شنبه ؛ 01 آذر 1404

نقش اتحادیه اروپا در فروپاشی تفاهم ایران-آژانس

نقش اتحادیه اروپا در فروپاشی تفاهم ایران-آژانس
«اروپا؛ از مجری سیاست‌های واشنگتن در پرونده ایران تا قربانی تحقیر استراتژیک در اوکراین. وقتی یک قدرت اقتصادی و سیاسی، استقلال خود را در برابر آمریکا واگذار می‌کند، دیگر نه بازیگر، بلکه تنها مهر تأیید است…»
کد خبر : 20613

تبیین:

تحولات اخیر در شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) اوج زوال دیپلماسی اروپایی بود. این رویداد نه تنها یک شکست دیپلماتیک، بلکه سندی زنده از سلب اختیار سیاسی اروپا در تأمین منافع ایالات متحده محسوب می‌شود. ترویکای اروپایی (آلمان، فرانسه و بریتانیا)، که خود را مدعیان گفت‌وگوی سازنده معرفی می‌کردند، در اقدامی هماهنگ و بدون پشتوانه فنی و حقوقی مشخص، قطعنامه‌ای را به شورای حکام ارائه و تصویب کردند که هدف اصلی آن صرفاً اعمال فشار بر تهران بود.

این حرکت در راستای تداوم رویکرد ضدایرانی دولت آمریکا صورت گرفت، حتی با علم به اینکه این مسیر، جز بن‌بست در دیپلماسی و تقویت موضع ایران در برابر زیاده‌خواهی‌های غرب، نتیجه‌ای نخواهد داشت. قطعنامه مذکور که عمدتاً بر موضوعات ادعایی گذشته متمرکز بود، در عمل موجب انهدام «تفاهم قاهره» شد و اعتبار چندجانبه‌گرایی اروپا را یک بار دیگر به «نقطه صفر» رساند. هنگامی که یک بلوک قدرتمند اقتصادی و سیاسی، در حساس‌ترین پرونده‌های بین‌المللی، قادر به اتخاذ موضعی مستقل و مبتنی بر منافع بلندمدت خود نباشد، نقش آن از بازیگر فعال به پذیرنده دستور تقلیل می‌یابد. این اقدام اثبات کرد که در تقابل منافع ایران و آمریکا، منافع آمریکا اولویت مطلق اروپا است، حتی اگر این امر به ضرر ثبات منطقه‌ای و منافع اقتصادی خود اروپا (به ویژه در حوزه انرژی) باشد. همزمان، با تبدیل شدن اروپا به یک «مُهر تأیید» بر اقدامات آمریکا، اهرم فشار دیپلماتیک اروپا در برابر سایر قدرت‌ها (مانند روسیه یا چین) از بین رفت؛ زیرا دیگران می‌دانند که اروپا در نهایت تابع تصمیمات واشنگتن خواهد بود.

همزمان با این همراهی در پرونده ایران، اروپا شاهد یک تحقیر استراتژیک از سوی همان متحد اصلی خود، یعنی ایالات متحده، در بحران اوکراین بود. این تضاد رفتاری، دو روی سکه وابستگی اروپا را نشان می‌دهد: در پرونده ایران، اروپا مطیعانه عمل می‌کند؛ اما در پرونده اوکراین که منافع حیاتی امنیتی اروپا در میان است، آمریکا بدون مشورت، چارچوب بازی را تعیین می‌کند و اروپا مجبور به پذیرش است.طرح پیشنهادی ۲۸ ماده‌ای دونالد ترامپ برای خاتمه دادن به جنگ اوکراین، سندی بود که اروپا در تدوین آن نه تنها نقشی نداشت، بلکه پس از طرح شدن، خطوط قرمز حیاتی این قاره را زیر پا گذاشت. این طرح، که تجلی دیدگاه «آمریکا اول» در سیاست خارجی است، به معنای واقعی کلمه، تسلیم اوکراین و تحقیر استراتژیک اروپا بود.

در بخشی از سند ۲۸ ماده‌ای آمریکا، اشاره‌ای به رفع تحریم‌ها علیه روسیه شده بود. این امر ستون اصلی سیاست سخت‌گیرانه اروپا علیه مسکو را نابود می‌کرد. اتحادیه اروپا برای حفظ این تحریم‌ها، هزینه‌های اقتصادی و انرژی گزافی را متحمل شده بود و پذیرش این بند به معنای قربانی کردن تمام این هزینه‌ها در ازای یک توافق لحظه‌ای بود که توسط طرف سومی (آمریکا) دیکته شده است.

نکته قابل تأمل دیگر، مربوط به واگذاری بخشی از دونباس به روس‌ها بود. این موضوع نقض صریح تمام اصول حفظ تمامیت ارضی اوکراین محسوب می‌شد که اروپا سال‌هاست بر مبنای آن روسیه را محکوم کرده است. پذیرش این بند، به معنای اعلام رسمی شکست کامل اروپا در حفظ ارزش‌های بنیادین سیاست خارجی خود تلقی می‌شد. علاوه بر این، موضوع «محدودسازی توان نظامی اوکراین» که در سند جدید آمریکا مطرح شده بود، نشان داد که امنیت اوکراین برای آمریکا یک اولویت ثانویه است و در صورت لزوم، برای حصول به یک توافق سریع، می‌توان امنیت شرکای منطقه‌ای اروپا را نیز قربانی کرد.

این دوگانگی بسیار قابل تأمل است! در پرونده هسته‌ای ایران، اروپا فعالانه به عنوان مجری سیاست آمریکا عمل می‌کند؛ اما در پرونده اوکراین، شاهد تحقیر مکرر خود توسط کاخ سفید است. تقارن این دو رویداد، تصویر کاملی از وضعیت فعلی اتحادیه اروپا در ساختار بین‌المللی ارائه می‌دهد.در پرونده ایران، اروپا با همراهی کامل، استقلال و آبروی خود را برای راضی نگه داشتن واشنگتن «حراج» کرد؛ این به معنای معامله ارزش‌های دیپلماتیک (مانند چندجانبه‌گرایی) در برابر حفظ حمایت سیاسی آمریکا تلقی می‌گردد. اما در پرونده اوکراین، اروپا مجبور به پذیرش تحقیر استراتژیک خود شده است. بهتر است در چنین شرایطی اتحادیه اروپا به فکر تعیین «نحوه مرگ خود در نظام بین‌الملل» باشد؛ زیرا بر خلاف تصور سران اروپایی، فرا رسیدن این لحظه چندان دور نیست.

ارسال نظرات