به نقل از جوان آنلاین، انسان ذاتاً طالب نیکیهاست و اگر بر اساس فطرت ناب و دستنخورده خود عمل کند بیشک مایه گسترش خوبیها خواهد شد. رمضان فرصتی برای بازگشت انسان به فطرت پاک خویش است و ثانیهها و دقایق و ساعتهای هر روز این ماه مبارک فرصتی طلایی برای پاک شدن وجود ما از زنگارهای غفلت است. اما چرا بعضیها همین یک ماه عزیز را نیز از دست میدهند و رفتارهایی از خود بروز میدهند که هیچ سنخیتی با فلسفه روزه و رمضان ندارد.
احتکار و روزه چه نسبتی با هم دارند
به فروشگاه محل سر میزنم تا مایحتاج خانه را خریداری کنم. سراغ قفسههای قند و شکر میروم ولی خالی است. از صاحب فروشگاه میپرسم چرا قند و شکر ندارید؟ میگوید: «والله چی بگویم. چند روزی است که توزیع نکردهاند. از شرکتهای پخش هم میپرسم میگویند جلوی پخشش را گرفتهاند تا بتوانند گرانتر بفروشند.» حکایت همان حکایت تکراری احتکار و گرانفروشی است. یکی از دوستان آدرسی را به من میدهد که میتوانم از عمدهفروش چای و قند و شکر تهیه کنم. به محل مورد نظر میروم. مرد میانسالی صاحب عمدهفروشی است. خود را معرفی میکنم و میگویم که از طرف فلانی خدمت رسیدهام. اسم معرفم را که میآورم جلوی پایم بلند میشود و حسابی تحویلم میگیرد. صحبت بینمان گرم میشود و از همه چیز و همه جا صحبت میکنیم.
در آخر درخواست خودم را میگویم و مقداری که نیاز دارم را برایم میآورند. قیمتش بالاست ولی با تخفیف برایم حساب میکنند. از او علت نبودن شکر در بازار را میپرسم و با لبخند میگوید: «بهتر است کمی نایاب شود تا ارزش واقعی خود را پیدا کند.» با تعجب میگویم: «حاجی نماز و روزهات قبول باشد ولی آیا احتکار با زبان روزه درست است؟ مردم روزهدار سختی بکشند تا این کالا ارزش واقعی خود را پیدا کند؟ آیا این انصاف است که انسان روزهدار را برای سود و منفعت خود آزار دهید؟» فقط نگاهم میکند و جوابی نمیدهد.
در راه انبوهی از سؤالات به ذهنم هجوم میآورد که چرا ما آدمهای بدی شدهایم؟ چرا هیچ چیز سر جای خودش نیست؟ ناراحت و عصبانی از خرید خود به خانه میرسم. تمام خریدهایم مثل خوره به جانم افتاده است. از دست خودم ناراحتم که چرا خریدها را در همان حجره نگذاشتم و با خود آوردم. فردای همان روز سر راهم خانوادهای قرار گرفتند که بسیار محتاج و نیازمند بودند. تمام خریدهای دیروز خود را به اضافه تعدادی اجناس دیگری که خریده بودم به آن خانواده نیازمند رساندم. با خودم میگویم حتماً خیری بوده است که من باید میرفتم و این خریدها را میکردم و به آن خانواده میرساندم. شاید من واسطه رساندن این آذوقهها بودم.
هیچ چیز نمیخوریم ولی روزه هم نیستیم!
چند روز مانده به ماه مبارک رمضان از میان پیامها و حکایتهای مختلفی که دوستان و آشنایان در گروه فامیلی منتشر میکردند یک روایت توجهم را جلب کرد. نوشته بود: «در ماه رمضان چند جوان، پیرمردی را دیدند که دور از چشم مردم، غذا میخورد. به او گفتند:ای پیرمرد مگر روزه نیستی؟ پیرمرد گفت: چرا روزهام، فقط آب و غذا میخورم. جوانان خندیدند و گفتند: واقعاً؟ پیرمرد گفت: بله؛ دروغ نمیگویم، به کسی بد نگاه نمیکنم، کسی را مسخره نمیکنم، با کسی با دشنام سخن نمیگویم، کسی را آزرده نمیکنم، چشم به مال کسی ندارم و... ولی، چون بیماری خاصی دارم متأسفانه نمیتوانم معده را هم روزهدارش کنم. بعد پیرمرد به جوانان گفت: آیا شما هم روزه هستید؟ یکی از جوانان در حالی که سرش را از خجالت پایین انداخته بود، به آرامی گفت: خیر! ما فقط غذا نمیخوریم...»
همه ما روزه میگیریم ولی آیا روزهدار واقعی هستیم؟ از سحر تا افطار ساعتها گرسنگی را تحمل میکنیم. دهان خود را روی هرچه خوردنی است میبندیم، ولی آیا دهان و زبان خود را بر دروغ و تهمت و غیبت هم میبندیم؟ آیا فقط معده ما روزه باشد کفایت میکند؟ آیا فلسفه روزه همین است؟ قطعاً فلسفه روزه فقط این نیست که ما سختی و رنج گرسنگی و تشنگی را تحمل کنیم ولی زبان و رفتار و کردار ما روزهدار نباشد. خدا روزه را برای انسان گذاشته است که انسان در کنار نخوردن، سراغ گناه و آلودگیهای دیگر هم نرود. مثلاً زبان خود را به گناه تهمت و دروغ و غیبت آلوده نکند. دل خود را به گناه کینه و نفرت و دشمنی آلوده نکند.
روزهای که فقط معدههایمان را عذاب بدهیم به چه دردمان میخورد؟ با دهان روزه دروغ بگوییم، با دهان روزه گرانفروشی کنیم، چون ما باید سود بیشتری ببریم. ما روزهدار واقعی نیستیم اگر زور بگوییم و آزار برسانیم. روزهدار واقعی نیستیم وقتی چشم و زبان و دل و کردارمان در خدمت خلق خدا نیست. روزهدار واقعی نیستیم وقتی اسراف میکنیم. روزهدار واقعی نیستیم وقتی فخر میفروشیم. روزهدار واقعی نیستیم وقتی همسایه ما گرسنه است و ما اهمیت نمیدهیم. روزهدار واقعی نیستیم وقتی به محیطزیست آسیب میرسانیم.
یک ماه فرصت برای پالایش فرد و جامعه
مقام معظم رهبری رمضان و روزه را فرصتی برای اعتلای اخلاقی افراد جامعه میدانند و میفرمایند: «مسئله اساسی در باب ماه رمضان، این است که بشر -که در میان انواع عوامل و موجبات غفلت از خدا و از راه او، محاصره شده و انگیزههای گوناگون، او را به سمت پایین و تنزل و سقوط میکشاند- فرصتی پیدا کند که در آن بتواند روح را -که روح انسان و باطن بشر، به عروج و اعتلا تمایل دارد- به سمت عروج و اعتلا سوق دهد و به خدا تقرب جوید و به اخلاق الهی، تخلق پیدا کند. ماه رمضان، چنین فرصتی است.»
بیتردید با چنین رویکردی تنزل روزه به نخوردن و نیاشامیدن ما را به آن اعتلای روحی و اخلاقی و تقرب الهی نمیرساند. اما اگر هرکدام از ما، بتوانیم یک ماه دروغ نگوییم، یک ماه تهمت نزنیم، یک ماه چشمانمان را پاک نگهداریم، یک ماه دل کسی را نشکنیم، یک ماه انسانیت را تمرین کنیم، اگر بتوانیم در کنار یک ماه روز نخوردن و نیاشامیدن، روزه انسانیت و معنویت بگیریم آن وقت روزهدار واقعی هستیم. قطعاً هرکدام از ما وقتی تمرین یک ماهه روزه واقعی و کامل را داشته باشیم جامعه سلامت از دست رفته خود را به دست میآورد و ماهها و روزهای بعدی را با کالبدی پالایششده ادامه میدهد.
ارسال نظرات