بستن تنگه هرمز توسط جمهوری اسلامی ایران، بهویژه در پاسخ به حملات اسرائیل یا افزایش تهدیدات امنیتی، میتواند نقطه عطفی راهبردی و بحرانآفرین در نظم امنیتی و اقتصادی منطقه و جهان باشد. تنگه هرمز نهتنها یک شریان حیاتی صادرات انرژی جهان است، بلکه بستن آن اقدامی کمسابقه با تبعات چندلایه خواهد بود که توازن ژئوپلیتیکی منطقه را تغییر داده و ضربهای جدی به اقتصاد جهانی وارد میکند.
در بعد اقتصادی، بستن این گذرگاه که روزانه حدود ۲۰ میلیون بشکه نفت و بخش قابل توجهی از گاز طبیعی مایع (LNG) از آن عبور میکند، باعث جهش کمسابقه قیمت نفت در بازارهای جهانی خواهد شد. این شوک قیمتی نهتنها باعث تورم در اقتصادهای بزرگ واردکننده انرژی (از جمله اتحادیه اروپا، چین، ژاپن و هند) میشود، بلکه ثبات بازارهای مالی را نیز بههم میریزد. حتی با وجود مسیرهای جایگزین مانند خط لوله حبشان-فجیره یا شرق به غرب عربستان، توان این مسیرها بههیچوجه پاسخگوی ظرفیتهای صادراتی فعلی خلیج فارس نیست. در نتیجه، جهان با کمبود فوری عرضه انرژی و بحران ناشی از آن مواجه خواهد شد.
در بُعد امنیتی، بستن تنگه هرمز میتواند به تحریک واکنش نظامی کشورهای غربی، بهویژه ایالات متحده آمریکا و متحدانش بینجامد. حضور نظامی این کشورها در منطقه بهویژه در بحرین (ناوگان پنجم)، قطر، کویت و امارات، برای محافظت از عبور و مرور دریایی طراحی شده و انسداد تنگه، احتمال درگیری مستقیم نظامی را بالا میبرد. در چنین وضعیتی، تنگه هرمز ممکن است به کانون برخوردهای نیابتی یا حتی مستقیم تبدیل شود. همچنین، کشورهای منطقه مانند عربستان، امارات و بحرین که به صادرات از این مسیر وابستهاند، بهشدت آسیبپذیر میشوند و احتمال وارد شدن آنها به تنشهای نظامی افزایش مییابد.
از منظر سیاسی و ژئوپلیتیکی، تهدید بستن تنگه هرمز در واقع استفاده از یک ابزار راهبردی بازدارنده است که ایران در صورت عبور دشمنان از خطوط قرمز امنیتی خود، به آن متوسل میشود. این اقدام، نهتنها غرب بلکه متحدان منطقهای آن را نیز تحت فشار قرار میدهد. کشورهای مصرفکننده انرژی مانند چین، هند و کشورهای آسیای شرقی نیز، که منافع اقتصادی بلندمدت با ایران دارند، برای حل بحران فعال میشوند. به همین دلیل، تهدید بستن هرمز میتواند در کوتاهمدت بهعنوان یک ابزار اهرمی برای ایران در مذاکرات بینالمللی استفاده شود.
از سوی دیگر، اگرچه بستن تنگه هرمز میتواند هزینههایی نیز برای ایران در پی داشته باشد – از جمله فشارهای بینالمللی، تحریمهای بیشتر و احتمال رویارویی نظامی –، اما در سناریویی که زیرساختهای انرژی کشور هدف حمله قرار گرفتهاند، این اقدام میتواند بهعنوان یک واکنش متقارن و دفاع مشروع تلقی گردد. بهویژه در شرایطی که کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی اقدام به عبور از مرزهای امنیتی ایران کردهاند، بستن هرمز میتواند پیامدهای حملات را از سطح ملی به سطح بینالمللی منتقل کرده و هزینه تهاجم را به متجاوزان تحمیل کند.
در مجموع، تهدید بستن تنگه هرمز نشاندهنده ورود تقابل ایران و دشمنانش به مرحلهای از تنش بالاست که پیامدهای آن تنها محدود به منطقه نخواهد ماند. این اقدام میتواند به تجدید ساختار نظم ژئوپلیتیکی در خلیج فارس، افزایش حضور قدرتهای شرقی در معادلات منطقه و تضعیف نظم تکقطبی غربمحور منجر شود. از اینرو، این سناریو نهتنها اقدامی واکنشی، بلکه ابزاری راهبردی در تعیین قواعد جدید بازی در نظم منطقهای و جهانی تلقی میشود.
ارسال نظرات