«درباره حضور منطقهای ما که مدام میگویند چرا ایران در منطقه حضور پیدا میکند، موظف است طوری رفتار کند که دوستانش و هوادارانش در منطقه تقویت بشوند. این وظیفه ماست حضور ما به معنای تقویت دوستانمان و هوادارانمان است. ما نباید کاری کنیم که دوستان و وفاداران به جمهوریاسلامی در منطقه تضعیف شوند. حضور جمهوریاسلامی ثباتآفرین و موجب برداشته شدن بیثباتی است... کسانی که دستاندرکارند، اینها را میدانند. بنابراین حضور منطقهای ما قطعی است و باید وجود داشته باشد و وجود خواهد داشت.»
آنچه در مقدمه این یادداشت آمد فرازی از سخنان روز 19 دی ماه رهبر معظم انقلاب اسلامی است که هم فلسفه حضور منطقهای جمهوری اسلامی را بیان میکند و هم بر قطعی بودن ادامه حضور منطقهای ایران تأکید دارد. درخصوص این موضوع گفتنیهایی وجود دارد:
1- سیاست خارجی هر کشوری بر مبنای تأمین منافع و اهداف ملی خود استوار است و در این بین نفوذ بینالمللی و نیز نفوذ منطقهای به عنوان بستر منافع و اهداف ملی مطرح میباشد و همه کشورها به جز کشورهای بسیار ضعیف، از نفوذ خارجی خود دفاع کرده و بر توسعه آن تأکید دارند. در این میان کشورهای دارای سیاست خارجی پیشبرنده به دو دسته تقسیم میشوند، کشورهایی که با دیده استعماری به حوزه سیاست خارجی نگریسته و واحدهای سیاسی خارجی را در حد واحدهای تحت سیطره خود نگاه میکنند و کشورهایی که با نگرشی همافزا و با به رسمیت شناختن استقلال و سیادت واحدهای همجوار و خارج از منطقه، نگرش ملی خود را در محیط خارجی دنبال مینمایند. بنابراین از یکسو کشوری که دنبال منافع داخلی است، لزوماً باید نسبت به تحولات خارجی به خصوص تحولات منطقه خود، حساس باشد و نباید گمان شود حفظ منافع داخلی بدون ایفای نقش در محیط خارجی مطلوب است. از سوی دیگر کشوری که بر یک سری اصول ارزشی استوار میباشد، باید ایفای نقش در محیط خارجی را با تأمین منافع شرکای خود گره بزند چرا که در اینجا رابطه دو طرف ماهیت هژمونیک و آمرانه ندارد.
2- ادبیات حاکم بر مناسبات دو کشوری که در سیستم فکری و مکتبی انسانی تنفس میکنند، حتماً با ادبیات حاکم بر مناسبات دو کشوری که یکی در مقام اعمال سلطه و دیگری در مقام پذیرش آن است، تفاوت اساسی دارد و اما نه به این معنا که در ادبیات فکری دسته اول، مسایل مادی جایگاهی نداشته و مورد توجه قرار نمیگیرد. در اینجا هم مسایل مالی و رسیدن به موقعیت بهتر اقتصادی و استفاده از ظرفیت دیگران برای رسیدن به رشد و موقعیت بهتر اقتصادی مد نظر میباشد، اما این انحصارگرایانه و با انکار حقوق و با مانع شدن بر سر راه بهبود شرایط طرف مقابل توأم نیست.
ادبیات حاکم بر دو کشوری که در نظام ارزشی همگرا سیر میکنند مبتنی بر همبسته کردن نیازهای دو طرف و امکانات دو طرف میباشد بهگونهای که هر کدام از مزیت نسبی خود برای کمک به ارتقاء دیگری استفاده مینماید و در همان حال از مزیتهای طرف مقابل استفاده میکند بدون آنکه نگران باشد که این رابطه به وابستگی کشیده شده و استقلال آن را مخدوش میکند. به عبارت دیگر در این نوع از گفتمان، هیچ کشوری در ذیل کشور دیگر تعریف نمیشود و میان آنان رابطهای عمودی حکمفرما نمیباشد. اما از آنجا که در سطح دنیا در مناسبات میان کشورها، ادبیات غرب حاکم بوده ما دائماً با واژگانی نظیر نفوذ، حداکثرسازی منافع، وابسته کردن، مرکز پیرامون، «سیاست خارجی اهرم حکمرانی» و «روابط خارجی پیشگیرانه»، «روابط خارجی تهاجمی» و... مواجه هستیم در حالی که براساس ارزشهای انسانی و ملاکهای دینی ادبیات ما مبتنی بر افزایش همکاریها، کیفی کردن مناسبات، رابطه مبتنی بر راهحل، جلب اعتماد، ممانعت از تنش و ایجاد جبهه مشترک برای حرکت به جلو و مواجهه با موانع است.
اگر ما با ادبیات خودمان وارد شویم، به همه آنچه که لازمه منافع ملی است میرسیم و علاوهبر آن بر چنان جایگاهی میایستیم که میتوانیم مسایل آینده کشور را نیز حل و فصل کنیم. بهعنوان مثال به دلیل توسعه بیرویه واحدهای دانشگاهی در سه دهه گذشته، الان ما با نزدیک به یکسوم ظرفیت خالی دانشگاههایمان مواجه هستیم و به همین میزان ظرفیت خالی استاد و مدیر آموزشی و امکانات آموزشی داریم. ما یا باید به تغییر کاربری محیطهای آموزشی دست بزنیم که بسیار دشوار است چرا که محیطهای ساخته شده برای کلاس درس و آزمایشگاه را نمیتوان در کارهای دیگر استفاده کرد و یا باید فکری برای فعال نگه داشتن این محیطهای علمی کنیم. یکی از راهحلهای ما پذیرش دانشجو از کشورهای همگرا با ایران در منطقه است که برای ما هم آورده ارزی خواهد داشت و هم به بسط و توسعه فرهنگ انقلاب اسلامی در محیط منطقهای منجر میشود. برای این کار ما باید در دو سطح کار کنیم یکی در سطح ملی، باید مردم را برای مواجهه مسئولانه با میهمانان مسلمان خود و... آماده کنیم و یکی هم در سطح حکومتی باید بسترهای لازم را برای ایجاد رغبت در آنان فراهم نماییم. این یک نمونه است که نشان میدهد میتوان با یک کشور تعاملات فعال و تأمینکننده منافع ملی داشت؛ بدون آنکه لزوماً یکی تحت سلطه دیگری باشد و یا منافع یکی بر منافع دیگری ترجیح پیدا کند.
۳- فاز متفاوت جبهه مقاومت با نظام سلطه اتفاقات مهمی را در پی میآورد. اقدامات نظام سلطه با همه تنوع و گونهگونی آن، سبب پدید آمدن نفوذ عمیق در میان ملتها نمیشود و رابطه در سطح سیاسی باقی میماند و البته آسیبهایی هم وارد میکند. آمریکا به عنوان محوریترین کشور در نظام سلطه، با انکار حقوق کشوری که با آن رابطه سیاسی برقرار کرده و یا نظامیان خود را به آن گسیل میکند، عملاً از یکسو رابطه خود را در سطح سیاسی محدود مینماید و از سوی دیگر به مرور سبب برانگیختن دشمنی علیه خود میگردد. امروز ما شاهد نفرت عمومی مردم منطقه از آمریکا هستیم و این در حالی است که حضور نیروهای سیاسی، فرهنگی و حتی نظامیان آمریکا در این کشورها خیلی پرحجم و ممتد بوده است.
آمریکا از 132۴ تاکنون در ترکیه حضور سیاسی، فرهنگی و نظامی دارد. اما همین دو ماه پیش مؤسسه آمریکایی «پیو» در نظرسنجی خود اعلام کرد، بیش از ۹۰ درصد مردم ترکیه با آمریکا مخالفند و اکثراً آن را دشمن خود ارزیابی مینمایند. شاید به دلیل عدم عمق نفوذ باشد که به قول رهبر معظم انقلاب یک مقام آمریکایی صراحتاً گفته است «ما خواهان ثبات در ایران، عراق، لبنان و سوریه نیستیم و مسئله اصلی ما لزوم و یا عدم لزوم بیثباتی در این کشورها نیست بلکه مسئله اصلی ما چگونگی ایجاد بیثباتی در این کشورهاست». اگر کار آمریکاییها منطق درستی داشت آمریکا باید در ایران و لبنان، ترکیه و... ثمره بین 30 تا 80 سال فعالیت خود را در قالب گسترش محبوبیت خود مشاهده میکرد. اما اکنون کار آمریکا به جایی رسیده است که از هر گوشه منطقه ندای لزوم اخراج نظامیان آمریکا بلند است. بنابراین اگر بخواهیم از زاویهای عقلانی هم به صحنه نگاه کنیم و منافع ملی خود را هم با همان تعبیر ضیقی که در رشته علوم سیاسی دانشگاهها بیان میشود در نظر بگیریم، روش مألوف غرب با آیندهای مبهم مواجه میباشد و لذا توصیه به اینکه این راه را برویم تا به منافع ملی برسیم، به جایی نمیرسد.
از آن طرف جبهه مقاومت با تکیه به روش «مناسبات برادرانه»، افق جدیدی در منطقه پدید آورده است. همانطور که رهبر معظم انقلاب در روز جمعه بیان فرمودند: مبنای حرکت ما در منطقه تقویت دوستانمان است و این مبنا از یکطرف کمککننده است و هیچکس در منطقه نیست که از دریافت کمک اجتناب کند و از طرف دیگر به روابطی درازمدت و ذوابعاد منجر میشود. این رابطه در محیط همسایگی راحتتر پیش میرود و از اولویت بیشتری برخوردار است؛ چرا که در محیط همسایگی مسایل مشترک ناشی از قومیت، مذهب، تاریخ و... در همتنیده است. همین الان نیمی از جمعیت ایران در مرزها با نیمی از جمعیتهایی که جوار مرزهای ما در افغانستان، پاکستان، ترکیه، عراق، آذربایجان و ترکمنستان ساکن هستند، رابطه خویشاوندی دارند و این طبیعیترین و ماندگارترین رابطه میان دو کشور است.
طبیعیترین سیاست برای جمهوریاسلامی ایران که هم تضمینکننده منافع ایران و هم تضمینکننده منافع کشورهای منطقه است، راهبردی کردن رابطه با همسایگان خود است. ایران میتواند با تعریف انواعی از منافع اقتصادی، سیاسی، امنیتی، آموزشی، فرهنگی و... برای همسایگان در حل مشکلات آنان مشارکت کرده و پایههای روابطی پایدار را ایجاد کند. این رابطه در نهایت به شکلگیری یک تمدن نوین اسلامی در این منطقه منجر میشود و علاوهبر آن به جهان شکل تازهای میدهد.
۴- در این میان عراق یک نمونه است از کشوری که از وضعیت دشمن به دوست راهبردی تبدیل شده است. با دیوانهبازی صدامحسین و تحریکپذیری از سوی دشمنان جهان اسلام، میان عراق و ایران در حد فاصل 1354 تا 1367 دو جنگ روی داده بود و در جنگ سنگین دوم از هر دو ملت عده زیادی شهید و کشته شدند و کم نیستند انسانهایی در دو سوی مرز که یکی از اعضای خانوادهشان در این جنگ به دست دیگری شهید یا کشته شده باشد. اما همین دو ملت که بعضیها گمان میکردند به دلیل خونهای زیادی که بینشان ریخته شده، صدها سال شکاف میان آنها باقی میماند، امروز و به دلیل سیاستهای خاص جمهوری اسلامی و حکمتی که در این رابطه به کار گرفته شد، در سالگرد شهادت سردار شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس یعنی یکی از فرماندهان ایرانی در جنگ 8 ساله، جمعیت میلیونی در بغداد به میدان میآید و یاد او را گرامی میدارد و این مراسم در عراق یک هفته به درازا میکشد و عراقیها با ظرافت نام آن را «اسبوع الشهاده و السیاده» نهادهاند به این معنا که حالا عراقی، نه فقط حاج قاسم سلیمانیها را عامل شکست و طرف مقابل خود به حساب نمیآورد، بلکه آن را عامل سیادت و استقلال عراق میشناسد.
*********************************
روزنامه وطن امروز **
واقعیاتی که فائزه هاشمی عیان کرد/فرهاد تجریشی
اینکه فائزه هاشمی، دختر مرحوم اکبر هاشمیرفسنجانی در سالگرد درگذشت پدرش، روز روشن اعلام میکند دوست داشته است دونالد ترامپ پیروز انتخابات 2020 میبود تا فشار بر ایران را ادامه میداد و باعث عقبنشینی ایران در مقابل زیادهخواهیهای دولت آمریکا میشد، یک ترجمان دقیق و شفاف از مفهوم «بیوطنی» است. آنچه جعلقهایی مثل معصومه علینژاد و امیرعباس فخرآور و عقبماندههای ریزهخوار پسمانده پهلوی در توجیه حمایتشان از ترامپ میگفتند نیز همین است که فائزه رفسنجانی گفت؛ فشار از سوی آمریکا، تشدید تحریمهای ظالمانه و غیرانسانی و محنت مردم ایران.
اظهارات دختر مرحوم رفسنجانی اگر چه بوی بد یک تفکر بیوطن را پراکنده میکند اما اگر قرار باشد کمی متفاوتتر به موضوع نگاه کنیم، شاید نه تنها او را شماتت نکنیم، بلکه به واسطه صراحت و صداقتش در بیان دیدگاه ضد ملیاش که فاشکننده ماهیت یک جریان بانفوذ در کشور است، کمی مواضعش را به دیده اغماض بنگریم.
فائزه هاشمی از اعضای هیات مؤسس و از اعضای شورای مرکزی حزب دولتساخته مرحوم رفسنجانی یعنی حزب کارگزاران سازندگی است؛ حزبی که یکی از اصلیترین حامیان و روی کار آورندگان دولت حسن روحانی است.
این جریان سیاسی در جریان انتخابات ریاستجمهوری سال 1392 با شعار رفع تحریمها بر سر کار آمد. به عبارتی تحریمهای ظالمانه آمریکا علیه مردم ایران، نردبان پیروزی کاندیدای این جریان یعنی حسن روحانی شد و طی 8 سال گذشته تنها مانور این دولت نیز روی همین موضوع تحریمها و مذاکرات با کشورهای اروپایی و آمریکا درباره همین تحریمها بوده است.
این موضع یعنی تمایل دولت برساخته این جریان برای مذاکره با آمریکا درباره تحریمها، البته محدود به دولت اوباما نشد، چرا که با روی کار آمدن دولت ترامپ نیز این جریان این بار خواستار مذاکره با ترامپ شد. با وجود خروج ترامپ از برجام، دولت روحانی و جریان سیاسی حامی او، نه تنها از برجام خارج نشد، بلکه این بار تمام تلاش خود را برای مذاکره با ترامپ به کار بست. حتی در برههای که ترامپ از برجام خارج شده بود و شدیدترین تحریمها را علیه مردم ایران اعمال کرد، عدهای از سرشناسترین چهرههای این جریان طی نامهای سرگشاده خواستار عقبنشینی ایران از مواضع خود، کوتاه آمدن در مقابل ترامپ و انجام مذاکره با او شدند. ماجرای عبرتآموز فرستاده ژاپنی ترامپ به ایران و ولع این جریان برای ابراز ارادت به آبه شینزو تا سالها در اذهان باقی خواهد ماند.
بنابراین این جریان نماد و نمودی از مطالبه مذاکره با آمریکا است. با این حال آنچه در توجیه این تمایل و مطالبه خود مطرح میکردند این بود که برای رفع تحریمها و بهبود وضعیت معیشتی تن به این خواری و ذلت میدهند.
اکنون اما اظهارات فائزه هاشمی، دختر هاشمی رفسنجانی که از مطلعان این جریان به حساب میآید، نشان میدهد ماجرا و ماهیت تمایل این جریان سیاسی برای مذاکره با ترامپ، اساسا موضوع رفع تحریم و معیشت مردم نبوده است، بلکه آنان به تحریم و فشار خارجی به عنوان اهرمی برای تغییر سیاستهای جمهوری اسلامی نگاه کرده و میکنند. اظهارات فائزه رفسنجانی دقیقا همین موضوع را میگوید. او در این باره گفته است: «من یک جایی قبلا هم گفته بودم که برای ایران دوست داشتم آقای ترامپ انتخاب شود ولی اگر یک آمریکایی بودم به آقای ترامپ رای نمیدادم». فائزه هاشمی در پاسخ به خبرنگار که از وی درباره چرایی تحلیلش مبنی بر بهتر بودن انتخاب ترامپ برای ایران سوال پرسید نیز گفت: «به خاطر همین فشارهایی که میآورد، بالاخره شاید یک تغییر سیاستی اتفاق بیفتد. مردم هر چه تلاش میکنند اصلاحات انجام بگیرد «مرغ یک پا دارد» و هیچ خبری نمیشود و برعکس مردم سرکوب میشوند، شاید اگر فشارهای آقای ترامپ ادامه پیدا میکرد، بالاخره ما مجبور میشدیم یک تغییر سیاستهایی را داشته باشیم. این تغییر سیاستها حتما به نفع مردم میتوانست اتفاق بیفتد. دموکراتها کمی
شُل و وِل هستند. یعنی با آمدن دموکراتها این موضع خطای ما بیشتر تقویت میشود، امیدوارم نشود ولی چنین چشماندازی دارد!»
این اظهارات به واضحترین شکل ممکن نشان میدهد در واقع بخش عمدهای از اصلاحطلبان و حامیان دولت، متمایل به پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا بودهاند، چرا که پیروزی ترامپ را به منزله تداوم فشار بر مردم ایران میدانستند و از همین رو تصور میکردند با تشدید فشارها بر مردم ایران، میتوانند جمهوری اسلامی را وادار به تغییر سیاستهای خود در حوزههای سیاسی کنند. یعنی دقیقا همان مطالبهای که جریان برانداز دستساز پمپئو طی سالهای اخیر مطرح کرده است.
اظهارات فائزه رفسنجانی یک بعد دیگر نیز دارد و آن این است که حالا دلایل حمایت بیچون و چرای این جماعت از برجام مشخص میشود. این جریان سیاسی، برجام را به عنوان یک اهرم فشار بر ایران برای گرفتن امتیازات سیاسی به سود جریان خود تلقی کرده بود. به عبارتی اگر چه این توافق یک خسارت محض برای مردم ایران بود و باعث تشدید فشارهای اقتصادی و معیشتی بر گرده مردم شد اما به واسطه اینکه موضع آمریکا را علیه ایران تقویت کرده است، مطلوب این جریان بود. بر همین اساس، خروج ترامپ از این توافق و ورود آمریکا به کریدور تشدید فشارها بر ایران نیز مورد پسند این جریان قرار گرفت و از همین رو این بار نیز به بهانه رفع تحریمها، بر طبل مذاکره با ترامپ میکوبیدند.
البته قطعا این جریان تداوم سیاست تحریم ایران توسط دولت جدید آمریکا را نیز فضای مطلوب خود میداند اما آنگونه که فائزه رفسنجانی گفت، ترامپ برای اینها گزینه مطلوبتری بود، چرا که همانند یک دیوانه هر اقدامی در راستای فشار همهجانبه بر مردم ایران انجام میداد.
فائزه هاشمی درست در روزهایی که ترامپ در حال افتادن در زبالهدان تاریخ است، دم خود و جریان اصلاحطلب را به ترامپ گره زد تا در ایران بیشتر از قبل ماهیت او و اطرافیان پدرش و جریان اصلاحطلبی برای مردم فاش شود.
*********************************
روزنامه خراسان**
سخنی با خوانندگان محترم خراسان/ دکتر محمد سعید احدیان
سخت و تلخ
با این که مخاطبان روزنامه های مکتوب کاهش شدیدی داشته است، اما بسیاری از مردم خراسان صبح ها منتظرند تا روزشان را با روزنامه خراسان آغاز کنند. این اقبال عمومی در عصری که بسیاری آن را عصر پایان رسانه های مکتوب می خوانند، اتفاقی است که اول برای ما و سپس برای همه مسئولان مسئولیت دارد تا اجازه ندهند این رسانه پرخواننده و بسیار معتبر ، ضعیف شود. ما در موسسه خراسان به نوبه خود تلاش زیادی کردیم تا این جایگاه را حفظ کنیم و مهم ترین مشکلی که هنوز داریم با آن دست و پنجه نرم می کنیم، مشکلات عدیده مالی است که چندین سال است با آن روبه روهستیم.
در این سال ها هم با رکود گسترده و طولانی مدت، هم با چندین بار افزایش گرانی مواد اولیه روبه رو بودیم و تلاش کردیم همه را به نحوی مدیریت کنیم. اما افزایش قیمت چند برابری کاغذ و دیگر مواد اولیه و رکود گسترده در بازار به دلیل کرونا و دیگر مولفه ها کار را چنان بر ما سخت کرده که چاره ای جز افزایش قیمت برای روزنامه باقی نمانده است.
در هرصورت ما در شرایط گرانی های بسیار زیاد هستیم به گونه ای که قیمت کاغذ روزنامه از کیلویی2200 تومان در اوایل سال 97 به کیلویی 8 هزار تومان در سال 98 رسید و اکنون قیمت کاغذ کیلویی 13هزار تومان است که تا یک ماه دیگر به حدود کیلویی 17 هزار تومان خواهد رسید یعنی فقط قیمت کاغذ حدود600درصد افزایش یافته است که اگر قیمت روزنامه را به 4هزار تومان افزایش دهیم بازهم فقط 2 برابر افزایش در نظر گرفته شده است. البته رکود و شرایط کرونا هم اجازه تامین این درآمد را از طریق آگهی ها نمی دهد. به همین دلیل ما مجبور به افزایش قیمت روزنامه هستیم و می دانیم که با این افزایش قیمت ممکن است عده ای امکان خرید روزنامه را نداشته باشند.
این تصمیم برای ما خیلی سخت بود و تلاش زیادی کردیم که از طرق مختلف کمک هایی دریافت کنیم تا مجبور به گرفتن چنین تصمیم سختی نشویم اما تلاش های ما به ثمر ننشست و این واقعیت بیش از پیش روشن شد که خلاف آن چه توسط مسئولان ادعا می شود ، باور به حفظ رسانه ای که می تواند از لحاظ اجتماعی، سیاسی،امنیتی،اقتصادی و فرهنگی در افکارعمومی تاثیر مستقیم و موثر بگذارد ، جدی نیست و الا اجازه نمی دادند، خراسان مسیر کاهش «اجباری» مخاطب را علی رغم درخواست مردم ، برای کنترل هزینه در پیش بگیرد
این مسئله بیش از پیش برای ما روشن شد که پشتوانه خراسان فقط مردم و مخاطبانش هستند. بنابر این تصمیم گرفتیم از تاریخ شنبه 4 بهمن ماه روزنامه خراسان را برای مخاطبان مشهدی و تهرانی به قیمت 4 هزار تومان و برای مخاطبان شهرستانی 2هزارو500 تومان افزایش دهیم. البته تدبیرهایی صورت گرفته است تا این فشار بر دوش شما کمتر سنگینی کند.
طرح سجاب : در این طرح موسسه فرهنگی هنری خراسان در نظر دارد ،ضمن جمع آوری روزنامه های تاریخ گذشته مشترکین ، به ازای هر 5 نسخه روزنامه دریافتی، یک نسخه روزنامه رایگان به مشترکین هدیه دهد.جدای از اهمیت بازیافت کاغذ و کمک به حفظ محیط زیست و منافع اقتصادی حاصل از آن، این مسئله می تواند فشار افزایش قیمت روزنامه را بر مخاطبان عزیز تا حدی کاهش دهد . بنابراین برای همکاری بیشتر مخاطبان گرامی طرحی گذاشتیم و مقرر کردیم برای مخاطبانی که روزنامه های باطله خود را به موسسه خراسان تحویل دهند تخفیف قابل ملاحظه ای را لحاظ کنیم. در این طرح ،مشترکینی که روزنامه های خود را به روزنامه خراسان تحویل دهند برای هرنسخه روزنامه عملا 3هزارتومان می پردازند.
اپلیکیشن : در دومین شیوه حمایت از مخاطبان، اپلیکیشن روزنامه خراسان را منتشر کردیم. با نصب اپلیکیشن روزنامه خراسان از کافه بازار، گوگل پلی و... تمام ضمیمههای خراسان و تمام صفحات روزنامه خراسان در دسترس شماست. شما خبرهای هر صفحه را میتوانید به صورت جداگانه و به صورت کاملا رایگان باز و مطالعه کنید همچنین از دیگر بخش های اطلاع رسانی و جذاب این اپلیکیشن مانند فیلم های خبر جذاب و صفحات دیگر روزنامه ها می توانید استفاده کنید.
موسسه خراسان امروز بزرگ ترین بنگاه رسانهای کشور محسوب می شود و در فضای مجازی فراگیرترین رسانه مجازی را دارد اما آن چه هویت اصلی و ماندگار خراسان را تعیین میکند روزنامه خراسان است که معتبرترین و فراگیرترین رسانه استان های خراسان است، این روزنامه متعلق به مردم است و از این پس نیز با کمک مردم برای مردم ، با قوت تمام به وظیفه روشنگری خود ادامه خواهد داد.
مسئولان نیز تا تاریخ چهارم بهمن فرصت دارند تصمیم بگیرند و اجازه ندهند، روزنامه ای که متعلق به مردم است و تاکنون با روشنگری های موثر خود معادل ده ها میلیارد خدمت اجتماعی، سیاسی ، امنیتی ،اقتصادی و فرهنگی کرده است، مخاطبان وفادار خود را به اجبار کاهش دهد. امیدواریم این اتفاق سخت و تلخ نیفتد.
*********************************
روزنامه ایران **
قدرت رسانه/اکبر نصراللهی
استاد علوم ارتباطات
در خصوص بسته شدن حساب کاربری توئیتر ترامپ بحث کشورهایی که ادعا ندارند، روشن است اما در مورد کشورهایی که همیشه دیگران را به محدودیت آزادی بیان و سانسور متهم میکردند، جالب و قابل تأمل است. همانگونه که شورش و اغتشاش و عملکرد خلاف عرف و قانون ترامپ، چهره کنشگران حاکمیتی غرب را آشکار کرد، عملکرد توئیتر، اینستاگرام، یوتیوب و... هویت نظام رسانهای غرب و میزان پایبندی آنان را به آموزههای خود در مورد جریان آزاد اطلاعات برملا کرده است. به نظر میرسد، وقتی پای امنیت در غرب در میان باشد، آنها همه کار را مجاز میدانند. باید از دوره 4 ساله ریاست جمهوری ترامپ تشکر کنیم، زیرا اگر ترامپ نبود، تا این حد مردم دنیا با واقعیات غرب آشنا نمیشدند، در این 4 سال به اندازه کل تاریخ، مردم با غرب آشنا شدند تا پیش از این چنانچه دانشجویان، استادان و پژوهشگران میخواستند، مدیا را در کشورهای مختلف مقایسه کنند، با سختیهای زیادی برای دستیابی به عناصر مختلف روبهرو میشدند اما امروز با توجه به رشد تکنولوژی و رسانه، کل دنیا به کارگاه بزرگ رسانهای و ارتباطی تبدیل شده و همه افراد جامعه حتی مردم عادی هم میتوانند اخبار را در کل دنیا رصد و راستی آزمایی کنند. بهعنوان مثال تئوریسینهای غربی همیشه موضوع آزادی بیان را مطرح کرده و در این حوزه داد سخن دادهاند، اما حالا در این راستا مردم میتوانند به راحتی این ادعاها را راستی آزمایی کنند. نکته دیگر که قابل تأمل است، این است که امروز توئیتر از یک جهت، قدرت رسانهها را نشان میدهد، وقتی یک بخش خصوصی در امریکا میتواند حساب توئیتری رئیسجمهوری امریکا را مسدود کند، این کار، یعنی اثبات قدرت بالایی که یک رسانه دارد. ترامپ رئیس جمهوری بوده که 70 میلیون رأی آورده، چرا غرب به او تریبون نداده، اینهایی که خواهان آزادی بیان هستند، چطور تبدیل به دیکتاتور رسانهای میشوند در حالی که به راحتی میتوانند، توئیتهایی که منتشر کننده خشونت است، حذف کنند اما در عمل صورت مسأله را حذف کرده و حساب کاربری را مسدود میکنند. حال از زاویهای دیگر به مسأله نگاه میکنیم، این عمل توئیتر، یادآوری میکند که امنیت ملی در همه جای دنیا مهم است و جزو اصول ملی محسوب میشود و هر جای دنیا که امنیت ملی مورد خطر قرار میگیرد، لازم است، رسانهها هم به ماجرا توجه کنند. از طرفی دیگر، وقتی پای امنیت ملی به میان میآید، سیاست رسانهها در مراتب پایینتر قرار میگیرد، بهعنوان نمونه در حادثه 11 سپتامبر با هدف قرار گرفتن برجهای دوقلو، هم مردم و هم رسانهها و کنشگران حاکمیتی موافق سانسور بودند زیرا تصور میکردند، با رسانهای شدن برخی موضوعات، تروریستها موفق به انجام مراحل بعدی رفتارهای تروریستی خود شوند و از این ماجرا سوءاستفاده شود.
*********************************
روزنامه شرق **
آلودگی هوای مرگآفرین و اجرانشدن قانون/نعمت احمدی . حقوقدان
ایران از معدود کشورهایی است که موضوع حفاظت از محیط زیست، اصلی از اصول قانون اساسی آن را به خود اختصاص داده است. اصل 50 قانون اساسی، حفاظت از محیط زیست را که نسل امروز و نسلهای بعد باید در آن حیات اجتماعی روبهرشدی داشته باشند، وظیفه عمومی تلقی کرده و فعالیتهای اقتصادی و غیر آن را که با آلودگی محیط زیست یا تخریب جبرانناپذیر آن ملازمه پیدا کند، ممنوع اعلام کرده است. اما با تأسف با وجود اختصاص اصلی از اصول قانون اساسی به مسئله محیط زیست، وضع محیط زیست در ایران به مسئلهای بغرنج تبدیل شده است علاوه بر آن به سبب تحقق اصل 50 قانون اساسی -قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا- و نیز به منظور پاکسازی و حفاظت هوا از آلودگی همه دستگاهها و مؤسسات و نیز اشخاص حقیقی و حقوقی را برابر قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا موظف به رعایت مقررات و سیاستهایی کرده است؛ قانونی که کلیات آن در هجدهم اسفند ماه سال 1374 مشتمل بر 36 ماده و 14 تبصره از تصویب نهایی گذشته است. قانونی که اگر مفاد آن اجرا میشد امروز چنین آشفتگیهایی در حوزه محیط زیست و آلودگی هوا و نیز تولید اتومبیلهایی که مهمترین عامل تولیدکننده گازهای سمی هستند، رخ نمیداد. کافی است به چند ماده از قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا توجه کنیم. ماده 2، اقدام به هر عملی که موجبات آلودگی هوا را فراهم کند ممنوع است؛ منظور از آلودگی هوا عبارت است از وجود و پخش یک یا چند آلودهکننده اعم از جامد، مایع، گاز، تشعشع پرتوزا و غیر پرتوزا در هوای آزاد به مقدار و مدتی که کیفیت آن را بهطوریکه زیانآور برای انسان یا سایر موجودات زنده یا گیاهان و یا آثار و ابنیه باشد تغییر دهد و در ماده 3، منابع آلودهکننده هوا که تحت مقررات این قانون قرار دارند به سه دسته طبقهبندی شدهاند.
1) وسایل نقلیه موتوری 2) کارخانجات و کارگاهها و نیروگاهها 3) منابع تجاری و خانگی و منابع متفرقه.
ملاحظه میشود قانونگذار در طبقهبندی عوامل آلودهکننده هوا به همه عوامل توجه کرده و میدانیم مهمترین بخش آلودگی هوا یعنی ذراتی که باعث آلودگی هوا میشوند 70 درصدشان از طریق خودروها ایجاد میشود. به این آمار که از طرف رئیس مرکز هوا و تغییر اقلیم سازمان حفاظت محیط زیست درباره سهم خودروهای سواری در آلودگی هوا و مقایسه آن در سالهای گذشته اعلام کرده توجه کنید: 70 درصد آلایندهها مربوط به منابع متمرکز و 30 درصد مربوط به منابع ساکن ناشی از ذرات تولیدشده آلاینده در هوا است، منابع متحرک بهطور متداول مربوط به وسایل نقلیه است اما وسایل نقلیه در دو قالب بنزینی و دیزلی یا گازوئیلسوز دستهبندی میشوند که براساس آمار، حدود ذرات معلق (اولیه) ناشی از تردد وسایل نقلیه حدود 60 درصد است. ذرات معلق اولیه بهطور مستقیم تولید میشوند اما ذرات دیگری به نام ذرات ثانویه وجود دارند که از ترکیبات و انتقالات شیمیایی ایجاد میشوند که 60 درصد ذرات اولیه تولیدی مربوط به خودروهای دیزلی، 12 درصد خودروهای بنزینی شامل موتورسیکلت و سواریهاست.
میدانیم موضوع اصلی آلودگی هوا، وجود ذرات معلق در هواست چون ذرات معلق بیشترین تأثیر منفی را بر سلامت افراد به خصوص ایجاد سرطان دارند. مهندس محسن هاشمیرفسنجانی، رئیس شورای شهر تهران، آمار دقیقتری در جلسه هماندیشی شورای اسلامی شهر تهران ارائه داد. به گفته رئیس شورای شهر تهران سهم کامیون 3.1 درصد، تاکسی 9 درصد، موتور 21 درصد، وانت 5.9 درصد، اتوبوس پنج درصد و سهم خودروهای سواری 37 درصد است. این سهم در تولید ذرات معلق کمتر از 5.2 نیترون سهم خودروها 13 درصد، کامیون 15 درصد و موتورسیکلتها 10 درصد است. با وصف بالا باید دید قانون درباره نحوه جلوگیری از آلودگی هوا چه میگوید و اگر این قانون اجرا میشد امروزه چه وضعی داشتیم؟ اتومبیل، موتورسیکلت، کارخانه، نیروگاه و کارگاهها در همه کشورها وجود دارند اما هستند کشورهایی که قوانین حاکم بر نحوه کارکرد عوامل مؤثر در تولید هوای آلوده را رعایت میکنند و به همین اعتبار هوای کشورشان با دیگر کشورها متفاوت است. مثلا در ماده 8 قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا آمده است: «ساخت و تولید و ورود وسایل نقلیه موتوری و همچنین موتور و سایر قطعات مرتبط با احتراق وسایل نقلیه از قبیل کاربراتور و فیلتر مستلزم رعایت استانداردهای حفاظت محیط زیست میباشد» و در ماده 9 مقرر میدارد: «وزارت صنایع موظف است سیاستها و برنامههای تولیدی واحدها و شرکتهای تابعه تولید وسایل نقلیه موتوری خود را به نحوی تنظیم نماید که اولا؛ تولید وسایل نقلیه با موتورها و قطعات غیراستاندارد صورت نپذیرد ثانیا؛ در برنامهریزی ساخت خودروها و برنامه تولید وسایل نقلیه و حملونقل عمومی را در اولویت قرار دهد ثالثا؛ طراحی و ساخت اتومبیلها به نحوی صورت گیرد که حتیالمقدور امکان استفاده از گاز هم وجود داشته باشد». مهمتر اینکه در ماده 10 آمده است: «شمارهگذاری هر نوع وسیله نقلیه موتوری مستلزم رعایت استانداردهای موضوع ماده 8 این قانون میباشد». حال پرسش این است آیا کارخانههای تولید خودرو در کشور منطبق با قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا ساخته میشوند یا قدرت مدیران کارخانههای تولید ماشین بالاتر از قانون است و به سازمان محیط زیست اعتنایی ندارند؟ در مورد کارخانهها هم در قانون آمده است: «احداث کارخانجات و کارگاههای جدید و توسعه و تعمیر محل و یا خط تولید کارخانجات و کارگاههای موجود مستلزم رعایت ضوابط و معیارهای سازمان حفاظت محیط زیست است و در مورد نیروگاهها و پالایشگاهها و کارخانجات پتروشیمی، کارخانجات صنایع نظامی، فرودگاهها و ترمینالهای بارگیری هم رعایت ضوابط و معیارهای سازمان محیط زیست الزامی است» و در ماده 15 به سازمان محیط زیست اجازه داده است کارخانجات و کارگاههایی را که آلودگی آنها بیش از حد مجاز استانداردهای محیط زیست باشد، مشخص کرده و مراتب را با تعیین نوع و میزان آلودگی به صاحبان یا مسئولان کارخانهها و کارگاهها و نیروگاهها ابلاغ خواهد کرد تا در مهلت معینی که توسط سازمان با همکاری و مشارکت دستگاههای ذیربط تعیین میشود، نسبت به رفع آلودگی یا تعطیلی کار و فعالیت، خود تا رفع آلودگی اقدام کنند.آیا سازمان محیط زیست به وظایف اولیه خود عمل کرده است؟ از اتوبان ساوه به طرف تهران،چتری از دود از منطقه رباط کریم به بعد کل فضا را پوشانده و دود ناشی از نیروگاههای اطراف تهران تا آسمان بلند است، کاش به فصل پنجم همین قانون در باب مجازاتها توجه میشد که برای افراد که با وسایل نقلیه موتوری آلودهکننده تردد میکنند یا صاحبان و مسئولان کارخانجات آلودهکننده جریمه و مجازات تعیین کرده است.شهرهای بزرگ و کلانشهرهایی مثل تهران و اصفهان زیر چتری از مواد آلاینده به نفسنفس افتادهاند درحالیکه قانون اساسی و قوانین عادی حاکم بر مراکز آلاینده را داریم اما اتفاق و اتحاد مدیران را نداریم. برخی مسئولان بهصراحت در رسانه ملی اعلام میکنند از سوخت مازوت استفاده نمیکنیم اما وزیر نفت به صراحت میگوید چارهای نداریم و از مازوت استفاده میکنیم. سالها پیش نوشتم برای جلوگیری از مصرف بیرویه گاز در مصارف خانگی دولت باید سیستم دروپنجرههای عادی را به دروپنجره دوجداره تبدیل کند. پیشنهاد دادم هزینه تغییر دروپنجره معمولی به دوجداره را دولت به صورت وام به کارفرمایانی که تولیدکننده دروپنجره دوجداره هستند در قبال نصب آن در خانهها پرداخت کند و با تقسیط مبلغ هزینهشده وجه آن را در قبوض گاز مصرفی اعمال کنند و مابهالتفاوت مصرف گاز خانههای با پنجره و در معمولی با پنجره و درهای دوجداره را صرف هزینه تغییر کند. با اندک جستوجویی در اینترنت تفاوت مصرف مواد سوختی در ایران و دیگر کشورها را میتوان پیدا کرد که چگونه ثروت ملی با بیبرنامگی هدر میرود و آلودگی سال به سال بیشتر و مرگومیر و هزینههای مربوط به آلودگی هوا افزایش پیدا میکند، وقتی قانون رعایت نمیشود. قصه پرغصه آلودگی هوا هر ساله تکرار میشود، تکراری که همه از آن آسیب میبینیم، مسئولان قانون را اجرا نمیکنند و مردمی که آسیب میبینند هر ساله متحمل هزینههای بالایی میشوند و سرانه فوت مردم درپی آلودگی هوا سال به سال بیشتر میشود؛ باور کنیم قانون برای اجراست نه زینتالکتاب قانون.
*********************************
ارسال نظرات