روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
محسن تازه به چهارمین دهه زندگی خود پا گذاشته بود. جوان مومن و مودبی که تا مقطع دکتری در رشته روانشناسی تحصیل کرده و مشغول راهاندازی دفتر مشاوره خود بود. محسن که بهتازگی موفق به خرید خانه برای آسایش و رفاه همسر و دو فرزند خردسالش شده بود هیچگاه مجال زندگی در خانه جدید را پیدا نکرد و بر اثر ابتلای به کرونا جان خود را از دست داد. اکنون قریب دو ماه است که مادر، همسر و فرزندان و خانواده وی مبهوت این داغ سهمگین هستند.
مصطفی، جوانی خودساخته و تلاشگر بود که پس از سالها کار در یک شرکت خدمات رایانهای و طی کردن پلههای ترقی، به یک نیروی قابل اتکا و توانمند در این شرکت تبدیل شده بود. هنوز مدتی از شادی تولد فرزندان دوقلوی مصطفی بعد از چند سال انتظار نگذشته بود که به یکباره غم هجران وی بر اثر ابتلا به کرونا خانوادهاش را به داغی عظیم گرفتار کرد.
روح اله، خبرنگاری جوان و کوشا بود که پیگیری دغدغههای مردم و جامعه از ویژگیهای وی بود. او پس از سالها کار و فعالیت در عرصه خبر و رسانه، خود با پر کشیدن به دیار باقی بر اثر کرونا خبرساز شد تا چشمان اشکبار همسر و فرزندان کوچکش با حسرتی عمیق برای دیدار دوباره پدر به در دوخته شود.
مریم رحیمی، پرستار فداکاری بود که با وجود باردار بودن پس از مدتها تلاش و جهاد در راه کمک به بیماران کرونایی، درد آنها را به جان خرید و به آسمان پر کشید.
سعید، محمد و...
همه ما شاید در ماهها و روزهای اخیر بارها خبر فوت دردناک عزیزی در اقوام، دوستان، همسایهها، محل کار و... بر اثر ابتلا به کرونا را شنیده باشیم. مرگهای تلخی که شاید زمینه آنگاه با کوچکترین بیاحتیاطی یا غفلت خود این افراد از رعایت توصیههای مؤکد بهداشتی ایجاد شده و شاید هم بیتوجهی دیگران دام مرگ را برای آنها پهن کرده است.
متأسفانه مدتهاست هر روز شاهد انتشار خبر درگذشت تعداد زیادی از هموطنانمان بر اثر کرونا هستیم، آماری که در روزهای اخیر در آستانه رسیدن به 500 نفر تثبیت شده و البته ظاهراً آمار غیررسمی (یعنی مواردی که علت مرگ بر اثر کرونا دچار تردید است) تا دو برابر آمار قطعی و رسمی میباشد.
اما موضوع افزایش ترسناک تعداد فوتیهای ناشی از کرونا در کشورمان در دو بخش قابل بررسی است.
در یکسو عملکرد مردم است که علیرغم رعایت قابل قبول پروتکلها توسط تعداد زیادی از خانوادهها و افراد، متأسفانه شاهد نمونهها و مصادیق زیاد و پُرتکراری از بیتوجهی عدهای دیگر به توصیهها هستیم که همین رفتار بیشترین تأثیر را در گسترش بیماری و افزایش ابتلا و موارد فوت دارد.
استفاده نکردن از ماسک یا کمتوجهی نسبت به استفاده از آن، حضور غیرضروری در سطح شهرها به بهانههای مختلف اعم از گشتوگذار، خرید، مهمانی و...، اصرار بر مسافرتهای غیرضروری، بیتوجهی به لزوم تغییر سبک زندگی متناسب با شرایط بحرانی موجود و موارد این چنینی از جمله علل گسترش بیماری در سطح جامعه است.
در این شرایط هستند برخی افراد و خانوادههایی که کمترین تغییری در سبک زندگی آنها قبل و بعد از کرونا دیده نمیشود و متأسفانه با وجود مرگ بیش از 42 هزار هموطن طی 9 ماه اخیر بر اثر کرونا هنوز درباره اینکه کرونا خطرناک است یا نه تردید دارند! حال آنکه اگر این افراد در رفتار خطرناک خود تجدید نظر نکنند، بیتردید جان خود و عزیزانشان و البته هموطنانشان را به خطر خواهند انداخت.
در اهمیت رعایت پروتکلها از سوی مردم باید گفت در موج اول شیوع کرونا در کشور نیز همراهی مردم و رعایت توصیهها و پروتکلها باعث کاهش محسوس فوتیها به عدد ۳۰ نفر شد، اما پس از آن با خوشخیالی نسبت به شکست کرونا و ضعف در رعایت فاصله اجتماعی و اصول بهداشتی کار به جایی رسیده است که اکنون وزیر بهداشت نسبت به چهار رقمی شدن تعداد فوتیهای روزانه یعنی ثبت بیش از هزار مورد مرگ در هر روز در صورت غفلت از توصیهها هشدار میدهد.
سوی دیگر مهار کرونا، برنامهریزی و مدیریت مسئولان امر بهویژه ستاد ملی مقابله با کرونا با محوریت دولت است. در بررسی عملکرد این ستاد در کنار تقدیر از تلاش برای رفع مشکلات موجود، میتوان از برخی تناقضات و آزمون و خطاها نام برد که تحقق هدف مهار کرونا را به تأخیر انداخته است. کنترل و نظارت بر جادهها در ایام نوروز برای جلوگیری از مسافرتهای غیرضروری موضوع مهمی بود که متأسفانه بعد از آن و بهویژه ایجاد احساس کاذب در شکست کرونا در بین برخی از مسئولان، رها شد تا جایی که با وجود افزایش شیوع کرونا و هشدار کارشناسان و رسانهها تا مدتها مانعی برای مسافرتها در نظر گرفته نشد و نهایتاً در مقاطعی مانند ایام اربعین و یا برخی ایام تعطیل این محدودیتها در برخی مناطق به اجرا درآمد.
موضوع بازگشایی مدارس علیرغم ابراز نگرانی خانوادهها و بسیاری از کارشناسان و اطبای متخصص با اصرار دولت یکی دیگر از مواردی است که مورد انتقاد قرار گرفت.
در هفتههای اخیر نیز با وجود درخواستهای مکرر بسیاری از کارشناسان ایمنولوژی، نامه 65 تن از رؤسای دانشکدهها و دانشگاههای علوم پزشکی و بسیاری از مردم برای اعمال تعطیلی موقت از جمله تعطیلی سراسری دو هفتهای برای قطع زنجیره انتقال بیماری و بازیابی توان کادر درمان پُرتلاش اما خسته کشور، شاهد برخی تصمیمات پُرابهام از جمله کاهش ساعت فعالیت مشاغل در مراکز استانها و شهرهای پُرتردد و کاهش زمان خدماتدهی ناوگان حملونقل عمومی در تهران بودیم که باز هم به علت افزایش احتمال تراکم و داشتن نتیجه معکوس مورد انتقاد قرار گرفت.
در نهایت با تصمیم جدید ستاد ملی کرونا قرار است از روز شنبه محدودیتهای جدید در سطوح مختلف در شهرهای با شرایط متفاوت کرونایی اعمال شود. از جمله در 150 شهر قرمز کرونایی با اعلام ممنوعیت مشاغل غیرضروری، ممنوعیت تردد بینشهری با خودرو، ممنوعیت تردد شبانه برای جلوگیری از مهمانیها و گشتوگذار، افزایش دورکاری کارمندان و سایر موارد عملاً شاهد نوعی تعطیلی دو هفتهای خواهیم بود.
در این زمینه علیرغم برخی انتقادها به پارهای از جزئیات طرح مثل نامشخص بودن تکلیف نیاز به تردد ضروری از جمله مراجعه به مراکز درمانی در ساعتهای ممنوعه، فشار مضاعف اقتصادی بر برخی از صاحبان مشاغل و افراد و خانوادهها، میتوان در صورت تحقق برخی شرایط به اثرگذاری این طرح امیدوار بود.
موضوع اول لزوم همراهی و همکاری کامل مردم برای اجرا و تحقق و اثرگذاری این طرح است. توجه کامل به شرایط حساس و خطرناک این روزها و جدی گرفتن هشدارهای مکرر مسئولان وزارت بهداشت نسبت به در پیش بودن اوجگیری تلفات در صورت بیتوجهی به توصیهها و مشارکت کامل در اجرای محدودیتها از سوی مردم در حقیقت شاهکلید گشایش و رهایی از دست این بیماری است.
به عبارت دیگر اگر همراهی مردم نباشد بهترین برنامهها و طرحهای مهار کرونا فقط بر روی کاغذ میماند، پس همانطور که رهبر معظم انقلاب بارها تأکید کرده و خود نیز در عمل نشان دادهاند، رعایت دستورات و تصمیمات ستاد ملی مقابله با کرونا برای همه لازم و ضروری است حتی اگر در مواردی انتقادهایی نیز وجود داشته باشد.
از سوی دیگر داشتن ضمانت اجرایی محکم و متقن در پیوست با دستورالعملها و محدودیتهای ابلاغی موضوع مهمی است که از طرف ستاد ملی مقابله با کرونا، دستگاههای اجرایی، انتظامی و قضایی باید با دقت و حساسیت بالایی مورد توجه قرار بگیرد. بهعنوان نمونه در طرح کاهش ساعت فعالیت مشاغل در روزهای گذشته با وجود برخی نقدها به اصل طرح، اما در عمل به علت نظارت ضعیف و نبود ضمانت اجرایی مناسب شاهد فعالیت گسترده تعداد زیادی از مشاغل در ساعاتی پس از زمان تعیین شده بودیم. حال اگر در محدودیت جدید که از روز شنبه اعمال میشود نیز شاهد اجرای نصفه و نیمه و تبدیل دستورالعملها به توصیه باشیم کار پیش نمیرود اما اگر با نظارت دقیق و قاطع این طرح به اجرا درآید میتوان در کنار همراهی مردم نسبت به اثرگذاری آن امیدوار بود.
در این بین از مسئولان ارشد اجرایی بهویژه جناب رئیسجمهور انتظار میرود با تشریح این طرح از طریق گفتوگوی تلویزیونی با مردم تلاش بیشتری برای همراه کردن آنها از خود نشان دهند.
بیشک بخش نگرانکننده چنین طرحها و محدودیتهایی اثرات اقتصادی وارد شده به صنوف، کسبه و افراد بدون شغل و درآمد ثابت است. از آنجا که با توجه به شدت شیوع بیماری و نگرانی عمیق از خطر ابتلا و گسترش آن و لزوم اولویت دادن به حفظ جان همه اقشار و افراد جامعه چارهای جز تعطیلیهای اینچنینی وجود ندارد، در این بین وظیفه دولت است که با برنامهریزی دقیق، سریع و همهجانبه مانع آسیب دیدن افراد و گروههای مذکور شود و در جهت جبران خسارتهای احتمالی آنها نیز قدم بردارد. مواردی از جمله حمایت ویژه و پرداخت یارانه و وام مناسب به شرط اینکه به سهولت به دست همه این افراد برسد میتواند تا حد زیادی موثر باشد که خوشبختانه بنابر خبرهای اعلام شده ظاهراً دولت قدمهایی در این زمینه برداشته است. در این زمینه دادن مهلت بیشتر به کارفرمایان برای پرداخت حق بیمه کارگران، دادن فرصت مناسب برای پرداخت اقساط وامهای عقب افتاده و موارد این چنینی نیز میتواند موثر باشد.
در این میان نقش افراد توانمند و هموطنان خیّر نیز مثل همیشه قابل توجه خواهد بود. همانطور که در موج اول شیوع کرونا ورود جوانان جهادی، ایجاد موج همدلی و تلاش همگانی برای دستگیری از نیازمندان باعث توفیقات چشمگیر در مبارزه با کرونا و اثرات ناشی از آن شد، اینبار نیز با بسیج همگانی و ورود همه افراد توانمند میتوان غول کرونا را به زانو درآورد. امید است با جدی گرفتن همگانی توصیهها و دستورالعملها، دیگر شاهد از دست دادن محسنها و مصطفیها و مریمها نباشیم، انشاءالله.
در روابط اتحادیه کشورهای اوراسیا تجارت حرف اول را میزند.کالاهای دریابرد سهم مهمی در این تجارت دارد. کشوری که بخواهد نقش بیشتری در تجارت اوراسیا داشته باشد، باید بنادر خود را که نقطه اتصال خشکی و دریا است توسعه دهد؛ با توجه به ظرفیت بنادر شمالی، ایران آماده توسعه تجارت با اوراسیا است؛ در این بین موقعیت بنادر اهمیت زیادی دارد. موقعیت بنادر باید طوری باشد که هر کشتی و هر کالایی را پذیرا باشند.
خوشبختانه در بنادر شمالی بویژه در بنادر استان گیلان،در سه بندر انزلی،آستارا و کاسپین شرایط فراهم شده و آمادگی پذیرفتن هر کشتی و کالایی داریم.
ایجاد ظرفیت جذب بازار در بنادر، برای پیشبرد اهداف تجارت در اوراسیا نقش مهمی دارد. ما هم باید تولید کالا را به سطحی از کیفیت برسانیم که کشورهای منطقه پذیرای کالای ما باشند و هم ترانزیت را گسترش دهیم تا کشورهای دیگر با شناخت از توانایی ما ترانزیت کالا را از کشور و بنادر ما انجام دهند. بر همین اساس در اتحادیه اوراسیا، استان گیلان میزبان برنامه گسترش روابط با اتحادیه است و این استان «میز» افزایش روابط با کشورهای منطقه را افتتاح کرده است.
ظرفیتها و سطح تراز تجاری ایران در میز اوراسیا به کشورهای عضو نشان داده میشود. در حال حاضر بندر انزلی به ظرفیت لازم برای تجارت کالا میان کشورهای اتحادیه اوراسیا دست یافته است. با افتتاح پست اسکلههای نفتی، فله خشک و فله مایع و حمل کالاهای کانتینر یخچالی از بندر انزلی این بندر به بندری ترانزیتی برای جابه جایی کالا تبدیل شده است. اولین خط کانتینرهای یخچالی، کالاها را از بندر انزلی به سایر بنادر در کشورهای حاشیه خزر حمل میکند.
در واقع عملیات کانتینری حمل کالاهای یخچالی و غیر یخچالی به عنوان یکی از شقوق تأثیرگذار کالا، در بندر انزلی راهاندازی شده است. با توجه به اینکه کشتیرانی دریای خزر در بندر انزلی واقع شده، پتانسیل و ظرفیت خوبی در بندر برای نقشآفرینی در تجارت میان کشورهای اوراسیا ایجاد شده است. همه تجار و صاحبان کالا میتوانند از ظرفیت بندر انزلی استفاده کنند و بندر انزلی پاسخگوی تقاضای جابه جایی بار در این منطقه است. در 8 ماه گذشته 900 هزار تن کالا از بندر انزلی تخلیه و بارگیری شده است.
این رقم 53 درصد افزایش را نسبت به مدت مشابه سال قبل نشان میدهد. برای ما رشد صادرات از بندر اهمیت بیشتری دارد. هدف اصلی از حمل و نقل دریایی در بندر انزلی کشتیهای دو سر بار است. به این ترتیب عملکرد صادراتی بندر انزلی در 8 ماه امسال 75 درصد نسبت به مدت مشابه سال قبل افزایش دارد. با توجه به توسعه زیرساختهای بندری، بندر انزلی نقشآفرینی در ورود کالاهای اساسی را فراهم کرده است.
170 کشتی کالاهای اساسی را در بندر تخلیه کردهاند و میزان کالاهای اساسی در بندر انزلی 500 هزار تن است. این کالاها شامل غلات، جو و روغن خوراکی است. بیشترین صادرات هم فلزات ساخته شده، قیر و مصالح ساختمانی است. با رفع مشکلات بانکی تخلیه روغنهای خام در بندر انزلی و بندر کاسپین آغاز شده است. حدود 2 هزار تن روغن در بندر انزلی تخلیه شده و در حال بارگیری برای عرضه در سراسر کشور است. با توسعه زیرساختهای بندری، فصل جدیدی از توسعه حمل و نقل کالا از بنادر حاشیه خزر آغاز شده است.
از همان اوایل شیوع بیماری کرونا، یکی از چالشهایی که در سطوح مختلف جامعه خود را نشان داد، چالشهای اخلاقی بود. اینکه مواجهه اخلاقی با مسائل این بیماری چگونه باید باشد و رفتار مبتنی بر اخلاق در مسائل گوناگونی که بیماری کرونا برای جامعه ایجاد کرده است، چیست؟ این سوال، نه تنها در حوزههای فردی و اجتماعی، بلکه در حوزه حکمرانی هم مطرح شد. در این مجال کوتاه سعی میکنم نگاهی گذرا بیندازم به مسأله رفتار اخلاقی در مواجهه با مسائل بحران کرونا با تمرکز بیشتر بر موضوع «اخلاق حکمرانی در مدیریت بحران کرونا».
اولین سطح که در رأس هرم یک جامعه قرار دارد، سطح حکمرانی است. رفتار و رویکرد اخلاقی در قبال مواجهه با مسائل بیماری کرونا از سوی حکمرانان، نقش حیاتی و تعیینکنندهای در جهتدهی رفتار سایر سطوح دارد. در این بخش مشخصا به چند موضوع اخلاقی اشاره میکنم که جزو مسألههای سرآمد و مهم این حوزه است که باید مورد توجه ویژه حکمرانان قرار بگیرد.
اولین مساله، توجه ویژه به عدالت توزیعی است. اخلاق حکمرانی ایجاب میکند در حوزه درمان بیماران کرونایی، تحقق عدالت توزیعی از سوی آحاد جامعه لمس شود. یعنی جامعه لمس کند امکانات درمانی برای بهبود بیماران، عادلانه توزیع شده است. کسی از حکمرانان صرفا به علت جایگاه ویژه و قدرت ویژه، از خدمات ویژه برخوردار نیست. اینطور نباشد که مردم احساس کنند اگر دارو، خدمات و لوازمی مورد نیاز بیماران کرونایی است، ابتدا یک قشر خاص به آن دسترسی پیدا میکنند و سپس اقشار مردمی به آن دسترسی پیدا خواهند کرد. احساس تحقق عدالت توزیعی باید در مردم ایجاد شود و این احساس هم با حرف ایجاد نمیشود، بلکه مردم باید آن را در عمل ببینند.
دومین مسأله در حوزه اخلاق حکمرانی، توجه ویژه به برقراری توازن در هنگام تزاحم ارزشهاست. به عنوان مثال حفظ جان و سلامت مردم یک ارزش است، از طرف دیگر معیشت مردم و تامین مایحتاج آنها نیز یک ارزش است. گاهی ۲ ارزش در تزاحم و تداخل با هم قرار میگیرند؛ اینجا جایگاه هنر مدیریت است. اساسا مدیریت یعنی همین؛ یعنی تشخیص اولویتها و تدبیر حکیمانه یک سیستم طوری که ادامه حیات و بالندگی سیستم تضمین شود. مردم به مدیران رای میدهند که همین کار را کنند، اگرنه در بحرانهای اینچنینی، قربانی کردن یک ارزش پای ارزش دیگر که هنر خاصی نیست، از هر کسی هم برمیآید. هنر ایجاد توازن و بالانس بین این ارزشهاست به طوری که ارزشی قربانی ارزش دیگر نشود. برای مثال در همین بحث معیشت و سلامت، راهکارهای گوناگونی وجود دارد که توازن حفظ شود که شرح و بسط آنها مجال دیگری میطلبد.
موضوع دیگری که در رابطه با اخلاق حکمرانی در مدیریت بحران کرونا وجود دارد، میزان و نوع مواجهه مدیران با موقعیتهایی است که خطر ابتلا به کرونا در آنها بالاست. برای توضیح بیشتر این موضوع باید بگویم یک مدیر به واسطه مسؤولیتی که قبول کرده و پذیرفته، طبیعتا نمیتواند در رعایت پروتکلهای بهداشتی مانند سایر مردمی که این مسؤولیتها را برعهده ندارند، رفتار کند. وقتی یک پرستار به علت مسؤولیتی که دارد، مجبور است در بخش بیماران کرونایی رفت و آمد کند، مدیر یک بیمارستان هم که باید از وضع خدمترسانی به بیماران بیمارستان اطلاع داشته باشد، مسؤولیت دارد بر این خدمات نظارت کند. نمیتواند به بهانه رعایت پروتکلها، نظارت را که وظیفه و مسؤولیتش است رها کند اما آن پرستار زیردست او بنا به مسؤولیتش در وسط میدان خطر باشد. شما همین هرم را بالا بروید تا مدیران حاکمیتی. مدیران ارشد اجرایی کشور نمیتوانند به بهانه رعایت پروتکلها از حضور در میدانی که وظیفه آنهاست، شانه خالی کنند. چگونه یک دانشآموز و یک معلم، باید با رعایت پروتکلها در کلاس درس حاضر شود اما یک مدیر اجرایی از حضور در جلسهای که قانونا وظیفه او است، به بهانه رعایت پروتکلها اجتناب کند؟ این عقلانیت نیست، یک رفتار غیراخلاقی است. امیرالمومنین میفرمایند: فی تقلب الاحوال علم جواهر الرجال. در دگرگونیها و زیر و رو شدنهای شرایط روزگار، گوهر و جواهر رجال مشخص میشود. مردم باید احساس کنند مدیران آنها مجاهدانی هستند که عقلانیت را نه بر اساس نفع شخصی، بلکه بر مدار بیشترین نفع به مردم تعریف میکنند.
مسأله آخری که در حوزه اخلاق حکمرانی باید به آن اشاره کرد، «صداقت» است. وقتی مردم شاهد اعلام سیاستهای متناقض هستند، چه احساسی پیدا میکنند؟ غیر از این است که احساس میکنند حکمرانان توانایی مدیریت و تصمیمگیری ندارند؟ غیر از این است که احساس میکنند حکمرانان در اعلام شرایط واقعی صداقت ندارند؟ اینها نه تنها به سرمایههای اجتماعی دولت، بلکه به سرمایه اجتماعی کلیت حاکمیت ضربه میزند.
در بخش دیگر، رفتار اخلاقی در سطح مشاغل حرفهای است. از بین همه مشاغل، کادر درمانی از همه مهمتر است. اینکه کادر درمان خود را متعهد به رعایت معیارهای اخلاقی بداند. بیماری کرونا بیماریای است که حفظ روحیه افراد در بهبود آن بسیار حائز اهمیت است. یک پزشک و پرستار با انسانی مواجه است که هم دچار اضطراب و استرس روحی و روانی است و هم از خانواده خود جدا شده و جامعه هم از او دوری میکند، به همین دلیل دچار یک شوک عاطفی میشود.
بدن انسان یک جسم مکانیکی نیست که نیاز به تعمیر سختافزاری محض داشته باشد، با تقویت روحیه بیماران و محبتورزی به آنان قطعاً نرخ بهبود مبتلایان به کرونا افزایش چشمگیری پیدا خواهد کرد.
البته باید این نکته را تاکید کنم که در جامعه ما رعایت استانداردهای اخلاقی از سوی کادر درمان سطح قابل قبولی دارد که شایسته سپاسگزاری است. در بخش بعدی میتوان به مساله رفتار اخلاقی در سطح فردی و سطح اجتماعی هم پرداخت. البته این را باید در نظر گرفت که اخلاق اجتماعی به گونهای حاصل جمع اخلاق در سطح فردی است؛ اینکه جامعه نسبت به مشاغل و خانوادههای آسیبدیده در جریان بحران کرونا حساسیت به خرج دهد و نسبت به رعایت نکردن پروتکلها توسط افراد حساسیت به خرج دهد؛ اینها مسائل و موضوعات رفتار اخلاقی در سطح اجتماعی است.
این موضوعات بشدت با مساله مسؤولیتپذیری افراد جامعه در ارتباط است که این مسؤولیتپذیری در جریان فرآیند آموزشی و تربیتی توسط نهادهایی مثل خانواده، آموزش و پرورش، دین و رسانه شکل میگیرد. هرگونه خللی در فرآیند تربیتی، خودش را در رفتارهای یک فرد و یک جامعه نشان میدهد، از این رو سیاستگذاران باید بیش از پیش به دنبال ارزیابی نظام تربیتی جامعه و اصلاح نقاط ضعف آن باشند تا در چنین بلایای فراگیری هزینههای کمتری به ملت و دولت وارد شود.
بالاخره مسئولان و ستاد ملی مقابله با کرونا پذیرفتند که چارهای جز محدودیتهای شدید و همهجانبه وجود ندارد و قرار است که از شنبه طی برنامهای گسترده مقابلهای موثرتر با اپیدمی موجود انجام شود. البته همین مقدار هم از هماکنون به نظر میرسد کافی نیست و بعید به نظر میرسد که همه اهداف موردنظر را تامین کند ولی بههرحال باید از آن استقبال کرد و هرکس به فراخور توان و نفوذی که دارد در موفق شدن آن کوشش کند. اما در این میان یک نکته بسیار مهم و اساسی روشن شد که پرداختن به آن ضروری به نظر میرسد.
مسلما مسئولان بلندپایه به اعمال این محدودیتها اعتقاد پیدا کردهاند و خطر روزافزون بروز یک فاجعه آنها را به این نقطه رسانده است، در این صورت سوال بزرگ این است که مگر اغلب مطبوعات از چندین ماه پیش هشدارهای لازم را ندادند و مگر با تمام توان بلندگوی کارشناسان مربوطه نشدند که اوضاع وخیمتر خواهد شد و هرچه سریعتر باید به محدودیتها و تعطیلیهای گسترده رو آورد؟ پس چرا در میان مسئولان تصمیمگیر این همه توصیه و انذار و تاکید و حتی فریاد شنیده نشد و به آن وقعی ننهادند؟ آیا ضروری آن نبود که کمی پیشدستانه به استقبال پاییز پرخطر میرفتیم و همین برنامه را قبل از رسیدن تلفات به عددهایی چون 400 و 500 پیاده میکردیم و اتفاقا هزینههای اقتصادی کمتری میپرداختیم؟ آیا در تشخیص شدت یافتن موج همهگیری در پاییز و زمستان تردیدی وجود داشت و اجماع کارشناسان متوجه آن نبود؟اتفاقا در این میان بجز یک روزنامه که پز روشنفکریش اجازه نمیدهد به مسائل پوپولیستی!!! مثل سلامت مردم!!! خیلی توجه کند تقریبا همه روزنامهها با انواع گرایشهای سیاسی با بیشترین تیترها و عکسها و یادداشتها و گزارشها به موضوع پرداختند و از مسئولان مصرانه میخواستند که با گستردگی، اراده و شدت بیشتری به مقابله با کرونا بپردازند و تصمیمهای ضروری را هنگام رسیدن کارد به استخوان به تعویق نیندازند.
هرچه بوده گذشته است ولی این نکته اساسی بیش از هر زمان دیگری خودنمایی میکند که مطبوعات و رسانهها خصوصا رسانههای مستقل چشمان بیدار جامعهاند و نهتنها مستحق نفی و نهی و اکراه و برخورد و بیاعتنایی نیستند که باید قدرشان شناخته شود و اجازه داده شود که آزادانه کار خود را در همه زمینهها انجام دهند و حداقل دلسوزیهایشان شنیده شود.
معلوم نیست چه رازی در کرسیهای مسئولیت نهفته است که بسیاری از انسانها هنگام جلوس بر آن گوشهایشان سنگین میشود و حتی از شنیدن سخنان اجماعی و بدیهی که محل مناقشات گروهی و جناحی نیست هم طفره میروند !؟ اینجا جان انسانها به ثانیههای تصمیم گره خورده است و گاهی ضروری بوده و هست که مسئولان شبانه جلسه بگیرند و حتی مسائل را به فردا وانگذارند چه رسد که کشوری در انتظار شنبهها بنشیند و دربرابر کشتاری که کرونا میکند ازسرعت مقابله غفلت کند. اگر حالا محترمین مسئول به نقطهنظرات کارشناسان و روزنامهها رسیدهاند حداقل در مراحل بعدی گوشهایشان را تیز کنند و بپذیرند که ممکن است در گفته و نوشتهای منتقدان سخن حقی وجود داشته باشد. یکی از این سخنان تمرکز فوقالعاده و همهجانبه روی مقابله با این اپیدمی است که هنوز هم به نظر میرسد آنچنان که باید فراهم نشده است! آقای وزیر کشور به استانداران و فرمانداران عتاب میکند که چرا از انواع اهرمهای برخورد که....
در اختیارشان گذاشته شده است، استفاده نمیکنند و تعللکنندگان در مبارزه با کرونا را به مجازات نمیرسانند!؟ ولی خودش پاسخ نمیدهد که در تمام 9 ماه نفسگیر گذشته کدام فرماندار یا استاندار را بهخاطر تعلل در این امر مهم عزل یا حداقل توبیخ کرده است؟ مسلما استانها در مبارزه با همهگیری کنونی برخوردی مشابه و مساوی نداشتهاند و حتما در میان آنها قویتر و ضعیفتر، با اراده و کماراده، فعال و غیرفعال وجود داشته است، کی و کجا وزیر محترم کشور استاندار یا فرمانداری را برای عدم ارائه کارنامه قابل قبول عزل یا توبیخ کرده و اگر مواردی بوده است چرا آن را علنی نکردهاند تا عبرت دیگران شود و همه مسئولان کوچک و بزرگ بدانند که به موازات شوخی نداشتن کرونا مسئولان کشوری هم در مبارزه با آن شوخی ندارند؟
در کشور ما برخی جریانات سیاسی مانند قماربازان به مذاکره با امریکا اعتیاد پیدا کردهاند. مَثَل این معتادان مذاکره با شیطان بزرگ مَثَل آن چهار نفری است که یکی از آنها در چالهای افتاده و مصدوم شد و تا او را به بیمارستان برسانند فوت کرد. سه نفر دیگر تصمیم گرفتند برای آن چاله چاره اندیشی کنند. اولی پیشنهاد کرد یک آمبولانس خریده و وقف چاله کنند تا فوراً مصدوم بعدی را به بیمارستان برساند، دیگری پیشنهاد داد خانههای اطراف چاله را خریده و بیمارستانی بسازند تا مصدومان را زودتر به بیمارستان برسانند و بالاخره نابغه سوم پیشنهاد بسیار کم خرجی ارائه کرده و گفت بهتر است اینجا چاله را پر کنیم و به جایش جلوی یک بیمارستان چالهای حفر میکنیم!
دلدادگان غرب که هنری جز اعتیاد به مذاکره ذلیلانه با دشمن ندارند و سوءمدیریت و بی برنامگی آنان از یکسو و دادن آدرس عوضی برای حل مشکلات کشور و عوام فریبی و سرگرم کردن مردم با مطلق موضوع مذاکره از سوی دیگر از بزرگترین مشخصههای مدیریتی آنان است، از تجربه برجام خسارت محض درس نگرفته و به جای پاسخگویی، بی هیچ منطق عقلی و تجربی نسبت به تحولات و رخدادهای انتخاباتی امریکا عکسالعمل نشان داده و مجدداً به میدان فریب مردم آمده و از خیالبافی و رؤیاپردازی در باره مزایای مذاکره با بایدن میگویند. تجربه برجام ما را از مذاکره مجدد منع کرده به ما میگوید اگر دستوری هم برای مذاکره با امریکا باشد صرفاً در باره نحوه اجرا و انجام تعهدات بر زمین مانده امریکا و جبران خسارات حداقل شش سال اخیر خواهد بود. نه دولت روحانی و نه دولت بعدی نیز مطلقاً حق مذاکره با شیطان بزرگ را نداشته و هرکس و هر حزبی که در امریکا روی کار بیاید فقط باید بر ضرورت اجرای تعهدات برجامی امریکا متمرکز شود. مروری بر سخنان رهبری طی سالهای اخیر برای کج فهمها و معتادان مذاکره عبرت آموز است:
- «کلید حل مشکلات اقتصادی کشور در لوزان و ژنو و نیویورک نیست، (بلکه) در داخل کشور است.»
- «کاری که برای ما منفعت ندارد بلکه ضرر هم دارد چرا باید انجام دهیم.»
- «توافقی که در آن منافع ملت پایمال شود، عزت ملت از بین برود، ملت باعظمت ایران تحقیر شود، توافق نکردن شرف دارد بر یک چنین توافقی.»
- «از این غفلت میکنند که ناگزیر باید به همه تعهدهای خود عمل کنیم، (اما) طرف مقابل به طرق مختلف، با خدعه، با تقلب از تعهدهایی که کرده است سر باز میزند، این چیزی است که امروز مقابل چشم خودمان میبینیم، این یعنی خسارت محض.»
- «اگر قرار باشد لغو تحریمها (ی برجامی) باز متوقف شود به یک فرایند (و مذاکره) دیگر پس چرا مذاکره کردیم؟، هدف ما از نشستن پشت میز مذاکره برای چی بود؟»
اعتیاد به مذاکره بلای جان سیاستمداران دغلباز و بی هنر است. اصلاحطلبان و معتادان به مذاکره و کسانی که بر طبل مذاکره با بایدن کوبیده و جشن میگیرند حتماً میدانند.
- ۸۰درصد تحریمهای امریکا علیه ملت ایران توسط دموکراتها وضع شده و در این میان سهم اوباما و بایدن ۴۸درصد است.
- ورود به مذاکره باید لزوماً با تکیه به قدرت و توانمندی باشد. در سال ۹۲ با تکیه بر قدرت هستهای وارد میدان مذاکره شدیم و تنها دستاورد برجام از دست دادن برگ برنده و تعطیلی صنعت هستهای بود؛ و اینک بدون داشتن این برگ برنده دلیلی برای حضور در میدان مذاکره ذلیلانه وجود ندارد.
- هدف اصلی امریکا از مذاکره با ایران گرفتن توانمندیهای استراتژیک ایران و زمینهسازی برای فروپاشی و اسقاط جمهوری اسلامی است و اگر تفاوتی هم بین ترامپ و بایدن باشد صرفاً در نوع اسلحه آنان است و چقدر تلخ است که برخی سیاسیون آلوده و آلاف و علوف غرب، از قدرت، اقتدار و ظرفیتهای ایران غفلت کرده و با مذاکره بی منطق به استقبال مذاکره مرگ میروند و ذلیلانه مرگ با حیله و صداخفه کن را بر مرگ با دشنه و شمشیر ترجیح میدهند. کسانی که خود مسبب اوضاع نابسامان کنونی بوده و خوب میدانند که:
- تن دادن به مذاکره یعنی تأیید و تحقق فشار حداکثری امریکا و تسلیم شدن.
- تحت فشار شدید تروریسم اقتصادی تن دادن به مذاکره نامش مذاکره نیست بلکه تنظیم ننگنامه تسلیم است با دستان خالی تن به مذاکره دادن به استقبال مرگ رفتن است.
آری سیاسیون معتاد مذاکره خوب میدانند حتی اگر تجربه برجام و بدعهدی غربیها بهویژه امریکا راهم نداشتیم باز هم در شرایط کنونی مطلقاً حق مذاکره نداشتیم.
مردم به ظرفیتهای بالای کشور به مراتب بیشتر از سیاسیون بی بصیرت واقف هستند و میبینند که هر کجا به توان و ظرفیتهای داخلی و نیروی انسانی خود تکیه کردیم شیرینی و حلاوت آن را هم چشیده و دشمنان را هم از تعرض به عزت و منافع ملی پشیمان کرده ایم که قدرت موشکی و قدرت پدافندی کشور و... نمونه آن است؛ و هر کجا که به همراهی و امتیاز گرفتن از بیگانه دل بستیم، بیشک عزت را با ذلت مبادله کرده و خسارات فراوان برای ملت و کشور به ارمغان آوردیم که برجام نمونه آن است. مردم نیک دریافتهاند که مقاومت و ایستادگی قطعاً سختی دارد، اما اولاً سرانجامی شیرین دارد، ثانیاً غرور و عزت را در پی دارد، ثالثاً هزینهاش (مادی و معنوی) به مراتب کمتر از تن دادن به خواستههای شیطانی و ظالمانه امریکا است، رابعاً عاقبتش نصرت الهی، پیروزی و رضایت خداوند است و برای تاریخ و سایر ملتها درسآموز و عبرتانگیز خواهد بود. عربده کشیهای ترامپ دلقک و پاره کردن برجام، حداقل نتیجهای که در بر داشت، «دل بریدن غربگدایان از خیالپردازیهای برجامی»، «اتحاد و همدلی برای یافتن کلید حل مشکلات در داخل»، «حرکت به سمت اقتصاد درونزا و مقاومتی»، «تکیه و تمرکز بر تقویت تولید داخلی»، «پرهیز از مناقشهها و دوقطبیهای امریکاپسند» و... بود. آنچه که مردم در شرایط کنونی و در این هفت ماه باقیمانده از دولت کنونی از مسئولان و اصحاب قلم انتظار دارند این است که ترک اعتیاد مذاکره را مغتنم شمرده و به جای بازگشت به مغالطه مذاکره که بیشک بنمایه و اهداف حزبی داشته و هیچ توجیهی برای دفاع از منافع ملی در آن دیده نمیشود، بر «اتحاد، همدلی و همافزایی»، «مقابله با نغمههای شوم تفرقه»، «پیگیری مجدانه اقتصاد مقاومتی»، «کور کردن بازی در میدان امریکا»، «تقویت و رفع موانع تولید» و... متمرکز شوند.
دبیر کل سازمان بهداشت جهانی دو روز قبل در توئیتی نوشت: «یک واکسن به خودی خود شیوع کرونا را پایان نخواهد داد. ما همچنان باید به اقدامات کنترلی، آزمایش و قرنطینه مبتلایان، حذف تجمعات و تشویق افراد به مراقبت از خود، ادامه دهیم.»
این روزها، در کنار اخبار امیدوارکننده تولید و توزیع واکسن کرونا، اما شرایط شیوع این ویروس به نگران کننده ترین اوضاع خود در 9ماه گذشته در جهان رسیده است. کشورها به میزان حال و روز خود، کم و زیاد در نوعی سردرگمی و تشویش به سر می برند و تقریبا کشورهای اندکی هستند که توانسته اند خود را در این ماه ها و روند زیگزاگی ویروس، صددرصد آمیخته و همخوان کنند. ازسویی دیگر این ویروس نیز آن قدر کج و معوج است که هر روز بازی جدیدی رو می کند و جهان را با خود به این سو و آن سو می کشاند.
اما در این میان یک پرسش اساسی همچنان وجود دارد که آیا واقعا راهی برای مدیریت ماجرا و کاستن از حجم وسیع آلام آن نیست؟
به نظر می رسد بنابرآن چه در 9 ماه گذشته از بازی کرونا دریافته و تجربه کرده ایم فقط تا حدودی می توان شرایط و تبعات کرونا بر زیست اجتماعی و سلامت جامعه را تحت کنترل درآورد که البته این میزان، آن قدر ارزشمند و حیاتی است که می تواند از مواجهه یک جامعه با «بحران» جلوگیری کند. لذا از آن جا که از قرائن و شواهد بر می آید، این ویروس بنا ندارد به این زودی ها از جهان ما جدا شود. بنابراین در نهمین ماه زندگی با کرونا چاره ای نداریم جز تجدیدنظر در برخی روش ها و البته به کارگیری چند الزام که قطعا اهتمام بر آن می تواند ما را تا حدود زیادی در برابر ادامه آسیب ها مصون کند:
یک: همچنان باید باور کنیم کرونا را
تجربه و رفتارهای اغلب مردم جهان در مواجهه با کرونا به دلیل خستگی یا هر دلیل دیگری، آن طور که باید بازدارنده در برابر آسیب ها نیست. این موضوع الزاما به هموطنان خودمان ارتباط ندارد، بلکه در همه جای جهان رفتارهای شوخی انگارانه با کرونا وجود دارد. برای نمونه روز گذشته صفحه توئیتر «نیویورک پست» خبرگزاری مطرح آمریکایی، در خبری نوشت: «بیش از300 نفر در یک مراسم عروسی در واشنگتن به کرونا مبتلا شدند.» این رفتارها بدان معناست که هنوز بخش قابل توجهی از جهان، همزیستی با کرونا را باور نکرده و همچنان بر بروز رفتارهای رادیکال اصرار دارد. طبیعی است در این شرایط این ویروس که مهم ترین ویژگی اش «جهندگی» است، عرصه جهش می یابد و هر روز افراد بیشتری را درگیر خود می کند. این در شرایطی است که تنها راهکار ثابت و مشترک همه متخصصان در تمامی کشورها که از هفته های نخست پاندمی کرونا بر آن تاکید و اصرار داشته اند و دارند، اصل رعایت فاصله اجتماعی، پرهیز از تجمعات و جابهجایی های غیر ضروری و استفاده از ماسک بوده است. بنابراین اگر یکایک ما بپذیریم که در کنار تمامی مشکلات روزمره ای که بدان گرفتاریم، یک ویروس خطرناک نیز حضوردارد، قطعا نوع رفتارهایمان هم متفاوت خواهد بود. امروز انجام سفرهای تفریحی، گشت و گذارهای غیرضروری، مهمانی و دورهمی ها و بسیاری از عادت های دیگر، معنای پیشین خود را ندارد و باید باور کنیم و بپذیریم اگر «جان» عزیزانمان، پدران و مادرانمان که در معرض آسیب پذیری بیشتری قرار دارند برایمان مهم است، چاره ای جز تمکین به شرایط جدید را نداریم؛ اگرچه سخت است و تنفرآمیز.
دو: نان و جان
چالش «نان یا جان» که بهتر است بگوییم «نان و جان» از نخستین موضوعات مورد مناقشه بسیاری از کشورها بوده است. البته این موضوع در ماه های نخست نسبت به میزان توان اقتصادی کشورها دارای شرایط متفاوتی بود. طبیعتا کشورهای قدرتمند اقتصادی، بیشتر با موضوع کنار آمدند اما هرچه زمان گذشت و می گذرد دایره مصائب اقتصادی دولت ها حتی در کشورهای صاحب ثروت هم بزرگ تر و بیشتر می شود. در عین حال طبق هر قانون و عرفی، این وظیفه دولت است که امور اقتصادی مردم را در شرایط بحران مدیریت و هواداری کند. امروز بخش قابل توجهی از کسب و کارها و مشاغل به ویژه در بخش های کم درآمد دچار آسیب جدی شده است در عین حال شاهدیم که حمایت ها همچنان با کندی و فوت وقت، صورت می پذیرد. حالا که قرار است، حفظ سلامت را در کنار معیشت همسو و متوازن به پیش ببریم پس لازم است که در آستانه یک سالگی کرونا به گونه ای برنامه ریزی و عمل کنیم که تعداد آسیب دیدگان ناشی از تبعات کرونا به کمترین تعداد برسد.
سه: انفعال در مواجهه با کرونا
اگرچه هزینه های اقتصادی تبعات کرونا برای مردم و کسب و کارها گاهی کمرشکن بوده دولت نیز به همین نسبت متحمل هزینه های ناخواسته شده است اما آنچه در این میان جای انتقاد دارد، واکنش ها و رفتارهای کند و همراه با تاخیراز سوی دولت است که همچنان با گذشت 9 ماه از شیوع کرونا عجیب به نظر می رسد. برای نمونه اینکه هنوز پروتکل مشخصی برای حمایت های مالی از کسب و کارها و اقشار زیان دیده از کرونا نداریم و در حالی که قرار است دو روز دیگر (اول آذر)محدودیت های گسترده ای آغاز شود، تازه دستور بررسی بسته حمایتی آن از سوی رئیس جمهورصادر می شود که این یعنی هنوز سیستم مدیریت کرونا خود را با این شرایط آمیخته نکرده است. بماند که پروژه اطلاع رسانی درباره این محدودیت ها نیز حکایت پر غصه خود را دارد .اگر انتظار داریم مردم همزیستی با کرونا را بپذیرند و به محدودیت ها و پروتکل های سفت و سخت تن در دهند، انتظار هست دولت هم پس از 9 ماه، چابک تر و با برنامه منظم تری در خط مقدم جنگ با این ویروس قرار بگیرد.
ارسال نظرات