در سالهای اخیر، جمهوری اسلامی ایران با انواع تهاجمات پیچیده و چندلایه مواجه بوده است؛ تهاجماتی که میتوان آنها را در قالب «جنگ ترکیبی» تحلیل کرد. در شرایط پرتنش خاورمیانه، تروریسم دیگر صرفاً یک تهدید امنیتی نیست، بلکه به ابزاری در خدمت سیاست خارجی قدرتهای فرامنطقه ای تبدیل شده است. گروههای مسلح با بهره گیری از شکافهای قومی و اجتماعی تلاش میکنند تا با ایجاد بی ثباتی، اهداف ژئوپلیتیکی حامیان خود را در منطقه دنبال کنند. ایران به عنوان کشوری با قدمتی چند هزارساله و تمدنی منسجم، همواره میزبان اقوام گوناگون بوده است؛ اقوامی که برخلاف بسیاری از کشورهای منطقه، نه حاصل تقسیمات استعماری، بلکه ریشه دار در مرزهای طبیعی و فرهنگی این سرزمین اند.این تنوع قومی، اگرچه سرمایه ای ملی محسوب میشود، اما در سالهای اخیر به واسطه تحریکات خارجی و فعالیت گروههای تروریستی، در معرض تهدیدات امنیتی قرار گرفته است. گروههایی نظیر پژاک و جیش الظلم با ادعای حمایت از حقوق اقوام، در واقع با رویکردی تروریستی و وابسته به قدرتهای غربی، به دنبال تضعیف انسجام ملی و ایجاد ناامنی در مناطق مرزی هستند. استفاده این گروهها از تسلیحات پیشرفته و اجرای عملیاتهای هدفمند علیه نیروهای نظامی و نهادهای دولتی، نشان دهنده سطح بالای پشتیبانی خارجی و بهره برداری ابزاری از تنوع قومی در راستای افزایش فشار سیاسی بر جمهوری اسلامی ایران است.ازهمین رو، مدیریت هوشمندانه و فرصت محور از تنوع قومی و مقابله با تروریسم نیابتی، ضرورتی راهبردی در حفظ یکپارچگی سرزمینی و امنیت ملی کشور به شمار می آید.
درجنگ ترکیبی دشمن با بهره گیری همزمان از ابزارهای نظامی، امنیتی، رسانهای، اقتصادی، فرهنگی و تروریستی، تلاش میکند تا کشور هدف را از درون دچار فرسایش، بی ثباتی و فروپاشی کند. نمونه بارز این جنگ ترکیبی در اواخر خردادماه سال جاری رخ داد؛ زمانی که رژیم صهیونیستی در بحبوحه مذاکرات، بامداد 23 خرداد حمله ای را علیه ایران آغاز کرد که به مدت 12 روز ادامه داشت. در طول این مدت، دشمن از تمامی ظرفیتهای ممکن برای ضربه زدن به ایران استفاده کرد؛ از جرایم سازمان یافته تا حمایت از تروریست های ضدایرانی و گروههای تجزیه طلب. این تهاجملات بعد از آتش بس نیز به نحوی از انحا ادامه یافت؛ به طوری که در تازه ترین حملات، گروههای تروریستی نظیر پژاک و جیش الظلم نیز با انجام عملیات های مسلحانه، موجی از ناامنی را در مناطق مرزی ایران ایجاد کرده اند. نمونه ی دیگر در شهرستان بانه، گروه پژاک با بهره گیری از تسلیحات پیشرفته که بنا بر برخی گزارشها منشأ آمریکایی داشته اند، به نیروهای نظامی جمهوری اسلامی ایران حمله کرده و موجب شهادت تعدادی از آنان شدند. نوع تجهیزات بهکار رفته در این عملیات نشاندهنده سطح بالای پشتیبانی لجستیکی و اطلاعاتی از سوی بازیگران فرامنطقه ای است که در راستای بی ثبات سازی منطقه عمل میکنند. همچنین بعد از این حادثه، در زاهدان نیز گروه تروریستی جیش الظلم با حمله به ساختمان دادگستری، تعدادی از هموطنان بیگناه بلوچ را به شهادت رساند. این اقدام نه تنها نقض آشکار حقوق بشر و اصول انسانی است، بلکه نشان دهنده استمرار سیاستهای خصمانه علیه امنیت ملی ایران از سوی گروه های نیابتی است. نکته قابل تأمل در تحلیل این وقایع، برخورد دوگانه و گزینشی کشورهای غربی با مفهوم تروریسم است. در حالیکه برخی گروه ها با اقدامات مشابه در دیگر نقاط جهان به سرعت در فهرست سازمان های تروریستی قرار می گیرند، گروههایی نظیر پژاک و جیش الظلم نه تنها از این عنوان مبرا میمانند، بلکه در مواردی مورد حمایت مالی، اطلاعاتی و رسانه ای نیز قرار میگیرند.
ارسال نظرات