روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
«جان نگرو پونته»، یکی از سیاستمداران برجسته آمریکایی است که در دولتهای آمریکا پستهای کلیدی متفاوتی داشته است. نگرو پونته بعد از «پل برمر»، اولین رئیس آمریکایی حکومت موقت عراق به جانشینی او منصوب شد و از ماه می۲۰۰۴ تا آوریل ۲۰۰۵ (۸۳ و ۸۴) ریاست دولت آمریکایی حاکم بر عراق را بر عهده داشت. او بعد از پایان ماموریت خود در عراق از سوی جرج دبلیو بوش رئیس جمهور وقت آمریکا به جامعه اطلاعاتی و امنیتی این کشور پیوست.
یکی از مسئولان عالیرتبه عراقی میگوید؛ نگرو پونته قبل از ترک ماموریت خود در عراق از من پرسید؛ آیا میدانی چرا هرگز در آمریکا هیچ کودتایی رخ نمیدهد؟ و من علتهایی که به نظرم میرسید را برشمردم. نگرو پونته بعد از شنیدن دلایل و علتهایی که مطرح کرده بودم، هیچیک از آنها را وارد ندانست و گفت تنها علت آن است که «آمریکا در واشنگتن سفارت ندارد»!
نا آرامیهای اخیر در عراق اگرچه با تابلوی اعتراض به فساد اقتصادی، مشکلات معیشتی و ضعف خدمات عمومی صورت گرفته است و در این زمینه دولت عراق هم خواستههای آنان را نفی نکرده و نمیکند و حضرت آیتالله سیستانی نیز با صدور بیانیهای خواستار رسیدگی به مشکلات مورد اشاره شدهاند ولی تابلویی که از سوی برخی معترضان برافراشته شده بود، به گونهای غیرمنتظره و غیرقابل توجیه جای خود را به شعارهایی داد که نه در مطالبات معترضان وجود داشت و نه با واقعیات موجود عراق همخوان بود.
این تغییر تابلوی تظاهرات، حاکی از آن است که عامل دیگری به عرصه تحمیل شده و کسانی تلاش داشتهاند روی موج سوار شوند و از آب گلآلود ماهی مطلوب خود را صید کنند! فقط نیمنگاهی به شعارهای انحرافی به وضوح نشان میدهد این شعارها، تکرار آرزوهای برباد رفته و ناکامماندهای است که بارها به صراحت از سوی دشمنان ملت عراق بر زبان و قلم آنان نشسته و راهی به میدان عمل نیافته بود.
در این شعارها دقت کنید! مقابله با دوستی و پیوند دو ملت ایران و عراق. شعار علیه حشدالشعبی! و از همه بااهمیتتر که میتوان آن را هدف اصلی دشمنان نفوذکرده در ناآرامیهای اخیر دانست، اعلام مخالفت با راهپیمایی چند ده میلیونی اربعین حسینی(ع) بوده است!
راهپیمایی عظیم و بینظیری که با حضور شیفتگان اباعبداللهالحسین علیهالسلام از سراسر جهان صورت میپذیرد و حتی آوازه آن نیز به کابوس دردناکی برای جهان استکبار و ائتلاف کینهتوز «غربی، عبری و عربی» تبدیل شده است.
اگرچه اسناد فراوانی که تاکنون به دست آمده است به وضوح از حضور مشترک عوامل آمریکایی، اسرائیلی، وهابیون سعودی و بعثیهای گوش خوابانیده در پشت صحنه ناآرامیهای عراق و تلاش آنان برای تبدیل خواستههای مشروع مردم به خواستههای بارها اعلام شده دشمنان ملت عراق حکایت میکند ولی بدون نیاز به اسناد و شواهد یاد شده و فقط با مروری گذرا بر شعارهایی که از سوی گروهی -هرچند اندک و کمشمار- در تظاهرات مورد اشاره مطرح شده است نیز به آسانی میتوان فهمید که چه جریاناتی و با چه انگیزههایی در پی سوءاستفاده از این تظاهرات عادی و کشاندن آن به سایر شهرهای عراق بودهاند؟
سؤال این است که آیا غیر از آمریکا و اروپا و اسرائیل و آلسعود و تکفیریهای داعش، هیچ دولت، یا حزب و جریان سیاسی دیگری را میتوان یافت که از ائتلاف ایران، عراق و سوریه وحشت داشته باشد؟! و یا از حضور فرزندان غیور و مومن عراق در حشدالشعبی و ایثار و جانبازی آنان در قلع و قمع تروریستهای وحشی داعش ناخشنود باشد؟! و یا مگر حضور حماسی و چند ده میلیونی و بینظیر شیعیان سراسر جهان در راهپیمایی اربعین حسینی(ع) برای آنان به کابوسی دردناک تبدیل نشده است؟! و... مگر ممکن است مردم مسلمان و غیور عراق از جوانان حشدالشعبی که در مقابل داعشیهای وحشی از جان و مال و ناموس آنان دفاع کردهاند، ناخرسند باشند و با آنها دشمنی بورزند؟! بنابراین حتی اگر هیچ شاهد و سندی از دخالت و توطئهچینی آمریکا و اسرائیل و سعودیها و داعشیها و بعثیها در ناآرامیهای اخیر عراق در دست نباشد - که به فراوانی در دست است- تنها یک نیمنگاه به شعارهای انحرافی یاد شده کمترین تردیدی باقی نمیگذارد که این توطئه از سوی ائتلاف شوم غربی، عبری و عربی تدارک شده و به صحنه آمده است.
مردم عراق سالهای سخت و آمیخته به وحشت دوران حاکمیت بعثیها، مخصوصاً دوران حاکمیت صدام را از یاد نبردهاند. سالهایی که با خون و شکنجه و قتل و غارت مردم مظلوم عراق همراه بود. حامیان صدام چه کسانی بودند؟ مگر آمریکا، اسرائیل، فرانسه، انگلیس، آلمان و حتی شوروی سابق تمام قد از صدام حمایت نمیکردند؟! و مگر دلارهای عربستان، کویت، امارات و... به خزانه صدام سرازیر نبود؟!
سهم مردم مظلوم عراق غیر از خون دادن و خون دلخوردن و سختی کشیدن چه بود؟! حالا هم همان دولتها و جریانات غارتگر و خونریز به میدان آمده و در تلاشند تا روی موج خواستههای مشروع مردم سوار شوند و اگرچه میدانند بازگشت به دوران وحشت و اختناق گذشته ناممکن است ولی به یک نمایش ولو حداقلی و بزرگنمایی آن نیاز مبرم دارند تا شکستهای پیدرپی و تحقیرشدنهای بیوقفه خود در منطقه را از چشم جهانیان پنهان دارند!
حالا به نکتهای که در صدر این وجیزه آمده بود برمیگردیم. نکتهای که جان نگرو پونته با کنایه به آن مسئول بلندپایه عراقی گفته بود. «علت آنکه در آمریکا کودتا رخ نمیدهد این است که آمریکا در واشنگتن سفارت ندارد»! این سخن اگرچه به کنایه گفته شده است ولی واقعیتی غیرقابل انکار است. شواهد تاریخی نشان دادهاند که سفارتخانههای آمریکا در همه کشورها، حتی در کشورهای دوست و همپیمان آمریکا نیز، کانون توطئه هستند.
سفارت آمریکا در ایران نمونهای روشن و مثالزدنی از این واقعیت تلخ است. وقتی جوانان انقلابی کشورمان سفارت آمریکا را تسخیر کردند، به اسنادی دست یافتند که نشان میداد گویاترین نام برای سفارت آمریکا همان «جاسوسخانه» است. اسناد یاد شده، از خیانت برخی شخصیتهای سیاسی ایران پرده برداشت و جنایات بیشمار آمریکا در ایران و برخی کشورهای دیگر منطقه را بر ملا کرد.
اکنون باید از جوانان مومن و انقلابی عراق که در سالهای اخیر با از خودگذشتگی و ایثار دهها حماسه بزرگ و مثالزدنی آفریدهاند پرسید؛ چرا به حضور سفارت آمریکا در بغداد یعنی همان جاسوسخانه و کانون توطئه علیه ملت مظلوم عراق خاتمه نمیدهید؟! و این دُمل چرکین را از سرزمین مقدس خود حذف نمیکنید و بیرون نمیاندازید؟! تسخیر جاسوسخانه آمریکا و حذف این کانون توطئه برای ما در ایران اسلامی دستاوردهای فراوانی داشته است. چرا باید جوانان انقلابی عراق میهن مقدس خود را از این دستاوردها محروم کنند؟!
به تجربه همه این سالها آموختهایم که مقاومت ملی هنگامی میتواند منجر به نتیجه ملموس شود که در عرصه جهانی نیز یک حرف محکمه پسند و یک استدلال قابل قبول برای افکار عمومی جهانی داشته باشیم. بهعبارت دیگر نیروی اصلی ایران در فراسوی قدرت سختافزاری و نظامی آنکه امری است ضروری، درنیروی نرم آن و به تعبیر امروزی در «قدرت نرم» آن نهفته است.
ما حتی زمانی که به تعبیر تاریخی امام خمینی قدرت نظامیمان در مقایسه با ابرقدرتهای زمانه «هیچ» بود به یمن قدرت بیانی وحقانیت و مشروعیت مطالبه خودمان برای استقلال و آزادی و اثبات این حقانیت در منظر افکار عمومی جهانی به دستاوردی بهنام «جمهوری اسلامی ایران» رسیدیم.
به بیان دیگر این جمهوری در زمینه «هیچ» قدرت مسلحانه و نظامی و بر بنیان کلام و اتحاد همه ملت حول مطالبات مشروع و مستدل برای جهان تأسیس شد. در آن ایام امثال رجوی به رهبری انقلاب طعن میزدند که مگر میشود «فقط با صلوات و تکبیر و سخنرانی و با گل در مقابل گلوله» به پیروزی رسید و آنگاه که این پیروزی در دسترس ملت ایران قرار گرفت، گفتند این انقلاب محصول «سازش با امپریالیستها» بود.
امروز نیز آنها که در تحقیر دستاوردهای اخلاقی ایران و در همسانسازی امر مذاکره با «ذلت و سازش» میگویند «کاپ اخلاق» به ما چه، فراموش میکنند که در درجه اول این امریکاست که همواره در نهایت هوشیاری شیطانی که از او انتظار میرود کوشید سیمای ایران در منظر افکارعمومی ایران را بهشکل «تخریبکننده صلح وآرامش منطقهای و جهانی»، «حامی تروریست»، «غیرعادی» و در نهایت «غیر اخلاقی» بازنمایی کند و فراموش میکنند که امریکا با توسل به همین برچسبهای غیراخلاقی و در غیاب یک دیپلماسی فعال بود که موفق به تشکیل آن اجماع جهانی و تحمیل آن قطعنامههای ایرانسوز به کشورمان شد.
اگر در زمان مناسب یعنی در آن هشت زمستان طولانی یک دیپلماسی فعال داشتیم و برضد آن برچسبها که تماماً عنوانی «ضداخلاقی» داشتند قیام میکردیم امروز در جایگاهی نبودیم که بهمنظور اثبات سرشت صلحآمیز برنامه هستهای در موقعیت دشوار کنونی قرار بگیریم. در آن سالها دانشمندان ما امر غنیسازی هستهای را بخوبی به پیش میبردند اما سیاستمداران ما نتوانستند همپای دانشمندان حرکت کرده و امر صلحسازی را سرلوحه سیاست منطقهای و سیاست جهانی خود قرار دهند.
فراموش نکنیم که در آن سالهای زمستانی برای دیپلماسی کشورمان بود که نتانیاهو در سازمانملل یکه تازی میکرد و در اوج عقلانیت شیطانی خود مدعی میشد ایران به شکل غیر قابل تحملی برای جهان «غیر عادی یعنی غیر عقلانی» است و مثل شوروی اتمی نیست که از حداقل منطق عقلانی برای جهان برخوردار بود بلکه منطقی «انتحاری» دارد و شبیه «آلمان نازی» است.
امروز در پرتو دیپلماسی پویا و تهاجمی ایران دیگر آن حنای شبیهسازی صهیونیستی که میگفت ایران «غیرعادی» یعنی «شبیه آلمان نازی» است خریداری ندارد. قدرت گفتمانی ایران در سطح جهانی یک بار دیگر و در ترازی تکاملی در حال بازگشت به آن نقطه اوج نوفل لوشاتویی است که امام خمینی میگفت:
«آقایان نترسید از این ابرقدرتها. اگر یک ملتی قیام کرد برای مصالح خودش... یکوقت میخواهیم جنگ خارجی بکنیم، [در] جنگ خارجی ما هیچ هستیم و آنها همه چیز دارند؛ یکوقت یک ملتی یک حرفی دارد که همه عالم میپذیرند... و هیچ قدرتی با افکار عمومی دنیا نمیتواند مقابله بکند. ما الآن متوجه کردیم تمام افکار عمومی دنیا را به ایران.»
با وام گرفتن تحلیل حکیمانه امام خمینی میتوان گفت روحانی حرف «عالم پسند» ایران را در یک سطح جهانی رونمایی کرد. تا قبل از سفر روحانی به سازمانملل این ترامپ بود که میکوشید گفتمان «صلحجویی منطقهای» و «مذاکرهجویی» را به سود خود مصادره کند و از «مذاکره بدون پیش شرط» سخن میگفت.
روحانی بطلان ادعای ترامپ را نشان داد و در یک سطح جهانی اثبات کرد که «مذاکره به شرط استمرار تحریم» نمیتواند یک مذاکره واقعاً «بدون پیش شرط» در مفهوم محصل و متعارف آن باشد و مذاکره حقیقی آن است که تیغ تحریم از دست حریف ستانده شود.
در حقیقت این ترامپ بود که به تعبیر ریزنگرانه روحانی نشان داد که از مذاکره بدون تیغ تحریم هراس دارد. ایران در فراسوی «اسم برجام» امریکا را دعوت به بازگشت به «رسم برجام» کرد. «رسم برجام» که در متن انگلیسی به «چارچوب» ترجمه شد چیزی نیست جز همان چارچوب جهانی «5 بهعلاوه یک» که با ایران «هفت جانبه» میشد.
ما اکنون در موقعیتی قرار گرفتهایم که نه تنها از منظر ملی بلکه از موضعی جهانی امریکا را به توبه یعنی بازگشت به جهان فرا میخوانیم. میز جهانی 1+5 در کنار ایران، همان میزی بود که امریکا آن را بهخطا و به توهم «فروپاشی» و «براندازی» ترک کرده بود. تلاش روحانی در کنار سران اروپایی معطوف به تبدیل 1+4 و نهایتاً احیای همان فرمول هفت کشوری بود.
برچسب «غیر عادی» بودن ایران که امریکا سعی در کوبیدن آن بر سیمای کشورمان دارد مفهومی جز «غیر جهانی» بودن ایران یعنی برقراری معادله «ایران در مقابل جهان» ندارد. ایران این حربه گفتمانی را یک بار با موفقیت تمام خنثی کرد.
این برچسب در آن هشت زمستان طولانی محاق دیپلماسی کارکردی مخرب داشت و اصلیترین انرژی مادی و معنوی ایران را در سالهای درآمد 800 میلیارد دلاری میتوانست صرف سازندگی و ارتقای کشور به تراز کشورهای پیشرفته آسیای جنوبی شود به هرز برد.
حتی در اوایل مذاکرات هستهای مدعای اصلی امریکا این بود که ایران باید «به جهان» نشان دهد که برنامه هستهای او ماهیتی صلحآمیز دارد. به عبارت دیگر امریکا تا آن لحظه موفق شده بود مفهوم «جهان» و مفهوم «امنیت جهانی» و «صلح منطقه ای» را به سود خود مصادره کند.
دستاورد بزرگ برجام این بود که حربه مذکور را از دست امریکا گرفت، آن شش کشور که تا قبل از نیل به توافق نهایی در مقابل ایران بودند و «جهان» را نمایندگی میکردند، در لحظه قرائت توافق هستهای در کنار ایران قرار گرفتند و همه آن شش کشور و ما «هفت کشور» شدیم و بیانیه واحدی قرائت کردیم.
اتهام و برچسب «ناامنسازی جهان» که تا آن لحظه به مصادره نامشروع امریکا در آمده بود ناچسبی خود را آشکار کرد و مفهوم «امنیت جهانی» دگرگون شد. ایران در کنار جهان و نه برضد جهان، و جهان در کنار ایران و نه بهشکل بازجو و متهمکننده ایران قرار گرفت و هر هفت طرف مذاکره نشان دادند که امنیت جهانی امری است جهانی و «همه هفت کشور» باید بهطور یکسان خود را متعهد به «امن ترسازی جهان» بدانند.
اتفاق مشابهی در نیویورک و در فرآیند مذاکره ایران با 1+4 و تلاش برای تبدیل آن به 5+1+1 رخ داد آنگاه که ظریف در متن پیشنهادی 1+4 و امریکا دست برد و آن را اصلاح کرد: ایران «کلیت» فرمول رفع تحریم در کنار امر صلحسازی منطقهای را پذیرفته بود اما در جزئیات فنی آن حرف داشت: تلاش برای امن ترسازی منطقه یک تلاش منطقهای و همگانی و باشرکت همه بازیگران منطقهای و جهانی باید باشد و امریکا حق ندارد بهطور یک طرفه خود را در جانب «جهان» قرار دهد و ایران را بهسمت دیگر این معادله براند.
آن روز در لحظه شکلگیری توافق هستهای در وین گفتیم «ما به مثابه هفت کشور» خود را متعهد به امن ترسازی جهانی میدانیم و امروز در نقطهای قرار داریم که توافقی را برای امن ترسازی منطقه و برای عبور از جنگ منطقهای به صلح شکل دهیم. ایران این بار در موقعیتی بهتر برای اثبات جهانیت خود و ضد جهانی بودن امریکا قرار دارد.
زیرا ستیزه آشکار ترامپ با «جهانی شدن» که در سازمان ملل هم برآن تأکید کرد، شانس همسویی ایران و جهان برای اعمال فشار دیپلماتیک بر امریکا را افزایش داده است. امریکا با توسل بههمان دلیلی از برجام خارج شده که از پیمان اقلیمی پاریس و از بسیاری معاهدات تجاری وحقوق بشری جهان خارج شد. ایران به شرط حرکت در کنار جهان، قادر خواهد بود امریکا را بر سر میز 5 بهعلاوه یک بازگرداند.
یعنی یک بار دیگر ما در موقعیت گرگ و میش وین-هتل کوبرک -و پیشا وین قرار گرفتیم، هنوز نتیجهای حاصل نشده است اما مذاکره در مفهوم حقیقی خود چیزی جز همین تلاشها، عقبگردها و نهایتاً پیشروی نیست. این را تجربه برجام به ما میگوید که مذاکرهکنندگان بارها در موقعیتی قرار گرفتند که میز مذاکره را ترک کنند و به خانه بازگردند. روحانی در نهایت ذکاوت نخواست وارد اتاقی شود که طرف امریکایی بدون وانهادن تیغ تحریم قصد ورود بدان دارد و به خانه بازگشت. اما این مسیر ادامه دارد.
تظاهرات ضد دولتی در بغداد و برخی شهرهای شیعه نشین نگاه ها را به سمت عراق روانه کرده است. در این میان برخی منشأ آن را داخلی و برخی خارجی می دانند اما با توجه به نشانه ها و دلایل متعدد می توان به جرئت گفت جرقه این تظاهرات در خارج از عراق زده شده است و آمریکایی ها به دنبال انتقام از عادل عبدالمهدی هستند.
سفر او به ریاض به منظور میانجی گری میان ایران و عربستان سعودی برای آمریکایی ها بسیار سنگین بود چون به معنای رفتن به سوی کاهش تنش های منطقه ای و کمتر شدن خرید تسلیحات از آمریکاست.همچنین تلاش پارلمان عراق برای به تصویب رساندن قانونی که قراردادهای امنیتی عراق با آمریکا را ملغی و تقاضای خروج نیروهای آمریکایی از عراق را دارد، انگیزه واشنگتن برای انتقام از عبدالمهدی را بیشتر کرده است.
نخست وزیر عراق به تازگی عازم پکن نیز شده و قراردادهای کلانی را با شرکت های چینی بسته و عملا فضای سودبری اقتصادی آمریکا در خاک عراق را تنگ کرده است. مسلما چنین وضعی به مزاج دولت ترامپ که بسیار برای قراردادهای جنرال الکتریک و اکسون موبیل فشار آورده بود، خوش نمی آید.
افزون بر این،با وجود آن که در کمتر از یک روز پس از حملات به پایگاه ها و انبار های مهمات الحشدالشعبی مشخص بود،عامل آن اسرائیلی هاهستند و ابومهدی المهندس هم علنا آن را بیان کرد، دولت اصرار داشت که هنوز نتیجه تحقیقات مشخص نشده است.
امتناع دولت عراق از نام بردن رژیم صهیونیستی قابل درک بود. بایستی شرایط به گونه ای فراهم می شد تا در صورت معرفی تل آویو به عنوان عامل حمله، اقدامات تلافی جویانه در دستور کار قرار گیرد. عادل عبدالمهدی تنها دو روز پیش از آغاز اعتراضات، در مصاحبه با الجزیره رسما اعلام کرد اسرائیل پشت حمله بوده و این یعنی احتمالا عراق آماده عملیات تلافی جویانه شده است.
شبکه الحره نیز چندی پیش مستندی منتشر و در آن نهادهای دینی را متهم به فساد کرد. دولت عراق در واکنش به این اتهامات که غیر مستقیم شخص آیت ا... سیستانی را هم زیر سوال می برد، دفتر الحره را در کربلا بست و فعالیت هایش را برای سه ماه به تعلیق در آورد. حالا اغتشاشات کنونی، برای اولین بار شاهد سخنانی ضد مرجعیت است.
این نیز نمیتواند اتفاقی باشد.عبدالمهدی پیش از این نیز مقابل معامله قرن ایستاد.حتی قیس خزعلی رهبر عصائب اهل حق در همان زمان گفته بود دولت عراق هزینه موضع ضد صهیونیستی خود را خواهد داد و برپایی تظاهرات اعتراض آمیز را پیش بینی کرده بود.در کنار تمام آن چه گفته شد، حضور افراد مرتبط با آمریکا و طرفدار بعث مانند توئیت های رغد دختر صدام و ایدی کوهن (مامور توئیتری اسرائیل برای جلب افکار عمومی عربی)نیز همگی از یک برنامه پیچیده و هماهنگ خارجی حکایت دارد.
نقش عربستان نیز بسیار پررنگ است و شبکه های بدنام وابسته به عربستان همچون العربیه و الحدث به شدت به دنبال فتنه انگیزی هستند. دعوت نکردن به تظاهرات از سوی گروه های اصلی منتقد حکومت مانند صدری ها نیز بیش از هر چیز نشان دهنده سامان دهی این جریان از سوی یک قدرت خارجی است و فقدان یک رهبر در این تظاهرات و تحریک نوجوانان توسط افراد شاخص فیس بوکی و سلبریتی های نزدیک به سفارت آمریکا عیان و مبرهن است.
البته همه شرکت کنندگان در راهپیمایی لزوما طرفدار آمریکا یا بعث و عربستان نیستند و بسیاری از مردم از سر ناچاری و ناکارآمدی دولت و چپاول احزاب به خیابان آمده اند تا شاید کسی به دادشان برسد.یکی از دلایل دیگر که برنامه ریزی توسط خارجی ها را تقویت می کند، نشناختن اوضاع فرهنگی عراق است و با سر دادن شعارهای ضد ایرانی درست در زمانی که بیشترین تعداد ایرانی خود را برای حضور در راهپیمایی اربعین آماده می کنند به دنبال فتنه شیعی شیعی هستند اما قطعا حرکت عظیم اربعین و جلوه های وحدت میان دو ملت ایران و عراق، تقلای دشمنان این دوکشور را ناکام خواهد گذاشت.
شکی نیست که آنچه در عراق طی روزهای گذشته اتفاق افتاد یکسری مطالبات کاملا مشروع بود که جوانان عراقی را به کف خیابانها منتقل ساخت و شعارهایی را در مبارزه با فساد و کم کاری دولتها در ارائه خدمات رفاهی مطرح کردند. نارضایتیها طبعا هست اما دو رخداد در این تظاهرات اخیر وجود داشت؛ یکی، زمان این تظاهرات و دوم، شعارهایی که انحرافی بود و مطرح شد.
درحقیقت شعارهای انحرافی نشان داد که جریانهای خطرناکی این تظاهرات را به سمت خشونت هدایت کردند. یکی از این مسائل، مسأله اربعین است که ما در آستانه اربعین حسینی قرار داریم و این تظاهرات زمانی صورت میگیرد که مراسم اربعین حسینی تحتالشعاع قرار گیرد.
به همین دلیل برآیند گزارشها نشان میدهد که برخی از عوامل حزب سابق بعث، فرزندان عوامل حزب بعث و همچنین برخی از جریانهای انحرافی و منحرف که با سفارتخانه آمریکا در ارتباط هستند در سازماندهی بخشی از تظاهرات نقش داشتند و از آنجایی که در طول سالهای گذشته از سال 2003 زمان سرنگونی صدام تاکنون اربعین حسینی به یک پدیده بسیار مهمی در منطقه و جهان تبدیل شده، هر سال بهرغم ناامنیهای موجود در عراق، شمار شرکت کنندگان در راهپیمایی اربعین افزایش پیدا میکند و شعارهای مطرح شده که شعارهای استراتژیک و نشانه وحدت اسلامی و شیعه است به نظر میآید که سه رژیم آمریکا، عربستان و رژیم صهیونیستی را به شدت نگران کرده است.
تلقی آمریکا، رژیم صهیونیستی و عربستان این است که اگر مراسم اربعین به این شکل ادامه پیدا کند به یک حرکت جهانی تبدیل خواهد شد و محور مقاومت تقویت خواهد شد و به همین دلیل از سالگذشته تاکنون براساس گزارشهای موجود، عوامل آمریکا و عربستان و رژیم صهیونیستی در تلاش بودند تا یک حرکت اعتراضی با بهانه مبارزه با فساد را سازماندهی کنند و به همین دلیل الان بعد از نزدیک به یکسال که از این تحرکات مشکوک آمریکا، عربستان و رژیم صهیونیستی و عوامل این سه رژیم در عراق برای بحرانسازی میگذرد، در آستانه اربعین به این شکل ظاهر شده و اعتراضات خشونت آمیز را به دنبال داشته و شناساییها و رصدی که صورت گرفته این است که اغلب تظاهرکنندگان از طبقات نسبتا مرفه و درحقیقت متوسط جامعه عراقی هستند که به بهانه مقابله و مبارزه با فساد و رانتخواری و کمکاری دولت وارد خیابان شدند وگرنه مردم عراق به زندگی خودشان مشغول هستند.
موضوع دیگر، مسأله دولت آقای عادل عبدالمهدی است. ایشان یکی از چهرههای مورد احترام طیف شیعه متعهد هست و در طول یکسال گذشته در برابر فشارهای آمریکا برای کاهش روابط با تهران ایستادگی کرد. سفر آقای عادل عبدالمهدی به چین و قراردادهایی که بین عراق و برخی کشورها مثل چین و روسیه امضا شده، آمریکا را به شدت خشمگین کرده فلذا درصدد انتقامگیری از دولت عادل عبدالمهدی و سرنگونی این دولت برآمده است. ایران طبیعتا با نگرانی حوادث و مسائل عراق را دنبال میکند. به دلیل اینکه هر ناامنی و هر تغییرات دراماتیکی در عراق تاثیر خودش را بر جامعه ایران باقی میگذارد.
امنیت ملی ایران ارتباط مستقیم با امنیت ملی عراق دارد و به همین دلیل ایران ضمن تایید مطالبات مشروع در عین حال از طرح شعارهای انحرافی و کشیده شدن تظاهرات مردمی به سوی خشونتها نگران است. ایران سعی میکند که به نوعی ارتباطی بین تظاهرکنندگان اصلی که دارای مطالبات مشروع هستند با دولت عراق برقرار کند تا مشکل حل شود.
در غرب و به ویژه توسط نخبگان آنان تدریجاً یک گزاره و مفهوم به زبان جاری شده و اعتراف میکنند که هژمونی جهانی امریکا و غرب و سلطه استعماری و ضدبشری آنها در غرب آسیا در حال افول است. امریکا با اینکه یک اولویت حیاتی در حوزه جنوب غرب آسیا دارد و باید برای مهار چین و سپس روسیه، کمر همت ببندد، ولی نمیتواند از ژئوپلتیک غرب آسیا و اهداف و منافع تجاوزکارانه خود و قلب انرژی جهان و حفاظت از صهیونیستها و دیکتاتوریهای عربی وابسته چشم بپوشد.
منحنی توازن قدرت در دو دهه گذشته به زیان امریکا، غرب و امتدادهای منطقهای آنان بر هم خورده و با هزاران میلیارد هزینه و رسواییهای جنایتکارانه و کنار زدن نقابهای فریبکاری در حمایت از دموکراسی و حقوق بشر و شعارهای دروغین دیگر، نفسهای آخر سلطه یکجانبه در منطقه را شاهد است.
از ماهها قبل تمامی توان خود را با سرمایه سعودی و اماراتی در عرصه اجتماعی، سیاسی، فضای مجازی و دیگر ابزارهای اطلاعاتی و اقتصادی به کار گرفتهاند تا از عراق، یک بار دیگر برای جبران شکستهای راهبردی در مقابل ایران و مقاومت منطقهای، بازگشت به سلطه از دست رفته را محقق نمایند.
پایگاه عینالاسد در استان الانبار را پایگاه و ستاد هماهنگی همه پتانسیلها قرار داده و با حضور صهیونیست ها، سران سیاسی مشکوک در عراق که جای پایی در ساختار سیاسی هم دارند و مجموعههایی از عشایر اهل سنت و باقیماندههای داعش و تشکلهای تازه جان گرفته در فضای مجازی و تکیه بر نارساییها و برخی اهمالها و ناکارآمدیهای موجود، یک کودتای تروریستی را محقق و اوضاع را به نفع خود و تمامی همپیمانان دگرگون کنند.
امریکا پس از رسوایی حمله پهپادهای اسرائیل به مراکز حشدالشعبی و تمامی اقدامات مداخلهگرانه و جنایاتی که برای حفظ داعش در عراق و سوریه به اجرا گذاشته و مانعتراشی اصلی در جان گرفتن ساختارهای حکومتی و رسمی، در آستانه مصوبه قانونی اخراج از عراق قرار گرفته است.
دقیقاً در هنگامی که سعودیها پیام مذاکره از عراق به تهران ارسال میکنند و دقیقاً در فصلی که ترامپ برای مذاکره با تهران به التماس حداکثری رسیده، تمامی توان و امکان خود را برای نابودی محبوبیت و حضور و نفوذ منطقهای ایران و پیوند بین دو ملت ایران و عراق و به ویژه در آستانه رخداد عظیم اربعین حسینی و پیاده روی عشاق حسینی با مشارکت از تمامی جهان، به کار بسته و با تحریک جوانان کماطلاع و موجسواری بر خواستههای برحق آنان، تکرار رویاهای استعماری در عراق را دنبال میکنند.
این رخداد دو روزه، همانگونه که در ایران به رسوایی فتنهگران و ورشکستگی منتهی شده و آگاهی و بصیرت اجتماعی را ارتقا داد، در عراق نیز به رشد تجربه و آگاهی و بصیرت و دشمنشناسی رسیده است و این تلاش مأیوسانه را با تدابیر حکومت و همه جریانهای سیاسی به شکست رساندند.
این تلاش، به دست و پازدنهای پیکر کم جان استعمار شباهت دارد و ادامه آن، فرورفتن در باتلاق نابودی برای امریکا و همه همدستان آنان است. منطقه به نقطهای رسیده است که از یکسو، جریانهای مقاومت و کشورهای مستقل، قدرت مییابند و دست برتر دارند و امریکا و تمامی متحدان آنها، از امریکا تا رژیم صهیونیستی و آلسعود و آل زاید و بقیه حامیان استعمار، در شرایط افول و سقوط و ناتوانی قرار گرفتهاند و روند نظم منطقهای به سمت پوست اندازی از پیکره استعماری به پیکره جدید از مقاومت و ملتها و دولتهای مستقل، در حال حرکت است، که سرآغازی برای یک جایگاه جهانی است.
این روزها کشور عراق به هم ریخته است. بخشی از مردم به خیابانها ریختهاند و جاهایی کار به خشونت هم کشیده شده است. اعتراضات ابتدا از سرِ مسائل اقتصادی و معیشتی شروع شد اما سریعاً شعارها سمت و سوی سیاسی پیدا کرد.
ناگفته پیدا است که اولاً اعتراض حق مردم هر کشوری است و ثانیاً قصد دخالت در امور هیچ کشوری را نداریم؛ اما سرنوشت ما به هم گره خورده است. از شواهد پیدا است که این اعتراضات، تحت یک مهندسی قرار است تبدیل به آشوبی شود که امنیت منطقه را مخدوش کند. کشور عراق سالها تحت دیکتاتوری صدام بود.
حزب بعث فرصت رشد ظرفیتهای عراق را نداد و پس از آن نیز عراق در زیر چکمههای آمریکایی گرفتار شد. چند سال اخیر نیز تمامیت ارضی این کشور در سایه تهدید داعش بود. بدیهی است پس از دههها بحران و زخم جنگ و دیکتاتوری، مشکلات اقتصادی این کشور انباشته شده باشد.
حتی همچنان عراق در میانه بحرانِ خاورمیانه گیر کرده است و آمریکا و عربستان نگذاشتهاند که حاکمیت سیاسیِ عراق جان بگیرد. لذا تصور اعتراض بخشی از مردم به وضع معیشتی، دور از ذهن نیست؛ اما با این حال، ردپای سعودی، صهیونیسم و آمریکا در این آشوبها قابل انکار نیست. مشهود است که مهندسی خاصی درکار است که این تظاهرات پیش از اربعین برگزار شود تا راهپیمایی اربعین را تحتالشعاع قرار دهد.
این کارِ بسیار خطرناکی است. با احساسات میلیونها شیعه بازی کردن است. راهپیمایی اربعین اعتقاد بخشی عظیمی از مردم این کشور است؛ پاره بزرگ این کشور، ایران را کشور برادر خود میدانند. نمیشود که اینان را حذف کرد؛ حتی اگر بخشی از عراق نظر دیگری داشته باشند.
نتیجه این آشوبها و شعارهای انحرافی، پاره پاره شدنِ این کشور میشود؛ چیزی که مجاهدان عراقی سالها جنگیدند و خون جگر خوردند تا از آن جلوگیری کنند. درواقع این اعتراضات بیش از اینکه دولت مستقر را هدف قرار دهد، «نظم سیاسی» را هدف گرفته است.
قربانی این آشوب، نه دولت شیعی و یا ایران، بلکه کشور عراق است. مهندسانِ این آشوب، خوابِ بدی برای امنیت منطقه و عراق دیدهاند. آمریکا در هیچ جای خاورمیانه نتوانسته امنیت بیاورد. نزدیک به دو دهه است که در افغانستان حضور دارند اما تنها کارِ آمریکا، برباد دادنِ رویاهای میلیونها برادرِ افغان بوده است.
برادران معترض عراقی بهتر است بدانند که اگر هم دست سعودی، صهیونیسم و آمریکا را در این اغتشاشات نادیده بگیریم، بخش عظیمی از هموطنانشان با آنها همنظر نیستند. با این کار، حکومت و یا دولت عراق عوض نمیشود بلکه کشور فرو میپاشد. در این توطئه آمریکایی، بزرگترین قربانی عراق است و ما، هم به عنوان برادران دینی عراقیها از این امر نگرانیم و هم به واسطه همجواری، منافع ملّی خود را در امنیت و آسایش همسایه خود میبینیم.
آمریکا اما منافع خود را در ناامنی منطقه میبیند، رژیم صهیونیستی هم در جنگ و نزاع مسلمانان به دنبال بقا و منافع نامشروع خودش است و حکومت سعودی نیز مبتلا به بلاهت راهبردی شده است. اینان فقط میخواهند راهپیمایی اربعین (به عنوان هدف کوتاهمدت) و دولت شیعی عراق (به عنوان هدف بلندمدت) ادامه نیابند؛ یعنی بازی با احساست شیعیان و دامن زدن و ایجاد حساسیتهای مذهبی در کشوری چندمذهبی! مشخص است که نتیجهای جز ناامنی و درنهایت فروپاشی نخواهد داشت.
ایران چهار دهه است که بدون آمریکا و با تکیه بر درون و با تعریف منافع مشترک با همسایههای خود، امنیت خودش را تامین کرده است. تمام مشکل غرب نیز همین است که چرا بدون ما سر پا هستید؟! از این میترسند که مدلی به جز چیزی که خودشان «نرمال کانتری» مینامند چندان موفق شود که تبدیل به الگوی رفتاری منطقه شود و با این تسلط الگوی جدید، دیگر نتوانند منطقه را بدوشند و ورشکستگی خود را با دوشیدن منطقه جبران کنند.
عراق کشور مهمی است؛ نه برای ما، بلکه برای منطقه و جهان که اگر مهم نبود از صدر دور جدید تاریخ، اینگونه آماج حملات و تحولات قرار نمیگرفت. درست همزمان با اتفاقات ایران در آخر سده شمسی گذشته و شکلگیری حکومت رضاخان قلدر، در عراق انگلیسیها زمام امور را بهدست گرفتند و بعدتر شوروی و این اواخر آمریکا و از روزی که صدام ملعون در کودتایی توانست جمهوری عراق را بهدست بگیرد تا اکنون که 40سال میگذرد، این کشور روی آرامش را ندیده است.
آنچه در این چند روزه بر عراق گذشته است، گرچه ابعادی بزرگتر دارد ولی تازگی ندارد و نمیتوان آن را به قدرت موهوم شبکههای مجازی مرتبط کرد؛ شبکه قدرتی ندارد، قدرت در دستان شبکهسازان و شبکهداران است؛ آنهایی که مالکیت این پلتفرمها را در دست دارند و عمدتاً امروز یهودی و وهابی هستند و طبعاً هیچیک، حکومت شیعی عراق را برنمیتابند.
این واقعه درسهای زیادی برای دولتمردان عراق و همسایگانش دارد که اگر نتوانند آگاهی افکار عمومی خود را افزایش دهند و وابستگیهای زیرساختی ارتباطیشان به غرب را مهار نکنند، هر بلایی میتواند بر سرشان بیاید.
سه روز قبل که راه مستقیم تهران تا بیروت گشوده شد، باید همگان میدانستند که محور زر و زور حتماً تلاش خواهد کرد که محور مقاومت را به چالش درآورد و البته مغناطیس کربلا، حتماً مانند بارهای قبل، غروب این آشوب را بهزودی ایجاد میکند.
ارسال نظرات