21 ارديبهشت 1398 - 11:56
سخن روز مطبوعات

۲۱ اردیبهشت ماه / دو ماه دیگر قرار است چه اتفاقی بیفتد؟! / آخرین فرصت اروپا برای نجات برجام/ مشترک مورد نظر احمق می‌باشد

شکرگزاری بابت اینکه دشمنان ما از احمق‌ها هستند بر ما لازم است؛ چرا که اگر این دشمنان از عقل، بهره‌ای داشتند، نمایان کردن چهره آنان بسیار دشوار می‌نمود.
کد خبر : 2919

پایگاه رهنما :

به نقل از مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********

دو ماه دیگر قرار است چه اتفاقی بیفتد؟!

محمد ایمانی در روزنامه کیهان نوشت:

۱- دو ماه دیگر قرار است چه اتفاق جدیدی بیفتد؟ معجزه می‌شود و اروپایی که همواره دنباله‌رو و تسلیم آمریکا بوده و همواره با ما دشمنی و بدعهدی کرده، تغییر جوهری در هویت متصلب خود خواهد داد یا به مسیر گذشته ادامه می‌دهد. آیا واقعاً کشف موضع اروپا دو ماه زمان خواهد برد؟ این پرسش‌ها از آن جهت مهم است که باید برای دو ماه بعد، برنامه‌ریزی داشته باشیم. اتحادیه اروپا در واکنش به مهلت دوماهه ایران برای بازگشت به تعهدات برجامی خود اعلام کرد «به حمایت از برجام ادامه می‌دهد اما ضرب‌الاجل ایران را قبول نخواهند کرد.» حمایت از برجام بدون انجام تعهدات خود (مقابله با تحریم‌ها) یعنی چه؟ کجای این فرآیند به توافق و تعامل و معامله دوطرفه شباهت دارد. بامزه‌تر اینکه مکرون رئیس‌جمهور فرانسه می‌گوید «توافق هسته‌ای با ایران خوب است اما این توافق بایستی با توافقات دیگری درخصوص برنامه موشکی و فعالیت‌های منطقه‌ای ایران تکمیل شود!» آنها در حالی دنبال برجام جدید هستند که برجام را تبدیل به آینه عبرت برای همه کشورهای دنیا کرده و از پا درآورده‌اند.


۲- اروپایی‌ها جواب مؤثر و سودبخشی ندارند بدهند، چون اراده مستقلی ندارند. جواب سوال ما درباره دو ماه بعد، در سخنان چهارشنبه گذشته آقای روحانی نهفته است که به درستی گفت: «مشکل اروپا این است که آمریکا را کدخدا می‌داند. در مقام عمل متأسفانه ناتوان بودند. سال ۸۳ وقتی مذاکره می‌کردیم، مشکلی بود و آن اینکه اروپایی‌ها آمریکا را کدخدای خود می‌دانستند؛ الان اوضاع کمی بهتر شده ولی همچنان این تفکر وجود دارد.» آقای روحانی سال ۹۲ هم تصریح کرده بود اروپایی‌ها در قبال کدخدای آمریکایی‌ها «آقا اجازه» هستند. اما با این وجود، دولت از ۱۸ اردیبهشت سال گذشته که آمریکا از برجام، خارج شد «منتظر / امیدوار» است اروپا اراده مستقلی از خود بروز دهد. یا اگر خود در باطن، چنین امیدی ندارد، بخشی از افکار عمومی را در چنین انتظار و امید موهومی نگه داشته است. چرا؟ با کدام مستند و کدام واقع‌بینی؟!


۳- گام بعدی ما چیست؟ دولت تدبیری اندیشیده یا نه؟ ما اکنون در حال زمان خریدن هستیم یا از دست دادن زمان و فرصت‌سوزی؟ اگر به اتمام حجت باشد که آقای روحانی همان ۱۸ اردیبهشت پارسال «چند هفته» به اروپایی‌ها فرصت داد و پس از آن هم آقایان ظریف و عراقچی، مهلت‌های دو ماهه را چهار پنج بار تمدید کردند اما این روند، به وعده‌های ضد برجامی و بی‌محتوایی نظیر راه‌اندازی کانال SPV و INSTEX منتهی شد! بماند که اروپایی‌ها ۱۶ سال پیش هم زیر تعهداتشان زدند و ما چند بار فرصت دادیم اما تعلیق هسته‌ای یک‌طرفه ادامه یافت و بالاخره هم دولت اصلاحات و تیم آن زمان آقای روحانی در مذاکرات هسته‌ای، ناچار شد راساً به شکستن تعلیق‌های هسته‌ای اقدام کند. ۱۴ سال پس از شکستن تعلیق، چه چیزی در بدعهدی و بی‌چشم‌ورویی اروپایی‌ها تغییر کرده است. آیا مثلاً در بدعهدی، توتال امروز، چیزی غیر از همان توتال دو دهه قبل و پژو و رنو، غیر از همان پژو و رنو سال ۹۰ بودند؟


۴- آقای روحانی خودش می‌گوید پانزده سال قبل هم اروپایی‌ها معطل کدخدا بودند و حالا نیز همان است. خب پس چرا باید همچنان معطل و امیدوار آنها یا معطل بازگشت دموکرات‌ها به دولت در آمریکا باشیم؟ مگر از اروپایی‌ها یا دموکرات‌ها کم ضربه خورده و خیانت دیده‌ایم؟ مگر اصل تصویب و اجرای تحریم‌های موسوم به فلج‌کننده، زیر سر دولت ترامپ نبود؟ و مگر همین دولت نبود که برجام را بارها زیر پا نهاد و کشورها و شرکت‌ها را از معامله و تجارت با ایران ترساند و قانون ممنوعیت ویزایی علیه اتباع ۳۸ کشور در صورت سفر و تعامل با ایران را به اجرا گذاشت؟


۵- اکنون اجماع ملی کم‌نظیری درباره فرصت‌سوزی برجامی و خطا بودن وضعیت تعلیق و انتظار فراهم آمده که می‌تواند مقدمه خروج از بی‌عملی و معطلی فعلی باشد. دبیرکل حزب کارگزاران روز پنج‌شنبه در روزنامه سازندگی نوشت «اینکه بالاخره کشور از حالت انفعال برابر خروج آمریکا از برجام بیرون بیاید و دولت یک کنش فعال اتخاذ کرده باشد، قطعاً رفتار سیاسی بهتری است، اما سوال این است که اقدام بعدی چیست؟ آیا این، یک حرکت تاکتیکی است یا بخشی از یک استراتژی؟ شاید خیلی زودتر از این باید چنین کاری انجام می‌شد. بهتر آن بود یک سال پیش و پس از خروج آمریکا از برجام یا ماه‌های بعد از آن اقدامی صورت می‌گرفت. ممکن است گفته شود که ایران قصد حل مسئله از طریق مذاکره و تعامل داشته است. اما باید پس از چند مرحله زمان مشخص کردن و نتیجه نگرفتن، به جای آنکه با سیاست صبر و انتظار، کشور در بلاتکلیفی بماند و شرایط همه چیز در تعلیق نگه داشته شود، اقدامی انجام می‌شد. روشن است در رویارویی‌هایی از این سنخ، اقدام فعال همیشه بهتر از اقدام‌های انفعالی است…

درحال حاضر، مهم‌تر از تصمیم جدید دولت و سخنان آقای روحانی، این است که ما برنامه‌های مشخصی داشته باشیم و حرکات آتی حریف را بخوانیم و بدانیم در مقابل هر یک از حرکت‌های آنها، چه حرکتی باید انجام بدهیم تا اقدام مؤثری داشته باشیم. اگر کنش ایران در هر مرحله حساب شده باشد و اگر قدم‌های بعدی دولت مشخص باشد می‌توان از آن تقدیر کرد و امیدوار بود. اما اگر خدای نکرده برابر قدم‌های بعدی طرف مقابل، ما هیچ پیش‌بینی‌ای نداشته باشیم، هم کشور و هم مردم ما متضرر خواهند شد».


۶- کرباسچی ادامه می‌دهد «بعید می‌دانم که درباره این قدم‌ها و پیش‌بینی‌ها، اندیشه‌ای نشده باشد. آقای روحانی سال‌ها در مرکز تحقیقات استراتژیک فعالیت کرده و نشان داده رفتار استراتژیک را می‌شناسد. اگرچه گاهی در دولت رفتارهایی دیده‌ایم که هیچیک استراتژیک نبوده است. واقعیت این است که تصمیمات دولت در بسیاری مواقع به خصوص در حوزه اقتصادی استراتژیک نبوده و رفت و برگشت‌های زیانباری هم به بار آمده است. فراموش نکنیم که اصلی‌ترین هدف طرف مقابل که حتی بیشتر از رویارویی نظامی به ما ضربه می‌زند، نگه داشتن کشور در حالت تعلیق است. واقعیت آن است که مجموعه دولت به خصوص بخش سیاست خارجی در یک سال اخیر و در مقابله با این حربه واکنش و برنامه مناسبی نداشته است. این وضعیت بزرگ‌ترین آسیب و خطر برای اقتصاد و بازرگانی، مبادلات نفت و تولید کشور است.

حالت تعلیق بزرگ‌ترین ضربه را در عین حال به روحیه و امید مردم زده است و این حالت از وضعیت جنگی هم بدتر است. برای طرف مقابل، کم‌هزینه‌ترین و پرثمرترین راه پیشبرد اهداف خود نگه داشتن کشور در حالت تعلیق است. اگر بخواهد وارد فاز نظامی شود، باید هزینه‌های زیادی تحمل کند و این از سوی دولتمردان آمریکا قابل تحمل نیست. به نظر می‌رسد طرف مقابل می‌خواهد با نشان دادن تغییرات موقعیت نظامی و جابه‌جایی‌های نمایشی، امتیازات بیشتری بگیرد. ایران هم باید بداند بعد از این ۶۰ روز چه برنامه‌ای دارد. آنها می‌خواهند معلق ماندن را ادامه دهند تا توان اقتصادی و سیاسی و روحیه اجتماعی را به فرسایش بکشانند. در این میان واقعاً برنامه بعدی ایران پس از شروع غنی‌سازی با درصد بالاتر یا هر حرکت دیگر با هدف رسیدن به گام بعدی چه خواهد بود؟»


۷- شش سال از بهترین فرصت‌ها و ظرفیت‌های کشور، پای آرزواندیشی و رویااندیشی و سپس خاطره بازی با برجام تلف شد. البته نظام، معطل برجام نماند اما دولت و مجلس در تعلیق و انتظار، دست روی دست گذاشتند و معطل کردند.

این شش سال، بیش از عمر یک برنامه ملی توسعه است. اینکه شش سال معطل ماندند و هنوز هم منتظرند ببینند آمریکا و اروپا چه می‌کنند، تحریم‌ها را بر می‌دارند یا بر می‌گردانند، خسارت اصلی است که موجب کار نکردن برخی زیرمجموعه‌های دولتی مهم در حوزه اقتصادی و دفنی و دیپلماتیک و به تحلیل رفتن قدرت ملی می‌شود. مانند ورزشکار قهرمانی که چند سال تحرک و تمرین و فعالیت و مبارزه سخت‌کوشانه نداشته باشد و بخواهد منتظر بنشیند.

متأسفانه در همین دوره شش‌ساله، اقتصاد ما گرفتار رکودی سنگین و سپس تورم ناشی از آن شد و اکنون رکود تورمی کم‌سابقه‌ای را شاهد هستیم که از تعلیق و انتظاری سراب‌زده سرچشمه می‌گیرد. نقدینگی (به عنوان سرمایه‌ای بزرگ در داخل کشور) از ۴۳۰ هزار میلیارد تومان در سال ۹۲ به حدود ۱,۸۰۰ هزار میلیارد تومان رسیده که می‌تواند به تولید تشنه حمایت مالی مدد رساند اما برخی مدیران ما همچنان حسرت سرمایه‌گذار خارجی را می‌برند. در این سو، نقدینگی رهاشده، در نقش تورم‌زا و تشدیدکننده فشار خارجی عمل می‌کند. فقط بخش مسکن می‌تواند در صورت حمایت و رونق ساخت‌وساز، به ۲۵۰ شغل رونق بخشد و اشتغال میلیونی ایجاد کند اما مدیران ذی‌ربط همچنان بهای عملی به این بخش نمی‌دهند و تدبیری برای استفاده درست از نقدینگی موجود در این عرصه ندارند. بنابراین، نقدینگی هم در خدمت دلالی و سوداگری کاذب فعالیت می‌کند.


۸- ما سومین کشور پر مهندس دنیا (در مقایسه با میزان جمعیت) هستیم اما همین ظرفیت و فرصت، تبدیل به مسئله و معضل شده است. چرا؟ هفت هشت سال قبل، ظرفیت انبوه مهندسی خود را به کشورهایی مانند ونزوئلا و بولیوی بردیم و انبوه‌سازی را به اجرا گذاشتیم. برای جوانان خود در آن سوی دنیا شغل آفریدیم و درآمد ارزی انبوه به کشور آوردیم؛ تأمین متحدان استراتژیک در قلب آمریکای لاتین به کنار. در همین دوره، به کشورهای آمریکای لاتین، تراکتور فروختیم و چرخ کارخانه‌های خود را بدون نیاز به آمریکا و اروپا چرخاندیم. اما امروز مهندس ما باید بیکاری بکشد و تولیدکننده تراکتور مانند آن روز نتواند بازار خارجی داشته باشد. چرا؟ چون معطل چشم‌آبی‌های بی‌چشم‌ورویی هستیم که جز غدر و خیانت، چیزی از آنها ندیده‌ایم. به‌راستی آن روز که مسکن در آمریکای لاتین می‌ساختیم یا تراکتور و خودرو می‌فروختیم، الزاماً بهترین و ارزان‌ترین نمونه را در دنیا ارائه می‌کردیم، یا این حاصل رونق دیپلماسی و یافتن کشورهای هم‌افق با خود در دنیا و معاملات برد- برد واقعی با غیر غرب بود؟ چرا امروز نتوانیم همان مدل را بر مبنای یافتن منافع مشترک، در میان همسایگان یا کشورهای دور آسیا و آمریکای لاتین و آفریقا پیاده کنیم؛ هم عمق استراتژیک خود را که اقتدارآفرین است، توسعه دهیم و هم چرخ اقتصاد خود را به حرکت درآوریم.


۹- مهم‌تر از مطالبه و پیگیری برجام، بازخوانی هزینه‌های انجام‌گرفته در پنج شش سال گذشته، در زمینه ظرفیت‌ها و اقتدار ملی بدون عایدی روشن بلکه خسارت‌های گوناگون است. ما نیازمند پویش قدرتمند اجتماعی و ملی در زمینه مطالبه رشد و پیشرفت اقتصادی درونزا، و علت بر زمین ماندن این مهم، یا علت استفاده نشدن از پیروزی‌های محور مقاومت در مقابل فشارهای استکبار هستیم. باید بررسی و مطالبه کرد که سرعت رشد علمی و فنی بعضاً کاهش یافت و دچار برخی عقبگردهای فرهنگی و رهاشدگی فضای مجازی شدیم، که همه اینها در پازل دشمن می‌تواند به یک نقشه کلی کمک کند؟


۱۰- اکنون باید ضد نقشه دشمن را از دولت مطالبه کرد وگرنه برجام به خودی خود، دست‌کم یک سال است که به دست آمریکا و با همراهی و رضایت طرف اروپایی از پا در آمده است. مردم ما حق دارند بدانند چرا یک وزیر مدعی لیبرالیسم، پنج سال بخش مسکن کشور را در کام رکود برد و فقط بلد بود به مسکن مهری که دو میلیون خانه برای ۸ میلیون نفر جمعیت تأمین کرد، ناسزا بگوید؟ آیا تحمیل ۱۲۸ درصد تورم در بخش مسکن به مردم فقط در یک سال، جفا و خسارت اندکی است؟ مردم ما حق دارند بدانند که اگر خسارت روزانه قاچاق بنزین ۱۰۰ میلیارد تومان است، چرا در ۴ سال گذشته با حذف سهمیه‌بندی بنزین و کارت سوخت، بالغ بر ۱۴۰ هزار میلیارد تومان خسارت قاچاق سوخت به کشور تحمیل شد؟ یا چرا در اثر یک بی‌تدبیری، ۱۸ میلیارد دلار از ذخایر ملی در سال گذشته حیف و میل شد و در عین حال، تأثیرات تورمی سنگین برجای گذاشت؟ می‌بینید که مشکل اصلی، به برنامه‌ریزی و اهتمام اجرایی در داخل بر می‌گردد و نه بدعهدی و سردواندن دشمنانی که نقاب از صورت برداشته‌اند. حالا هم دیر نیست. جلو ضرر را از هر جا بگیرند، منفعت است. فقط باید خواست و اراده کرد. خواستن است که توانستن را با خود می‌آورد و «ما می‌توانیم» را واقعیت می‌بخشد. بارها توانسته‌ایم و باز هم می‌توانیم.

اقتدار دولت انفعال دشمن


سیدرضا صالحی امیری در روزنامه ایران نوشت:
 

بررسی مواضع و رفتارشناسی ترامپ و باند او حاکی از طراحی و برنامه‌ریزی گسترده جهت شکستن مرزهای غرور، غیرت و مقاومت ملی ایرانیان می‌باشد. مطالعه مجموعه اقدامات دشمن بیانگر اتخاذ سه استراتژی همزمان از سوی آنان می‌باشد: استراتژی اول، اعمال تحریم و فشار حداکثری اقتصادی با هدف صادرات صفر نفت و بستن گذرگاه‌های ورود کالا، ارز و نیازهای عمومی مردم می‌باشد.

هدف از این استراتژی، تئوری به‌ستوه‌آمدگی اجتماعی است، یعنی فشار حداکثر به تولید، معیشت و سفره مردم به‌نحوی که بتواند در افکار عمومی، ذهنیت ناکارآمدی دولت را القا نماید. استراتژی دوم، فشار حداکثر سیاسی به دولت‌های جهان برای عدم ارتباط و تعامل با دولت به‌منظور انزوای سیاسی ایران می‌باشد. باند ترامپ برای تحقق این هدف، با حداکثر ظرفیت ممکن، همه کشورهای مرتبط با ایران را تحت فشار قرار داده و سعی دارد هزینه ارتباط سیاسی با ایران را برای آنها سنگین جلوه دهد. حضور وزیر خارجه امریکا در عراق و کشورهای همسایه نمونه‌ای روشن از پیگیری این استراتژی می‌باشد. استراتژی سوم، تشدید عملیات روانی داخلی برای انفعال افکار عمومی، ایجاد یأس و ناامیدی و تشدید نگرانی روانی در مردم نسبت به احتمال بروز جنگ می‌باشد. در این مرحله، هدف اساسی دشمن، فشار حداکثری روانی، گسترش شایعه و تخریب رهبران سیاسی با هدف ایجاد شورش و برانگیختگی احساسات عمومی می‌باشد.

رفتار شتابزده و غیر عقلانی دشمن بیانگر فقدان استراتژی مشخص، توانایی و آمادگی لازم برای یک جنگ فراگیر با نظام اسلامی می‌باشد که نتیجه چنین جنگی چیزی جز بروز آشفتگی و نابسامانی در خلیج فارس و خاورمیانه نخواهد بود. دلیل این ادعا، پیشنهاد مذاکره از سوی ترامپ در عین فشار و تهدید می‌باشد. در چنین شرایطی، چند الزام اساسی جهت انفعال دشمن و عبور از بحران ضروری می‌باشد: ۱. تقویت انسجام، وفاق، همدلی و همگرایی همه احزاب، اقطاب سیاسی، جناح‌ها، گروه‌های ذی‌نفوذ، اقوام و در یک کلمه ملت ایران ۲. ایجاد باور ملی به مقاومت همه‌جانبه در مقابل مطالبات غیرعقلانی و غیر انسانی دشمن. از آنجا که دشمن به‌دنبال سازوکار ایجاد یأس و ناامیدی در افکار عمومی داخل و در نتیجه ایجاد شورش یا خیزش اجتماعی می‌باشد، عقلانیت، منافع ملی، تدبیر و دوراندیشی حکم می‌کند که نظام، دولت، نخبگان، اصحاب رسانه و قلم باید سازوکار مقابله روانی با دشمن را تبیین و ترسیم نمایند. ۳. تقویت اعتماد میان دولت و ملت از طریق کارآمدی و اعتمادسازی حداکثری.


بی‌تردید، استراتژی اصلی ما در مقابل دشمن، مقاومت حداکثری، اعتمادسازی، کاهش سطح مطالبات و توقعات، درک شرایط و طراحی نقشه عبور از این بحران می‌باشد. برای این منظور، نظام و دولت و در رأس آنها رهبری معظم و رئیس محترم جمهور با تمامی ظرفیت ملی در این شرایط حساس بسیج شده‌اند تا بتوانند از این بحران ملی و منطقه‌ای عبور کنند. از این منظر، باید توجه داشت که تخریب دولت در این کارزار سخت در حقیقت بازی در زمین دشمن می‌باشد. رمز عبور از این بحران، وفاق و انسجام ملی زیر چتر رهبری، تقویت رابطه دولت ملت، خنثی‌سازی فضای شایعه و تخریب افکار عمومی، پرهیز از حاشیه‌ها و مناقشات بی‌حاصل می‌باشد و در یک کلمه، همصدایی ملی برای تضمین بقای نظام و تداوم حیات ملی می‌باشد.

آخرین فرصت اروپا برای نجات برجام

هادی محمدی در روزنامه خراسان نوشت:

براساس بیانیه شورای عالی امنیت ملی" به کشورهای باقی مانده در برجام ۶۰ روز فرصت داده می‌شود تا تعهدات خود به ویژه در حوزه‌های بانکی و نفتی را عملیاتی کنند. چنان چه در این مهلت کشورهای مزبور قادر نباشند مطالبات ایران را تأمین کنند، در مرحله بعدی جمهوری اسلامی ایران رعایت محدودیت‌های مربوط به سطح غنی سازی اورانیوم و اقدامات مربوط به مدرن سازی راکتور آب سنگین اراک را نیز متوقف خواهد کرد ". اگرچه عبور از سقف ذخیره آب سنگین و اورانیوم غنی شده ۳.۶۷ درصد که در دوره زمانی چند ماهه محقق خواهد شد به عنوان عبور از یک خط قرمز برای طرف مقابل به ویژه در حوزه گریز هسته‌ای مهم و راهبردی به شمار می‌رود و شاهدیم که در همان گام اول برخی نگرانی‌ها را برای آنها ایجاد کرده اما به نظر می‌رسد اینکه ایران در گام اول خود نقشه راه دو ماه آینده و گام دوم را نیز به روشنی بیان کرده پیام‌های مهم بیشتری دارد.


این حرکت تهران نشان می‌دهد که اولاً ایران در برنامه خروج تدریجی خود از برجام قاطع و جدی است که اگر نبود می‌توانست جزئیات گام دوم را به صورت محرمانه به اروپا ابلاغ کند نه اینکه با علنی کردن آن عملاً خود را در راهی قرار دهد که انتهایش پس از دو ماه می‌تواند اقداماتی باشد که باعث خروج کامل ایران از برجام شود.


نباید فراموش کرد که بزرگ‌ترین حساسیت ۱+۵ در مذاکرات گذشته اول افزایش درصد غنی سازی ایران (در آن زمان ۲۰ درصد) و دوم راه اندازی راکتور آب سنگین اراک با تولید پلوتونیم بود چراکه امروز همه کشورهای دارنده بمب اتمی از دو راه غنی سازی با درصد بالا و پلوتونیوم حاصل از راکتور آب سنگین به این سلاح دست یافته‌اند از این رو تهدید ایران در مرحله دوم به مراتب سنگین‌تر است و به نوعی سرانجام برجام را نیز روشن خواهد کرد به گونه‌ای که نیازی به گام‌های دیگر نباشد.

هرچند ایران بارهااعلام کرده است که قصد ساخت سلاح هسته‌ای را ندارد اما همین که توان و ظرفیت رسیدن به آن را هم داشته باشد برای غرب خوشایند نیست. از سوی دیگر ایران برای اطمینان بیشتر از اینکه کارش به قطعنامه و فصل هفتم نرسد تهدید دیگری را نیز در نامه محرمانه به سران ۱+۴ گنجانده که به نظر می‌رسد خروج از ان پی تی باشد. در صورت صحت، تکمیل سه گانه غنی سازی با درصد بالا، ساخت راکتور آب سنگین با تولید حداقل ده کیلوگرم پلوتونیم در سال و خروج از ان پی تی، از منظر غربی‌ها هر کشور تحت فشار حداکثری را می‌تواند به وسوسه ساخت بمب اتمی بکشاند (همان‌طور که گفتیم حتی همین توان نیز برای غرب نگران کننده است) مگر اینکه کشورهای نگران از این موضوع دست بجنبانند و مطالبات ایران را که حداقلی و مطابق توافق چند جانبه بین المللی است در این ۶۰ روز محقق سازند. ۵۷ روز اگرچه زمان زیادی نیست اما آخرین مهلت نجیبانه ایران به ۱+۴ به ویژه اروپاست تا نتایج بازی را به نفع طرفین برگرداند.

 

 

 


بر ماست که مستوره شویم یا اسطوره بمانیم


غلامرضا صادقیان در روزنامه جوان نوشت:

کسی که از جنگ می‌ترسد، خطرناک‌تر است یا کسی که خودش را برای هر مواجهه‌ای از صلح مطلق تا جنگ مطلق آماده کرده است، حتی اگر بدبینان، رفتار و گفتار او را نواختن بر طبل جنگ بدانند؟ این پرسش مهم را محدودتر می‌کنم و می‌پرسم کسی که با شنیدن خبر اعزام یک ناو امریکایی به منطقه خلیج فارس با هر ابزاری که در دست دارد –که این روزها یک کانال تلگرامی برای خیلی‌ها کافی است- القای ترس و از خود باختگی می‌کند، چقدر برای سرنوشت یک ملت خطرناک است و چه کسی می‌تواند از چنین فردی خطرناک‌تر باشد؟!


معمول این است که افراد به اصطلاح جنگجو یا مبارزطلب را خطرناک می‌دانند، اما هم تاریخ و هم عقلانیت نشان می‌دهد که ضرر وزیان ترسوها برای سرنوشت یک مملکت و یک تمدن، ویرانگرتر از هر چیز دیگری بوده است. در تاریخ ایران، عباس میرزا را داریم و شاه سلطان حسین صفوی را. شاه سلطان حسین درخانه نشست و تسلیم شد و نجنگید و کشور را به دست مهاجمان سپرد و عباس میرزا جنگید و شجاعانه مقاومت کرد، اما نتیجه کارش پیروزی نبود و بخش‌هایی از کشور از دست رفت. شاه سلطان حسین را که نجنگید، به عنوان موش صفت‌ترین حکمران تاریخ ایران و مایه ننگ ابدی می‌دانیم و عباس میرزا را همچون اسطوره‌ای پاک و بی‌باک می‌ستاییم.


این روزها، هم رسانه‌های فارسی زبان وابسته و هم برخی‌ها در داخل مدام از جنگ می‌گویند، در حالی که در اتاق‌های دربسته نشسته‌اند و نسکافه می‌خورند و با آنکه خشاب یک اسلحه را نیز نمی‌توانند جا بیندازند، درباره جنگ نظریه‌پردازی می‌کنند. عقلانی آن است که اظهارنظر درباره امکان جنگ ایران و امریکا را به استراتژیست‌های جنگی بسپاریم و اگر آن‌ها امکان حمله امریکا به ایران را بعید می‌دانند، ما آن را بپذیریم، نه اینکه بدون هرگونه اطلاع از وضعیت نیروهای حاضر در منطقه، از جنگ بگوییم و پیامدهای ویرانگر جنگ با امریکا را در گوش خلق بنوازیم و خود درگوشه عافیت نشسته دیگران را متهم به کوبیدن بر طبل جنگ کنیم! انصافاً چه کسی بر طبل جنگ می‌کوبد، آن فرمانده نظامی که می‌گوید امریکا توان جنگ با ایران را ندارد، اما اگر بخواهد خطا کند، او را پشیمان می‌کنیم یا آن فعال سیاسی و مدنی و آن مقاله‌نویس که انبوهی از واژه‌ها را از انبان دل ترسیده خود بیرون می‌ریزد و نتیجه می‌گیرد در جنگ با امریکا، این ما هستیم که ویران می‌شویم؟!


در روزهای اخیر در دو جلسه جداگانه حضور داشته‌ام که حرف از جنگ و مذاکره و برجام بود. در جلسه اول که برخی سردبیران روزنامه‌ها حضورداشتند، یک مسئول دولتی، توضیح می‌داد که تصمیم کلی دولت و نظام آن است که مذاکره در شرایط فعلی نه منطق دارد و نه فایده و بنابراین، چون تصمیم قطعی بر ممنوعیت مذاکره است، رسانه‌ها نیز نباید به نسخه‌نویسان مذاکره تریبون بدهند. جلسه دوم با چند تن از استادان شناخته شده دانشگاه بود که همگی به عنوان منتقد نظام و عملکردهایش مشهورند، اما حرف آخرشان این بود که در شرایط فعلی نباید به امریکا امتیاز داد و کوتاه آمد بلکه باید ترفند دیگری بست که به جنگ نینجامد. یکی از ایشان که مسن‌ترین‌شان بود تأکید کرد، با همه انتقادی که به روش حکومت ایران در روابط بین‌الملل دارم، چنانچه جنگی با امریکا شود، من خود اولین نفری هستم که آماده دفاع از کشور می‌شوم. در جلسه استادان دانشگاه استثنایی ندیدم، اما در جلسه سردبیران، یکی از پیران افسرده دماغ و پریشان احوالی که از سایه خود نیز می‌ترسند، به عنوان مدیر روزنامه‌ای با تیراژ ۳۰۰ شماره در روز، تصمیم کلی نظام برای ممنوعیت مذاکره در شرایط انفعالی را برنتابید و اعتراضکی هم کرد. این دو نمونه یک استثنا نیست بلکه قابلیت تعمیم دارد و به نظر نمی‌رسد که «مذاکره در هر شرایطی» خریداری در کشور و در میان فحول و عقول داشته باشد. آن کس که درست می‌اندیشد، نمی‌تواند بپذیرد که هزینه و خسارت تسلیم، کمتر از هزینه مقاومت است.


ایران نباید آغازگر جنگ با امریکا باشد و نباید محرک چنین جنگی هم باشد، اما مهم‌تر اینکه نباید نشان دهد که از جنگ می‌ترسد. ما در مواجهه با امریکا برعقلانیت خویش تکیه می‌کنیم، اما اگر دشمن نادان بر ما حمله آورد، ما بر «گنج عقلانیت» خویش، «جواهر حماسه» را می‌افزاییم تا مستوره‌های پرده‌نشین تاریخ و آیندگان و نوادگان خود نباشیم، بلکه برای فرزندان‌مان «اسطوره‌های میدان» بمانیم.


هنوز کارتی رو نکرده‌ایم

محمدعلی وکیلی در روزنامه ابتکار نوشت:


منازعه میان ایران و آمریکا هرلحظه تندتر می‌شود؛ چندان‌که کار به تهدید نظامی هم رسیده است. به نظرم کاخ سفید راهبرد روشنی ندارد. ترامپ مشتاق مذاکره است و آن را پنهان هم نمی‌کند اما سایر تصمیم‏سازان آشکارا تغییر رژیم را دنبال می‌کنند و چندان مایل به صلح و سازش نیستند. در هرحال دود سفیدی از کاخ سفید بیرون نمی‌آید. با گارد کنونیِ آمریکا، گمان نمی‌کنم کشوری بتواند با آنها «توافق» کند. مدت‌ها است که با رهبر کره‏شمالی مذاکره می‌کند اما هیچ صلحی حاصل نشده است و چشم‏اندازی از صلح هم وجود ندارد. تیم ترامپ طوری چیده نشده است که بتواند به کف حقوق ملت‌ها احترام بگذارد.


آنچه میان ما و آمریکا در این یک سال پس از خروج آمریکا از برجام گذشته است، کاملاً در جهت افزایش تنش بوده است. با وجود اینکه ما همیشه از دیپلماسی حمایت می‌کنیم اما آمریکا راهی برای مذاکره باز نگذاشته است. اصلاً بنای مذاکره وجود ندارد. فعلاً تصمیم‏سازان کاخ سفید می‌خواهند شانس خود را در تغییر رژیم و تجزیه ایران امتحان کنند. وقتی هنوز این هوس عبث برایشان زنده است نمی‌توان با آنان مذاکره کرد؛ یعنی در واقع اکنون از مذاکره‌ای که آنان می‌پسندند چیزی برای ملت ایران درنمی‏آید.


روندهایی که اکنون طی می‌شوند چشم‏اندازی از صلح ندارند و تنش‌ها سرِ کم‏شدن ندارند.


فعلاً آنان تمایل دارند آتش نزاع ما با آمریکا، آرامش منطقه را به هم بزند. اما دوست ندارند خود وارد گود درگیری شوند. آمریکا از عمقِ نفوذِ نظامی ما در منطقه آگاه است و می‌داند که اصلاً نمی‌توان با ایران شوخی نظامی کرد. همه می‌دانند که اگر منافع ایران را تهدید کنند، دیگر در هیچ جایی از منطقه امنیت نخواهند داشت. به همین سبب، درست است که آمریکا می‌خواهد ما را درگیر جنگ نظامی کند اما اصلاً دوست ندارد طرفِ این درگیری خودشان باشند. آمریکا می‌خواهد نیابتی جنگی به راه بیندازد اما شرکای منطقه‌ای آن، مانند امارات و عربستان، از اینکه یکسرِ این جنگ باشند پرهیز می‌کنند. عربستان و امارات و اسرائیل ترامپ را تحریک می‌کنند که آمریکا خود وارد جنگ مستقیم با ایران شود چون به درستی از رویارویی با ایران وحشت دارند. در هر حال، همه جنگ‏افروزان در منطقه دوست دارند ایران را وارد جنگی نظامی کنند که طرف درگیری، خودشان نباشند.


هرچند بعید می‌دانم جنگی رخ دهد، اما بازی خطرناکی شروع شده است. قطعاً هرگونه جنگی در منطقه رخ دهد ابوظبی و سعودی بیشترین ضرر را خواهند کرد. آنان این نکته را خوب می‌دانند و به همین علت هم سعی می‌کنند آمریکا وارد درگیری مستقیم با ایران شود تا به خیال خود از آسیب آن در امان باشند.


ایران بهترین موضعی که می‌توانست گرفته است. ما قطعاً به سمت درگیری نظامی پیش نخواهیم رفت. هرچند آمادگی مقابله با هرگونه توطئه نظامی را داریم اما به درستی راه دیپلماسی را بیش از هر زمان گشوده‌ایم و دامی که آنان پهن کرده‌اند را شناخته‌ایم. ما با آرامش، با دقت و با آمادگی کامل برای هر واکنشی، اوضاع را رصد می‌کنیم و وارد ماجراجویی‌های احمقانه دشمن نمی‌شویم. هرچند هر دستی که مرز ما را لمس کند از بازو قلم خواهیم کرد. ما هنوز کارتی رو نکرده‌ایم!


مشترک مورد نظر احمق می‌باشد

مسعود پیرهادی در روزنامه رسالت نوشت:

 

شکرگزاری بابت اینکه دشمنان ما از احمق‌ها هستند بر ما لازم است؛ چرا که اگر این دشمنان از عقل، بهره‌ای داشتند، نمایان کردن چهره آنان بسیار دشوار می‌نمود. وضع کننده تحریم‌های ظالمانه و بی رحمانه علیه مردم ایران، منتظر تماس ایرانی هاست و وعده بهبود اوضاع برای ایرانیان می‌دهد. نگرانم از اینکه بگویم ترامپ، در تیم احمق‌های درجه یک، سرآمد است و خبری جدید بیاید و دیگران در این رقابت گوی سبقت را بربایند.


ترامپ در مصاحبه اش می‌گوید: چیزی که در رابطه با ایران تمایل دارم رخ دهد این است که شاهد این باشم که آنها با من تماس بگیرند! جان کری با آنها زیاد صحبت می‌کند. جان کری به آنها می‌گوید که تماس نگیرند! من می‌خواهم آن‌ها قوی و عالی باشند و اقتصادی عالی داشته باشند، اما آن‌ها به جان کری گوش می‌دهند. آن‌ها باید با من تماس بگیرند و اگر این کار را بکنند، ما برای گفت‌وگو با آن‌ها آمادگی داریم.


مگر می‌شود با این موجودات عجیب و غریب مذاکره کرد؟ اشتباه نشود؛ در مسائل مرتبط با آمریکا روزی صد بار باید تکرار کنیم، سگ زرد برادر شغال است. اوبامای مؤدب و باهوش! و وزیر پلیدش جان کری همانقدر کثیف و جنایتکارند که ترامپ احمق و دیوانه و گروه B و امثالهم. پس بیراه نرویم. همه اینها یک حرف دارند؛ آمریکا باید آقا و سالار باشد، بقیه دنیا حرف گوش کن و مطیع؛ اما نگاه اسلامی به هیچ وجه نمی‌پذیرد مستکبر، آقا باشد. «الْإِسْلَامُ یَعْلُو وَ لَا یُعْلَی عَلَیْهِ» اسلام سلطه پذیر نیست؛ «و لن یجعل اللَّه للکافرین علی المؤمنین سبیلا»؛ هیچ راهی باز نیست که مستکبر بخواهد آقایی و سروری کند. جنگ ما بر سر همین است؛ ادامه دار هم هست چون آنها پیوسته می‌خواهند ما را به اسارت خود درآورند. «وَلَن تَرضی عَنکَ الیَهودُ وَلَا النَّصاری حَتّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم» «مذاکره نمی‌کنیم؛ جنگ نمی شود» برای آن است که ای مسئولین و ای ملت، چشم امیدتان به خدا باشد نه کدخدا؛ امیدوار به وعده الهی باشید که فرمود «و لو انّ اهل القری امنوا و اتّقوا لفتحنا علیهم برکات من السّماء والأرض» اگر ما به وظیفه خود که ایمان آوردن و رعایت تقواست عمل کنیم، خدا به وعده خود که فتح باب برکات از آسمان‌ها و زمین است قطعاً عمل می‌کند. اما عده‌ای هنوز به دشمنی که به واسطه طبیعت درنده خود کارش دشمنی است، دل بسته‌اند و صریح اعلام نمی‌کنند خوش بینی آنها غلط بود.


در شرایط جنگی هستیم، نبرد دائمی حق و باطل این روزها همه جانبه رخ می‌نمایاند. بایستی آرایش جنگی بگیریم. اگر کسی دیپلمات هم می‌خواهد باشد باید از نوع انقلابی باشد.

منبع: مشرق

ارسال نظرات