چهارشنبه ؛ 21 آبان 1404
تبیین:
تحولات اخیر در منطقه مرزی لبنان و اراضی اشغالی ، پرده از یک شکست دیپلماتیک و شناختی برای اتحادیه اروپا برداشت. در حالی که تنشها در جنوب لبنان شدت یافته و اقدامات نظامی اسرائیل همچنان به بهای از دست رفتن جان غیرنظامیان و تخریب زیرساختها ادامه دارد، واکنشهای رسمی بروکسل حالتی از تصنع و تأخیر به خود گرفته است. محکومیتهای صادر شده توسط اتحادیه اروپا و درخواستها برای پایبندی تلآویو به توافقات آتشبس، در نگاه بسیاری از ناظران، بیش از آنکه بازدارنده باشد، نمایانگر تلاش برای حفظ ظاهری بیطرفی در صحنهای است که قواعد بازی از پیش توسط طرفهای دیگر دیکته شده است.
نکته قابل تأمل در این میان، زمانبندی این واکنشها است. بیانیههای اتحادیه اروپا در شرایطی منتشر میشود که روایتهای موثق حاکی از نقض مکرر آتشبس توسط اسرائیل از همان روزهای آغازین است. درخواستهای مکرر مقامات و مردم لبنان برای اعمال نفوذ اروپا بر تلآویو برای مهار این نقض عهدها، تاکنون بینتیجه مانده است. این تأخیر و عدم قاطعیت در اعمال فشار، این پیام را به تلآویو مخابره میکند که میتوان با خیال راحت مسیر تجاوز را ادامه داد، چرا که ضمانت اجرایی برای هشدارهای اروپایی وجود ندارد. در نتیجه، این اقدامات نه تنها بازدارنده نیستند، بلکه به شکلی معکوس، جسارت رژیم صهیونیستی در ادامه نقض آتشبس و تشدید حملات را تقویت میکنند.
در این میان، نقش محوری فرانسه و آلمان در ساختار اتحادیه اروپا برجسته میشود. این دو قدرت اصلی اروپایی، از ابتدای برقراری آتشبس، با فشارهای پنهان و آشکار دیپلماتیک، دولت لبنان را به سمت پذیرش خواستههای مشترک واشنگتن و تلآویو سوق میدادند. محور اصلی این استراتژی، همانا تلاش برای تکمیل پازل منطقهای مبتنی بر خلع سلاح کامل نیروهای مقاومت در لبنان بود. شواهد نشان میدهد که پاریس و برلین نه تنها در این تلاش، تسهیلگر استراتژیهای آمریکا و اسرائیل بودهاند، بلکه در عمل نقش “کاتالیزورهایی” را ایفا کردهاند که هدفشان بر هم زدن توازن قوای موجود میان اسرائیل و حزبالله بوده است. این همکاریها تنها به سطح دیپلماتیک محدود نشده، بلکه گزارشها حاکی از تداوم و حتی تشدید تبادلات نظامی، امنیتی و اطلاعاتی میان برلین و پاریس با تلآویو علیه حزبالله در دوره پس از آتشبس است. از این منظر، صدور بیانیههای اخیر اتحادیه اروپا به سادگی میتواند به عنوان یک فریب سیاسی یا عملیات روانی برای سرپوش گذاشتن بر این همکاریهای ساختاری تلقی شود.
بر اساس آمارهای اخیر، تقریباً ۶۰ درصد از شهروندان لبنانی، فارغ از وابستگیهای مذهبی و قومی (اعم از مسیحی، دروزی، سنی و شیعه)، با خلع سلاح مقاومت مخالفت قطعی دارند. این همبستگی درونی نه یک اتفاق، بلکه نتیجه یک فرآیند شناختی عمیق است. در این چارچوب، “سلاح مقاومت” دیگر صرفاً یک ابزار نظامی نیست؛ بلکه به نقطهی ثقل و اصلیترین نگهدارنده موجودیت لبنان در برابر تهدیدات خارجی تبدیل شده است. تلاشهای اتحادیه اروپا برای ارسال سیگنالهای متناقض یا ارائهی آدرسهای دروغین مبنی بر امکان تأمین امنیت از طریق سازوکارهای بینالمللی، دیگر قادر به لرزاندن این باور بنیادین در نزد شهروندان لبنانی نیست. این مردم به خوبی میدانند که تضمینهای اروپایی تاکنون در عمل بیارزش بوده است.
ارسال نظرات