به نقل از مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*************
اینکه برخی علیرغم تروریست نامیدن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از سوی آمریکا همچنان از پذیرفتن شرایط تحمیلی FATF که آمریکا در کمین تصویب آن است دفاع میکنند، همان اندازه تعجببرانگیز است که بوسه بر پنجه گرگ برای سراب رفع تحریمها تعجببرانگیز است!!
در حالی که کوچکترین تردیدی وجود ندارد که FATF در راستای سیاستهای تجاوزکارانه آمریکا تصمیمگیری میکند و بر همین اساس رژیمهای کودککش عربستان سعودی و صهیونیستی که پدر تروریسم دولتی در منطقه و جهان هستند، نه اینکه FATF آنها را به عنوان حامی تروریسم نمیشناسد بلکه مورد حمایت نیز قرار میدهد!
اصرار بر تسلیم جمهوری اسلامی ایران در برابر خواستههای چنین نهاد دستنشاندهای، با کدام منطق سیاسی و دیپلماسی مبتنی بر عقلانیت در عرصه معادلات سیاسی جهانی منطبق است!؟ آنان که مدعی رعایت سه اصل عزت، حکمت و مصلحت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران هستند، پذیرش تحمیلی شرایط FATF را به عنوان یک نهاد جاسوس بینالمللی و اهرم فشار علیه جمهوری اسلامی ایران، با کدامیک از اصول سهگانه فوق سازگار میدانند!؟
مگر نه این است که سرفرازی هر ملتی در گرو عزت آن کشور است که در مقابله شرافتمندانه با زیادهخواهیهای دشمن رقم میخورد و جمهوری اسلامی ایران با عبور از تجربه چهل سال توطئه مشترک غربی، عبری و عربی، امروز به عنوان مظهر مقاومت و به کلاس درس مقاومت در برابر متجاوزان و زیادهخواهان عالم تبدیل شده است.
آنان که بر این باورند که با قربانی کردن عزت کشور به پای مصلحتی که دشمن در کمین اوست موجبات کاهش آلام اقتصادی مردم را فراهم میسازند به این سؤال پاسخ بدهند که اگر جمهوری اسلامی ایران در طی ۴۰ سال گذشته میخواست در جهت سیاستهای دیکتهشده از سوی قدرتهای بزرگ مشکلات خود را حل کند، آیا امروز اثری از جمهوری مقتدر اسلامی در معادلات سیاسی منطقهای و جهانی مشاهده میشد!؟
اصلیترین دلیل موافقان در پذیرش شرایط FATF، گرفتن بهانه از دست دشمن است؛ در حالی که بهانه اصلی دشمن که بارها آن را فریاد زده تغییر نظام اسلامی است و به همین دلیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را جزو گروههای تروریستی اعلام نموده است، آیا زمان آن فرا نرسیده است که مذاکره بر سر جلب اعتماد توطئهگران، جای خود را به اتحاد و همبستگی ملی در برابر دشمن بدهد؟
آیا ملتی که این چنین متحد و یکپارچه برای تسکین آلام هموطنان خود عظیمترین و بیسابقهترین حماسه امداد تاریخ بشری را رقم میزند برای رفع مشکلات اقتصادی کشور خود باید چشم امید به پنجههای چدنی دشمن بدوزد یا اینکه دولتمردان آن با قطع دست توطئه دشمن، صادقانه از ملت برای حل مشکلات کشور با تکیه بر توانمندیهای داخلی مدد بجوید.
در حالی که FATF در گزارشهای خود سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را حتی قبل از اعلام رسمی آمریکا در ردیف گروههای تروریستی شناخته است، آیا چشم امید گشایش به چنین دشمن غداری جز تکرار بوسه بر خنجر دشمن که از پشت بر نظام اسلامی فرود میآید توجیه دیگری دارد!؟
در حالی که FATF با صراحت حمایت خود را از رژیم صهیونیستی و عربستان سعودی اعلام میکند و رسماً بیانیه میدهد که پذیرفتن شروط این نهاد از سوی جمهوری اسلامی ایران، هرگز به منزله رفع تحریمها علیه ملت ایران نیست و در سفر دورهای رئیس آمریکایی آن به دیگر کشورها آنها را به تحریم علیه جمهوری اسلامی ایران تشویق میکند، چشم امید به چنین نهاد بیآبرویی که حتی موافقان نیز بر آن مهر تایید میزنند با کدام عقلانیت و درایت سیاسی در دفاع از حقوق ملت ایران قابل توجیه است!؟
در حالیکه اروپا از یک سو، تحت فشار آمریکا از انتقال کمکهای انساندوستانه ایرانیان مقیم خارج از کشور در رابطه با سیل اخیر به داخل کشور ممانعت به عمل میآورد و بر اجرای تعهدات بر زمین مانده خود اصرار میورزد و از سوی دیگر جمهوری اسلامی ایران را برای پذیرش شرایط FATF تحت فشار قرار میدهد، آیا دستگاه سیاسی و دیپلماسی نباید با موضعگیری قاطع در برابر سیاستهای دوگانه اروپا از عزت ملت ایران در برابر اقدامات ناجوانمردانه آنان دفاع نماید!؟
در حالی که دشمن با اهرم FATF و ادعای «شفافیت اقتصادی» به دنبال ضربه هدفمند و اساسی به پیکره نظام اقتصادی کشور است آیا دستگاه سیاسی نباید با «شفافیت سیاسی» از حقوق پایمالشده ملت در معامله با فریبکاری غرب دفاع کند! آیا حاصل اعتماد و معامله با آمریکا و غرب در طی چند سال گذشته جز تهدید، تحریم و توطئه علیه شریانهای حیاتی ملت و در نهایت تروریست نامیدن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نتیجه دیگری در بر داشته است!؟
آیا اقدام به پذیرش FATF و چشم امید به کشورهای اروپایی که از ترس آمریکا حتی از انتقال کمکهای مردمی به داخل کشور برای سیلزدگان نیز جلوگیری میکنند، برای حل مشکلات اقتصادی کشور، سادهانگاری و یا سادهلوحی سیاسی نیست!؟
بدون شک همانگونه که رهبر آگاه و حکیم انقلاب اسلامی بارها بیان فرمودهاند تنها راه مقابله عملی با تحریمها به میدان کشانیدن توانمندیهای داخلی بر پایه اقتصاد مقاومتی با تکیه بر سرمایههای ملی و جلب حمایت و پشتیبانی مردم است، نه پیوند زدن اقتصاد کشور به FATF و بستههای پوچ و فریبکارانهای که تحت عناوین مختلف SPV و INSTEX و… با هدف گرفتن زمان برای توطئه هدفمند علیه ملت ایران برنامهریزی و مدیریت میشود!
قربانی کردن بخش اعظم صنعت هستهای کشور به پای اعتماد به غرب، باید درس عبرتی باشد که در معامله با غرب چیزی جز هموار کردن راه توطئه برای فریبکاری بیشتر عاید ملت ایران نخواهد نشد! بدون شک ملتی که یکپارچه در برابر خشم توفنده سیل مقاومت کرد در صورت جلب اعتماد ملت در برابر تهاجم اقتصادی دشمن نیز جانانه مقاومت خواهند کرد.
لازمه چنین اقدامی اخلاص، همدلی و همراهی مسئولان در کنار مردم است بهگونهای که مردم در جریان سیل اخیر سپاه و ارتش را در کنار خود دیدند، در میدان جنگ اقتصادی نیز مسئولان را آنگونه در کنار خود ببینند. بدون شک اگر دولت محترم به جای تلاش برای جلب توجه و اعتماد غرب بر روی جلب اعتماد ملت و تکیه بر توان ملی، برنامهریزی و سرمایهگذاری نماید، یقیناً با همدلی و همبستگی ملی حماسه عظیمتری در عرصه اقتصادی و رونق تولید رقم خواهد زد و خاطره ۸ سال مقاومت قهرمانانه همانند سیل اخیر در اذهان ملت زنده خواهد شد و با حضور یکپارچه مردم در دفاع از استحکامات اقتصادی کشور در برابر تهاجم آمریکا و غرب شاهد آبادانی و عزت و اقتدار بیش از پیش ایران اسلامی خواهیم بود.
سال ۱۳۹۸ با بارندگیهای کمسابقه آغاز شد و بهدنبال آن سیلی گسترده استانهای مختلف کشورمان را تحت تأثیر قرار داد. ابتدا درشمال و شمال شرق، سپس در غرب و جنوب و جنوب غربی و این روزها شرق و جنوب شرقی. در این مدت توفیق داشتم همراه با تیمی رسانهای از خبرگزاری ایرنا و مؤسسه ایران از سه استان خوزستان، لرستان و گلستان بازدیدی داشته باشم و ضمن گفتوگو با مردم و مسئولان عوارض سیل را هم از نزدیک مشاهده کنم.
نکته اول اینکه آثار سیل ۹۸ بیگمان بسیار گستردهتر از آن چیزی است که از طریق رسانهها منعکس شده است. ناملایمات و رنجهایی که بر مردم شریف مناطق سیلزده تحمیل شده، خسارات گستردهای که متوجه زیرساختها شده است، بار سنگین مسئولیتهایی که بر دوش مدیران کشور در سطح ملی و استانی و شهرستانی گذاشته شده و بالاخره عوارض گوناگون اقتصادی، اجتماعی، روانی و… که این سیل فراگیر داشته است، امروز و فردای زندگی مردم و کار مسئولان را به شدت تحت تأثیر قرار داده و خواهد داد. توجه به این نکته مهم ضروری است که عوارض پنهان و درازمدت بحران، کمتر از پیامدهای آشکار آن نیست. این عوارض با بررسیهای دقیق میدانی و تأملات کارشناسی، همدلانه و درازمدت قابل درک و شناسایی است.
نکته دوم، اقتضائات متفاوت مناطق و استانهای مختلف است که ضرورتاً باید در مدیریت شرایط بحران و پس از بحران مورد توجه دقیق قرار گیرد. بدون شک ویژگیهای سیل لرستان با خوزستان یا گلستان متفاوت است و مدیریت آن هم اقتضائات متفاوتی دارد.
نکته سوم، ضرورت تداوم توجه به مناطق سیلزده پس از فروکش کردن آبهای جاری است. امروز پس از گذشت یک ماه از آغاز بحران به تدریج طغیان رودخانهها فروکش کرده و روانآبهای جاری در حریم روستاها و شهرها کاهش یافته و کمکم از دشتها و مزارع خارج میشوند، ولی قطعاً جبران عوارض سیل چندین ماه بهطول میانجامد. این مسأله بویژه در دشتهای پهناور خوزستان که هنوز هم در معرض جریان آبهای جاری شده از مناطق بالادستی قرار دارند، حساسیت و برجستگی بیشتری خواهد داشت.
نکته چهارم، ضرورت جلب مشارکت خود مردم در فرآیند بازسازی مناطق سیلزده و ترمیم آسیبهای عمرانی و اجتماعی است. نهادینهسازی روندهای مشارکتی و تقویت نهادهای مدنی مردمی ضرورتی است که اهمیت آن در جریان سیل نمایانتر شد و شایسته است برای توانمندسازی جوامع محلی برای مقاومت در برابر بحرانهای احتمالی آینده توجه بیشتری به این مهم مبذول شود. اگرچه در جریان سیل اخیر هم شاهد مشارکت بسیار ارزشمند مردم بویژه در مناطق سیلزده بودیم که صحنههای فوقالعاده زیبا و ماندگاری را آفریدند.
البته در توصیف و تحلیل ابعاد مختلف واقعه سیل اخیر در استانهای مختلف و بویژه عبرتهای فراوانی که میتوان از آن گرفت، مباحث و نکات فراوانی وجود دارد که تشریح آنها را به یادداشتهای بعدی واگذار میکنم.
به نظر می رسد تصمیمات غیر منطقی ترامپ و نتانیاهو می تواند مشکلات منطقهای آمریکا و اسرائیل را بیشتر از اکنون سازد. انتقال سفارت به قدس، به رسمیت شناختن حاکمیت بر جولان و تروریستی دانستن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توسط ترامپ به شخص نتانیاهو اعتماد به نفس کاذب داده و در طرف مقابل تمامی بازیگران منطقهای را با مشکلاتی از جنس های مختلف مواجه ساخته است.
این اتفاقات گرچه در کوتاه مدت به نفع نتانیاهو و اسرائیل به نظر می رسد، اما در بلند مدت میتواند بقای صهیونیست را با خطراتی بیش از پیش مواجه سازد. اسرائیل با کمک ها و حمایت های دولت های غربی پایه نهاده شده است، حال اینکه چنین تصمیمات ناگهانی برخلاف قطعنامه های سازمان ملل، این حمایت را به شدت کاهش داده و اسرائیل را به انزوا در بین غربیان می کشاند.
ضمن آنکه بازیگران منطقه ای را نیز به واکنش وادار می کند. خبرهایی از جنبش خودگردان به گوش می رسد که قصد دارند از موضع به رسمیت شناختن اسرائیل برگشته و عملاً به دوران پیش از کمپ دیوید بازگردند؛ این یعنی پایان یافتن رویای صلح براساس دو دولت. در طرف دیگر راهپیمایی های بازگشت که به مشکلی اساسی برای دولت نتانیاهو تبدیل شده است نیز در فضای میدانی رخ داده است.
گزارش های منتشر شده از محتوای آنچه آمریکایی ها آن را معامله قرن نام نهاده اند عملاً نشان می دهد نه تنها این طرح به آرامش و صلح در منطقه نمی انجامد بلکه عملاً به عنوان چاشنی دور جدید بحران در منطقه عمل خواهد کرد. مهم ترین نکته سخنان اخیر وزیر خارجه آمریکا در کمیته روابط خارجی سنا این بود که تشکیل دولت مستقل فلسطینی که دو دهه از محورهای اصلی سیاست آمریکا بوده، در طرح جدید مطرح نیست.
چراغ سبز به الحاق رسمی بخش دیگری از شهرک های ساخته شده در کرانه باختری به سرزمین های اشغالی و زمزمه های راضی کردن اردن و مصر برای میزبانی آوارگان فلسطینی و …از هم اکنون ناقوس مرگ طرح را به صدا در آورده است ضمن اینکه به نظر می رسد معامله قرن در فضای منطقه ای و بین المللی نیز با مشکلاتی مانند تضعیف بن سلمان در فضای بین المللی، خروج مصر از ناتوی عربی و گسترش اختلاف سیسی با سعودی ها، فاصله گرفتن اردن از ائتلاف غربی-عربی، تداوم اختلافات بین دولت های جنوب خلیج فارس، تثبیت وضعیت میدانی و سیاسی در سوریه، شکست در پروژه عقب راندن ایران، افزایش همکاری های سیاسی بین تهران و بغداد، فاصله گرفتن دولت لبنان از محور غربی-عربی و… مواجه شده باشد.
لازم است فراموش نکنیم آخرین طرح آمریکایی ها برای اسرائیل در این منطقه، طرح “خاورمیانه جدید” بود که درد زایمان آن -برخلاف خواست آمریکایی ها- منجر به تضعیف صهیونیست ها و دوستان آمریکا در منطقه شد. ضمن آنکه اتفاقات رخ داده در الجزایر و سودان می تواند نوید بخش رخداد های جدید در متن کشورهای عربی باشد و هرگونه توافق مانند معامله قرن سرعت آن را افزایش خواهد داد.
در عین حال مهم است بدانیم ترامپ شخصیتی نیست که به این متغیرها چندان توجهی نشان دهد. روایت او از تصمیمش درباره جولان بازگو کننده فرایند های غیرعقلانیاش برای تغییر رویه های ۶۰ ساله آمریکاست. همین موضوع می تواند عاملی علیه صهیونیست ها نیز باشد. در زمانی که آنها فکر می کنند در کنف حمایت ترامپ هستند، او ممکن است تصمیمی علیه آنها بگیرد. اتفاقی که در قضیه خروج از سوریه رخ داد و ترامپ با همان فرایند های غیرعقلانی خود، پشت اسرائیل را خالی کرد.
با نگاه به این متغیرها می توان دریافت که شرایط منطقه ای با بی ثباتی عجیبی مواجه شده است. هر لحظه و با هر اقدام ممکن است یک انفجار بزرگ سیاسی یا حتی نظامی رخ دهد. باید با تدبیر و عقلانیت و تغییر متغیرهای موجود به سمت ثبات حرکت کرد.
در همان ابتدا که بازرس مولر گزارش داد، کاملاً به نفع ترامپ تمام شد که اعلام کرد پیروزی ترامپ هیچ ارتباطی به دخالت روسها در انتخابات نداشته، اما گزارش کلی که به کنگره رفت گزارشی بود که هنوز خیلی از بخشهای آن روشن نشده بود به طوری که تمام ابعاد و اضلاع مورد بررسی واقع شده باشد.
مولر در همان گزارش اولیه هم اعلام کرد هیچ نقطه ابهامی در گزارش کاملش در روابط ترامپ با روسیه بر سر انتخاباتش وجود نداشته. آنچه در ابتدا گفته شد، در فضای عمومی آمریکا خیلی تاثیرگذار و کاملاً به نفع ترامپ تمام شد و ترامپ هم اعلام کرد اظهارنظرکنندگان، دشمنانش بودهاند.
اما کنگره، مخصوصاً حزب دموکرات قانع نشد که این گزارش محدود میتواند تمام جنبههای عملکرد ترامپ و احتمالاً روسیه را در انتخابات ۲۰۱۶ به روشنی بیان کند و چون خیلی راضی نشدند، خواهان این بودند که هم این گزارش بهطور کامل منتشر شود و هم اگر لازم باشد، وزیر دادگستری وارد این ماجرا شود تا بهطور روشن قضیه را مطرح کند. بنابراین در این حالت ابهام باقی مانده ولی از آنجا که آن گزارش اولیه کاملاً بهنفع ترامپ تمام شد، در فضای عمومی هم این قضاوت بهوجود آمد که ترامپ دخالتی نداشته است.
پستی و بلندهایی هم که بعد از گزارش بهوجود آمده و قطعاً به تحریک دموکراتها دارد صورت میگیرد و الان هم به این شکل و صورت آمده که آقای مولر را در این ارتباط کنار گذاشتند و سراغ وزیر دادگستری رفتهاند، در ایجاد عدم محبوبیت ترامپ چندان موثر نبوده.
حالا باید منتظر گزارش نهایی باشیم تا ببینیم از درونش چه بیرون خواهد آمد. اما اگر عملکرد ترامپ را در دو بخش بررسی کنیم شاید به یک نتیجه واحد و متفاوتی برسیم و آن اینکه سیاست داخلی و سیاست خارجیاش کاملاً از هم جدا هستند و میزان امتیازآوری ترامپ در سیاست داخلی بسیار بالاست.
او هم توانسته میزان بیکاری را کاهش دهد و هم میزان دستمزدها را افزایش داده، وضع اقتصادی آمریکا را بهبود بخشیده است. البته در سیاست داخلی هم نقطه ضعفهایی از جمله زندانیکردن کودکان و جداکردن بچهها از پدر و مادرشان دارد، ضمن اینکه بر لاتینتبارها و حتی سیاهپوستها نیز فشار وارد میکند ولی آمریکاییها بیشتر به دنبال این هستند که منافع اقتصادیشان چطور تامین میشود. ترامپ در سیاست داخلی تلاش میکند که قیمت بنزین را افزایش ندهد. برای اینکه برای آمریکاییها بنزین از نان شب هم اهمیت بیشتری دارد.
حتی ترامپ بهرغم اینکه وزیر خارجه ایالت متحده در آمریکا حضور دارد، اما بر سر مسأله نفت و افزایش تولید امارات متحده با حاکم ابوظبی گفتوگو کرده است. بنابراین نشان میدهد که برای آمریکاییها مسأله افزایش قیمت بنزین خیلی اهمیت دارد. اما ترامپ در سیاست خارجی چندان موفق نبوده است.
ترامپ بهطورکلی در ارتباط با منطقه خاورمیانه در ایران و سوریه موفق نبوده و در عراق نتوانسته به یک نقطه روشن برسد. ارتباطش با ترکها تقریباً به حالت بلاتکلیفی درآمده و ترکیه درحال خارجشدن از بستر ناتو و سوق بهسمت روسهاست. در رابطه با کرهشمالی هم نتوانست به نتیجه مطلوبی دست یابد. در مورد ونزوئلا وضعیت گوایدو نسبت به اوایل کاهش بیشتری پیدا کرده.
ضمن اینکه آمریکاییها چندان به سیاست خارجی کاری ندارند و تودههای عمومی بیشتر به مسائل داخلی خود نگاه میکنند. سندرز با نگرشهای دموکراتیک و گاهی هم سوسیالیستی تلاش کرد لاتینتبارها، سیاهپوستها و تودههای فقیر آمریکا را به سمت خود بکشد و باز هم مسأله اوباماکر را مطرح کرد که از جهت بهداشتی نگران آیندهشان نباشند.
جو بایدن هم بعد از دستدادن فرزندش تا حدودی گوشهنشینی اختیار کرد و به نظر میرسد که چندان عنصر مطلوبی برای حزب دموکرات نباشد که بخواهد در برابر ترامپ قدرتنمایی کند ولی تاکنون مشخصشده حزب دموکرات نتوانسته یک فرد قدرتمند در برابر ترامپ به میدان بیاورد.
با توجه به اینکه وضعیت آمریکا همانند اروپا نیست که بتوان از قبل نتیجه انتخابات را تا حدودی مشخص کرد، چون گاهی گروههای پرقدرتی در اواخر وارد انتخابات میشوند و مسیر را برهم میزنند. همین الان به نظر میرسد وضعیت ترامپ رضایتبخش باشد و شاید بتواند به دور دوم هم برسد.
سرویس سیاسی جوان آنلاین: رهبر فرزانه انقلاب، حضرت امام خامنهای در تاریخ ۲٤ مهرماه ۱۳۹۰ در اجتماع دانشگاهیان در استان کرمانشاه فرایند تحقق اهداف انقلاب اسلامی را در پنج مرحله مشتمل بر: ۱ - انقلاب اسلامی (وقوع حرکت انقلابی)، ۲ - نظام اسلامی (تشکیل جمهوری اسلامی)، ۳ - دولت اسلامی (تشکیل مجموعه نهادهای اداره کشور منطبق با اهداف و الگوهای نظام اسلامی)، ٤ - جامعه اسلامی (تحقق آرمانهای اسلامی) و ۵ - تمدن بزرگ اسلامی (فراگیر شدن فرهنگ اسلامی بر فضای عمومی بشریت) تشریح کرده و فرمودند: هم اینک کشور در مرحله تشکیل دولت اسلامی قرار دارد. اما توقف حدود ٤۰ ساله در مرحله سوم (تشکیل دولت اسلامی) زنگ خطر را برای ورود به مرحله چهارم (جامعه اسلامی) به صدا درآورده و میتوان گفت: بیانیه گام دوم انقلاب تنها راه تحقق مرحله سوم و عبور از آن را سپردن مدیریت جامعه به مدیران جوان در دو امدادی در مدیریت کشور میداند.
حقیقت این است که هنوز نظام مدیریتی کشور با الگوهای اسلامی مدیریت و مورد رضایت حضرت ولیعصر عجلالله تعالی فرجهالشریف فرسنگها فاصله دارد و ۴۰ سال فرصت زیادی برای تشکیل دولت اسلامی بوده است، اما کماکان کشور از سوءمدیریت و عدم تطابق روش و رفتار برخی مدیران کشور در هر سه قوه (بهویژه قوه و دستگاه اجرایی) با الگوهای مدیریت اسلامی رنج میبرد. در نظام اسلامی: «اشرافیگری مسئولان به شدت مذموم است»، «فاصله سطح مدیران با مردم مطلقاً پذیرفتنی نیست»، «دشمن را بهجای دوست دیدن و وادادگی در برابر دشمن مردود است»، «عجز و ناتوانی و پذیرفتن تحقیر در برابر دشمن بسیار ناروا و زشت است»، «گسترش فساد در کشور سم مهلک و ناشی از سوءمدیریت و سبب بیاعتماد شدن مردم است»، «کمتوجهی و بیتوجهی به ظرفیتهای داخلی با بدیهیات مدیریت اسلامی مغایر است»، «عدم استفاده از ظرفیتهای فراوان و کمنظیر جوانان، دهنکجی به مدیریت اسلامی است»، «هنر ایران را در عرصه رقابت در تهیه آبگوشت بزباش دیدن نشانه چشم بستن بر توان داخلی است»، «غفلت از توان بینظیر مدیران جوان کشور و دل بستن به مدیران پیر و دلبسته به آلاف و علوف دنیا عین خودبزرگبینی و سفاهت است». واقعیت این است که کشور از کپیبرداری از الگوهای غلط مدیریتی آسیب زیادی دیده و میبیند، این نوع الگوی مدیریتی در کشور ما دچار تناقض و اجتماع نقیضین است که از یکسو به شدت خودشیفته و تنها خود را برای حل مشکلات کشور صالح میداند و ظرفیت جوانان را به هیچ میپندارد و از سوی دیگر ذلیلانه به دنبال واردات مدیر از خارج از کشور است.
جمهوری اسلامی ایران پس از ٤۰ سال تلاش مداوم و خستگی ناپذیر و ایستادگی در برابر دشمنان و غلبه بر تمامی فشارها و تحریمها، پیروزی بر انواع دسیسهها و محدودیتهای تحمیلی و ظالمانه نظام سلطه و غلبه عزتمندانه بر جنگ سخت و نیمهسخت و نرم، ترور، جاسوسی، نفوذ و… امروز به سدی مستحکم و تهدیدناپذیر تبدیل و الگوی جبهه جهانی مستضعفین شده، اما خطر آسیبهای داخلی نظام اسلامی را تهدید میکند و بیانیه گام دوم انقلاب به دنبال واکسینه کردن نظام اسلامی در برابر آسیبهای داخلی از طریق سپردن امور کشور به جوانان است.
تردیدی نیست که مجموع دشمنان بیرونی «محور عبری، غربی و وهابی» در برابر عظمت، قدرت، اقتدار و ظرفیتهای دفاعی و امنیتی ایران ناتوان و شکست خوردهاند، اما قویاً به نفوذ و بهرهگیری از توان سستکمربندها، تقی زادهها، مروجان فرهنگ اشرافیگری، دوتابعیتیها و… دل بستهاند. دشمنان انقلاب اسلامی خوب میدانند که در ایران هر کجا که به بیگانه غربی دل بستیم بیشک بازنده بودهایم و طی ۴۰ سال گذشته حتی یک گره از گرههای کشور از طریق دلبستن به غرب باز نشده است. دشمن بهتر میداند که در ٤۰ سال گذشته هر کجا از بیگانه دل بریدهایم و به توان و ظرفیتهای داخل تکیه کردهایم شاهد موفقیتهای ستودنی بودهایم.
نظام اسلامی در گام نخست (در ۴۰ سال گذشته) موفق به ارائه تصویری روشن از آزادی، امنیت، پیشرفتهای شگرف در حوزههای علمی و تکنولوژیکی، قرار گرفتن در ردیف برترینهای جهان در علوم مختلف، هویت بخشی به یک ملت مستقل، کوتاه کردن دست استعمارگران، مقابله با نظام سلطه، تشکیل محور مقاومت در برابر نظام سلطه و بهطور کلی استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی در جهان شده و اگر در روزهای آغازین تشکیل جمهوری اسلامی، حتی برای تأمین سیم خاردار هم توسط نظام سلطه تحریم شده بود امروز به برکت حضور قدرتمندانه، شجاعانه، مؤمنانه و عزتمندانه جوانان غیور خود، «هم استقلال خود را تضمین کرده»، «هم تحریمها را به فرصتهای طلایی برای دستیابی به هر آنچه مورد تحریم قرار گرفته تبدیل کرده»، «هم نقشههای شوم نظام سلطه و محور شیطانی عبری، غربی و وهابی را خنثی کرده» و «هم سایه شوم تروریسم غرب ساختهی داعش را از سر منطقه کم کرده است» و با توسعه و گسترش عمق استراتژیک خود و تقویت محور مقاومت، عرصه را بر نظام سلطه تنگتر کرده و به عنوان قهرمان مبارزه با تروریسم و ایستادگی در برابر غرب و صهیونیسم به جهان معرفی شده است.
وقوع سیل در کشور و حضور جوانان در عرصه خدمت خالصانه، جهادی و انقلابی به آسیب دیدگان یادآور شور انقلابی دوران دفاع مقدس بوده و یک بار دیگر شکوه و عظمت مدیریت انقلابی جوانان را در برابر مدیریت اشرافی، پیر و خسته، به رخ کشیده و نشان داد که اعتماد به جوانان و سپردن امور به آنان همانطور که سبب پیروزی در جنگ تحمیلی شد اینک نیز حلال مشکلات کشور است. نظرسنجیهای صورت گرفته در کشور نیز به خوبی نشان میدهد که با وجود مدیریت کم تحرک فعلی، مادامی که به جوانان اعتماد نکنیم و کارها و مدیریت کشور را به جوانان نسپاریم سخن گفتن از گام دوم فقط ترویج نگاه شعاری بوده و مشکلی از مشکلات کشور را حل نخواهد کرد.
یکشنبه هفته جاری اتفاقی منحصربهفرد در عرصه دیپلماسی رقم خورد. فیلیپ تیبو سفیر جدید فرانسه در تهران، درست در روزی که استوارنامه خود را تقدیم حسن روحانی و محمدجواد ظریف کرد، به وزارت خارجه احضار شد تا مراتب اعتراض شدید ایران در خصوص اظهارات همتایش در واشنگتن را به دولت فرانسه انتقال دهد.
ماجرا از آنجا آغاز شد که ژرار آرو، سفیر فرانسه در آمریکا، طی پیامی توئیتری نوشته بود: اینکه بگویم ایران پس از انقضای برجام اجازه دارد اورانیوم غنیسازی کند، اشتباه است. براساس NPT و پروتکل الحاقی، ایران باید تحت نظارتهای شدید ثابت کند که فعالیتهای هستهای آن غیرنظامی است.
وی همچنین با بیان اینکه روسها اورانیوم غنیشده برای نیروگاه بوشهر را تهیه میکنند، پس ایران نیازی به غنیسازی ندارد، تصریح کرده بود: همانطور که در سال ۲۰۰۲ غنیسازی اورانیوم برای فعالیتهای غیرنظامی ایران مجاز نبود، اگر لازم باشد در سال ۲۰۲۵ هم همین رفتار را در قبال ایران خواهیم داشت یعنی تحریمهایی که اعمال شده بود میتواند مجدد اعمال شود و هیچ غروبی بعد از برجام وجود نخواهد داشت. اشاره آرو به سال ۲۰۲۵ و غروب برجام، مربوط به بندی است که توافق هستهای پس از ۱۰ سال به ایران اجازه میدهد مانند سایر کشورهای NPT با آن رفتار شود.
این بند معروف به غروب برجام، از همان ابتدا مورد مخالفت برخی از بازیگران قرار داشت، یعنی در آغاز با مخالفت شدید عربستان و اسرائیل همراه بود و پس از آن یکی از بهانههای اصلی دونالد ترامپ برای حمله به برجام، استناد به همین بند بود. حتی سال گذشته بوریس جانسون، وزیر خارجه سابق انگلیس، هم در سفر خود به آمریکا این بند را یکی از نقاط ضعف برجام دانسته بود که باید هرچه زودتر اصلاح شود.
پس از بیان این اظهارات و آن هم در شرایط ملتهب کنونی که به گفته تحلیلگران اینبار یکی از ارکان کلیدی برجام را توسط اروپاییها نشان رفته است، بلافاصله عباس عراقچی معاون سیاسی وزارت خارجه ضمن واکنش شدید به سخنان سفیر فرانسه در آمریکا، از پاریس خواست تا موضع خود را مشخص کند و گفت که اگر این بیانات مواضع رسمی پاریس باشد، باید منتظر واکنش از سوی ایران باشند.
بعد از آن، سفیر جدید فرانسه در تهران نیامده به وزارت خارجه احضار شد و ظریف نیز در پاسخ به این کشمکشها، به تعبیری حجت را بر همگان تمام کرد. او نوشت: برای سه شریک اروپایی ما لازم به یادآوری است که طبق توافق هستهای، قطعنامه ۲۲۳۱ و NPTهیچ منعی برای غنیسازی ایران وجود ندارد. نه اکنون، نه در سال ۲۰۲۵ و نه پس از آن. برای شرکای اروپایی، خواندن سندی که آن را امضا کردند و قول دادند از آن دفاع کنند، میتواند مفید باشد!
در همین رابطه و در حالی که برجام در وضعیتی نابسامان قرار دارد، روابط میان اروپا و ایران به سردی گرائید و آمریکا در حال واردکردن بیشترین فشارهای ممکن علیه ایران است، مطرحشدن اینگونه اظهارات و نشانهرفتن مبانی مهم برجام از یک منظر و سطح تحلیل میتواند به این گونه باشد: حالت مشخص و امر واقع نشان داده که اروپا نه توان و نه تمایل به ایستادن در برابر آمریکا را داشته و در همین راستا تنها از برجام بنا بر مسائل امنیتی و سیاسی خاص خود دفاع میکند؛ درحالیکه در مورد پرونده موشکی، حقوق بشر و نیز مسائل منطقهای کاملاً همسو با ایالات متحده آمریکا گام برمیدارد. از سوی دیگر، چرخش از SPV به اینستکس و مشروطکردن آن به دو بند تشخیص مشروطبودن تجارت و تصویب لوایح مرتبط با FATF در ایران نیز بیانگر کاهش چشمگیر سطح مراودات تجاری موردنظر اروپا با ایران است.
به همین دلیل، همانطور که اشاره شد در شرایط نامتعادل کنونی میتوان گفت که از یک منظر تحلیل این اقدامات از سوی اروپا در جهت وادارکردن ایران به یک سیاست و رفتار واکنشی است. امری که میتواند باعث ایجاد یک اجماع جهانی علیه ایران شود. در چنین حالتی وضعیت مطلوب برای اروپا قابل تصور خواهد بود، چراکه انزوا و شرایط غیعادی برای ایران در این برهه از زمان، بهترین حالت بهرهبرداری اروپا چه از منظر اقتصادی و چه از منظر سیاسی با استفاده از کارت ایران خواهد بود و عرصه را برای عملیاتیکردن یک سیاست پاندولی برای آنها فراختر میسازد.
وارث آدم و نوح و ابراهیم، وارث پیامبر اعظم و امیرالمؤمنین و وارث خون خدا، امام ما است. نیمه شعبان که نزدیک می شود حال و هوای دلمان، بیش از پیش مهدوی می شود. البته خوشا آنان که دائم، منتظر و ذاکر آن وجود عظیم الشأن هستند؛
چرا که بهتر می دانند بوجود اوست که روزی می خوریم و آسمانها و زمین، برپا و برقرار است.
۱. پیشتر مفصلاً نوشته بودم که جنس انتظار کسی که معتقد است حضرت خواهد آمد و هنوز نیامده با آنکه یقین دارد حضرت، هستند و خود نیز منتظرند، فرق می کند. در مورد اول، گویی هنوز وقت هست برای آماده شدن؛ امام عصر هنوز نیامده اند و خیلی جای نگرانی نیست؛ اما نگاه دوم، منتظر را آتش می زند؛ می داند که امامش هست ولی او را نمی بیند. می فهمد امامش منتظر اوست پس خود را به آب و آتش می زند تا به امام برسد.
۲. امام، طاهر است و کسی که بخواهد با امام ارتباط بگیرد باید هم جنس و هم سنخ او شود، فلذا منتظر، مشغول آماده سازی می شود یک لحظه هم برای او یک عمر است؛ آنی را از دست نمی دهد تا به وصال برسد. امام عصر (عج) نسبت به هر آنکه اهل، قابل و شایسته پذیرش نور الهی باشد ولایت معنوی خاص دارند و البته از حال ما آگاهند و دعای خیرشان از ما نیز دریغ نمی شود.
۳. نیمه شعبان را این بار به گله و شکوه بگذرانیم؛ اما این بار تقصیر را به گردن این و آن نیندازیم و شروع کنیم از نفس خودمان گلایه کردن؛ امام داریم و سراغش نمی رویم؛ معصوم در بین ماست و دنبالش نمی گردیم؛ هست و می بیند؛ عین الله ناظره است، اما گاهی ادب حضور را رعایت نمی کنیم؛ اذن الله سامعه و واعیه است اما گاهی از زبان ما خطا صادر می شود.
۴. نشستن به انتظار، درست نیست و چنین انتظاری، همانی نیست که در روایات آمده خود، فرج شیعیان است. برای انتظار مهدی موعود باید قیام کرد و دقیقاً از همین روست که منتظر امام عصر (عج)، باید در زندگی فردی و اجتماعی روز به روز مهدوی تر شود.
فرد منتظر در بزنگاه ها بیتفاوت نیست و در برابر حوادث جامعه موضع دارد، در برابر ظلم و دروغ و نفاق و فتن آخر الزمان شدید است، با اهل جبهه خودی با شفقت رفتار می کند، مردم دار است و اهل عدل و انصاف است. فرد منتظر وظیفه را می شناسد، اهل وفاداری و جانبازی در راه جبهه حق و مدافع حریم ولایت است، از خود گذشته است و خلاصه در عمل اهل همه آن اموریست که بنای یک زندگی مهدوی را می سازد. چنین انتظاری، پویا، در حرکت و فعالانه است و بر روی یکایک اعمال و رفتار فرد منتظر اثر می کند. اگر کسی چنین، به انتظار امامش ایستاد، همین انتظارش، برایش فرج و گشایش است.
ارسال نظرات