- حنظله گوشی «نفتالی بِنِت» را هک کرد
- عکس / تصاویر دیده نشده از شهید رائد سعد
- بانک اهداف در جنگ شناختی
- کشتار دانشجویان در ۱۶ آذر و یک سند تاریخی از شکنجه مخالفان با «خرس» در دوره پهلوی!
- آیا نبرد حضرموت نقشه یمن را تغییر خواهد داد؟
- یادداشت ها / آیا پایان ماه عسل صهیونیستها در سوریه نزدیک است؟!
- قیام جوانان سوری | پیام عملیات «بیت جن» برای جولانی و صهیونیستها
- بسیج تمدنساز، نفس آخر استکبار
- دومین شب مراسم عزاداری شهادت حضرت فاطمه(س) با حضور رهبر انقلاب
- انصارالله: جنگافروزی عربستان علیه یمن عواقب سنگینی دارد
- منظور: برنامه هفتم با کار کارشناسی کمسابقه تدوین شد/ بخش بزرگ برنامه قابل اجراست
- ۶۵۶ میلیون دلار صادرات با «مجوزهای رد شده» /بازهم پای کارتهای اجارهای در میان است؟
- نصراللهی، استاد ارتباطات: مستند عبری تسنیم آغاز عصر جدیدی از حرکت رسانهای ایران است
- ایران لولای ژئوپلیتیک جهان
- یادداشت / کد حیفا
پنجشنبه ؛ 04 دی 1404 یادداشت روزنامههای دوم بهمن ماه ۱۴۰۳
شکست آمریکا در توافق با حماس!؟

پرسهزنی پهپادهای مهاجر بر سر تروریستهای فرضی

ترامپ؛ آشوبسازی با شعار «نخست، آمریکا»
دکتر مراد عنادی
دونالد ترامپ در حالی برای بار دوم وارد کاخ سفید میشود که هنوز بهدنبال اجراییکردن شعار «نخست، آمریکا» است. برخلاف اوباما که شعار تغییر را دنبال میکرد که بخش عمده آن معطوف به سیاستهای آمریکا در داخل میشد، ترامپ با طرح شعار «نخست، آمریکا» تلاش کرد در بعد سیاست خارجی از بار تعهدات آمریکا بکاهد.
ترامپ در فاصله ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۰ با چین، اتحادیه اروپا و حتی ژاپن و کره جنوبی چالش داشت. جنگ تعرفهها با چین و تحت فشار قراردادن شرکای اروپایی برای بالابردن سهم خود در تامین بودجه ناتو، نمونههایی از تلاش ترامپ برای توجهدادن دیگران به این مهم بود که واشنگتن نمیخواهد یا نمیتواند هزینه امنیت اروپا، ژاپن و کره جنوبی را بر دوش بکشد. ترامپ با مروری بر کارنامه خود در دوره نخست ریاستجمهوریاش و پس از وقفهای چهار ساله اکنون در صدد است اهداف پیدا و پنهان سیاست «نخست، آمریکا» را عملیاتی سازد. علائم چنین رویکردی در موضعگیریهای زودهنگام ترامپ قابل رصد است. پیشنهاد خریداری گرینلند با برآشفتهساختن دانمارکیها، خلیج آمریکا خواندن خلیج مکزیک و اشاره به این که کانادا، ایالت پنجاهویکم آمریکاست نشان میدهد ترامپ در دور دوم ورود به کاخ سفید حتی از بیان توسعهطلبی نسبت به همسایگان خود ابایی ندارد. زمانی بیسمارک صدراعظم آلمان بهطعنه گفته بود: «آمریکاییها مردم بسیار خوششانسی هستند. آنها از شمال و جنوب با همسایگان ضعیف و از شرق و غرب با ماهیها همسایه هستند. بهنظر میرسد برخلاف آنچه که بیسمارک گفته بود ترامپ بهدنبال آشوبسازی با تحریک همسایگان و حتی دستاندازی به شمال و جنوب آمریکاست. از طرفی، ترامپ علاوه بر آشفتهسازی روابط با همسایگان سیاست چانهزنی و چالش با شرکای نزدیک را نیز دنبال خواهد کرد.
آنگلا مرکل، صدراعظم سابق آلمان در کتاب خاطرات خود به دیدارش با ترامپ در سال ۲۰۱۸ اشاره کرد و آورده است: «ترامپ گفت اتحادیه اروپا از چین بدتر است، فقط از چین کوچکتر است. او گفت اتحادیه اروپا تشکیل شده تا از آمریکا بهره برداری کند.»
با چنین نگاهی و با توجه به مواضع اخیر ترامپ درخصوص ضرورت افزایش حق عضویت دول اروپایی عضو ناتو وحتی عدم دعوت از استارمر نخست وزیرانگلیس، اولاف شولتزصدراعظم آلمان وامانوئل مکرون رئیسجمهور فرانسه برای شرکت در مراسم تحلیف، بهنظر میرسدروابط دوسوی آتلانتیک دردوره دوم ریاستجمهوری وی پرتلاطمتر ازدوره نخست ریاستجمهوری اش خواهد بود. چنانچه رفتارشناسی ترامپ را که اعتقادی به برد-برد ندارد و معتقد است فقط یک نفر میتواند ببرد و دیگری حتما باید ببازد، معیار و نمود عینی سیاست عملی وی قرار دهیم، تردیدی نیست سیاستهای خصمانه و سختگیرانه ترامپ علیه چین، روسیه و ایران نیز تشدید خواهد شد، ضمن اینکه روابط آمریکا با ژاپن و کرهجنوبی و حتی کشورهای دنبالهروی واشنگتن در خاورمیانه نیز پرچالش بوده، در مسیر آرامش پیش نخواهد رفت. در مجموع میتوان چنین برداشت کرد که چهلوهفتمین رئیسجمهور آمریکا که بهنوعی باعنوان میراثدار ریگانیسم و با تفکری نئومحافظهکار بار دیگر مهمان کاخ سفید شده است، برخلاف آنچه که شعار میدهد، نهتنها پیامآور صلح برای جامعه جهانی نیست که با شعار «نخست، آمریکا» و نگاه تاجرمابانه بیشتر به آشوبسازی در روابط بینالملل دامن خواهد زد.

روابط عمومی اجماع گرا (COPR) نیاز امروز جامعه ما
هوشمند سفیدی
«مدل روابط عمومی اجماع گرا» ( consensus-oriented public relations ) که توسط «رولاند بورکات» در سال ۲۰۰۴ توسعه یافته، الگویی از روابط عمومی است که به ایجاد فهم مشترک بین سازمان و گروههای اجتماعی مرتبط با آن کمک می کند ؛ یک رویکرد ارتباطی راهبردی برای ایجاد توافق و همکاری بین ذی نفعان مختلف و ظرفیتی برای حل و فصل اختلافات بر پایه تمرکز بر اشتراکات و زمینه های مشترک . بنابراین ، هدف اصلی در مدل روابط عمومی اجماع گرا ، «ایجاد درک و فهم مشترک» ،«توسعه زمینه های همکاری بین ذی نفعان برای حل و فصل اختلافات» و «ایجاد همپوشانی بین گروههای اجتماعی مرتبط» است. این ها ، سه هدف اصلی روابط عمومی مدل اجماعگرا هستند.
در واقع ، هدف مهم «مدل روابط عمومی اجماع گرا» ، ایجاد صلح مدنی و بستر همزیستی بین دیدگاه های مختلف و کسب توافق عمومی است. در یک کلام ، رسالت اصلی روابط عمومی اجماع گرا ، اجماع سازی ( consensus building) یا ایجاد وفاق است.
بر این اساس ، چهار اصل کلیدی «مدل روابط عمومی اجماع گرا» را می توان این گونه ترسیم کرد:
1ـ شمول ( Iiclusivity ) یعنی باید همه ذینفعان را در برگیرد و به آنان توجه شود.
2ـ شفافیت (transparency ) یعنی باید به دنبال جلب اعتماد ذی نفعان بود ؛ این موضوع، به تقویت حس انصاف و پاسخگویی کمک میکند و برای اجماع سازی ، یک پایه مهم به شمار میرود.
3ـ میانجی گری ( mediation ) یعنی گوش دادن فعال به دیدگاههای ذی نفعان ، شناسایی علایق مشترک و تسهیل و ایجاد ارتباط سازنده بین یک سازمان با ذی نفعان درونی و بیرونی.
4ـ پایداری (sustainability) یعنی باید بین سازمان و ذی نفعان، یک توافق پایدار ایجاد شود. این اصل ، معطوف به شکلگیری ارتباطات پایدار است و زمانی تحقق می یابد که از روابط سازنده میان ذینفعان صیانت و برای ارتقای آن تلاش شود . لازمه این کار، مطالعه مستمر کمیت و کیفیت ارتباط با ذی نفعان است. مثلاً در هنگام درخواست همکاری از مردم، ارتباط قوی و پایدار ، ارزش بالایی دارد.
مدل روابط عمومی اجماع گرا، به ویژه در موقعیت هایی که احتمال تعارض بالاست، کاربرد دارد.
در اینجا، منظور از تعارض (conflict) ناسازگاری /عدم توافق یا سوء تفاهم و اختلاف است. ناگفته پیداست که منشاء بسیاری از تعارضات، فقدان یا ضعف ارتباطات است. سبک مناسب برای رفع تعارض، سبک همکاری است و از لوازم مدیریت تعارض ، می توان به ارتباط شفاف، گوش دادن فعال و مؤثر و حل مسئله با مشارکت طرف یا طرفین تعارض است.
این مدل، ضمن درک پیچیدگی های جوامع جدید، برای استفاده از ارتباط مؤثر به عنوان راهبرد اصلی روابط عمومی در راستای ایجاد اعتماد متقابل، اجماع ، و جلب اعتماد ذی نفعان، بر حمایت از سیاست ها، اصلاحات و برنامهها تأکید دارد.
برای مثال، در یک شرکت تولیدی، سازماندهی جلسات عمومی برای ایجاد محمل مناسب به منظور طرح دیدگاه ها و نگرشها، ارتباط با مخاطبان و ذی نفعان کلیدی، ایجاد کارگروههای مشترک و اجرای کمپین ، توجه و توصیه دربارۀ نگرانی ها و کسب بازخورد از ذی نفعان برای اتخاذ تصمیمات نهایی و ایجاد اجماع و کاهش مخالفت عمومی میتواند روندی از مدل اجماعی را به تصویر بکشد.
با توجه به مطالب یاد شده ، همانطور که واقف هستیم ، جامعه امروز ایران با توجه به سطح تعارضات و دامنه و تنوع آنها، برای غلبه بر چالشها ، نیازبه اجماع سازی پیرامون مسائل و اهداف کلان دارد؛ یعنی باید یک توافق گسترده درباره موضوعات مورد نیاز و اولویت دار ایجاد شود. بی تردید، رسیدن به اجماع و طی فرایند آن ، نیازمند ابزارهای مختلف ارتباطی با ملاحظات علمی ـ کاربردی است که توسط نهادی به نام «روابط عمومی» صورت می گیرد و پیش نیاز آن ،محیط دموکراتیک برای طرح موضوعات و نقد دولت و گفت و شنود آزاد درباره آنهاست.
حال که در کشور ما «وفاق» به عنوان یک اکسیر و راهکار برای ایجاد هم ذهنی، هم فهمی، هم کنشی، همدلی و همکاری مطرح شده است، جامعه ایران بیش از پیش نیازمند استقرار روابط عمومی علمی و تخصصی با رویکرد اجماع سازی ، و به ویژه نیازمند اجماع عمومی برای اجرای طرح های بزرگ گره گشا از جمله جراحی ها و اصلاحات اقتصادی است.

طنز تلخی به نام «لایحه فرونشست»
بیش از80 هزار کیلومترمربع، 60 منطقه و 600 شهر کشور در معرض فاجعه فرونشستها قرار دارند. ایران دومین کشور دنیا از نظر نرخ و سومین از نظر مساحت این بحران در جهان است. فرونشست به حرکت عمود رو به پایین سطح زمین گفته میشود. حدود سه درصد فرونشستهای زمین در دنیا دارای نرخ بیشتر از 20 سانتیمتر در سال و این عدد برای کشورمان حدود ۱۶ درصد و بیش از پنج برابر متوسط جهانی است. فرونشستهای ۱۱ تا ۲۰ سانتیمتر در سال حدود ۳۵ درصد مناطق کشور را دربر میگیرد. اصلیترین عوامل اثرگذار در این بحران عبارتاند از برداشت مسرفانه آبهای زیرزمینی (با تراز منفی حدود 200 میلیارد مترمکعب)، تغییر کاربری اراضی و ساختوسازهای بیرویه، استخراج منابع نفتی و معادن و... که موجب ایجاد فضاهای خالی در لایههای زیرین و کاهش فشار میشود.
خسارات فرونشست در شهرها عمدتا به تخریب زیرساختهایی از قبیل پل و خیابانها، خطوط انتقال آب و سوخت و ساختمانها منجر میشود. اما بخش کشاورزی با پیامدهای جبرانناپذیری از قبیل کاهش نفوذپذیری خاک زراعی، تغییر در وضعیت توپوگرافی و مختصات هیدرولوژی، اختلال در خاکورزی و افزایش سرعت بیابانزایی و... روبهرو و بیشترین بازنده در این فاجعه خواهد بود. جای شگفتی است که فرایند گسترش بحران فرونشستها از دهههای قبل در کانون توجه و پایش مدیریتهای اثرگذار و مشاوران متخصص آنان قرار نگرفته است. اما شگفتی بیشتر از آن رو است که زنگ هشدار اکنون هم در پیچ تصویب لایحه فرونشستها در مجلس از فوریت افتاده است. گرچه انتظار میرود که مهار فاجعه حداقل در هماهنگی مدیریتهای کشاورزی، محیط زیست و منابع آب صورت میگرفت، اما پیشنویس اولیه لایحه توسط شورای شهر تهران تدوین شده است (تهران با فرونشست سالانه 19 سانتیمتر رکورددار جهانی است). سرانجام این لایحه توسط شورای عالی استانها بازنگری شده و شمول کشوری یافته و نهایتا برای بررسی به مجلس ارائه شده است.
لایحهای که قرار است وظایف دستگاههای اجرائی ذیربط را ظرف پنج سال آینده مورد تصویب قرار دهد. چنین روند کندی و در شرایط شتاب روزافزون فرونشستها که حتی بخشهای عمدهای از شمال کشور را هم در کام خود فرو برده است، به تنهایی از عدم درک خطر متناسب با خسارات جبرانناپذیر پیشرو حکایت میکند. هنوز مدیریت کشاورزی کشور را میبینیم که سر به برگزاری مراسم سالانه از قبیل بزرگداشت تولیدکنندگان و هفتههای پژوهش و ترویج و... گرم کرده یا در سفرهای دیپلماتیک آن سوی مرزها برای سرمایهگذاری در جنوب کشور فراخوان میدهد؛ جنوبی که اگر به همین منوال بگذرد، دیری نخواهد پایید که در انزوای چالههایش از رمق بیفتد. متأسفانه تفاوت سرعت بروز مرگ خاموش اراضی با فوریتی که در آتشسوزیها به چشم میخورد، موجب نادیدهگرفتن این فاجعه برای مدیریتهایی میشود که به دلیل جابهجایی مستمر میزهایشان به آینده دورتر عنایت ندارند، وگرنه باید از گذشته آژیر هشدار خطر را به صدا درآورده و تمامی نهادهای مدنی را به مشارکت فرا میخواندند. ای کاش هماکنون هم به انتظار مباحثات کند نمایندگانی که بعضا دغدغهای دورتر از پایان دوره نمایندگی خود ندارند، ننشینند، همانطور که برای مهار آتشسوزی منتظر مصوبهای از بهارستان نخواهند بود.

آتشبیار معرکه نباشیم!
جعفر یوسفی

احتمال تکرار تجربه موسسات غیر مجاز در بازار طلا
یک. چندی است که فضای بیلبوردها و سکوهای تبلیغات شهری در تهران و شهرهای بزرگ، پر از سایتها و نرمافزارهای کاربردی فروش طلاست. تبلیغات خریدوفروش طلای آبشده یا با کارمزد بسیار زیاد شده و طبیعی است که بخش زیادی از مردم در معرض این تبلیغات هستند، چه اینکه به دلیل تورم، به دنبال راهی برای حفظ ارزش پولاند و هم اکثرا شناخت دقیقی از سرمایهگذاری ندارند. مجموعههای خریدوفروش طلا هم اغلب در معرفی خود اعلام میکنند که حتی برای یک مشتری با نقدینگی صد هزار تومان، برنامه دارند و درواقع با این روش، کمترین سرمایهها از ضعیفترین اقشار را هم جذب میکنند.
دو. این یک هشدار جدی است. همان تجربه تلخی که در مؤسسات غیرمجاز رخ داد، ممکن است در سایتها و ابزارهای خریدوفروش طلا رخ دهد. برخی آمارهای غیررسمی حاکی از آن است که موجودی طلای برخی از این سایتها و اپلیکیشن ها، تکافوی ده درصد تعهدی که دادهاند را هم نمیکند. اغلب این سایتها مجوز ندارند و هرچند برخی از آنها از فعالان اقتصادی سالم کشورند، اما خلا قانونی موجود سوءاستفادهچیها و سوداگران را به طمع انداخته است، همانطور که در مؤسسات غیرمجاز نمونه آن را دیدیم و سرمایه بخش قابلتوجهی از جامعه نابود شد. آیا این بار هم قرار است پس از بروز بحران، سازوکارهای قانونی جدی و مؤثر ایجاد گردد و نظارتها تشدید شود؟
سه. وقتی امکان قانونی صریح و شفاف در خصوص اوراق بهادارسازی و رسمی طلا از طریق بورس کالا وجود دارد، چرا باید از مسیرهای فرعی و بدون نظارت، چنین بازار حساس و پرارزشی پیگیری شود؟ بانک مرکزی یا باید به سازوکار شفاف بورس کالا گردن نهد که تاکنون چنین نبوده و اتفاقا ممانعتهایی هم بهعملآمده است یا اگر بانک مرکزی چنین روشی را قبول ندارد، خود یک سازوکار رسمی ارائه کند، نه آنکه همچون مؤسسات مالی غیرمجاز بخواهد پس از آب شدن سرمایههای کوچک و بزرگ مردم به فکر علاج باشد.
چهار. نکته دیگر ورود حجم قابلتوجهی از طلا به کشور است، بهطوریکه در سال جاری، بالاترین میزان واردات کشور به طلا اختصاصیافته است. سؤال این است که بانک مرکزی بااینهمه طلا میخواهد چه کند؟ اگر این روشی برای مدیریت بازار ارز و طلاست که ناکارایی آن پیشازاین تجربهشده است. از سوی دیگر، مدیریت بازار ارز و طلا از طریق ارز پاشی و حراج طلا، پاک کردن صورتمسئله است. تلاطم و تشدید تقاضا در بازار طلا و ارز، معلول علت اقتصادی بالاتری است که همه میدانند. نمیشود بهجای درمان علت، معلول را با کارهای موقتی درمان کرد.
پنج. این حجم از واردات طلا اثر منفی بلندمدتی بر اقتصاد میگذارد و موجب غیرمولد شدن است. در شرایطی که هم عقل ایجاب میکند و هم سخن تمام مسئولان عالی کشور بر تولید تأکید دارد، آیا کار درستی است که سرمایههایی که باید جذب تولید شوند، جذب خرید و نگهداشت طلا شوند. با فرض تشدید تحریمها در دوران ریاست جمهوری جدید آمریکا، این حجم از طلا به چه کار می آید؟ آیا طلا کالای اساسی موردنیاز مردم است؟
شش. نکته دیگر پرداخت به موضوع از منظر سرمایهگذاری است. گفته شد در حال حاضر طلا واردات اول کشور است. یعنی وضع ما آنقدر خوب است و همهچیز داریم که طلا وارد کنیم و آنقدر مازاد سرمایهداریم که در طلا سرمایهگذاری کنیم؟! آنهم درحالیکه سرمایهگذاری در کشور منفی است.
هفت. از نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی، دستگاههای نظارتی و روسای قوا جدا انتظار است که به تمام ابعاد مسئله یعنی واردات سنگین طلا، حراجهای مداوم آن و خریدوفروش در سایتها و اپلیکیشن ها ورود کند. خطر در بیخ گوش ماست.

ارسال نظرات