مقدمه
در دو دهه اخیر، شاهد تغییرات بنیادین در نظم جهانی هستیم که مهمترین نمود آن، افول تدریجی قدرت آمریکا و ظهور بازیگران جدید بینالمللی است. این تحولات برای رژیم صهیونیستی - که همواره سنگ بنای امنیت خود را بر پایه حمایت بیقیدوشرط واشنگتن بنا نهاده – چالشهای استراتژیک بیسابقهای ایجاد کرده است. در این تحلیل به بررسی واکنشهای تلآویو به این تحولات پرداخته شده است.
وابستگی حیاتی: ریشههای تاریخی روابط رژیم صهیونیستی -آمریکا
روابط رژیم صهیونیستی و آمریکا طی دهههای متمادی به صورت پیچیدهای درهم تنیده شدهاند. این رابطه عمیق و چندجانبه، از طریق کمکهای نظامی کلان، پشتیبانی دیپلماتیک همهجانبه و همکاریهای استراتژیک گسترده شکل گرفته است. آمریکا سالانه ۳.۸ میلیارد دلار کمک نظامی به رژیم صهیونیستی ارائه میدهد که این رقم طبق توافق ۲۰۱۶ به مدت ده سال تضمین شده است. این کمکها امکان دسترسی رژیم صهیونیستی به پیشرفتهترین تسلیحات نظامی از جمله جنگندههای F-35 را فراهم آورده است.
در عرصه دیپلماتیک، آمریکا همواره حامی بیچون و چرای رژیم صهیونیستی در نهادهای بینالمللی بوده است. این حمایت تاکنون منجر به وتوی ۴۲ قطعنامه ضد رژیم صهیونیستی در شورای امنیت شده که رکوردی بیسابقه محسوب میشود. در سطح داخلی آمریکا نیز لابیهای قدرتمند رژیم صهیونیستی به طور مستمر برای تصویب قوانین حمایتی در کنگره فعالیت میکنند. این تلاشها منجر به تصویب قوانین مهمی مانند قانون قدس[1] در سال ۱۹۹۵ شده است.
همکاریهای استراتژیک دو کشور فراتر از مسائل نظامی و دیپلماتیک گسترش یافته است. پروژههای مشترک تحقیقاتی در حوزههای حساسی مانند سامانههای دفاع موشکی، جنگ سایبری و هوش مصنوعی نظامی در جریان است. در بعد منطقهای نیز دو کشور سیاستهای هماهنگی در قبال مسائل حساسی مانند برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کردهاند. این هماهنگیها تا حدی است که بسیاری از تحلیلگران از آن به عنوان "همگرایی استراتژیک" یاد میکنند.
در نهادهای مالی بینالمللی نیز آمریکا همواره از منافع رژیم صهیونیستی حمایت کرده است. این حمایتها شامل تضمین وامهای بینالمللی، پشتیبانی از عضویت رژیم در سازمانهای اقتصادی مهم و کمک در مذاکرات تجاری با بلوکهای اقتصادی بزرگ مانند اتحادیه اروپا بوده است. چنین حمایتهای همهجانبهای موجب شده تا روابط دو کشور به سطحی از عمق و استحکام برسد که در روابط بین کشورها کمنظیر است.
نشانههای افول: چرا رژیم صهیونیستی نگران است؟
در سالهای اخیر، تحولات نگرانکنندهای برای رژیم صهیونیستی در حال رخ دادن است که ثبات روابط دیرینه با آمریکا را زیر سؤال برده است. در واشنگتن، تغییرات محسوسی در اولویتهای استراتژیک مشاهده میشود. دولت آمریکا به طور فزایندهای توجه خود را معطوف به رقابت استراتژیک با چین کرده و سیاست "چرخش به آسیا" را در پیش گرفته است. این تغییر جهت به معنای کاهش نسبی تمرکز بر خاورمیانه و تمایل کمتر به درگیریهای منطقهای پرهزینه است. همزمان، جنبشهای ضدجنگ در هر دو حزب اصلی آمریکا در حال جذب مخاطب هستند و فشار فزایندهای برای کاهش تعهدات نظامی آمریکا در خارج از مرزهایش ایجاد کردهاند.
در عرصه داخلی آمریکا نیز تحولات چشمگیری رخ داده است. جناح چپ حزب دموکرات به رهبری چهرههایی مانند برنی سندرز و الکساندریا اوکاسیو-کورتز نفوذ سیاسی قابل توجهی کسب کردهاند. این گروهها عموماً نسبت به سیاستهای سنتی آمریکا در قبال رژیم صهیونیستی منتقدتر هستند. همزمان، جنبشهای متعددی با شعار عدم سرمایهگذاری و تحریم بر علیه رژیم صهیونیستی در محافل دانشگاهی و روشنفکری آمریکا در حال گسترش است. نگرانکنندهتر برای رژیم صهیونیستی، تغییرات نگرشی در میان نسل جوان آمریکاست که به طور فزایندهای نسبت به اقدامات این رژیم در قبال فلسطینیان منتقد شدهاند.
در سطح بینالمللی، ظهور و تقویت بازیگران جدید، معادلات منطقهای را پیچیدهتر کرده است. چین به طور فزایندهای در حال نفوذ اقتصادی و سیاسی به خاورمیانه است و روابط خود را با کشورهای منطقه از جمله جمهوری اسلامی ایران گسترش میدهد. روسیه نیز با پیشروی در خاک اکراین و به دست آوردن موفقیت نسبی در این جنگ و همچنین ایستادن در برابر اروپا و آمریکا به بازیگری مهم در منطقه تبدیل شده است. در میان قدرتهای منطقهای، ترکیه تحت رهبری اردوغان مواضع تهاجمیتری علیه رژیم صهیونیستی اتخاذ کرده و ایران نیز به رغم تحریمها، نفوذ خود را از طریق شبکهای از متحدان و گروههای مقاومت در منطقه گسترش داده است.
این تحولات در مجموع تصویری نگرانکننده برای رژیم صهیونیستی ترسیم میکند. کاهش تدریجی توجه و حمایت آمریکا، همراه با ظهور رقبای منطقهای و بینالمللی قدرتمند، محیط استراتژیک رژیم صهیونیستی را به طور فزایندهای چالشبرانگیز کرده است. رژیم صهیونیستی که همواره امنیت خود را بر پایه حمایت بیقید و شرط آمریکا بنا نهاده بود، اکنون با این واقعیت روبرو است که ممکن است در آیندهای نه چندان دور نتواند به همان میزان از حمایت واشنگتن برخوردار باشد. این تغییرات ساختاری، رژیم را وادار به بازنگری اساسی در استراتژیهای امنیتی و بینالمللی خود کرده است.
استراتژیهای تطبیقی رژیم صهیونیستی: از واکنش تا اقدام
در مواجهه با این تحولات ژئوپلیتیک، رژیم صهیونیستی مجموعهای از استراتژیها را در پیش گرفته است که هم جنبه دفاعی و هم تهاجمی دارد. در بعد دفاعی، تلآویو به شدت بر توسعه توانمندیهای بومی تمرکز کرده است. برنامه هستهای رژیم صهیونیستی که بر اساس برآوردهای کارشناسی بین ۸۰ تا ۹۰ کلاهک هستهای را شامل میشود، به عنوان آخرین ضامن امنیتی این کشور عمل میکند. در کنار آن، سیستمهای دفاعی پیشرفتهای مانند گنبد آهنین که توانسته است کارایی بالایی در مقابله با موشکهای کوتاهبرد[2] داشته باشد، دائماً در حال ارتقا است. سرمایهگذاریهای کلان در حوزههای نوینی مانند جنگ سایبری و هوش مصنوعی نظامی نیز نشاندهنده نگاه آیندهنگرانه رژیم صهیونیستی به تهدیدات امنیتی است.
در عرصه دیپلماتیک، رژیم صهیونیستی به دنبال تنوع بخشیدن به شبکه اتحادهای خود بوده است. توافقهای ابراهیم که منجر به عادیسازی روابط با چندین کشور عربی شد، نقطه عطفی در سیاست خارجی این کشور محسوب میشود. همزمان، همکاریهای استراتژیک با قدرتهای نوظهوری مانند هند که حجم تجارت دفاعی آن به بیش از ۱۰ میلیارد دلار رسیده، جایگاه بینالمللی رژیم صهیونیستی را تقویت کرده است. در جبهه اروپایی نیز رژیم با تمرکز بر همکاریهای فناورانه، به دنبال تعمیق روابط با اتحادیه اروپا است.
در بعد تهاجمی، رژیم صهیونیستی سیاست اقدام پیشدستانه را در پیش گرفته است. جنگ 12 روزه و انجام حملات مستقیم به جمهوری اسلامی ایران که با همکاری مستقیم آمریکا انجام شد، بخشی از این استراتژی است. عملیاتهای نظامی و اطلاعاتی گسترده علیه حزبالله لبنان نیز نشاندهنده رویکرد فعال رژیم صهیونیستی در خنثیسازی تهدیدات است. در جبهه فلسطین، فشار نظامی و اقتصادی مداوم بر نوار غزه و کشتار غیرنظامیان و مردم عادی با هدف تضعیف حماس ادامه دارد. نفوذ در بین گروهکهای تروریستی نظیر تحریرالشام و داشتن نقش مستقیم در ساقط نمودن حکومت قانونی سوریه و بمباران زیرساختهای این کشور و دنبال کردن کریدور داوود جهت دسترسی به مرزهای غربی ج.ا.ایران و همچنین چندین بار حمله به یمن از این نمونههاست. این اقدامات در مجموع تصویری از رژیم صهیونیستی ارائه میدهد که میکوشد در محیطی به شدت متغیر، ابتکار عمل را حفظ کند و از تبدیل شدن به بازیگری منفعل در معادلات منطقهای جلوگیری نماید.
سناریوهای آینده: از ثبات تا بحران
در مواجهه با تحولات ژئوپلیتیک فعلی، رژیم صهیونیستی با سه سناریوی محتمل روبروست:
v سناریوی اول: سناریوی تدریجی که محتملترین حالت است، کاهش آرام نفوذ آمریکا در منطقه را پیشبینی میکند. در این حالت، رژیم صهیونیستی زمان کافی برای تطبیق با شرایط جدید خواهد داشت و به دنبال حفظ وضع موجود، هرچند با چالشهای فزایندهای، به بقای خود ادامه دهد. این سناریو شامل تعدیل تدریجی روابط با همسایگان عرب و حفظ برتری نظامی نسبی در منطقه خواهد بود.
v سناریوی دوم: سناریوی بحرانی اگرچه کماحتمالتر است، اما پیامدهای خطرناکی دارد. در این حالت، خروج ناگهانی آمریکا از منطقه که میتواند موجب تشدید تهاجم محور مقاومت شود. چنین وضعیتی ممکن است به درگیری نظامی گستردهتر و احتمالاً استفاده از گزینه هستهای توسط رژیم صهیونیستی منجر شود. این سناریو برای رژیم بسیار پرهزینه خواهد بود و ثبات منطقه را به شدت تهدید میکند.
v سناریوی سوم: سناریوی تحولی که بیشتر بلندمدت است، تغییرات ساختاری در رویکرد رژیم صهیونیستی را مدنظر دارد. در این حالت، رژیم ممکن است به بازتعریف روابط با فلسطینیان و همسایگان منطقهای خود بپردازد. این سناریو شامل تغییر نقش رژیم صهیونیستی از دولت محاصرهشده به بازیگری یکپارچه در اقتصاد جهانی میشود. در چنین وضعیتی، رژیم صهیونیستی کمتر به حمایت خارجی متکی خواهد بود و بیشتر بر مزیتهای اقتصادی و فناوری خود تکیه میکند. این مسیر اگرچه دشوار است، اما میتواند آینده پایدارتری برای رژیم ایجاد کند.
چالشهای پیشرو: موانع استراتژیک
رژیم صهیونیستی در مسیر تطبیق با تحولات ژئوپلیتیک با چالشهای متعددی روبرو است که میتواند رویکردهای استراتژیهای تطبیقی آن را تحت تأثیر قرار دهد. در سطح داخلی، شکافهای عمیق اجتماعی و سیاسی به چالشی اساسی تبدیل شده است. تنشهای بین گروههای مذهبی و سکولار، اختلافات قومی و بحرانهای سیاسی مکرر، ثبات داخلی را تهدید میکند. از سوی دیگر، محدودیت منابع طبیعی به ویژه کمبود آب و منابع انرژی، امنیت ملی را تحت فشار قرار داده است. وابستگی شدید به نیروی انسانی متخصص نیز با توجه به رقابت جهانی برای جذب استعدادها، چالشی فزاینده محسوب میشود.
در عرصه خارجی، تهدیدات امنیتی روزبهروز پیچیدهتر میشوند. پیشرفتهای برنامه هستهای ایران به عنوان خطری وجودی برای رژیم صهیونیستی تلقی میشود. حزبالله لبنان با دستیابی به موشکهای دقیق و افزایش توان نظامی، تهدیدی فزاینده در مرزهای شمالی ایجاد کرده است. بیثباتی در کشورهای همسایه مانند سوریه امنیت مرزها را به چالش کشیده است. جنگ با حماس و فرو رفتن در باتلاق غزه و انجام حملات یمن به این کشور و منافع اقتصادی آن در آبراه بینالمللی باب المندب از عواملی هستند که محیط امنیتی بسیار شکنندهای برای رژیم صهیونیستی ایجاد کردهاند.
در صحنه بینالمللی نیز رژیم صهیونیستی با محدودیتهای فزایندهای مواجه است. فشارهای حقوق بشری از سوی نهادهای بینالمللی به دلیل سیاستهای رژیم در سرزمینهای اشغالی، وجهه بینالمللی آن را تضعیف کرده است. جنبشهای ضدصهیونیستی در سطح جهانی در حال گسترش هستند و به تحریمهای اقتصادی و علمی علیه رژیم دامن میزنند. رقابت قدرتهای بزرگ در منطقه نیز معادلات را پیچیدهتر کرده است، به طوری که رژیم صهیونیستی نمیتواند به سادگی از حمایت بیقید و شرط ایالات متحده مطمئن باشد. این چالشهای چندلایه رژیم را به اتخاذ رویکردهای تهاجمی سوق داده و با حمله به کشورهای منطقه نظیر ج.ا.ا ایران به دنبال تغییر توازن قوا به نفع خود و ترسیم چشم انداز پایدار در امنیت ملی خود بعد از افول قدرت آمریکاست.
نتیجهگیری
رژیم صهیونیستی در سالهای اخیر با توجه به تحولات عمیق داخلی و بینالمللی، به طور فزایندهای به سمت اتخاذ رویکردی تهاجمی در قبال همسایگان خود گرایش پیدا کرده است. این تغییر استراتژی ناشی از ترکیبی از عوامل داخلی و خارجی است که امنیت ملی این کشور را به چالش کشیدهاند. از یک سو، شکافهای اجتماعی عمیق بین گروههای مختلف جامعه رژیم، بحرانهای سیاسی مکرر و محدودیت منابع طبیعی، پایههای ثبات داخلی را تضعیف کرده است. از سوی دیگر، تهدیدات خارجی مانند پیشرفت برنامه هستهای ایران، افزایش توان موشکی محور مقاومت و بیثباتی در کشورهای همسایه، محیط امنیتی منطقه را به شدت مخاطرهآمیز ساختهاند.
افول تدریجی نفوذ آمریکا در خاورمیانه به عنوان متحد استراتژیک سنتی رژیم صهیونیستی، این روند را تشدید کرده است. در گذشته، رژیم میتوانست تا حد زیادی بر حمایت بیقید و شرط واشنگتن تکیه کند، اما با تغییر اولویتهای آمریکا به سمت رقابت با چین و کاهش تمایل به درگیریهای منطقهای، تلآویو احساس میکند که باید مسئولیت امنیت خود را بیشتر بر عهده بگیرد. این وضعیت منجر به افزایش اقدامات یکجانبه و تهاجمی از سوی رژیم صهیونیستی شده است.
در عمل، این استراتژی تهاجمی به اشکال مختلفی ظهور یافته است. حملات نظامی، اطلاعاتی و سایبری به زیرساختهای حساس و حیاتی ج.ا.ایران، ترور فرماندهان، دانشمندان و شخصیتهای سیاسی ایران و محور مقاومت، درگیریهای نظامی و محاصره اقتصادی با جنبشهای فلسطینی در غزه و ترور هدفمند چهرههای کلیدی این جنبشها، درگیری با محور مقاومت در کشور یمن، همگی بخشی از این رویکرد جدید هستند. هدف اصلی از این اقدامات، تغییر موازنه قوا به نفع خود و ایجاد بازدارندگی در برابر تهدیدات منطقهای است.
با این حال، این سیاست تهاجمی با چالشها و مخاطرات قابل توجهی همراه است. از یک طرف، ممکن است منجر به تشدید تنشها و افزایش احتمال بروز یک جنگ گسترده در منطقه شود. از طرف دیگر، میتواند به کاهش حمایت بینالمللی از رژیم صهیونیستی و تقویت جبهه مخالفان این کشور در سطح جهانی بینجامد. همچنین، این رویکرد در بلندمدت ممکن است موجب تخریب بیشتر تصویر بینالمللی اسرائیل و افزایش انزوای دیپلماتیک آن شود.
در چنین شرایطی، این پرسش اساسی مطرح میشود که آیا رژیم صهیونیستی میتواند در بلندمدت به این استراتژی تهاجمی ادامه دهد یا نیاز به بازنگری در رویکردهای خود دارد. تغییرات جمعیتی در داخل رژیم و سرزمینهای اشغالی، تحولات منطقهای و دگرگونیهای در حال وقوع در نظم بینالمللی، همگی عواملی هستند که میتوانند کارایی این استراتژی را در آینده زیر سؤال ببرند. در نهایت، به نظر میرسد رژیم صهیونیستی نیازمند یافتن تعادل دقیقی بین اقدامات تهاجمی برای حفظ امنیت کوتاهمدت و اتخاذ راهکارهای سیاسی برای تضمین ثبات بلندمدت است.
[1] . قانون قدس (1995) مصوب کنگره آمریکا، قدس را پایتخت یکپارچه رژیم صهیونیستی شناخت و انتقال سفارت آمریکا به آنجا را الزامی کرد که نهایتاً در 2018 توسط دونالد ترامپ(رئیس جمهور فعلی آمریکا 2025) اجرا شد.
[2] . لازم به توضیح است این سامانهها در مقابل موشکهای کوتاهبرد عملکرد خوبی داشته ولی در جنگ تحمیلی 12 روزه رژیم صهیونیستی به جمهوری اسلامی ایران در مقابل موشکهای برد بلند ج.ا.ا شکست خورد و چندین بار مورد اثابت قرار گرفت.
ارسال نظرات