رهبر حکیم انقلاب در دیدار خانوادههای شهید رئیسی و دیگر شهیدان خدمت، گریزی به مواضع اخیر مقامات آمریکا درباره حد غنیسازی در ایران زدند و فرمودند: «طرف آمریکایی که در این مذاکرات غیر مستقیم وارد صحبت میشوند، سعی کنند یاوهگویی نکنند. این حرف آمریکاییها که به ایران اجازه غنیسازی نمیدهیم، غلط زیادی است و در کشور کسی منتظر اجازه این و آن نیست و جمهوری اسلامی، همان سیاست و روش خود را پیگیری خواهد شد». ایشان در عین حال، با اشاره به اصرار آمریکاییها و برخی غربیها درباره انجام نشدن غنیسازی در ایران فرمودند: «در مناسبتی دیگر به ملت خواهم گفت که نیت و هدف واقعی آنها از این اصرار چیست». اما با توجه به تجربه تاریخی، میتوان دلایل اصرار غربیها بر توقف غنیسازی در ایران را در چند مورد زیر خلاصه کرد:
۱- تلاش بر جلوگیری از اراده ملی: وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ واقعه شگرفی بود که موجب تغییر در بسیاری معادلات از جمله نسبت ایران با قدرتهای جهانی شد. پیشتر، ایران از دیرباز، برای پیشبرد سیاستهای خود میبایستی رضایت قدرتها، بهخصوص آمریکا را جلب میکرد و اساساً اجرای یک سیاست در کشور، بدون کسب رضایت از آنها، دور از ذهن و غیر ممکن تصور میشد. اما انقلاب اسلامی وضعیت را تغییر داد و موجب شد تا ایران اسلامی، بدل به بازیگر مستقل در صحنه بین الملل شود که برای اجرای کلان راهبردهایش دیگر نیازی به کسب رضایت این قدرتها نبود. با چنین تغییر رویکردی، دیگر جمهوری اسلامی برای اجرای اصل سیاست غنی سازی خود، حاضر نیست از هیچ قدرتی اجازه بگیرد. بنابراین، کلان راهبرد نظام مبتنی بر بهرهگیری از فناوری غنیسازی برای مصارف صلح آمیز است و طبیعتاً هیچ قدرتی در دنیا نمیتواند برای توقف آن، دست به امر و نهی بزند.
۲- تلاش برای شکست جریان مقاومت: جمهوری اسلامی ایران، قریب نیم قرن است با اتخاذ رویکرد مستقل در نظام بینالملل در قبال قدرتها و حمایت از جنبشهای آزادیخواه و جبهه مقاومت، به الگوی سایر کشورها تبدیل شده است و طبعاً این واقعیت نمیتواند برای آمریکا خوش آیند باشد. نارضایتی آمریکا از مدل رفتاری ایران در نظام بین الملل، موجب شده است تا واشنگتن دههها برای شکستن هیمنه استقلالطلبانه نظام جمهوری اسلامی کمر همت ببندد و بهانهجویی درباره امکان غنیسازی، صرفاً ابزاری برای بیثمرساختن درخت مقاومت و بزرگنمایی این بیثمری در چشم سایر ملتها به ویژه آنها که نسبت به الگوی حکمرانی نظام اسلامی ایران حس حمایت و سمپاتی دارند، است.
۳- وادار کردن ایران به افتادن در تله راهبردی: جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرده است که هدفش از غنیسازی اورانیوم، صرفاً معطوف به مصارف صلح آمیز است و از یک طرف آموزههای اعتقادی و از دیگر سو، پُرهزینهبودن نگاهداری تسلیحات کشتار جمعی، موجب شده اند تا نظام به سمت سویههای نظامی غنیسازی سوق پیدا نکند. اما بدون شک «امکان غنیسازی»، در نوع خود، ابزاری موثر برای تامین امنیت ملی است. با توجه به تجربه تاریخی، هیچ تضمین عملی برای اینکه دولت آمریکا در مذاکرات غیر مستقیم جاری، در صورت به ثمر رسیدن آن، بخواهد به وعدههای خود عمل کنند، وجود ندارد. در این صورت لازم است ایران با داشتن «امکان غنیسازی» در داخل آنهم توسط دانشمندان جوان ایرانی به کنش متناسب و متوازن با دغل بازان آمریکاییها بپردازد و اتخاذ این سیاست راهبردی نقشه شوم و تهدید دشمن را دفع کند. ایران با آگاهی کامل از رفتار و عاقبت قذافی، به هیچ وجه حاضر نخواهد شد «امکان غنیسازی» را به قیمت «رضایت دشمن» از دست بدهد و خود را در برابر تهدیدات دشمن، بی دفاع کند.
۴- غنیسازی؛ نماد اقتدار ملی و استقلال راهبردی: فناوری غنیسازی اورانیوم، یکی از فناوریهای «دو منظوره» در دنیاست که استفاده میشود. به این مفهوم که غنی سازی هم کاربرد صلحآمیز در تولید برق، رادیوداروها، کشتیهای اتمی و…دارد و هم در صورت اراده سیاسی، میتواند در مسیر تسلیحاتی قرار گیرد که البته در این مورد ایران بارها در سطوح مختلف سیاسی بر غیر نظامی بودن این فناوری تاکید کردهاند. به همین دلیل، کشورهای دارای این فناوری بهنوعی به باشگاه قدرتهای فناورانه وارد میشوند. بنابراین، آمریکا هیچگاه نمیخواهد ایران در چنین جایگاهی باشد، چون دستیابی ایران به غنیسازی بومی، یعنی عبور از خط قرمزهای تعریفشده نظم تحت سلطه غرب. این بدیهیترین دلیل اتخاذ چنین رویکردی توسط مقامات کاخ سفید (کاخ سیا) است.
۵- اهرمسازی از نیازهای هستهای ایران: کشوری که غنیسازی نداشته باشد، برای هر نوع سوخت راکتوری یا فعالیت صلحآمیز هستهای باید به غرب رجوع کند؛ یعنی وابسته به غرب میشود. آمریکا تلاش میکند با محرومکردن ایران از غنیسازی، یک اهرم دائمی فشار حفظ کند. هربار که مذاکره یا بحران پیش میآید، غرب میتواند با وعده تأمین سوخت یا تعلیق تحریمها، امتیاز بگیرد. در تجربه سالهای ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴ (دوران تعلیق کامل غنیسازی در کشورمان)، این واقعیت برای ایران بهروشنی آشکار شد که حتی با تعلیق کامل غنی سازی، اعتمادسازی محقق نشد و خواستهها پایان نیافت.
۶- ترس از الگوشدن ایران برای کشورهای مستقل: یکی از دلایل مهم و کمتر رسانهایشده که غرب با غنی سازی ایران مخالفت میکند، ترس غرب از الگو شدن ایران برای سایر کشورهاست. اگر کشوری در حال توسعه، با تکیه بر توان داخلی و در برابر فشارهای شدید سیاسی، تحریمی و امنیتی، به فناوری حساس و پیشرفتهای مثل غنیسازی دست یابد، دیگر کشورها نیز همین مسیر را در پیش خواهند گرفت. درواقع، مخالفت آمریکا نه فقط با غنیسازی، بلکه نگرانی از پیام سیاسی و نمادین این حرکت بزرگ است. بنابراین، پیام غنی سازی در ایران یعنی؛ میتوان در برابر دشمنی همچون آمریکا ایستاد و اتفاقا پیشرفت هم کرد.
۷- بنابراین میتوان نتیجه گرفت که غنیسازی اورانیوم، تنها یک فعالیت فنی نیست؛ بلکه میدان آزمودن ارادههاست. آمریکا میداند که اگر ایران در این میدان به پیروزی برسد، ضمن در نوردیدن حوزههای مختلف دانش و شتاب توسعهای در ایران، کشورهای دیگر نیز به پیروی از این الگو این مسیر را انتخاب خواهند کرد.
ازالگوی شکست خورده آمریکا تا غلط زیادی!
رهبر معظم در دیدار با معلمان، الگوی تحمیلی آمریکا بر کشورهای خاورمیانه را شکستخورده توصیف کردند و تأکید داشتند که این الگو، کشورهای منطقه را به وابستگی به واشنگتن واداشته و استقلال آنها را تضعیف کرده است.
چرا الگوی آمریکایی شکست خورده است؟
بررسی تاریخی و معاصر این الگو نشان میدهد که مداخلات آمریکا، از کودتاها تا جنگها، نهتنها ثبات و توسعه به ارمغان نیاورده، بلکه به ناپایداری، بحرانهای انسانی و مقاومت مردمی منجر شده است. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران، نمونه بارزی از این مداخلات است. سرنگونی دولت ملیگرای مصدق، که بهدنبال ملی کردن صنعت نفت بود، با حمایت آمریکا و بریتانیا، ایران را به وابستگی سیاسی و اقتصادی به غرب کشاند. این وابستگی، نارضایتی عمومی را تشدید کرد و زمینهساز انقلاب ۱۳۵۷ شد. جنگ عراق در ۲۰۰۳ نیز با ادعای برقراری دموکراسی، به هرجومرج، ظهور داعش و ویرانی زیرساختها انجامید. در مصر، کمکهای هنگفت آمریکا پس از پیمان کمپدیوید، استقلال سیاسی این کشور را محدود کرد و رژیم مبارک را به بازیگری وابسته تبدیل نمود، که نهایتاً به اعتراضات ۲۰۱۱ و سقوط او منجر شد.
عربستان سعودی، بهعنوان متحد کلیدی آمریکا، با وابستگی نظامی و اقتصادی به واشنگتن، در تصمیمگیریهای استراتژیک محدود شده است. جنگ یمن، با حمایت آمریکا، نهتنها اهداف عربستان را محقق نکرد، بلکه به بحران انسانی و تضعیف جایگاه منطقهای این کشور انجامید. در افغانستان، ۲۰ سال اشغال با هزینه ۲ تریلیون دلار، به بازگشت طالبان در ۲۰۲۱ و فروپاشی دولت مورد حمایت آمریکا منجر شد، که نشاندهنده ناتوانی این الگو در ایجاد ثبات پایدار است. این مصادیق، ریشه در دکترینهای آمریکایی مانند ترومن و آیزنهاور دارند که برای مهار رقبا و دسترسی به منابع خاورمیانه طراحی شدند. اما مقاومت فزاینده ملتهای منطقه، از ایران تا عراق، نشاندهنده آگاهی از زیانهای وابستگی است. الگوی تحمیلی آمریکا، با تضعیف استقلال ملی و ایجاد ناپایداری، نهتنها اعتبار جهانی واشنگتن را کاهش داده، بلکه عزم کشورهای منطقه برای خودکفایی و مقاومت را تقویت کرده است. همانطور که رهبر معظم انقلاب تأکید کردند، این روند به خروج تدریجی آمریکا از منطقه منجر خواهد شد، زیرا ملتها بهدنبال استقلال واقعی از طریق وحدت و خوداتکایی هستند.
حرفهای آمریکاییها غلط زیادی است
رهبر معظم انقلاب همچنین در دیدار خانوادههای شهید رئیسی و دیگر شهیدان خدمت و خانوادههای شهدای مسئول در دهههای اخیر، با تذکر به طرف آمریکایی مذاکرات غیرمستقیم برای پرهیز از یاوهگویی تاکید کردند: «حرفهای آمریکاییها درباره اینکه اجازه غنیسازی به ایران نمیدهیم غلط زیادی است و جمهوری اسلامی سیاست و روش خود را در این زمینه دنبال خواهد کرد.»
مقام معظم رهبری (مدظله العالی) هدف طرف مقابل از اصرار بر مذاکره مستقیم را القای نوعی تسلیم ایران دانستند و گفتند: «شهید رئیسی این اجازه را به آنها نداد، البته در زمان ایشان مذاکره غیرمستقیم مثل زمان کنونی انجام میشد که به نتیجه نرسید که الان هم گمان نمیکنیم به نتیجه برسد و نمیدانیم چه خواهد شد.» ایشان با اشاره به اصرار آمریکاییها و برخی غربیها درباره انجام نشدن غنیسازی در ایران گفتند: «در مناسبتی دیگر به ملت خواهم گفت که نیت و هدف واقعی آنها از این اصرار چیست.»
نکاتی درباره غلط زیادی آمریکا!
همانطور که گفته شد رهبر معظم معظم انقلاب در سخنانی قاطع، ادعای آمریکا مبنی بر عدم اجازه به ایران برای غنیسازی اورانیوم را «غلط زیادی» خواندند و تأکید کردند که ایران منتظر اجازه هیچ کشوری نیست و مسیر خود را با قدرت ادامه خواهد داد. این اظهارات بار دیگر پرده از تناقضات و اهداف واقعی غرب در قبال برنامه هستهای ایران برداشت. اما چرا آمریکا و متحدانش اینقدر بر جلوگیری از غنیسازی در ایران اصرار دارند؟ پاسخ این پرسش نه در ادعاهای ظاهری درباره سلاح هستهای، بلکه در عمق استراتژیک نظام سلطه نهفته است.
تجربه تاریخی به ما میگوید که نگرانی غرب از برنامه هستهای ایران، بهانهای بیش نیست. واقعیت این است که مخالفت غرب با غنیسازی ایران، ریشه در تلاش برای حفظ انحصار فناوری هستهای دارد. در نگاه کشورهای سلطهگر، دانش هستهای باید در اختیار معدودی از قدرتهای غربی باقی بماند. دستیابی کشوری مانند ایران به این فناوری، نظم جهانی مدنظر آنها را به چالش میکشد. این انحصار، ابزاری برای تسلط بر دیگر ملتهاست و ایران با پیشرفتهای علمی خود، این ساختار را تهدید میکند
اظهارات مقامات غربی، پر از تناقض است. دونالد ترامپ اخیراً مدعی شد که ایران به دلیل داشتن منابع نفتی، نیازی به انرژی هستهای ندارد. این در حالی است که آمریکا با تولید روزانه بیش از ۱۳ میلیون بشکه نفت، خود صاحب ۹۳ نیروگاه هستهای است و از این صنعت بهعنوان ستون استقلال استراتژیک خود بهره میبرد. در اروپا نیز، امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه، انرژی هستهای را پایه استقلال راهبردی کشورش میداند. در انگلیس، مقامات علمی احداث نیروگاههای هستهای را ضروری میخوانند و در آلمان، نظرسنجیها نشان میدهد ۵۵ درصد مردم از انرژی هستهای حمایت میکنند. این تناقض آشکار نشان میدهد که غرب، ایران را نه به دلیل خطر سلاح هستهای، بلکه به خاطر پتانسیل استقلال و اقتدارش هدف قرار داده است. غرب در سالهای گذشته از هیچ اقدامی برای توقف برنامه هستهای ایران فروگذار نکرده است؛ از ترور دانشمندان هستهای گرفته تا تحریمهای گسترده و فضاسازیهای رسانهای با ادعاهای واهی. این اقدامات، بخشی از یک پازل بزرگتر است که سه هدف اصلی را دنبال میکند: جلوگیری از پیوستن ایران به جمع کشورهای دارای فناوری پیشرفته هستهای، ممانعت از خودکفایی ایران در این حوزه و جلوگیری از تبدیل شدن ایران به الگویی برای سایر کشورهای در حال توسعه که به دنبال استقلال علمی هستند.
هراس غرب از پیشرفت هستهای ایران
دستیابی ایران به چرخه کامل سوخت هستهای، از غنیسازی تا تولید سوخت برای نیروگاههایی مانند بوشهر، جایگاه ژئوپلیتیکی آن را تقویت کرده است. کشوری که به این سطح از خودکفایی میرسد، دیگر نه تهدیدپذیر است و نه تحقیرشدنی. ایران امروز با تکیه بر دانشمندان خود، نهتنها سانتریفیوژهای پیشرفته را بومیسازی کرده، بلکه توانسته نیازهای داخلی خود، از جمله تولید رادیوداروها را تأمین کند. این دستاوردها، غرب را نگران کرده است، نه به خاطر احتمال ساخت سلاح هستهای، بلکه به دلیل غنیسازی اقتدار و عزت ملی ایران. رهبر معظم انقلاب در دیدارهای گذشته خود بارها تأکید کردهاند که ایران زیر بار فشارهای خارجی برای توقف برنامه هستهای خود نخواهد رفت. ایشان در سال ۱۳۸۲ با اشاره به تلاش برخی کشورها برای کنترل تأمین سوخت هستهای ایران، فرمودند که این کشورها قصد دارند ایران را گروگان بگیرند، اما ایران با تکیه بر توان داخلی، سوخت مورد نیاز خود را تولید خواهد کرد. همچنین در سال ۱۴۰۳، ایشان به نمونهای از خودکفایی در تولید اورانیوم ۲۰ درصد برای رادیوداروها اشاره کردند که در مقابل بدعهدی آمریکا، توسط دانشمندان ایرانی محقق شد.
سخن آخر
ایران امروز در جایگاهی است که نهتنها نیازی به اجازه بیگانگان ندارد، بلکه بهعنوان الگویی برای دیگر کشورها قد علم کرده است. این الگو نشان میدهد که عزت ملی و استقلال علمی، با اتکا به توان داخلی به دست میآید، نه با تسلیم در برابر فشارهای خارجی. غرب از این الگو هراس دارد، زیرا میداند که موفقیت ایران میتواند موجی از خودباوری را در میان ملتهای دیگر برانگیزد و انحصار علمی و سیاسی آنها را درهم بشکند. به همین دلیل، مخالفت با غنیسازی ایران، در واقع مخالفت با استقلال و پیشرفت یک ملت است. ایران، اما راه خود را یافته و با عزم راسخ، در مسیر اقتدار و عزت گام برمیدارد.
نویسنده: حسن رشوند
ارسال نظرات