روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
1- فاطمه مخزومی زنی از مهاجران مرتکب سرقت شده بود. رسول خدا(ص) دستور داد درباره آن زن حد شرعی جاری شود. قبیله فاطمه برای جلوگیری از اجرای قانون به تکاپو افتادند و دست به دامان فرزند زید بن حارثه پسر خوانده پیامبر یعنی اسامه زید که مورد توجه و علاقه پیامبر (ص) بود، شدند. اسامه از رسول خدا(ص) برای آن زن تقاضای عفو کرد. پیامبر(ص) از این کار اسامه سخت ناراحت و برآشفته شد وسخنانی خطاب به مردم ایراد فرمود:
«ای مردم! دلیل اینکه ملتهای پیشین هلاک شدند این بود که اگر بلندپایهای از آنان مرتکب جرم و خلافی میشد اورا به مجازات نمیرساندند؛ اما اگر از مردم گمنام و ضعیف ، فردی مرتکب خلاف میشد؛ حکم خدا را در موردش جاری میساختند. سوگند به خدا! اگر دخترم فاطمه نیز دست به چنین کاری بزند، حکم خدا را در بارهاش اجرا میکنم و در برابر قانون خدا، فاطمه مخزومی با فاطمه دختر محمد یکسانند»(منابع تاریخی مثل ابن هشام و...)
۲-فلاسفه تاریخ و آنها که در علل ظهور و افول تمدنها و دولتها میاندیشند و صاحب نظر هستند تقریبا جملگی بر این اصل همرأی ونظرند که علت سقوط تمدنها و حکومتها در طول تاریخ «انحطاط و ضعف» درون است. یعنی از میان دو دسته عامل خارجی و داخلی آنکه علت اصلی انحطاط تمدنها ست عوامل درونی است و عامل بیرونی ضربه نهایی و تلنگر آخر را وارد میکند. آرنولد توین بی یکی از این متفکران است که در «تاریخ تمدن» خود مینویسد «تمدنها اول از درون منحطمیشوند وبعد از قدرت خارجی شکست میخورند...»کتاب تاریخ در این باره بس نمونه و شاهد برای گفتن دارد که ذکر آنها از حوصله وتوان این مقال خارج است.
همین بس که بدانیم بر این اصل تاریخی که تجربه بشری آن را ثابت کرده است کتاب خدا و پیامبران الهی و سرآمد و خاتم آنها ، مهر تایید زده است و مکاتب(یا بهتر است بگوییم مکتب) الهی نیز همواره بر این امر تاکید داشته که ضعف و انحطاط همچنین قوت و عظمت چه در بعد فردی و چه از حیث اجتماعی امری «درونزا» است. در واقع این اصل تاریخی و «سنت الهی» است ولاجرم همگانی و لایتغیر.روایتی که در طلیعه بحث آمد نمونهای است درباره مسایل اجتماعی و تمدنی و این جمله حضرت رسول ختمی مرتبت(ص) نیز تاکیدی است بر ابعاد فردی هرچند آن را میشود به ابعاد اجتماعی هم تسری داد «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک» (دشمنترین دشمن تو نفس توست که «درون» توست...).
۳- خب حالا که ملت ایران این حادثه را شناخت، قدر و قیمت آن را دانست؛ حالا باید چه کار کنیم؟ من در یک کلمه عرض میکنم: ملت عزیز ایران باید همتشان این باشد که قوی بشوند. تنها راه در پیش پای ملت ایران عبارت است از قوی شدن؛ باید تلاش کنیم قوی بشویم... البته قدرت فقط قدرت نظامی نیست...اقتصاد کشور باید قوی شود، وابستگی به نفت بایستی تمام بشود... جهش علمی و فناوری باید ادامه پیدا کند.(بیانات رهبر معظمانقلاب در نماز جمعه تهران۲۷ دیماه۹۸)
جبهه کفر واستکبار در مصاف با انقلاب اسلامی، چون هرچه میگذرد بیشتر از ماهیت و هدف این انقلاب الهی آگاه میشود، اینک نقاب از چهره برداشته ودر مقابله با حرکت بیآرام و تمدنساز مردم ایران دست به هر حربه و ترفندی میزند و جنگی تمام عیار در جبهههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... حتی ورزشی علیه آن به راه انداخته است. در چنین وضع و شرایطی ما باید قوی باشیم. قویتر باشیم. در جهانی زندگی میکنیم که برآن قانون و نظم حکومت میکند. هرکاری راه و روشی دارد. قوی شدن هم راه خودش رادارد. اصول و شرایطی دارد که هرچقدر بیشتر رعایت شود تاثیرگذارتر است. برای «قوی»تر شدن باید از «راهش» وارد شد.اصول و شرایط را رعایت کرد و مولفههای قدرت چون عدالت و قانون و وحدت و انضباط و کار و جهاد و ایستادگی و مقاومت و امر به معروف و... را فراهم آورد.
رهبر معظم انقلاب وقتی به قوی شدن آن هم در همه زمینهها و عرصهها توصیه میکنند بلافاصله براین نکته نیز تاکید میورزند «پشتوانه» همه اینها هم حضور مردم عزیزمان در صحنه است. باید ملت ایران و مسئولین کشور تلاششان برای قوی شدن کشور و قوی شدن ملت باشد. با اتحاد با حضور، باصبر و استقامت و باکار سخت و پرهیز از تنبلی این اگر (محقق) شد، به توفیق الهی، به فضل الهی، ملت ایران در آینده نه چندان دور آنچنان خواهد شد که دشمن حتی جرئت تهدید هم پیدا نکنند.»
علیرغم همه پیشرفتها در عرصههای مختلف علمی ،فرهنگی ،نظامی و... بزرگترین نیروی موثر در پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی در برابر توطئههای پیوسته دشمنان، «حضور مردم» بوده است. اگر میخواهیم قویتر بشویم باید أسباب شرایط را برای تداوم حضور فعال و جانانه مردم در صحنه فراهم آوریم. هر کار و قدم و سخنی که خاصه از سوی مسئولین در دولت «مجلس»، «قوه قضائیه»، «شورای نگهبان» و... باعث رنجاندن و دلسرد کردن مردم شود بدون شک گامی است در جهت تضعیف انقلاب و بازی در زمین دشمن.
۴-امیرمومنان علی(ع) میفرمایند «در حکومتی که حق در آن رعایت شود، حاکمیت باقی میماند و دشمنان مایوس میشوند» (...طُمِعَ فی بقاءالدوله ویئست مطامع الاعداء) و باز هم ایشان میفرماید «خیر السیاسات العدل».
(نیکوترین سیاستها اجرای عدالت است.) که یکی از پیامدهای مثبت آن«...ثبات الدول...»(ثبات و پایداری دولت هاست.)
مولفههای قدرت، متعدد و متنوع هستند.اما با نگاه به صفحات تاریخ و فراتر از آن بررسی سنت و سیره پیامبر(ص) در مییابیم که «عدالت» مهمترین و تاثیرگذارترین آنهاست و به مصداق «چون که صد آمد نود هم پیش ماست» چون اصل عدالت رعایت و سایه عدل وقسط بر سر جامعه حاکم شود بسیاری از مولفههای دیگر(مثل قانونمداری، شایستهسالاری، فقر ستیزی و...مهمتر از همه حضور فعال و با انگیزه مردم درصحنه) نیز آشکار شده و کارکرد مثبت خود را به اجرا میگذارند.این است که میبینیم پیامبر اکرم(ص) پس از هجرت به مدینه ودرهمان بدو ورود اعلام حکومت «قانون» میکند. قانونی مناسب برای اجرای عدالت. قانونی که به مردم درباره گزینش دین خود اجازه انتخاب میدهد اما حق تخطی وسرپیچی از قانون رابه احدی نمیدهد(خواه فاطمه مخزومی باشد خواه حضرت فاطمه(س) دختر پیامبر(ص))اصولا در اسلام هدف از حکومت و سیاست و قانون اجرا و حاکمیت عدالت است.
و باز برهمین اساس است که میبینیم تمام تلاش و مجاهدت علی(ع) در دوران کمتر از پنجسال حکومت خود با قانون شکنان و زیاده خواهان و مقابله با جبهه ناکثین و قاسطین وحتی مارقین... وبرای حاکمیت قانون و جاری ساختن عدالت در جامعه است. هرچقدر قانونمداری وعدالت گستری موجب تقویت درون و قوت ملک و ملت ، و انسجام و وحدت مردم و مسئولین میشود بیقانونی وتخطی از قانون موجب تبعیض و ضعف حکومت و جامعه میشود. و با هر کسی و جناحی وجریانی که با رفتار و عملکرد خود موجب بیعدالتی در جامعه و دلسرد کردن مردم از حضور در صحنه (مثلا همین انتخابات مجلس که در راه است و...) وسست کردن ریسمان وحدت و امیدوار شدن و گستاخی دشمن میشود باید طبق قانون و به عدالت رفتار کرد. عدالت قویترین سلاح و شمشیر است برای اصلاح جامعه وقویتر شدن آن«اجعل العدل سیفک»!
۵-ما امروز هم قوی هستیم. «...ما ملت ایران، امروز از لحاظ قدرت سیاسی، از لحاظ قدرت تاثیرگذاری بر تحولات دنیا وحضور در فعل وانفعالات منطقه خودمان، بلکه دیگر مناطق جهان، از اول انقلاب به مراتب قوی تریم، این مسئله نمونههای فراوان دارد... یکی از روسای رژیم جعلی صهیونیستی که دشمن شماره یک ملت ایران وانقلاب ایران است اعتراف میکند و میگوید «... امروز پشت مرزهای ما خمینی خیمه زده است!..»(چهارده خرداد ۹۱، بیانات رهبری در مراسم سالگرد رحلت امام)
۴۱ سال ایستادگی و مقاومت در برابر سنگینترین تهاجمات و پیچیدهترین نقشهها و موذیانهترین ترفندها و... که هر کدام از آنها برای فروپاشی یک جامعه و نظام کافی است، از جنگ ناجوانمردانه هشت ساله گرفته تا... تحریمهای ناجوانمردانه و وحشیانه، بیش از هر چیز نشانه قدرت واقتدار این ملک و ملت انقلابی است. قوت ناشی از ایمان. ایمان به آموزههای اسلام. ایمان به وعدههای خدا و... این تازه اول بسم الله و آغاز راهی طولانی وپرچالش اما «گشوده» و «باز» و بدون «بنبست» به سوی آرمانهای انقلابی و اعتقادی این ملت است.این هنوز اسمی از اسلام و رشحهای از این مکتب نجاتبخش و ویرانکننده ستم است که چنین به این ملک و ملت عزت و سرفرازی و روحیه اعتماد به نفس و امید به آینده داده است و دشمنان و مستکبران عالم را اینگونه دستپاچه و آشفته کرده است.
انقلاب کبیر مردم ایران کاری کرده است که قدرتهای شیطانی و چپاولگری که سالها چهره کریه و واقعی خود را پشت نقاب تمدن ومدرنیته و اومانیسم و... وشعارهایی چون دموکراسی و حقوق بشر پنهان کرده بودند با رفتارهای دیوانه وار خود بیش از هرکس به افشای ماهیت واقعی خود دست بزنند و به طوری که امروز دنیا آنها را با صفاتی چون قلدر و زورگو و قانون شکن و تروریست و اشغالگر و... میشناسد. اینان حتی خودشان نیز درباره اصل و هویت خود بیپرده و علنی سخن میگویند تا آنجا که رئیسجمهور شقی آمریکا هفته گذشته در جمعی درباره خودش و اصل و نسبش به گونهای سخن گفت که قلم از تکرار آن شرم دارد. اما بیش از پیش معلوم شد کسی که فرمان کشتن موحد مخلص و مجاهد شهادت طلب و سردار دلها حاج قاسم سلیمانی را صادر میکند از چه تیره و قماشی باید باشد. همانها که امام حسین بن علی(ع) صبح عاشورا با صدای رسا آنان را چنین معرفی کرد» الدعی ابن الدعی...!!
۶-آنها هر کاری میکنند، به هر تاکتیک و اقدامی که دست میزنند تا خود را از مخمصه نجات دهند وضع برایشان بدتر میشود وبیشتر در گرداب فرو میروند. سردار دلها را ترور میکنند اما به قول سناتور آمریکایی کریس مورفی «شهید سلیمانی» از «سردار سلیمانی برای آمریکا خطرناکتر عمل میکند. دنیا و جهان اسلام از این جنایت حکومت تروریستی آمریکا اعلام انزجار میکند. عراق مظلوم به خشم و خروش در میآید و یکصدا خواهاناخراجاشغالگران آمریکایی از خاک کشورشان میشود و.. بدون تردید سرنوشت سناریوی صهیونیستی - آمریکایی «معامله (خیانت) قرن» نیز جز روسیاهی بیشتر و شکست دیگر برای قدرتهای سلطهگر و تروریستی چون آمریکا، در پی نخواهد داشت... و این هنوز نتایج سحر است! ما الان هم قوی و قدرتمند هستیم اما انقلاب اسلامی هنوز در آغاز راه است.
هنوز از ظرفیت بیانتهای گنجی به نام اسلام به عنوان یک دین و فرهنگ و راه و رسم چگونه زیستن، بیاغراق و به گواه بزرگان وعالمان در حد ذره و قطرهای هم استفاده نشده است. این فعلا فقط اسمی از اسلام است که خانه عنکبوتیان را سخت به لرزه در آورده است. دینی که اصولا مسلمان ضعیف را برنمی تابد اجازه تسلط کفار را به مسلمانان نداده است(وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا) و... به قول یکی از مورخان نامی (ویل دورانت)؛ «هیچ دینی به اندازه اسلام ،طرفداران خود را به قدرت و قوت دعوت نکرده است»... هنر استفاده از این گنج نجات بخش با ماست...
دیگر قابل انکار و قابل کتمان نیست که برخی جریانهای داخلی به موازات دیواری که ترامپ برای حصر ایران و برای تبدیل ایران به یک جزیره درحال معماری آن است، ناخودآگاه تلاش میکنند همان پروژه دیوارچینی را ادامه دهند. هردو طرف باوجود همه تضادهای فی مابین میخواهند ایران را از جهان به یک جزیره تبعید کنند. تبعید به تعبیری که ادوارد سعید متفکر کبیر فلسطینی دوست داشت آن را توصیف کند یک جور «ذهن زمستان» است که در آن یاد و تأثر تابستان و پاییز به همان اندازه بالقوه بودن بهار نزدیک است اما دسترسناپذیر.
تحریمی که ترامپ وهمدستان ناآگاه او به دو طریق مختلف میخواهند بر ایران تحمیل و فراتر از آن نهادینه، یعنی ابدی کنند از جنس همان تبعید به تعبیر سعید است. زمستان شدن میهن است وغیرقابل دستیابی کردن نوروز. من در این مورد قبلاً بهطور مفصل در چندین مقاله نوشتهام. بیانیه بنیادین رهبری در مورد اقتصاد مقاومتی درون نگری و برونگرایی را توأمان دیده بود. با تأکید بر اینکه باید مقاومسازی داخلی را به پیش ببریم اما این نباید بهانهای برای از دست دادن برونگرایی شود و ایران و مردم ایران را در معرض زمستانی شدن قرار دهیم.
آیا مخالفان برجام آنهایی که ذوق میکردند فاتحه برجام خوانده شد شادی و برق چشمان نتانیاهو را ندیدند؟ هدیه بزرگ خواندن این خروج را نمیشنیدند؟ هرچه درباره افایتیاف نوشتیم که نباید ایرانیان را در معرض تحریم و تحدید بیشتر قرار داد، به هرحال فرآیندهای تصمیمگیری را به روال خود ادامه دادند اما در این مقطع تاریخی فرصت بینظیری برای زمستان زدایی در پیش روی ما قرار گرفت. انتخابات میتوانست و هنوز هم میتواند به شرط رقابتی شدن و به شرط الگوبرداری از انتخابات مجلس اول در اسفند ۵۸ همه جریانهای سیاسی و همه تنوع فرهنگی و قومیتی و زیست-مدرن و گرایشهای ایرانیان را در اطراف خانه ملت متحد کند و در آستانه نوروز تبدیل به آستانهای شود برای شکستن حصر ایران و گذار به عصر نوروزی ایرانیان.
در قانون اساسی نام هیچ حزب و جناحی نیامده و بنابراین باید پرسید وقتی قبل از انتخابات و قبل از اینکه رأیی به صندوق ریخته شود نام یک جریان و یک جناح خاص سنگینی له کنندهای در لیست تأیید شدگان دارد چگونه میتوان این نامگزینی ماقبل انتخابات را بهنام «مر قانون» عرضه کرد و این گزینش لاجرم را در جامهای از «نظارت» پوشاند؟ از کدام «نظارت» سخن میگوییم؟ نظارت ملت یا نظارت برملت؟ قانون اساسی ما بهطور خیلی روشن از نظارت و از حاکمیت ملت بر امور خویش سخن میگوید و رئیس جمهوری را مجری انتخابات میداند و او را موظف به تأمین «مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش» کرده است.
در حقیقت قانون اساسی به این ترتیب رشد و صلاحیت ملت برای تعیین سرنوشت خویش را به رسمیت شناخته و شکوفایی ملی را در گرو مشارکت «همه» مؤلفههای هویت ملی و «همه عناصر اجتماع» دانسته است. از قانون اساسی مستفاد میشود: «شکوفایی استعدادها به منظور تجلی ابعاد خداگونگی انسان فراهم آید (تخلقوا باخلاق الله) و این جز در گرو مشارکت فعال و گسترده تمامی عناصر اجتماع در روند تحول جامعه نمیتواند باشد.» این همان مشارکتی است که مکتبهای تکفیری و پیش از آن مکتبهای التقاطی، به کمک یک بازی واژگانی آن را از جنس «شرک» و منافی با «توحید» میدانند و به همین لحاظ قانون اساسی کشورمان را باید بزرگترین سند تفکیک «جمهوری اسلامی» از آن چیزی نامید که جریانهای خوارجی و تکفیری مدرن آن را تحت عنوان «حکومت اسلامی» و «خلافت اسلامی» عرضه میکنند.
این همان نقطه اتصال پدران قانون اساسی جمهوری اسلامی با پدران قانون اساسی مشروطه و مراجع پیشتاز آن عصر است که استبداد و نه دموکراسی و مشارکت دموکراتیک عامه مردم در تعیین سرنوشت خویش را بزرگترین شرک زمانه میدانستند.
بنابراین اگر در قانون اساسی نام هیچ حزب و جناحی نیامده این را نباید به مجوزی برای شیوهای از یک رفتار دانست که لاجرم به انتخاب یک جریان خاص میانجامد، بلکه باید به جنبه ایجابی این بیطرفی توجه کرد که خداباوری را «در گرو مشارکت فعال و گسترده تمامی عناصر اجتماع» و نه فقط یک گروه از جامعه میداند. «مشارکت فعال و گسترده تمامی عناصر اجتماع» در تعیین دموکراتیک سرنوشت خود که مر قانون اساسی است، نمیتواند بدون نظارت فعال همان جامعه عملیاتی شود و توسط مجری قانون اساسی صورت اجرایی به خود بگیرد. این یعنی آنکه نظارت، همچون حاکمیت، اولاً و بالذات از آن خود ملت است و هر نظارت دیگر باید در طول نظارت ملی قرار گیرد.
«قانون اساسی زمینه چنین مشارکتی را در تمام مراحل تصمیمگیریهای سیاسی و سرنوشتساز برای همه افراد اجتماع فراهم میسازد تا در مسیر تکامل انسان هر فردی خود دستاندرکار و مسئول رشد و ارتقا و رهبری گردد.»
مر حقیقی قانون اساسی به این اعتبار سند خروج شهروندان از صغارتی است که رژیم دیکتاتوری شاه بر این ملت تحمیل کرده بود و به نام وحدانیتی شاهانه «خدا، شاه، میهن» میگفت و از یکتایی خدا پلی میزد به یکتایی حزب واحد و فعالمایشایی شاه. روح انقلاب اسلامی، دیدگاههای رهبری انقلاب و قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز پل عبور از الهیات به استبداد را برای همیشه بسته است.
امام خمینی(ره) در همان ایام که شاه و امریکا مدعی بودند ملت نمیتواند خود را در قالب یک انتخابات آزاد نمایندگی کند و چندان صغیر و رشد نایافته است که جز به کمک یک نیروی برون ملتی و برون انتخاباتی نمیتواند به رشد و ترقی و تمدن برسد، پاسخ شبهات موجود را به نحو مستدل بیان کرده بود: «شاه هم میخواهد که «رشد» بدهد، ما این رشدی را که ایشان میخواهند بدهند، نمیخواهیم.
ما اگر توانستیم، خودمان خودمان را رشد میدهیم. … میگوید: نمیتوانید! خب به تو چه؟ من عبایم را نمیتوانم درست بپوشم، به شما چه ربط دارد؟ حالا شما بیایید عبای من را بگیرید، چون من نمیتوانم عبایم را بپوشم؟» با برگشت به سیره امام خمینی و پدران قانون اساسی و تأکیدات رهبر معظم انقلاب بر حضور مردم در صحنه برای قوی شدن کشور و گزارههایی همچون «میزان رأی ملت است» هنوز هم دیر نیست این راه نوروزی را برای رفع زمستان و تحریمشکنی و آوردن مردم به عرصه مقاومت بزرگ اجتماعی بپیماییم.
مدتی است امارات در پرونده های منطقه ای با جدیت بیشتری فعال شده به طوری که ابوظبی سکولار حالا به یکی از مهم ترین بازیگران منطقه ای تبدیل شده است که سهم عمده ای در امنیت غرب آسیا ایفا می کند اما با این تفاوت که خود تولید کننده نیست بلکه مسیر کانالیزه سازی امنیت توسط مثلث اطلاعاتی سیا، موساد و امای سیکس است. خبرگزاری های عراق چندی پیش مدعی شدند یکتیم وابسته به امارات توسط سرویس اطلاعاتی و امنیتی این کشور در ارتش عراق کشف شدند که هدفشان کودتای نظامی بود.
از طرفی این اقدام بار دیگر توسط امارات در عمان تکرار شد. تلویزیون سلطنتی این کشور مدعی شد یک تیم تروریستی وابسته به ابوظبی در خاک عمان کشف شدند که هدفشان ترور سلطان جدید عمان بود. این تیم احتمالا هدفشان انجام ترور و حذف سلطان و در نهایت یک عملیات شبه کودتایی در مسقط بود تا حکومت را به نفع خود تغییر دهند. عملیاتی که پس از آن به طور حتم با حمله نظامی و زمینی و اشغال مناطق شمالی عمان و مشرف به تنگه هرمز همراه خواهد شد. اقدامات امارات در یمن و انجام شبه کودتا در عدن و حذف نیروهای طرفدار عربستان با موشک های اماراتی در پادگان الاستقبال که موجب کشته و زخمی شدن صدها نفر شد، کارشناسان را براین نکته واداشت که امارات در حال تحول اطلاعاتی در منطقه است.
کارشناسان منطقه معتقدند بخش قابل توجهی از پرونده های غرب آسیا از ریاض به ابوظبی واگذار و امارات مسئول پرونده های امنیتی منطقه شده است. این حادثه پس از آن رخ داد که اتاق هماهنگی اطلاعاتی متشکل از موساد، سیا و ام ای سیکس به این جمع بندی رسیدندکه واگذار کردن پرونده های امنیتی به یک کشور از جمله عربستان ریسک بالایی دارد و می تواند پیامدهایی چون شکست اطلاعاتی در ایران قبل از انقلاب اسلامی را به دنبال داشته باشد. از سوی دیگر رخداد مهمی چون کشف چند کودتای داخلی علیه بن سلمان، پایگاه خاندان سدیری را تضعیف کرده و برآوردها نشان می دهد بن سلمان فاقد محبوبیت و مقبولیت عمومی است.
در حقیقت گذاشتن تمام سیب ها در سبد ریاض می تواند منافع واشنگتن را تهدید کند. از طرفی سعودی ها در پرونده داعش و سوریه شکست سنگینی متحمل شدند و انتخابات لبنان، عراق و مالزی را باختند. این در حالی است که دیپلماسی اماراتی در چند ماه گذشته موفقیت بهتری داشت و بن سلمان با از دست دادن جایگاه خود در افکار عمومی پس از قتل خاشقچی دچار ریزش شده و مخالفان جدی پیدا کرده و آبرویی برای سرویس اطلاعاتی عربستان باقی نمانده است.
افشاگری سرویس اطلاعاتی میت ترکیه علیه مقامات امنیتی عربستان تا آن جا ادامه یافت که بن سلمان مجبور شد دستگاه اطلاعاتی خود را با یک پاک سازی مواجه و بخشی از مقامات امنیتی این کشور از جمله مدیر ارشد اطلاعات داخلی عربستان را برکنار کند.سوال این جاست امارات با چه شیوه و روشی در پرونده های امنیتی منطقه ورود کرده است؟
یک: الگوگیری و پیاده سازی مدل انگلیسی نهادهای اطلاعاتی اولین رویکرد دولت امارات در مواجهه با پرونده های منطقه ای است. رویکرد سخت و رسمی کودتا، حذف و ترور و از همه مهمتر مقابله با دولت های مستقر و فروپاشی آن سیاستی است که در چند پرونده اخیر امارات به آن متمسک شد و در حقیقت اماراتی ها از آن بهره جستند. در این مدل اصل بر همکاری اطلاعاتی در منطقه و پیوند زدن حیات سیاسی با ارتباطات امنیتی است.
دو: رویکرد دولت امارات به هیچ عنوان ایدئولوژیک و دینی نیست. ابوظبی نه رویکرد اخوانی دوحه را می پذیرد و نه چون ریاض طرفدار جریان سلفی است. پول حرف اول را در ساختار سیاسی و اطلاعاتی امارات می زند. از طرفی با هر سه بازیگر ایدئولوژیک منطقه یعنی مقاومت اسلامی، اخوان المسلمین و سلفی های وهابی تزاحم دارد. در حقیقت امارات بر آن است که با رویکرد سکولاریزه سازی سیاست در منطقه، نفوذ خود را دنبال کند و این رویه همان سیاستی است که در ابتدای قرن ۲۰ انگلیس از آن پیروی می کرد.
سه:رویه دیگری که امارات دنبال کرد، ارتباط با رژیم صهیونیستی و بازسازی روابط کشورهای منطقه یا همان معامله قرن است. در حقیقت امارات سرپل اقدامات رژیم صهیونیستی و پیاده ساز سیاست های مثلث اطلاعاتی سیا، موساد و ام ای سیکس است. در این روش امارات با استفاده از اشراف دستگاه امنیتی رژیم صهیونیستی و ارتباط آن با مقامات کاخ سفید، ضمن مستحکم کردن پایگاه سیاسی مقامات اماراتی در منطقه، روابط و نفوذ خود را در کشورهای غربی بر پایه معامله قرن و نفوذ امنیتی سیاسی استوار می سازد.
فراموش نشود مسئولیت پرونده صلح با اعراب حاشیه خلیج فارس در دولت رژیم صهیونیستی به رئیس موساد واگذار شده و وی پیگیر این پرونده است. به نظر می رسد این رویه امارات هرچند تازگی داشته اما بازگشت به سیاست های دستگاه های اطلاعاتی غربی در دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی است. به احتمال زیاد پس از شکست های اخیر دستگاه های اطلاعاتی از محور مقاومت و غیر موثر بودن سیاست های وهابی در مهار مقاومت، غربی ها از جمله انگلیس و آمریکا به دنبال بازگشت به سیاست دهه های ۶۰ و ۷۰ میلادی در منطقه هستند. سیاستی که سخت و نیمه سخت است اما تامین منابع آن با دولت کوچک امارات خواهد بود.
«معامله قرن» یک جایزه آمریکایی از طرف دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا به شخص بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی تلقی میشود و یک نمایش هالیوودی است بین دو شخصیت ورشکسته سیاسی و نظامی یعنی ترامپ و نتانیاهو به اعتبار اینکه هر دو نفر مشکلات سیاسی حادی هم در اراضی اشغالی فلسطین و هم در آمریکا دارند. بنیامین نتانیاهو در طول سالهای گذشته که ریاست حزب لیکود را برعهده داشته، نتوانسته در انتخاباتی که طی سه دوره برگزار شده اکثریت کرسیهای کِنِسِت اسرائیل را به دست بیاورد فلذا این معامله قرن که یک اقدام یکجانبه از سوی آمریکا و در راستای خدمت به بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل تهیه شده است. زیرا اولا تمام اختلافات جریانهای سیاسی درون فلسطین به پایان رسیده و یک نوع وحدت بین جریانها و جنبشهای جهادی فلسطین و تشکیلات خودگران فلسطین بهوجود آمده و شرایطی فراهم شده که الان یک جبهه قدرتمندی در اراضی اشغالی علیه اسرائیل تشکیل خواهد شد.
در حوزه جهان اسلام هم اغلب ملتها و کشورهای اسلامی مخالف این طرح هستند. در توافقنامه اسلو در سال 1993 بین رژیم اسرائیل و فلسطین به امضا رسیده، بیتالمقدس شرقی بهعنوان پایتخت فلسطین تلقی میشود. اما در طرح معامله قرن این موضوع مورد توجه قرار نگرفته و حساسیتهای زیادی بهوجود آورده و به نظر میرسد دونالد ترامپ که اکنون از سوی مجلس سنای آمریکا در حال استیضاح است، دنبال یک پروپاگاندای انتخاباتی است که در آینده بتواند از کمک لابی صهیونیستی برای پیروزی مجدد در انتخابات استفاده کند. این طرح محکوم به شکست خواهد بود و هیچگونه امیدی به اجرایی کردن آن پیشبینی نمیشود فلذا به نظر میرسد در آینده نزدیک خشونتها در اراضی اشغالی تشدید خواهد شد و اسرائیل آسیب جدی خواهد دید و یک نوع وحدت رویه بین ملتهای اسلامی و ملت فلسطین بهوجود خواهد آمد.
تنها کشورهایی مثل عربستان و بحرین و امارات هستند که از این طرح استقبال کردند و سایر کشورها حتی اردن هم با این طرح مخالفت کردند. عربستان کشوری است که به شدت در انزوای سیاسی قرار گرفته و نقش آفرینی خودش را در منطقه و جهان از دست داده. اشتباهاتی که محمد بن سلمان در گذشته مرتکب شده چه در قتل دردناک روزنامهنگار سعودی جمال قاشقچی، همچنین بمباران مکرر مردم یمن و سرکوب آزادیخواهان در عربستان و نقش تخریبی بن سلمان در محور مقاومت در عراق و سوریه، عربستان را به شدت منزوی کرده بنابراین خود ملت فلسطین که قبلا کمکهایی از عربستان دریافت میکردند الان با دیده نفرت انگیزی به عربستان نگاه میکنند و مخصوصا محمد بن سلمان را عامل اجرایی آمریکا میدانند.
به همین دلیل عربستان، امارات و بحرین جایگاه خودشان را در نزد ملتهای اسلامی بهویژه مردم فلسطین از دست دادهاند و قادر به انجام عملی نیستند و به همین دلیل در آینده ملت فلسطین به تنهایی قادر خواهند بود که در برابر این طرح ایستادگی کنند ضمن اینکه محور مقاومت و برخی کشورهای اسلامی مثل ترکیه، اندونزی، مالزی و افغانستان از ملت فلسطین حمایت خواهند کرد و طرح معامله قرن چون مورد توافق گروههای فلسطینی نیست با شکست مواجه خواهد شد.
درحقیقت هر طرحی که ارائه میشود، مستلزم پشتوانه بینالمللی و سازمان ملل است. چون سازمان ملل هم نظارتی روی اجرایی شدن این طرح الان ندارد و طرح از سوی آمریکا به صورت یکجانبه تهیه شده بنابراین چون فلسطینیها در مقابل این طرح ایستادگی خواهند کرد، حتی اگر دونالد ترامپ در دور آینده هم انتخاب بشود، قادر نخواهد بود طرح را اجرا کند زیرا مردم فلسطین مقاومت خواهند کرد و این باعث تشدید خشونتها خواهد شد و تشدید خشونتها در حال موجب آسیب پذیری بیشتر اسرائیل خواهد شد. یعنی این طرح علاوه بر اینکه عملیاتی نخواهد شد موجب خواهد شد که ملت فلسطین به صورت یکپارچه علیه رژیم صهیونیستی وارد عمل شود و مقاومت خواهند کرد ضمن اینکه همین طرح هم موجب انزوای برخی رژیمهای مرتجع عرب خواهد شد.
واکنش زودهنگام وزیر خارجه امریکا نسبت به روند احراز صلاحیتها در انتخابات یازدهم مجلس شورای اسلامی و ادعای او در زمینه عدم سلامت و نقش مردم در انتخابات با استناد به مواضع مسئولان کشور و افراطیونی که جریان سازی آنها در سالهای اخیر نقش مهمی در افزایش فشارها و تهدیدات دشمن علیه مردم ایران داشته است، بیانگر آن است که روند انتخاب مجلس یازدهم و نتیجه آن برای دشمنان نظام اسلامی اهمیت ویژهای دارد. وزیر خارجه امریکا نهم دیماه بعد از اعلام نتیجه بررسی صلاحیتها توسط هیئتهای اجرایی در توئیتی نوشته بود: ایران با ردصلاحیت بیش از هزار نامزد به دنبال تعیین نتیجه انتخابات مجلس است.
او افزود: «دو ماه به "انتخابات" مجلس ایران مانده است، اما رژیم [ایران]از هم اکنون با ردصلاحیت بیش از هزار نامزد در حال دستکاری [در نتیجه انتخابات]است. ما در کنار مردم ایران که تنها میخواهند صدایشان شنیده شود ایستادهایم»! دلایل نگرانی کاخ سفید نسبت به روند انتخابات مجلس را شاید در دونکته اساسی بتوان دید، یکی حضور پرشور مردم انتخابات وتحقق مشارکت حداکثری ودیگری شکلگیری یک مجلس انقلابی وکارآمد است، نکتهای که اروپاییها نتوانستهاند نگرانی خود را از آن پنهان وعلنا نسبت به تشکیل یک مجلس با اکثریت نیروهای مؤمن به انقلاب ابراز نگرانی کردهاند. به همین دلیل است که از نظر آنان کاهش مشارکت به منزله عدم همراهی مردم با نظام و به زعم آنها همراهی مردم با فشارهای غرب است.
اگرچه در مقایسه میزان مشارکت مردم ایران در انتخاباتها طی ۴۱ سال گذشته، ایران اسلامی از بالاترین نصابها چه به لحاظ برگزاری تعداد انتخاباتها و چه میزان مشارکت مردم وچه سلامت انتخاباتها در مقایسه با کشورهای دیگر حتی کشورهای مدعی دموکراسی غربی برخوردار است، اما مروری بر عملیات روانی دشمن از گذشته نشان دهنده آن است که جریانسازی علیه انتخابات ایران همواره محور اساسی جنگ روانی آنها علیه ایران بوده است. اما آنچه که اهمیت جریان سازی دشمنان بیرونی در مورد انتخابات مجلس یازدهم را بیشتر میکند همنوایی طیفی از فعالان داخلی وحتی مستند سازی برای آنهاست.
هفته گذشته تعدادی از فعالان فتنه ۷۸ و ۸۸ وکسانی که باید در ریشه یابی چرایی تشدید فشارها و تحریمهای نظام سلطه علیه مردم ایران مدال مزدوری دشمن را به سینه آنها چسباند، در بیانیهای با استناد به سخنان اخیر رئیسجمهور در جمع استانداران، انتخابات ایران را «فرمایشی»، «نمایشی» و تشریفاتی قلمداد کرده و نتیجه گرفتهاند که نام چنین روندی انتخابات نیست، انتصابات است و دموکراسی خواهان نمیتوانند ویترین چنین انتخابات نمایشی و فرمایشی و تشریفاتی را بیارایند. این همزمانی جریان داخلی و بیرونی برای کاهش حضور مردم در انتخابات دلایلی دارد که به چند نکته ازآن میتوان اشاره کرد:
۱- ادعای مطرح شده در مورد عملکرد شورای نگهبان در شرایطی است که هنوز شورای نگهبان نظر نهایی خود را اعلام نکرده است به ویژه اینکه برخی از عوامل مرتبط با این جریان به دلیل جرائم واتهامات گذشته توسط هیئتهای اجرایی وزارت کشور رد صلاحیت شده بودند وعلت نامزد شدنشان هم با علم به ردصلاحیت این بود که با بالا بردن آمار رد صلاحیتها فضا را برای اینگونه جریان سازیها فراهم کنند. واین در حالی است که شورای نگهبان در مراحل اولیه بررسی صلاحیتها نشان داد که سلامت مالی واقتصادی نمایندگان در کنار التزام عملی به اسلام برایش اهمیت دارد وبه همین دلیل است که آمار عدم احراز صلاحیت نمایندگان مرتبط با جریان موسوم به اصولگرایی از تعداد نامزدهای جریان موسوم به اصلاحطلبی بیشتر است.
۲- ادعای دموکراسی خواهی از سوی کسانی که در طول دو دهه گذشته و به ویژه در جریان انتخابات ریاست جمهوری دهم درسال ۸۸ با ادعای تقلب و عدم پذیرش رأی مردم، بزرگترین لطمه را به کشور وارد کرده و یکی از شیرینترین و پرشورترین وپر مشارکتترین انتخابات کشور از سوی امضا کنندگان همین نامه ودیگر همفکرانشان به تلخترین انتخابات تبدیل شد و در جریان شکل گیری فتنه ۸۸، زمینهساز تصویب قطعنامه ۱۹۲۸ شورای امنیت سازمان ملل واعمال تحریمهای فلج کننده وفشار حداکثری علیه مردم ایران شدند، دروغ بزرگی است، که جز خود و برخی از پادوهای سرسپرده وبیگانگان کسی آن را باور ندارد.
۳-ادعای «فرمایشی»، «نمایشی» و تشریفاتی بودن انتخابات در حالی است که این جریان در طول سه دهه گذشته بر اساس همینساز وکار در شش دوره انتخابات ریاست جمهوری قدرت اجرایی کشور را دردست گرفته اگرچه در بعضی ادوار با بهرهگیری از ناجوانمردانهترین روشها رقیب خود را تخریب وپیروز شده است والبته در تمامی این ادوار نیز از حمایت بیگانگان برخوردار بوده است. در انتخابات مجلس نیز در آن دورههایی که توانستند اکثریت را در مجلس داشته و یا نقش تعیین کنندهای در مجلس داشتند، نظیر مجلس ششم، مجلس را در مقابل نظام قرار دادند.
۴-با توجه به نظر سنجیهای مراکز معتبر در ماههای اخیر، ناکارآمدی و ضعفهای دولت و عملکرد نامناسب فراکسیون مرتبط با این جریان در مجلس ونمایندگان شورای شهر تهران، سبب کاهش اقبال مردم به این جریان شده است، که البته باید ریشه اصلی این جریان سازیها را این نکته دانست، چرا که اگر صرفا دادن لیست برای آنها مانند مجلس گذشته کارساز بود، دلیلی برای این جنجال سازیها و سخنرانیهای اختلاف افکنانه در کشور نبود. مهمترین دلیل نگرانی آنها از ادبار اجتماعی به دلیل اثبات ناکارآمدیهای سالهای اخیر در عرصه اجرایی کشور است که به دلیل شرطی سازی کشور به برجام ویا ارتباط بیگانگان وایجاد انتظارات کاذب در مردم از یک سو زمینه تشدید فشارها و تحریمهای بیگانگان علیه مردم ایران را فراهم کرده و از سوی دیگر به دلیل ناتوانی در پاسخ به انتظارت مردم و سیاستهای غلط اقتصادی زمینهساز ایجاد شکاف اقتصادی در کشور شده و فتنههایی نظیر فتنه دی ۹۶ وآبان ۹۸ را رقم زدند. آنها اکنون با یک سؤال اساسی مواجه شدهاند که تاکنون برای مردم چه کردید که اکنون مدعی اداره مجلس و کشور شدهاید.
۵- روند تحولات اخیر در ماههای گذشته به ویژه تجلی وحدت ملی در پاسداشت شهادت سردار سلیمانی و حمایت مردم از عملیات پیروزمندانه علیه پایگاه امریکایی عین الاسد و تقویت روحیه انقلابی گری وارزش گرایی در مردم، عوامل این جریان را که شاید مهمترین شاخصه فکری آنها را بتوان غربگرایی دانست، به شدت نگران کرده است. آنها که ادوار گذشته در به حاشیه بردن ارزشهای انقلابی ید طولایی دارند و بارها شعار ختم انقلاب را سر داده بودند، در مواجهه با این اقبال مردم فرافکنی در مورد رد صلاحیتها را برگزیدهاند. از منظر آنها راهکار اصلی برای جلوگیری از مجلس در چارچوب گفتمان انقلاب که تقویتکننده ارزشها در نظام اسلامی باشد، عدم برگزاری انتخابات، تحریم انتخابات یا مشارکت ضعیف مردم در آن است. نکتهای که اروپاییها رسما نسبت به پیروزی انقلابیون (که از آنها به نام بنیادگراها نام میبرند) اعلام نگرانی کرده وبه همین دلیل هم اجرای مکانیزم ماشه را تا انتخابات مجلس به عقب انداختهاند تا سبب شکست غربگراها در انتخابات مجلس نشوند.
۶- قدرتهای غربی و عوامل داخلی آنها از نتیجه این جریان سازیها که میتواند منجر به برهم ریختن فضای کشور در آستانه انتخابات شود ابایی ندارند. وقتی مجلس نمایندگان امریکا مصوبهای را در حمایت از آشوبها در ایران در روزهای اخیر تصویب میکنند و مسئولان اجرایی کشور هم متأسفانه با سخنان خود و دوقطبی سازیهای کاذب به ایجاد بی ثباتی در درون کشور دامن میزنند، چگونه میتوان مطمئن بود که با برنامههای دشمن بیرونی برای تکرار آشوبها در داخل هماهنگ نیستند. ۷- عملکرد ومواضع تعدادی از نمایندگان مجلس فعلی نشاندهنده ضرورت تقویت نظارت استصوابی شورای نگهبان است. وقتی نماینده مجلس از تریبون مجلس همصدا با استکبار جهانی در جهت محکوم کردن نیروهای جان برکف نظامی سخن میگوید ویا بزرگترین افتخارشان سلفی گرفتن با نماینده اتحادیه اروپاست و یا کارنامه قریب به ۹۰ نفر آنها در عرصه اقتصادی منفی است، سبب شده است که مردم نسبت به کمی دقت در تأیید نامزدها هم معترض باشند.
۸- کسانی در این ایام بر سلامت انتخابات خدشه وارد میکنند که سال ۷۶ در پی مادام العمر کردن دوران ریاست جمهوری وقت بودند و مدعی بودند که دیگر نیازی به رأیگیری و انتخابات جدید نیست. حال چگونه با این کارنامه ادعای عدم سلامت انتخابات را دارند.
کمتر از سه هفته تا انتخابات مجلس یازدهم زمان باقی است. با این حال، فضای سیاسی کشور تا کنون چندان رنگ و بوی انتخابت نگرفته است. من تصور میکنم هنوز چشمانداز این انتخابات، نه میان مردم و نه در حاکمیت، افق واضحی ندارد. ما (یعنی همه گروههای سیاسی) همچنان به راهبرد واحدی برای این انتخابات نرسیدهایم و به گمانم اهمیت راهبردی آن را درک نکردهایم. اگر اهمیت این انتخابات را درمییافتیم، احتمالاً گذشته از هدف و غرض «پیروزی» هر کداممان در انتخابات، همه به یک «کلان راهبرد مشترک» نیز چشم میدوختیم. همان کلان راهبردی که باعث شد شخصی چون احمد توکلی به شورای نگهبان نامه بنویسد و به ردصلاحیت گسترده طیف سیاسی رقیبش اعتراض کند. احمد توکلی حتماً میدانست که ردصلاحیت اینچنینیِ اصلاحطلبان، به طور طبیعی باعث پیروزی اصولگرایان در یک زمینِ بیرقیب می شود، اما این امر را با کلان راهبردِ نظام مغایر دید و درنهایت خیرِ عمومیِ کشور را بر خیرِ جریان مطبوعش ترجیح داد. کاربردِ «کلان راهبردها» همین است؛ راهبردهای دیگر باید نسبتشان را با این راهبردِ بالادستی رعایت کنند.
امروز فقدان حضور این کلان راهبردها در میان بسیاری از تصمیمگیران و غالب گروههای سیاسی دیده میشود. غیبت این عنصرِ ضروری در سپهر سیاسی، به سردرگمی و درنهایت یاسِ مردم دامن زده است. ملت نیز کلافه و ناامید شده است و نمیداند در میان این همه مشکل و ناکارآمدی، با تکیه بر کدام عناصر قویِ معنایی، دوباره خود را قانع کند که به صف رایدهندگان بیاید. با یک تحلیل سرانگشتی، بهراحتی می توان گفت که در بیشتر حوزهها، تنها حداکثر برای ذائقه سیدرصد مردم کاندیدا وجود دارد؛ به عبارتی هفتاد درصد مردم کاندیدایی مطابق با سلیقه خود ندارند.
این روزها شاید بیش از هر زمان دیگری در این چهلسال، به یک انتخابات با مشارکت بالا نیاز داریم. آمریکا هیچگاه اینگونه که اکنون شمشیرش را با ما از رو بسته است با کشور دیگری تخاصم نورزیده است. رئیسجمهورش نیز نشان داده که هیچ خط قرمزی در برخورد با ایران ندارد. هدفش نیز اکنون وضوح بیشتری یافته است؛ نه جنگ و نه مذاکره! معنای این راهبرد نیز روشن است؛ نگه داشتنِ ایران در حالت تعلیق. این تعلیق، هم و ایران و هم منطقه را سالها به عقب میبَرَد.
او از وقتی نیاز انرژی کشور خود را از خاورمیانه بریده و نفتش را وارد بازارهای جهانی کرده، تصمیمش مشخصتر شده است؛ به گمانم ترامپ نمیخواهد اجازه دهد از کاربری نظامی خلیجفارس کاسته شود و کشورهای منطقه از سقف ظرفیت خلیج، استفاده تجاری کنند. از همین روی باید آتش خاورمیانه روشن بماند. ترامپ هیچ عزمی برای صلح ندارد. برای این استراتژی کاخ سفید، هیچ حربهای بهتر از شامورتیبازیهای رسانهای برای فعالکردن گسلهای اجتماعی احتمالی در منطقه نیست.
بهتر از این نمیتوان آب را تا اطلاع ثانوی گلآلود نگه داشت. مطلوبِ استراتژی ترامپ این است که چند ده نفر در گوشهای علیه شهید سلیمانی شعار بدهند و آن را در بوق و کرنا بکند و بگوید ببینید سیاستهای من در ایران جواب داده است. البته این دغل و دلقکبازیهای تیمش، با فعالیت سنگین تیم دیپلماسی ما برای همه آشکار شده، ولی تصور کنید یک انتخابات با مشارکت پایین برگزار شود؛ او دیگر بهتر از این نمیتواند دستاویزی بیابد. در چنین فضایی، بهترین راهبرد، انتخابات با مشارکت بالا است؛ چراکه مشارکت در انتخابات میتواند فشار را بر ترامپ بیشتر کند و تا مخالفانش بتوانند شکست سیاستهای او را بیشتر به رخش بکشند.
قطعاً برای ما دعوای داخلی آمریکا، هیچ نباید مهم باشد؛ اما فشار به ترامپ میتواند توان او را کاهش دهد و متحدین منقطهایاش را ناامید کند. از این جهت، نشاندادنِ شکستِ راهبردهای ترامپ بهترین روش برای شکست او است! این روزها بهترین راهبرد برای نمایشِ شکست راهبرد فشار حداکثری کاخ سفید، انتخابات مشارکتی است. آمریکاییها بسیاری از سناریوهای خود را متوقف بر انتخابات اسفند امسال کردهاند. لذا گذشته از اینکه در گفتمان جمهوری اسلامی، مشارکت بالا یک فضیلت سیاسی محسوب میشود و نشانی از مشروعیت است، این روزها این امر مزیت راهبردی دوچندان برای ما دارد.
با این توضیح، پرواضح است که اقدامات مشارکتسوز در این برهه تا چه اندازه میتواند آسیب راهبردی به کشور وارد کند. لذا شایسته است که همه جریانها، «کلان راهبرد» خود در این انتخابات را مشارکت بالا قرار دهند. اما آنچه در برخی محافل اصلاحطلبی تحت عنوان «ندادنِ لیست» به گوش میرسد خطای راهبردی دیگری است. یک جریان سیاسی چون اصلاحطلبان مجبورهستند برای حفظ سازمان رایی خود در هر شرایطی لیست دهند واجازه ندهند محدودیتها باعث اضمحلال و مصادره سازمان رایی آنها شود.
نظم نوین جهانی بعد از فروپاشی شوروی، غایت آمریکا بود؛ آمریکای لاتین، آسیای شرقی و غرب آسیا-شمال آفریقا سه میدان جغرافیایی این نظام جدید. پروژه مذکور مبتنی بر این ایده بود که نظامهای موجود باید به بینظامی منتقل و در فرآیندی قطعهای از پازل نظم جدید جهانی آمریکا شوند. ترفندهای بسیاری در این زمینه بهکار گرفته شد که مهمترینش جنگهای صلیبی ناشی از انفجارهای 11سپتامبر و ایجاد شبکه خشن داعش بود.
در هر دو بار ایران تلاشهای آمریکا را ناتمام گذاشت، هر چند آنها هم موفق شدند بیداری اسلامی را به انحراف بکشانند. محور یا فرمانده این عملیات، سپهبد قاسم سلیمانی بود. از حدود پنجماه پیش فعالیتی تازه شکل گرفت که دولتهای محور مقاومت، دچار بیدولتی شوند و همین بازی در ایران هم تکرار شود. امروز که به این صحنه مینگریم، گرچه ترامپ تروریست، معامله قرن پوشالیاش را اعلام کرده، اما در مقابل آن، دولت ملی در لبنان سر کار آمده و اگر خناثان توطئهای شکل ندهند، در عراق هم دوره بیدولتی به پایان میرسد. این یعنی ایجاد نظم در بینظمی و این فرایندی است که میان شیطان بزرگ و همه یارانش از سوی ایران و محور مقاومت هر روز، بهروز میشود. البته هنوز باید هوشیار بود که چنین خباثتی در ایران محقق نشود.
ارسال نظرات