03 آبان 1402 - 09:32

پایگاه رهنما:

عناوین اخبار روزنامه کيهان در روز چهارشنبه ۳ آبان

روح خدا در غزه 

سید محمدعماد اعرابی

بهار 1323 (1944 میلادی) هنوز جنگ جهانی دوم در جریان بود و تقریبا 3 سال از اشغال ایران توسط قوای متفقین می‌گذشت. عوارض قحطی ناشی از جنگ و اشغالِ کشور همچنان در جامعه ایران قابل مشاهده بود تا جایی که ژنرال «پاتریک هرلی»، مشاور «فرانکلین روزولت»، رئیس‌جمهور وقت آمریکا که همان روزها به تازگی از ایران به آمریکا بازگشته بود در گزارش خود نوشت: «اجساد [قربانیان] را در معابر دیده و صدای زنان و کودکانی که بر سر آنها شیون و زاری می‌کردند، شنیده است.» «آن کی. اس. لمبتون» یکی از کارکنان سفارت انگلستان همان سال (1944 میلادی) مشاهداتش هنگام سفر از تهران به بوشهر را این‌طور می‌نویسد: «فقر مردم در طول جاده و به‌طور کلی، مرا تکان داد... بیشتر پیران نحیف بودند و شکم‌های اطفال ورم کرده بود... بیماری‌های چشمی رایج بودند. همه جا پر از گدا بود. مردم ژنده‌پوش بودند؛ بسیاری از آنها تقریباً برهنه بودند.» بیماری‌هایی چون مالاریا و تیفوس در اثر شرایط ناشی از جنگ در ایران همه‌گیر شده بود. 3 دسامبر 1943
(11 آذر 1322) اداره خدمات راهبردی آمریکا درباره شرایط مشهد گزارش کرد: «تیفوس شایع شده است... دکترها پیش‌بینی می‌کنند از آنجا که بخش بزرگی از مردم نمی‌توانند لباس و غذای کافی تهیه کنند یا اینکه سوخت مورد نیاز خود را بخرند، زمستان امسال در این منطقه عده بسیاری بمیرند.» این اداره 8 فوریه 1944 (18 بهمن 1322) گزارش دیگری از شرایط تبریز تهیه کرد و نوشت: «تیفوس در تبریز رو به افزایش است... امکانات بیمارستانی وجود ندارد.» از تهران تا بوشهر و از تبریز تا مشهد رنج و درد مردم در شهرها گزارش می‌شد و ناگفته پیدا بود مناطق محروم روستایی شرایطی به مراتب بدتر دارند. طبق برآوردهای آماری در سال‌های اشغال ایران توسط متفقین طی جنگ دوم جهانی چیزی حدود 3 تا 4 میلیون ایرانی در اثر قحطی و عوارض آن کشته شدند که مسئولیت آن مستقیما متوجه قوای اشغالگر بود. آقا روح‌الله آن زمان چهل و دو ساله بود که 15 اردیبهشت 1323
(5 می‌1944) در اولین پیامش به ملت ایران، مردم را به قیام برای خدا دعوت کرد: «قيام براى خداست كه خاتم‌النبيين(ص) را يك‌تنه بر تمام عادات و عقايد جاهليت غلبه داد و بت‌ها را از خانه خدا برانداخت و به جاى آن توحيد و تقوا را گذاشت و نيز آن ذات مقدس را به مقام قابَ قوسيْن أو أدنى رساند. خودخواهى و ترك قيام براى خدا ما را به اين روزگار سياه رسانده و همه جهانيان را بر ما چيره كرده و كشورهاى اسلامى را زير نفوذ ديگران درآورده.» آقا روح‌الله در شب افسردگی و یأس، چراغ امید را روشن کرد و راهنما شد. در حالی که آن روزها تقریبا هیچ‌کس پایانی برای وضعیت فلاکت‌بار ایران قائل نبود، او امیدوارانه مردم را به مسیر انبیاء فرامی‌خواند و نوید فردایی روشن می‌داد.
15 اردیبهشت 1340 اولین کسی که به «علی امینی» خبر داد «محمدرضا پهلوی» می‌خواهد پس از استعفای «جعفر شریف‌امامی»، او را به نخست‌وزیری انتخاب کند؛ «مئیر عزری» نماینده رژیم صهیونیستی در ایران بود. رویدادی که نشان می‌داد عوامل اسرائیل طی دوران پهلوی در مراکز قدرت، نفوذ و حضوری جدی دارند. چهاردهم آذر همان سال «داود بن‌گوریون» به عنوان نخستین رئیس ‌رژیم صهیونیستی به ایران سفر کرد و مورد استقبال «علی امینی» قرار گرفت. پس از او و در سال‌های بعد، «لوی اشکول»، «گلدا مایر»، «اسحاق رابین» و «مناخیم بگین»، دیگر روئسای رژیم صهیونیستی نیز به ایران سفر کردند. روابط ایران و رژیم صهیونیستی در دوران «محمدرضا پهلوی» اگرچه غیرعلنی اما کاملا درهم‌تنیده و گسترده بود. از سال 1336 ایران با اسرائیل قرارداد فروش نفت به ازای هر بشکه 30.1 دلار امضا کرد که قیمتی بسیار پایین‌تر از بازارهای جهانی وقت بود. طی دو دهه بعد، ایران بزرگ‌ترین تأمین‌کننده نفت اسرائیل شد تا جایی که در سال 1354 (1975میلادی) و به دنبال پیمان متارکه مصر و اسرائیل در صحرای سینا، ایران تضمین داد که نیازهای نفتی اسرائیل را تأمین کند. آن‌طور که سال 2019 در اسناد از طبقه‌بندی خارج شده وزارت خارجه رژیم صهیونیستی فاش شد، رژیم پهلوی در برخی سال‌ها «تنها تامین‌کننده نفت رژیم صهیونیستی در جهان» بوده است. روابط رژیم پهلوی و اسرائیل فراتر از مناسبات دوجانبه، مانند تقدیم کشور ایران به اسرائیل بود! دی‌ماه 1342 رژیم پهلوی
طی قراردادی 6 ساله اکثر زمین‌های مرغوب کشاورزی ایران در دشت قزوین را در اختیار اسرائیل گذاشت. علاوه‌بر محصولات کشاورزی، انبوهی از کالاهای دیگر ساخت رژیم صهیونیستی نیز با تعرفه‌های گمرکی ناچیز و یا بدون هیچ تعرفه گمرکی وارد ایران می‌شد. تجارت‌ ایران‌ و اسرائیل‌ در مدت‌ 12 سال‌ از سال‌ 1340 تا 1352، 8/7 میلیارد ریال‌ کسری‌ موازنه‌ داشت. تنها از سال 1349 تا 1353 صادرات اسرائیل به ایران تقریبا
سه برابر شد و از 22 میلیون دلار به 63 میلیون دلار رسید. این مناسبات یکطرفه، در حوزه نظامی و امنیتی با شدت بیشتری وجود داشت و غالب مقامات نظامی و امنیتی رژیم پهلوی زیر سیطره اسرائیل بودند. «بنیامین بیت ‌هلّحمی» در کتاب «ارتباط اسرائیل»، وابسته نظامی رژیم صهیونیستی در ایران و فضای حاکم بر دفتر کار او را این‌گونه توصیف می‌کند: «او به مقامات عالی‌رتبه ایرانی دسترسی داشت. میهمانان اسرائیلی او مسلماً حیرت می‌کردند از اینکه می‌دیدند، ژنرال‌های ارتش ایران، صبورانه در راهروی دفتر کار وی انتظار می‌کشند، تا طی دیدار کوتاهی با او، از وی بخواهند نزد رئیس‌ستاد [ارتش شاهنشاهی] و یا حتی «شاه» وساطت و یا شفاعت آنها را بکند.» وقتی 14 فروردین 1357 «یعقوب نیمرودی» (مأمور امنیتی کارکشته اسرائیلی که آن زمان بازنشسته شده بود) قصد خارج کردن مخفیانه آثار باستانی ایران به مقصد اسرائیل را داشت؛ نماینده موساد با لحنی آمرانه به ریاست اداره کل هشتم ساواک گفت: «شخصی‌ به‌ نام‌ یعقوب‌ نیمرودی... امروز می‌خواهد پیش‌ ما (به‌ اسرائیل) بیاید و با خودش‌ چیزهایی‌ دارد که‌ ما نمی‌خواهیم‌ با آنها به‌ این‌ طرف‌ و آن‌ طرف‌ بگردد. کاری‌ کنید که‌ او راحت‌ از تهران‌ خارج‌ شود.»
28 آذر 1343 «عباس آرام»، وزیر خارجه رژیم پهلوی به «آبا ابن» وزیر خارجه رژیم صهیونیستی گفت: «هیچ کشور دیگری وجود ندارد که روابط ایران با آن این‌قدر نزدیک باشد.» او راست می‌گفت؛ شاید حتی رابطه آمریکا با رژیم پهلوی نیز در برخی موارد به پای رابطه اسرائیل نمی‌رسید. روزنامه ‌هاآرتص همان سال‌ها در این زمینه طی گزارشی نوشت: «یک‌ بازدید چند روزه‌ از ایران‌ کافی‌ است‌ تا انسان‌ به‌ موقعیت‌ عجیب‌ اسرائیل‌ در آن‌ کشور پی‌ ببرد.»
آن روزها چه کسی فکر می‌کرد ایرانی که تا این اندازه در خدمت اسرائیل است یک روز به تنها کابوس این رژیم تبدیل شود! روزگار
اما چرخید و چرخید و چرخید تا «بنیامین نتانیاهو»، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی خطاب به «مارک لوین» مجری شبکه فاکس‌نیوز آمریکا بگوید: «می‌خواهی هر سه کابوس من را بدانی!؟ ایران، ایران، ایران.» مسلما هیچ‌کس تصور چنین گردش روزگاری را نداشت ولی دست‌کم یک نفر بود که چنین آینده‌ای را دور از ذهن نمی‌دانست؛ همان کسی که در اوج اشغال ایران توسط قوای متفقین وعده پیروزی بر آنها را داد.
آقا روح‌الله خمینی 19 مهر 1347 در اوج روابط صمیمانه ایران و اسرائیل و در حالی که برخی حکام عرب ساز سازش با اسرائیل را کوک می‌کردند، امیدوارانه به نماینده جنبش‌الفتح فلسطین گفت: «بر شماست[مبارزان فلسطینی] كه براى خونخواهى و زدودن لكه ننگ[اسرائیل] به خط آتش روى آوريد و به يارى خداوند به پيروزى درخشانى كه در انتظار شما است دست يابيد و به مؤمنان آزاده بشارت دهيد كه خداوند پشتيبان هر اراده مردانه و حق‌طلبانه است‏.» شاید مقامات امنیتی رژیم پهلوی و اسرائیل و حتی اکثر ناظران سیاسی وقت، این اظهارات را «خیالات غیرواقعی
یک پیرمرد در تبعید» ارزیابی می‌کردند اما نشانه‌ای از تردید در سخنان امام خمینی(ره) نبود. او از همان روزهای اول تشکیل رژیم صهیونیستی در 1327 (1948 میلادی)، خواستار محو آن از جغرافیای جهان شده و تا پیروزی انقلاب اسلامی همیشه این خواسته را تکرار کرده بود. 20 آبان 1357 به روزنامه لبنانی النهار گفت: «ما از سال‌هاى بسيار قبل، هميشه راجع به اسرائيل و غاصب بودن آن صحبت كرده‌ايم. هميشه بناى ما اين است كه در كنار برادران فلسطينى خود بايستيم و هر وقت هم قدرت‏ پيدا كنيم، همان طورى كه آنها از حق‌شان دفاع مى‏كنند، ما هم مثل برادر با آنها همدوش و همرزم خواهيم بود. بيت المقدس بايد به مسلمين برگردد [و] اسرائيلى‏ها غاصبند.» این وعده‌ای صادق بود. انقلاب خمینی(ره) همه را با ملت فلسطین همدوش و همرزم و همدرد کرد.
راستی آن زمان چه کسی فکر می‌کرد نوجوانانی که در غزه و کرانه باختری دستان کوچک‌شان را پر از سنگ می‌کردند تا به سمت خودروها و ‌تانک‌های رژیم اشغالگر قدس پرتاب کنند؛ تبدیل به فرماندهانی کارآزموده شوند که با انجام عملیاتی بی‌نظیر، حصار امنیتی یک میلیارد دلاری رژیم صهیونیستی را بشکنند و با وارد کردن تلفاتی بیش از تمامی جنگ‌های اعراب به اشغالگران قدس؛ هیمنه ارتش تا دندان مسلح آنها را درهم بکوبند؟

عناوین اخبار روزنامه جوان در روز چهارشنبه ۳ آبان

افسوس امروز برای غفلت دیروز
حسن رشوند

از روزی که حضرت روح الله (ره) در بهمن ۱۳۵۷ وارد کشور شدند و حتی می‌توان گفت از زمانی که دور از وطن در تبعید برای آینده جهان اسلام راهبرد تعیین و آشکارا نگاه خویش را به نظام سلطه و جرثومه فساد آن یعنی رژیم صهیونیستی بیان می‌کردند، همواره بر این نکته تأکید داشتند که «اسرائیل یک غده سرطانی است و باید از روی زمین محو گردد». آن روز امام عزیز ما در خشت خام چه می‌دیدند که حاکمان دولت‌های اسلامی و نخبگان تحلیلگر و مدعی آن روزگار نسبت به این جرثومه فساد و تباهی آن را در آینه شفاف نمی‌دیدند که با دلی دردمند که هنوز از انقلاب نوپای ایران تنها شش ماه نگذشته بود در دیدار هیئتی از مقامات کشور سوریه در ۲۴ مرداد ۱۳۵۸ فرمودند: «امیدوارم که مسلمین و ملت‌های اسلامی همان طور که دستور اسلام و قرآن مجید است با هم برادر باشند و نسبت به دشمنان انسانیت [و]کشور‌های اسلام، با شدت و قدرت رفتار کنند... زیرا آن طور که قرآن دستور داده است: «رُحَماء» بینهم و «اشداء» بر کفار باشد». بر اساس همین راهبرد قرآنی «رُحَماء بینهم» و «اشداء علی الکفار بود» که امام عزیز ما خطر دشمن صهیونیستی را به هیئت دیدار کننده گوشزد کردند: «اگر مسلمین مجتمع بودند، هرکدام یک سطل آب به اسرائیل می‌ریختند او را سیل می‌برد. هرچه ضعف در مسلمین و فساد در ممالک اسلامی است، از حکومت‌هاست». رژیم صهیونیستی در سال ۱۳۵۷ که امام راحل فرمودند با یک سطل آب به دست هر مسلمانی می‌توانست از بین برود کمتر از ۳ میلیون جمعیت داشت. سؤال اینجاست آیا مسلمانانی که آن روز بالای یک میلیارد جمعیت داشتند، نمی‌توانستند با اتحاد و همبستگی این غده سرطانی را از پیکر آسیب دیده جهان اسلام بزدایند!
امام راحل ما یک سیاستمدار زبر دست و یک استراتژیست توانا و بی‌همتا بودند. از یک سو، رمز پیروزی بر دشمن عنود را اتحاد و همبستگی همه مسلمانان و رمز ماندگاری را تقویت توانمندی‌های نظامی و رسیدن به قله‌های دانش برای دفاع از کیان اسلامی در عین توکل و اعتماد به خالق هستی و بهره‌گیری از عنصر معنویت می‌دانستند. همین نگاه قرآنی بود که وقتی آیه مربوط به نشان سپاه پاسداران؛ «براى مقابله با دشمن، هرچه نیرو در توان دارید و اسب‌هاى زین بسته را آماده کنید تا بدین وسیله دشمن خدا و دشمن خودتان و دشمنان دیگرى که شما آن‌ها را نمى شناسید، ولى خدا آن‌ها را مى شناسد، همه را بترسانید و هر چه در راه خدا هزینه کنید، پاداش آن به طور کامل به شما بازگردانده می‌شود و هرگز مورد ستم واقع نمى‌شوید» (وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا ا‌ستَطَعتُم مِّن قُوَّه وَمِن رِّبَاطِ ا لخَیلِ تُرهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ ا للَّهِ وَعَدُوَّکُم و...) را خدمت ایشان بردند، لبخند رضایت و نشاط بر چهره ایشان نقش بست، چرا که او بود که راهبرد مقابله با دشمن و نترسیدن از عده و عده جبهه خصم را به مسلمانان و فرزندان خود توصیه کرده بودند.
حاصل ۷۰ سال مماشات و گدایی صلح از دشمن صهیونیستی که در آموزه‌های «تلموذی» آن‌ها کشتن زن و کودک مسلمان توصیه شده و رفتاری قهری است که هر فرد یهودی (بخوانید صهیونیست) باید آن را انجام دهد، تاکنون چه دستاوردی برای مردم مظلوم غزه و کرانه باختری در فلسطین اشغالی داشته است؟ جز اینکه رژیم جنایتکار صهیونیستی اجازه بزرگ شدن آن کودک فلسطینی و قد کشیدن او در مقابل والدینش را ندهد و به قول آن کودک اهل غزه در پاسخ به سؤال خبرنگار العالم که از او پرسیده بود می‌خواهی چه کاره شوی، گفت: «کودکان غزه بزرگ نمی‌شوند که بخواهند شغلی داشته باشند.» آیا در مقابل چنین رژیمی با این رفتار‌های سبعانه باید جنگید یا راهبرد سوخته و منفعلانه صلح را پیش گرفت؟ یقیناً اگر توصیه ۴۴ سال پیش امام روشن ضمیر و آگاه ما دنبال می‌شد، امروز نباید مسلمانان شاهد سلاخی زنان، جوانان و کودکان مظلوم غزه می‌شدند. همان طور که وقتی اولین ناو امریکا به خلیج فارس آمد و آقایان برای کسب تکلیف خدمت امام رفتند و ایشان فرمودند: من جای شما باشم آن ناو امریکایی را می‌زنم، اگر زده بودیم شاهد جولان ناو‌های امریکایی در خلیج فارس، دریای عمان و مدیترانه یا پایگاه‌های آن‌ها در کشور‌های عربی نبودیم که حاکمان این کشور‌ها از ترس در مقابل ظلم صهیونیست‌ها در غزه به یک محکومیت خشک و بی‌روح بسنده کنند.
هر چه بود گذشت، امروز کار نکرده برخی سران کشور‌های عربی و مسلمان را مردم کشور‌های عراق با جمعیت چند ده میلیونی که کفن پوش در حمایت از مردم غزه به خیابان آمدند، انجام دادند. امروز اگر گوش سران سرمست از قدرت کشور‌های غربی و سازمان بی‌خاصیت ملل کر شده یا وقیحانه به حمایت از رژیم ظالم صهیونیستی برخاسته‌اند، در این سو، صدای مظلومیت کودکان غزه و فریاد «آیا کسی است مرا یاری کند» و چهره غمبار زنان آواره و فرزند شهید بر دوش گرفته غزه را وجدان‌های بیدار در ایران، یمن، سوریه، اردن، بحرین، الجزایر، اندوزی، مالزی و اکثر کشور‌های مسلمان و فراتر از آن در قلب اروپا لندن، ایرلند، پاریس و باز فراتر از آن در کف خیابان‌های واشنگتن و نیویورک که امریکا این روز‌ها بزرگ‌ترین تأمین کننده تسلیحات صهیونیست‌ها برای کشتار مردم غزه شده است، شنیده می‌شود. تا زمانی که مقامات کاخ سفید بی‌توجه به افکار عمومی داخلی خود از کشتار وحشیانه صهیونیست‌ها حمایت و قطعنامه‌های آتش بس غزه را وتو کنند باید شاهد صف‌های فشرده راهپیمایان نمازگزار در حمایت مردم فلسطین در خیابان‌های واشنگتن باشند.
از این پس، حماس وجهاد اسلامی در فلسطین، حزب الله در لبنان، حشدالشعبی در عراق، انصارالله در یمن برای همیشه و در هر نبردی پیروزند، چون توانستند اراده خود را بر دشمن غالب کنند و با راهبرد امام عزیزمان هم افکار عمومی جهان را به سمت خود جلب کردند و در امپراتوری دروغ رسانه‌ای غرب صدای مظلومیت ملت‌های مظلوم باشند ومیلیون‌ها مردم جهان از مسلمان و غیر مسلمان را در حمایت مردم غزه به خیابان‌ها بکشند و هم با نگاه امام (ره) وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا‌ستَطَعتُم مِّن قُوَّه را با تولید و به کارگیری ۱۰ هزار موشک تفسیر کنند و رعب و وحشت به دل دشمن بیندازند، آن گونه که پس از دوهفته از اعلام حمله زمینی به غزه، مقامات نظامی صهیونیست اعتراف می‌کنند از ترس اینکه غزه جهنمی برای آن‌ها شود، جرئت حمله نظامی به این باریکه محروم از هر امکانات ولی مملو از اراده مستحکم و پولادین را ندارند

عناوین اخبار روزنامه جام جم در روز چهارشنبه ۳ آبان

آغاز جنگ صهیونیستی ـــ اسلامی

حسن هانی زاده

حمله ددمنشانه رژیم صهیونیستی به بیمارستان المعمدانی به‌عنوان یکی از قدیمی‌ترین و شناخته شده‌ترین بیمارستان‌هایی که زیر نظر صلیب سرخ جهانی فعالیت می‌کرد به شهادت بیش از ۵۰۰ نفر از زنان و کودکان منجر شد و این امر رسما نشان داد، مسأله فلسطین از محدوده جغرافیایی خارج و تبدیل به یک جنگ صهیونیستی ـــ اسلامی شده است.

به اعتبار این‌که بمباران شهر غزه لکه ننگی برای آمریکا و کشورهای اروپایی هم تلقی می‌شود و این‌که در طول ۱۲روز گذشته آمریکا و کشورهای اروپایی نه‌فقط‌ در برابر جنایات این رژیم سکوت کرده‌اند بلکه آمریکا، انگلیس و فرانسه طرح روسیه برای پایان دادن درگیری‌های غزه را نیز وتو کردند، پس این موضوع نشان می‌دهد حمله به بیمارستان المعمدانی با چراغ سبز آمریکا صورت گرفته، چراکه جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا نیز پس از این حمله برای روحیه دادن به رهبران رژیم صهیونیستی راهی اراضی اشغالی شد و اعلام کرد آمریکا از جنایات اسرائیل حمایت می‌کند. بنابراین رخدادهای اخیر نوعی قطب‌بندی جدید بین شرق و غرب ایجاد کرده و مسأله غزه در آینده از اراضی اشغالی نیز فراتر خواهد رفت و کل منطقه را درگیر خواهد کرد به‌ویژه با تحرکاتی که اخیرا در منطقه صورت گرفته به نظر می‌رسد کنترل جبهه و جنبش‌های مبارز مقاومت برای بازیگران بین‌المللی دشوار است و از این رو یک جنگ فراگیر منطقه‌ای در آینده غرب آسیا محتمل است که البته بازنده آن به‌طور کلی و در نهایت رژیم صهیونیستی خواهد بود.  از سوی دیگر با توجه به پشتیبانی بی‌قید و شرط آمریکا و اروپا از رژیم اسرائیل به نظر نمی‌رسد دادگاهی بین‌المللی برای تعقیب و محاکمه عاملان این جنایت تشکیل شود، بنابراین فقط باید با مقاومت در مقابل این رژیم ایستادگی کرد و خود جبهه مقاومت چاره‌ای جز این ندارد که رژیم را مجازات کند. ملت فلسطین به حمایت کشورهای اسلامی نیاز دارد و نباید در این شرایط مردم فلسطین را تنها گذاشت کما این‌که در حال حاضر حزب‌ا... لبنان به صورت آماده باش است و اگر آنها ورود کنند سایر جنبش‌های مبارز منطقه‌ای نیز همپای آنها معادلات میدانی را به نفع ملت فلسطین تغییر خواهند داد.

عناوین اخبار روزنامه شرق در روز چهارشنبه ۳ آبان

قوم‌مداری صهیونیسم

حمزه نوذری
افرادی با عناوینی مانند کارشناس و تحلیلگر، گزاره «اسرائیل تنها کشور دموکراتیک خاورمیانه است» را بارها بر زبان می‌آورند که نه‌تنها دروغی بزرگ بلکه بسیار مضحک است. هر انسانی که اندکی دانش از صهیونیسم سیاسی و دموکراسی داشته باشد، می‌داند که این دو اساسا با هم ناسازگار و غیر‌قابل جمع‌ هستند. در ادامه سعی می‌کنم بیشتر توضیح دهم. صهیونیسم سیاسی یک حرکت ناسیونالیستی، سیاسی و استعماری است برای تشکیل میهنی برای قوم یهود. به‌ عبارتی صهیونیسم سیاسی تلاش می‌کند دولت خاص قوم یهود را تشکیل دهد. بر‌اساس ادعای حامیان صهیونیسمِ سیاسی، مسئله یهودیان با تشکیل دولت مستقل حل‌وفصل می‌شود. از نظر آنها یهود قوم برگزیده بر روی زمین است که بخشی از یهودی‌بودن آموزه‌های دینی آن است؛ در‌حالی‌که بخش مهم‌تر آن قومیت یهود است. به‌ عبارتی یکی از جنبه‌های یهودی‌بودن پیرو دین موسی بودن است و دین تابع قومیت یهود است؛ قومیتی که از نظر صهیونیسم شایسته‌ترین در میان اقوام است. از نظر صهیونیسم سیاسی، قوم یهود دارای یکپارچگی و خلوص خاصی است که عامل وحدت‌بخشی آن نه دین بلکه روح قومی آن است. صهیونیسم سیاسی به دنبال تشکیل میهن و سرزمینی بود که تجلی احیای قوم یهود شود. میهنی که باید از هر ناپاکی و آلودگی (یعنی اقوام دیگر) پیراسته شود. چنین رویکرد قوم‌مدارانه‌ای چگونه می‌تواند کثرت‌گرایی را که روح دموکراسی است، درک کند. صهیونیسم سیاسی معتقد است قوم یهود باید سرزمین موعود خود را به دست بیاورد؛ چرا‌که واجد برتری بر دیگر قوم‌ها و ملت‌ها است. این رویکرد با قوم‌مداری و تشکیل دولت قوم یهود (نه دین یهود) نه‌تنها مسئله یهودیان را حل نکرد بلکه مسئله بزرگی به نام فلسطین ایجاد کرد.         

‌ صهیونیسم سیاسی که مردم جهان را به دو گروه تقسیم می‌کند که یا یهودی هستند یا یهودی‌ستیز (آشکار یا پنهان) چگونه می‌تواند مواجهه دموکراتیک با سایر مردم داشته باشد؟ صهیونیسم، یهودیت را قومیت یکپارچه، برگزیده و دولت آن‌ را تک‌ملیتی و تک‌قومی تلقی می‌کند؛ بر این اساس، با هر چیزی غیر از آن خشونت و دشمنی می‌ورزد.

صهیونیسم هرگونه نقد به خود را یهودی‌ستیزانه تلقی می‌کند؛ در‌حالی‌که این ‌دو یکی نیستند. آیا چنین حرکت متوهمی، نسبتی با دموکراسی دارد؟ صهیونیست‌‌ها با گزاره دروغین سرزمین بی‌مردم (فلسطین) برای مردم بی‌سرزمین (قوم یهود) وارد فلسطین و اشغال زمین‌های آن شدند و مردمانی که سرزمین داشتند (فلسطینی‌ها) را به کمک قدرت‌های استعماری به انبوهی از ناشهروندان، بی‌دولتان و آوارگان تبدیل کردند. بر چنین حرکت سیاسی‌ای نام دموکراسی گذاشتند، ولو اینکه ده‌ها بار انتخابات مجلس برگزار کنند، توهین به شعور انسانی است. صهیونیسم که هزاران نفر را از سرزمین مادری‌شان آواره و بی‌پناه کرده و هرگونه حق و حقوقی را از آنها دریغ کرده است، هیچ نسبتی با دموکراسی ندارد.

مهم‌ترین وظیفه و کار‌ویژه صهیونیسمِ سیاسی، گسترش و توسعه مرزهای سرزمینی خود با ساز‌و‌کارهای سلطه، خشونت و تجاوز به دیگران است. آنها معتقدند سرزمین موعودشان خیلی وسیع‌تر از مرزهای فعلی است؛ بنابراین مدام در پی گسترش ساز‌و‌‌برگ نظامی و تدوین استراتژی‌های جنگ‌طلبانه علیه همسایگان و سایر اقوام هستند که در این میان گسترش شهرک‌سازی در سرزمین دیگران، نمونه‌ای از آن است. چنین رویکردی که روحیه مردمش را نیز نظامی، جنگجویانه و خشونت‌طلب علیه دیگران پرورش داده است، چگونه می‌تواند سیاست دموکراتیک داشته باشد؟ اندیشه نظامی حاکم بر صهیونیسم سیاسی نمی‌تواند حوزه عمومی دموکراتیکی تشکیل دهد؛ چون دموکراسی با حضور دیگران معنی می‌دهد. رویکردی که یک فلسطینی را برابر با یک یهودی نمی‌داند، فرسنگ‌ها از دموکراسی فاصله دارد. صهیونیسم سیاسی با ساز‌و‌کارهای مختلف زندگی آورگان فلسطینی را به چیزی بی‌ارزش تبدیل می‌کند؛ گویی که اصلا وجود ندارند یا شایسته وجود‌داشتن نیستند. این رویکرد، زندگی انسان‌ها را سلسله‌مراتبی می‌کند که در پایین‌ترین درجه، مسلمان عرب فسطینی قرار دارد و در بالاترین درجه یهودی معتقد به صهیونیسم. بر این اساس، صهیونیسم سیاسی مدام بحران‌های انسانی ایجاد می‌کند و زندگی‌های بسیاری را تباه می‌کند. صهیونیسم یک حرکت ناسیونالیستی، سیاسی و قوم‌مدار است که ارزش‌ها، هنجارها و خصوصیات رفتاری و اجتماعی سایر ملت‌ها و اقوام را بر اساس معیار ارزشی خود می‌سنجد و اگر متفاوت بود، ارزش‌های دیگران را ناهنجاری تلقی می‌کند و شیوه زندگی قوم خود را برتر می‌پندارد. صهیونیسم قوم‌مدار چگونه می‌تواند دموکراتیک باشد؟ وقتی پای صهیونیسم سیاسی به میان می‌آید، کُمیت دموکراسی کشورهای اروپایی نیز می‌لنگد؛ به‌گونه‌ای که هرگونه تظاهرات و راهپیمایی در حمایت از فلسطینی‌ها را ممنوع می‌کنند، در‌حالی‌که حرکت‌های جمعی در حمایت از صهیونیسم را تشویق و ترغیب می‌کنند. گویی صهیونیسم سیاسی جایی است که بازی دموکراسی پایان می‌یابد. آیا دموکراسی با قوم‌‌مداری قابل جمع است؟ آیا می‌توان از دموکراسی سخن گفت و هم‌زمان کنش جمعی در حمایت از آوارگان فلسطینی را جرم تلقی کرد؟ چنین است تناقض‌های دوران ما.

روزنامه رسالت

اسرائیل، تیم بازنده در وقت اضافه

سارا فلاحی 
واکنش‌های رژیم صهیونیستی بعد از طوفان الاقصی در قالب بمباران‌های جنون‌آمیز و نسل‌کشی در غزه این رژیم را شبیه تیم بازنده‌ای نموده  است که در یک بازی حذفی و در  لحظات آخر بازی گل می‌خورد و  برای جبران گل خورده، بدون برنامه و کاملا هیجانی و غیرعلمی از چپ و راست روی دروازه حریف توپ‌های بی‌هدف می‌ریزد. کافی است در این شرایط که  تیم آشفته و بازنده با تمام توان جلو کشیده است فرصتی ایجاد شود تا از این حریف فروپاشی شده یک توپ ربایی شود و دوباره دروازه  این حریف ازهم‌گسسته، فروبریزد و تیر خلاص به قلب آن شلیک شود اتفاقی که باید هر آن منتظر بود تا جبهه مقاومت آن را رقم بزند.

بازی اسرائیل در برابر جبهه مقاومت بازی مرگ و زندگی است. صهیونیست‌ها در جنگ نامتقارن که هنر مقاومت است هنری ندارند، در زمین، ناکارآمد هستند و نیروهای ذخیره آن‌ها هم هیچ آموزش خارق‌العاده‌ای جز گذراندن دوره سربازی ندیده‌اند،سیستم موشکی و گنبد آهنینشان با چالش جدی مواجه شده است، در جنگ شهری فاقد تجربه هستند و  در داخل هم با فروپاشی سرمایه اجتماعی مواجه شده‌اند و قبل از طوفان الاقصی  تظاهرات اعتراضی صدها هزارنفری ساکنین اراضی اشغالی علیه سیاست‌های غلط اقتصادی و اجتماعی نتانیاهو نمادی از این فروپاشی است.‌آمریکا هم به‌عنوان متحد راهبردی اسرائیل توان ورود در باتلاق دیگری شبیه عراق و افغانستان ندارد لذا به همین خاطر است که بایدن به صهیونیست‌ها سفارش می‌کند اشتباه آمریکا بعد از ۱۱ سپتامبر را تکرار نکنید؛یعنی هرگز به لشکرکشی زمینی به غزه فکر نکنید.

بهترین برگ برنده برای جبهه مقاومت اشتباه استراتژیک و صدالبته مرگبار اسرائیل در ورود زمینی  به غزه است تا داستان گرفتار شدن آمریکا در جهنم عراق و افغانستان و هزینه‌های تریلیارد دلاری و کشته شدن هزاران سرباز آن‌ها تکرار شود.بنابراین اسرائیل بر سر دوراهی تاریخی قرارگرفته است؛ ازیک‌طرف می‌داند ممکن است ورودش به غزه را خودش برنامه‌ریزی کند اما خروجش دیگر با خودش نیست و از طرف دیگر اگر وارد نشود نمی‌تواند هیمنه فروریخته خود را بازسازی کند.

قطعا عقل سیاسی حکم‌می کند که برای اسرائیلی‌ها پذیرش شکسته شدن استخوان پرستیژ جهانی، ناکارآمدی گنبد آهنین و ضعف اطلاعاتی و قدرت بازدارندگی‌شان در افکار عمومی  بهتر از آن است که  پایان همیشگی خود را با ورود به غزه رقم بزنند.
نکته قابل‌تأمل برای اسرائیلی‌ها این است که می‌دانند در صورت ورود زمینی به غزه، حزب‌الله لبنان با توان راهبردی و موشک‌های هوشمند و نقطه زن خود وارد می‌شود و برای سوریه نیز بهترین فرصت برای بازپس‌گیری بلندی‌های جولان است و قطعا جمهوری اسلامی نیز به‌عنوان رهبر بلامنازع مقاومت، استاد جنگ نامتقارن و با موقعیت ژئوپولیتیکی و سوق‌الجیشی خود در حمایت از جبهه مقاومت ساکت نخواهد نشست و آمریکا هم می‌داند اگر در این نبرد تعیین‌کننده بخواهد اشتباه کند پایان انرژی و نفت به‌عنوان خون صنعت غرب  رقم خواهد خورد.بنابراین به نفع صهیونیست‌ها و غرب خواهد بود که رفتار خود را عوض کنند و بپذیرند که مقاومت فلسطین از وضعیت پدافندی به وضعیت آفندی رسیده است و به قول انگلیسی‌ها جن از بطری پریده است و دیگر ترمز مقاومت در دست اسرائیل نیست.

روزنامه وطن امروز
 
غزه، باتلاق صهیونیست‌ها
سیدمحسن حسینی
 عملیات توفان الاقصی توسط نیروهای مقاومت حماس ضربات جبران‌ناپذیری بر پیکر نحیف و رو به زوال رژیم صهیونیستی وارد کرده است. به دنبال این شکست همه‌جانبه، رژیم صهیونیستی پس از 24 ساعت که از سیلی حماس گیج و هراسان بود، عملیات انتقام خود را آغاز کرد و با حملات هوایی سنگین به اصطلاح در حال انتقام‌گیری است؛ البته نه از گردان‌های عزالدین قسام، بلکه از زنان و کودکان و غیرنظامیان فلسطینی در غزه! 
سنگینی عملیات توفان الاقصی آنقدر زیاد بود که صهیونیست‌ها مجبور شدند بحث عملیات زمینی را هم مطرح کنند، چرا که خودشان می‌دانند این شکست با حملات هوایی به مناطق مسکونی هرگز جبران نخواهد شد.  با این حال بسیاری از کارشناسان و ناظران سیاسی معتقدند رژیم مجعول صهیونیستی در عملیات زمینی با چالش‌ها و سختی‌های بی‌شماری مواجه خواهد شد و غزه به «باتلاق صهیونیست‌ها» تبدیل خواهد شد؛ همان‌طور که عراق و افغانستان باتلاق ایالات‌متحده آمریکا شدند. 
1- اسرای صهیونیستی که در جریان عملیات توفان الاقصی به اسارت نیروهای حماس درآمده‌اند، نخستین و بزرگ‌ترین چالش ارتش رژیم صهیونیستی است. هرچند حماس تعدادی از آنها را به دلایل انسانی آزاد کرده است اما صدها صهیونیست از جمله ده‌ها فرمانده ارشد ارتش این رژیم و ده‌ها نظامی دیگر همچنان در بند حماس هستند و با وجود تونل‌های زیرزمینی که حماس در آنها سنگر گرفته است، آزاد کردن آنها از طریق هر عملیات نظامی-چریکی بسیار دور از دسترس است. همین الان بسیاری از شهرک‌نشینان در حال اعمال فشار به بنیامین نتانیاهو هستند تا قبل از انجام هرگونه عملیات اضافی، ابتدا گروگان‌ها را آزاد کند. روز شنبه هزاران نفر از ساکنان اراضی اشغالی با حضور در خیابان‌ها به تعلل و اهمال‌کاری دولت در زمینه آزادسازی اسرا اعتراض کردند و خواستار آزادی اسرا به عنوان اولویت اصلی شدند. 
2- حمایت همه‌جانبه گروه‌های مقاومت در منطقه از عملیات توفان الاقصی و باز شدن جبهه‌های جدید دیگر، چالش بزرگ ارتش صهیونیستی است که کابینه جنگ این رژیم را با تردیدهایی در زمینه آغاز عملیات زمینی مواجه کرده است. از ابتدای حملات هوایی، حزب‌الله لبنان اقدامات محدود خود را علیه رژیم صهیونیستی آغاز کرد و این تازه آغاز راه است و به محض آغاز عملیات زمینی در غزه حزب‌الله به وعده خود عمل خواهد کرد. سکوت علامه سیدحسن نصرالله از آغاز عملیات توفان الاقصی نه نشانه بی‌تحرکی حزب‌الله، بلکه برعکس نشانه تمرکز وی بر تحولات موجود در جنوب لبنان و تحولات غزه است. رژیم صهیونیستی در واکنش به حملات موشکی حزب‌الله لبنان، بسیاری از شهرک‌های نزدیک مرز لبنان را تخلیه کرده و مدام در حال تحت فشار قرار دادن دولت بیروت برای ممانعت از حملات حزب‌الله است. مقاومت عراق نیز برای جنگ علیه رژیم صهیونیستی اعلام آمادگی کرده و انصارالله یمن نه‌تنها در آماده‌باش کامل به سر می‌برد، بلکه حملاتی را نیز علیه رژیم صهیونیستی طی روزهای گذشته انجام داده است. از سوی دیگر متحدان غربی تل‌آویو بیشتر از هر چیز نگران هرگونه مداخله ایران علیه صهیونیست‌ها هستند. جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا و مقامات امنیتی وی به همراه مقامات فرانسه، انگلیس و آلمان بارها درباره حمایت جمهوری اسلامی ایران از حماس در جنگ مقابل رژیم صهیونیستی هشدار داده‌اند و تجهیزات نظامی زیادی از جمله چندین ناو هواپیمابر، سامانه‌های دفاع موشکی تاد و پاتریوت را در نزدیکی فلسطین اشغالی مستقر کرده‌اند. 
تحلیل آنها این است که باز شدن هرگونه جبهه جدید علیه اسرائیل در میانه حمله به غزه عملیات نظامی ارتش رژیم صهیونیستی را با شکست تمام عیار مواجه خواهد کرد. 
3- ارتش رژیم تروریست صهیونیستی تا پیش از عملیات توفان الاقصی با مجموعه‌ای از ضعف‌ها و بحران‌های متعدد روبه‌رو بود. شکاف در جامعه صهیونیستی، ناامیدی از آینده، نافرمانی و فرار از خدمت، ارتش صهیونیستی را در آستانه فروپاشی قرار داده بود تا جایی که بسیاری از تحلیلگران همین ضعف‌های ارتش را از عوامل رخنه رزمندگان حماس به داخل اراضی اشغالی و انجام بی‌نقص عملیات توفان الاقصی می‌دانند. نگرانی عمده کابینه امنیتی رژیم صهیونیستی، اکنون این است که چنین ارتشی چگونه می‌تواند در زمین ناشناخته‌ای مثل غزه، در جنگ شهری و تن به تن، با تونل‌های زیرزمینی و مخوف حماس از پس ماموریت خود بربیاید؟ 
4- از سوی دیگر حماس اعلام کرده است 40 هزار نیروی آماده و هزاران نیروی ذخیره دارد که دشمن را غافلگیر خواهد کرد و آنها برای هر سناریویی آماده هستند. مقامات حماس همچنین تاکید کرده‌اند شگفتی‌های زیادی برای ارتش دشمن در غزه به نمایش خواهند گذاشت.
5- مجموعه چالش‌های ذکرشده، بنیامین نتانیاهو را در صدور دستور هرگونه حمله زمینی با تردید مواجه کرده است. در حالی ‌که رجزخوانی صهیونیست‌ها نشان می‌داد آنها به‌زودی عملیات زمینی خود را آغاز خواهند کرد اما تل‌آویو تاکنون چندین بار شروع آن را به تاخیر انداخته است و مشخص نیست آیا چنین حمله‌ای اصلا در کار هست یا آن را از دستور کار خارج کرده‌اند. 
کان، شبکه تلویزیونی رژیم صهیونیستی شامگاه یکشنبه از لغو عملیات زمینی ارتش اسرائیل خبر داد. این رسانه اسرائیلی اعلام کرد: ارتش اسرائیل آماده آغاز عملیات زمینی در نوار غزه بود ولی بنیامین نتانیاهو، به دلیل ملاحظات سیاسی فعلا این حمله را به تعویق انداخته است!
منبع: بصیرت

ارسال نظرات