بد آموزی محصول مسیر غلط سینما و تلویزیون در فرهنگ سازی
مبتذل بودن راه دم دستی جذب مخاطب شده است
سینما و تلویزیون دو بال مهم فرهنگی کشور هستند که نقش استراتژیکی در شکل گیری و هدایت فرهنگی جامعه دارد. در کنار تولید آثار فاخر سینمایی مانند «به وقت شام» یا «تنگه ابوقریب» که جزو آثار تحسین شده سینما هستند، یا آثار تلویزیونی فاخری، چون «مختارنامه»، «کیف انگلیسی» یا «کلاه پهلوی»، که میتوانند برای سالها خوراک فرهنگی مد نظر نظام جمهوری اسلامی را تامین کنند، جریان موازی وجود دارد که نقش مخرب فرهنگی را در سینما و تلویزیون بازی میکند.
پایگاه رهنما :
سینما و تلویزیون دو بال مهم فرهنگی کشور هستند که نقش استراتژیکی در شکل گیری و هدایت فرهنگی جامعه دارد. در کنار تولید آثار فاخر سینمایی مانند «به وقت شام» یا «تنگه ابوقریب» که جزو آثار تحسین شده سینما هستند، یا آثار تلویزیونی فاخری، چون «مختارنامه»، «کیف انگلیسی» یا «کلاه پهلوی»، که میتوانند برای سالها خوراک فرهنگی مد نظر نظام جمهوری اسلامی را تامین کنند، جریان موازی وجود دارد که نقش مخرب فرهنگی را در سینما و تلویزیون بازی میکند. «مادامی که سینماهای ما محل عشاق جوان و دختر پسرهای جوان است که برای فیلم دیدن به آنجا میروند، مشخص است که تعدادی از سینماگران هم مشغول تولید فیلم و محتوا برای همین افراد هستند و طبیعتا فیلمهای آنچنانی هم از آب در میآیند. از آن طرف سازمانها و نهادها هم سالیانه برای تولید و ساخت چند فیلم در مورد دفاع مقدس و دیگر موضوعات سرمایه گذاری میکنند که تعدادشان در مقایسه با فیلمهای معمولی خیلی ناچیز است». این جملات بخشی از مصاحبه مطبوعاتی، دکتر حسن بنیانیان، عضور شورای عالی انقلاب فرهنگی و رئیس سابق حوزه هنری است. مردم ایران کمتر تمایلی به مطالعه کتاب دارند و در این زمینه با رکود خجالت آورد ۱۲ دقیقه در روز در رتبههای پایین سرانه مطالعه در جهان قرار دارند. در عوض کمبود بهره مندی از مطالعه را در تماشای تلویزیون و سینما رفتن جبران میکنند. مرتضی میرباقری، معاون سیما رسانه ملی، میگوید: طبق آخرین نظرسنجیها ۸۴ درصد مردم ایران مخاطب تلویزیون جمهوری اسلامی هستند. این تعداد حدود ۳ ساعت و ۲۶ دقیقه تلویزیون ایران را تماشا میکنند. از سوی دیگر سالانه نزدیک به ۷ میلیون نفر ایرانی به سینما میروند. میزان گردش مالی صنعت سینما در ایران هر ساله رو به افزایش است و همین موضوع باعث میشود که هر ساله بر میزان تولیدات سینما، افزایش یافته و همین افزایش تولید، باعث کاهش کیفیت آثار شده است. هارون یشایایی، تهیه کننده قدیمی سینما در انتقاد از وضعیت سینما، میگوید: «من بسیار متأسفم که خروجی سینمای ایران طی سالهای اخیر تعداد قابل توجهی آثار سطحی بوده که حتی در زمان اکران نتوانسته اند فروش خوبی در گیشه داشته باشند.» یکی از عوامل افزایش حجم تولیدات ضعیف در سینما، ورود پولهای کثیف است. بخشی سینماگران معتقدند، جریانی تلاش دارد با سینمار ابزاری برای پولشویی کند. کاظم راست گفتار، کارگردان سینما میگوید: «کسانی که با پولهای کثیف وارد سینما شده اند یک شبه دستمزد ۳۰ میلیونی بازیگری را به ۸۰۰ میلیون تومان افزایش داده اند؛ یا بعضاً شنیده شده به برخی از این بازیگران مبالغ میلیاردی به عنوان دستمزد میدهند! سوأل بنده این است در کشوری که دیه کامل یک انسان ۲۲۰ میلیون تومان است چرا باید به برخی بازیگرن دستمزدهای ۲ میلیارد و ۲۰۰ میلیون تومانی داده شود؟ این فاصله بین پرداختها از کجا ناشی شده و چرا کسی جلوی این اتفاق را نمیگیرد؟» این فساد مالی، به نحوی دیگر در اثار سینمایی خود را نشان میدهد و آن افزایش ابتذال به منظور تضمین فروش است تا جریان پول کثیف در جریان تولید به سود قانونی برسد. راحتترین روش رسیدن به این سود نیز تولید آثاری در قالب کمدی است.
سایت سلام سینما، در نقد این جریان تولید مینویسد: «دیگر در سینمای ایران ژانری به نام کمدی نداریم یا اگر صریحتر بگوییم هجویات و ابتذال تعریف ژانرکمدی شده است. کمدی یک برچسب غلط است که به فیلمهایی زده میشوند که میخواهند از هر طریقی که شده مردم را به سینما بکشانند؛ اما چگونه؟» این سایت در ادامه مینویسد: «اصلا در ساخت فیلم کمدی نیازی به فیلمنامه و خط روایی و چارچوبهای استاندارد هم نیست با طرح یک خطی هم میشود فیلم کمدی ساخت چرا که بازیگران سوپراستار کمدی خودشان میتوانند طرح را به فیلمنامه تبدیل کنند چگونه؟ با شوخیهای جنسی دوپهلویِ کوچه و بازار که امروزه در بین مردم به شدت رواج دارد اگر اهل کوچه و بازار نیستید مطمئنا این شوخیها را در فضای مجازی دیده اید، این لطیفهها با شوخیهای مستهجن شکل میگیرند و بازیگرهای بداهه پرداز هم از همین شوخیها در دیالوگ استفاده میکنند و اتفاقا مخاطب هم میخندد!» بحث خندههای بی هدف و مبتذل بر اساس شوخیهای جنسی و حرکات غیر اخلاقی صرفا محصول سینمای تجاری نیست و اثر چنین جریانی را میتوان در تلویزیون نیز جستجو کرد. مهمترین تشابه سینمای به ظاهر کمدی و برنامههای سطحی تلویزیون را میتوان در برنامههای «دورهمی» که پخش آن به پایان رسیده است و «خندوانه» که فصل جدید آن در حال پخش از تلویزیون است، مشاهده کرد. در این برنامه بخشی به عنوان مسابقه «خنداننده شو» پخش میشود که امسال سری دوم آن در حال رسیدن به مرحله فینال است. مسابقهای که در آن استنداپ کمدی اجرا میشود و معمولا برای خندادن مردم، شرکت کنندگان از شوخیهایی استفاده میکنند که در شان تلویزیون به عنوان رسانه عمومی جمهوری اسلامی نیست. یکی از بینندگان تلویزیون در یادداشت انتقادی مینویسد: برخی بر این باورند که اصطلاح استندآپ کمدی (Stand up)، بهنوعی از طنز اشاره دارد که مخاطب را هلهای میزند و بیدارباشی میگوید و او را از واقعیتهایی تلخ آگاه میکند و بدیهی است خندهای که از پس این طنز نصیب مخاطب میشود، غنای بیشتری داشته و چاشنی آگاهی، آن را تلختر میکند. اما آنچه امروز در قالب استندآپ کمدی از سیمای ملی پخش میشود، قدری از این مفهوم فاصله گرفته و به ابتذال گرویده است.
فرمول این استندآپ کمدیها، بسیار ساده است؛ کمدین روی صحنه میرود و با برشمردن ویژگیهای منفی خود، نظر دیگران را جلب میکند و بعد خاطراتی را از نمود این ویژگی منفی در زندگی خود نقل میکند و از این طریق مخاطبان را به خنده وامیدارد و در این میان، لهجه و اشارتهایی به قومیت میتواند برای آوردن رأی بیشتر، چاشنی اجرا شود. با اینهمه، خلاصهی اینگونه از اجرا، تحقیر خود و نقل خاطره، بیآنکه مخاطب را به فکر وادارد است، خندههایی را که در هر جمعی و از زبان هر آدمی که مایهای طنز و مسخرگی در خود داشته باشد میتوان یافت. خندوانه تنها بخشی از برنامههای تلویزیونی است که در آن بدآموزی به شکل عمومی رواج یافته و بیننده را در موقعیتی قرار میدهد که از تماشای تلویزیون احساس شرم کند. این احساس شرمندگی به نحو دیگری در مجموعههای نمایشی تلویزیون نیز دیده میشود که در آینده به آن خواهیم پرداخت.
ارسال نظرات