به نقل از مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
در بغداد مردی قرض بسیار برعهده داشت و مفلس شده بود. قاضی دستور داد که هیچکس به او وام ندهد و اگر داد صبر کند و طلب نکند. و همینطور دستور داد او را بر قاطری بنشانند و در شهر بگردانند تا مردم او را بشناسند و از معامله با وی بپرهیزند. وی را تا غروب آفتاب در شهر گرداندند و سپس به درِ خانهاش بردند. وقتی از قاطر پایین آمد، صاحب حیوان گفت: کرایه مرا بده! مرد مفلس گفت: بنده خدا! از صبح تا حالا مشغول چه بودیم؟!
حکایت فوق، حکایت رقیقی از ماجرای میان دولت محترم و غربیان است. فردا سومین مهلت ۶۰ روزه ایران به اروپا برای عمل به تعهدات برجامی خود پایان مییابد و نوبت سومین گام کاهش تعهدات توافق هستهای فرا میرسد.
مجموعه رخدادهای دو هفته اخیر از منظرهای مختلف قابل تأمل است. فرانسه که در ایام مذاکرات هستهای نقش پلیس بد را برعهده داشت، اکنون معرکهگردان ماجرا شده است و خود را منجی برجام جا میزند. کدام برجام؟ همان توافقی که یک سال و نیم از خروج آمریکا از آن و عمل نکردن اروپا به حتی یک مورد از تعهدات خود در آن، میگذرد. جالب آنجاست که هرچه پیش میرویم، وعدهها کوچکتر و توخالیتر و خواستههای غرب بزرگتر و عینیتر میشود.
دولت با اروپایی مشغول چانهزنی و مذاکره است که کمترین اختیار و اعتباری ندارد و برای کوچکترین تصمیمها و گامها باید با واشنگتن هماهنگ شود. این تازه روی خوشبینانه ماجراست و اگر بخواهیم واقعبینانه به صحنه نگاه کنیم، چیزی جز بازی هماهنگ آمریکا و اروپا نیست. کسی میتواند نقش داور و میانجی را در یک دعوا بازی کند که خود بخشی از دعوا نباشد. اروپایی که خود یک سوی ماجرا بوده و بدهکار ایران است، چگونه میتواند چنین ادعایی داشته باشد؟ ردای میانجیگری بر تن الیزه زار میزند.
فرانسه گمان میکند ایران فروشندهای گرفتار و عجول است که میتوان منافع ملی آن را به ثمن بخس خرید. این نگاه توهینآمیز را میتوان به وضوح در ماجرای ضیافت شام چهار سال پیش در سفارت این کشور در تهران مشاهده کرد. اواسط بهمن ماه سال ۱۳۹۵ در بدو ورود «ژان مارک آیرو» - وزیرخارجه وقت فرانسه- به تهران، ضیافت شامی در سفارت این کشور و به افتخار وزیر خارجه و تجار همراه وی از سوی سفیر فرانسه برگزار شد که با حواشی خاصی همراه بود.
در میانه میهمانی و پس از سخنرانی آیرو، یکی از تجار فرانسوی وی را مورد خطاب قرار داده و میپرسد: «جناب وزیر چرا این سفر دقیقاً در روزی انجام شد که فرانسه به همراه انگلیس و آمریکا در خلیج فارس و در نزدیکی آبهای ایران مانور نظامی که طبیعتاً پیامهای خاصی دارد، برگزار کردهاند؟ آیا فکر نمیکنید این مسئله روی روابط تجاری ما با ایران تأثیر بگذارد و نتوانیم در این سفر قرارداد خاصی منعقد کنیم؟ شما از واکنش مقامات ایرانی نگران نیستید؟» وزیر خارجه فرانسه در پاسخ میگوید: «خیر، بنده هیچ نگرانی نسبت به موفقیتآمیز بودن این سفر ندارم. مقامات ایرانی در هیچ یک از جلسات مقدماتی و برنامهریزی برای سفر در تهران و پاریس به این مسئله معترض نشدند. دولت ایران به این سفرها احتیاج دارد و مطمئنم که هیچ اعتراضی در جلسات فردا هم نخواهیم شنید.»
این اظهارات و نگاه گستاخانه در روزهایی بود که دولتمردان و رسانههای حامی آنها با افتخار از ترافیک دیپلماتها و تجار اروپایی در تهران میگفتند و آن را نشانه گشایش و رونق میدانستند. دو سال پیش یکی از معاونان وزیر نفت درباره میزان موفقیت و دستاوردهای برجام در حوزه نفت در مصاحبهای گفته بود: «این سؤال را بهتر است از آقایی که در ساختمان وزارت نفت متصدی آسانسور است، بپرسید. آنها بهتر از هر کسی درک کردهاند که در این دو سال تفاوت پیش و پس از برجام چه اندازه است. یک روز یکی از آنها به من گفت از زمانی که شما آمدید کار ما ۱۰ برابر شده ما در سالهای گذشته یک خارجی هم در وزارت نفت ندیدیم. ولی الان چند برابر کار میکنیم و باید حقوق ما را افزایش دهید!»
امروز که تشت رسوایی توافق هستهای از بام بر زمین افتاده و بیدقتیها و ارزیابیهای غلط آقایان نمایان شده است، به جای اذعان به اشتباه خود و عذرخواهی از ملت، همچنان ژست طلبکار و قهرمان میگیرند و با پنهانشدن پشت چهرههای محبوب ملت، سعی در توجیه اشتباهات خود دارند و به همین مقدار نیز بسنده نکرده و به منتقدان هم میتازند! جالبتر آنکه هرچقدر در داخل با توپ و تشر سخن میگویند، در برابر اروپاییها ملایمت به خرج میدهند تا به قول خودشان اروپا به سوی آمریکا میل نکند! یک روز میگفتند برجام همه تحریمها را بالمره (یک باره) پایان داد و امروز میگویند دستاورد آن شکاف میان اروپا و آمریکاست و نباید این دستاورد را از دست بدهیم. اینکه میتوانند چنین چیزهایی را به جای دستاورد به خورد خلقالله بدهند و همزمان جلوی خنده خود را هم بگیرند، هنرمندی خاصی میطلبد و کار هرکسی نیست. جای چنین استعدادهایی در «عصر جدید» خالی است. عصری که ناکامی و اشتباه را دستاورد جا میزنند و به آن افتخار میکنند.
همچنان اصرار دارند که آزموده را بیازمایند و البته هزینه آن را ملت میدهد. نمیخواهند پنبه را از گوششان بیرون کنند که راه مشکلات کشور و آبادی ملک و مملکت از مسیر مذاکره با دشمن نمیگذرد. وضعیت عجیبی است. برای آنکه ضعف خود را بپوشانند هر روز ادعایی میکنند؛ یک روز از بدشانسی دولت مینالند، روزی از دولت پنهان میگویند، روز دیگر ادعای کمبود اختیارات میکنند و...
وقتی منتقدان میپرسیدند که اگر طرف مقابل بدعهدی کرد چه میکنید، میگفتند جای نگرانی نیست و ظرف چند روز میتوان به وضعیت پیش از برجام برگشت. با دست فرمانی که در پیش گرفتهاند و مهلتهای ۶۰ روزه و حرکتهای لاکپشتی، بعید بهنظر میرسد تا چند سال دیگر هم به جایی برسیم که ۴ سال پیش بودیم و البته که برخی از امتیازات و فرصتهای از دست رفته، هرگز و به هیچ قیمتی قابل برگشت نیست.
عمری که از کشور و مردم تلف شد و به امید سیب و گلابی برجام گذشت، چقدر قیمت دارد و چگونه قابل بازیابی است؟ خسارتهای معنوی و ناملموس این مسیر، بسیار مهمتر و بیشتر از خسارات مادی آن است. عبرتگیری از این خسارتها حداقل کاری است که میتوان انجام داد و گوشهای از آن را به اینترتیب جبران کرد. گزینهای که ظاهراً به هیچ عنوان در دستور کار آقایان نیست. صاحب قاطر ماجرا اگر یک روز سرش کلاه رفت، گویا برخی اصرار دارند هر روز به مفلس شهر، سواری مجانی بدهند.
هنگامی که رئیس جمهوری از تغییر در وضعیت اقتصادی کشور خبر میدهد، برخی میپرسند: «چه تغییری؟!» همین سؤال کوتاه، مقدمهای است برای نقد برنامههای اقتصادی؛ بی آنکه برداشت دقیقی از سخنان ایشان داشته باشند.
اما روحانی چه میگوید؟ روحانی دیروز در مجلس عنوان کرد که مردم روزهای سختی داشتهاند. بعد از اردیبهشت سال ۹۸، دشمنان به اصطلاح خودشان تحریم را شدیدتر و صد درصدی و از تمام ابزار خودشان علیه ملت ایران استفاده کردند.
رئیس جمهوری گفت که شاخصهای اقتصادی در این دو- سه ماه بگوید که آیا مقاومت ملت ایران پاسخ داده یا نداده است! امروز آمار و ارقام اقتصادی و شاخصها نشان میدهد که در ۲ الی ۳ ماه اخیر وضع ما از ماههای پیش بهتر است و تقریباً همه شاخصها این را میگوید.
رئیس جمهوری با تأکید بر اینکه امروز نسبت به دو الی سه ماه قبل، شرایط آرامتری را در کشور مشاهده میکنیم و شرایط بهتری را در ماههای بعد تجربه خواهیم کرد، عنوان کرد که دولت یازدهم و دوازدهم در این شش سال، در شرایط بسیار سختی قرار داشته و به استثنای یکسال و نیم، همیشه در تحریم بودیم.
اما فحوای کلام روحانی چیست؟ وقتی دولت از «شرایط آرام»خبر میدهد، برخی این گونه وانمود میکنند که روحانی میگوید، اوضاع اقتصاد خوب است، اوضاع اقتصاد مطلوب است و چرا برخی گلایه میکنند؟ اما واقعیت این است که ترجمان گفتههای روحانی این برداشت نیست.رئیس جمهوری به هیچ وجه به مردم نمیگوید حال اقتصاد خوب است، روحانی میگوید اقتصاد به سمت خوبی پیش میرود.
روحانی عنوان میکند که اگر بزرگترین اقتصادهای دنیا زیر بار بیسابقهترین تحریمهای اقتصادی قرار میگرفت اکنون با فرو پاشی رو به رو شده بودند. وقتی روحانی، وضعیت امروز اقتصاد را با چند ماه قبل مقایسه میکند از روز و روزگاری سخن میگوید که اقتصاد تحت تحریمهای متسلسل و بیامان قرار داشته است.
ازمدتی که امریکا از برجام خارج شد، روزی نبوده که تجمع معترضان و مالباختگان فعالیت مؤسسات مالی غیر مجاز از شبکههای فارسی زبان خارجی به منظور تحریک و تهییج افکار عمومی جهت بازنمایی اوضاع نامطلوب اقتصادی منتشر نشود؛ اتفاق بزرگی که ریشه آن در دولت روحانی نبود و دولت یازدهم و دوازدهم میراثدار آن بود، اما امروز موضوع مؤسسات غیر مجاز با هرتدبیری حتی با تحمیل بسط پایه پولی کنترل شد.
هنگامی که روحانی از آرامش سخن میگوید، منظورش اعتراض کارگران شمار زیادی از واحدهای تولیدی متوقف است که تجمعات آنها هر روز زمینه بدبینی به اقتصاد را تشدید میکرد.اگر امروز فعالیت آنها از سرگرفته شده، ناشی از تأمین سرمایه در گردش شمار زیادی از این واحدها بوده است.
ابتدای همین امسال بود که نوسانات نرخ ارز براثر فشارهای ناشی از کاهش درآمدهای حاصل از فروش نفت و مسدودسازی منابع درآمد نفتی شتاب گرفت و التهابات بازار ارز به واسطه سفته بازی و هجوم برخی از افراد زمینه عدم امنیت روانی بازار و جامعه را فراهم ساخت، اما اینک بازار ارز در آرامش است و از نوسانات ارزی خبری نیست و انتظارات فروکش کرده است.
یا اینکه افزایش افسار گسیخته قیمت کالاها و خدمات در انتهای سال گذشته و دو ماه ابتدایی سالجاری فراموش شدنی نیست. رشد پیچشی قیمتها باعث شده بود که برخی از ابر تورم سخن بگویند و اقتصاد ایران را با سومالی مقایسه کنند، اما امروز شتاب تورم کاهش یافته و روند تورم نقطه به نقطه نزولی شده است.
کسی یادش نمیرود که جو نا امنی ناشی از شائبه کمبود کالا زمینه ساز خریدهای احتکاری را فراهم ساخت و انبارهای خانگی شکل گرفت، اما امروز نه تنها کمبودی نیست، بلکه کالا به وفور با برندهای ایرانی در فروشگاهها موجود است.
همین چندماه قبل بود که پروژه روانی ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی دائماً برای ایجاد جو ناامیدی نسبت به برنامههای دولت به صورت مستمر پمپاژ میشد و سایر چالشهای دیگر. واقعیت این است که روحانی قدردان ایستادگی مردم است و میگوید به واسطه تحریم هایی که در طول ۴۰ سال گذشته بیسابقه بوده است، روزهای سختی را پشت سر گذاشتهایم و حتی پیش رو داریم.
اما دو نکتهای که از آن خواسته یا ناخواسته غفلت میشود، آیا این اتفاقات خود به خودی انجام شده است، آیا بدون نقش، کارکرد و برنامه دولت بوده است و نکته دوم؛آیا این به معنی رشد اقتصادی کشور و نبود مشکلات اقتصادی است، به هیچ وجه.روحانی را درک کنیم.
همزمان با به اوج رسیدن مذاکرات ایران و فرانسه درباره برجام، ظریف در سفرهای اخیر خود به روسیه و چین نیز رفت؛ در پکن از پیشنهاد «روابط راهبردی ۲۵ ساله» گفت و در مسکو از «دوستان دوران سخت» تقدیر کرد. به نظر می رسد در حالی که مذاکرات درباره حفظ برجام با فرانسوی ها به جزئیات ریز رسیده، این سفرهای ظریف تلاشی برای ارسال پالس های مثبت به شرکای قدیمی و دایمی ایران است. به خصوص این که به نظر می رسد روسیه و چین درباره مذاکرات ایران و فرانسه که ۲-۳ ماهی می شود در جریان است، مشارکت فعالانه ای ندارند و حداقل موضع شان بیشتر سکوت است.
تجربه دوره برجام زمانی که پس از توافق، بیشتر تخم مرغ های ایران در سبد اروپا چیده شد و به حاشیه رفتن چین و روسیه در مراودات اقتصادی و مالی این دوره و بازگشت به سوی چین و روسیه پس از خروج آمریکا از توافق هسته ای، این ابهام را پررنگ می کند که با فرض محال که مذاکرات با فرانسه به یک توافق برای حفظ برجام منجر شود آیا بازهم چین و روسیه در دیپلماسی اقتصادی ایران جایگاهی مانند دوره برجام خواهند داشت؟
البته در ایران برخی طیف های سیاسی غرب گرا مخالف ارتباط نزدیک با روسیه و چین هستند و عمدتا به غلط روسیه را همان روسیه دوره تزاری تصور می کنند. برخی دیگر از تحلیل گران ایران نیز در تعبیری که زیاد تکرار می شود می گویند که روسیه «از کارت ایران» در عرصه بین المللی استفاده می کند. در روسیه هم البته برخی تصمیم سازان هستند که خیلی موافق قرابت تهران و مسکو نیستند، استدلال شان نیز این است که هرگاه ایران از سوی غرب چراغ سبز ببیند به سوی اروپایی ها می چرخد. به همین دلیل برخی تحلیل گران روسی ایران را شریکی پایدار برای خود نمی دانند.
با علم به این که هر کشوری در عرصه بین المللی منافع خود را دنبال می کند و ایران با روسیه و چین در حوزه هایی که چه بسا بسیار مهم هم هستند، اختلاف های جدی دارد(مثلا بر خلاف دوستی دیرینه تل آویو و مسکو، رژیم صهیونیستی اصلی ترین تهدید در منطقه علیه ایران است) و نیز با توجه به این که حتی چینی ها و روس ها نیز در حوزه هایی به آن چه باید عمل می کردند عمل نکرده اند، اما هم تجربه نشان داده که دیپلمات های دو کشور می توانند میان این منافع و اختلاف ها توازن مثبت برقرار کنند و هم قرابت موضع با چین در محافل بین المللی و منطقه ای و نیز همجواری جغرافیایی و همکاری های نزدیک نظامی و امنیتی با روسیه در سوریه، این گزاره را پررنگ تر می کند که در شرایط مختلف، چه تحریم های غرب علیه ایران اعمال شده باشد و چه لغو، روابط با این دو کشور نباید تابعی از در باغ سبز غرب باشد.
به همین دلیل به نظر می رسد، درصورتی که گشایشی در مراودات ایران و اروپا بر سر برجام رخ دهد، یکی از مهم ترین راهبردهای ایران و دستگاه سیاست خارجی کشورمان باید توجه به دوستان و کشورهایی باشد که اشتراکات بیشتری باهم دارند. تجربه برجام و پشت کردن شرکت ها، بانک ها و حتی دولت های اروپایی به ایران نشان داد که روابط ایران با روسیه و چین حتی اگر به «اتحاد استراتژیک» نرسد و در سطح «همکاری استراتژیک» یا «مشارکت استراتژیک» باشد، بازهم اشتراکات و منافع یکسان میان سه کشور این الزام را پررنگ می کند که حداقل در شرایط یکسان که باید بین اروپایی ها و روسیه یا چین یکی را انتخاب کنیم، اگر انتخاب مان دوستان قدیمی باشد، احتمال پایداری همکاری ها و منتفع شدن از این مراودات بیشتر خواهد بود.
اصلاحطلبان با توجه به نزدیک شدن انتخابات مجلس در اسفندماه باید اقدامی را که ظرف ۲۲ سال گذشته انجام میدادند، عمل کنند. چون ظرف ۲۲ سال گذشته بهواسطه کاریزما و محبوبیتی که جریان اصلاحات و شخص رئیس دولت اصلاحات داشته توانستهاند از عوارض برنداشتن این گامها مصون بمانند.
اما با توجه به عملکرد فراکسیون امید و دولت دکتر روحانی که هر دو نیز به دعوت اصلاحطلبان مورد اقبال رای مردم قرار گرفتند، اصلاحطلبان آن محبوبیت و کاریزما را از دست دادهاند. هیچ کس بهتر از رئیس دولت اصلاحات متوجه از دست دادن این محبوبیت نشده است.
بنابراین اگراصلاحطلبان همچنان بخواهند همانند ۲۲ سال گذشته دست روی دست بگذارند و صحبتها و مواضع کلی همچون وفاق ملی و آشتی ملی را مطرح کنند و از سوی دیگر مسائلی همچون مذاکره با وزیر کشور و شورای نگهبان را مطرح کرده و با این گونه سخنان و مواضع، خودشان را دلگرم کنند، از آن جمعیت ۲۴ میلیون نفری که به دکتر روحانی رای دادند و در انتخابات مجلس دهم شرکت کرده بودند، بعید به نظر میرسد در خوشبینانهترین حالت بیشتر از ۲۰ درصد آن جمعیت به فهرست نامزدهای مورد تایید اصلاحطلبان در مراکز استانها و شهرهای بزرگ همچون تهران، مشهد، اصفهان، شیراز، تبریز، رشت و... رای بدهند.
هر چند در شهرستانهای کوچک به دلیل آنکه رقابتهای قومی، قبیلهای و منطقهای وجود دارد، مشارکت بالاتر خواهد بود و خیلی به فعالیتهای اصلاحطلبان ربط ندارد. ضمن اینکه بیش از دو سوم کرسیهای مجلس اینگونه است. اما در حوزههای بزرگتر اگر اصلاحطلبان گامهای درستی برندارند با توجه به مسائل گفته شده موفق نخواهند بود.
اما دو گامی که اصلاحطلبان ۲۲ سال است که برنداشته و میبایستی این گامها را بردارند، این است که در گام اول باید در جامعه به عنوان علمداران و پیشگامان سرسخت آزادی و دموکراسی شناخته شوند که در حال حاضر با این عنوان شناخته نمیشوند. گام دوم تشکیلات است.
اصلاحطلبان متاسفانه تشکیلات، انسجام، یکپارچگی و رهبری ندارند. بنابراین نداشتن تشکل، سازماندهی و استراتژی که به عنوان یک جریان آزادیخواه و دموکراسیخواه در ایران شناخته شوند. در این مدت بهواسطه محبوبیت، به اصلاحطلبان صدمه و آسیب جدی وارد نشده، اما با توجه به آنکه عملکرد دولت روحانی و فراکسیون امید موجب کاهش این محبوبیت شده، به نظر میرسد اگر اصلاحطلبان این دو گام را برندارند، مردم به نامزدهای اصلاحطلبان اقبال پیشین را نشان نخواهند داد.
البته برداشتن این گامها و رفتن به این سمت و سو به این معنا نیست که محبوبیت اصلاحطلبان در حدود ۶ ماه آینده سرجای خود برمیگردد، خیر! فقط از ضعیفتر شدن پایگاه اجتماعی و ریزش بیشتر حامیان اصلاحطلبان جلوگیری خواهد کرد.
طبق حدیث نبوی: «حُسَینٌ مِنّی وَاَنَا مَن حُسَین» بقا و دوام دین اسلام (صرف نظر از مذاهب مختلف) مدیون و مرهون جانفشانی حضرت امام حسین (ع) است و طی ۱۳۸۰ سال گذشته در باره نهضت خونین حضرت سیدالشهدا بسیار خواندهایم و شنیده ایم و بسیار گفتهاند و نوشتهاند.
به جرئت میتوان گفت در جهان کمتر موضوعی را میتوان یافت که مانند واقعه کربلا مورد نقد و بررسی دانشمندان، نخبگان، اندیشمندان، علما، اصحاب قلم در سراسر جهان و در بین ادیان مختلف مورد توجه قرار گرفته و در باره آن سخن نگفته و یا ننوشته باشند.
یکی از موضوعات مهم در تحلیل واقعه عاشورا، بررسی پیشنهاداتی است که برخی از افراد به امام حسین علیهالسلام دادهاند. قبل از آنکه به نام افراد و نوع پیشنهاد آنان بپردازیم، لازم است به این نکته توجه کنیم که:
۱ - کسانی که پیشنهاد دادهاند خواص جامعه بودهاند.
۲ - این افراد نهتنها از خواص بودهاند بلکه از صحابی پیامبر اعظم هم در بین آنان دیده میشود.
۳ - فاصله زمانی این پیشنهادها با زمان پیامبر (ص) فقط ۵۰ سال بوده و از عبرتهای این حادثه بزرگ این است که چطور ممکن است مردمی که «در فاصله کمی از عصر پیامبرشان میزیستهاند»، «بر فسق و فجور آل ابوسفیان و فساد اقتصادی و اخلاقی و شرابخواری یزید واقف بودند»، «همگی میدانستند حضرت سیدالشهدا علیهالسلام از سلاله پاک رسالت و فرزند پیامبر خاتم بوده و از علاقه و سخنان پیامبر نسبت به آن حضرت اطلاع داشتند» روی وی شمشیر کشیده و تلخترین، سوزنده و دردناکترین، زشتترین و غیرانسانیترین صحنهها را آفریده و آل طه را به گونهای به اسارت بردند که حضرت زینالعابدین (ع) همه دردها و غم جانگداز عاشورا را فراموش کردند:
۱- ولیدبن عتبه حاکم مدینه اولین کسی است که امام حسین (ع) و عبدالله بن زبیر را احضار و قبل از آنکه مردم از مرگ معاویه مطلع شوند، بر اساس نظر مشورتیمروان حکم لعنتالله علیه اعلام کرد چنانچه تن به بیعت با یزید ندهد سر او را جدا کرده و به دمشق خواهد فرستاد، اما امام علیهالسلام با هوشیاری و همراه بردن جمعی از جوانان هاشمی توطئه را خنثی کردند.
۲ - محمد حنفیه برادر امام حسین (ع) دومین کسی است که از سر خیرخواهی به برادرش جلای وطن و کوچ کردن به سمت مکه را پیشنهاد میدهد و میگوید دیگر مدینه برای تو امن نیست بنابراین به مکه برو و در آنجا مردم را به خودت دعوت کن؛ اگر پذیرفتند خدا را شکر بگو و اگر مکه را هم ناامن یافتی از مواجهه با یزید خودداری کرده و از سکونت در شهرها پرهیز کن و دائماً از نقطهای به نقطه دیگر کوچ کن. حضرت فرمود: «خوف این را دارم که یزید به طور ناگهانی مرا بکشد و من همان کسی باشم که با کشته شدنش حرمت حرم شکسته میشود». محمّد گفت: «پس به اطراف یمن بروید که مناطق امنی است». حضرت فرمود: «در گفته شما تأمّل میکنم».
سرانجام امام پیشنهاد کوچ به مکه را پذیرفته و بلافاصله با خانواده به سمت مکه حرکت کردند.
۳ - مروان بن حکم به محض اطلاع از کوچ امام به سمت مکه، راه را بر امام بسته و با گستاخی ایشان را تهدید کرد که بیعت با یزید به نفع دین و دنیای اوست! و اگر تن به بیعت با یزید ندهد او را خواهد کشت، حضرت با ناراحتی در جواب گستاخی مروان فرمودند: «اِنَاّ لِلَّهِ وَاِنَّا اِلَیهِ راجِعُون» و ادامه دادند: «عَلَی الْاِسْلامِ السَّلامُ اِذْ بُلِیتِ الْاُمَّه بِراعٍ مِثْلَ یزِیدَ وَیحَک یا مَرْوانَ اَتَاْمُرُنِی بِبَیعَه یزِیدَ وَهُوَ رَجُلٌ فاسِقٌ؛ فاتحه اسلام را باید خواند آن زمانی که امت گرفتار امیری، چون یزید گردد. وای بر توای مروان آیا مرا به بیعت یزید فرمان میدهی، در حالی که او مرد فاسقی است!»
٤ - عبدالله بن زبیر که حضور امام را مخالف نقشههای خود برای خلافت بر مکه میدید، موذیانه به امام پیشنهاد داد در صورتی که در مکه بماند با وی بیعت خواهد کرد، اما امام حسین (ع) که از بلندپروازی و نیات شوم وی آگاهی داشت از پذیرش پیشنهاد وی امتناع کردند.
۵- عبداله بن عمر در مکه با امام ملاقات کرده و امام را از جنگ و کشته شدن برحذر داشته و بیشرمانه به امام پیشنهاد سازش با یزید داد. امام (ع) در پاسخ او فرمودند: «ای ابا عبدالرحمن! مگر نمیدانی که یک نمونه ناچیز بودن دنیا در نزد خدای تعالی این است که سر یحیی بن زکریا به عنوان هدیه نزد زنی بدکاره از بنی اسرائیل فرستاده شد؟ آیا نمیدانی که بنی اسرائیل از طلوع فجر تا طلوع آفتاب ۷۰ پیامبر خدا را میکشتند و بعد مثل اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده و حرکت ناروایی رخ نداده است، در بازارها نشسته و مشغول خرید و فروش میشدند؟ خداوند در کیفر آنان شتاب نکرد و به موقع از آنها انتقام گرفت.ای ابا عبدالرحمن! از خدا بترس و از یاری من روی برمگردان.»
۶- عبدالله بن مطیع در بین راه مکه به کوفه امام را زیارت و عرض کرد: «به فدایت گردم! از خدا برای شما طلب خیر میکنم، مبادا از مکه به سوی کوفه حرکت کنی؛ چرا که کوفه همان شهر بدخاطرهای است که پدرت را در آنجا کشتند و برادرت امام مجتبی علیه السلام را در چنگ دشمن رها کردند و خود نیز با او از در نیرنگ درآمدند و او را زخم کاری زدند که نزدیک بود، او نیز کشته شود. در حرم و خانه خدا بمان؛ زیرا تو بزرگِنژاد عربی و از مردم حجاز کسی نیست که با تو در رتبه و مقام برابر باشد. در آنجا بمان تا مردم از اطراف به گرد تو جمع گردند. به خدا سوگند که بعد از تو ما را به زنجیر بردگی میکشند»
علاوه بر افراد مذکور افراد دیگری نیز با امام ملاقات و پیشنهادهای مشابهی ارائه کردهاند که بهدلیل مشابهت و ایجاز و اختصار از بیان آنها صرف نظر میکنیم. پیشنهادهای ارائه شده را به چند دسته میتوان تقسیم کرد:
۱- پیشنهادهای ذلیلانه عمال یزید و درخواست «تسلیم و بیعت»
۲ - پیشنهادهای افراد عافیتطلب و دین به دنیا فروش مبنی بر «مذاکره و سازش» با یزید و جان از معرکه جنگ احتمالی به در بردن.
۳ - پیشنهادهای خیر خواهانه برخی از خواص و هاشمیون مبنی بر «کوچ کردن به مکه».
٤ - پیشنهادهای افراد محب اهلبیت علیهمالسلام، اما کمبصیرت مبنی بر قبول کوچ و «آوارگی و از محلی به محل دیگر نقل مکان کردن».
۵ - پیشنهادهای خیرخواهانه برخی از خواص مبنی بر «رفتن به نقاط دور از قلمرو یزید مثل یمن».
۶ - پیشنهادهای برخی از خواص عافیت طلب که هم رضایت امام را میخواستند و هم به هیچ وجه مایل به شرکت در جنگ نبودند.
تقریباً میتوان گفت وجه مشترک همه پیشنهادهای ارائه شده از سوی جبهه مقابل یزید، بیبصیرتی، عدم شناخت نسبت به جایگاه امامت و ولایت و عدم تبعیت از امام است. علت اصلی این پیشنهادها چیست؟ چرا در فاصله نیم قرن از رحلت پیامبر جامعه اسلامی را بیبصیرتی، عافیتطلبی، رفاهطلبی و... فرا میگیرد؟ شاید مهمترین پاسخ به چرایی این پیشنهادها، تبعیت دولتمردان و مردم از الگوی اقتصادی فاسد اموی و فساد سیاسی حاکم بر جامعه آن روز باشد؛ یعنی حکومت بعد از پیامبر که بر مبنای «ولایت»، توسط خداوند تعیین شده بود، ابتدا به «خلافت» و بعد از خلافت به «سلطنت» تبدیل شده و نتیجه این تنزل از امامت به سلطنت، جابهجایی ارزشها و نتیجه جابهجایی ارزشها هم، بیبصیرتی و فساد فکری مردم و همراهی با مخالفان و دشمنان ولایت خواهد بود و این عبرت تاریخی فراروی نظام مقدس جمهوری اسلامی است که اگر مسئولان و دولتمردان از آن غافل شوند بیتردید جمهوری اسلامی به همان سرنوشت دچار خواهد شد.
آنچه تهران را در پذیرش پیشنهادهای «امانوئل ماکرون» رئیسجمهوری فرانسه و تعلیق گام سوم برای کاهش تعهدات برجامیاش دچار تردید میکند، تعلل اروپاییان در بیش از ۱۴ ماه گذشته است که به رغم وعدههای روزمره، اقدام موثری در جبران خسارتهای ایران پس از خروج آمریکا از برجام انجام ندادند. اکنون گره اصلی در چانهزنیهای جاری میان تهران و پاریس هم
ان تردید در باور ارادهای است که به زعم مذاکرهکنندگان ایرانی، هنوز پایه محکم نیافته است.
تعلل اروپاییان در تامین خواستهای تهران در پی خروج آمریکا از برجام میتواند به دلایل مختلفی مربوط باشد. نخست اینکه اتحادیه اروپا در وضعی غافلگیرانه در برابر سیاست «اراده مبتنی بر قدرت» واشنگتن قرار گرفته و به زودی دریافتند که فاقد ابزارهای لازم و موثر برای مقابله با رویکردهای یکجانبهگرای دولت «دونالدترامپ» نهتنها در باره پرونده برجام، بلکه دیگر اقدامهای این دولت در خروج از پیمانها و توافقات بینالمللی هستند. سیاست «فشار حداکثری» و تهدید کمپانیهای اروپایی در هرگونه تعامل با ایران در چارچوب اعمال تحریمها، دولتهای اروپایی را به چالشی بیبدیل با واشنگتن واداشته است.
اگر در نگاه تهران، تنها همین علت سبب تعلل و کمکاری اروپاییان در جبران خسارتهای ایران در ۱۴ماه گذشته باشد، پذیرش پیشنهادهای آنان آسانتر خواهد بود. اما به نظر میرسد اتحادیه اروپا و بهویژه دولتهای محور در آن یعنی فرانسه، آلمان و بریتانیا به رغم قبول آنچه در بالا اشاره شد، دو رویکرد زیرکانه را با موقعیت ایجاد شده در بالا گرفتن تنش روابط ایران و آمریکا دنبال کردهاند.
نخست؛ اجرای سیاست فشار حداکثری این فرصت را ایجاد میکرد تا تهران وادار به عقبنشینی از سیاستهای اصولی خود در نهتنها منطقه تحت نفوذش بلکه قبول شرایط تازه پسابرجامی شود. دوم؛ ایجاد یخبندان در وضع کنونی و حفظ ایران و آمریکا در مواضع مستقر خود تا آینده نامعلوم. اروپاییان در یکسال و اندی گذشته با وجود مخالفت در خروج آمریکا از برجام، در بسیاری از مواضع دولت این کشور علیه سیاستهای تهران همسویی نشان داده و در شمار خواستهایشان قرار دادهاند.
تعلل اروپاییان در اجرای سیاستهای عملی برای جبران خسارتهای ایران، میتواند به عنوان راهکاری برای ارزیابی تاثیر سیاست فشار حداکثری و نتایج فرساینده آن بر بنیه سیاسی و اقتصادی این کشور تلقی شده و از همین رو تردید تهران را در تعهد اروپاییان به اجرای وعدههایشان تشویق کند.
خروج گام به گام از تعهدات برجامی و تحولات منطقهای که هیچیک نشانی از فرسودگی نفوذ منطقهای ایران در سوریه، یمن، عراق و لبنان نداشت، همچنین مقاومت اقتصادی و تطبیق سیاستها با شرایط تحریمی، این واقعیت را پیشروی نهتنها اروپاییان بلکه دولت ترامپ قرار داد که لازم است پیش از اجرایی شدن گام سوم تهران در کاهش تعهداتش، تعدیلهایی را در رویکردهای خود ایجاد کرده و در این باره وارد عمل شوند.
تردید تهران به آنچه «امانوئل ماکرون» رئیسجمهوری فرانسه به نمایندگی از اتحادیه اروپا و هماهنگی با دولت ترامپ ارائه کرده است، شامل تجربهای است که در ماههای گذشته کسب کرده و این باور را نزد مخاطبان اروپایی ـ آمریکایی خود قرار داده است که برخلاف تصور آنان، تهران در مصاف با سیاست فشار حداکثری دستبسته نیست.
مهمتر اینکه چگونگی اجرای مکانیسم تهاتری صندوق اینستکس اکنون دغدغه تهران در اصلاح نسبی تردیدها در قبال تلاش دیپلماتیک پاریس است. خواستهای تهران لغو تحریمها، بازگشت به بازار فروش نفت و عبور از موانع بانکی است. از اینرو، تهران خواستار تامین صندوق تهاتری اینستکس با درآمدهای حاصل از فروش نفت است.
تهدید تهران در برداشتن گام سوم کاهش تعهدات برجامی خود، از یکسو به تردیدهایی مربوط است که رفتار اروپاییان در چهارده ماه گذشته از خود بروز دادهاند. از سوی دیگر، چگونگی اجرای مکانیسم معاملات تهاتری در صندوق اینستکس است که لازم است اعتبار آن محدود به صادرات غیرنفتی ایران نباشد. بازتاب نتایج مذاکرات پیچیده و طولانی مقامهای ایرانی و فرانسوی در اینباره به زودی بازتاب خود را در این باره نشان خواهد داد.
اصلاحطلبان در شورای شهر تهران رویکرد بهانهجویانه خود را که میراثی از سنت اصلاحات در دو دهه اخیر است، ادامه میدهند. آنها که باید دو سال دیگر پاسخگوی عملکرد خود در شهر تهران باشند، بهواسطه اینکه نشانی مهم جز اسم چند خیابان از خود بر جای نگذاشتهاند، مجبور هستند با حمله به مدیریت گذشته تهران از پاسخگویی فرار کنند.
اصلاحطلبان قبل از هر چیز باید نسبت خود را با مدیران شهر در دو سال گذشته روشن کنند. بزرگترین انتقاد به آنها تغییر دو شهردار طی دو سال بوده است؛ عملکردی که رگههایی از تاریخ شورای شهر اول را به ذهن متبادر میکند. سؤال دیگری که باید آنها پاسخ دهند، نوع عملکردشان در تهران است؛ آنها تا چه حد توانستهاند برای مشکلات تهران راهحل بیابند و تا چه میزان به حل آن اقدام کنند.
به جای پاسخ به این سؤالات، اصلاحطلبان راه فرار به جلو را انتخاب کردهاند و تاختن بر گذشته، مدیریت شهر را پیش میبرند. در این میان مردم بهترین داور برای مدیریت شهری هستند و قطعاً تحتتأثیر فضاسازی اصلاحطلبان قرار نمیگیرند. آنچه در نهایت در تاریخ سیاست میماند، بهانهجویی اصلاحطلبان پس از کسب قدرت برای پاسخندادن به عملکرد است.
ارسال نظرات