به نقل از مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
*************
مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم به مدیریتهایی اشاره داشتند که در طول چهل سال انقلاب، «بیتوجه به شعارهای انقلاب و غافل از جریان انقلابی»، «گاه رویگردان از ارزشهای دینی» و «غافل از ظرفیتهای کمنظیر طبیعی و انسانی» بودهاند.
این رویکرد که به تعبیر معظمله خسارتبار هم بوده است علاوه بر ایجاد مانع در تحقق آرمانهای انقلاب، باعث به وجود آمدن جریانی خاص در سطح کلان شد که از جایگاه طلبکارانه به ملت و کشور مینگریست و ایام مدیریت را نه فرصتی درخشان برای خدمت بلکه افتخار و منتی بر ملت میدانست. این نگاه خطرناک به جایی رسید که درصدی از خطا و به تبع آن بهرهبرداریهایی از رانت را طبیعی و حق مدیران میدانست!
در طول سالیان پس از انقلاب، مدیریت لیبرالی نگاه خویش را همواره به کارهایی دوخته که انجام داده است و نه انبوه کارهای مغفول و بر زمین مانده. مدیرانِ اینچنینی اگر کلنگی بر زمین زدند یا پروژهای را افتتاح کردند، معمولاً با حواشی و هزینههای زیاد و تشریفات فراوان بوده که همه بر گُرده بیتالمال تحمیل شده است.
چرخه بسته مدیران لیبرال پس از گذشت چهار دهه، نه تنها کارنامه درخشانی نداشته که از خامه مقام معظم رهبری به عنوان چالش درونی نظام تراوش نموده: «چالش درونی عبارت است از عیوب ساختاری و ضعفهای مدیریتی» ایشان مهمترین این عیوب را اینچنین برمیشمرند: «وابستگی اقتصاد به نفت، دولتی بودن بخشهایی از اقتصاد که در حیطه وظایف دولت نیست، نگاه به خارج و نه به توان و ظرفیت داخلی، استفاده اندک از ظرفیت نیروی انسانی کشور، بودجهبندی معیوب و نامتوازن، عدم ثبات سیاستهای اجرایی اقتصاد، عدم رعایت اولویتها و وجود هزینههای زاید و حتی مسرفانه.» این عیوب که پارهای از آن، روشهای مدیریت لیبرالی و برخی هم معلول این شیوه هستند، نتیجهای جز «مشکلات زندگی مردم از قبیل بیکاری جوانها، فقر درآمدی در طبقه ضعیف و امثال آن نداشته است.» موضوعی که رهبری به آن اذعان فرمودهاند.
مدیریت لیبرالی با تفکر خاص خود، سعی میکند دوراندیش و پر وسواس امور را در سطح کلان هدایت کند. احتیاط بیش از حد که منجر به خوف و واهمه در تصمیمگیری میشود باعث میگردد که در اِعمال تصمیمات، منفعل و پرحاشیه باشد.
مدیران محافظهکار که آرد خود را بیخته و الک خویش آویختهاند، در دوران آسان تنی و دلخوشی به نوه و نتیجه، خواهان محیطی امن و فانتزی هستند که با هم سن و سالان خود گعدههایی جذاب و بیتنش داشته باشند! اما عزم در بحرانها و لحظات سخت و سرنوشتساز نیازمند شجاعتِ حکیمانه و سرعت عمل است.
و بدیهی است که در شرایط حاد کشور و منطقه، انفعال و وسواس، فرصتهای ناب را از بین میبرد بلکه گاهی دشمن از تصمیمات دیرهنگام مسئولان سوءاستفاده و بهرهبرداری میکند و چه بسا با تصمیم نابهنگام، ابتکار عمل از دست رود و رفتار دشمن، الگوی رفتاری مسئولان شود.
از مضرات دیگر این نوع مدیریت، عدم اعتماد و بدبینی به جوانان است که سپردن مدیریتهای کلان به آنان را، آسیب زا و بدفرجام میداند. بر این اساس دولت لیبرالِ موقت که درکی از تفکر و عملکرد انقلابی نداشت، تسخیر لانه جاسوسی را برنتافت و استعفا کرد ولی امام بزرگوار که سرشار از روح انقلابی و مبارزه بود از اقدام دانشجویان حمایت کرد و آن را انقلاب دوم نامید.
به رغم این نگاه نادرست، بررسی هشت سال دفاع مقدس نشان میدهد جوانانی رشید، مدیر، مدبر، کارآمد و شجاع با دست خالی جنگ را مدیریت کردهاند. آن روزها فرماندهان بزرگ در عملیاتهای سرنوشتساز، حماسهآفرینانی بودند که در عنفوان جوانی و در دورهای که شاید هنوز محاسنشان بهطور کامل سبز نشده بود جبهههای نبرد را از بنبستهای سخت و بحرانی بیرون میآوردند. و صدالبته جانفشانیها و فداکاریهای این جوانان در پرتو امدادهای غیبی راز و رمز موفقیتها بوده است.
امروزه همگان باید این باور را داشته باشند که جوانان قابل اعتمادند. و جوانانی که تفکر انقلابی دارند و به اصول انقلاب معتقدند میتوانند بار دیگر پای به عرصه مدیریت بگذارند و در جنگ اقتصادی به تعبیر رهبری، دشمن را تا پشت خاکریزهای «بازدارندگی» عقب برانند.
تأکید پیوسته رهبر معظم انقلاب بر مدیریت جهادی است. ایشان در بیانیه گام دوم و سخنرانی اول فروردین در حرم مطهر رضوی بر این موضوع اصرار داشتهاند که راه برونرفت از مشکلات، نگاه انقلابی، تفکر انقلابی و سپردن سررشته امور به جوانان است.
از خصوصیات جوان، بیحرص و آز بودن اوست. وی که هنوز ریشهای در حب دنیا قوی نکرده بهراحتی از همه چیز میگذرد و تمام نیروی خود را متمرکز در مسئولیتی میکند که برعهده دارد. همین امروز این رفتار ایثارگرانه را از جوانانی مشاهده میکنیم که در استانهای سیلزده عاشقانه به امداد هموطنان مظلوم خود شتافتهاند.
ویژگی دیگر جوان اخلاص اوست. او که درنگ کمی در این دنیا داشته هنوز به جاذبههای آن دل نبسته و ریاکاری را نیاموخته و اگر نگوییم آنقدرها مؤمن است که کار را خالصانه برای خدا انجام میدهد، حداقل آن است که عمل را برای دل خود میکند و به خوش آمد و بد آمد دیگران اعتنایی ندارد. و از آنجا که هنوز به حب دنیا دل نیالوده خیلی زود جذب حب الهی میشود.
سرعت عمل، نشاط در کار، قدرت و توان و خستگیناپذیری از ویژگیهای دیگر جوانان است که در برابر مدیریت ناتوان و منفعل قابل مقایسه نیست.
اینک که وارد دهه پنجم انقلاب شدهایم رهبر معظم، مسیر گشایشها و فتوحات را به ملت معرفی کردند. ایشان در بیانیه گام دوم از جوانان خواستهاند وارد میدان شوند و با سلاح علم و پژوهش و با توسل به معنویت و اخلاق و با تکیه بر توان داخلی و اقتصاد مقاومتی، مدیریت کشور را به دست بگیرند. آینده کشور در گرو بهرهبرداری از ظرفیت عظیم جوانان است.
امروز تأسّی و اقتدای جوانان ما به جانِ جهان، نور دیدگان پدر، آرام جانِ عمه، قوّت قلب عموی علمدار، نازدانه مادر، روح و قرار خواهران، ریحان خوشبوی بنیهاشم، استوانه لشکر؛ یعنی حضرت علی اکبر (ع) است که جان جهانی فدایش باد. امروز پرچم بر شانههای اوست.
وزیر امور خارجه ایران در حالی سوریه و ترکیه را به عنوان دو مقصد سفر خود برگزیده است که تحولات جاری منطقه از جمله افزایش فشار جبهه امریکا و اسرائیل در منطقه بویژه علیه ایران اهمیت رایزنی کشورمان با شرکای استراتژیک خود را حائز اهمیت میکند.
تقویت جبهه مقاومت، روند رو به پیشرفت مذاکرات صلح سوریه و نقشآفرینی مؤثر نیروهای نظامی ایران در منطقه و در ممانعت از تدابیر جبهه اسرائیلی از جمله عواملی است که امریکا را به تکاپوی تنگتر کردن حلقه فشار علیه جمهوری اسلامی ایران واداشته است.
کمتر از دو ماه پیش بود که در خلال سفر مهم رئیس جمهوری سوریه به تهران نقشه راه محور مقاومت ترسیم و بر دگرگونی راهبرد میدانی این جبهه در مواجهه با اقدامات اسرائیل در منطقه تأکید شد. کمی بعد از این سفر بود که امریکا در اقدامی مخالفت جویانه با جبهه مقاومت ابتدا بلندیهای جولان در سوریه را به رسمیت شناخت و پس از آن نیروی نظامی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را در فهرست تحریمهای خود قرار داد.
این دو اقدام در حالی صورت گرفته است که ایران در کنار روسیه و ترکیه دو بازیگر مؤثر در فرآیند حل بحران سوریه، مذاکرات موسوم به آستانه را تا سطح حل بحران پیش برده است. رویدادی که در کنار تصمیم امریکا برای خارج کردن نیروهای خود از سوریه میتواند امکان گسترده کردن ابعاد نفوذ ایران در این کشور را فراهم کند.
ذیل چنین شرایطی است که امریکا با تحریم نیروی نظامی ایران میکوشد زنجیره همکاری نظامی و مستشاری کشورمان با شرکای استراتژیک خود در منطقه بویژه دو کشور مهم جبهه مقاومت از جمله عراق و سوریه را قطع کند و تنگنای رژیم صهیونیستی در منطقه را از میان بردارد.
از این رو تقویت رایزنیهای دیپلماتیک وزیر امور خارجه ایران با مقامهای سوریه و اعضای اصلی محور مقاومت در استمرار رویکرد حفظ مواضع این جبهه و تقویت خطوط همکاری میدانی نیروهای نظامی این کشورها اهمیت به سزایی دارد. به ویژه آنکه این رایزنیها میتواند ابعاد خطرناک تصمیم امریکا مبنی بر تحریم نیروهای سپاه ایران را روشنتر کند.
از سوی دیگر نشانههای روشن مذاکرات صلح سوریه با نقشآفرینی کشورهای محور آستانه از جمله ایران، روسیه و ترکیه موجب به حاشیه رفتن نقش قدرتهای غربی، امریکا و رقبای منطقهای کشورمان از جمله عربستان و رژیم اسرائیل شده است. پیگیری دستور کار این مذاکرات و تأکید بر اجرای توافقات صورت گرفته در مذاکرات آستانه از دیگر اهداف مهمی است که مقامهای دیپلماتیک ایران در دستور کار قرار دادهاند.
در این میان وضعیت ادلب که آخرین پایگاه گروههای تروریستی علیه دولت مرکزی سوریه به شمار میآید یکی از مسائل حل نشدهای است که تعیین تکلیف آن میتواند علاوه بر برقرار شدن تسلط دولت بشار اسد بر کل خاک سوریه به تکمیل شدن مذاکرات صلح آستانه هم بینجامد.
گرچه طبق آخرین توافقات میان اعضای ائتلاف سه گانه در سوچی مقرر شد یک منطقه حائل عاری از سلاح در بین خطوط ارتباطی ارتش سوریه و نیروهای تروریستی در اطراف استان ادلب ایجاد شود تا از بروز درگیری نظامی میان آنها جلوگیری شود با این حال هنوز وضعیت نهایی این بخش از خاک سوریه در هالهای از ابهام قرار دارد.
وزیر امور خارجه در رایزنیهای سازندهای که دیروز در دمشق از سر گذراند برای مشخص شدن ابعاد بحران ادلب هشدار بهنگامی داد. هشداری که در روند تلاشهای مخرب امریکا جهت تضعیف این ائتلاف سه گانه معنادار میشود.
وزیر امور خارجه ایران میتواند بعد از رایزنیهای مؤثر با سران سوریه در دیدار مقامهای ترکیه درباره ابعاد مسائل باقی مانده از جمله موضوع ادلب که جزو محورهای مورد بحث ائتلاف سه گانه است، گفتوگوهای مؤثری داشته باشد.
در واقع وزیر امور خارجه ایران زمان مناسبی را برای گفتوگو درباره محورهای یاد شده با دو شریک مهم منطقهایاش برگزیده است تا زمینه برای مواجهه مؤثر با سیاست منطقهای جبهه امریکایی- اسرائیلی مهیا شود.
گزارش جدید سازمان برنامه درباره یارانه های پنهان، بار دیگر مشخص کرد که مهم ترین معضل در زمینه توزیع عادلانه امکانات در کشور به موضوع یارانه ها باز می گردد. واضح است که توزیع یارانه یکی از مهم ترین ابزارهای حاکمیت برای حمایت از قشرهای ضعیف است. در حقیقت یکی از ابزارهای مهم تحقق عدالت اجتماعی، توزیع یارانه است.
نحوه توزیع یارانه در بخش های مختلف از فرهنگ و هنر تا اقلام غذایی، تاثیر همه جانبه ای بر شئون مختلف زندگی مردم دارد. اقتصاد ایران مانند هر اقتصاد نفتی دیگری، به دلیل دسترسی انبوه به منابع نفتی و امکان عرضه سوخت با کمترین محدودیت، همواره با معضل مصرف بالای انرژی و عدم بهره وری در این زمینه مواجه بوده است.
از هدر رفت آب در خطوط لوله انتقال و بخش کشاورزی تا مصرف بیش از دو برابری سوخت در خودروهای داخلی، همه مصادیقی از این عدم بهره وری است.
اکنون گزارش سازمان برنامه که نشان می دهد بهره مندی دهک دهم به عنوان ثروتمندترین دهک در مقایسه با دهک نخست به عنوان کم درآمدترین دهک از یارانه پنهان هفت برابر است، پیش روست. اقتصاد ایران همواره از زمان دولت های مختلف پس از دفاع مقدس با این چالش رو به رو بوده است و در هر دولت اقداماتی برای سامان دهی این یارانه ها آغاز می شده که عمدتاً به دلیل ترس از تبعات تورمی افزایش قیمت سوخت و نگرانی از نارضایتی عمومی، این اقدامات متوقف می شده است. در این میان تنها اقدام مشخص، اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها طی ماه های پایانی سال ۸۹ بود که عملاً این اقدام نیز ناقص ماند. اگر بخواهیم مهم ترین عوامل ناقص ماندن اقدامات مختلف برای هدفمند کردن یارانه ها را نام ببریم به موارد ذیل میتوان اشاره کرد:
۱- جهش های ارزی: مبنای تعیین رقم یارانه پنهان، تفاوت قیمت داخلی و خارجی محصولات یارانه ای از جمله انرژی است. آنچه که این رابطه را به هم می زند، جهش نرخ ارز است. به عنوان مثال در سال ۸۹ با اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها، قیمت بنزین حدود یک سوم نرخ فوب خلیج فارس شد، اما جهش ارزی سال ۹۰ و ۹۱، این فاصله را سه برابر کرد و نتیجه آن افزایش قاچاق سوخت شد. لذا پیش نیاز اصلاح نظام یارانه ای اطمینان از این است که نرخ ارز جهش قابل ملاحظه ای نخواهد داشت. البته پیشنهاد برخی کارشناسان برای مواجهه با این چالش، تعیین قیمت حامل های انرژی متناسب با تغییرات نرخ ارز
است .۲- اطلاعات ناکافی از جامعه هدف: ابتدای یادداشت گفتیم که نحوه توزیع یارانه مهم ترین ابزار عدالت اجتماعی است. مهم ترین پیش نیاز برای توزیع مناسب یارانه، اطلاعات کافی از جامعه هدف و قشرهای نیازمند است. معضلی که از زمان بحث خوشه بندی برای توزیع یارانه نقدی در سال ۸۷ تا کنون که حذف یارانه ثروتمندان محقق نشده، موجب شده است که یارانه نقدی به صورت عمومی برای اکثر افراد اعم از ثروتمند و فقیر توزیع شود و یارانه پنهان در قالب بنزین و گاز ارزان عمدتاً به جیب ثروتمندانی برود که بیشتر از فقرا انرژی مصرف می کنند. لذا ضرورت تدوین نظام جامع رفاهی و تشکیل بانک اطلاعات اقتصادی ایرانیان برای توزیع هدفمند یارانه ها ضروری است.
۳- غفلت از فناوری اطلاعات: تجربه استفاده از کارت سوخت و توسعه ابزارهای فناوری اطلاعات نشان داده است که می توان با اتکا به این ابزارها با کمترین آسیب و بیشترین کارایی، قیمت انرژی را افزایش داد. کنار گذاشتن کارت سوخت در سال های اخیر، عملاً کمکی به تغییر قیمت انرژی نکرد و وزارت نفت همواره با دو گزینه افزایش قیمت و تبعات تورمی آن و افزایش نیافتن قیمت و تداوم توزیع غیرعادلانه یارانه انرژی مواجه بوده است. در حالی که کارت سوخت، می تواند بیشترین افزایش قیمت را با کمترین فشار بر قشرهای ضعیف تر و کم مصرف تر محقق کند.
تصمیم قریب الوقوع دولت و سران قوا درباره دو نرخی کردن بنزین که روز گذشته برخی خبرگزاریها از آن خبر دادند در صورت قطعی شدن و اجرا میتواند یکی از پازل های مهم عادلانه کردن توزیع یارانههای پنهان را تکمیل نماید. یارانه پنهان بنزین حدود ۲۰ درصد کل یارانههای پنهان را شامل میشود و هم اکنون دهک بالای جامعه ۱۷ برابر پایین ترین دهک از یارانه پنهان بنزین سهم میبرد.
۴- بستر سیاسی و اجتماعی: عامل چهارم که کمتر مورد توجه قرار می گیرد، بستر سیاسی و اجتماعی اصلاح نظام یارانه ای است. تصویری که جامعه از اصلاح نظام یارانه ای دارد، عمدتاً حول محور افزایش قیمت هاست. افزایش مستقیم قیمت انرژی و افزایش غیرمستقیم قیمت سایر کالاها (تورم) در پی افزایش قیمت انرژی. این مسئله البته درست است، اما باید ابتدا بستر سیاسی اعتمادزایی ایجاد شود که حاکمیت در قبال این افزایش قیمت ها، حمایت لازم از قشرهای ضعیف و متوسط را خواهد داشت. از منظر اجتماعی و تبلیغاتی نیز باید منافع آشکار این اصلاح برای عموم مردم تبیین شود و مردم بدانند که نظام غیرعادلانه توزیع یارانه پنهان که کاملاً به نفع ثروتمندان است باید به نفع قشرهای ضعیف تغییر کند.
در هر حال اکنون که اقتصاد ایران با فشارهای تحریمی و معضلات انباشته، سال های سال مواجه است، باید در وهله نخست، بستر سیاسی و اجتماعی اصلاح نظام یارانه ای و هدفمند کردن توزیع یارانه های پنهان را در دستور کار قرار داد چرا که به تعویق انداختن این اصلاحات، نتیجه ای جز مصرف هر چه بیشتر انرژی، هدررفت منابع کشور و از دست رفتن فرصت های اصلاح را در پی ندارد.
خاورمیانه میجوشد و بعد از یک آرامش نسبی پس از بهار عربی، اینک دوباره به حرکت آمده است. اما فقط خاورمیانه نیست که به حرکت درآمده بلکه بقیه جهان هم در پرتو بینظمیهای ایجادشده توسط ترامپ به دگرگونیهای غیرکنترل شده مبتلا گردیده است. این دگرگونی جهانی بر آن جوششهای خاورمیانه تاثیرات جدی گذاشته است.
۹ سال پیش که بهار عربی به تدریج خاورمیانه را دربرگرفت، شاید میزان آگاهی مردم منطقه در حدی بود که به تخریب ساختارهای موجود پرداخته و سپس به خانه رفتند؛ چون فکر میکردند ماموریت شان برای نیل به آزادی به پایان رسیده است.
این امر موجب گردید مردمهای تونس، مصر، لیبی و یمن فاز تخریب ساختار حکومتی خود را طی کردند و مردم بحرین، اردن و سوریه و شاید الجزایر و مراکش اگرچه با تظاهرات و راهپیماییهای متراکم و مستمر، ساختار سیاسی را به لرزه درآوردند ولیکن نتوانستند تغییراتی اساسی در آن بهوجود آورند که به تغییر حکومت فردی منتهی گردد. نتایجی که از بهار عربی بهدست آمد، موجب گردید ملتهای منطقه سیر ناامیدی را از آنچه انجام دادهاند، طی نمایند و متوجه شوند تلاش ناقص آنان فقط ایجاد هزینه برای کشور بوده است.
این جمعبندی موجب گردید مردم هوشیارتر شده و پشت سر خواستههای خود، تفکر و تلاشی منطقی قرار دهند. اولین نمود این پختگی سیاسی در مراکش اتفاق افتاد ولی باز هم با عقب نشینی حکومت، مردم به نوعی رضایت رسیدند. اما جرقه اصلی جنبش در الجزایر صورت گرفت که مردم این کشور در قبال پنجمین دور کاندیداتوری ریاست جمهوری بوتفلیقه، واکنش نشان داده و رهبری الجزایر توسط بوتفلیقه را که به نوعی از نظر جسمی ناتوان است و قصد داشت مادامالعمر در این جایگاه بماند، دور از شأن مردم این کشور دانستند.
این تظاهرات و واکنش در نوع خود در خاورمیانه جدید و نشان از بلوغ فکری مردم الجزایر بود. اگرچه بوتفلیقه گام به گام عقب نشینی نمود تا شاید مردم را در مرحلهای راضی نماید ولیکن مردم هم گام به گام پیش آمدند تا بساط بوتفلیقه که ۳۵ سال پیش خود پیشرو و یک انقلابی مترقی بود را درهم پیچند. این مدل پختگی الجزایر در لیبی و بهویژه در سودان نقش آفرینی نمود و مردم را در قبال حکومت عمرالبشیر بهترتیبی مقاوم نمود که این کودتاچی قدیمی با کودتای وزیر دفاع خودش کنار گذاشته شد تا شاید مردم آرام گیرند.
اما همان بلوغ و پختگی سیاسی مردم خاورمیانه باعث گردید مردم سودان در قبال این ترفند کوتاه نیایند و وزیر دفاع و کودتاچی جدید در عرض یکروز مجبور گردید حکومت را به فرمانده نیروهای سودان در یمن که مورد حمایت عربستان و امارات است، بسپارد زیرا باور داشت که پولهای این دو کشور میتواند اقتصاد مردم سودان را آرام نماید. اما از قضا چنین نشد و مردم سودان به هیچ حکومت نظامیان سر تعظیم فرود نیاوردند و بر خواسته خود یعنی حکومت دموکراتیک غیرنظامیان تاکید نمودند.
این روند تحت تاثیر دو عامل مثبت و منفی بود. دگرگونی شرایط جهانی بهعنوان عامل مثبت در این صحنه باعث گردید نیروهای مقابل قدرت مردم در مراکش، لیبی، الجزایر و سودان از موقعیت متزلزل خود و حمایت قدرتهای جهانی اطمینان نداشته باشند لذا توانایی ایستادگی در مقابل مردم و سرکوب آنها را بهدست نیاوردند. عامل منفی در این صحنه دخالت عربستان در اغلب این خیزشها بود که تلاش میکرد حرکت مردم را رهبری نموده و به یک حکومت طرفدار سعودی واگذار کرده و با قول کمکهای مالی آن، حکومت را تثبیت نماید.
روشنترین نمونه سقوط عمرالبشیر عامل سعودی در سودان بود که با کودتا کنار رفت و سعودی با نزدیک شدن به کودتاچیان به آنان فهماند که اگر میخواهند از نظر اقتصادی و سیاسی سرپا باشند بایستی اوامر عربستان را بپذیرند. از این جهت وزیر دفاع سودان بهعنوان کودتاچی یک روزه حکومت را به فرمانده نیروهای سودان در یمن که زیر نظر عربستان خدمت میکرد، سپرد.
روزهای آینده مشخص خواهد کرد که آیا مردم سودان فریب عوامل عربستان را خواهند خورد یا با مقاومت خود و با تشکیل دولتی مستقل و غیرنظامی، دست رد بر سینه عربستان خواهند زد. البته با توجه به فقر اقتصادی در سودان این امر چندان امکانپذیر نیست. بدین ترتیب دور دوم بهار عربی با پختگی و نوگرایی سیاسی همراه شده و امید میرود مردم خاورمیانه کار ناتمام در دور اول بهار عربی را کامل نمایند و نسبتاً از حکومتهای نماینده مردم برخوردار گردند.
وقوع سیل در روزهای پایانی سال ۱۳۹۷ و آغازین ۱۳۹۸، گرچه با تخریب گسترده اموال و املاک مردم و حوزههای زیربنایی و اقتصادی همراه بوده، اما برکات گستردهای در عرصههای اقتصادی و اجتماعی نیز به دنبال داشته و خواهد داشت. تأمین بیش از نیاز آب برای کشور، درحالیکه در چند سال گذشته شاهد روند خشکسالی در نقاطی از کشور بودیم، پرآب شدن تالابهای تشنه و سفرههای آب زیرزمینی کمبهره از یکسو و نیز ایجاد موج همدلی و قرابت گسترده اجتماعی در لایههای گوناگون جامعه، رهاوردهای شیرینی است که تلخیهای ویرانی سیل را التیام میبخشد. بااینحال ازآنجاکه این روزها، تأمین منابع برای جبران خسارتهای سیل و بازسازی خانهها و زیرساختهای تخریبشده به یکی از مهمترین موضوعات بحثهای حاکمیتی بدل شده، پیشنهادهایی برای تأمین این منابع ارائه میگردد:
۱- مهمترین و البته سادهترین پیشنهادی که تاکنون ارائهشده و از قضا مطلوب دولت نیز هست، برداشت از صندوق توسعه ملی است که البته رهبر معظم انقلاب اسلامی در پاسخ نامه رئیسجمهور بهصورت مشروط و با قید «در صورت انسداد راههای ممکن دیگر» با این راهکار موافقت و البته تأکید کردهاند روشهایی همچون «۵ درصد مقرر در بودجه عمومی کشور برای جبران خسارت حوادث غیرمترقبه»، «جابهجایی در ردیفهای بودجههای عمرانی» و «بیمهها و تسهیلات بانکی» ابتدا بهکارگیری شود. به نظر میرسد راههایی بهجز برداشت از صندوق توسعه ملی نیز برای تأمین مالی وجود دارد که با توجه به سیاستهای کلی کشور، بهتر است این راهحلها ابتدا موردبررسی قرار گیرند و در صورت عدم امکان، سراغ صندوقی رویم که متعلق به نسلهای آینده این کشور است که در ادامه برخی از این راهحلها موردبررسی قرار میگیرد.
۲- بخشی از اعتبارات مصوب در بودجه سال ۱۳۹۸ برای دستگاههای اجرایی مستقیماً مرتبط با حوزه امداد و بازسازی سیل خواهد بود، از جمله:
الف- ۱۲۷ هزار میلیارد ریال اعتبار برنامهای سازمان مدیریت بحران کشور که مستقیماً برای حوادث غیرمترقبه باید تخصیص یابد.
ب- ۱۲۶ هزار میلیارد ریال مجموع اعتبارات بخش توسعه روستایی و عشایری در بودجه ۱۳۹۸ است که تنها با جابهجایی حدود ۲۰ درصد این اعتبارات رقمی در حدود ۲ هزار و ۵۰۰ میلیارد تومان تأمین خواهد شد که با این رقم به نیمی از خانههای تخریبشده در سیل اخیر (حدود ۵۰ هزار واحد) میتوان مبلغ ۵۰ میلیون تومان تخصیص داد. علاوه بر آنکه بیشتر اجزای اعتبارات توسعه روستایی را میتوان به حوزههای زیربنایی روستاهای تخریبشده همچون آب، برق و راه تخصیص داد.
ج- ۱۵ هزار میلیارد ریال اعتبار برنامهای جمعیت هلالاحمر و ۵ هزار میلیارد ریال اعتبارات برنامهای اورژانس کل کشور که با جابهجایی در ردیفها میتوان عمده آن را به حوزه حمایت و امداد آسیبدیدگان اختصاص داد.
د- ۱۶۲ میلیارد ریال و ۵۲۶ میلیارد ریال تأمین مسکن محرومین سراسر کشور و بهسازی مسکن روستایی (بنیاد مسکن انقلاب اسلامی)
و...
۳- برخی از اعتبارات سرفصلها و حوزههایی که باتوجه به شرایط اقلیمی سال جاری قابل جابهجایی به بازسازی مناطق سیلزده هستند:
الف- یک هزار و ۱۸۱ میلیارد ریال اعتبارات احیای تالابها و زیستبومهای آبی و ۸۴۵ میلیارد ریال اعتبارات کاهش آلودگیها و ریزگردها (سازمان حفاظت محیطزیست)
ب- ۶ هزار میلیارد ریال اعتبار برنامه حفاظت از منابع آب (وزارت نیرو)
ج- برخی اعتبارات جزئی حوزه آب همچون بودجه ستاد موسوم به احیای دریاچه ارومیه، طرحهای انتقال آب از حوضههای آبریز به یکدیگر، باروری ابرها و...
۴- در حوزههای زیربنایی نیز گرچه خسارتهای بزرگی واردشده، اما در همین حوزهها، با تدبیر اندک میتوان منابعی برای جبران خسارت تأمین نمود. از جمله:
الف- میزان خسارت بخش کشاورزی ۱۳ هزار میلیارد تومان برآورد شده است که با توجه به سراسری بودن باران در کل کشور، میزان تولید محصولات دیم، کاهش تولید در استانهای سیلزده را جبران خواهد کرد و برای جبران خسارت کشاورزان و دامداران نیز با اعمال عوارض تنها ۲/۰ درصدی بر صادرات محصولات کشاورزی و غذایی (که به دلیل کاهش ارزش پول ملی این روزها جذابتر نیز شده است) میتوان کل خسارت دامداران و کشاورزان سیلزده را جبران نمود.
ب- خسارت وارده به راههای کشور ۳ هزار میلیارد تومان برآورد شده است که تنها با افزایش ۱۰۰ تومانی (۱۰ درصد) قیمت بنزین میتوان این مبلغ را تأمین نمود.
ج- در بودجه ۱۳۹۸ کل سود شرکت ملی نفت ایران که از کسر مجموع درآمدها از مجموع هزینهها به دست میآید، ۳۲ هزار میلیارد تومان و مالیات و سود سهام این شرکت در سال آینده ۶هزار میلیارد تومان است. با توجه به اینکه کل خسارت سیل اخیر ۳۵ هزار میلیارد تومان برآورد شده است، تخصیص سود حاصله از مالکیت دولت (به نمایندگی از مردم) بر شرکت ملی نفت ایران (که جدای از درآمد نفتی دولت است) خود برای جبران کل خسارات سیل کافی است.
البته روشن است که آنچه در سطور فوق مورداشاره قرار گرفت تنها بخشی از پیشنهادهای متعددی است که برای تأمین خسارات سیل میتوان ارائه داد و البته نکته مهمی که نباید از آن غافل بود تبدیل این تهدید به فرصت و نیز جبران هزینههای مضاعف از طریق صرفهجویی و مدیریت بر هزینهها، بهجای برداشت از سرمایههای نسلهای آینده است.
بیش از یک هفته پس از تروریست خواندن سپاه پاسداران انقلاباسلامی از سوی دونالد ترامپ، هیچ اتفاق ویژهای در روابط ایران با جامعه جهانی رخ نداد. اروپا همچنان با تردید و سوءظن به رویکرد افراطگرایانه آمریکا مینگرد؛ روسیه و چین همان نگرش سابق خود را به ایران حفظ کردهاند و دامنه متحدان منطقهای دولت ترامپ به اسرائیل، عربستان سعودی، امارات عربی متحده و بحرین محدود ماند. مصر نیز از ناتوی عربی خارج شد. مهمتر اینکه تهران درچارچوب دیپلماتیک و فارغ از عصبیت به محکوم کردن سیاست واشنگتن بسنده کرد.
اگرچه در زمان یادشده نتیجه انتخابات پارلمانی اسرائیل و بیانیه مشترک بریتانیا، فرانسه و آلمان درباره آزمایشهای موشکی ایران تا حدودی استعداد فراهمسازی تشدید اوضاع در منطقه را ایجاد کرده، اما بهنظر میرسد همه طرفها اعم از ایران، کشورهای بزرگ و تاثیرگذار در منطقه و جامعهجهانی کوشیدهاند با فاصله گرفتن از همسویی با سیاستهای ماجراجویانه دولت ترامپ، اوضاع را حداقل برمدار گذشته کنترل کنند. آخرین گزارشها نیز به عدم تمایل ژاپن، هند، ترکیه و چین در پیروی از قبول پایان مهلت آمریکا در خرید نفت از ایران اشاره دارد. البته دولت ترامپ نیز به دودستگی در حجم و چگونگی اعمال فشار حداکثری به جمهوری اسلامی ایران دچار شده است.
«مایک پمپئو» وزیر امور خارجه آمریکا برخی افراطیون دولت این کشور را بابت پیشنهادهای ضد ایرانی مورد شماتت قرار داده و رفتار آنان را به نمایش تشبیه کرده است. با اینحال چشمانداز همچنان هشداردهنده است.
استمرار دولت نتانیاهو و افزایش قدرت راستهای اسرائیلی؛ نزدیکترشدن تلآویو به دولتهای سعودی، امارات، بحرین و عمان؛ تشدید رایزنیها برای خروج ایران از سوریه؛ تلاش برای اختلافافکنی میان تهران با همسایگان عراقی و افغانستانی؛ رایزنیهای دیپلماتیک برای شکافافکنی در روابط تهران با مسکو
پکن و سرانجام تشویق اروپا به اصرار بر موارد اختلافهای خود با جمهوری اسلامی؛ کاستن از امکان دستیابی ایران به درآمدهای نفتی؛اختلال در سیستمهای مالی و سرانجام اقدام علیه کلیت توان هستهای ایران با اعلام رسمی اجرای قانون مبارزه با تروریسم (AUMF) کنگره آمریکا درباره سپاه پاسداران، سطح بیرونی و پیشرونده سیاستهای دولت ترامپ علیه نظام سیاسی ایران است.
اما این بخش بهصورت همپوشانی برای شکافافکنی میان حاکمیت سیاسی و مردم در داخل ایران عمل میکند. وقوع کمسابقه و دامنگستر سیل در برخی استانهای ایران، فرصت را برای دولت ترامپ و متحدانش فراهم کرده تا کارآمدی و اعتبار دولتمردان ایرانی را به چالش کشیده و به این ترتیب توان آنان را در کنترل و مدیریت اوضاع در دو سطح داخلی و خارجی محک بزنند.
تهران در واکنش به آنچه بیرون از مرزهایش رخ داده، هشیارانه عمل کرده است. دیپلماسی همچنان ابزار موثر در برابر سیاستهای تحریک آمیز واشنگتن است. مسئله اصلی کارآمدی نظام سیاسی در مدیریت و اقدام برای برونرفت از مشکلاتی است که اکنون طبیعت و اقتصاد بانی آنهاست. مهمترین پشتوانه ثبات سیاسی در کشور، اعتمادی است که افکار عمومی به نظام سیاسی خواهد کرد. این وضع به اراده و اصلاح نگرشهایی محتاج است که به مشکلات کنونی انجامید. چشمانداز به طرز کمسابقهای هشداردهنده است.
کثیفتر از آمریکاییها خودشان هستند و حقهبازتر از اروپاییها همین احمقهایی هستند که در کاخ سفید جمع شدهاند. بیش از دو دهه است در بوقهای جهان میدمند که دولت ایران میخواهد بمب اتمی بسازد در حالیکه خودشان بر انبوهی از زرادخانه های اتمی و هستهای تکیه زدهاند. به این بهانه انواع تحریمها را به ملت ایران تحمیل کردهاند و ادعا دارند در صف اول حمایت از حقوق بشر هم قرار دارند.
۲ سال ملت ایران را پشت میز مذاکره معطل کردند، به توافق رسیدند اما فردای آن روز زیر همه چیز زدند. ما را تحریم بانکی کردند گفتیم چرا؟ گفتند؛ برای اینکه میخواهید بمب بسازید، در برجام تضمین دادیم اینها خیالات است ایران هرگز به فکر ساختن بمب اتمی نیست.
سیل و زلزله آمد ایرانیهای خارج از کشور، دوستداران انقلاب و دولتهایی که با ملت و دولت ایران در وادی احترام متقابل هستند میخواهند کمک نقدی و جنسی کنند باز مشمول تحریم بانکی و غیربانکی قرار میگیرند. میگوییم اینکه مثل روز روشن است میخواهیم کمک انسانی بگیریم شهرها و روستاهای ویران را بسازیم، ربطی به بمب و موشک ندارد. اما باز هم همین کمکهای انساندوستانه مشمول تحریم، تهدید و تحقیر است.
آمریکاییها که از خر شیطان پیاده نمیشوند. اروپاییها که وعده «S.P.V » و « INSTEX» هم میدهند حاضر نیستند یک دلار یا یک یورو از کمکهای انسان دوستانه ایرانیهای خارج از کشور و مردم جهان به ملت ایران برسد. کینهتوزی و خصومتورزی با ملت ایران برای چیست؟ بعد هم ادعای دوستی با مردم ایران و طرفداری از حقوق بشر میکنند.
زندگی بیش از ۲ میلیون نفر در خوزستان در محاصره سیل مختل شده است. هزاران خانه در گلستان و لرستان ویران شده و شهروندان ایرانی در این استانها از هستی ساقط شدهاند. آیا اینها بشر نیستند؟. اینها میخواستند بمب بسازند یا موشک هوا کنند که اینگونه مورد ستم و ظلم و بیرحمی قرار میگیرند؟
ایران عضو سازمان جهانی صلیبسرخ است و میلیونها دلار سالانه حق عضویت میدهد و در زمانهایی که در کشورهای جهان سیل و زلزله آمده است به کمک مردم آن کشورها شتافته است حالا که دچار مصیبت سیل شده، رئیس کمیته بینالمللی صلیب سرخ میگوید: «ایران برای کمک به سیلزدگان نمیتواند هیچگونه منافع مالی به دلیل تحریمهای آمریکا دریافت کند.»
این حرف رئیس کمیته بینالمللی صلیب سرخ جهانی نشان میدهد سازمانی که براساس اصول خود باید بیغرضی، بیطرفی، استقلال و جهانی بودن را رعایت کند و فقط ارزشهای انسانی را در نظر بگیرد چگونه با تیغ تحریم آمریکاییها و دیدگاه منحط حقوق بشری آنها خاصیت وجودی خود را از دست میدهد.
مفهوم این سخن این است؛ کمکهای بشر دوستانه هم مشمول تحریمهای آمریکایی است. آمریکاییها بشر سیل زده و زلزله زده را اصلاً بشر نمیدانند.
آمریکاییها یک تاجر شهوتپرست را رئیسجمهور کردهاند، او هم یک جلاد را که قبلاً رئیس سیا بوده وزیرخارجه و یک دیوانه را که از سبیلهایش خون میچکد مشاور امنیت ملی کرده است و انتظار درک درستی از حقوق انسان از این سه ابله بیمورد است. آنها از رنج و مرارت و به سختی افتادن و آزار ملت ایران لذت میبرند.
این حقیقت را ملت ایران و ملتهای جهان با گوشت و پوست و استخوان خود لمس میکنند و من در شگفتم این آقای عبدالکریم سروش با آن ادعاهای روشنفکری چگونه درک و لمس نمیکند.
اخیراً او به بهانه درگذشت آیتالله مؤمن فقیه انقلابی، عارف و زاهد گفته است:
«قانون اساسی آمریکا در مقاسیه با قانون اساسی ایران بسیار پیشرفته و مبتنی بر حقوق بشر است.»
وی اضافه میکند: «انقلاب ما انقلاب دینی نبود، بلکه فقهی بود. فقه ما بدوی و کهن است فقط براساس آن میتوان به مردم زور گفت و تبعیض آورد.» یکی نیست به این روشنفکر از خدا و خلق بیخبر بگوید، آقای ترامپ براساس همین قانون پیشرفته و همین قرائت از حقوق بشر در قانون اساسی آمریکا به مردم ایران ظلم و از رژیم اشغالگر قدس حمایت میکند و علیرغم همه مخالفهای جهانی سفارت خود را به بیتالمقدس انتقال میدهد و بخشی از خاک سوریه را به خاک غصبی صهیونیستها ملحق میکند. قرارداد برجام با ایران و قراردادهای آمریکا با دولتهای دیگر را یک جانبه لغو میکند. گویی سروش با پمپئو و جان بولتون مسابقه بلاهت، حقهبازی، پریشانگویی و … گذاشته است.
چرا در نگاه سروش آیتالله مؤمن فقیه، عارف و مفسر قرآن، نماد واقعی زهد و تقوا میشود مظهر «زور» و «تبعیض» اما ترامپ شرابخوار و هرزهگر که رسوایی و هرزگی آن در جام جهان به صدا درآمده میشود طرفدار حقوق بشر!!
هر چه فکر کردم نام این ادراکات فیلسوفانه و حقوقی و حیرتآور را چه بگذارم، فکرم به جایی قد نداد.
خدا رحمت کند مرحوم استاد پرورش را گاهی که در برابر چنین نظرات بلاهتآمیز و حیرتآور قرار میگرفت میگفت: «مرسی کم الله فی دارین!»
بگذاریم و بگذریم. حال باید در برابر شرارت آمریکا چه کرد؟
خدا کند حماقت آمریکاییها به آنجایی برسد، روزی که خشم و نفرت ملت ایران به ویژه جوانان جای خود را در یک عمل انقلابی نشان دهند. من روزی را میبینم که مشت محکم ملت ایران بر دهان آمریکا و اسرائیل در زمین، هوا و دریا با قدرت و صلابت کوبیده شود. آنروز خیلی دور نیست.
ارسال نظرات