چهارشنبه ؛ 14 آبان 1404
رویدادهای سیاسی اغلب در چارچوبهای کوتاهمدتِ امنیتی، سیاسی و راهبردی تحلیل میشوند. جنگ تحمیلی ۱۲ روزه ایران و رژیم صهیونی نیز عمدتاً با این نگاه بررسی شده است. در حالی که یکی از روزنهها و زوایای نگاه به پدیدهها و رویدادها، نگاه تمدنی است. نگاه تمدنی به عنوان چارچوبی تحلیلی، استدلال میکند که این درگیریِ به ظاهر کوتاه، در واقع تجلی عینی و نقطه عطفی در یک تقابل تمدنی بلندمدتتر است. از این رو با عبور از تحلیلهای سطحی و با تمرکز بر مؤلفههای پنجگانه نگاه تمدنی (زمانی-تاریخی، فرهنگی-جهانبینی، ساختاری-نهادی، جغرافیایی-تعاملی و آیندهنگر) این رویداد مهم (جنگ ۱۲ روزه)، به فصل جدیدی در روایت هویتی از آن و بازتعریف چشمانداز آینده جهان اسلام در برابر تمدن متخاصم یعنی تمدن غربی-صهیونی میتوان دست یافت.
تمایز نگاه تمدنی با سایر چارچوبهای تحلیلی
نگاه تمدنی دارای ویژگیهای کلیدی زیر است:
مقیاس کلان و فراملی: به جای تمرکز صرف بر رژیم اسرائیل و نظام جمهوری اسلامی، این نگاه، بازیگران اصلی را دو دو حوزه تمدنی «تمدن اسلامی» و «تمدن غربی-صهیونیستی» میداند.
بُعد زمانی درازمدت: این جنگ را نه از زمان تشدید درگیریها، بلکه از نقطه عطفی مانند سابقه جعل رژیم منحوس صهیونی در منطقه غرب آسیا و حتی پیش از آن، از تقابل جهان استعمارگر با جهان اسلام دنبال میکند.
کانون توجه فرهنگی و هویتی: مسئله را فراتر از سرزمین و سیاست، یک مسئله هویتی و ایدئولوژیک برای امت اسلامی و یک مسئله بقا و هژمونی برای پروژه صهیونیسم میداند.
نگرش به کنشگران به عنوان جوامع و نسلها: تأثیر این رویداد را بر نسلهای آینده ایران و کل جهان اسلام و همچنین بر افکار عمومی جهانی مورد توجه قرار میدهد.
در مقابل، یک نگاه غیرتمدنی به این جنگ، تنها به موازنه قدرت نظامی، هزینههای اقتصادی کوتاهمدت، و معادلات دیپلماتیک برای تثبیت آتشبس میپردازد، بدون آنکه ریشههای عمیق و پیامدهای بلندمدت آن را بفهمد. غفلت از نگاه تمدنی و محدود کردن تحلیل به ابعاد سیاسی-امنیتی کوتاهمدت، نه تنها باعث فهم ناقص این رویداد میشود، بلکه امکان پیشبینی روندهای آینده منطقه را نیز از تحلیلگر سلب میکند. فهم تمدنی از چنین رویدادهایی، ضرورتی انکارناپذیر برای تدوین راهبردهای کلان در جهان پرتلاطم امروز است.
جنگ ۱۲ روزه از منظر مؤلفههای نگاه تمدنی
۱. مؤلفه زمانی-تاریخی: جنگ در امتداد حافظه تمدنی
نگاه تمدنی به ما یادآوری میکند که این جنگ، یک حادثه منفرد نیست، بلکه حلقهای از زنجیرهی درازمدت مقاومت در برابر استکبار است. این رویداد، مستقیم با حافظه تمدنی جهان اسلام پیوند خورده است؛ حافظهای که شامل شکستهای گذشته (توطئههای استعماری در مقطع جنگ جهانی اول) و پیروزیهایی مانند پیروزی انقلاب اسلامی ایران و مقاومت لبنان است. جنگ ۱۲ روزه، خود را به عنوان یک نقطه عطف در این حافظه ثبت کرد؛ نقطهای که نشان داد توازن قوا در حال تغییر است و امت اسلام میتواند در برابر یکی از پیشرفتهترین ارتشهای جهان بایستد. این بُعد تاریخی، به جنگ وجههی حماسی و هویتبخش داد، چیزی که در تحلیلهای سیاسی صرف، معمولا و عمدتا نادیده گرفته میشود.
۲. مؤلفه فرهنگی-جهانبینی: تقابل گفتمانها
در قلب این درگیری، یک تقابل جهانبینی نهفته است. از یک سو، گفتمان مقاومت و ایران قوی مبتنی بر ارزشهایی مانند استقلال همه جانبه، نه به ظلم، استکبارستیزی، آرمان آزادی قدس و نابودی رژیم صهیونی، مقاومت، شهادتطلبی، میهندوستی و... قرار دارد. این ارزشها، نیروی محرکه اصلی ملت ایران و حتی امت اسلام در سطح جهان اسلام بود. از سوی دیگر، پروژه صهیونیسم، بر مؤلفههایی مانند بازگشت به سرزمین موعود، برتری نژادی و تسلط بر منابع و ثروتهای کشورها تکیه دارد. این جنگ، عرصه بروز نمادین این تقابل بود.
۳. مؤلفه ساختاری-نهادی: ظهور نهادهای جدید تمدنی
نگاه تمدنی، ظهور و تقویت نهادهای تمدنی جدید را رصد میکند. در این جنگ، به وضوح مشاهده شد که محور مقاومت به عنوان یک نهاد فراملی و غیردولتی، نقش کلیدی ایفا میکند و به مرور جایگزینی برای نهادهای سنتی جهان عرب و اسلام مانند اجلاس سران اتحادیه عرب یا سازمان همکاری اسلامی خواهد شد که عمدتاً در چهارچوب دولت و ملتهای محافظهکار عمل میکنند. پیروزی قاطع ایران به عنوان رأس این محور، در جنگ ۱۲ روزه، نشان داد که یک ساختار جدید تمدنی در حال شکلگیری است که مبتنی بر ایدئولوژی مقاومت و عملگرایی فرامرزی است و میتواند در برابر ساختارهای کهنه موفق عمل کند.
۴. مؤلفه جغرافیایی-تعاملی: تغییر مرزهای مرکز و پیرامون
این جنگ، جغرافیای تمدنی منطقه را نیز دستخوش تغییر کرد. به لحاظ تمدنی، این جنگ نشان داد که اسرائیل خبیث یک رژیم محلی متمرکز بر کشور فلسطین با رویکرد ارتباطات صرفا اقتصادی با کشورهای منطقه نیست، بلکه همواره با رؤیای نیل تا فرات، به دنبال رویارویی تمدنی چندجبههای با تمام ملتهای منطقه است.
۵. مؤلفه آیندهنگارانه-پروژهمحور: ترسیم نقشه راه آینده
مهمترین جنبه نگاه تمدنی، آیندهنگاری آن است. جنگ ۱۲ روزه، تنها برای دفاع از ایران نبود، بلکه برای ترسیم آیندهای بدون آمریکا و اسرائیل بود. دفاع مقدس دوم ملت ایران، در واقع نمایشی از یک آینده مطلوب بود؛ آیندهای که در آن ملتهای منطقه و امت اسلامی بتواند، با تکیه بر گفتمان مقاومت، استقلال ملی و تواناییهای خود، و فارغ از وابستگیهای ذلیلانه به قدرتهای غربی، و با تأسی از انقلاب اسلامی ملت بزرگ و مقتدر ایران، سرنوشت خود را رقم بزند. این رویداد، اعتماد به نفس تمدنی را به جهان اسلام بازگرداند و نقشه راهی برای ادامه دادن مسیر حیات عزتمندانه اسلامی را برای ملتهای منطقه ترسیم کرد.
ارسال نظرات