روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
حمله روز شنبه پهپادهای یمنی به دو پالایشگاه مهم نفتی عربستان، آنقدر کوبنده بود که از آن به «بزرگترین شوک نفتی» 20 سال اخیر یاد شد. اهمیت عملیات پهپادی مقاومت یمن از یک سو به خسارتی که وارد کرد و از سوی دیگر به «سازنده» و «هدایتکننده» آن باز میگردد.
این خسارت و پیامد آن میتوانست در یک حادثه طبیعی که هر از چند وقت یکبار در یک نقطه زمین اتفاق میافتد، روی دهد، اما از آنجا که امکان تکرار برنامهریزی شده این رویداد وجود دارد، پیامد آن بسیار فراتر است. آنچه در این صحنه اتفاق افتاد فقط انهدام دو پالایشگاه بزرگ در مناطق خریص (Kharis) و بقیق (Baghigh) نبود بلکه عبور پهپادهای یک کشور که در حاشیه نگه داشته شده بود و اصابت به قلب پالایشگاههایی بود که از سوی سیستمهای دفاعی پرآوازهترین کشور تحت پوشش به ظاهر مستحکم امنیتی قرار داشت.
در واقع در این صحنه شاهد یک اتفاق راهبردی هستیم و اصلاً بیراه نیست که وزیر دفاع یمن میگوید کشورش حاضر است پوشش امنیتی عربستان را برعهده بگیرد و به این کشور سلاحهای پیشرفته و کارآمد بفروشد. درخصوص این رویداد نکات زیر اهمیت دارند:
1ـ انفجار مهیب روز شنبه دو پالایشگاه مهم نفتی که به گفته مقامات آمریکا منجر به کاهش نیمی از تولیدات نفت عربستان گردید و بعد از مدتها به جهش در قیمت نفت منتهی شد، نشان داد آمریکا و عوامل منطقهای آنان بسیار آسیبپذیر میباشند و هیچ نقطه امنی برای تأسیسات و مایملک آنها وجود ندارد.
با توجه به اینکه حدود یک ماه پیش هم، مقاومت یمن با ده فروند هواپیمای بدون سرنشین به تأسیسات نفتی الشیبه سعودی واقع در 10 کیلومتری مرز امارات حمله کرد و ضربات سنگینی به این تأسیسات وارد نمود، به نفع سعودیها بود که یک ماه پیش به تجاوز خود علیه مردم مظلوم یمن خاتمه دهند.
دولت سعودی در آن تاریخ، علیرغم آنکه بارها طعم تلخ شکست از یمنیها را چشیده بود لجاجت کرد. حال آنان با یک صحنه بزرگتر مواجه گردیدهاند. یکی از این پالایشگاهها فاصله چندانی با ریاض، پایتخت سعودی نداشته است و این نشان میدهد اگر از نظر مقاومت یمن ضرورتی داشته باشد، دفعه دیگر این ریاض است که بهطور گسترده مورد حمله قرار خواهد گرفت.
این در حالی است که پوسته حفاظتی پالایشگاههای آرامکو از پوسته دفاعی ریاض ضخیمتر است. با این وصف اینک این سؤال وجود دارد که بعد از این ماجرا، عربستان چه کار خواهد کرد؟ آیا به سیاست بیخردانه کنونی ادامه میدهد و یا در ریاض قوه عاقلهای وجود دارد که جلوی ادامه خسارت را بگیرد.
2ـ حمله پهپادهای مهاجم انصارالله به تعبیر دو روز پیش روزنامه اسرائیلی جروزالمپست، «تشدید تنش جدی» بود. یکی از دو هدف مورد تهاجم در یک ماه اخیر در نزدیکی امارات قرار داشت. سیگنالهای دو ماه اخیر امارات این انتظار را بهوجود آورد که این کشور میدان یمن را ترک میکند، اما تحولات نظامی و سیاسی یک ماه اخیر جنوب یمن به این انتظار پایان داد و معلوم شد امارات کماکان به تجاوزات خود علیه مردم یمن ادامه خواهد داد.
حالا مقاومت یمن با عملیات پهپادی علیه خریص و بقیق علامت جدیدی را به امارات نیز داده است. امارات نمیتواند به سیاست منافقانه و ریاکارانه کنونی ادامه دهد و باید بداند تجزیه یمن جرمی بزرگتر از جنگ علیه یمن است. اگر در ابوظبی و دبی مردان عاقلی وجود داشته باشد، سریع عقب میکشند و خوب و بد یمن را به مردم آن واگذار میکنند.
اتفاق یک ماه پیش الشیبه و یا اتفاق سه روز پیش خریص و بقیق اگر در دبی یا ابوظبی روی دهد، چیزی از این دو امارت باقی نمیماند و امارات به یک کشور پرریسک تبدیل میشود. اخطار هفته پیش رهبر مقاومت یمن به امارات از این منظر خیلی مهم بود.
امارات باید بداند تفاوتی میان امثال پمپئو با امثال عبدالملک و نصرالله وجود دارد. پمپئو میگوید ماجرای پرطنین سه روز پیش پالایشگاههای استان الشرقیه کار ایران است، بعد از آن هم کاری از دستش برنمیآید و یک سناتور آمریکایی برای اینکه از دامنه افتضاح آمریکا بکاهد، میگوید البته فنآوری پهپادهای مهاجمی که خریص و بقیق را به جهنمی تبدیل کردند، مربوط به ایران بود، نه خود پهپادها و نقطهای که از آن به پرواز درآمدند! اما وقتی عبدالملک و نصرالله آشکارا میگویند مسئولیت کاری برعهده رژیم عربستان یا رژیم اسرائیل است، معنایش این است که مخاطب باید در انتظار ضربات کوبنده آنان باشد. امارات و عربستان باید با دقت به تجزیه و تحلیل این تفاوتها بپردازند و وقت خود را در رسیدن به موضعی درست در پرونده یمن تلف نکنند.
3ـ عملیات پرطنین روز شنبه مقاومت یمن علیه تأسیسات عظیم نفتی سعودی، قدرت عملیاتی مقاومت یمن را به خوبی نشان داد. یک روزنامه رژیم صهیونیستی با اعجاب از «توانایی اپراتورهای هواپیماهای بدون سرنشین» مقاومت یمن سخن گفت.
واقعیت این است که حجم خسارت وارده به تأسیسات عظیم نفتی در استان الشرقیه از قابلیت نظامی و اطلاعاتی پهپادهای ساخت یمن پرده برداشت. کاملاًً معلوم است که این هواپیماها میزان قابل توجهی مهمات را با خود حمل و 1050 کیلومتر مسافت را طی کردهاند.
حجم آتش نشان داد که همه موشکهای مقاومت یمن که از سوی اپراتورها شلیک شدهاند، به هدف اصابت کردهاند و خود اصابت آنان نیز از اطلاعات بدون خدشه طرف یمنی حکایت میکند که اینترکیبی از سیستم پیشرفته و سنتی بوده که در بیانیه مقاومت یمن به آن اشاره شد. ضربه نظامی، امنیتی روز شنبه آنقدر سنگین و پرمعنا بود که آمریکا، عربستان و اتحادیه عرب را به پرت و پلاگویی انداخت.
وزیر خارجه آمریکا در اولین موضع، ایران را مسئول حادثه و عامل آن معرفی نمود و بعضی دستگاههای اطلاعاتی آمریکا که نمیخواستند برای این عملیات دقیق منشأ یمنی قایل شوند، در پی سخن پمپئو رفتند تا بلکه سرنخی از سرزمینهای جنوب ایران پیدا کنند ولی ناکام ماندند از آن طرف این سخن پمپئو در برابر قدرت و کارآمدی سیستم دفاعی و سیاسی آمریکا علامت سؤال جدی قرار میداد و لذا یک سناتور شدیداً ضدایرانی آمریکا به صحنه آمد و گفت صرفاً فنآوری این پهپادها متعلق به ایران است.
اروپاییها ضمن اعلام همبستگی با عربستان و محکوم کردن این اقدام، از متهم کردن ایران و یا بهکار بردن عبارات گزنده علیه مقاومت یمن خودداری کردند، اما اتحادیه عرب در وضعیتی قرار داشت که نه میتوانست سکوت کند و نه حرف وزینی بزند، لذا ایران را مانند گذشته و با همان ادبیات سنتی محکوم کرد، اما به هیچ اقدامی علیه ایران اشاره نداشت.
امارات که شریک راهبردی عربستان در جنگ علیه یمن بهحساب میآید، بیش از دیگران جانب احتیاط را رعایت کرد در موضعگیری امارات هیچ اشارهای به ایران یا انصارالله نشد و تنها از اعلام همبستگی ابوظبی با ریاض خبر داد. در واقع آنچه در این صحنه بهوجود آمد، نشان داد که بهت ناشی از اقدام دقیق روز شنبه مقاومت یمن، آنان را به «استیصال» رسانده است.
4ـ اقدام روز شنبه انصارالله از سطح بالایی از هوشمندی خبر داد. از نظر زمانی این اقدام در فضای تبلیغاتی ضدفلسطینی نتانیاهو یک ضرب شست بود. نتانیاهو با بنسلمان و بنزاید همپیمانی دارد، او تهدید میکند و در نقطه مقابل آنان یک ضلع مقاومت، ضربه سنگینی را به عربستان وارد میکند.
این نشان میدهد که موازنه عملیاتی در منطقه به نفع جبهه مقاومت است از نظر مکان این عملیات هوشمندانه در استان الشرقیه روی داده که از یک سو قلب پالایش نفت سعودی است و از سوی دیگر کانون اصلی حضور 4/5 میلیون شیعه اثنی عشری است و این به آن معناست که عملیات پهپادی میتواند از سوی مردم بومی پشتیبانی اطلاعاتی شود و این در واقع یک کابوس ویرانگر برای متجاوزان بهحساب میآید.
شاید از همین رو بود که سرویس اطلاعاتی سعودی ابتدا انگشت اشاره را به سمت عراق برد و مدعی شد این عملیات از نقطهای در بیابانهای استان نجف هدایت شده است و بعضی دیگر تلاشکردند تا نقطهای در ربعالخالی را نشان داده و بگویند حوثیها با نفوذ در این بیابان بسیار بزرگ و رمزآلود، توانستهاند عملیات علیه مناطق نفتی خریص و بقیق را هدایت نمایند. اما البته هیچ کدام از این ادعاها جایی باز نکرد و همه قبول کردند عملیات روز شنبه یک عملیات عظیم یمنی است و مقاومت یمن خود به ظرفیت ساخت این جنگافزارهای حساس رسیده است.
ادعای مقامهای امریکایی درباره آمادگی برای مذاکره با ایران و حل مشکلات موجود در روابط دوجانبه موضوع جدیدی نیست بلکه در مقاطع مختلف مطرح شده است. آنچه برای جمهوری اسلامی ایران اهمیت دارد و تاکنون پاسخ درخوری نیافته این است که بدانیم مذاکرات احتمالی چه خاصیتی خواهد داشت.
اینکه صرفاً قرار باشد مسئولان دو کشور در کنار هم بنشینند، حرفهای کلی بزنند و عکس یادگاری بگیرند؛ شاید برای دولت امریکا برد داخلی داشته باشد اما ما نیازی به چنین اقدامات بیمحتوا و شوهای تبلیغاتی نداریم.
مسئولان کشور ما همیشه گفتهاند که برای تأمین منافع ملیمان با گفتوگو، مذاکره و برقراری رابطه با همه کشورهایی که مشروعیتشان را به رسمیت میشناسیم، مشکلی نداریم. حتی با امریکا که به خاطر عملکرد بد گذشتهاش از دایره روابط کشورمان خارج است، برای موضوعات مختلف مرتبط با تأمین امنیت و صلح و ثبات منطقه مذاکره و همکاری کردهایم. مذاکرات درباره افغانستان و عراق نشان دهنده حسن نیت ما و کمک به ایجاد صلح و ثبات منطقه بوده است.
در بحث برجام نیز که تجربه بزرگتری بود، صداقت و حسن نیت طرف امریکایی را در بوته آزمون قرار دادیم و این در حالی بود که فعالیت هستهای صلحآمیز را از طبیعیترین حقوقمان میدانستیم و میدانیم. مذاکرات برجام در حالی بود که ایران عضو معاهده ان پی تی است و بسیارند کشورهایی که با توجه به عدم تعهدشان به ان پی تی و داشتن صدها کلاهک هستهای پرونده هستهای قابل پیگیریتری داشتهاند.
با این حال برای ایجاد امکان راستی آزمایی بیشتر تن به مذاکرات طولانی دادیم که در نهایت تعهدات و وظایفی را برای هر دو طرف برقرار کرد. طرف ایرانی به شهادت گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی از فعالیت صلحآمیز هستهای تخطی نکرده است. ما بر اساس برجام برای مدت محدودی فعالیتهایمان را کاهش دادیم تا شاهد حسن نیت و شفافیتمان باشد.
در مقابل این تعهدات طرف مقابل باید بر اساس برجام و قطعنامه شورای امنیت ضمن فراهم کردن تسهیلات لازم برای فعالیتهای صلحآمیز هستهای و ارائه فناوریهای جدید آن، تحریمهای غیرقانونی و غیرمنطقی وضع شده علیه کشورمان را لغو میکرد.
قرار این بود که روابط مالی و تجاری ما به شکل عادی بازگردد. از جمله فروش نفت و برگرداندن درآمدهای ارزی محدودیتی نداشته باشد. متأسفانه با تغییر دولت در امریکا و روی کار آمدن دولت جدید که منجر به خروج امریکا از برجام شد اجرای همه این تعهدات معلق ماند.
چنانکه بر اثر فشار مجازاتهای وزارت خزانهداری امریکا بسیاری از شرکتهای خارجی از همکاری با ایران سرباز زدند. حال ما برای تصمیمگیری درباره هرگونه مذاکره با ایالات متحده امریکا به گذشته و عملکرد دولتمردان آن نگاه میکنیم. صرف نظر از همه فعالیتهای مداخله جویانهای که امریکا در تاریخ معاصر علیه مردم ما داشته، دولت مستقر در کاخ سفید حائز هیچگونه رفتار اعتماد برانگیزی نیست. زیر پا گذاشتن تعهدات، کاری است که آنها نه فقط در مقابل ایران که در مقابل چین، ژاپن و روسیه و در مقابل تعهدات محیط زیستی بینالمللی انجام دادهاند.
با مشاهده چنین عملکردی از امریکا، مقامات ما نمیتوانند به ادعای مذاکره آنها اعتماد کنند. اینکه آقای دکتر روحانی یا سخنگوی دولت اعلام کردند که لازمه هرگونه مذاکره لغو تمام تحریمهای برقرار شده است، شاید طبیعیترین و کمترین خواستهای باشد که ایران مطرح کرده است.
این حداقل وظیفهای است که دولت امریکا دارد. حال آنکه خواسته حداکثری ملت ما این خواهد بود که امریکاییها از رفتار گذشتهشان نسبت به کشور ما عذرخواهی کنند و ثابت کنند که برای داشتن یک رابطه خوب آمادگی و ظرفیت لازم را در درون خودشان به وجود آوردهاند.
این مهم تنها با اقدامات عملی میسر است. اگر نه سخنرانیهای متناقض هیچ راهی برای تغییر وضعیت باقی نمیگذارد. اینکه یک روز شروط دوازدهگانه تعیین کنند و روز دیگر از مذاکره بدون پیششرط سخن بگویند، اینکه بگویند مشتاق مذاکرهاند اما وزیر خارجه ما را تحریم کنند، اینکه در مسائل منطقهای با فریب و دروغ کشور ما را متهم کنند و در نهایت بگویند که سیاست فشار حداکثری را پیگیری میکنند، حاصلش چیزی جز این نیست که پاسخ بشنوند با چنین شرایطی کسی در جمهوری اسلامی ایران برای نشستن در کنار مقامهای امریکایی، ملاقات و مذاکره شکلی بدون محتوا و بدون پشتوانه که تعهد و اطمینانی هم برای از اجرایش وجود ندارد، مشتاق نیست.
سعودی ها حتی باگذشت 48 ساعت می ترسند ادعایی که وزیر خارجه آمریکا در باره عامل حمله به تاسیسات استراتژیک «آرامکو» گفته و انگشت اتهام را به سوی ایران گرفته، تکرار کنند! جالب این جاست که حتی خود ترامپ هم ادعای وزیرخارجه اش را تکرار نکرد و تنها به تلویح و اشاره، انگشت اتهام به سوی ایران گرفت و از عربستان خواست که مقصر اصلی را اعلام کند! عربستان هم تنها یک ادعای تکراری را بیان کرد: «سلاحی که با آن آرامکو هدف قرار گرفته ایرانی بوده!»
سوال این است که چرا آمریکایی ها و عربستان سعودی از همان ابتدا، بر خلاف اعلام رسمی ارتش یمن که مسئولیت حمله به تاسیسات آرامکو را پذیرفت، یمن را به عنوان عامل این حملات نپذیرفتند تاحالا در مخمصه این که پس چه کسی مقصر است گرفتار نشوند؟
در پاسخ باید گفت، اگر آمریکا و عربستان بپذیرند که یمنی ها پس از 4-5سال محاصره و فقر، تکنولوژی دارند که می تواند دور از دسترس سامانه های پدافندی پیشرفته پاتریوت آمریکا که عربستان مجهز به آن است، هزار کیلومتر را طی کنند و قلب انرژی سعودی را هدف بگیرند، در حقیقت شکست مقابل ارتش ونیروهای مردمی یمن را پذیرفته اند.
در اردیبهشت 96 خبرگزاری ها از قرارداد 450 میلیارد دلاری میان ریاض و واشنگتن در حوزه «امنیت و تسلیحات» خبردادند که 110 میلیارد دلار آن نقد و 350 میلیارد دلار نیز قراردادی 10 ساله بود. ضمن این که در این سال عربستان سعودی بارها برای خرید سامانه دفاع هوایی پاتریوت آمریکا میلیاردها دلار هزینه کرده است.
از این رو مردم عربستان حق دارند که سوال کنند، اگر سلاح ها و سامانه های چند میلیارد دلاری که بن سلمان از آمریکا خریداری کرده، نتوانند از تاسیسات مهمی چون آرامکو دفاع کنند، دقیقا کجا باید کارایی خود را نشان دهند؟کما این که این انتقاد ها هم اکنون بالا گرفته و پس از حمله به تاسیسات نفتی عربستان، منتقدان سعودی می گویند او با وجود صرف هزینه های گزاف نظامی که عملا ناکارآمد بوده اند نه تنها عربستان را درگیر جنگی پرهزینه و خانمان سوز کرده بلکه وضعیت را به جایی رسانده که حالا در موضع دفاعی با حوثی ها افتاده و زیرساخت های عربستان را در معرض خطر قرار داده است.
پذیرفتن این که ارتش یمن بتواند در یک نقطه استراتژیک عربستان عملیات انجام دهد، جایی که با بحرین که پایگاه پنجم دریایی آمریکا در آن قرار دارد، فقط 50 کیلومتر فاصله دارد، شکستی بزرگ هم برای سامانه های دفاع هوایی آمریکا و هم شکستی برای عربستان سعودی است. به همین دلیل آن ها با فرافکنی، انگشت اتهام به سوی قدرتی بزرگ گرفته اند تا ناکارآمدی سامانه های نظامی و خریدهای میلیاردی شان را توجیه کنند.
آمریکایی ها البته در پس این اتهام زنی، تلاش می کنند تا ائتلاف سازی ضد ایرانی خود را نیز دنبال کنند اما این سناریوی ضد ایرانی با واکنش منفی چین، روسیه و سازمان ملل مواجه شده است. تا تلاش آمریکایی ها برای ساختن یک «دروغ حداکثری» هم پس از شکست در کارزار «فشار حداکثری» تحریم ها به نتیجه نرسد.
آمریکایی ها می دانند که واقعیت های منطقه و ابعاد قدرت مقابله جمهوری اسلامی چیست. به همین دلیل پنتاگون مخالف هر اقدام نظامی علیه ایران است. آن ها چند ماه است که با تهدید نظامی ایران به دنبال گرفتن امتیاز هستند اما در دفاع از جمهوری اسلامی، همه اضلاع محور مقاومت (لبنان، سوریه، عراق، فلسطین و یمن) ضمن بیعت رسمی با تهران، به صراحت خطاب به آمریکایی ها هشدار داده اند که هرگونه اقدام علیه ایران، پاسخی مقتدرانه در خارج از مرزهای ایران خواهد داشت.
بر خلاف فرافکنی ها و سناریوسازی علیه ایران، واقعیتی که دیر یا زود هم واشنگتن و هم ریاض باید علنی به آن اقرار کنند، قدرت راهبردی ارتش مردمی یمن است. آمریکا و عربستان چه بخواهند چه نخواهند معادلات منطقه تغییر کرده است و واشنگتن دیگر نه بر خلیج فارس که مهم ترین منطقه و مسیر تامین انرژی جهان است سیطره دارد و نه حتی می تواند از کشوری مانند عربستان که میلیاردها دلار برای تامین امنیت اش به کاخ سفید می پردازد، حمایت کند! فارغ از هر اتفاق کوچک و بزرگی که در منطقه رخ می دهد، عصری جدید در منطقه آغاز شده که در آن قدرت موثر، از آن ایران و متحدانش در محور مقاومت است.
حادثه حمله به تاسیسات نفتی عربستان از اهمیت زیادی برخوردار است مخصوصا که سرمایهگذاری اولیه متعلق به آمریکاییها بوده. آرامکو اصلا مخفف عربستان و آمریکا است و بزرگترین پایگاه نفتی جهان است و حادثه بسیار مهمی بود و براساس اظهارنظرهای مقامات کشورمان مسئولیت آن را نپذیرفتهایم اما آمریکاییها اعلام کردهاند که با توجه به تصاویر ماهوارهای که بهدست آمده ممکن است اطلاعات جدیدی داشته باشیم که ایران از پایگاههای نزدیک به خلیج فارس دست به این کار زده باشد.
هرچند ممکن است فکر کنیم که این حمله یک نمایش قدرتی ازسوی حوثی بوده باشد، اما میتواند با عواقب ناجوری روبهرو شود چون با سرنوشت یک جهان مواجه است. گرچه تولید نفت عربستان تاثیری بر حجم مصرف جهانی آنچنان ندارد ولی این اقدامات میتواند به عنوان زنگ خطری تلقی شود که اگر این را به اشکال مختلف به گردن ایران بیندازند.
آمریکاییها هم باید بدانند که اگر دست به یک اقدام تلافیجویانه بزنند به سرعت جنگ منطقه را فراخواهد گرفت و ایران هم واکنش حتمی نشان خواهد داد و با قدرتی که در این سالها کسب کرده، این اقدام میتواند خیلی گسترش پیدا کند و دیگر قابل کنترل و مهار نباشد.
بنابراین همه باید خویشتنداری به خرج دهند تا به نحوی این قضیه حل شود. البته در خود آمریکا هم موافقین و مخالفینی دارد تا کاخ سفید به سرعت برای اتخاذ یک سیاست انتقام جویانه تصمیم نگیرد. از طرفی برخی سناتورها هم از اینکه شاید کار ایران نباشد، سخن گفتهاند که درحقیقت به عواقبش توجه میکنند که عواقب بسیار خطرناکی خواهد داشت و میتواند منطقه را به آتش بکشد.
اگر کوچکترین اقدام تلافی جویانهای یا از طرف آمریکا یا عربستان سعودی نسبت به ایران صورت بگیرد، قطعا منطقه با یک حادثه ناگواری روبه خواهد شد که امیدواریم اینگونه نشود. اگرچه مسأله نفت برای آمریکا خیلی اهمیت دارد و بالارفتن مخصوصا قیمت بنزین امروز برای آمریکاییها خیلی مهم است این است که آمریکا از جنگ سر باز میزند.
از طرفی هم با توجه به اینکه در آستانه انتخابات است اما اینکه بارها اعلام کرده که حاضر است بدون قید و شرط وارد مذاکره با ایران شود، اصرار ترامپ به انجام ملاقات صرف نظر از آنچه هدف را تنها عکس گرفتن از سوی ترامپ عنوان کنیم، باید به یاد داشت که ترامپ چندین مرتبه با رهبر کره شمالی هم عکس گرفت و بدون نتیجه بود.
ترامپ دارد تلاش میکند که به نوعی مسأله ایران را حل کند، چون برای سیاست خارجی آمریکا اهمیت فوقالعادهای دارد و نهایتا بتواند یک ضریب امنیتی برای اسرائیل بهوجود بیاورد و از سطح خصومت ایران نسبت به اسرائیل بکاهد. بحث عکس گرفتن یک اصطلاح رایج بیمعنی شده که هیچ امتیازی برای ترامپ ندارد مگر اینکه این ملاقات طوری صورت بگیرد که مشکلات بین ایران و آمریکا حل شود.
رئیسجمهور آمریکا در شرایط اضطراری بدون مجوز کنگره میتواند دستور حمله نظامی بدهد. در جنگ جهانی دوم هم روزولت مجوز کنگره را گرفت و حتی اعتبارات لازم را برای شروع جنگ بهدست آورد ولی از نظر عرف سیاست خارجی آمریکا اگر رئیسجمهور در یک حالت اضطراری قرار بگیرد که امنیت آمریکا در خطر باشد، میتواند بدون مجوز کنگره دستور حمله نظامی را صادر کند و بعدا مبادرت به اخذ مجوز کند.
الان نمیتوانیم خیلی با دقت اعلام کنیم که آمریکا مستقیما و مستقلا وارد جنگ خواهد شد که کار بسیار اشتباهی خواهد بود ولی در مورد اینکه آمریکا، عربستان سعودی را تحریک کند با حمایت شیخ نشینهای دیگر مخصوصا اسرائیل که روابط پنهانی با کشورهای عرب دارد، آن هم خطرناک است اما ممکن است خیلی گستردگی پیدا نکند ولی اینکه آمریکا خودش مستقیما پایگاههای نفتی و نظامی ایران را هدف قرار دهد، بعید به نظر میرسد.
به دنبال حمله هواپیماهای بدون سرنشین انصارالله یمن به بزرگترین مرکز پالایشگاهی در شرق عربستان که به توقف ۵۰ درصدی صادرات نفت آن کشور انجامید، وزیر امور خارجه امریکا بدون ارائه هیچ سندی این حمله را به ایران منتسب کرد.
چنین انتسابی در موقعیت شکنندگی یک متحد امریکایی و پس از یک ضربه راهبردی علاوه بر اینکه ادامه سیاست سنتی ایرانهراسی از سوی کاخ سفید به حساب میآید، نوعی واکنش برای پوشش دادن و پنهان کردن ضعفهای بزرگ و عواملی برای تداوم روند تنشآفرینی وچپاول منابع کشورهای نفتی وابسته و استفاده ابزاری از رژیمهای دیکتاتوری محبوب امریکا است که در پیوند با موارد ذیل قابل تحلیل است:
۱- ضعف و ناکارآمدی سامانههای دفاعی فروخته شده به متحدان عربی که برخلاف قیمتها و هزینههای گران و سنگین، عملاً در برابر عملیات تهاجمی سنجیده انصارالله خنثی و ناتوان بوده و صرفاً ارزش نمایشی و ویترینی دارند.
عبور ۱۰ فروند پهپاد عملیاتی از شبکه راداری و چندین سامانه پاتریوت و تاد امریکایی و انجام موفق عملیات تهاجمی علیه بزرگترین پالایشگاههای آرامکو، ضعف بزرگ این سامانهها را نشان میدهد.
۲- برآوردهای غلط و اشتباهات محاسباتی سران کاخ سفید و اتاقهای فکر امریکایی که به خورد سران کشورهای وابسته عربی داده و با برانگیختن حس ماجراجویی شاهزادگان خام و کمتجربهای، چون بنزاید و بنسلمان آنان را به جنگهای نیابتی امریکا و از جمله باتلاق یمن کشانده و مجری یا عمله بیجور اجرای سیاستهای خاورمیانهای خود ساخته است. توانمندیها، ظرفیتها و استعدادهای نهفته و پشتوانه مقاومت جانانه منطقه در این برآوردها مورد غفلت قرار گرفته و یا به سایه ناآگاهی و ضعف شناختی اتاقهای فکر امریکایی افتاده و موجب گرفتاری و شکست آلسعود و آلزاید شده است.
درواقع رژیمهای دیکتاتوری حاکم بر عربستان و امارات امروز تاوان این اشتباهات محاسباتی و برآوردهای غلط سران کاخ سفید را پس میدهند.
۳- بیانگیزگی و شاید تعمد و دستورات پنهان دریافتی برای بیعملی و یا سرگردانی نیروهای امریکایی حاضر در منطقه برای دفاع از متحدان خود در شرایط پیچیدهای که بخشی از نیروهای سیاسی درون امریکا مخالف حمایت از ائتلاف سعودی در جنایت علیه مردم یمن بوده و بخشی دیگر از آنان موافق همراهی با متجاوزان هستند.
هدف اصلی اعزام نیروهای امریکایی به منطقه، پیشبرد سیاستهایی است که در آن کسب منافع و درآمد و تأمین امنیت رژیم صهیونیستی محوریت داشته و تجزیه کشورهای اسلامی قدرتمند از جمله عربستان سعودی دنبال میشود.
۴- وجه جنایتکارانه و ضد حقوق بشری تجاوز به یمن و کشتار زنان و کودکان یمنی و تخریب مناطق مسکونی و غیرنظامی توسط متجاوزان تاکنون نفرت و اعتراض کافی علیه حمایتهای امریکا از متجاوزان را برانگیخته و لذا امریکاییها را برای ورود مستقیم و اعلامی به محافظهکاری انداخته است.
علاوه بر این امریکاییها نگران واکنشهای احتمالی انصارالله به خود نیز بوده و با درنظر قرار دادن تغییر در موازنه قدرت با افزایش برد و دقت موشکها و پهپادهای انصارالله بازی خود را تنظیم کردهاند.
موارد فوق موجب شده پمپئو با متهمسازی ایران، در واقع ضعفهای امریکا را در دفاع از متحدانش پوشش داده و از این پدیده برای ائتلافسازی و تقویت آن استفاده کند.
منطقه خلیجفارس بهرغم برخی نشانهها که حاکی از کاهش تنشها بود، آیا دوباره به نقطهجوش نزدیک شده است؟ در اینباره تردید نمیتوان کرد.
حملات شنبه گذشته به پالایشگاه «بقیق» و میدان نفتی «حقل خریص» در عمق خاک عربستان، برای نخستینبار دامنه بحران در منطقه را تا بازار جهانی نفت گسترش داد. جامعه جهانی اینبار به شکلی ملموس متوجه خطری شده که دامنه آن در وهله نخست، جان اقتصاد آسیبپذیر جهانی را تهدید میکند.
در نخستین ساعات پس از حملاتی که حوثیهای یمن مسئولیت آن را در تاسیسات نفتی عربستان پذیرفتند، بهای نفت خام در بازار جهانی 10 تا 20درصد افزایش یافت. کارشناسان پیشبینی میکنند که در صورت ناتوانی سعودیها در جبران اختلال تولید روزانه 5میلیون و هفتصدهزار بشکه نفت خود در تاسیسات هدف قرار گرفته، قیمت این ماده حیاتی برای اقتصاد جهان به آستانه 90دلار در هر بشکه جهش مییابد. اصلیترین زیانکنندگان این وضع، علاوه بر تولیدکنندگان، مصرفکنندگان اروپایی و آسیایی نفت خواهند بود.
حملات شنبه گذشته(14سپتامبر) به تاسیسات نفتی عربستان میتواند در اندازه یک متغیر عمل کرده و سبب تحولی تاثیرگذار در صحنه پرتنش منطقه شود. این تحول میتواند به بالا گرفتن احتمال وقوع درگیری نظامی انجامیده و یا تشویق رویکردها به ایجاد ارادهای محکم برای بازگشت به گفتوگوها و توافقهای تازه باشد.
هر دو احتمال به نتایج ارزیابیهایی بستگی دارد که اکنون هریک از طرفهای مربوط به بحران منطقه از اوضاع و موقعیت یکدیگر در وضع کنونی خواهند داشت. «دونالد ترامپ» زیرکانه توپ را به زمین سعودیها انداخته است. او از مقامهای این کشور خواسته که مسئول حملات اخیر را معرفی کنند.
رئیسجمهوری آمریکا با اینکار دو هدف را دنبال میکند؛ نخست کاستن از فشارها به کاخ سفید برای عکسالعمل فوری به حملات شنبه گذشته و دوم، ارزیابی جرئت ریاض در واکنشی که در آینده نشان خواهد داد. از سوی دیگر، ترامپ بهدقت در حال رصد رفتار دولتهای اروپایی ـ آسیایی در اینباره است.
آیا بهویژه اروپا به همسویی با واشنگتن در رویکرهای منطقهای ترغیب میشود؟ دولت ترامپ همواره کوشیده اروپاییان را در اجرای ابتکارهای مستقل از سیاست یکجانبهگرای واشنگتن برای مهار و حلوفصل بحران منطقه، مایوس کند.
نبض اقتصاد جهانی، واکنش دولتهایی خواهد بود که در اروپا و آسیا با دقت، نزدیک شدن بحران منطقه را به نقطه جوش رصد میکنند. پیامد حملات شنبه گذشته با آنچه کاخ سفید در دستور کار تبلیغاتی خود قرار داده، بیتردید بر روابط تهران و ریاض که طی هفتههای اخیر نشانههایی از کاهش تنش در آن بروز یافته بود، تاثیر خواهد گذاشت. علاوهبراین، واشنگتن از فرصت ایجادشده برای تسهیل در فروش نفت خود بهره میبرد و این، همانی است که برای قدرتهای اقتصادی از حیث منافع استراتژیک پسندیده نیست.
تهران نیز درحال ارزیابی اوضاعی است که افراطیون در حال تحمیل آن به سیاست و اقتصاد ایران هستند. ترامپ در توئیت تازه خود، مواضع گذشتهاش را تکذیب کرده و مدعی شده که مذاکرات بدون پیششرط با ایران نخواهد داشت.
او رسانهها را متهم کرده و نوشته است: «اخبار جعلی میگویند که من تمایل دارم با ایران بدون پیششرط دیدار کنم. این یک شرح غلط است.» چنین اظهاراتی نشان از تمایل ترامپ به تشدید تنش با تهران دارد و در این راستا میکوشد همه توجهات را در پی حملات شنبه گذشته به ایران معطوف کند؛ کاری که حالا دستگاه دیپلماسی ایران باید در خنثی کردن آن تلاش کند.
منطقه خلیجفارس وضع ویژهای یافته است. همه طرفها دست بر ماشه، در انتظار نتایج آخرین ارزیابیها از اوضاع هستند. آیا هنوز دیپلماسی میتواند راه برونرفت از اوضاع جاری را هموار کند؟ روزهای آینده به این پرسش پاسخ خواهد داد.
«روسایجمهور ایران و فرانسه در پی حفظ برجام هستند.» این را رئیس سازمان انرژی اتمی گفته است. آقای رییسجمهور که در اوایل دهه 80 دبیر شورای عالی امنیت ملی بود و مسوولیت پرونده هستهای کشور را برعهده داشت و خاطرات و دیدگاههای آن روزهایش را در قالب کتابی با عنوان «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای» هم منتشر کرده، 14 سال روایتی متفاوت از امروز دارد؛ از نقشی که فرانسویها و اروپاییها در پرونده هستهای ایران داشتند.
او به وضوح از این موضوع صحبت میکند که اروپاییها بدون همراهی آمریکاییها ضرب و زوری برای پیشبرد رایزنی با ایران ندارند. روحانی حتی در این کتاب مطلب عبرتآموزی را از سفیر وقت فرانسه در تهران نقل میکند که اروپا محتاج همراهی آمریکاست و بدون چراغسبز آمریکا، عملاً اتفاقی نخواهد افتاد.
آقای سفیر حتی صریحاً این را به دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی میگوید که مسوولان اروپایی در حرف چیز دیگری میگویند و مدعی استقلال از آمریکا هستند؛ واقعیت اما عکس این ماجراست و آنها نیازمند همراهی آمریکاییها هستند.
این اعتراف صریح را بگذارید مقابل دل و قلوه دادنهای امروز دستگاه دیپلماسی کشور با طرف فرانسوی تا مشخص شود در شرایطی که آمریکا در نهایت تخاصم به میلیونها ایرانی به کار خود مشغول است، دستگاه دیپلماسی کشور دخیل حفظ روح و جسم برجام را به ضریح چه امامزادهای بسته است! کاش حداقل به تجربه تاریخی خود بها میدادید آقای رییسجمهور!
ارسال نظرات