پرونده ای که «ایرنا» رونمایی کرد !
سایت ایرنا اواخر هفته گذشته مطلبی را منتشر کرد که پژوهشی بر تیترهای یک 23 روزنامه کثیر الانتشار و سراسری در بازه یک ساله استقرار دولت سیزدهم از 1شهریور 1400 تا 31 مرداد1401است . در مستندات منتشر شده که به ظاهر تحلیل محتوای تیتر یک روزنامه ها در باره عملکرد دولت است بیشتر، سرفصل تخریب و سیاه نمایی و بزرگ نمایی شده است.در باره انتشار این پرونده خبری چند نکته قابل تامل است: *خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران «ایرنا» در گزارش خود هیچ مصادیقی را حداقل در حوزه مورد ادعای تیترهای تخریبی و سیاه نمایی ارائه نکرده است. *براساس توضیحات پیوست شده این پرونده، معیار خبرگزاری دولت در جایی 17 تیتر و در جایی66 تیتر است که با احتساب همان 66 تیتر در واقع بین 3616 تیتر تنها1.8 درصد تیترها منفی یا به قول ایرنا تخریبی یا سیاه نمایی بوده است . *کاش ایرنا به جای بزرگ نمایی این 66 تیتر بین 3616 تیتر به 59 درصد تیتر پوشش و تمجیدی رسانه ها می پرداخت. گویی ایرنا می خواهد به مخاطب القا کند دولت تاب همین 66 تیتر را از بین 3616 تیتر ندارد؛رویکردی که با مواضع شخص رئیس جمهور و دعوت مکرر او از رسانه ها برای نقد دقیق و منصفانه عملکرد دولت در تضاد جدی است . در واقع این بزرگ نمایی بدون در نظر گرفتن و پیمایش تیترهای مثبت و همراهی در اتفاقات مهم و تاثیرگذار دولت مانند مذاکرات هسته ای و حذف ارز4200 موید مشکوک بودن هدف تهیه کنندگان این گزارش نیست ؟ *این که خبرگزاری ایرنا با گزارش سوال برانگیز خود، روزنامه خراسان را در جایگاه دوم تخریب و سیاه نمایی دولت قرار داده، بر ما گران آمده است، کم لطفی و اشتباهی که به هیچ وجه جایگاه واقعی ندارد.از طرفی با توجه به جایگاه ایرنا به عنوان خبرگزاری رسمی دولت در سپهر رسانه ای کشورو تاثیر آن در بین خواص بر خود واجب دانستیم تا درباره این رویکرد غلط که به اعتبار این خبرگزاری خدشه جدی وارد می کند پاسخ آماری و تذکر دهیم . * در واقع در حالی که رئیس جمهور به صراحت، نقد منصفانه دولت را از رسانه ها مطالبه می کند،این که افرادی در سطح کارشناسی بخواهند چنین پرونده ای را با اهداف سیاسی و جناحی تهیه کنندیک چیز است اما انتشار عمومی آن در رسانه رسمی دولت یک چیز دیگر است. آیا به نظر نمی رسد جریانی در همین سال اول برخلاف رئیس جمهور سعه صدر خود را از دست داده و انتظار دارد همه رسانه ها به صورت صددرصد در خدمتش باشند؟ این موضوع با واقعیت های تکثری در جامعه ما ، اصول حرفه ای و قانونی آزادی رسانه ها و همچنین واقعیت های حضور و فعالیت های رسانه های معاند و جذب بخشی از بدنه مردم به سمت خود بسیار تعارض دارد. *خوش بینانه این پرونده ایرنا را می توان یک اشتباه رسانه ای دانست که بهتر است ایرنا آن را اصلاح کند و بدبینانه این که همان طور که در خود گزارش از عبارت پرونده استفاده شده، این پرونده خبری عملا می تواند زمینه ای را برای بستن فضای نقد یا ذهنیت سازی برای برخی مسئولان از جمله رئیس جمهور محترم فراهم کند که امیدواریم با تدبیر متولیان امر همچون سخنگوی محترم دولت رفع و رجوع شود. *ما در روزنامه خراسان با توجه به این که رویکردمان در یک سال گذشته به ویژه آن که دولت در سال اول خود بوده، رویکردی خبری و حمایتی بوده است و تنها در مواردی رویکرد مطالبه ای و نقادانه داشته ایم که یا مطالبه ای در راستای پیگیری رهنمودها و مطالبات رهبر انقلاب بوده یا دغدغه ای بوده از دغدغه های معیشتی و اجتماعی مردم ،یا انتقادهایی بوده با پشتوانه کارشناسی، همچون انتقادها به عملکرد پرهزینه وزیر کار(که خود دولت در نهایت با این تشخیص وی را کنار گذاشت) یا مطالبه به حق بازنشستگان که با مساعدت رئیس جمهور به نتیجه رسید یا بررسی اشکالات طرح خوب دارویار یا انتقاد از بازمانده های دولت قبل در باره قصور در واردات واکسن یا پیگیری اینترنت به لحاظ قیمت و سرعت که وعده رئیس جمهور محترم بود .در هر حال ما به نوبه خود پاسخ آماری به گزارش غیر حرفه ای ایرنا را دادیم که در صفحه4 روزنامه می توانید جزئیات این گزارش را بخوانید. اما برای حفظ حیثیت رسانه ها پیشنهاد می شود سایر رسانه ها نیز به گزارشی از عملکرد یک ساله خود درباره دولت بپردازند.
اعتراف مهمی که آن ژنرال آمریکایی کرد (یادداشت روز)
«ما درگیر ملتسازیِ شکستخورده در افغانستان شدیم
و بر اجرای الگوی غربی حکومتداری در این کشور پافشاری کردیم که اشتباه بود... من نمیدانم که افغانستان با مدل غربی قابل اداره است یا نه اما میدانم که افغانستان با الگوی بومی بهتر اداره میشود. ما به واقعیتهای این کشور در صحنه توجه بسیار کمی داشتیم.» این بخشی از اعترافات ژنرال «فرانک مکنزی» رئیس پیشین سنتکام است که همین چند روز پیش همزمان با اولین سالگرد فرار آمریکا از افغانستان، آن هم پس از 20 سال انجام شد. او در عین حال تاکید کرد هر چهار رئیسجمهور آمریکا از بوش پسر تا بایدن، در افغانستان، به همین دلیل که اشاره کرد، در همه حوزهها چه سیاسی و چه نظامی شکست خوردند. این یکی از بزرگترین و مهمترین اعترافهای مقامات آمریکایی درباره شکستشان در حوزه سیاست خارجی بود. چرا؟ بخوانید:
اینجا قصد داریم با استفاده از یک مولفه مهم در این اعتراف، به یکی از دلایل بسیار توسعه نیافتگی برخی کشورها از جمله همین عراق و افغانستان بپردازیم. اینجا برای این که دچار تقلیلگرایی نشویم، مجددا تاکید میکنیم، «یکی از دلایل توسعهنیافتگی»، چرا که برای بروز یک معضل و پدیده (اینجا توسعهنیافتگی) بعضا حتی دهها عامل میتواند دخیل باشد.
در «جامعهشناسی علم و تکنولوژی» مبحثی وجود دارد تحت عنوان «ترجمه» به این معنی که مخترع، صاحب ایده و تولیدکننده، بسته به شرایط محیطی، فرهنگی و حتی جغرافیاییِ بازار هدف (کشور)، اقدام به تغییراتی در محصولات تولیدیاش میکند. این محصول میتواند کالا باشد یا یک ایده و فکر یا... بهعنوان یک مثال خیلی ساده در گذشته، ژاپنی که خود برنج را شِفته مصرف میکند، وقتی از ایران سفارش پلوپز میگرفت، تغییراتی در پلوپز ایجاد میکرد تا با ذائقه و فرهنگ غذایی ایرانی همخوان باشد. مثلا پلوپز، تهدیگ بیندازد! به اینجور تغییرات که متناسب با (اینجا ذائقه) فرهنگها و... کشورِ هدف روی محصول ایجاد میشود، اصطلاحاً «ترجمه» میگویند. مبحث «ترجمه» همانطور که بالا اشاره شد، صرفا مربوط به کالا نیست و در محصولات فرهنگی، فکری و سیاسی هم میبایست رعایت شود. اظهارات «ژنرال مکنزی» آنجا که میگوید «افغانستان با مدل بومی بهتر اداره میشد» در واقع به همین نکته اشاره دارد. اصلاً شرایطی که امروز افغانستان در آن به سر میبرد، ماحصل تحمیل نسخههای غربی بهویژه در حوزه فرهنگی و سیاسی و... بر این کشور است. طبق آخرین گزارشهای معتبرترین مجامع بینالمللی 90 درصد مردم این کشور از گرسنگی رنج میبرند و بیش از 6 میلیون نفر از آنها حتی یک وعده غذا برای خوردن ندارند. خرید و فروش فرزند در این کشور رونق گرفته و بسیاری از خانوادهها، برای به دست آوردن پول و غذا فرزندانشان را میفروشند! افغانستانِ امروز، دلیل بسیار محکمی است برای این که، تحمیل نسخههای بیگانه بدون توجه به وضعیت فرهنگی، سیاسی و جغرافیایی کشور تحمیلشونده، نتیجهای جز یک فاجعه تمامعیار بهدنبال نخواهد داشت و ژنرال مکنزی در واقع در این مصاحبه، به همین موضوع اشاره کرده است.
در مبحث «اقتصاد و توسعه» عدهای معتقد به «خطی» بودن توسعه هستند بدین معنی که، باید تاریخ کشورهای توسعهیافته را با دقت مطالعه کرد و خط مسیری را که این کشورها طی کردهاند را دید و طبق آن عمل کرد. به عبارتی آنها بدون توجه به تاریخ، فرهنگ، موقعیت جغرافیایی و دهها عامل دیگر کشور خود معتقدند، برای توسعه یک نسخه بیشتر وجود ندارد و آن نسخهای است که غربیها میپیچند! [طبق این فرمول یعنی مثلا اگر انگلستان در طول تاریخ اقدام به استعمار کشورها و غارت ثروت ملل مختلف کرده و بخشی از موقعیت فعلیاش را مدیون این جنایات است، باید سایر کشورها هم همین مسیر را بروند!] در مقابلِ این عده، جامعهشناسان زیادی هم هستند که قائل به خطی بودن توسعه نیستند. آنها معتقدند بسته به شرایط محیطی، سیاسی، تاریخی، فرهنگی و حتی اعتقادی کشورها، باید نسخهای منحصر به آن را یافت و نمیتوان تمام کشورهای دنیا را با یک نسخه و یک روش توسعه داد. اینجا به یک نکته مهم نیز باید اشاره کنیم. قطعا هدف آمریکاییها از لشکرکشی به افغانستان، توسعه این کشور نبوده و این کشور اهداف دیگری از این حضور نظامی داشته است چرا که برای کمک به توسعه یک کشور، اصولا لشکرکشی نمیکنند! اینجا اشاره ما به تحمیل نسخههای سیاسی و فرهنگی است که آمریکاییها پس از تسلط بر کشورها اعمال میکنند و به اسم کمک به توسعه، اهداف سیاسی و اقتصادی خود را دنبال مینمایند و ویرانی ملتها نیز پشیزی برایشان اهمیت ندارد.
اوضاع در عراق نیز بیشباهت به افغانستان نیست. این کشور هم سالها یا اشغال بوده، یا از سوی دیکتاتورهایی همچون صدام اداره شده یا محل تاختوتاز وحشیترین تروریستهای تکفیری بوده است، بنابراین، اصلاً فرصت توسعهنیافته است. این یک موضوع بدیهی است که کشورها برای اداره امور خود، اهم و مهم کنند و بسته به مهمترین مسائل و مشکلاتی که دارند، برنامهریزی نمایند. وقتی امنیت کشوری در خطر است، طبیعی است بیشترین امکانات آن کشور به سمت تامین امنیت میرود و میزان ناچیزی برای توسعه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی آن باقی میماند. اگر تاریخ 50 ساله عراق را مرور کنیم متوجه خواهیم شد «چرا کشوری با 40 میلیون جمعیت» و «میلیاردها دلار درآمد نفتی» دچار مشکلات متعدد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و....است. آمریکاییها بیش از 2 دهه است که در عراق حضور دارند و با وجود رای قاطع پارلمان عراق بر خروج فوری آنها، حاضر به خروج از این کشور نیستند. در حالی متهمان ردیف اول راهاندازی غائله داعش هم همین غربیها هستند، «تامین امنیت عراق» و «کمک به رشد و توسعه» این کشور نیز هیچگاه از دهانشان نمیافتد!
نیم نگاهی به وضعیت سایر کشورهای دنیا نیز میتواند در تبیین اهمیت مبحث «ترجمه» در «توسعه» جوامع کمککننده باشد. قطعا نسخهای که چینیها با استفاده از آن به این نقطه از توسعه رسیدهاند، با نسخه غربی تفاوتهای زیادی دارد. ساختار سیاسی و قدرت (فرمول توسعه) در چین هیچ شباهتی با ساختار سیاسی و قدرت در غرب ندارد اما با این وجود این کشور توانسته با نسخه منحصربهفرد خود در عرض 25 سال، به بالاترین قلههای توسعه دست یابد و امروزه شاید یکی از بزرگترین نگرانیهای غرب این است که چین در «همه زمینهها» از آنها پیشی خواهد گرفت.
«فرید زکریا» کارشناس مشهور آمریکایی سالها پیش وقتی شرایط سیاسی عربستان را تحلیل میکرد، نسبت به حاکمیت یک نظام دموکراتیک در عربستان هشدار میداد و میگفت در صورت روی کار آمدن حاکمان سیاسی در عربستان از طریق سازوکار انتخابات و دموکراسی، این کشور ممکن است به سمت ایران متمایل شود لذا، بهجای دموکراسی باید لیبرالیزم را در این کشور رواج داد! اینجا نیز زکریا (سوای از نیت و انگیزهای که از بیان این جملات دارد) به شکلی شاید حتی ناخواسته، در حال مخالفت با پیچیدن نسخههای یک شکل برای کشورهاست و معتقد است بسته به شرایط حاکم بر کشورها (اینجا عربستان) باید برایشان نسخههای سیاسی و اقتصادی و... پیچید!
اینجا صرفا بهدنبال تبیین این نکته بودیم که، کشورها غالبا با نسخههای وارداتی توسعه راه به جایی نمیبرند و از آن سو
چه بسا حتی باعث نابودی کشورشان میشوند و کسانی که
مُبلِغِ کُپیِ بیکموکاست نسخههای غربی برای توسعه هستند، خواسته
یا ناخواسته باعث این عقبماندگیها هم هستند. کمترین خسارت این عده، که ما اینجا آنها را «غربپرست» مینامیم ایجاد دعواها و نزاعهای سیاسی در جامعه است که این موضوع نیز در جای خود، مانع از سرعت گرفتن توسعه کشور میشوند. در پایان با نیمنگاهی به رسانهها و برخی موضعگیریهای نخبگان سیاسی کشور، یافتن پاسخ این سؤالها ضروری است.
1-چقدر از توان و انرژی نخبگانمان در دعواهای جناحی و سیاسی هرز میرود؟ 2- چقدر از ظرفیت رسانهها، صرف افشای معضلات و چقدر از این ظرفیت صرف یافتن راهحل برای این معضلات میشود؟ 3- نقش این هرز رفتن انرژیها و ظرفیتها در عدم توسعهیافتگی کشور چقدر است؟ /جعفر بلوری
استاد دکتر ناصر کاتوزیان، بی تردید از برجسته ترین حقوقدانان ایران و از نادر متخصصان بسیار تاثیرگذار در تاریخ تحول علوم انسانی این کشوراست. به دلیل همکاری طولانی علمی و دانشگاهی و آشنایی عمیق با اندیشه های ایشان، در دوران زندگی و پس از درگذشت، در یادداشت ها و سخنرانی های مختلف، ابعادی از شخصیت علمی و اخلاقی این استاد بزرگ را تبیین کرده ام. در یکی از این یادداشت ها سبب اقبال به مکتب فکری و رویکرد اخلاقی ایشان را مورد تحلیل قراردادم. از آنجا که بسیار مورد استقبال و پسند ایشان قرار گرفت، تکرار آن عیب نیست که به قول حضرت حافظ: “… از هر زبان که می شنوم نامکرر است” .
بدین ترتیب، این نوشتار کوتاه بیشتر در پی تبیین موجبات تاثیر گذاری فراگیر و ستایش همگانی از این اندیشمند فرزانه و دانشمند فرهیخته است:
بس نکته غیرِ حُسن بِباید که تا کسی
مقبولِ طبعِ مردم صاحب نظر شود
مسلما تلاش چشمگیر علمی و پژوهشی استاد دکتر ناصر کاتوزیان در تالیف حدود پنجاه جلد کتاب برگزیده و صدها مقاله ارزشمند که سهم عمده ای در پیشبرد دانش حقوق و اعتلای قضا و ترویج مدنیت در فرهنگ و اخلاق داشته است، دلیل انکارناپذیر این تاثیر گذاری و ستایش همگانی است، ولی بدون شک تلاش علمی چشمگیر، همه ی دلیل این ستایش فراگیر و تاثیر کم نظیرنیست. دلایل بسیار دیگر منشا این اقبال عام است که از جمله باید به اخلاق و منش ایشان در زندگی از یک سو و نگرش و بینش ایشان درعلم حقوق از سوی دیگر اشاره کرد.
اخلاق و منش ایشان در زندگی مبتنی بر پارسایی، استقلا ل رای و احساس مسئولیت در قبال جامعه و مردم بوده و تمام جنبه های زندگی ایشان حجتی بر پایبندی به این ارزش های متعالی اخلاقی است. نشان ایمان و پارسایی، راست کرداری و بی نیازی از امتیازات مالی و غیر مالی است و نشان استقلال رای و احساس مسئولیت، هزینه هایی است که از همان عنفوان جوانی به جهت انتخاب این نوع از زندگی تحمل کرده است. روش زندگی ایشان مصداق شایسته این کلام حضرت حافظ است که:
دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای
فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد
نگرش و بینش متفاوت ایشان نسبت به دانش حقوق نیز آشکار و غیر قابل انکار است. نگاهی هر چند گذرا در کتب و آثار استاد نوعی تفاوت در سیاق قلم ایشان در هم سنجی با دیگر نویسندگان، به ویژه نسبت به متخصصان پیشکسوت حقوق مدنی که پیش از ایشان آثار بسیار ارزشمندی را به رشته تحریر در آورده اند، روشن می سازد. اندک تعمق نشان می دهد که این ناهمسانی، تنها یک تفاوت ساده در شیوه نگارش و ساختار ادبی کلام نیست و حکایت از نوعی تفاوت در بینش دارد. در تبیین منشاء این تفاوت در بینش، می توان از علل و مبانی متفاوتی سخن گفت ولی شاید بتوان همه یا بیشتر آنها را به یک نکته که ایشان در کتاب مقدمه علم حقوق بدان پرداخته اند، برگرداند یعنی خصیصه علمی حقوق در کنار خصیصه فنی آن. ایشان حقوق را علم و نه فن صرف می دانستند.
نتیجه طبیعی این امر انجام سلسله مطالعاتی است که به استاد اجازه داده است به تمام گستره ی این دانش از افقی بالاتر و فراسوی موضوعات جزئی و تخصصی بنگرند و ارتباط تنگاتنگ این دانش با علوم اجتماعی، فلسفه و اخلاق را به خوبی ترسیم کنند. شاید بر همین اساس بتوان وجوه مشخصه آثار استاد کاتوزیان را به طور مستقیم یا غیر مستقیم به ویژگی پیش گفته، یعنی غلبه جنبه علمی حقوق بر جنبه فنی آن بازگرداند و اهم آنها را به ترتیب زیر برشمرد:
– توجه به حقوق به عنوان شاخه ای از علوم اجتماعی
حقوق به عنوان یکی از شاخه های علوم اجتماعی و بلکه سرآمد آنها توصیف می شود، زیرا هدف از آن تنظیم روابط اجتماعی است. با این وصف، جهت گیری بخش قابل توجهی از نوشتارهای موجود حقوقی، یک جهت گیری اجتماعی نیست. منطق حقوق که در بخش بزرگی منطقی فنی و تکنینکی است، گاه چنان نویسندگان را اسیر خود می نماید که ماهیت این رشته از دانش را دستخوش فراموشی می سازد.
استاد در زمره متخصصان و اندیشمندانی است که نسبت به ماهیت اجتماعی این رشته به یک باور درونی رسیده و این امر را به خوبی به خوانندگان خود القاء کرده است.
به همین جهت بار اجتماعی قلم ایشان مشهود و شاید نسبت به بسیاری از نوشتارهای موجود به طور محسوسی پررنگ تر است. نفوذ این دیدگاه اجتماعی از حیطه مانوس برای طرح آنها یعنی طرح در دیدگاههای کلی و نظریات عمومی فراتر رفته و حتی درانتخاب راه حل موضوعات جزئی و فرعی نیز به وضوح موثر واقع شده است.
– بار فلسفی و اخلاقی قلم استاد
مطالعات استاد در زمینه فلسفه حقوق و وقوف به اندیشه ها و تئوریهای پرداخته شده پیرامون مبنای حقوق همچون نورافکنی تمام پهنه این دانش را در برابر چشمان تیز بین ایشان قرار داده و مانع از گم شدن در سطح بوده است. این تیزبینی با التفات به خاستگاه این تئوریها، به کمال رسیده و به ذهن ایشان امکان یک جهت گیری صائب را داده است. شاید بتوان تصریح ایشان به خطابی بودن و نه قیاسی بودن منطق حقوق را دلیل روشنی بر این ادعا دانست.
از سوی دیگر توجه استاد به اخلاق وتقسیمات آن، موجب گردیده که قلم استاد خود آگاه و ناخود آگاه به سوی کاستن از تعارضات این دو نظام ارزشی یعنی نظام ارزشی اخلاقی و نظام ارزشی حقوقی تا حد ممکن پیش برود و نوعا” نیز جهت گیری قلم به سوی کاستن این تعارض به نفع نظام ارزشی اخلاقی بوده است. درخشش آرمان عدالت در قلم ایشان که می توان از آن به عنوان بزرگترین ارزش اخلاقی یاد کرد و اندکی بعد از آن سخن خواهیم گفت در همین راستا قابل تفسیر است.
– وقوف کامل نسبت به فنون حقوقی و بازی نخوردن از آنها
گاه تصور می شود که توجه و تاکید بر جنبه های فلسفی، اجتماعی و اخلاقی یک موضوع حقوقی ناشی از عدم وقوف نسبت به قواعد، منطق خاص و فنون و تکنیکهای حقوقی و مبتنی بر شیوه استدلال آزاد است. قلم تکنیکی استاد ثابت می کند که رویکرد اجتماعی، فلسفی و اخلاقی ایشان نسبت به موضوعات و روابط به هیچ وجه ناشی از غفلت از فنون، قواعد ومنطق ویژه این شاخه از دانش نیست بلکه ناشی از اعتقاد به تاثیر و تاثر وتعامل عمیق حقوق با جامعه شناسی، فلسفه و اخلاق است. پشتکار و ممارست، چنان استاد را به ظرائف منطق حقوق و فنون استدلال محیط نموده است که اگر گفته شود ایشان به سادگی قادر به بازی با این فنون و قواعد هستند، سخن گزافی نیست. قدرت چشمگیر ایشان در استخراج عصاره فنون و قواعد مورد اشاره و تعمیم آنها به کمک استقراء و خلق مجموعه های ارزشمندی همچون قواعد عمومی قراردادها ، مسئولیت مدنی و نظریه عمومی تعهدات و … به خوبی نشانگر این معناست. پس گذر ایشان از برخی از این فنون را – هنگامی که منجر به نتایج نامطلوب اجتماعی و اخلاقی می شوند – باید از باب تجاهل العارف دانست و نه غفلت جاهل.
هنر بزرگ دکترکاتوزیان در بازیچه دست فنون نشدن است. ایشان در عین حال که در حد لزوم به منطق سنتی حقوق وفادار مانده اند، در هرکجا که نتیجه اعمال این منطق سنتی، با نتایج قواعد مسلم اخلاق یا مصالح آشکار اجتماعی در تعارض قرار گرفته است، تردیدی در بازکردن بندها و قیود این فنون از دستان خود ننموده و قلم خود را با منطق دیگر – اگر چه نا همسو و ناهماهنگ با منطق سنتی – هدایت کرده اند.
– مطالعه تطبیقی
آنچه اعتقاد استاد به غلبه خصیصه علمی حقوق را به رشد و کمال بیشتر رسانیده، تقید ایشان به مطالعه تطبیقی موضوعات مورد بحث بوده است و آنچه به مطالعات تطبیقی ایشان تشخص بخشیده، این حقیقت است که اولا” این مطالعه محدود به فقه امامیه، فرق عامه و یا حتی کشورهای حقوق نوشته (رومی- ژرمنی) نیست و کشورهای کامن لا را نیز در بر می گیرد و ثانیا” این مطالعه به هدف تقلید صرف و به عاریت گرفتن نهادهای حقوق خارجی انجام نشده است. رویه ایشان بر آن بوده است که پس از بررسی راه های مختلف ارائه شده توسط نظامهای مهم حقوقی، راه حلی که با زمینه های سنتی موضوع در حقوق کشور متجانس و با آن قابل پیوند بوده را برگزیده و به این ترتیب راه حل معضل را ابتدا خودی و بومی ساخته و سپس ارائه نموده است. باید هنر بومی سازی راه حل ها، مفاهیم، نهادها و تاسیسات حقوقی را از هنرهای بسیار شاخص استاد دانست.
– درخشش آرمان عدالت
همانطور که اشاره رفت، از جمله وجوه مشخصه قلم استاد دیدگاه اخلاقی ایشان نسبت به موضوعات حقوقی است. به عبارت دیگر، با توجه به اینکه علم حقوق نیز مانند علم اخلاق مشتمل بر مجموعه ای از بایدها و نبایدها است و یک نظام ارزشی بدست می دهد، نامطلوب ترین شرایط، زمانی پیش می آید که نظام ارزشی ایجاد شده توسط حقوق با نظام ارزشی اخلاقی در تعارض قرار می گیرد. استاد از تعارض بین این دو نظام ارزشی به ویژه هنگامی که چنین تعارضی فاحش می شود سخت گریزان است و نوعا” تلاش در نزدیک کردن نظام ارزشی حقوق به اخلاق که ریشه در وجدان اجتماع دارد، داشته است. در میان باید و نبایدها و مجموع ارزشهای اخلاقی، عدالت در چشمان استاد بزرگترین ارزش است؛ از این رو، لزوم تامین عدالت و منع ظلم درقلم ایشان به مهمترین باید و نباید اخلاقی تبدیل شده است. چنان مهم، که ابایی درافشای این حقیقت که همه فنون و قواعد تفسیر حقوق را به پای فرشته عدالت قربانی خواهد کرد، ندارد. ایشان درجای جای آثار خود به ویژه در یادداشت چاپ سوم عقود معین و در مقدمه حقوق خانواده به صراحت به حساس تر بودن گوش وجدان خود به ندای عدالت تا فرمان اطاعت از قانون، اقرار، و اعلام کرده که منطق را سراسر به پای عدالت خواهد ریخت و همه قوانین را به سوی آن خواهد کشانید.
پیش از این نیز حقوقدانان و نویسندگان و قضات نسبت به ندای عدالت و نجوای انصاف بی تفاوت نبوده اند و به طور غیر مستقیم و ضمنی کم وبیش بدان ترتیب اثرمی داده اند ولی آنکه این اسرار مگو را دست کم در پهنه ادبیات حقوقی این کشورقصه ای کرد که بر سر هر بازاری هست، استاد بود.
درود بی شمار حق و ستایش بی پایان ما نثار روح بلند ایشان باد که شایسته چنان درود و چنین ستایشی است.
آرمان ملی
تهران و فرصت جنگ اوکراین
سید حسین سجادی
برخی از کارشناسان و دیپلماتهای پیشین کشورمان بر این باورند که دستگاه دیپلماسی باید در ابعاد مختلف چالاک و هوشمند باشد تا بتواند به موقع از فرصتهای ایجاد شده در تحولات منطقهای و بینالمللی استفاده نماید.
فرصتهایی از قبیل افزایش قیمت نفت به دلیل برخی اتفاقات از قبیل افزایش تنش ها و درگیریهایی که در منطقه یا فراتر از آن ایجاد میشود که میتواند منجر به افزایش صادرات نفت از سوی ایران و طبیعتا درآمدزایی بیشتر برای کشور باشد.
در واقع دستگاههای دیپلماسی در هر کشوری و البته تصمیم گیران کلان سیاستخارجی آنها، مترصد ایجاد فرصتهایی هستند که میتواند در تامین منافع ملی آنها کمک کننده باشد.
در این میان، یکی از فرصتهای ایجاد شده در ابعاد بین المللی جنگی است که میان روسیه و اوکراین درگرفته است و به تعبیری جنگی میان روسیه و غرب به ویژه آمریکا.
ایران هم به عنوان کشوری که هم با اوکراین و هم با روسیه روابط خوبی دارد از همان ابتدا هم بحث میانجی گری خود را مطرح کرد که بنا به دلایلی تا به امروز این موضوع به تعویق افتاده است.
بهتازگی یکی از رهبران کشورهای مهم اروپایی از رئیس جمهور ایران درخواست کرده تا ایران از ظرفیت و توان ارتباط خوبش با مسکو استفاده کند و راه حلی سیاسی برای اتمام جنگ میان روسیه با اوکراین شکل بگیرد.
در این خصوص محمد جمشیدی معاون رئیس جمهور در توئیتی نوشت: «یکی از روسای ارشد اروپای غربی از آیت الله رئیسی درخواست کرده بود که برای میانجیگری جنگ در اروپا کمک کند. پس از مجموعه ای رایزنی ها یک ابتکار صلح در کنار یک پیام مهم توسط وزیر خارجه آقای عبداللهیان به مسکو ارسال شد.»
بر اساس آنچه که به صورت غیررسمی مطرح شده، امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه، آن رهبر ارشد اروپایی است که از همتای ایرانی درخواست کرده تا تهران از توانش برای کمک به خاتمه جنگ اوکراین استفاده کند.
بدین منظور حسین امیرعبداللهیان وزیر امور خارجه کشورمان در سفری به مسکو با همتای روس خود دیدار و گفتگو کرد تا جمهوری اسلامی ایران دور تازهای از نقش آفرینی و تاثیرگذاری خود را این بار در سطح جهانی تجربه نماید.
در همین ارتباط وزیر امور خارجه کشورمان در صفحه شخصی خود در فضای مجازی اینطور گفته که: «برای سفری کوتاه و ماموریتی مهم در روسیه به سر می برم. مورد اولی که از بخشهای مهم این سفر به حساب می آید پیام یکی از سران کشورهای اروپایی برای آقای دکتر رییسی است که از ایران خواسته شده در موضوع اکراین ورود کرده و برای توقف جنگ مساعدت کند. در این مورد در خصوص مباحث انسانی و از جمله آزادی اسرای اکراینی نیز گفتگو شد.»
اما به هرحال در این مدت تجربه نشان داده که در ماجرای اوکراین تصمیم درباره این بحران دست مردم اوکراین نیست که خواهان آرامش و امنیت مجدد هستند، بلکه در اختیار سیاستمداران آمریکا است و هر دفعه که بحث ایجاد راه حلی سیاسی برای اتمام بحران اوکراین مطرح می شود، آمریکایی ها به زلنسکی دستور می دهند تا جنگ را شعله ور کند و طرح صلح را به هم بزند.
به معنای واضح تر، آمریکا و برخی دیگر از کشورهای غربی با سپر کردن اوکراین در تلاشند تا شرایطی ایجاد شود که تقابل خود با روسیه را شدت بخشند و امیدوارند با مقاومت بیشتر اوکراین و طولانی شدن تنازع میان آن دو، تحریمهای گسترده غرب علیه مسکو کارساز شود و روسیه را تضعیف نمایند.
بنابراین، با همه موارد گفته شده در سطور فوق، ایران تلاشهای دیپلماتیک خود را برای میانجیگری انجام خواهد داد و روسیه هم همیشه اعلام کرده که راه دیپلماسی را در اولویت می داند و از هیچ تلاشی در این مسیر استنکاف نخواهد کرد.
بر اساس قاعدهای نانوشته در روابط بینالملل، هر کشوری که بتواند تاثیرگذاری خودش را در موضوعات و تحولات مختلف از طریق برخی اقدامات از جمله میانجگیری افزایش دهد، در واقع جایگاه و پرستیژ بینالمللی آن ارتقا پیدا میکند که این نیز به معنای افزایش توان بازیگری خواهد بود.
در خاتمه این گفتار آنکه، ایران میتواند از برگ بازی خود که همان میانجگیری در جنگ اوکراین و روسیه است به نحوی استفاده کند که در این میان منافع ملی ایران به شکل حداکثری تامین گردد و از همین امروز رایزنیهایی را با طرفهای غربی به منظور صادرات گاز و انرژی به خصوص در فصل سرمای پیش روی داشته باشد که البته در این خصوص وزارت نفت نیز دخیل است و همگرایی این دو وزارتخانه در این موضوع بسیار لازم است تا تحقق آنچه که منافع ملی مینامیم به سهولت صورت گیرد.
ارسال نظرات