نشست دوحه؛ اهداف و چالش‌های آمریکا برای مرحله دوم آتش‌بس در غزه

نشست دوحه؛ اهداف و چالش‌های آمریکا برای مرحله دوم آتش‌بس در غزه
نشست اخیر دوحه، کار خود را احتمالا با ابهامات زیادی در مسئله مشارکت کشورها و تعهد نیروها به پایان رسانده است، در این بین تردید کشورها تا حد زیادی به دو مسئله حیاتی بازمی‌گردد که میتواند سرنوشت مرحله دوم آتش‌بس را تحت تاثیر جدی قرار دهد، احتمال درگیری با حماس و ابهام در مأموریت نیروهای بین المللی.
کد خبر : 20887

تبیین:

در میانه حملات رو به فزونی رژیم صهیونیستی علیه غزه و ازدیاد موارد نقض آتش‌بس، طرف‌های ضامن توافق تصمیم‌ گرفتند تا نشستی برای بررسی شرایط غزه و ادامه توافق برگزار کنند.

در همین رابطه نشست دوحه در 16 دسامبر 2025 و به میزبانی قطر برگزار شد. محور اصلی این نشست، ایجاد یک برنامه‌ریزی عملیاتی برای نیروهای موسوم به ثبات بین‌المللی به عنوان یکی از بندهای مهم توافق شرم الشیخ بود.

طبق گزارش‌ها این نشست به درخواست و مدیریت مستقیم سنتکام شکل گرفته است و هدف اصلی این برنامه را می‌توان به نوعی گذار از یک تصمیم و برنامه سیاسی به یک طرح اجرایی و عملیاتی دانست که بتواند مرحله دوم آتش‌بس را عملاً ممکن کند.

آمریکا تصمیم گرفته است که به هر شکلی مسئله غزه و رژیم اشغالگر را به سرانجام برساند و طبق سند جدید استراتژی امنیت ملی، به مرور تمرکز از این منطقه را بردارد؛ بنابراین آن‌ها می‌دانند که بدون یک سازوکار امنیتی جامع نمی‌توان به آتش‌بس طولانی نزدیک شد و دیر یا زود شعله‌های جنگ برافروخته خواهد شد. اینجاست که سازوکار جامع اهمیت می‌یابد.

ساختار فرماندهی، اندازه و ترکیب نیرو، قواعد درگیری، نحوه استقرار، آموزش و تأمین مالی، و همچنین نوع تفویض اختیار بین‌المللی، این‌ها مواردی است که در نشست دوحه مدنظر آمریکا قرار دارد. و بر پایه حقوقی قطعنامه ۲۸۰۳ شورای امنیت مصوب ۱۷ نوامبر ۲۰۲۵ که ایجاد نیروی موقت چندملیتی و نیز هیئت صلح را مجاز می‌کند، از فرماندهی واحد قابل قبول برای هیئت صلح سخن می‌گوید، برای مأموریت از عبارت «همه اقدامات لازم» استفاده می‌کند و نقش نیروی ثبات را در تثبیت محیط امنیتی و پیشبرد نظامی‌زدایی تعریف می‌کند؛ همزمان، این قطعنامه خروج مرحله‌ای ارتش رژیم صهیونیستی را به نقاط عطف مرتبط با نظامی‌زدایی گره می‌زند و تصریح می‌کند که طراحی و اجرای ترتیبات باید با مشورت نزدیک با مصر و رژیم انجام شود.

واضح است که این ترتیبات در نهایت امر منجر به تضعیف حماس خواهد شد، اما در وضعیت فعلی تصمیم حماس بر آن است که بتواند از طرق مختلف بر این روند تاثیر بگذارد.

اولویت اول حماس برای مرحله دوم آتش‌بس، خروج کامل نیروهای اشغالگر از غزه و توقف کامل حملات است، زیرا درک حماس از تجربه دوره‌های آتش‌بس این است که اگر سازوکار جدید، استمرار حضور نظامی اسرائیل یا امکان حمله هدفمند در پوشش آتش‌بس را باقی بگذارد، توافق از نظر امنیتی بی‌معنا می‌شود. این نگرانی با گزارش‌های مربوط به ادامه تنش‌ها و برخوردها در آستانه بحث مرحله دوم تقویت شده و در ادبیات حماس، دوام آتش‌بس به رفتار میدانی اسرائیل و توان میانجی‌ها برای مهار آن گره خورده است.

از طرف دیگر می‌توان یکی از مهم‌ترین اهداف این برنامه را خلع سلاح حماس دانست و این‌جاست که دومین نگرانی مطرح می‌شود. حماس بارها بر این خط قرمز تأکید کرده که خلع سلاح را در غیاب افق سیاسی معتبر و تضمین‌های روشن نمی‌پذیرد و اساساً با تبدیل «نیروی ثبات» به ابزار خلع سلاح مخالفت دارد.

در همین نقطه، یک تناقض عملیاتی بروز می‌کند که نشست دوحه هم با آن مواجه بود، از یک سو، متن قطعنامه ۲۸۰۳، مأموریت نیروی ثبات را به نظامی‌زدایی و از رده خارج‌کردن سلاح‌های گروه‌های مسلح گره می‌زند؛ از سوی دیگر، روایت مقام‌های آمریکایی این بوده که نیروی ثبات قرار نیست با حماس بجنگد، و در بهترین حالت قرار است کنار پلیس فلسطینیِ «آموزش‌دیده و راستی‌آزمایی‌شده» به تثبیت امنیت و پشتیبانی از فرایند نظامی‌زدایی کمک کند. برای طرفین، این به معنای فشار چندلایه است، اگر نیرو واقعاً با حماس درگیر نشود، نظامی‌زدایی چگونه محقق می‌شود؛ و اگر قواعد درگیری به سمت اعمال زور برود، نیرو عملاً بی‌طرفی خود را از دست می‌دهد و به نیرویی خصمانه تبدیل می‌شود که می‌تواند مشروعیت مردمی و امکان استقرارش را از بین ببرد. همین ابهام در قواعد درگیری و میزان اختیار استفاده از زور، هم در تحلیل‌های حقوقی و هم در تردید کشورهای مشارکت‌کننده منعکس شده است.

نگرانی دیگر حماس حضور نیروهای بین‌المللی و مسئله اداره آینده غزه است. موضعی که در برخی گزارش‌ها از جانب رهبران حماس بازتاب یافته، این است که اگر نیروی بین‌المللی قرار باشد نقشی داشته باشد، باید به مرزها و نظارت محدود شود و نه تبدیل شدن به یک سازوکار کنترلی گسترده درون غزه.

در مقابل، طرح‌های اجرایی‌ای که از سوی مقام‌های آمریکایی توصیف شده‌اند، شامل ایده استقرار اولیه نیروی ثبات در مناطق تحت کنترل رژیم صهیونیستی در غزه و سپس پیشروی مرحله‌ای، همزمان با عقب‌نشینی تدریجی رژیم است.

از نگاه حماس، چنین سناریویی دو پیامد دارد، نخست آنکه حضور نیروی بین‌المللی ممکن است عملاً به استمرار واقعیت‌های اشغال و تقسیم سرزمینی مشروعیت بدهد، زیرا شروع کار از مناطق تحت کنترل رژیم و گره خوردن خروج آن‌ها به شروط امنیتی، می‌تواند خروج را نامعین و قابل تعویق کند؛ دوم آنکه اداره آینده غزه، اگر در قالب ساختاری شکل بگیرد که حماس را از تصمیم‌سازی امنیتی حذف کند، به معنای انتقال کنترل واقعی به طرف‌های بیرونی است؛ حتی اگر شکلِ ظاهری آن هیت صلح یا مدیریت انتقالی باشد.

البته مسئله استقرار نیروها را می‌توان مهم‌ترین دغدغه کابینه نتانیاهو نیز دانست. آن‌ها به شدت بر ترکیب نیروها حساس هستند. ترس آن‌ها از چیزی است که به نوعی آن را می‌توان محور اخوانی با حضور فعال قطر و ترکیه دانست. حضور نیروهای نظامی این کشورها می‌تواند یک تهدید جدی برای رژیم باشد، اما واقعیت نشان می‌دهد که آمریکا به طرق مختلف بر نقش‌آفرینی ترکیه، قطر و مصر در این طرح حساب باز کرده است که می‌تواند یک چالش جدی بر سر راه ادامه روند آتش‌بس باشد.

بازتاب نگرانی‌های رژیم را میتوان از جهات مختلف در نشست نیز مذکور دید، طبق گزارش‌های فعلی نشست آن‌قدرها بی‌حاشیه نبوده است و شکاف‌های بسیاری را آشکار کرده است.

رژیم صهیونیستی در این نشست حضور نداشت و سمت دیگر، ترکیه نیز از روند مذاکرات حذف شده است؛ این مسئله برای حماس و نیز برای برخی بازیگران منطقه‌ای مهم است، چون ترکیه از معدود کانال‌هایی است که هم با حماس رابطه دارد و هم می‌تواند در تضمین‌های سیاسی نقش‌آفرینی کند، و حذف آن می‌تواند برداشت جهت‌گیری یک‌طرفه از سازوکار را تقویت کند

درنهایت نشست اخیر دوحه، کار خود را احتمالا با ابهامات زیادی در مسئله مشارکت کشورها و تعهد نیروها به پایان رسانده است، در گزارش‌ها آمده که جزئیات اندازه نیرو، ترکیب و قواعد درگیری همچنان در حال چانه‌زنی است. در این بین تردید کشورها تا حد زیادی به دو مسئله حیاتی بازمی‌گردد که میتواند سرنوشت مرحله دوم آتش‌بس را تحت تاثیر جدی قرار دهد، احتمال درگیری با حماس و ابهام در مأموریت نیروهای بین المللی.

منبع: الوقت

ارسال نظرات