده، تا برداشته شدن یا کاهش تحریم از مسیر مذاکره با غرب، امکانپذیر نشان داده شود تا اقتصاد و جامعه ایرانی را شرطی نمایند و برای احیای لیبرالهای شکستخورده در ایران، ابزار و خوراک تبلیغاتی مهیا کنند. اینکه موضوعاتی مانند پروتکل الحاقی و تصویب FATF و CFT را درکنار اهرم سیستم ماشه در برجام قرار دهند و روغن ریخته تحریمها را تا حدودی کاهش داده یا به اجرای تدریجی موکول کنند و عملیاتی نشدن توافق راهبردی با چین و دیگر کشورهای هدف را از طریق نفوذیهای تابلودار تضمین کنند. نشست وین، در صورتی که یک اراده برای تبصرهپذیر کردن قانون راهبردی مجلس یا خطوط کلان اعلام شده رهبری، آن را هدایت نماید، یک سناریوی خطرناک در زمین انتخاباتی ایران و قابلیت چانهزنی دادن به اراده و راهبرد ایران درمقابل بدعهدی و غیرقابل اعتماد بودن امریکا و اروپاست، که هرگونه توافق جدید در وین را باید به نظارت دقیق در نظام و مؤسسات مسئول قرار دهیم.
ارسال نظرات