هاکان فیدان؛ سیاست خارجی ترکیه در دستان چهره‌ای خاکستری با لایه‌های پنهان

هاکان فیدان؛ سیاست خارجی ترکیه در دستان چهره‌ای خاکستری با لایه‌های پنهان
فیدان نماد ترکیه‌ای است که می‌خواهد همزمان دولت امنیتیِ کارآمد و کنشگر هویتیِ جهان اسلام باشد، ترکیبی که در کوتاه‌مدت می‌تواند دست آنکارا را برای مانور بازتر کند، اما در بلندمدت آنها را در معرض تناقض‌های سخت قرار ‌دهد
کد خبر : 20935

تبیین:

هاکان فیدان را بسیاری معمار سیاست خارجی ترکیه در دوران کنونی می‌نامند، این عنوان بیش از آنکه در راستای تعریف و تمجید از این شخص باشد، بیشتر توصیفی از یک تغییر در دکترین و در شیوه حکمرانی سیاست خارجی آنکاراست. انتقال مرکز ثقل از دیپلماسی کلاسیکِ وزارت خارجه به الگویی که در آن اطلاعات، امنیت، عملیات و مذاکره برای اجرای برنامه هایی عملگرا تر و فعال تر در منطقه. فیدان به‌عنوان کسی که سیزده سال در رأس سازمان اطلاعات ملی ترکیه (MİT) بوده و سپس منسب وزارت خارجه را در دست گرفته، حامل این دکترین جدید است؛ دکترینی که ترکیه را در محیطی پرتنش و چندقطبی، به سمت سیاست خارجی، پیش‌دستانه، چندمسیره و امنیت‌محور، سوق می‌دهد. در این چارچوب، سیاست خارجی نه صرفاً ابزار تنظیم روابط با دولت‌ها، بلکه ابزاری برای مهندسی تهدیدات در مرزها، مدیریت مناطق پیرامونی، و ساختن اهرم‌های چانه‌زنی در برابر قدرت‌های بزرگ است.

مسیر رشد فیدان تا حدود زیادی میتواند این تغییر را توضیح می‌دهد، او از مدرسه مخابرات نیروهای زمینی و مدرسه زبان نیروهای مسلح می‌آید؛ جایی که ارتباطات، رمز، داده و زبان به‌مثابه مهم ترین ابزار امنیتی ساخته می‌شود. بخش مهمی از تحصیلات دانشگاهی‌اش را در دوران مأموریت ناتو گذرانده و در دانشگاه مریلند در رشته سیاست و مدیریت درس خوانده است؛ سپس در دانشگاه بیلکنت در روابط بین‌الملل تا مقطع دکتری پیش رفته و حتی در بیلکنت و حاجت‌تپه مدتی به تدریس پرداخته است. این ترکیب از تجربه نظامی اطلاعاتی، آشنایی با ساختارهای غربی از درون ناتو، و زبان دانشگاهی روابط بین‌الملل به او اجازه داده هم منطق میدان را بفهمد و هم منطق روایی دیپلماسی را بسازد؛ یعنی از یک سو تهدید را به پرونده عملیاتی تبدیل کند و از سوی دیگر آن را در قالب یک چارچوب مشروعیت‌بخش و اقنا کندده برای افکار عموم توضیح دهد.

مسیر پیشرفت فیدان نیز نشان می‌دهد او چگونه توانسته است از حاشیه ی تکنوکراتیک ترکیه به مرکز سیاست خارجه برسد. ریاست TİKA (آژانس همکاری و توسعه) برای او تنها یک سمت توسعه‌ای نبود؛ بلکه تجربه‌ای از شبکه‌سازی در جهان پیرامونی و پیوند دادن اقتصاد، همکاری، نفوذ فرهنگی و سیاست بود. بعد از آن، مسئولیت‌های حساس در دفتر نخست‌وزیری در حوزه سیاست خارجی و امنیت، عضویت در هیئت‌مدیره آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، و نقش‌ نماینده ویژه نخست‌وزیر و سپس رئیس‌جمهور در پرونده های مختلف، او را به پلی میان بوروکراسی، امنیت و تصمیم سیاسی تبدیل کرده است. و در نهایت ریاست MİT او را در قلب پرونده‌هایی گذاشت که مرز میان دیپلماسی و عملیات کم رنگ میکند و این به معنی گفت‌وگو و چانه زنی های پشت‌پرده، مهار تهدیدات فراملی، مدیریت شبکه‌های منطقه‌ای و بازتعریف سیاست خارجه در محیط پرتنش خاورمیانه است.

از دل همین تجربه، ایده‌های کلیدی فیدان بیرون می‌آید نخست، نگاه پیرامونی به‌ویژه سوریه و عراق به‌عنوان میدان‌هایی که مستقیماً بر وضعیت داخلی ترکیه تاثیر می‌گزارند. سوریه برای فیدان نه یک پرونده صرفاً خارجی، بلکه امتدادِ امنیت داخلی است، مهاجرت، کنترل مرز، شکل‌گیری بازیگران مسلح غیردولتی مانند pkk، و امکان سرریز بی‌ثباتی به داخل ترکیه دقیقا مواردی است که فیدان توانسته با آن ها دست و پنجه نرم کند. عراق نیز با گره خوردن به انرژی، و رقابت نفوذ منطقه‌ای، بخشی از همان منطق است. دوم، تأکید بر کاهش تنش‌های منطقه‌ای به‌عنوان ابزار کاهش ریسک مرزی و آزاد کردن دست ترکیه برای مانور اقتصادی و ژئوپلیتیک است این تنش‌زداییِ ابزاری می‌تواند همزمان با امنیتی نظامی پیش برود، ترکیه در روایت فیدان می‌تواند در یک جبهه، بر روی تجربه مبارزه با PKK به عنوان یک گروه تروریستی برای توجیه اقدامات امنیتی استفاده کند و در جبهه دیگر، با شرکای منطقه‌ای مسیرهای همکاری باز کند تا هزینه‌های تهدید تاحد ممکن پایین بیاید.

سومین لایه وجه ایدئولوژیک هویتی است که در گفتمان او با زبان بشردوستانه و رهایی بخش، در نمونه اسد و یا رژیم صهیونیستی، بیان می‌شود. این زبان، دو کارکرد عمده دارد هم پوشش اخلاقی برای مداخله‌گری را در خاورمیانه فراهم می‌کند و هم جایگاه ترکیه را به‌عنوان یک کنشگر دارای مسئولیت تاریخی در جهان اسلام برجسته می‌سازد. در همین راستا، فیدان به دنبال نوعی رهبری معنوی و نقش هماهنگ‌کننده برای ترکیه است؛ جایی که ترکیه نه فقط یک بازیگر منطقه ای، بلکه مرجع تنظیم‌کننده بحران‌های جهان اسلام و خاورمیانه معرفی می‌شود. این ایده در پرونده غزه با تأکید بر حضور نیروهای ترکیه، به معنای تلاش برای تبدیل بحران فلسطین به سکوی مشروعیت منطقه‌ای است. حتی پاسخ او درباره خلع سلاح حماس، مبنی بر اولویت نبودن این مسئله، را می‌توان در همین چارچوب فهمید

پرونده‌های اصلی که منطق فیدانی در آنها دیده می‌شود، هم امنیتی‌اند و هم سیاسی. در محور کردی، ترکیه دوره‌ای را تجربه کرد که گفت‌وگوهای پنهان و مدیریت بحران جایگزین رویکرد صرفاً نظامی شد؛ و حتی وقتی روندها شکست خورد، تجربه نشان داد که دستگاه اطلاعات در ترکیه می‌تواند نقش دیپلماتیک نیز داشته باشد. در سوریه، سیاست ترکیه همزمان دوگانه بوده است، حمایت از بازیگران همسو و تلاش برای شکل دادن به ترتیبات میدانی، همراه با حساسیت شدید نسبت به ساختارهای کردیِ نزدیک مانند SDF و نگرانی از تبدیل آن به یک تهدید مرزی. در عراق، پیوند امنیت مرزی، مقابله با تروریسم، و پرونده‌های انرژی و تجارت، ترکیه را به سمت تعامل امنیتی و دیپلماتیکِ فشرده‌تر با بغداد و بازیگران محلی سوق داده است. در سطح وسیع‌تر، سبک دیپلماسی اطلاعاتی از کانال‌های محرمانه تا مبادلات و توافق‌های مرحله‌ای، به یکی از ابزارهای سیاست خارجی تبدیل می‌شود؛ سبکی که با کارنامه یک مدیر امنیتی همخوان است و اکنون در قامت وزیر خارجه رسمی‌تر نیز شده است. در نهایت، قبرس نیز همچنان یکی از مهم ترین پرونده‌ای هویتی امنیتی است، دفاع از راه‌حل دو دولتی و مواجهه با مقاومت یونان و یونانی‌نشینان قبرس، که نشان می‌دهد ترکیه در برخی پرونده‌ها حاضر نیست منطق سازش کلاسیک را بپذیرد و ترجیح می‌دهد واقعیت میدان را به عنوان مبنای راه‌حل سیاسی معرفی کند، البته انتظار میرود با فعالیت های اخیر رژیم صهیونیستی و همکاری های نزدیک آن ها با دولت های قبرس و یونان، نقش فیدان در این پرونده فعال تر از گذشته نیز بشود

در این بین بسیاری نسبت به رابطه فیدان و اردوغان شبهاتی دارند، بسیاری می پندارند که فعالیت های موثر فیدان میتواند یک نگرانی در بلوک بالای قدرت در ترکیه به ویژه شخص اردوغان ایجاد بکند، به کوتاه ترین شکل میتوان رابطه این دو سیاست مدار را همسویی راهبردی دانست. فیدان بدون حمایت اردوغان نمی‌توانست این‌چنین در ساختار قدرت بالا بیاید؛ و از سوی دیگر فیدان نیز برای او به‌عنوان یک مدیر امنیتی و مجری قابل اتکای تصمیمات حساس تکیه عمل میکند. از نظر ایدئولوژیک، هر دو در یک دستگاه فکری حرکت می‌کنند، ترکیه باید مستقل‌تر، کنشگرتر، و مطالبه‌گرتر در نظم جهانی باشد و در پیرامون خود نقش تعیین‌کننده ایفا کند. تفاوت، بیشتر در روش است تا هدف. اردوغان سیاست خارجی را بخشی از سیاست داخلی و بسیج سیاسی می‌بیند و از یک زبان نمادین برای تولید قدرت استفاده می‌کند؛ فیدان اما عموماً تکنوکرات‌تر و عملیات‌محورتر است کمتر شعار میدهد، کمترمصاحبه میکند و در مصاحبه ها نیز بسیار حساب شده و محتات ظاهر میشود او بیشتر اهل معامله است. همین تفاوت باعث می‌شود فیدان بتواند همزمان به نوعی از تنش‌زداییِ فکر کند و در پرونده‌هایی مانند غزه یا سوریه، در چارچوب ایدئولوژیک کلی حکومت باقی بماند. اگر اختلافی هم قابل تصور باشد، نه بر سر اصول، بلکه بر سر وزن‌دهی به این تاکتیک‌هاست، فیدان احتمالاً در بسیاری از مقاطع، مایل است هزینه‌ها را با توافق‌های مرحله‌ای و مدیریت پشت‌پرده پایین بیاورد، در حالی که اردوغان ممکن است در برخی بزنگاه‌ها ترجیح دهد با یک نمایش سیاسیِ پررنگ‌تر، سرمایه نمادین بیشتری برای مشروعیت خود جمع کند.

 در مجموع، فیدان نماد ترکیه‌ای است که می‌خواهد همزمان دولت امنیتیِ کارآمد و کنشگر هویتیِ جهان اسلام باشد، ترکیبی که در کوتاه‌مدت می‌تواند دست آنکارا را برای مانور بازتر کند، اما در بلندمدت آنها را در معرض تناقض‌های سخت قرار ‌دهد. هرچه گفتمان رهبری معنوی و نقش ضدصهیونیستی در غزه برجسته‌تر شود، مدیریت روابط با غرب دشوارتر می‌شود؛ هرچه ترکیه برای مهار نفوذ ایران و عراق در سوریه حساس‌تر شود، ناگزیر وارد رقابت‌های پیچیده‌تری در منطقه می‌شود؛ به هر حال همه این ها میتواند به نوعی افراط در امنیتی سازی سیاست خارجه بی انجامد. با این حال باید دید که فیدان تا چه زمانی میتواند برنامه های خود را به جلو ببرد و آن کسی که او را متوقف میکند گروه قدرت در داخل اند و یا رقبای بین المللی و منطقه ای.

منبع: الوقت

ارسال نظرات