به نقل از مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
۱- آقای روحانی همچنان با انتظارات و درخواستهای غیرمنطقی و فراقانونی در فضایی غیرواقعی و با تزریق «امید کاذب» به جامعه، انتظار دارد مردم نیز با مشاهده این همه انفعال و محقق نشدن شعارها و وعدههای داده شده دولت، همچنان باور کنند که این دولت میتواند با هنر دیپلماسی و تابوت برجام فتحالفتوح کند!.
بعداز شش سال پمپاژ «امید کاذب»، آقای روحانی در دیدار اصحاب فرهنگ و هنر و همچنین دیدار روحانیون، «مردم» را بدلیل اینکه «امید واقعی» شان را به این دولت از دست دادهاند، عامل مشکلات کنونی معرفی کرد، گویی که شخص ایشان و ناکارآمدی دولت وی و سوء مدیریتهای اجرایی و تفکر غربگرای حاکم بر دولت یازدهم و دوازدهم هیچ نقشی در بروز مشکلات کنونی نداشتهاند!.
نکته مهم و تعجب برانگیز این است درحالیکه دولت تاکنون با دور زدن نهادهای قانونی، کشور را با توافقنامههای تحمیل شده بینالمللی از جمله سند ۲۰۳۰ و پاریس و افایتیاف و… و برجام متعهد و گرفتار کرده و موجب بوجود آمدن مشکلات کنونی شده، آقای روحانی اکنون خواستار اختیارات گستردهتر با کنار گذاشتن مجلس و قوه قضائیه و دیگر نهادهای قانونی از روند تصمیمگیریها شده است!!!.
این یعنی پاک کردن صورت مسئله و انحراف افکارعمومی از علت اصلی مشکلات که همان ناکارامدی دولت و سوء مدیریتهای اجرایی و نگاه غربگرای نفوذیهای حاکم بر دولت است، درحالیکه مردم با تحمل همه فشارها و هزینهها، شاهد حمایتهای همهجانبه رهبری و همراهی کامل مجلس و آمادگی قوه قضائیه برای کمک به دولت و داشتن اختیارات کافی و حتی فرا قانونی آقای رئیسجمهور بودهاند. مردم از چنین درخواستی بوی دیکتاتوری استشمام خواهند کرد و قطعاً بر بیاعتمادی آنها به دولت افزوده خواهد شد و موجب تقویت امید در جامعه نخواهد شد. لذا مشکل کمبود اختیارات نیست بلکه مشکل استفاده نکردن صحیح و بهجا از اختیارات فراوانِ در اختیار دولت است.
اینکه شش سال دولت قبل و برخلاف شعارهای انتخاباتیتان تحریم و آمریکا را مسبب مشکلات حال بدانید و دست روی دست بگذارید تا مشکلات کشور انباشته شود، آن گاه برای فرار از پاسخگویی و انحراف افکارعمومی، خودِ مردم را عامل مشکلات معرفی و درخواست اختیارات گسترده کنید، در قاموس اداره هیچ کشوری قابل پذیرش و «رسم جوانمردی» نیست. لذا اول باید پاسخ دهید با این همه منابع مالی از جمله صندوق توسعه ملی و اختیاراتی که داشتید تاکنون چه کردید و چه اقدام اقتصادی به نفع مردم انجام دادهاید؟
۲- آقای روحانی بار دیگر ادعا کرد دولت را با تورم ۴۰ درصدی تحویل گرفته و اکنون به مدد برجام تورم را مهار کرده است!. این در حالی است که چند روز قبل مرکز آمار ایران رسماً اعلام کرد «در اسفند ۹۷ نسبت به سال قبل «تورم نقطه به نقطه برای خانوارهای کل کشور به ۴۷/۵ درصد و برای خانوارهای روستایی به ۵۲/۷ درصد» رسید و مرکز پژوهشهای مجلس نیز در گزارشی نسبت به بروز «تورم افسارگسیخته» هشدار داده است.!
۳- آقای روحانی با سخن گفتن از فضای احساسی و تخیلی و هنر دیپلماسی ادعا کرد «وجود مشکلات بسیار، نتیجه ضعیف شدن سرمایه اجتماعی است، در حالی که دولت، همان دولت سال ۹۲ و ۹۳ است». وی همچنین اذعان کرد «در دوره یازدهم مردم امیدوار بودند که مشکلاتشان حل شود اما در دوره دوازدهم امید مردم نسبت به رفع مشکلات کم شده است». جسارتاً خدمت آقای روحانی باید عرض کرد اتفاقاً «امُ المُشکلاتِ» کشور همین سخن است که «دولت همان دولت سال ۹۲ و ۹۳» است و متاسفانه از این همهاشتباهات و مسیر غلط رفتنها و نگاه به غرب و کدخدای جهان و فریب و انحراف افکار عمومی با «دوگانه سازیهای کاذب» و «فضاسازیهای رسانهای» بهعنوان عامل اصلی تضعیف امید در جامعه، هنوز درس عبرت نگرفته و رویکرد غلط خود را در مواجهه با سیاست خارجی و حل مشکلات داخلی تغییر نداده و قصد ندارد این سیاست را کنار بگذارد!. طبیعی است مردم اندک امید خود به دولت را از دست داده باشند چراکه بعد از یک دوره امیدواری مشاهده کردند دولت که با شعار برجام و حل مشکلات اقتصادی وارد انتخابات شده بود، نتوانست مشکلات مردم را حل کند و در تبلیغات انتخابات سال ۹۶ نیز خود آقای روحانی آب پاکی را روی دست مردم ریخت و گفت «مشکلات تا ۲۰ سال دیگر هم حل نخواهد شد و من کی قول حل مشکلات را دادم»!.
در حالی آقای روحانی از دیگران میخواهد که بدون توجه به عقل و با استفاده از قدرت تخیل و هنر و جایگاه خود امید را به جامعه بازگردانند که دولت، خود هیچ برنامهای برای تقویت امید واقعی و تحرک اقتصادی و رونق تولید ارائه نکرده است. آقای رئیسجمهور اگر به جای دستاوردسازی کاذب برای برجام، از اجرای اقتصاد مقاومتی و کار و تلاش و تولید و از برخورد قاطع با رانتخوارانِ وارداتچی و حقوقهای فوق نجومیبگیر و کنار زدن تفکر غربگرای حاکم بر دولت سخن بگوید و به فرمایش رهبرمعظم انقلاب با «عوامل مخرّبِ بخشهای گوناگون اقتصاد مثل قاچاق، احتکار، دلّالیهای بسیار مضر، خریدهای خیانتکارانه گندم، گوشت و ارزاق عمومی» برخورد کند و اجازه ندهد مدیران تحت تاثیر نفوذیها دچار تغییر واشتباه محاسباتی شوند، آنگاه خواهد دید که با چه سرعت باور نکردنی «امید واقعی» به جامعه باز خواهد گشت و «سرمایه اجتماعی» تقویت خواهد شد.
4-آقای روحانی همچنین در بخش دیگری از سخنانش باردیگر ادعا کرد«برجام پالایشگاه ستاره خلیجفارس را ساخت و اگر برجام نبود این پالایشگاه هیچ وقت افتتاح نمیشد»!. برخلاف این ادعاها برجام تعطیل کرد، نه افتتاح !. در این خصوص سخن فراوان است اما اولا- دولت یازدهم پالایشگاه ستاره خلیجفارس را با پیشرفت ۷۵ درصدی در اوج تحریمها، از دولت دهم تحویل گرفت اما متاسفانه از یک سو با اعتقاد به اینکه ساخت پالایشگاه «صرفه اقتصادی» ندارد و «خودکفایی سخنی مزخرف» است و «باید با واردات کشور را اداره کرد»، و از سوی دیگر بهدلیل اینکه منتظر برجام و شرکتهای توتال و شل و... بود، از تکمیل آن سر باز زد. در حالیکه در دولت گذشته بسیاری از منابع این طرح ملی پیشبینی شده بود
اما آقای زنگنه تا یکسال انجام تعهدات قبلی وزارت نفت را عقب انداخت و بیش از دو سال وام ۶۵۰ میلیون یورویی صندوق توسعه ملی به طرح پالایشگاه ستاره خلیجفارس را اختصاص نداد و حتی بیش از ۲۵ میلیون یورو که برای تهیه کمپرسورها از شرکت زیمنس لازم بود، پرداخت نکرد و در عوض چندین میلیارد دلار با ایجاد رانت برای عدهای خاص صرف واردات بنزین کرد.
ثانیا- بعداز برجام با ناامیدی از دریافت تجهیزات از شرکت زیمنس آلمان، سازمان هوافضای سپاه کمپرسورهای مورد نیاز را میسازد. بخشی از اقلام را هم مثل قبل از برجام از کره و چین و بخشی را نیز با دور زدن تحریمها وارد کردیم، نه از طریق کانال برجام و لغو تحریمها!. این در حالی است که شرکت مپنا هم در ساخت توربین و کمپرسور به توانمندی مطلوبی دست یافته است.
ثالثا- اگر بدون برجام تهیه تجهیزاتِ پالایشگاهها امکانپذیر نبود پس چگونه در دهه قبل از دولت یازدهم و در اوج تحریمها کمپرسورهای مورد نیاز برای توسعه پالایشگاههای تهران، تبریز، لاوان و بندرعباس تامین و پالایشگاه اراک با تکنولوژی جدید تکمیل و افتتاح شد؟. رابعا- اگر تحریم مانع افتتاح پالایشگاه خلیجفارس بود پس چرا قبل از برجام اول وعده افتتاح آن را در سال ۹۲ و بعد در سال ۹۴ و بعد دمِ انتخابات در سال ۹۶ دادید؟ و اگر نتیجه برجام بود چرا دو شرکت خارجی که بدلیل تحریمها از این پروژه خارج شده بودند، حاضر نشدند بعداز برجام برگردند و آن را تکمیل کنند؟
خامسا- اگر ساخت و تکمیل این پالایشگاه نتیجه برجام بود چرا روزنامههای حامی دولت و اصلاحطلب که هنگام امضای برجام و حضور رئیستوتال در ایران تیترهای آنچنانی از جمله «توتال به ایران آمد، بفرمایید گلابی برجام» و «روز تاریخی برای نفت ایران» و… زدند، روز افتتاح پالایشگاه خلیجفارس تیتر نزدند «برجام خلیجفارس را ساخت»! و «بفرمایید این هم گلابی برجام»!؟ و چرا این اتفاق بزرگ و مهم را به صورت هماهنگ سانسور کردند. چون با دستور رهبرانقلاب تکمیل شد و دستاورد متخصصان قرارگاه سازندگی خاتمالانبیاء سپاه بود، نه دستاورد برجام!.
۵- در حالی آقای روحانی براساس اطلاعات نادرست ادعا کرده که برجام فازهای پارس جنوبی را هم ساخته و افتتاح کرده است که طبق گزارش شبکه اطلاعرسانی نفت و انرژی و خبرگزاری رسمی وزارت نفت، دولت یازدهم فازهای ۱۰ تا ۲۴ را با پیشرفت ۶۰ تا ۹۷ درصدی از دولت قبل تحویل گرفت و سایر فازها و توسعه سایر میادین مشترک نیز در اوج تحریمها قبل از برجام ساخته و افتتاح شدند.
۶- آقای رئیسجمهور بهتر است بررسی کند که چرا کارشناسان و مشاوران ایشان چنین اطلاعات نادرستی را در اختیار ایشان میگذارند.در کنار سوءمدیریتها، قطعا یکی از علل اصلی از دست رفتن امید مردم به دولت و تضعیف این سرمایه اجتماعی همین اظهارنظرهای غیردقیق و غیرواقعی است و قطعا راه تقویت امید در جامعه عمل به این سخن رهبری است که «در همه زمینهها بایستی با مقاومت به خودکفایی فکر کنیم. قدرت و اقتدار و آبروی کشور در خودکفایی است»، نه «شرطی کردن اقتصاد کشور به تصمیمات دشمنان »!.
همانگونه که امید کاذب به برجام برای مردم نان نشد، امید کاذب به اختیارات گسترده هم نمیشود!
عربستان سعودی در حالی طی روز گذشته میزبان سه نشست سران اتحادیه عرب، شورای همکاری خلیج فارس و سازمان کنفرانس اسلامی در شهر مکه بود که عملاً در پیگیری اهدافی که در قبال جمهوری اسلامی ایران جستوجو میکرد ناکام ماند. دو عامل در بروز ناکامی ریاض در اجلاسهای اخیر نقش مهمی ایفا کرد؛ یک دیپلماسی قوی و هوشمندانه ایران طی روزهای گذشته که با ابتکارعمل طرح پیشنهاد انعقاد پیمان عدم تجاوز در میان کشورهای خلیج فارس، سفرهای منطقهای و مؤثر آقای ظریف به عراق و دیدار با وزرای خارجه قطر و عمان در کنار سفر آقای عراقچی به سه کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس همراه بود. وزیر امور خارجه ایران از طریق دیپلماسی عمومی و مجازی تأثیرگذار اقداماتی را پیگیری کرد که باعث شد پیشنهاد دستیابی به پیمان یاد شده در میان کشورهای منطقه بازتاب قابل توجهی در رسانهها و محافل سیاسی عربی پیدا کند. رایزنیهای مؤثر معاون وزیر خارجه نیز تا حدود زیادی در تعدیل مواضع و همراهی نکردن شماری از این کشورها با مواضع ریاض در نشستهای برگزار شده بسیار تأثیرگذار بود.
عامل دومی هم که در ناکامی عربستان در این اجلاسها نقش داشت به مواضعی بازمی گردد که دونالد ترامپ، رئیس جمهوری امریکا در خلال سفر به ژاپن مطرح کرد. مواضعی که بر پایه تکرار درخواست مذاکره با ایران بدون شرط خاصی بود که به نوعی از عقب نشینی این کشور در مقابل ایران حکایت میکرد؛ به این معنا که شرکای عربی امریکا متوجه شدند این کشور چنانچه امکان گفتوگوی امریکا با ایران مهیا شود حاضر هستند از مواضع اولیه خود علیه ایران عقب نشینی کرده و عملاً توافقهای پیدا و پنهان خود با اعراب را در قبال ایران نادیده بگیرند. طرح همین مواضع از سوی ترامپ عملاً شرایط صهیونیستها و کشورهای حوزه خلیج فارس را آشفته کرد.
ذیل چنین شرایطی برگزاری نشست سران اتحادیه عرب و شورای همکاری خلیج فارس عملاً دستاوردی برای عربستان نداشت. در حالی که ملک سلمان، پادشاه سعودی تمام اظهارات و موضع گیریهای خود را متوجه جمهوری اسلامی ایران کرد این اظهارات از سوی کشورهایی چون مصر و سودان هم که تاکنون کمکهای مالی قابل ملاحظهای را از ریاض دریافت کردهاند، مورد استقبال قرار نگرفت. عراق هم بهعنوان یکی از کشورهای مهم منطقه صراحتاً به دفاع از ایران پرداخت و مواضع سعودی علیه تهران را محکوم کرد. اظهارات ملک سلمان در خواسته و مواضع هیچکدام از میهمانان حاضر در این نشست تکرار نشد. بیانیه سران این اتحادیه نیز که ۹ بند از آن به ایران اختصاص داده شد، منعکسکننده مواضع هیچکدام از سران حاضر نبود.
این درحالی بود که رئیس جمهوری مصر، محمود عباس و پادشاه اردن در خلال این نشست اتحادیه عرب، طرح معامله قرن را محکوم کرده بودند اما در بیانیه پایانی هیچ اشارهای به این موضوع نشده بود. بیانیهای انشایی وغیرعملیاتی که به نظر میرسد پیشنویس آن پیشتر از سوی جان بولتون، مشاور امنیت ملی امریکا نوشته شده بود.
فضای حاکم بر نشستهای مکه نشان داد فرصت برای تقابلجویی ریاض علیه ایران مناسب نبوده است یعنی در حالی که این کشور در پیگیری سیاست خارجی منطقهای اش ناکام مانده و با مواضع نه چندان مطمئن واشنگتن درباره تهران رو به رو است، حالا نتوانسته است مواضع کشورهای عربی را در بحبوحهای که بیش از هر وقت دیگر به آن نیاز دارد، یکدست کند. این در حالی است که در نقطه مقابل آن پیشنهاد ایران برای حل اختلاف با کشورهای منطقه و ایجاد مفاهمه حتی با کشورهایی که با آنها اختلاف نظر جدی دارد، روی میز همه بازیگران عربی قرار گرفته است و چه بسا با اقبال بیشتری نسبت به راهکار تنشآمیز ریاض رو به رو شود.
بنیامین نتانیاهو پس از چندین تلاش ناکام، سرانجام نتوانست در موعد مقرر، کابینه تشکیل دهد. همین باعث شد تا طرح انحلال پارلمان و برگزاری مجدد انتخابات کنست، با ۷۴ رای مثبت و ۴۵ رای منفی، تصویب شود تا ۲۶ شهریورماه، دوباره انتخابات برگزار شود. طبیعی است که کار نتانیاهو برای پیروزی در انتخابات مجدد، سختتر از قبل است.
نتانیاهو به دلیل رویگردانی برخی از احزاب دست راستی از وی نتوانست از فرصتی که حامیان و متحدانش به او دادند، بهره ببرد و حالا ناچار است برگههایی جدید در رقابت انتخاباتی رو کند، آن هم در حالی که بیشتر از قبل زیر ذرهبین است. واقعیت این است که یکی از ریشه های اصلی بحران انتخاباتی در رژیم صهیونیستی به سردرگمی احزاب این رژیم بر می گردد.
با توجه به اینکه روند ملت سازی در رژیم صهیونیستی درونزا نبوده و افراد و گروه های مختلف از سراسر جهان با شعارهای اغوا کننده جذب شده اند اکنون جامعه اسرائیل از یک بحران هویت رنج می برد که نمود سیاسی آن در احزاب این کشور متجلی شده است.به عنوان نمونه یهودیان غربی (اشکنازی) که از اروپا و آمریکا آمده اند با یهودیان شرقی (سفاردیم) صابرانی ها یا متولدین سرزمین های اشغالی نیز یک هویت جدا از مهاجران هستند که تا کنون نتوانسته اند به یک انسجام واحد برسند.
چنان چه یکی از عوامل اصلی انحلال پارلمان نیز سرسختی آویگدور لیبرمن بر سر لایحه مربوط به سربازی طلاب علوم تلمودی و اختلاف او با احزاب مذهبی ارتدوکس بر سر این موضوع بود.حالاباید دید احزاب متعدد و افکار عمومی شکننده وغیر منسجم اسرائیلی که فروردین ماه نتانیاهو را با آرایی نه چندان درخورتوجه، مجدد انتخاب کرد بعداز این ناتوانی نتانیاهو در تشکیل کابینه چگونه تصمیم خواهند گرفت، آیا دوباره آن طور که نتانیاهو دراین دو دوره انتخابات اخیر بر پررنگ کردن مسائل و خلأهای امنیتی بر مسائل داخلی و اقتصادی تاکید کرده است، افکار عمومی اولویت را بازهم به مسائل امنیتی می دهند؟ که البته این دور از ذهن هم نیست و برای ساکنان سرزمین های اشغالی هرگونه تهدیدامنیتی درقالب مسئله بود و نبود معنا می گیرد یااین که در این دوگانه، این بار اولویت را به مسائل داخلی و اولویت های پاکدستی نخست وزیرآینده خواهند داد؟ اما نتانیاهو در این سه ماه چه خواهد کرد؟
به باور نگارنده روند گذشته را ادامه خواهد داد.یعنی تداوم حملات هدفمند به سوریه و پایگاه های مقاومت، تنش های کوتاه مدت با غزه و تداوم ماجراجویی ها در جبهه شمال (کشف تونل ها، پرواز جنگنده ها و پهپادها و اقدامات ضربتی در جولان) و… همه اینها یک نقطه اشتراک دارد و آن اینکه به مخاطبان داخلی و خارجی این گونه القا کند که در عین داشتن دست برتر اما به دنبال جنگ تمام عیار نیست.
ضمن آنکه باید بیش از قبل منتظر ماجراجویی ها علیه ایران و سوق دادن افکارعمومی داخلی اسرائیل به سمت ایران از سوی نتانیاهو بود.در سرنوشت سیاسی نتانیاهو البته مولفه حمایت های خارجی وشخص دونالد ترامپ را نیز نباید از نظر دور داشت. آمریکای ترامپ و دامادش کوشنر هم ازهمین رو تمام تلاش خود را در یک سال قبل برای ابقای نتانیاهو کردند، از انتقال سفارت به قدس گرفته تا هبه کردن جولان به غاصبان صهیونیست.ترامپ البته یکی از مهمترین طرحهای منطقهایاش یعنی «معامله قرن» را هم به پیروزی نتانیاهو گره زده است.
رئیس جمهورآمریکا در حالی که حدود زمانی اعلام معامله قرن را گفته بود، اما به دلیل انتخابات پارلمانی رژیم صهیونیستی در فروردینماه، آن را به تعویق انداخت تا نتیجه انتخابات مشخص شودو حالا انتخاباتی که نتانیاهو پیروز آن بود، بناست دوباره برگزار شود و این یعنی تعویق مجدد اعلام معامله قرن یا اعلام ضعیف آن.افزون بر این، در انتخابات شهریورماه، هر جناح یا حزبی که پیروزشود، شخص نتانیاهو بازنده به حساب میآید چرا که کمتر از سه ماه دیگر بازجویی از او در سه پروندۀ فساد مالی و سیاسی وارد مرحله نهایی میشود و او حتی به فرض ماندن در رأس حزب لیکود و پیروزی این حزب در انتخابات جدید، شانس کمی برای مصونیت خود از تعقیب قضایی خواهد داشت.
بی جهت نیست که ژنرال «بنی گانتز» رهبر جناح میانه و رقیب نخست وزیر اسرائیل با اشاره به برگزاری انتخابات شهریورماه، نتانیاهو را به تلاش در جهت ایجاد یک «دژ حقوقی» برای گریز از روند قضایی جاری که به اتهام فساد علیه او در جریان است، متهم کرده است.در نهایت به نظر می رسد که حال عمومی لیکود و شخص نتانیاهو خوش نیست و به همین علت ممکن است در روزهای آینده رفتاری از وی در داخل و حتی خارج از منطقه سر بزند که آثار و تبعات مخربی را به جا بگذارد. ولی صرف نظر از این، آنچه از همه این احوالات می توان به درستی برداشت کرد، این است که قدرت نتانیاهو در اسرائیل بسیار شکننده تر از قبل شده و حتی اگر وی دوباره با توسل به همان تاکتیک های همیشگی بتواند در انتخابات آینده پیروز شود راه دشواری برای گذر از فرایند قضایی دارد و حیات سیاسی او با چالش های جدی و شاید استعفا عجین خواهد شد.
چنانچه به آرشیو روزنامه و سایر نشریات مراجعه کنید، بیش از یکسال است که سرانجام کار را پیشبینی کرده بودم. ماجرا از این قرار است که بعد از دیماه ۹۶ آمریکا وارد فازی از فشار تمامعیار علیه ایران شد. این فشار بر مبنای این تحلیل بود که ایران نفسهای آخر را میکشد و اگر یک فشار بیاوریم، کار ایران تمام است. البته واضح بود که این تحلیل کاملاً به دلیل ناآشنایی نسبت به شرایط ایران و القائات بعضی از عناصر ایرانی ضدایرانی و یا غیرایرانی ضدایرانی صورت گرفته بود.
نهایتاً حکومت آمریکا وقتی تمام فشارش را وارد آورد و نتیجه نگیرد، حتماً عقبنشینی میکند. به نظر میرسد اکنون حرفهای دونالد ترامپ عقب نشینی نیست، بلکه سروته کردن است. یعنی کاملاً مسیری که آمده را سروته کرده و دارد عکس آن را طی میکند. جسته و گریخته اخباری هم از برخی ملاقاتها بین مسئولان سیاسی ایران به شکلهای مختلف با فرستادگانی از طرف آمریکا مطرح میشود که به نظر میرسد آنچه همه منتظرش بودیم، دارد به وقوع میپیوندد.
یعنی به پایان یک دوره از سلسله فشارهای غیرمنطقی و یکجانبه آمریکا نزدیک میشویم و باید از این جهت به خاطر مقاومت خوبی که داشتیم به خودمان تبریک بگوییم. البته باید باز هم کمی بیشتر صبوری کنیم و نباید فکر کنیم همهچیز تمام شده و از فردا ماه عسل روابط سیاسی برقرار خواهد شد. در داخل آمریکا حاکمیت کاملاً یکدستی نمیبینیم و با دو دیدگاه و جناح مواجهیم. هنوز هم جنگطلبان آمریکا جان بولتون، مایک پمپئو و برایان هوک حضور دارند و طبیعی است در جاهایی هم ممکن است آنها بتوانند وارد کارزار شوند اما دونالد ترامپ در گذشته نشان داده که واقعاً فرد خودرأیی است و جایی که اراده خودش اقتضا کند، چندان به مشاوره اطرافیانش کاری ندارد و کار خودش را خواهد کرد.
بارها هم از اینکه قصد وارد شدن به جنگ جدیدی را ندارد، سخن گفته است. به نظر میرسد دموکراتها یا مخالفان جنگ در آمریکا توانستهاند این مسأله را بفهمانند که ابعاد یک درگیری نظامی احتمالی با ایران چقدر میتواند بزرگ و برای تمام منطقه و حتی جهان خطرناک باشد و حتماً اروپاییها و دیگر متحدان آمریکا نیز نکاتی را گوشزد کردهاند. درحقیقت نتیجهاش میتواند پایان یک دوره ماجراجویی باشد.
ولی بهتر است نام این را آغاز یک پایان برای دورهای از ماجراجوییهای آقای ترامپ بگذاریم. البته همه چیز ناگهان و سریع درست نخواهد شد و آمریکا باید به تعهداتی که داشته، بازگردد. ما قبل از اینکه بخواهیم راجع به هرمسأله جدیدی با آمریکاییها مذاکره کنیم، برای ما مهم است مواردی که مذاکره کردیم و به نتیجه رسیدیم، اجرا شود. آمریکا خودش زیر توافقات خودش زده و هیچکس هم در این مسأله نقشی نداشته، ضمن اینکه هیچ بهانهای هم برای این کار نداشته، گزارشهای آقای آمانو و آژانس نشان میدهد که ایران به تمام تعهداتش عمل کرده است.
بنابراین به نظر میرسد این اتفاق خواهد افتاد هرچند شاید آمریکاییها سعی کنند تا یک محمل آبرومندی برایش پیدا کنند و به گونهای وارد توافق شوند که آبرویشان تا حدی حفظ شود. به نظر میرسد شینزو آبه، نخست وزیر ژاپن در این جهت به آمریکاییها کمک میکند تا یک فضای آبرومند برای حصول توافق ایجاد کند. ژاپن، کشور بسیار مهمی است و وقتی ژاپن وارد این عرصه میشود به معنای اهمیت مسأله است.
میانجیگری ژاپنیها میتواند یک ظاهر آبرومند برای آمریکاییها ایجاد کند. البته ما الان باید خیلی هوشمندانه و هوشیارانه مثل دو، سه سال گذشته رفتار کنیم. به هیچ وجه نباید اقداماتی که این فضا را بهممیزند، از طرف ما آغاز شود. وقتی آمریکاییها، سپاه پاسداران را در لیست گروههای تروریستی قرار میدهند، حتماً باید اقدام مقابله به مثل میشد و اقدام شورای امنیت بسیار پسندیده بود و به نظرم همین اقدام بود که آمریکاییها را یک مقدار سر عقل آورد.
ولی وقتی آنها زبان متفاوتی در پیش میگیرند ما هم باید متناسب با همان زبان حرف بزنیم یا لااقل کاری نکنیم که اوضاع بدتر شود. امیدوار هستیم تمام دلسوزان نظام از هر جناح و گروهی که هستند واقعاً به حساسیت این مسأله واقف باشند. ما نمیگوییم کار خاصی بکنیم یا برای آقای ترامپ هورا بکشیم و پیام تبریک و کارت پستال برایش بفرستیم، ولی فقط کافی است همان مشی اصولی که طی دو، سه سال اخیر در پیش گرفته بودیم را ادامه دهیم، تا کار توسط دیپلماتها پیش رود.
ملاقاتهای رسمی صورت بگیرد و در این ملاقاتهای رسمی بتوانیم طرفهای برجام را بر سر تعهداتشان برگردانیم و بعد البته اگر بتوانیم به تعهدات جدیدی که ضامن منافع ملت ایران است دست پیدا کنیم. قطعاً فشارهای ناعادلانهای که فقط مردم ما را آزار داده است، باید پایان یابد و این خواست همه مردم ایران و جناحهای سیاسی است. باید بتوانیم این خواست را از زبان حتی روزنامهنگاری، در فضای رسانهای جهان برعکس کنیم که آنچه از زمان خروج آمریکا از برجام بر سر ما رفت، واقعاً یک رفتار ناعادلانه از سوی آمریکاییها بود.
بعد از گذشت بیش از ۷۰ سال از اشغال سرزمین فلسطین توسط رژیم صهیونیستی، اولویتدارترین هدف غرب با محوریت ایالات متحده «حفظ بقای اسرائیل» و «ایجاد ثبات و آرامش در سرزمینهای اشغالی تحت اختیار اسرائیل» است. آن هم در حالی که اساسیترین هدف غرب از تأسیس رژیم صهیونیستی، تحقق شعار «اسرائیل بزرگ؛ از نیل تا فرات» بعد از نامگذاری آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به «روز قدس» به یک رؤیای دست نیافتنی تبدیل شده است.
ماهیت، شکلگیری و رویکرد رژیم صهیونیستی با هیچکدام از اصول حقوق بینالمللی همخوانی ندارد و در تناقض آشکار است چرا که کشورهای قدرتمند حمایتهای رسمی سیاسی، دیپلماتیک و بینالمللی گسترده و فراگیری را در حمایت و بقای اسرائیل صورت داده و از اقدامات غیرانسانی آن را تطهیر کردهاند.
رژیم صهیونیستی فاقد عناصر تشکیلدهنده دولت (جمعیت، سرزمین و حکومت) در حقوق بینالملل است، کمااینکه جمعیت یهودیان موجود در سرزمین فلسطین متعلق به آن منطقه نیست، در باب سرزمین نیز این رژیم اساساً مرزهای مشخصی ندارد و بر سر تمامیت ارضی سرزمینهای اشغالی همچنان با فلسطینیها در حال منازعه است. رژیم صهیونیستی فاقد یک حکومت واحد و یکپارچه است و در حالی که حکومت باید نماینده مردم باشد، شبه حکومت جزیرهای اسرائیل نماینده مردم فلسطین نیست.
تخریب مفاهیم، اصول و هنجارهای حقوق بینالملل و استانداردهای حقوق بشر مهمترین ویژگی رفتار و رویکرد اسرائیل طی ۷۰ سال اشغال سرزمینهای فلسطین از سوی این رژیم است کمااینکه مقایسه رفتار کشورهایی نظیر ایالات متحده، انگلیس و فرانسه درباره رفتارهای ضدانسانی رژیم صهیونیستی با موارد مشابه نشان میدهد که مبانی و اصول بدیهی حقوق بینالملل اساساً تنها بستری برای تأمین منافع ملی و فراملی اینگونه کشورهاست.
از سوی دیگر، رویکرد این رژیم از زمان پیدایش تاکنون قواعد حقوق بشردوستانه اعم از قواعد عرفی، کنوانسیون چهارم ژنو ۱۹۴۹، پروتکلهای الحاقی ۱۹۷۷ را زیر پا گذاشته است. تحولات بنیادین هنجاری و ساختاری در زمینه حقوق بشر و حقوق بشردوستانه بینالمللی به خصوص آنهایی که امروز تبدیل به قواعد «آمره» و «تعهدات عامالشمول جهانی» شدهاند، به این معناست که اجرای هنجارهای بینالمللی فارغ از جایگاه حقوقی طرفین، یک تکلیف اولیه است و طرفین منازعه باید خود را ملزم به رعایت این هنجارها بدانند. نباید نادیده گرفت که کنوانسیون چهارم ژنو به عنوان پراهمیتترین ماده حقوق بینالملل بشردوستانه قواعدی در زمینه «اشغال خصمانه» دارد که علاوه بر تکالیف اشغالگر (در اینجا رژیم صهیونیستی) در مورد تهیه و تأمین امکانات رفاهی، بهداشتی و پزشکی حاوی ممنوعیتهای مهمی است که رژیم صهیونیستی در طول این سالها هیچکدام از آنها را رعایت نکرده است.
طبق مواد ۱۴۷، ۳۳، ۴۹، ۵۳ و ۱۴۹ کنوانسیون چهارم ژنو رفتار و اقداماتی مانند آدمکشی عمدی، شکنجه یا رفتار خلاف انسانیت، نفی بلد یا انتقال غیرقانونی، توقیف غیرقانونی، محرومیت از حق دادرسی منظم و بیطرفانه، گروگانگیری، تخریب یا تصرف اموال بدون هیچگونه ضرورت نظامی، ایجاد ترس و تخویف، غارت اموال و قصاص و انتقال اجباری دستهجمعی یا انفرادی و نقل مکان اشخاص مورد حمایت از اراضی اشغال شده، انتقال قسمتی از نفوس کشور خود به اراضی اشغال شده و انهدام اموال منقول و غیرمنقول شخصی، دولتی یا شرکتهای عمومی به صورت کلی ممنوع شده است. این در حالی است که رژیم صهیونیستی تمام این اقدامات و حتی فراتر از آن را طی سالهای اخیر صورت داده است.
«ممنوعیت الحاق سرزمین از سوی دولت اشغالگر» یکی از اصول بدیهی و مهم کنوانسیون چهارم ژنو را نیز اسرائیل بارها نقض کرده است و به همین دلیل این رژیم همواره قابل اعمال بودن مقررات این کنوانسیون بر سرزمینهای اشغالی را رد کرده است تا بتواند با فراغ بال از تعهدات این بخش از قواعد حقوق بینالملل نیز سر باز زند. این در حالی است که مجمع عمومی سازمان ملل و شورای امنیت سازمان ملل با واکنشهای خود اثبات کردهاند که مفاد این کنوانسیونها مرتبه آمره داشته و گا ه عرفیاند. درباره اشغال سرزمینهای فلسطینی با تکیه بر جبر و اخراج ساکنان بومی و مهاجرت دادن یهودیان غیربومی به این سرزمین، در حقوق بینالملل ممنوعیت و محکومیت صریح و قاطع وجود دارد، چرا که همانطور که اشاره شد از منظر حقوق بینالملل، تصرف سرزمین و حاکمیت بر آن از طریق زور، نه تنها به دلیل غیرقانونی بودن ممنوع است، بلکه به طور خاص، هم بر اساس حقوق عرفی و هم بر اساس مقررات حقوق قراردادی، نامعتبر و نامشروع شمرده میشود و سایر دولتها نیز از شناسایی اینگونه الحاقها منع شدهاند. ماده ۱۱ کنوانسیون اروپایی حقوق و تکالیف دولتها ۱۹۳۳، ماده ۱۱ معاهده عدم تجاوز ریودوژانیرو ۱۹۳۳، ماده ۵ منشور سازمان دولتهای امریکایی ۱۹۴۸ و اعلامیه ۱۹۳۸ کنفرانس پانآمریکن در «لیما» راجع به عدم شناسایی الحاق سرزمین به دست آمده از طریق زور، همگی اشعار میدارند که: «سرزمین هیچکدام از دولتها نمیتواند هدف تصرف و الحاق از طریق تهدید یا استفاده از زور از سوی دولتی دیگر قرار گیرد». مهمتر آنکه ماده ۵۲ کنوانسیون حقوق معاهدات وین که بر اساس آن حتی الحاق سرزمین مبتنی بر معاهده نیز نامعتبر شناخته میشود نیز بر این قاعده صحه میگذارد.
نباید فراموش کرد که نه تنها اسرائیل تمامی قوانین و قواعد مورد اشاره را مخدوش کرده است بلکه بدیهیترین اصول حقوق بینالملل را نیز رعایت نکرده است، برخی از این اصول «حق تعیین سرنوشت»، «حق حیات»، «حق آزادی و امنیت شخصی»، «ضمانتهای آزادی دادرسی در دادرسیهای مدنی و جزائی» و «ممنوعیت تبعیض نژادی» است که این رژیم هر یک از آنها را به سخره گرفته است.
هفته گذشته، دو خبر محیرالعقول به گوش جامعه رسید؛ یکی قتل همسر دومِ دکتر نجفی و دیگری قتل امامجمعه کازرون. اولی توسط خود دکتر نجفی بود و دومی توسط فردی گمنام. نجفی استاد برجسته دانشگاه شریف و وزیر و شهرداری خوشنام و دومی فردی است بنام حمید درخشنده که ظاهراً عقل و فهم درست و حسابی هم ندارد و سخنان عجیبوغریب میگوید. نجفی فردی بود که مدیریت و سواد و سلامتش زبانزد بود ولی قاتل دومی شیرینمغزِ روانپریش و کمبهره از سواد.
گسترش خشونت از نجفی تا درخشنده امر عجیبی است. این نشان میدهد که خشونت دارد در جامعه ایران تبدیل به یک «پدیده اجتماعی» میشود. باید زنگ خطر جدی به صدا درآید. شوربختانه اما واکنشها نشان میدهد چندان این اتفاقات را جدی نگرفتهایم. درنظر من بدترین اتفاقی که در سایه این دو اتفاق میتوان دید همین است؛ اینکه جامعه به اخبار عجیب عادت کرده است! در واقع عجیبتر از این اتفاقات این است که دیگر از هیچ خبری تعجب نمیکنیم! برخورد ما با اتفاقات هفته گذشته شامل طنزهای پیامکی و طعنههای سیاسی بود اما خبری از شوک اجتماعی نبود. این سطح از بیتفاوتی بسیار عجیب است.
تا کنون دوگونه واکنش در جامعه به این اتفاق رخ داده است. از یک سو اقرار و اصرار یک مرد به قتل همسرش نفرتی برانگیخته است چراکه به هرحال سخن از قتل یک انسان است. گرفتن حق حیات بدترین رذایل است. از سوی دیگر گمانهزنی درخصوص انگیزه و دلایل این عمل است و باعث نوعی توجیهگری در قضاوتها شده است. هرچه هست اتفاق غریبی است. عجیبتر از آن البته رفتار برخی از سیاسیون و صداوسیما بود. رفتاری که از صدها قتل نفس بدتر بود. نجفی شکسته است.
حکایت نجفی حکایت تراژیک شکست یک مرد در نیمه آخر عمرش است. مردی که یک نیمه از عمرش پر است از افتخارات علمی و مدیریتی و دارای شهرت و سلامت کمنظیر، اما در نیمه دوم به ناگاه ضربه فنی میشود! شکست این مرد، هیچ «مردی» را خوشحال نمیکند. بر تل شکست دیگران هلهلهکردن بویی از مردانگی ندارد. اینکه صداوسیما با ذوقزدگی بیوصف و شادمانی بیحد، تصویر شکستخورده و خمیدهشده یک فرد را نمایش میدهد در هیچ مرامی نمیگنجد. اوج بیرسمی است، اینسان سوءاستفاده سیاسی از این صحنه! حکایت نجفی و نجفیها تن هر مردی را میلرزاند که نباید به ایمان خود چندان نازید و عاقبتِ خیر به راحتی نمیپاید. درس اخلاقی ماجرای نجفی و نجفیها، دعای عاقبتبهخیری برای یکدیگر است. عاقبتِ نجفی خدا کند برای هیچ مسلمان و غیرمسلمانی اتفاق نیفتد.
اما درسهای اجتماعی نیز میتوان از اتفاقات هفته گذشته گرفت. در آینه این دو اتفاق، باید خود را ببینیم. آن زمان که خبر و عکسها و سلفیهای عاشقانه نجفی با همسر دومش در رسانهها منتشر شد، موجب بهت و حیرت بود و در نگاه برخی از لحاظ عملی خارج از عرف و انتظار، کمتر از قتل نبود اما انگار حساسیت ما نسبت به حوادث عجیب، به قدری کم شده است که انگار خودِ خبر قتل نیز ما را تکان نمیدهد. مانند خیلی از آلارمهای مسائل اجتماعی که شنیده نمیشوند تا اینکه بحران متولد میشود. شوربختانه اما انگار امروز بحران هم دیگر چشممان نمیگیرد! ما باید در اتفاقات هفته گذشته جامعه خود را ببینیم. گذشته از نمایش مضحک صداوسیما، دو اتفاق هفته گذشته، نمایش جامعه ما بود. مسائلی که جدی گرفته نمیشوند تا تبدیل به بحران شوند. در یک سو استادی خوشنام و پرافتخار، که ناگاه ورق روزگار برایش برگشت و عاقبتش اینگونه شد و زندگیای که از هم پاشید و در سوی دیگر روحانی بختبرگشتهای که قربانی خشم و کمعقلی یک مجنون میشود. جامعهای که رها شده است و هر خشم و اختلافی در آن میتواند تبدیل به بحرانی خانهسوز شود.
معادله قدرت در منطقه غرب آسیا هر لحظه شفاف تر می شود! در یک سوی این معادله، جبهه ای قرار دارد که برای جلوگیری از اضمحلال رژیم صهیونیستی دارد به آب و آتش می زند. برگزاری نشست ضد ایرانی رژیم سعودی در مکه، رایزنی های جرد کوشنر داماد ترامپ در سرزمینهای اشغالی، تنفس مصنوعی ترامپ به نتانیاهو برای حفظ وی در مسند نخست وزیری رژیم صهیونیستی، تلاش تعدادی از رسانه های غربی برای زمینه سازی تبلیغاتی برای شکل گیری معامله قرن و..... جملگی مصادیق همگرایی "کفار" علیه آرمان ملت فلسطین است. آری! "ترامپ"، " نتانیاهو" و " بن سلمان" دیروز دست در دست یکدیگر دادند تا مانع از طنین انداز شدن بانگ "آزادی قدس" در سرتاسر جهان شوند. آنها از یک سو "آرمان فلسطین" و از سوی دیگر، "ایران اسلامی" را هدف قرار دادند، چرا که "گفتمان مقاومت در منطقه " منبعث از همان گفتمان انقلاب اسلامی ایران است. گفتمانی که پویاست و کمترین سنخیتی با "سکون" و " تسلیم" در برابر دشمنان ندارد.
در آن سوی معادله و بدون توجه به آنچه در اردوگاه دشمنان می گذرد، میلیونها نفر فریاد "آزادی قدس شریف" را سر داده و یکصدا "معامله قرن" را به چالش کشیدند.در مقابل دشمنان قسم خورده اسلام و ملت فلسطین، محور مقاومتی قرار دارد که ترجمانی از همان گفتمان مقاومت است. محوری که روز به روز در برابر حامیان، مزدوران و عمال رژیم صهیونیستی جان بیشتری می گیرد. نام "محور مقاومت" برای "ترامپ"، " نتانیاهو" و " بن سلمان" بسیار آشناست: همان محوری که آرزوهای آنان را در فلسطین، لبنان، سوریه، عراق، یمن، بحرین و..... نقش بر آب ساخته و چشم اندازی برای تحقق طرح ها و نقشه های مزورانه و پلید نسل سوخته جرج واشنگتنبن گورین و عبدالعزیز باقی نگذاشته است!
دیروز "جبهه کفر" همه توان و ظرفیت خود را به میدان آورد و حتی سعی کرد به واسطه حضور مزدوران سعودی خود در مکه مکرمه، نام "سرزمین وحی" را به واژه "معامله قرن"گره بزند! با این حال، هر یک از راهپیمایانی که دیروز در سرتاسر دنیا و در حمایت از ملت فلسطین به میدان آمدند، به مثابه پرندگان ابابیلی بودند که سنگ های خود را بر سر لشکریان نتانیاهو و بن سلمان فرود آوردند.
رژیم صهیونیستی، ایالات متحده آمریکا و عربستان سعودی با وجود شانتاژ تبلیغاتی و صرف هزینه های هنگفت رسانه ای، نتوانستند مانع از طنین انداز شدن دوباره گفتمان مقاومت و فریاد آزادی قدس شریف شوند. دیروز" جبهه کفر" با "همه ظرفیت " خود "باخت"!
در نهایت اینکه دیروز "نقطه پایان منازعه" میان طرفداران ذلت و عزت رقم نخورد! آنچه دیروز جهانیان مشاهده کردند، صرفاً "نقطه آشکار ساز" حقارت و شکست جبهه کفر در برابر جبهه ایمان بود. این روند همچنان ادامه یافت و در آینده ای بسیار نزدیک، آل سعود و آل صهیون را به زباله دان تاریخ خواهد فرستاد. بدون شک در این لحظه، مشاهده چهره درهم و وحشتزده مقامات سعودی و صهیونیستی و حامیان آمریکایی آنها بیش از هر زمان دیگری دیدنی است! غافل از آنکه سران جبهه کفر به زودی در دل طوفان های سهمگین تری گرفتار و رسوا خواهند شد.این همان وعده ای است که تردیدی در تحقق آن وجود ندارد.
ارسال نظرات