يکشنبه ؛ 25 آبان 1404 در ادامه بررسی نامه 45 نهجالبلاغه و هشدارهای امیرالمومنین امام علی (ع) به عثمان بن حنیف فرماندار بصره (که در یک میهمانی اشرافی حضور یافته بود)، به فراز پایانی این نامه تاریخی میرسیم؛ آنجا که میفرماید: «وَ ايْمُ اللَّهِ يَمِيناً -أَسْتَثْنِي فِيهَا بِمَشِيئَةِ اللَّهِ- لَأَرُوضَنَّ نَفْسِي رِيَاضَةً تَهِشُّ مَعَهَا إِلَى الْقُرْصِ إِذَا قَدَرْتُ عَلَيْهِ مَطْعُوماً وَ تَقْنَعُ بِالْمِلْحِ مَأْدُوماً، وَ لَأَدَعَنَّ مُقْلَتِي كَعَيْنِ مَاءٍ نَضَبَ مَعِينُهَا، مُسْتَفْرِغَةً دُمُوعَهَا. أَ تَمْتَلِئُ السَّائِمَةُ مِنْ رِعْيِهَا فَتَبْرُكَ، وَ تَشْبَعُ الرَّبِيضَةُ مِنْ عُشْبِهَا فَتَرْبِضَ، وَ يَأْكُلُ عَلِيٌّ مِنْ زَادِهِ فَيَهْجَعَ؟ قَرَّتْ إِذاً عَيْنُهُ إِذَا اقْتَدَى بَعْدَ السِّنِينَ الْمُتَطَاوِلَةِ بِالْبَهِيمَةِ الْهَامِلَةِ وَ السَّائِمَةِ الْمَرْعِيَّةِ.
به خدا سوگند -تا مشيت خداوند چه باشد- كه نفس خويش را چنان پرورش دهم كه چون قرص نانى يابد شادمان شود و به جاى هر نانخورش به نمك قناعت ورزد. و چشمانم را چنان به گريه وادارم كه سرچشمه اشكش بخشكد و سرشكش به پايان رسد.
آيا شتر، شكم را به چرا انباشته است. و اينك به قرارگاه خود مىرود يا آن گوسفند از علف اشباع گشته و اينك به آغل خود روى مىنهد؟ آيا على نيز سير شده و اينك از تلاش باز ايستاده است. اگر على پس از ساليان دراز به آن گوسفند يا شتر رها شده در علفزار، شباهت يافته باشد، چشمش روشن باد.
طُوبَى لِنَفْسٍ أَدَّتْ إِلَى رَبِّهَا فَرْضَهَا وَ عَرَكَتْ بِجَنْبِهَا بُؤْسَهَا وَ هَجَرَتْ فِي اللَّيْلِ غُمْضَهَا، حَتَّى إِذَا غَلَبَ الْكَرَى عَلَيْهَا افْتَرَشَتْ أَرْضَهَا وَ تَوَسَّدَتْ كَفَّهَا، فِي مَعْشَرٍ أَسْهَرَ عُيُونَهُمْ خَوْفُ مَعَادِهِمْ وَ تَجَافَتْ عَنْ مَضَاجِعِهِمْ جُنُوبُهُمْ وَ هَمْهَمَتْ بِذِكْرِ رَبِّهِمْ شِفَاهُهُمْ وَ تَقَشَّعَتْ بِطُولِ اسْتِغْفَارِهِمْ ذُنُوبُهُمْ، "أُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ". فَاتَّقِ اللَّهَ يَا ابْنَ حُنَيْفٍ، وَ لْتَكْفُفْ أَقْرَاصُكَ لِيَكُونَ مِنَ النَّارِ خَلَاصُكَ.
خوشا به حال كسى كه وظيفه خود را نسبت به پروردگارش گزارده باشد و در بلاى خويش صابر باشد و شب هنگام خواب را بر چشم خود حرام كند، يا چون خواب بر او غلبه كند، زمين را نهالى و دستهاى خود را بالش سازد. در ميان مردمى كه از وحشت قيامت شب را زنده داشته اند و از جامه خواب دورى گزيده اند و لبهايشان به ذكر پروردگارشان مى جنبد و گناهانشان در اثر آمرزش خواستن فراوانشان ناچيز گشته است. "اينان حزب خداوندند و حزب خداوند رستگارند." پس اى پسر حنيف، از خدا بترس. به همان چند قرص نان اكتفا كن تا از آتش رهايى يابى».
با مطالعه دقيق اين نامه، این پرسش پيش مىآيد که آيا استفاده کردن از سفره هاى رنگين و نعمت هاى گوناگون الهى از ديدگاه اسلام ممنوع است يا مجاز و آيا ميان زهد اسلامى و بهره گيرى از مواهب پروردگار تضادى وجود دارد؟ سخن در اين زمينه بسيار است. فشرده و عصاره آن را مى توان چنين بيان کرد:
روايات زيادى داريم که تشويق به زهد مى کند و مى گويد: «اَلزَّهادَةُ فِي الدُّنْيا لَيْسَتْ بِتَحْريمِ الْحَلالِ وَلا إزالَةِ الْمالِ وَلکِنَّ الزَّهادَةَ فِي الدُّنْيا أنْ لا تَکُونَ بِما في يَدَيْکَ أوْثَقُ مِمَّا فِي يَدِ اللهِ؛ زهد در دنيا به اين نيست که حلال را بر خود حرام کنى و اموال خويش را ضايع گردانى; ولى زهد در دنيا اين است که به آنچه دارى بيش از آنچه نزد خداست دلبسته نباشى»
در حديث ديگرى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) نقل شده است: «الزَّهَادَةُ قِصَرُ الاَْمَلِ وَالشُّکْرُ عِنْدَ النِّعَمِ وَالتَّوَرُّعُ عِنْدَ الْمَحَارِم؛ زهد، کوتاه کردن دامنه آرزوها و شکر هنگام برخوردارى از نعمت ها و پرهيزکارى در برابر حرام هاست».
در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) مىخوانيم: «ثَلاَثَةُ أَشْيَاءَ لاَ يُحَاسِبُ اللهُ عَلَيْهَا الْمُؤْمِنَ طَعَامٌ يَأْکُلُهُ وَثَوْبٌ يَلْبَسُهُ وَزَوْجَةٌ صَالِحَةٌ تُعَاوِنُهُ وَتُحْصِنُ فَرْجَهُ؛ سه چيز است که خداوند روز قيامت مؤمن را بر آن محاسبه نمىکند: غذايى که آن را مى خورد و لباسى که مىپوشد و همسر صالحى که او را کمک مى کند و از آلودگى به گناه حفظ مىکند».
از اين روايت معلوم مى شود که استفاده از اين مواهب منافاتى با زهد ندارد و همچنين آيات و روايات ديگر که ذکر همه آنها در خور کتابى مستقل است.
اما در برابر اينها، در رواياتى مىخوانيم که توصيه به ترک لذات دنيا شده و ترک استفاده مشروع از مواهب گسترده الهى نيز نيکو شمرده شده است.
در حديث معروفى مىخوانيم که امام على (عليه السلام) در شب شهادت خود بعد از آنکه به نان و نمک افطار کرد و از آنچه غير از آن در سفره بود صرفنظر فرمود، خطاب به دخترش چنين گفت: «يَا بُنَيَّة مَا مِنْ رَجُل طَابَ مَطْعَمُهُ وَمَشْرَبُهُ وَمَلْبَسُهُ إِلاَّ طَالَ وُقُوفُهُ بَيْنَ يَدَيِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ دخترم هيچ کس نيست که از طعام خوب و نوشيدنى گوارا و لباس نيکو استفاده کند مگر اينکه روز قيامت در پيشگاه خداوند عزّوجلّ مدت زيادى براى حساب بايد بايستد».
ارسال نظرات