- کشتار دانشجویان در ۱۶ آذر و یک سند تاریخی از شکنجه مخالفان با «خرس» در دوره پهلوی!
- آیا نبرد حضرموت نقشه یمن را تغییر خواهد داد؟
- یادداشت ها / آیا پایان ماه عسل صهیونیستها در سوریه نزدیک است؟!
- قیام جوانان سوری | پیام عملیات «بیت جن» برای جولانی و صهیونیستها
- بسیج تمدنساز، نفس آخر استکبار
- دومین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه(س) با حضور رهبر انقلاب
- انصارالله: جنگافروزی عربستان علیه یمن عواقب سنگینی دارد
- منظور: برنامه هفتم با کار کارشناسی کمسابقه تدوین شد/ بخش بزرگ برنامه قابل اجراست
- ۶۵۶ میلیون دلار صادرات با «مجوزهای رد شده» /بازهم پای کارتهای اجارهای در میان است؟
- نصراللهی، استاد ارتباطات: مستند عبری تسنیم آغاز عصر جدیدی از حرکت رسانهای ایران است
- ایران لولای ژئوپلیتیک جهان
- یادداشت / کد حیفا
- حل مسائل ایران را از کنیسههای آمریکا طلب نکنید
- چرا رسیدگی به پرونده شهید آرمان علیوردی طولانی شده است؟ / نقش هر یک از متهمان در وقوع قتل باید مشخص شود
- جنگ بیشتر؛ سفره کوچکتر | تاثیرات اقتصادی تنش افغانستان و پاکستان
شنبه ؛ 22 آذر 1404 یادداشت روزنامههای چهارشنبه ۱۷ بهمن ماه ۱۴۰۳

«عدالت آموزشی» تستی نیست

«مرگ بر امریکا» مقاومت گفتمانی در برابر استکبار
آنچه این شعار را به یک گفتمان خاص تبدیل میکند، لایههای پیچیدهای است که به تدریج از درون آن سر برآورده و بر گستره جهانی تأثیر میگذارد. مرگ بر امریکا فقط در مرزهای جغرافیایی ایران محدود نمیشود، بلکه پژواک آن در جوامع و ملل مختلف، بهویژه آنهایی که در سایه استعمار و سلطهگریهای غربی زیستهاند و به این استعمار و استکبار آگاهی یافتهاند، بهطور محسوسی شنیده میشود. مرگ بر امریکا شاید در نگاه اول به عنوان یک عبارت شعاری صرف به نظر آید، اما در ورای آن، یک گفتمان معنایی و فرهنگی و تاریخی از مبارزات ضداستکباری و ضداستعماری در سطح جهانی و ملی نهفته است.
این شعار از همان ابتدا با یک اصل بنیادین شروع میکند که عبارت است از «نفی استکبار و نفی سلطه». مرگ بر امریکا نه به معنای مرگ یک ملت یا صرفاً یک ابرقدرت، بلکه به معنای نفی ساختارهای سلطهگرانه است که از خلال قرنها استعمار و استثمار، ملتها را به خود مشغول کرده و با تاراج منابع آنان و ظلم بر مردمانشان عدهای اندک را در جایگاه ارباب جهان قرار داده است. به گواه تاریخ، استعمارگران غربی طی قرنها با تکیه بر قدرت نظامی، اقتصادی و فرهنگی خود، نه تنها منابع طبیعی ملتها را غارت کردند، بلکه تلاش کردند هویتهای سایر ملتها و تمدنها را نیز به حاشیه ببرند و انسانیت و کرامت ملتها را لگدمال کنند. از این رو باید گفت که شعار مرگ بر امریکا یک واقعیت ایستا و برساخته نیست بلکه یک حقیقت دارای تاریخ است و در چنین بستری به وجود آمده است، مظهر ونماد مقاومتی فرهنگی و گفتمانی که تنها به مقابله با استکبار و سلطهگری امریکا محدود نمیشود، بلکه به مخالفت با همه مظاهر استکبار جهانی برخاسته است.
این شعار در حقیقت، یک اعلان هویتی است که در دل آن، واژه «مرگ» نه به معنای حذف فیزیکی است، بلکه نماد از بین بردن سلطهگری و حضور فریبکارانه قدرتهای جهانی است که از طریق رسانهها، فرهنگها و حتی نظامهای آموزشی در پی تسلط معنایی و شناختی و در ادامه هضم ملتهای مختلف در یک گفتمان واحد و انقیادآور هستند. بهطور دقیقتر، این شعار نمادی است از تلاش برای مقابله با «استعمار دستگاه تحلیلی و تسخیر ذهنها» و رهایی بخشی جوامع انسانی و بازسازی هویتهای مستقل و عادلانه.
اندیشمندان پسااستعماری به خصوص فرانتس فانون و ادوارد سعید در آثار خود به خوبی نشان دادهاند که استراتژی و ابزار اصلی استعمار و استکبار در سلطه بر دیگران، به سلطه کشیدن و چیرگی روانی و گفتمانی ملتهاست. بر این اساس میتوان گفت که مرگ بر امریکا به مثابه نقطه آغاز یک مبارزه گفتمانی و فرهنگی با این نظام جهانی است.
استعمار بهویژه در دوران مدرن و به خصوص بعد از تجربه انقلاب اسلامی در ایران و امتداد آن در میان ملتهای مقاوم منطقه و جهان، به خوبی میداند که یک ملت زمانی میتواند در برابر سلطهگری مقاومت کند که هویت خود را باز یابد و از قالبهای فکری و فرهنگی تحمیلشده رها شود و مرگ بر امریکا به عنوان عبارتی «غیریتساز»، نقطه آغاز این هویتسازی است و به همه گوشزد میکند که آنچه در این مبارزه، بیشتر از هر چیزی باید به چالش کشیده شود، نظامهای معنایی و فرهنگیاند که استعمارگران در ذهن مردم جای دادهاند.
این اندیشمندان در آثار خود به خوبی این را نشان دادهاند که استعمار، در کنار سلطه نظامی و اقتصادی، خود را در قالبهای فرهنگی و گفتمانی بازتولید میکند. در نتیجه، برای مقابله با این استعمار جدید، باید گفتمانهای سلطهگرانه را به چالش کشید و هویتهای مستقل فرهنگی و اجتماعی را بازسازی کرد. شعار مرگ بر امریکا بهعنوان یک گفتمان فرهنگی، دقیقاً در این راستا شکل گرفته است. این شعار یک یادآوری است که مبارزه با استعمار تنها در میدانهای جنگ نظامی محدود نمیشود، بلکه حتی در عرصههای فرهنگی، روانی و گفتمانی موضوعیت بیشتری دارد.
در نگاه قرآنی نیز از آغاز تاریخ بشر، مبارزه با استکبار و سلطهگری همواره از اصول اساسی پیامهای الهی و مقدمه جامعهسازی دینی و تمدنسازی اسلامی بوده است. قرآن کریم بارها به نفی ظلم و فساد اشاره کرده و کسانی را که در صدد سلطهگری بر دیگران هستند به مبارزه طلبیده است. در این راستا، در سورههای مختلف قرآن، همواره از استکبار به عنوان یک ویژگی منفی یاد شده و از مؤمنان خواسته شده است که از آن دوری کنند و در برابر آن بایستند. شعار مرگ بر امریکا دقیقاً مبتنی بر این فلسفه قرآنی است که باید ابتدا با نفی هرگونه سلطه و استکباری که مخالف اراده الهی است، آغاز کرد. بهعبارتدیگر، این شعار به معنای فریاد «لا اله» است، که به معنای نفی هرگونه قدرت و تسلطی است که برخلاف اراده الهی عمل میکند.
در قرآن، هنگامیکه خداوند به حضرت ابراهیم و پیروان او دستور میدهد که از همه بتها و خدایان دروغین و سلطهگران غیر الهی دست بردارند، بهطور ضمنی همین اصل مطرح میشود و شعار مرگ بر امریکا دقیقاً در این چارچوب قابل تفسیر است. در قرآن، پیش از آنکه تأسیس حکومت اسلامی و تمدن نوین اسلامی مورد نظر قرار گیرد، نفی استکبار و ظلم اهمیت اساسی دارد. این «لا اله» ابتدا نفی همه طواغیت و استکبارها است و مقدمه و زمینهساز گام دوم «الا الله» است که بیانگر حرکت در مسیر درست و مطابق با اراده الهی است. در حقیقت، شعار مرگ بر امریکا نهتنها یک واکنش به سلطهگریهای سیاسی است، بلکه گامی است برای تحقق «لا اله» که در آن بهطور صریح از سلطهگران و استکبار جهانی فاصله گرفته میشود. در گفتمان سیاسی انقلاب اسلامی شعار مرگ بر امریکا بهعنوان یک مرزگذاری معنوی و سیاسی با قدرتهای استکباری همچون امریکا عمل میکند.
این شعار، ضمن اینکه بهطور مستقیم بر مخالفت با سلطهطلبیهای امریکایی تأکید دارد در واقع یک نوع اعلام «لا اله» به هرگونه سیاستهای سلطهگرانه است که از زمان استعمار تا امروز، بسیاری از ملتها را تحت فشار و سلطه قرار داده است. این شعار از یکسو بهعنوان یک اعلام موضع قاطعانه در برابر سلطهگریها عمل میکند و از سوی دیگر، بهعنوان مقدمهای برای استقرار تمدن اسلامی و جامعهای بر پایه اصول توحید و عدالت اجتماعی مطرح میشود. بر این اساس، مرگ بر امریکا به مثابه یک گفتمان ضداستکباری و ضداستعماری به نفی یک دولت یا ملت نمیپردازد، چنانکه در بین خود امریکاییها هم برخی از مردم معترض در جریان راهپیماییها به اعلام آن مبادرت کردهاند، بلکه ناظر بر نفی هرگونه سلطهپذیری و نفی هرگونه استکبار است و گامی است در مسیر مطالبه آزادی و رهایی از سلطه و مقدمهای است برای رسیدن به تمدنی بر پایه عدالت، آزادی و استقلال.
شکلگیری نهضت مقاومت در سایه وحدت
در آستانه چهل و هفتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، بررسی نقش رهبر کبیر انقلاب امامخمینی (ره) در شکلگیری انقلاب و تأثیر ایشان بر نهضت مقاومت نشان میدهد تفکر مبارزاتی ایشان، باعث شد مقاومت نه تنها به عنوان یکی از مهمترین ارکان مبارزه در مقابل استبداد داخلی درکشور محسوب شود، بلکه به عنوان الگویی برای مقابله با حاکمیت نظام سرمایهداری و استکبارجهانی دربسیاری ازکشورهای جهان بهکارگرفته شود.
اگرنگاهی به سه عامل اصلی موفقیت انقلاب اسلامی که دروصیتنامه امام خمینی (ره) نیز به آنها اشاره شده، داشته باشیم، متوجه خواهیم شد این سه عامل عبارتند از: انگیزه الهی، وحدت اسلامی و وجود رهبری داهیانه امام خمینی (ره). این سه عامل سبب شد بیش از چهار دهه انقلاب اسلامی با همه آسیبهای پیش رو به پیروزی و موفقیت دست یابد.
یادمان باشد که از ابتدای پیروزی انقلاب اتفاقات متعددی در کشور رخ داد. یعنی کشور ازابتدای انقلاب، انحلال ارتش، بمب گذاریهای منافقین مسلح و حتی رئیسجمهور منافق را تجربه کرد و درحالی که کشور ارتش کاملی نداشت جنگ علیه ایران شروع شد. در این هنگام، تصرف لانه جاسوسی و حرکتهایی که ملیگراها برعلیه انقلاب داشتند از دیگرمشکلاتی بودکه کشوربا آن مواجه شد. درحقیقت اگر بخواهیم بهطور خلاصه چالشهای پس از پیروزی انقلاب در کشورمان را بررسی کنیم میتوان به مهمترین چالشهایی که انقلاب نوپای کشورمان با آن مواجه شد، اشاره کرد:
انحلال ارتش و شکلگیری گروههای مسلح مخالف.
جنگ تحمیلی هشت ساله با عراق.
بمبگذاریها و ترورهای گروههای مخالف مانند منافقین. فشارهای بینالمللی و تحریمهای اقتصادی.
اما این سه عامل نه تنها نتوانستند خللی در مسیر انقلاب ایجاد کنند که باعث پیروزی انقلاب شدند و تا امروز نیز به عنوان پایههای استحکام نظام جمهوری اسلامی عمل کردهاند.

رمزگشایی از سفر منطقهای جولانی
عبدالرضا فرجی راد
دولت ترکیه، الحولانی را مجبور کرد اول به عربستان برود تا جلوی دولتش سنگ اندازی نشود و پول کشورهای عربی به سوریه بیاید و شرکت های ترک کار خود را شروع کنند. علاوه بر آن با گفتگو اعتماد سازی صورت گیرد که احمد الشرع سیاست اخوانی را پی نمی گیرد بلکه روش کشورهای حوزه خلیج فارس و به ویژه عربستان را پیشه خود می سازد.
اول قرار بود او به ترکیه سفر کند که ترکها در سفر فیدان به او توصیه کردند در ابتدا به عربستان برود.
تابلوی مربوط به ترکیه هم برای گول زدن امریکا، اروپا ، کردها و دیگر اقلیت ها در ترکیه است و نشن می دهند که به دیگر اقوام و مذاهب احترام می گذارند و دموکراتیک هستند. باید توجه داشت که سود ترکیه در آرامش سوریه است.
احمد الشرع و پیمان مشترک نظامی با عضوی از ناتو و ایجاد پایگاه نظامی ترکیه در آن کشور معادلات را تغییر می دهد. ترکیه به تدریج نیروهای خود را در منطقه گسترده می کند و به یک قدرت نظامی برتر تبدیل می شود. هم در لیبی، در آذربایجان ، در قطر با حضور ۱۵۰۰۰ نیروی نظامی در قبرس و همچنین شمال عراق حضور دارد. جالب این که برخلاف بعضی از کشورهای دیگر گسترش نیروی نظامی علاوه بر اینکه وزن ژئوپلیتیکی این کشور را در سطح منطقه وسیعی افزایش می دهد برای آنها درآمد سازی هم دارد. ترکیه از آذربایجان ،لیبی و قطر به عنوان کشورهای ثروتمند هزینه ها را دریافت می کند و با این نفوذ نفوذ سیاسی، اطلاعاتی و اقتصادی اش را افزایش می دهد.
در اقلیم هم که به زور نیرو وارد کرده هزینه نیروهایش را از انتقال نفت دریافت می کند. ترکیه به راحتی در ۴ دریا یعنی خلیج فارس ،مدیترانه، دریای سیاه و دریای خزر حضور نظامی دارد و به سمتی حرکت می کند که رقبا را پشت سر بگذارد.
بعید است غرب از این گسترش نئو عثمانیزم ناراحت باشد و با آن ها نیز هماهنگ شده است.

غفلت از مناطق محروم
فردی را در نظر بگیرید که در مکانی دورافتاده و با حداقل امکانات، روزگار خود را سپری میکند. او از دسترسی به امکانات اولیه مانند آب بهداشتی، آموزش، جاده، برق و... محروم است یا دسترسی اندکی به این امکانات دارد. با این حال این شخص به دلیل تطابق خود با این شرایط چندان احساس نارضایتی نمیکند. علت رضایتمندی نسبی در این گروه از افراد را میتوان در دو عامل جستوجو کرد: 1-سازش با محیط پیرامونی خود 2- ناآگاهی یا عدم آگاهی کافی نسبت به دنیای بیرون.
آمارتیاسن، برنده جایزه نوبل اقتصاد، در کتاب «کیفیت زندگی» اشاره میکند که این گونه افراد شاید به لحاظ ذهنی خشنود به نظر برسند ولی به صورت عینی از سطح پایینی از رفاه برخوردارند. جان رالز، نویسنده کتاب «نظریهای در باب عدالت» معتقد است اعضای یک جامعه باید از آزادیهای اساسی و برابری فرصت، برخوردار باشند. وقتی ابزارها و امکانات در اختیار افراد خاصی از جامعه قرار بگیرند و سایر افراد جامعه از استفاده از آن امکانات بینصیب بمانند، در این شرایط نظریه برابری فرصت رفاه «جان رالز» نقض میشود. هر میزان شرایط استفاده از فرصتهای ابتدایی رفاهی (مانند آموزش، بهداشت، جاده، برق و...) برای همگان به صورت برابر وجود داشته باشد، آنگاه میتوان انتظار داشت که سطح زندگی و میزان رفاه همه افراد جامعه ارتقا یابد.
در اعصار گذشته، حاکمان و پادشاهان اغلب اسباب و تجهیزاتی که مقدمه کسب رفاه بیشتر را سبب میشده، به انحصار خود و نزدیکان و وابستگان خود در میآوردند. به عنوان نمونه آموزش و بهداشت همگانی فاقد اهمیت و اولویت برای حاکمان محسوب میشد. عجم اوغلو، برنده جایزه نوبل اقتصاد، در کتاب «نابرابری ملتها» اشاره میکند که در نظام فئودالی بریتانیا رعیت فاقد هر گونه آزادی و اختیار عمل بود و اربابان هیچگاه خواهان ایجاد بستری مناسب برای دستیابی رعیت به فرصت رفاه بیشتر نبودند. صاحبان قدرت عامدانه و آگاهانه از برقراری فرصت رفاه امتناع میورزیدند، زیرا استمرار و بقای نظام فئودالی را در حفظ رعیت ضعیف و ناتوان جستوجو میکردند. تجمیع و تمرکز قدرت و ثروت رکن اصلی پیدایش شکاف درآمدی و طبقاتی در بریتانیا بود. با ظهور انقلاب صنعتی در سال 1688 و جایگزینی نظام کارخانهای به جای نظام کشاورزی در ابتدا، شکاف طبقاتی رو به تزاید گذاشت. در نظام کارخانهای و با رشد روزافزون تکنولوژی، میزان تولید، فروش و سود صاحبان سرمایه به گونهای اعجاببرانگیز افزایش یافت. ابداعات و فناوریهای نوین تنها منافع صاحبان سرمایه را ارتقا میداد و کارگران از دستیابی به رفاه بیشتر بیبهره بودند. توماس پیکتی در کتاب برجسته خود به نام «سرمایه در قرن 21» چنین بازگو میکند که در اواخر قرن 19، یک دهک بالایی جامعه بریتانیا 90 درصد و یک صدک بالایی جامعه 50 درصد ثروت را در اختیار داشتند.
استمرار این شرایط، بروز گسترده اعتصابات کارگری را به همراه داشت. ابتدا پلیس اعتصابات کارگری را سرکوب و معترضان را بازداشت و روانه زندان میکرد. اما با پیگیری اعتصابات در نهایت صاحبان سرمایه پذیرفتند نهتنها دستمزد کارگران را افزایش دهند بلکه فرصتهای برابر و بیشتری نیز برای نیروی کار فراهم آورند تا کارگران نیز بتوانند به مدارج بالاتر شغلی دست یابند. با ایجاد اتحادیههای کارگری، شاغلان توانستند تا حدی شرایط را به نفع خود بهبود دهند. در این زمان امکان دسترسی به بهداشت و درمان و آموزش برای نیروی کار تا حدی امکانپذیر شد. با ارتقای بهداشت همگانی و دسترسی به آب بهداشتی، شیوع بیماریهایی مانند سل و وبا کاهش یافت. همچنین در سال 1910، 10 درصد از افراد بالای 18 سال تحصیلات دبیرستانی داشتند و این آمار در سال 1940به 50 درصد افراد ارتقا یافت. با خلق فرصتهای برابر، کیفیت زندگی و رفاه، رشد چشمگیری یافت. ادامه این رخداد در بریتانیا، فرانسه، آلمان، آمریکا و دیگر کشورهای صنعتی باعث شد از دهه 1980 به عنوان دههای طلایی و باشکوه نام برده شود. در کتاب «تاریخ مختصر برابری» به قلم توماس پیکتی میخوانیم، سهم یک درصد ثروتمندان در دنیای غرب از 55 درصد در سال 1910 به 20 درصد در سال 1980 و سهم یک دهک ثروتمندان در همین زمان از 85 درصد به 50 درصد کاهش یافته است. برانکومیلانوویچ در کتاب پرآوازه خود به نام «سرمایهداری و دیگر هیچ» چنین مینویسد؛ بعد از پایان جنگ جهانی دوم تا 1980 به طور پیوسته شاهد افزایش درآمد و رشد اقتصادی و همچنین کاهش شکاف طبقاتی در دنیا بودهایم. او نقش دولتها را به عنوان رکن اصلی این رخداد قلمداد میکند. میلانوویچ توضیح میدهد که سیاست دولتها به سمت ایجاد فرصت برابر برای همگان تغییر جهت داد. اخذ مالیاتهای بالا از طبقه مرفه جامعه، ارائه خدمات بهداشتی و درمانی فراگیر و از همه مهمتر ایجاد آموزش همگانی با کیفیت مناسب برای همه اقشار، شرایط را به نحوی مهیا کرد تا با توزیع یکسان و منصفانه امکانات برای تمام کشور، فرصت استفاده از امکانات برای همگان مهیا شود تا هر فردی بتواند با تلاش و کوشش خود و بروز توانمندیها و استعدادهایش، خود را از شرایط فلاکتباری که در آن گرفتار شده نجات دهد و حتی با طیکردن پلههای ترقی قادر باشد به سطوح بالای اجتماعی و درآمدی دست یابد.
حال با یک بررسی مختصر در اقتصاد ایران چنین درمییابیم که متأسفانه امکان فرصت دریافت رفاه در ایران اغلب معطوف به اقشار و مناطق خاصی از جامعه بوده و امکانات اولیه حیاتی و اساسی به طور شایسته در تمامی کشور توزیع نشده است. طبق آمار موجود حدود 25 درصد تولید ناخالص داخلی کشور به دو استان تهران و البرز اختصاص دارد، 30 درصد صنایع در این منطقه مستقر شده و نزدیک به 23 درصد تختهای بیمارستانها فقط در شهر تهران احداث شده است. از این رو عدم توزیع شایسته امکانات در سراسر کشور و ایحاد دوگانگی اقتصادی -اجتماعی نهتنها آفت جدی برای توسعه اقتصادی کشور به شمار میآید بلکه میتواند موجبات نارضایتی اجتماعی را نیز به همراه داشته باشد.
سخن آخر اینکه همانطور که اشاره شد، طبق اعتقاد اقتصاددان مطرح، ایجاد فرصت برابر رفاه یکی از شروط اساسی کاهش شکاف طبقاتی و توسعه اقتصادی پایدار است. شاید در ایران دولتمردان طی سالیان گذشته در تلاش بودهاند تا توزیع همسان امکانات را در سطح کشور به اجرا درآورند، ولی آمار و ارقام مؤید تمرکز فرصتها و امکانات در مناطق محدودی از کشور است. عدم رسیدگی و بیتوجهی به مناطق محروم و کمبضاعت میتواند مانعی جدی برای توسعه اقتصادی کشور قلمداد شود. احداث زیرساختها و استقرار امکانات اولیه (مانند نیروگاه، جاده، تأمین بهداشت و آموزش همگانی باکیفیت) در همه نقاط کشور باعث ایجاد فرصتهای رفاه و خلق زندگی باکیفیت در اقصینقاط کشور میشود.
پراکندگی مناسب امکانات و خلق فرصتهای برابر، الگو و مسیری آشناست که تمام کشورهای توسعهیافته آن را پیمودهاند. به گفته بیسمارک، صدراعظم فقید آلمان، وظیفه دولتها این است که جای پای کشورهای موفق را پیدا کنند و بکوشند پای خود را درست جای پای آنها قرار دهند و از آنها تقلید کنند.

خونهایی که نیاز به روایت دارد!
مصطفی غنی زاده
علت اصلی را باید در ضعفمان در فهم جهانبینی و انتقال آن معنای اصلی که توحید است، جست وجو کنیم. جایی که کلانترین معنا در نفس هر خدایی غیر از خدای واحد، به مخاطب منتقل نشده تا بعدها دیگر اجزای جورچین دور آن جمع بشوند. ما نتوانستیم به جامعه توضیح دهیم که مسئله انقلاب اسلامی تحقق توحید در تمامی ابعاد حیات انسانی از جزئیترین بعد در وجود خود انسان تا کلانترین آن را که مبارزه با استکبار و تحقق عدالت کلیه است درست تشریح کنیم. حالا چطور میخواهیم تصویر آن بانوی مومنه در مقابل تانک اسرائیلی در جنوب لبنان را به این حقیقت متصل کنیم؟ چطور میتوانیم اهمیت حضور دهها هزار نفر برای بازگشت به غزه نابود شده را پس از جنگی ویرانگر، روایت کنیم؟ ما ضعیف عمل کردیم و هنوز هم میخواهیم شاخ و برگ را بپرورانیم درحالی که باید به سمت ریشه حرکت کنیم. معنا از آن جا شروع میشود و البته باید تا همین تصاویر مذکور تداوم یابد. این تصویر کلی و کلان است که تفسیر و روایت را میسازد.
خون جای کلمات را نمیگیرد. گرچه حقیقت عالم را متاثر میکند. خون را باید روایت کرد. آن گونه که حضرت زینب سلام ا... علیها در دو خطبه خود روایت فرمود. او تصویر توحید، نبوت و نسبت آل ا... با این دو را نشان داد و بعد به دشمنش حمله کرد و روایتی ساخت که ۱۴ قرن است در قلوب تغییر احوال ایجاد میکند. در آن بیان هم عقل و استدلال در تمامه است و هم احساس و هیجان در اوج است. سطح هنری و ذوقی بیان هم که نزدیک است به بیان امیرالمومنین علیه السلام. صدور انقلاب هم با همین فرمول ممکن است. جایی که توحید در جایگاه اصلی قرار میگیرد و مبارزه و فداکاری ها برای توحید تمام زندگی یک گروه ولو کوچک از افراد میشود. آن زمان است که پیروزی بر اکثریت را خدا به ارمغان خواهد آورد.
ما برای روایتگری موثر، نیازمند اعتماد و سرمایه اجتماعی هستیم. و برای ایجاد سرمایه اجتماعی نیازمند عناصر مختلفی از جمله روایت موثر هستیم. این چرخه باید دوباره به شکل موثر بچرخد تا این عقبماندگی رفع و رجوع شود.

شهر سیاست!
۱- نقل از یکی از مراجع بزرگوار تقلید است که در اوج فتنه، كسانی كه مقهور جنگشناختی دشمن شدند و میخواستند انقلاب را از مسیر درست آن خارج كنند، قریب به این مضمون فرمودند: امام خمینی (ره) مدینه السیاسه و خامنهای بابهااین گزاره روایت پیامبر اكرم (ص) از رابطه خود با علی (ع) را تداعی میكند كه فرمود : انا مدینه العلم و علی بابها!
شهر سیاست كجاست؟ امام (ره) چرا در آن مأوا گزید؟ امام (ره) در اوج مبارزه با طاغوت هنگامی كه به او گفتند؛ سیاست یعنی ظلم، دروغ، تجاوز، تبهكاری و ... این را برای اهلش واگذار ،
فرمود : این را برای شما میگذارم ، سیاست در اسلام یعنی دفاع از مظلوم، برقراری عدالت، سیاست یعنی حفظ دین، دفاع ازحقوق ملت، حفظ نسل، دفاع از ارزشها و ... سیاست یعنی مبارزه با فقر، فساد و تبعیض!
اینگونه بود كه امام وارد شهر سیاست شد. امروز برای ورود به این شهر به جز بابی كه خود گشود و راه آن را هموار كرد ، ممكن نیست.
اكنون پس از گذشت ۳۵ سال از آن رحلت تاریخی بر دوست و دشمن ثابت شده است امام خامنهای همان راهی را دقیق رفت كه امام خمینی (ره) میرفت. در تمام انقلابات جهان حتی انقلابات الهی پس از مرگ مؤسس انقلاب به بیراهه رفت و به دست نااهلان افتاد. اما در انقلاب اسلامی این اتفاق نیفتاد. علت آن هوشمندی مردم و درستی انتخاب رهبر پس از امام (ره) بود.
امام خامنهای اجازه نداد، تجدیدنظرطلبی پس از امام رسمیت پیدا كند. اجازه نداد گَرد خوانشهای «سكولار» ، «سوسیال» و «لیبرال» كه متضمن سازش با استكبار جهانی است، بر اندیشههای امام (ره) در تئوری و عمل بنشیند. امروز امام و امت پس از ۴۶ سال همچنان در كنار هم رخ به رخ دشمنان اسلام و ایران ، ایستادهاند.
۲- امام خمینی (ره) یك وقتی كه در برابر شرارت طاغوت در آغاز مبارزه قرار گرفت، فرمود : من قلب خود را آماده كردهام كه بر سر نیزههای شما بزنم ما را نترسانید.
به او گفتند: با شاه، اسرائیل و آمریكا درگیر نشو!
شاه بزرگترین ارتش منطقه را دارد تو «سرباز» نداری كه برایت بجنگند! فرمود : سربازان من در گهوارهها هستند. به او گفتند به اسرائیل و آمریكا حمله نكن جهان را این جماعت دارند اداره میكنند تمام سیاستمداران و رهبران جهان در زمین بازی كه صهیونیستها و اصحاب امپریالیسم تعیین میكنند بازی میكنند! اصلا تو بازی بلد نیستی!
فرمود : سیاست؛ بازی و بازیچه نیست. اگر هم باشد؛ من خود بازی تعریف میكنم. خودم نقش اول بازی را به عهده میگیرم. حال خواهید دید بازی چیست؟ بازیگری كدام است و كدام بازیگردان در این میدان بازی كه شما تعریف كردهاید غلبه دارد.
از آن حرف و حدیثها در سال ۴۲و سپس در غائله كاپیتولاسیون ۱۵ سال گذشت، سالهای ۵۶ و ۵۷ سربازان امام خمینی (ره) كه در دهه چهل در گهوارهها بودند بزرگ شدند. اجتماعات میلیونی و فریادهای آسمانكوب سالهای پیروزی را مدیریت كردند. انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۵۷ به ثمر نشست.
شهر سیاست امام (ره) شهروندانی چون شهید بهشتی، شهید باهنر، شهید رجایی ، شهدای محراب و ... در حوزه مدیریت شهری داشت. شهر سیاست امام نظامیانی چون ، شهید چمران، شهید باكری، شهید همت، شهید خرازی ، شهید قاسم سلیمانی و ... را تربیت كرد.
شهر سیاست امام (ره) بی در و پیكر نبود، در و دروازه داشت، دروازهبان داشت، امام خامنهای در و دروازهبان این شهر پس از او بود كه نظام هر روز آبادتر ، پرقدرتتر و باصفاتر از گذشته در جهان سیاست رخ نشان میدهد.
۳- جمهوری اسلامی ایران اكنون بر قله اقتدار ملی دارای دولتی است با ثبات و حاكمیتی متحد و یكپارچه و صمیمی و ملتی سرافراز و رهبری كه در اوج عقلانت و هوشمندی تحولات منطقهای و جهان را رصد میكند. جهانیان امام (ره)
را مؤسس این بساط نورانی در غرب آسیا میدانند. آنها به خوبی میدانند كه قدرت ملت ایران از مرزهای جغرافیایی آن فراتر رفته و سایههای تفكر و اندیشه ناب الهی را در ۵ قاره جهان پهن كرده است.
راهبرد ذلتپذیری در برابر آمریكا در منطقه رخت بربسته و جبهه مقاومت پنجه در پنجه استبداد جهانی انداخته و پیروز میدان است.
جبهه مقاومت با عملیات حیرتانگیز طوفانالاقصی چنان س ی به امپریالیسم و صهیونیسم بینالملل زده كه صدای آن در غرب آسیا و پنج قاره جهان پیچیده و طعم تلخ شكست را به آنان چشانده است.
ایران و جبهه مقاومت از هر زمان قویتر و دشمن از هر زمان ضعیفتر شده است. زیست مؤمنانه و متفكرانه نخبگان جهان اسلام در «شهر سیاست» امامین انقلاب اسلامی بخش عظیمی از انسانها را در ۵ قاره جهان به شكلگیری سازه الهی امت و امام امیدوار كرده است.
ستمكاران تاریخ معاصر نمیتوانند در برابر این سازه پولادین، ساز ستم و اشغالگری خود را كوك كنند. آنها در برابر آتشفشانی از خشم و نفرت جهانیان قرار دارند.

میلاد جلیلزاده
بالاخره پس از کش و قوسهای فراوان و کنار رفتن اجباری چند نام مهم سینمای ایران از پروژه حضرت موسی، از جمله مرحوم فرجالله سلحشور و جمال شورجه و سیداحمد میرعلایی، سرانجام این مجموعه با نام ابراهیم حاتمیکیا به عنوان کارگردان و به تهیهکنندگی محمود رضوی جلوی دوربین رفت و حالا نخستین خروجی آن در جشنواره فیلم فجر نمایش داده میشود.
ارسال نظرات