حامد حجتی
رهبر فرزانه انقلاب، حضرت آیتالله خامنهای در بیانات اخیر خود بر اهمیت استمرار مقابله با نیرنگهای دشمن تأکید و به مسئولان دستگاههای تبلیغاتی و رسانهای توصیه کردند نقاط مورد توجه دشمن برای نفوذ در افکار عمومی را شناسایی و با تولید محتوا و اندیشه مقابله کنند. در این راستا، تمرکز بر تولید اندیشه در رسانه ملی بسیار حائز اهمیت است. توجه به تولید اندیشه در رسانه ملی به عنوان اصلیترین راهبر افکار عمومی، میتواند ما را از این بحران سخت برهاند. رسانه ملی باید به بستری تبدیل شود که بتواند اندیشههای نوآورانه را پرورش دهد و به جامعه در قالب برنامههای خلاق منتقل کند.
برای تولید اندیشه مؤثر، لازم است نیازها واقعی شود. رسانه ملی میتواند با انجام پژوهشها و نظرسنجیهای مستمر، مشکلات و نقاط قوت جامعه را دریابد و در تولید محتوا به آنها بپردازد و راهحلهای قابلقبولی ارائه دهد. تشویق به تفکر انتقادی در رسانه ملی میتواند فرایند تولید محتوا را به مسیری امیدبخش بکشاند و قدرت تحلیل و مواجهه عموم مردم را با مسائل اجتماعی ارتقا دهد. ترویج پرسشگری و ارائه راه برای رسیدن به پاسخ میتواند رسانه را از انفعال خارج کند.
یکی از راههای مؤثر برای دستیابی به این هدف، بهرهگیری از توانمندیها و ظرفیتهای نهادهای پژوهشی داخل سازمان صداوسیماست. این نهادها با تخصص و دانش فنی خود میتوانند به رسانه ملی کمک کنند تا با تولید محتواهای غنی و علمی، افکار عمومی را بابصیرت و آگاهی بیشتری هدایت کند؛ درست همان حلقه مفقودهای که در سالهای اخیر به آن کمتوجهی شده است. حذف معاونت پژوهش از ساختار سازمان صداوسیما و نحیفسازی ارکان فکری و مغزافزاری در رسانه ملی گواه این است که دستاندرکاران در پیچوخم تسلط بر آنتن گرفتار شده و مطالعه بر افکار عمومی را نادیده گرفتهاند.
نهادهای پژوهشی میتوانند با انجام تحقیقات علمی، اطلاعات کلیدی و مستندات لازم را فراهم کنند. این اطلاعات به رسانه ملی این امکان را میدهد که مباحث عمیقتری را در برنامههای خود ارائه دهد و از فرمتهای سطحی و کلیگویی پرهیز کند. نهادهای پژوهشی میتوانند به بازوی قوی نیازسنجی رسانه ملی تبدیل شوند تا عامل نظرسنجیهای پس از تولید؛ درست همان چیزی که به رسانه ملی این امکان را میدهد موضوعات مرتبط و دغدغهساز جامعه را در برنامهها و تولیدات خود منعکس کند. رسانه ملی باید با همکاری نهادهای پژوهشی داخل سازمان مسیر رسیدن به پژوهشهای کاربردی را هموار کند تا بتواند در جنگ نرمافزاری این روزها دست برتر را داشته باشد. بهرهگیری از نهادهای پژوهشی داخل سازمان، به رسانه ملی این فرصت را میدهد که با تولید محتوای علمی و غنی، به ارتقای آگاهی و بصیرت عمومی کمک کند. این همکاری میتواند به تقویت محتوای برنامهها، شناسایی نیازهای واقعی جامعه و ارائه روایت سالم از رخدادها منجر شود.
بازگشت نهادهای پژوهشی مؤثر رسانه ملی به فرایند تولید محتوا و همافزایی و همکاری متولیان رسانه و نهادهای پژوهشی میتواند رسیدن به آنچه امام جامعه نهیب زدهاند، تسریع و جامعه را در مسیر ترقی و پیشرفت هدایت کند.
عبدالرضا فرجی راد
از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، روابط ایران با کشورهای حوزه خلیج فارس به جز عمان هیچ وقت بر اساس اعتماد نبوده و در واقع همدیگر را تحمل می کردند.
قطر هم تا قبل از محاصره توسط عربستان، بحرین و امارات روابطش با ایران همچون سایر کشورهای حوزه خلیج فارس بوده است.
تا زمانی که ایران در تنگنای ژئوپلیتیکی از سوی غرب قرار داشته باشد روابط ایران و حوزه خلیج فارس در همین سطوح باقی می ماند.
آن چه که باعث شده روابط ایران با غرب مسدود شود همان عوامل هم باعث شده روابط ایران و کشورهای عربی بر اساس اعتماد شکل نگیرد.
دنیای غرب از ایران دو چیز میخواهد. یکی تغییر در سیاست منطقه ای و همسو شدن با دیگر کشورهای منطقه و دیگری کاهش غنی سازی در حدی که نیازهای پزشکی ایران را برطرف کند.
کشورهای حوزه خلیج فارس هم همین درخواست را از ایران دارند و به همین جهت ایران صرفا در بهترین حالت میتواند یک رابطه عادی با آن ها داشته باشد.
آیا ایران حاضر است در مورد پرونده هسته ای آن قدر کوتاه بیاید که در حد نظر آژانس غنی سازی کند.
نباید فراموش کرد که عربستان بعد از خروج ترامپ از برجام از این اقدام ابراز رضایت نمود.
لذا اعراب تغییر استراتژی ایران را خواهانند که به نظر می رسد چنین تغییری بر آورده نخواهد شد.
به همین جهت هم ایران را در درون خود جای نمی دهند. هر وقت اعراب ایران را در درون خود جای دهند مشکل ایران و غرب هم حل خواهد شد.
دیدار سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران با جاسم البدوی، دبیرکل شورای همکاری خلیج فارس در مسقط در شرایطی انجام شد که منطقه در حال تجربه تحولات سیاسی جدیدی است. در این فضای متحول، گفتگوهای ایران و شورای همکاری خلیج فارس بیش از هر زمان دیگری، نیازمند بازتعریف و بازبینی در چارچوبی واقعبینانه است.
بهنظر میرسد که مسیر دیپلماسی منطقهای میان ایران و کشورهای خلیج فارس، هرچند با موانع متعددی مواجه است اما در شرایط جدید بیش از هر زمان دیگری بهعنوان یک ضرورت استراتژیک مطرح است. اگر تهران و پایتختهای عربی بتوانند از فرصتهای موجود برای تدوین یک چارچوب همکاری عملی استفاده کنند، احتمالاً شاهد تغییراتی مثبت در نظم منطقهای خواهیم بود.
در این روزهای متلاطم سیاست جهانی، اوضاع آنقدر آشفته به نظر میرسد که هر کس به مرور «چه باید کرد؟»ها در محافل خانوادگی، اجتماعی و حرفهای خود مشغول است. همه در انتظار جهشها و تغییرات خوب در همه زمینهها و وجوه زندگی هستیم، اگرچه خوب میدانیم بهبود دشوار به دست میآید و در زمینه توسعه و مدیریت شهری نیز اگر نگاهی به اطراف بیندازیم، میتوانیم چشمانداز خود را ترسیم کنیم. با نزدیک به سهبرابرشدن جمعیت کشورمان از قبل از انقلاب تا به امروز و تغییر ساختار جمعیتی از روستانشینی به شهرنشینی، توسعه شدید کالبدی شهرها و فشار قابلتوجه بر ساختارهای کالبدی و خدماتی شهرها در نیمقرن اخیر بر کسی پوشیده نیست
این تغییرات فراگیر چهره شهرهای ما را دیگرگون کرده و متأسفانه با تخریب بسیار روبهرو بوده و اکنون وقت اقدام فرارسیده است. بههررو، افزایش تقاضا برای مسکن، زیرساختهای شهری، حملونقل و خدمات عمومی تا به امروز چالشی برای کیفیت زندگی در شهرهای این کشور کهن محسوب میشده است. چالش عمیق تمرکزگرایی به حدی است که ما هرچقدر هم شهر بسازیم یا شهرهایمان را توسعه فیزیکی دهیم، باز در مقابل موج عظیم مهاجرتهای میلیونی از روستاها و شهرهای کوچکتر به کلانشهرها و نیز از کشورهای همسایه به داخل، توان پاسخگویی به نیازهای جدید ایجادشده را نخواهیم داشت. چهبسا که شهرکهای اقماری باعث تشدید جذابیت سکونت در مادرشهرها شدهاند و سوداگری زمین و ساختوساز بیبرنامه شکل و ترکیب مناطق شهری و روستاییمان را در هم ریخته است. ضعف در برنامهریزی شهری و قوانین حمایتی از سوی دولت و مجلس و تغییر رویکرد عمومی نسبت به موضوع حفاظت از میراث و داراییهای ملی نیز مزید بر علت شده و شهرها تشخص و هویت اصیل خود را دارند میبازند. پس اصل کار به مدیریت آمایش سرزمین بازمیگردد که همانا برنامهریزی چگونگی توزیع شهرها و آبادیها در سطح کشور است.
اما در سطح شهرها، مدیریت شهری میتواند میزان موفقیت این برنامههای کلان را تعیین و تضمین کند. مثلا، الگوهای کارآمد حرکت و جابهجایی لازماند که ما هنوز نداریم. الگوهای خودرومحور اینجا حرف اول را میزنند، در حالی که شهرهای دنیا دیرگاهی است برنامههای چشماندازی دارند که اشاره مختصر میکنم. چشمانداز شهر پاریس سه محور بسیار کلیدی موفق دارد: اول حذف تدریجی خودروهای فسیلی و منطقه آلایندگی کم (Zone à Faibles Émissions - ZFE) تا سال 2023. دیگر، شهر 15دقیقهای که هدفش ایجاد شهری است که در آن شهروندان بتوانند تمام نیازهای روزمره اساسی (مدرسه، کار، خرید، تفریح، خدمات درمانی) خود را در فاصلهای کمتر از 15 دقیقه پیاده یا با دوچرخه تأمین کنند. تحقق این کار برای خیلی محلات پاریس هم سخت است، ولی بهتدریج عملی است و موفقیتهای چشمگیری به واسطه کاهش بوروکراسی اداری و دیجیتالیشدن امور به واسطه گسترش دولت الکترونیک به دست آمده است. و سوم گسترش حملونقل عمومی و زیرساختهای دوچرخهسواری مانند شهرهای هلند و دیگر شهرهای اروپایی.
پاریس در قالب یک طرح ملی میلیاردها یورو برای توسعه متروی Grand Paris Express سرمایهگذاری کرده و مسیرهای دوچرخهسواری را به بیش از هزار کیلومتر افزایش داده است؛ برنامه «پاریس قابل دوچرخهسواری (Paris Cyclable)». لندن نیز در مدیریت ترافیک شهری با اجرای طرح تغییر آب و هوا، شامل طرحهایی چون «منطقه کمآلایندگی فوقالعاده (ULEZ)» و «طرح عوارض ترافیکی (Congestion Charge)» و برنامه «شهر 20دقیقهای» که شباهتهایی به مدل پاریس دارد، پیشگام شد. طرح شهر «ابربلوکها» (Superblocks) در بارسلونای اسپانیا، خودروهای شخصی را از 60 درصد از خیابانهای مرکز شهر حذف کرده و فضاهای عمومی را به پیادهروها و دوچرخهها اختصاص داده است. اما بوگوتای شگفتانگیز، پایتخت بولیوی- که قبلا یک یادداشت کامل دربارهاش در همینجا داشتم- طرح «هدایت و مدیریت حملونقل عمومی» را با اجرای شبکه حملونقل سریع اتوبوسی (BRT) دارد، بهعنوان یکی از پیشرفتهترین سیستمهای حملونقل عمومی در آمریکای لاتین. مسیرهای دوچرخهسواری این شهر که به Ciclovía معروف است، یکشنبهها خیابانهای اصلی شهر را به روی خودروها میبندد و فضای پیادهروی و دوچرخهسواری ایجاد میکند.
اما در میلان، مرکز اقتصاد و مد در شمال ایتالیا، شهر با «برنامه شهر 30 کیلومتر در ساعت» در سال 2024 سرعت مجاز در خیابانهای خود را به 30 کیلومتر در ساعت کاهش داد تا عابران پیاده و دوچرخهسواران امنیت بیشتری داشته باشند. طرح «Strade Aperte» خیابانهای این شهر را برای عابران و دوچرخهها باز کرده و استفاده از خودروهای شخصی را کاهش داده است. بدین ترتیب میبینیم رویکردهای عمرانی و سازهمحور شهرهای ما با مصرف بتن فراوان و اسما برای تسهیل عبور خودروها در شهر، دیگر ایدئال نیستند و به تنزل کیفیت زیست شهروندان و هدررفت بیتالمال منجر میشوند. به هر حال در خیلی از شهرهای دنیا از جمله شهرهای کشور خودمان مانند تهران، اصفهان، شیراز، مراکز تاریخی شهرها، پیادهراه و میدانهای مسدود رو به تردد سواره دارند. ایراد اصلی این است که نزد ما این فرهنگ دوستدار دوچرخه و زندگی پیاده هنوز جا نیفتاده است. عملا در خیابانهای مرکزیتر شهرهایمان همه جا خودروهای پارکشده مغازهداران نیمی از فضای خیابان را تمام روز اشغال میکنند و ترافیک سنگین با انبوهی از خودرو و موتورسیکلتهای فرسوده و دودزا مانع از تنفس کسانی میشوند که ممکن است بخواهند تردد پاک را انتخاب کنند. اما کاهش خودروها بدون داشتن جایگزین (آلترناتیو) ممکن نیست. البته کل این راهکارها و تجربیات موفق دیگران در کنار هم و در چارچوب شرایط بومی کشور خودمان میتواند به حل مشکلات تردد و آوردن سبک پاک حرکت و زندگی نزدیکمان کند. ما نیز خوب است الگو بگیریم.
مصطفی غنی زاده
محمد رستمپور
«کامبک رئال مقابل سیتی»، «کامبک لیورپول مقابل بارسا»، «کامبک بارسا به پاریس»؛ اینها پیشنهادات گوگل بود وقتی واژه «کامبک» را جستوجو کردم. اولی همین هفته پیش اتفاق افتاد؛ وقتی رئالمادرید در دقیقه 92 گل سوم را زد و توانست بازی رفت مقابل منچسترسیتی را ببرد. سومی اما جنجالیتر از همه نتایج است. هجدهم اسفند 1395 در نوکمپ بارسلون؛ جایی که تیم اسپانیایی بارسلونا در دور رفت یکهشتم نهایی مقابل پاریسنژرمن آماده آن روزها در دیدار رفت 4 تایی شده بود اما در بازی برگشت ۶ گل زد و در مجموع با نتیجه ۵ - ۶ پاریسنژرمن را شکست داد و به مرحله یکچهارم نهایی راه یافت. یکی دیگر از نتایجی که گوگل برایم آورده، کامبک (Comeback) به معنی بازگشت را اینطور توضیح داده: «در مسابقات ورزشی یعنی برگشتن از موقعیت شکست به موقعیت پیروزی». از نهم مرداد 1403 تا 30 بهمن همین امسال، تنها 6 ماه و 23 روز گذشته؛ از روزی که «زیاد النخاله» دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین در کنار «اسماعیل هنیه» رئیس دفتر سیاسی حماس، در دیدار با رهبر انقلاب از تثبیت پیروزی مردم مقاوم فلسطین گفتند؛ پس از 300 روز نبرد نابرابر با دشمن صهیونی که هیچ حد و مرزی برای کشتار و جنایت در غزه 365 کیلومترمربعی نداشت. 15 ساعت بعد اسماعیل هنیه ترور شد و به شهادت رسید؛ در اقامتگاه سریاش در شمال تهران و به شکلی مرموز و عجیب که دست برتر اسرائیل را در جنگ اطلاعاتی فناورانه نشان میداد. یک ماه و 28 روز بعد، یعنی ششم مهر، سیدحسن نصرالله، دبیرکل حکیم، شجاع و بانفوذ حزبالله لبنان با بهکارگیری 85 تن بمب آمریکایی 109-BLU، ساخته شرکت «جنرال داینامیکس» به شهادت رسید. 19 روز بعد هم یحیی سنوار، روی زمین، وسط میدان نبرد، دوشادوش باقی رزمندگان فلسطینی، در یک عملیات ترکیبی ارتش اسرائیل به شهادت رسید. اندکاندک تردیدها جان گرفت، صداها لرزید، شعارها ضعیف شد و هیمنه و خشم توفانی که نیروهای مقاومت در فلسطین و لبنان و یمن و سوریه علیه طراحی و نقشه اسرائیل داشتند، کمرنگ شد. نقطه عطف دراماتیک جنگ از نظر آسوشیتدپرس رقم خورده بود. «برایان کارتر» کارشناس موسسه مطالعات جنگ (ISW) که یک اندیشکده آمریکایی است، نوشت «حماس هنوز فرماندهان توانمندی دارد» اما آزادی اسرای اسرائیلی را هم بعید دانست. 18 آذر ماه با سقوط بشار اسد در سوریه و حاکمیت گروهی که هیچ تقابل و تعارضی با رژیم صهیونیستی نداشته و ندارند، اوضاع تیرهتر از هر زمان دیگر به نظر رسید. تحلیلگران در این باره بحث میکردند که پایان دادن به مقاومت یا به تعبیر خودشان «finishing the job» باید از یمن آغاز شود یا عراق؟ برخی رسانهها مثل نیویورکتایمز از پدیدهای به نام «ایران ضعیف» رونمایی کردند اما فارنپالیسی نوشت «ایران ضعیف شده ولی نه آنقدر که براحتی تحت حمله قرار بگیرد». نور اندک اندک آشکار شد. نتانیاهو به در بسته خورده بود. با کشتار چیزی حل نمیشد؛ نه اثری از اسرا بود و نه ردی از شبکه تونلهای زیرزمینی حماس. 16 ماه جنگ، هیچکدام از اهداف نتانیاهو را محقق نکرد. درز اطلاعاتی دفتر نخستوزیر، اخراج یوآو گالانت، وزیر جنگ کابینه و حملات ویرانگر یمنیها به قلب تلآویو و اندکی بعد، اعتراف صهیونیستها به وجود 23 هزار نیروی حماس، بهرغم استفاده از ماشینها و سامانههای هوش مصنوعی در هدفگیری مبارزان احتمالی و مرتبطان آنها در ساختمانهای ویران شده غزه، ورق را برگرداند. آتشبس با تحمیل شرایط حماس و بر اساس همان پیشنویس ۷ ماه پیش که اسرائیل زیر بار آن نرفته بود، فرا رسید. ساعتی از اعلام آتشبس نگذشته بود که در قلب غزه ویران، جوانان فلسطینی حلقه شادی تشکیل دادند و فریاد زدند «احنا رجال محمد ضیف» (ما همه یاران محمد ضیف هستیم). انتشار اسامی اسرای فلسطینی که هیچیک امید نجات نداشتند و همگی برای سالیان فراوان پشت میلههای زندانهای رژیم صهیونیستی، حبسهای زجرآوری را تحمل کرده بودند، خشم سیاسیون و رسانههای اسرائیل را در پی داشت. یک خبرنگار اسرائیلی نوشت: «هنیه، ضیف، سنوار و عاروری همه در زندان اسرائیل بودند و آزاد شدند». پایگاه خبری اسرائیلهیوم که افراطیترین رسانه راستگرای صهیونیستهاست نیز نوشت: «اسرائیل پیروزی مطلق را با شکست تمامعیار عوض کرد». در تمام روزها و شبهای پس از شهادت اسماعیل هنیه، سیدحسن نصرالله و یحیی سنوار، پرسشی که بر همه رخدادها سایه انداخته بود، سنگینتر شد: «آیا میارزید؟» دیروز ارتش اسرائیل از آخرین مواضع خود از جنوب لبنان عقبنشینی کرد؛ از «عدیسه» و «کفرکلا» و شنبه، هفتمین تبادل اسرا در نخستین مرحله آتشبس اتفاق خواهد افتاد و تعداد اسرای آزاد شده فلسطینی به 1135 نفر خواهد رسید.
غیر از 110 محکوم به حبس ابد که در فهرست آزادی شنبه هستند، «احمد برغوثی»، «مازن القاضی» و «منصور شریم»، «نائل عبید»، «محمد مصلح» و «احمد ابوهدیر» تاکنون آزاد شدهاند. محمد ضیفهایی که هنوز نمیشناسیمشان اما همگی در طراحی و تدارک حملاتی مرگبار علیه صهیونیستها مشارکت داشتهاند. اگر «مروان برغوثی» جانشین احتمالی محمود عباس، رئیس بیمار تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه باختری هم در مرحله دوم آزاد شود، اسرائیل در گردابی که خود ساخته، غرق خواهد شد. برغوثی، غیر از کاریزمای سیاسی، گونهای از نفوذ اجتماعی نیز دارد که همین موضوع کمک میکند ساختمان پیروزی غزه از زیر آوار ساختمانها و خانهها و زندگیهایی که به دست و با سلاح اشغالگران نابود شده، سر برآورد و نمادگرایی موجود در بیان و تصویر حماس و جهاد در مراسم تبادل اسرا، تجسم عینی و فراگیرتری یابد. هفته پیش، اسرائیل یکی از شرطهای مبادله را نقض کرد و حماس بهرغم خستگی فرساینده مذاکرات توافق، مبادله را متوقف کرد. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا تهدید کرد در صورتی که حماس ملاحظه اسرائیل را نپذیرد، غزه را به جهنم تبدیل خواهد کرد. حماس نپذیرفت و اسرائیل عقب نشست و ترامپ، سختترین شکست سیاسیاش از ابتدای حضور دوبارهاش در کاخ سفید را متحمل شد. جهان، پیروزیهای ترامپ را میبیند و باختهای او را نمیشمارد. مثل گل ادینسون کاوانی، مهاجم پاریسنژرمن در دقیقه 62 در آن کامبک معروف که ناگهان نوکمپ را به سکوت فرو برد. بارسلونا باید یک گل اضافه میزد تا صعود محقق شود. آن گل زده شد و به قول گزارشگر بازی، «معجزه نوکمپ» رخ داد. معجزه غزه رخ داده و مقاومت، کامبکزده است. چیزی شبیه یک معجزه رخ داده است، شبیه یک افسانه: «گفتیم مقاومت زنده است و زنده خواهد ماند. غزه پیروز شد، مقاومت نشان داد زنده خواهد ماند. آنچه مقابل چشم دنیا اتفاق میافتد، شبیه افسانه است».
ارسال نظرات