روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
منافقان به آن مؤمنان گفتند لشکر بسیاری از مشرکین مکه و پیروان ابوسفیان علیه شما فراهم شده، از آنان بترسید. ولی این تبلیغات به جای ترسان نمودن آنها بر ایمانشان افزود و گفتند در مقابل همه دشمنان، تنها خدا ما را کافی است و خوب یاوری است... خداوند هرگز مؤمنان را اینگونه که مؤمن و منافق به یکدیگر شبیهاند وانگذارد تا آنکه به آزمایش، خبیث را از پاک جدا کند و خدا شما را از راز غیب آگاه نسازد.
این آیات و چند ده آیه دیگر قرآن، داستان موریانههای انساننمایی است که همیشه در میان امت پیامبران بوده و لولیدهاند و امت هیچ پیامبری را نمیتوان یافت که دچار این آفت نبوده باشند. این موریانهها که در اسلام به نام منافق، فاسق، مُرجف و... معروفند در ادیان دیگر به نام خود خوانده میشوند و هر کدام نام خود را دارند. قابیل که پیغمبرزاده بود و به ظاهر برای خدا انفاق کرد ولی کِرم ایمانخوار نفاق او را به کشتن برادر بیگناهش واداشت. شمعون و یهودا نیز که پیغمبرزاده و برادر یوسف نبی(ع) بودند، همسر نوح(ع)، همسر لوط(ع)، سامری، یهودای حواری عیسی(ع) و... منافقین مدینه که گرد رسول خدا جمع شده بودند. با او مینشستند و برمیخاستند و میگفتند و میشنیدند ولی اثر نمیگرفتند و دائماً غر و نق میزدند و روحیهها را داغان و پیچ شُل میکردند و مواقع حساس، رشتهها را پنبه میکردند و نُه مَن شیر را میریختند. مثل جنگ احد... و لَعَنَ اللهُ مَن تَخَلَفَ عَن جَیش أُسامَه.
اخلاق این قوم بدقلق، بعد از سقیفه عیانتر شد وقتی که رود را از چشمه جدا کردند و راه را بریدند و بیراهه کردند. سه جنگ بزرگ جمل و صفین و نهروان با همین به ظاهر مسلمانانی بود که بر امام و خلیفه شوریدند و کافر شدند و وقت هدایت امت توسط امامشان را گرفتند. با دخیل بستن به شتر موقرمز و قرآن به نیزه بستن و «لاحُکم إلا لله» گفتن، به تفرقه و جنگ داخلی رو آوردند و برادرکشی را باب کردند. عدالت علی(ع) را تاب نیاوردند و توانش را فرسودند و فرقش را شکافتند و امیرالمؤمنین اگرچه چشم فتنه را کور کرد ولی ای کاش فرصت میکرد تا آن چشم لوچ را از حدقه بیرون آورد و راحتمان میکرد. هم با صلح مخالف بودند هم با جنگ. هم به گرمی هوا معترض بودند و هم به سردی آن. هدفشان غائله بود و بلوا. غوغازیستانی بیریشه که ای کاش نسلشان منقرض میشد. با امام مجتبی(ع) هم همینگونه بودند و سیدالشهدا(ع) را نیز همینها دعوت کردند و داغ بر دلمان گذاشتند. آه از مهماننوازانی که در دشت بلا، میزبان سیراب و کام میهمان خشکیده است.
اینها تا امروز و در انقلاب ما نیز بسیار وجود داشته و دارند و خواهند ماند؛ از همان سه فرقهای که امیرالمؤمنین به آنها مبتلا بود. در انقلاب، منافقینی که اسلحه کشیدند هلاک شدند ولی منافقانِ پنهان، ماندند. و بیش از آنها مذبذب و بیش از آنها حزب بادی و کمعقل ماندند. وجود اینان در جامعه دینی به این معنی نیست که مؤمنین از دین خود امرار معاش میکنند و نیرنگ جزو دین است، نه. از این بابت است که جامعه دینمحور و اخلاقی که فضیلت انسانها بر طهارت و برتری به تقواست، عدهای فرصتطلب و نخاله را که هویت مستقلی ندارند برای کسب وجهه، به گندمنمایی و جوفروشی وامیدارد و آنها به کسوت مؤمنین درمیآیند تا برای خود، آبرویی رو به راه کنند و اعتبار بگیرند. با علی نماز میخوانند و بر سفره معاویه مینشینند. اگر جامعه بر مدار اصولگرا باشد، اصولگراتر از همه میشوند. اگر اصلاحطلب بشود اصل اصلاحات میشوند و اگر بنفش مد شود بنفشه میشوند. این بیماران اگر در پُست و مقام باشند، برای حفظش به هرکاری دست میزنند و هر حرفی میگویند. شاید نتوان در تاریخ، الگویی گویاتر از شبث بن ربعی برای این طایفه معرفی کرد.
این قشر کمبهره از معرفت و انصاف و پرتزویر، باعث بدبینی سادهدلان و سطحینگران به دین میشوند و اگر خود، دشمنی عیان نکنند، بهترین ابزارِ تخریبِ دینِ در دسترس دشمنان بوده و هستند. با شپشی که دشمن به کلاهشان میاندازد، چنان به هیجان میآیند که گاه بیش از توقع دشمن اوضاع امت و مملکت را به هم میریزند. گزافه نیست اگر بگوییم کِشتی بیشتر پیروزیهای بزرگ دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی بر امواج جهل و توهم و تزویر اینان حرکت کرده است. جاهلانشان نه میدانند کی سخن بگویند و چگونه بگویند و نه میدانند کی باید سکوت کنند و برای چه. و عاقلانشان که دست در دست دشمن دارند و ارادتی پنهانی به اجانب و قولی در خفا به حربیان دادهاند، خوب میدانند که چگونه ایمان مسلمانان را بلرزانند و اتحاد را فرو بریزانند. این وجیزه درصدد شخصیتشناسی و تیپولوژی این موجودات نیست وگرنه گونههای مختلفی از اینان را با رفتارهایشان میتوان برشمرد که متأسفانه در تاریخ ثبت است که بسیاری از پیروزیهای تاریخی پیامبران را همین جانوران جویدهاند و جفاها کردهاند و «أُولئِکَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَیْهِمْ لَعْنَهًَْ اللهِ وَ الْمَلائِکَهًِْ وَ النَّاسِ أَجْمَعین».
وجود این گروهها، همیشه موجب طعنِ دهنبینان و کوتهنظران بوده است که میگویند «دین آفت تودههاست»، «دین تظاهر میآورد»، «دین ریاکار میآفریند»، «دینداران تزویرگرند» و... و از همه تفکرات و مبارزات سیدجمالالدین اسدآبادی با انگلیس و تفرقه انگلیسیِ بین مسلمین، همین یک جمله غلط و منتسب به او را مدام تکرار میکنند که «به غرب رفتم اسلام دیدم ولی مسلمان ندیدم و به مشرق برگشتم اسلام ندیدم، ولی مسلمان دیدم» و امثال اینها که دائماً بهصورت شبکهای و توسط ستون پنجم و موریانهها در جامعه تزریق میشود و به وفور در دست و بال عوام مردم است. غافل از اینکه اینها همه از سنخ همان جنگ روانی است که کمی از سابقه تاریخی آن گفته شد. متأسفانه باید گفت آن روحیه و روش شیطانی که باعث شد به خانه لوط نبی حمله آورند یا مردم را به داوود نبی(ع) بدبین کنند یا به مریم عذرا(س) تهمت بزنند یا... یا در داستان افک و... هنوز زنده است و در میان مردم. و حکایت چسبندگی آن به جامعه حکایت چسبندگی انگل است به موجودات زنده.
امروز هم برخی مأموریتی جز حاشیهسازی و هزینهتراشی ندارند و نمیدانند که مردم میدانند داستان آقاسلطان و دختر آبی و قرمز و استادیوم بهانه نخنمای نادرستی دشمنان است و گرنه اگر کسی به دنبال حل مشکلات بانوان است و خدا میشناسد باید بداند مشکل امروز زنان جامعه، مورد سوءاستفاده قرار گرفتن، نه از سوی اراذل و اوباش، بلکه از جانب گروههای سیاسی زاویهدار با انقلاب و برخی ستون پنجمهای پُستگرفته است که برای به دست آوردن یا حفظ صندلی سبز و سیاه، به هر قاذوری خود را میآلایند. گروهی هرکاری میکنند جز مسئولیت خود، و نمایندگی هر کسی را میکنند جز مردم، و در هر نامربوطی دخالت میکنند جز آنچه به آن مأمورند و برایش رأی و حُکم گرفته و قسم خورده و حقوق میگیرند. البته نباید غافل شد از: ایام انتخابات و نیاز به جیغ کشیدن و جلب توجه و نیاز به پرت کردن حواسها از برجام و ارابه تحریمها که گفته شد شکسته و خباثت جدید کانادا که خانه دوم برخی مدیران و آقازدگان است و مؤاخذه نکردن آنها که میگفتند زبان دنیا را بلدند و... و شکسته شدن ابهت آمریکا و غرب و روسیاهی آلسعود و شکست رژیم صهیونی و شروع قوس صعود جبهه مقاومت و... که همه اینها را میتوان در تحلیلها جا داد.
زمانی زنی، توسط شوهرش که شهردار سابق تهران و تحصیلکرده ماساچوست بوده و کارنامهاش پر است از مقام و منصب و مدیریت، از مشاور اقتصادی رئیسجمهور و... تا وزیر علوم، وزیر آموزش و پرورش، رئیس سازمان برنامه و بودجه، عضو شورای شهر تهران، رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری و... در دولتهای جنگ، سازندگی و اصلاحات و اعتدال؛ به ضرب گلوله کشته میشود و توسط عدهای به بدترین تهمتها متهم میشود ولی هیچکس از نمایندگان مجلس، دولتیها، سیاسیون همحزبیهای ضارب و...، مدالگرفتگان نوبل، سلبریتیهای همسو با باد، شبکههای ماهوارهای سمپات، خاله قزیهای سیاسی و... کلمهای در دفاع از مقتول نمیگویند و حتی خودشان آن بینوا را پرستو صدا میکنند و... و به هرحال، با پادرمیانی یا هرچه، قاتل از قصاص میرهد و همین خیل هماهنگ، باز هم از هیچ حقی دم نمیزنند و توهینهای خود به مقتول را پس نمیگیرند و....
و حالا کافی است در کشور 85 میلیونی، خطایی از یک فرد مذهبی سر بزند یا کسی امر به معروف کند و بادی از دماغی کم شود یا قوه قضا خرخره مفسدی را بفشارد و نیروی انتظامی به تکلیف قانونی خود عمل کند یا دختر بیحجابی دلپیچه کند یا بینوایی، قرصنخورده به خیابان بیاید و کاری بکند و... آنگاه همین کذاها بهصورت خودجوش ولی سازمانیافته! هرکدام زحمت مدیریت گوشهای از پروژه علیه مردم و انقلاب را بر عهده میگیرند. یکی آرتروزش را پای چادر مینویسد. آن بیحجاب، شپش خود را از چارقد میداند. یکی ارث نداشته خود را از سفره انقلاب میقاپد. یکی به دهه شصتیها توهین میکند. یکی برای زاییدنش در خارج، تنگ بودن فضای سیاسی و فرهنگی داخل را بهانه میکند. یکی فراری از مالیات و سربازی و کنکور ملی را فرار نخبگانی مینامد و... و یکی هم که اصلاً از موضوع خبر ندارد فقط هوار میکشد و یک عده دیگر هم به اسم روشنفکری، توئیتهایی میزنند که اصلاً معلوم نیست یعنی چه و یک عده هم در این وسط پشتسرِهم فقط میگویند «در مورد دیگران قضاوت نکنید» ولی دائماً برای خندانندهشو بودنِ به هر قیمت، پدر و مادر و مردم خود را تحقیر میکنند و... و بعداً هم معلوم میشود که داستان «فیک» و قلابی بوده و سرِکاری و سناریوی دشمنان باهوش... و راز ادامه این حکایت تکراری شاید همین است که خبیث از طیب مشخص شود. همین.
ذهنیت عمومی درباره فساد بیشتر متوجه دریافت رشوه یا دزدی و اختلاس فلان مقام اداری است. در حالی که مردم با وجه مهم دیگری از فساد و تقلب مواجه هستند که بسیار گسترده و ویرانگر است. موضوع این فساد، خرید و فروش متقلبانه املاک یا سایر چیزهایی است که نیازمند سند رسمی هستند. این تقلب و فساد که زندگی هزاران نفر را زیر و رو میکند و اعتبار مالکیت را مخدوش میکند، ریشه در تقدم مفهومی شرعی به معیاری رسمی دارد که ناشی از تفسیر شورای نگهبان از شرع بدون توجه به جایگاه حکومت و سند رسمی است. ظاهراً در لایحه در دست تصویب جدید تجارت نیز ممکن است این مشکل بدتر از پیش شود و اعتبار نهاد مالکیت را که رکن مهم توسعه اقتصادی است، بیش از پیش متزلزل کند. قضیه از این قرار است که اگر شخصی مالک ملک یا خودرو یا... باشد و آن را با اسناد عادی بفروشد و بعداً اصالت این خرید و فروش در دادگاه اثبات شود، سپس همین ملک را به شخص دیگری که بیاطلاع از معامله اول است با اسناد رسمی بفروشد و پول هر دو را بگیرد، شخص اول میتواند ادعای مالکیت کند و سند مالکیت شخص دوم باطل و بهنام اولی صادر خواهد شد.
شخص دوم باید تحت عنوان کلاهبرداری از فروشنده شکایت کند. فروشندهای که معمولاً پس از فروش غیب میشود!
منطق شرعی ماجرا این است که معامله اول صحیح و کامل است، پس مالک ملک خریدار اول است و فروش دومی باطل و به نوعی کلاهبرداری است، این منطق از نظر شرعی موجه است. ولی منطق رسمی ماجرا فرق میکند. در منطق رسمی قطعیت معامله زمانی است که سند رسمی صادر شود و هر کس که سند رسمی دارد، مالک واقعی است و از نظر رسمی خریدار اول باید علیه فروشنده شکایت کند. این دو منطق به کلی با یکدیگر تفاوت دارند. در منطق شرعی، خریدار اول مسئولیت چندانی ندارد و میتواند با سند عادی ملک را بخرد و خیالش از بابت خرید راحت باشد، ولی او چون با این کار خود، امکان فروش رسمی را برای فروشنده فراهم میکند، به نوعی زمینهساز فساد است. ولی هنگامی که دچار مشکل میشود به حکومت که مرجع تولید سند رسمی است مراجعه میکند و حکومت نیز سند رسمی خود را کنار گذاشته و به نفع سند عادی رأی میدهد!
در منطق رسمی قضیه فرق میکند. این منطق معتقد است که خرید و فروش باید شرعی باشد ولی اگر قرار است دادگاه و حکومت حامی معامله و ضامن آن باشند، خریدار موظف است این کار را بهصورت رسمی انجام دهد و حکومت مسئولیتی دربرابر کمتوجهی خریدار به این مسأله ندارد و هر کس که سند رسمی دارد، آن را معتبر میداند. این نگاه مانع فساد میشود و اجازه نمیدهد که فروشنده وسوسه فروش دوباره پیدا کند. تأسیس قاعده کد رهگیری در معاملات املاک برای این است که فروشنده نتواند یک ملک را به دو یا چند نفر بفروشد.شورای نگهبان به لحاظ شرعی منطق اول را میپذیرد، در حالی که این شورا در حکومت است و باید از منطق رسمی دفاع کند، زیرا قدرت و اعتبار آن شورا بواسطه حکومت است، پس نمیتواند اسناد رسمی حکومت را دربرابر اسناد عادی بیاعتبار یا کماعتبار کند. حکومت میتواند شرط ضامن و شاهد بودن خود را که همان سند رسمی است به شروط اعتبار معامله اضافه کند.
این تفاوت از آنجا ریشه میگیرد که در قدیم و جوامع روستایی و کوچک، اسناد عادی معتبر بود و نمیشد یک ملک را به دو یا چند نفر فروخت زیرا فروشنده و خریداران احتمالی همه یکدیگر را میشناختند، ولی در نظام جدید که در شهری چون تهران میلیونها ملک و سند رسمی وجود دارد و میلیونها نفر خریدار و فروشنده هستند، کمتر خریداری میتواند فروشنده را بشناسد و اشخاص ثالث نیز آنان را نمیشناسند. لذا باید مرجع دیگری باشد که جانشین اعتبار و وثاقت معاملات در یک نظام کوچک روستایی شود. این جانشین همان سازمان ثبت و اسناد رسمی است. وکلا و قضات بخوبی میدانند که هزاران مورد از این نوع کلاهبرداریها وجود دارد که ذهن و روان مردم را دهها برابر فسادهای اداری رنج میدهد و هزاران نفر را به خاک سیاه نشانده و به همین اندازه افرادی را بهصورت متقلبانه ثروتمند کرده است. متقلبان نیز پولها را تبدیل به ارز کرده و در تورنتو و سیدنی و... مشغول گذران زندگی هستند. از این نوع تعارضهای فکری در نظام حقوقی ما بسیار فراوان است و با کاهش نظارتهای اجتماعی و اخلاقی، فراوانی آنها بیشتر نیز خواهد شد. اکنون که توجه همگان به فساد و تقلب جلب شده است باید به این موارد بیشتر توجه کرد تا بازداشت و محاکمه کسانی که بهدلیل ضعفهای قانونی در این راه وارد شدهاند. امیدواریم در قوانین جدید این مشکل برطرف شود و نه تشدید.
آرامکو یکی از بزرگ ترین شرکت های نفتی جهان است به طوری که بر پایه نظر کارشناسان حوزه نفتی، جهان امروز بدون نفت آرامکو بی معناست و بازارهای انرژی جهان یکی از مشتری های اصلی این شرکت هستند. شرکتی که سلطنتی است و تحت مدیریت خاندان سعودی اداره می شود و در واقع وظیفه عابربانک این خانواده سلطنتی را بازی می کند. بارها مواضع سیاسی و اقتصادی این شرکت به جنجال خبری تبدیل شد اما پیش از حمله پهپادی انصار ا... آرامکو هیچ گاه به عنوان یک تحلیل نظامی و امنیتی مورد توجه مطبوعات قرار نمی گرفت. با حمله پهپادی انصار ا... به آرامکو نگاه ها به این شرکت بازگشته و تحلیل های گوناگونی منتشر شده است. با این حال نگاه مجدد به این حادثه از جهت دیگر اهمیت ویژه ای دارد.
۱. انصار ا... به وعده عمل کرد. این گروه نشان داد نه تنها از حیات سیاسی یمن قابل حذف نیستند بلکه روز به روز با استفاده از توان داخلی به قدرتی دست یافته که می توان از آن به عنوان توان بازدارنده داخلی یاد کرد. حمله به آرامکو از چند منظر اهمیت راهبردی دارد. از یک سو انصار ا... به وعده پاسخ متقابل و همتراز عمل کرد و از سوی دیگر نشان داد دستش برای اهداف سراسری و پر هزینه علیه ریاض باز است. بر خلاف انتظار روز اول عربستان این حمله با توان داخلی یمنی ها انجام شد و مقاومت در یمن به سطحی از توانایی دست یافت که توانست نیمی از بازار نفت صادراتی سعودی ها را از کار بیندازد. در کنار این موارد انصار ا... و ارتش یمن نشان دادند درباره حوادث جنوب این کشور بی تفاوت نیستند و اگر امارات بخواهد اقدامات ناشیانه خود را ادامه دهد حتما ابوظبی و دبی هدف بعدی است. کما این که مقامات یمنی بارها اعلام کردند در صورت ادامه سیاست های مداخله جویانه امارات، قطعا این کشور در امان نخواهد بود . پیشتر هم خبرگزاری آناتولی با افشای متن جلسه مقامات اماراتی نگرانی و دلهره آنان را در برابر یمن منتشر ساخت که جنجال زیادی برپا کرد. به نظر می رسد در این حمله علاوه بر اقدامات متقابل درخصوص سیاست های بن سلمان توسط یمنی ها، انصار ا... پیامی واضح به امارات فرستاد و نشان داد در مقابل تمامیت ارضی این کشور با احدی مذاکره نمی کند و آینده یمن فقط یمنی - یمنی است.
۲. این حمله یک دستاورد اطلاعاتی و امنیتی ویژه در تاریخ یک صد سال اخیر یمن است. یمنی ها در پرونده اخیر با استفاده از عناصر نفوذی در خاک عربستان، این عملیات را اجرا کردند که برای سعودی ها سنگین تمام شد. آن ها با استفاده از قدرت اطلاعاتی ضمن از کار انداختن سیستم پدافندی این شرکت، پهپادهای خود را از خاک عربستان علیه آرامکو به پرواز در آوردند و اهداف مد نظر را در شرکت آرامکو نابود ساختند. به کارگیری انصار ا... از بیش از یک میلیون یمنی در خاک عربستان در کنار هزاران معترض خاندان سعودی و ارتشی های آزاد شده این کشور در شبه جزیره، دستاوردی است که سعودی ها باور نمی کنند و احساس می کنند استفاده از چنین توانی در اندازه انصار ا... نیست در حالی که انصار ا... نشان داد بهترین بازیگر برای به کارگیری بازیگران دیگر در شبه جزیره است. در چنین شرایطی و برای جلوگیری از سطح آسیب پذیری سعودی ها مجبور شدند به دروغ حمله پهپادی را از خاک عراق اعلام و جنجال جدید بر پا کنند. این در حالی است که یمنی ها پیشتر برد موشکی و پهپادی خود را به عربستان نشان دادند و بیان کردند برای زدن آرامکو و اهداف اقتصادی عربستان هیچ تردیدی ندارند. چندی قبل هم وزیر دفاع یمن با بازدید از نیروهای مستقر در خاک عربستان به آن ها وعده نبرد در میدان جدید داده بود که این وعده عملی شد.
۳. یمنی ها در حمله اخیر توانستند معادلات آمریکا را در منطقه به هم بریزند. آمریکایی ها روی نفت و میزان صادرات آرامکو حساب باز کرده بودند و تصور می کردند می توانند با استفاده از سطح تولید آرامکو بر تهران و محور مقاومت فشار بیاورند. پیشتر مقامات مقاومت اعلام کردند در صورت بروز هر جنگی علیه تهران در کنار آن ها می مانند و از حمایت تهران دست بر نخواهند داشت. با این حال آمریکایی ها پس از حمله آرامکو جنجال جدیدی راه انداختند و کشورهایی چون عراق و ایران را در این حمله متهم کردند. عملیات صورت گرفته بر پایه اطلاعات خود آمریکایی ها بر توان یمنی استوار بوده و امکان دخالت ایران در این عملیات به دلیل اشراف و رصد ۲۴ ساعته ماهوارهای و پایش مرزی یمن وجود ندارد. در واقع جنجال جدید برای طرح مجدد بالا بودن سطح آسیب پذیری توان سلاح های پدافندی آمریکاست. کما این که با سرنگون شدن پهپاد آمریکایی در خلیج فارس، بسیاری از مشتری های آمریکایی ها قرارداد خود را لغو کردند یا تغییر دادند و از این منظر سطح خریدو فروش قراردادهای تسلیحاتی آمریکا با چالش جدی مواجه شد. فراموش نشود فروشندگان و تولید کنندگان تسلیحات در آمریکا بزرگ ترین حامی ترامپ هستند و از دست دادن آن ها می تواند ترامپ را برای انتخابات بعدی سرنگون کند و جمهوری خواهان را از کرسی ریاست جمهوری آمریکا برای حداقل چهار سال دور سازد. از سوی دیگر توان انصار ا... نیز در این عملیات مشخص شد و واشنگتن حاضر نیست این توان به عنوان یک توان بومی توسط رسانه ها مورد توجه و تحلیل قرار گیرد. گروهی که آمریکایی ها آن ها را شبه نظامی و کوچک بر میشمردند و حتی توان مبارزه کلاسیک نداشتند به جایی رسیده که بزرگ ترین سامانه پدافندی آمریکایی را در عربستان از کار انداخته و منافع اقتصادی و امنیتی کاخ سفید را تهدید می کند.
اقدام اخیر انصارا... و نیروهای انقلابی یمن در حمله پهپادی به تاسیسات نفتی عربستان درحقیقت شکست افتضاح آمیزی برای آمریکا، غرب و ائتلاف عربستان تلقی میشود. از آنجایی که چهار سال جنگ ظالمانه عربستان و آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان علیه ملت یمن با سکوت جامعه جهانی همراه بود، لذا در طول این مدت نیروهای انقلابی یمن با الگوبرداری از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران تلاش کردند تا با استفاده از امکانات بومی خود سیاست توازن وحشت را با عربستان عملیاتی بکنند. به همین دلیل در طول این مدت انصارا... با بهرهگیری از تجربه میدانی خود به تولید انواع موشکهای بالستیکی و پهپادهای نقطه زن توانستند موازنه قدرت را به نفع خود تغییر دهند. اما حمله اخیر انصارا... به تاسیسات نفتی شرکت آرامکو یک پیروزی سیاسی و میدانی بزرگی برای ملت یمن تلقی میشود. دلیل این امر هم این است که شرکت آرامکو که 50درصد از سهام آن متعلق به آمریکا و 50درصد متعلق به عربستان است، طی هفت دهه گذشته انحصار حفاریهای نفتی عربستان را به عهده داشته.
به همین دلیل این شرکت که بزرگترین شرکت حفاری جهان به شمار میرود، همواره مورد توجه کارتلهای نفتی و جمهوریخواهان آمریکا که بیشترین سهامدار آرامکو هستند را جلب کرد. از سوی دیگر حجم سرمایهگذاری مشترک عربستان و آمریکا در آرامکو از 500میلیارد دلار فراتر رفته است و به همین دلیل آمریکا تمام تلاش خود را به کار گرفت تا این شرکت از حملات موشکی انصارا... به تاسیسات آرامکو جلوگیری کند. اقدام اخیر انصارا... آمریکا و همپیمانان آمریکا را به شدت غافلگیر کرد زیرا حجم صادرات نفتی عربستان پس از این حمله از 10 میلیون بشکه در روز به 4میلیون و 700هزار بشکه تنزل کرده و این امر تلاطم شدیدی در بازارهای نفتی جهان ایجاد کرده است. به همین دلیل آمریکا و شخص مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا که حاضر نیستند به شکست خود و عربستان اعتراف کنند، اکنون درصدد فرافکنی و اتهامزنی و جریانسازی علیه جمهوری اسلامی ایران برآمدهاند.
سوالی که اکنون مطرح است؛ این است که چگونه ایران توانسته پهپادهای پیشرفته را با وجود محاصره دریایی، زمینی و هوایی یمن به انصارا... ارسال کند؟ اگر حقیقتا ایران توانسته به رغم این محاصره شدید انصارا... اسلحه به یمن ارسال کند، ناشی از قدرت فرامرزی ایران و ضعف شدید آمریکا، عربستان و ائتلاف این کشور تلقی میشود. ملت یمن اکنون پس از چهار سال به این نتیجه رسیده که باید با اتکا به امکانات محلی خود عربستان و آمریکا را وادار به تسلیم شدن کند زیرا جامعه جهانی هیچگاه درصدد منع تجاوزات رژیم آل سعود برنیامده است. به هر حال آمریکا از هر شکستی که متحمل میشود، سعی میکند تا از رهگذر بحرانسازی جدید بر این شکست پرده بپوشاند و کشورهای دیگر را مقصر قلمداد کند. پس از حادثه یازده سپتامبر 2001، آمریکا به افغانستان و عراق با عنوان دو کشور عامل تروریسم جهانی حمله کرد اما نتیجه معکوس گرفت. اگر آمریکا حقیقتا انصارا... را جزئی از ساختار ایران میداند، چرا به رغم سلاحهای پیشرفتهای که در اختیار عربستان قرار داده، نتوانسته انصارا... را از صحنه یمن حذف کند؟ آمریکا تصور میکند که ایران عامل کمک به انصارا... است در حالی که مردم یمن بیش از چهار سال است که در محاصره زمینی و دریایی و هوایی بیش از 15کشور غربی و منطقهای قرار دارند و ایران این امکانات لجستیکی را ندارد که بتواند سلاح پیشرفته در اختیار مردم یمن قرار دهد.
درحالیکه تنها شش ماه از دوره ریاست جدید قوه قضائیه میگذرد، نشانههای بارزی از عزم مدیران این قوه در حرکت در مسیر تحقق مطالباتی که رهبر معظم انقلاب اسلامی در حکم انتصاب آیتالله رئیسی به ریاست این قوه مرقوم نمودند، به چشم میخورد که البته نشانههای امیدوارکنندهای برای مردم نیز هست.
تیرماه سال گذشته معظم له در دیدار مسئولان این قوه با اشاره به مسئله اعتمادسازی مردم فرمودند: «ما در مقابل دشمن و بدخواه و توطئهگر و دروغگو و تهمتزن باید با صلابت و قاطعیت عمل کنیم؛ یعنی در مقابلِ آدمِ تهمتزن، در مقابلِ آدم فاسد، در مقابلِ آدم متخلّف باید با قدرت وارد شد. در مقابلِ افکار عمومی نمیشود اینجوری ظاهر شد. در مقابل افکار عمومی بایستی با تواضع، با دلسوزی، با محبت وارد شد و با افکار عمومی تفاهم کرد؛ این خیلی چیز مهمی است، تا بتوانیم اعتماد افکار عمومی را جلب کنیم.»
توجه مسئولان قوه قضائیه به امر مهم ارتقای سرمایه اجتماعی که از طریق تصویرسازی مناسب این قوه در نزد افکار عمومی تحقق مییابد، توصیه مهمی است که طی سالهای اخیر مکرراً مورد تأکید معظمله قرارگرفته است. گفتنی است اصلاح ادراک عمومی نسبت به یک نهاد، هم به عملکرد و بروندادهای آن و هم به بازنمایی رسانهای آن بازمیگردد. همچنین در توصیههای رهبر معظم انقلاب اسلامی پدیدار شدن حکمت علمی و کارشناسانه در انتصابات، احکام، گفتار و رفتار قوه، برخورداری از گوش شنوا در همه مراحل قضایی و صبر و حوصله شنیدن از همه شاکیان و متهمان در عین برخورداری از قاطعیت و اقتدار، کاهش اطاله دادرسی، دقت در انتصابات قضایی، توجه به اخلاق، صبر و مهرورزی در مواجهه با مردم و قضازدایی، برجسته گردید. در همین راستا به نظر میرسد مهمترین راهبرد ارتقای سرمایه اجتماعی قوه قضائیه، «مردمی و انقلابی شدن» این دستگاه است. مردمی بودن در قوه قضائیه زمانی تجلی تام پیدا میکند که مردم حقیقتاً این نهاد را ملجأ و پناهگاه خود در مقابل ستم دیگران بدانند. انقلابی بودن این دستگاه زمانی تحقق کامل خواهد یافت که در هیچ پروندهای، ریزودرشت بودن مجرم یا ارتباطات خانوادگی و قدرت و ثروت او مبنای تصمیمگیری در نوع برخورد با او نباشد. برای قاضی و دادگاه نباید هیچ مصلحت و ملاحظهای فراتر از اجرای عدالت و حاکمیت قانون وجود داشته باشد و در کلیت دستگاه قضایی نیز به همین نسبت باید این مبنا حاکم و جاری باشد. باید تلاش کرد هیچ ذینفوذی نتواند مافوق قانون، برادر و معاونش را خط قرمز بداند و مانع رسیدگی به اتهاماتش شود یا آنکه بهواسطه خوشایند و یا عدم خوشایند فلان صاحب قدرت و ثروت حقی پایمال نگردد. به نظر میرسد رویکرد جدید قوه قضائیه، چه در حوزه مبارزه قاطعانه با فساد، خصوصاً از درون قوه و بهویژه بهرهبرداری مطلوب از اختیاراتی که از رهبر معظم انقلاب اسلامی اخذ گردیده و نیز رویکردهای مثبت این قوه در حوزه اقتصادی و اجتماعی که به کمک هرچه بیشتر این قوه به حل مشکلات کشور و افزایش رضایتمندی عمومی انجامیده، گامهای مثبت و امیدوارکنندهای که نشان از شروع خوب دوره جدید قوه قضائیه دارد و امید است این روند امتداد و بلکه تضاعف یابد.
اما نکته مهم دیگری که نباید از آن غافل شد، پاسخ عملی و روشنی بود که رویکرد اخیر قوه قضائیه به شبههافکنیهای دشمنان و جریانات ضدانقلاب علیه نظام داد. اتهام وجود فساد سیستمی به نظام –که به مفهوم آلوده شدن نهادهای نظارتی و پیوستن آنها به زنجیره فساد است- در حالی مطرحشده که همواره این خود نهادهای نظارتی و قضایی کشور بودهاند که فساد را کشف کردهاند و با آن برخورد نمودهاند. رهبر معظم انقلاب اسلامی سال ۱۳۹۶ در دیدار دانشجویان فرمودند: «فساد در کشور سیستمی نشده. هر کس میگوید سیستمی است بیخود میگوید. فساد سیستمی یکچیز دیگر است. فساد سیستمی در زمان حکومت طاغوت بود؛ سیستم بهطور طبیعی فسادآور و فسادپرور بود، یعنی باید آدم میگشت تا آدم سالم در آن پیدا میکرد؛ امروز اینجوری نیست؛ البتّه فساد هست، فسادهای بدی هم هست، [امّا]موردی است و باید برخورد بشود. حالا اینکه شما میگویید بایستی شفّاف باشد، شفّافسازی [بشود]که من یادداشت کردم، نکته بسیار درست و خوبی است، این بهجای خود محفوظ، منتها اینجور نیست که فساد، سیستمی باشد؛ فساد موردی است و این فسادهای موردی را میشود علاج کرد.» بهواقع باید گفت قاطعیت قوه قضائیه در امر فساد در ماههای اخیر که حتی به برخورد جدی با برخی خویشاوندان نزدیک مسئولان نیز انجامید، در عمل بر شبهه وجود فساد سیستماتیک در کشور خط بطلان بزرگی کشید و کوچکترین شبهات در این زمینه را برطرف کرد که این خود دستاورد مهم و درخور تقدیری است.
«محمدحسین رنجبران» مدیرکل روابطعمومی صداوسیما طی دو روز گذشته گفته بود هجمه به صداوسیما در آستانه انتخابات طبیعی است و رسانه ملی را دربست برای خود میخواهند. اما در خصوص این اظهارنظر این سوال پیش میآید که رسانه ملی در پرداختن به مشکلات، عملکردی بیطرفانه و البته غیرانحصاری دارد؟ اگر نخواهیم به گذشته برگردیم شاید نمونه نقض سخنان آقای رنجبران در رویکرد اخیر صداوسیما در خصوص یک پرونده خودسوزی بود که در آن اتهاماتی به برخی نمایندگان مجلس شورای اسلامی زده شد و علی مطهری در نامهای خواستار پاسخگویی به این اتهامات شد.
در نامه مطهری البته به سابقه بیتوجهی رسانه ملی به درخواست مرحوم هاشمیرفسنجانی نیز اشاره شد و البته هنوز پاسخی از سوی صداوسیما و روابطعمومی آن(محمدحسین رنجبران) در خصوص درخواست آقای مطهری داده نشده است. همین رویکرد البته نشان میدهد رسانه ملی که به گفته رنجبران به اقتضای زمان و فراخور موضوع باید به مباحث ورود و کنکاش کند و به روشنگری ابعاد مختلف ماجرا بپردازد؛ چندان روشنگرانه و با تجمیع نظرات موافق و مخالف به موضوع ورود نکرده است. هرچند رنجبران مخاطبان 80 درصدی صداوسیما را گواه عملکرد مثبت خود میداند، اما حداقل به گواه برخی نظرسنجیها که از سوی برخی سایتها انجام گرفته است حدود 90 درصد از مخاطبان صداوسیما در ماجرای خودسوزی، نتوانست افکار عمومی را قانع کند. از سوی دیگر عملکرد صداوسیما به خصوص در چند سال گذشته نشان داده است در پرداختن به موضوعات چندان بیطرفانه قضاوت نکرده است.
چنانکه در ماجرای هجمه به تیم دیپلماسی دولت هیچ فرصتی برای پخش آرای موافق راهبردها و برنامههای دستگاه دیپلماسی کشور داده نشد. رنجبران در بخش دیگر سخنان خود البته رسانههای منتقد را متهم به بسیج برای هجمه به این سازمان کرده است، درحالیکه این گزاره خود گواه نقدناپذیری رسانهای است که معتقد به هجمه است و نه نقد. همچنین وی در بخش دیگر سخنان خود گفته بود: «قطعا ورود به برخی مباحث مهم روز و مورد سوال مردم و روشنگری درخصوص آن خوشایند برخی نیست، اما سازمان صداوسیما تنها منافع ملت را در نظر میگیرد و تسلیم فشارها و سهمخواهیها نخواهد شد.»
حال باید پرسید معیار و متر صداوسیما برای درنظرگرفتن منافع ملت چیست که حتی فرصت پاسخگویی به هجمهها را هم نمیدهد. درحالیکه دولت با همه کاستیهایش (که باید مورد نقد قرار گیرد) برخواسته از رای ملت است. به نظر میرسد معضلی که گریبان صداوسیما را گرفته است نشستن از منظر حقبهجانب و تعیین منافع ملت از دیدگاه سلایق شخصی است. گو اینکه تعطیلی برنامه پرمخاطبی مانند 90 هم از منظر منافعی بوده که مدیران وقت صداوسیما برای ملت در نظر گرفتهاند. با این همه شاید بهتر باشد که حتی اگر مدیران صداوسیما تصور آن را دارند که در پرداختن به موضوعات مواضع بیطرفانه و فراجناحی عمل میکنند ضمن استناد به آرای مخاطب 80 درصدی گروهی از اساتید و دانشجویان رشته علوم ارتباطات را در تحلیل محتوای برنامههای صداوسیما به یاری بطلبند تا شاید با استناد به مباحث علمی بر بیطرف نبودن خود واقف شوند.
اگرچه بارها، دلسوزان گفتهاند و ما هم در حد توانمان هشدار دادهایم، اما چون هنوز زمزمههایی برای مذاکره مستقیم با آمریکا در میان مسئولان دولت و برخی نمایندگان مجلس شنیده میشود، لازم است یکبار دیگر و از زاویه دیگر، سرانجام برجام، دیپلماسی لبخند، تماس تلفنی رئیسجمهور کشورمان با اوباما، قدم زدن وزیر خارجه با جان کری و هر آنچه سادهدلان کماطلاع، تنشزدایی و سیاست درهای باز مینامند را یادآور شوم.
آیا دولتمردان هنوز به این نتیجه نرسیدهاند که دقیقاً در همان دورههایی که به آمریکا لبخند میزنیم، بیشتر خنجر میخوریم؟ یادتان رفته که در همان دورانی که رئیسجمهور کشورمان در سازمان ملل از گفتوگوی تمدنها میگفت و به غرب متمایل بود، رئیسجمهور آمریکا، ایران را محور شرارت مینامید؟ کدامیک از وزرای خارجه اخیر، توسط دولت آمریکا تحریم شده است، غیر از جناب ظریف که بیشترین تعامل را با مسئولان آمریکایی داشته است.
تجربه البته کم نیست، در خانه اگر کس است، یک حرف بس است. اقدامات خصمانه این روزهای دولت کانادا را ازنظر بگذرانید. انگار برگهای دفتر تاریخ و دوران دولت هفتم و هشتم است که خط به خط، تکرار میشود. در دولت اصلاحات، سالهای ابتدایی، روابط تهران و اتاوا، نزدیک و نسبتاً گرم بود، نه حاشیه و چالش چندانی وجود داشت و نه مسئولان وقت دو کشور، موضعگیری خاصی علیه هم میکردند، تا اینکه تغییراتی در هیئت حاکمه آمریکا اتفاق افتاد. بوش پسر، بهعکس بیل کلینتون، جنگطلب و ناآرام بود و در مواضع رسمی، دنیا را به دودسته تقسیم میکرد، یا با ما یا بر ما و کانادا هم که همواره، سیاستهایش را بهوقت واشنگتن تنظیم میکرد، روزبهروز از ایران دور شد. دقیقاً دو سال مانده به پایان دولت رئیسجمهور اصلاحات، دولت کانادا به بهانهای واهی، علیه ایران مواضع خصمانهای اتخاذ کرد و ارتباط دو کشور به تیرگی گرایید. دادگاهی در کانادا علیه کشورمان حکم صادر کرد و سفیر کانادا، تهران را ترک کرد.
داستان برایتان آشنا نیست؟ کافی است بهجای دولت کلینتون و بوش، در همین ماجرا، اوباما و ترامپ را جانشین کنیم. امروز هم مانند سال ۸۲ که دو سال به پایان دولت اصلاحات مانده بود، ۲ سال به پایان دولت بهاصطلاح اعتدال مانده است. باقی داستان همان است، ارتباطات خوب ابتدای کار، چالشهای سالهای پایانی، رأی دادگاه کانادایی و حالا حتماً شنیدهاید که این بار کانادا، اموال دولت ایران را به حراج گذاشته است!
البته آنچه بااهمیتتر است و متأسفانه به حراج گذاشتهشده، تجربه تاریخی و ملی ایران اسلامی است، خدا کند که دیگرکسانی در این کشور بر سرکار نیایند که یا کمحافظه یا بیشازحد ساده باشند. به مسئولان دولت فعلی کشورمان هم باید گفت که در دو سال مانده به پایان مسئولیتتان، اگر انتقادات مشفقانه دلسوزان را هم نادیده میگیرید، حداقل تجربیات خودتان و همفکرانتان را هرروز، پیش چشم نگاهدارید.
ارسال نظرات