پایگاه رهنما به نقل از مشرق ، دیدار فرستاده ویژه پوتین به تهران که بلافاصله پس از دیدار پوتین و ترامپ در هلسینکی انجام گرفت، بازار گمانه زنیها را در داخل و خارج از کشورمان داغ کرده است. مرور این تحلیلها عمدتا حکایت از نوعی آرزومندی و یا هدفگذاریهای عملیات روانی و یا ابراز نگرانی از یک تحول در روابط ایران و روسیه است که بیشتر از سوی اندیشههای متاثر از محافل غربی و یا غرب زده ابراز میشود و تمایلی به روندهای واقع گرایانه و یا حقایق منطقهای و مناسبات جهانی ندارند.
لاورنتیف که در دیدار پوتین و ترامپ حضور داشته بر اساس پروتکلهای معمول باید با دبیر شورای امنیت ملی دیدار میکرد که معاون سیاست خارجی و امنیت بینالملل، آقای ایروانی با وی دیدار کرد. برخی معتقدند احتمالا این مسئله هشدار به او در خصوص امانتداری در انتقال پیام دیدارهای قبلی به مقامات روس است که تلاش داشت ملاحظات مقامات رژیم صهیونیستی را در مورد عملیات ارتش سوریه و مشارکت مستشاران ایرانی و یا نیروهای مقاومت به شکل دیگر در دیدارهای دو جانبه آستانه مطرح نماید.
آنچه در روند آزادسازی جنوب سوریه و درعا و قنیطره نیز اتفاق افتاد و متعاقبا در مواضع لاوروف هم تاکید شد اینکه، روسیه در مورد حضور نیروهای ایرانی و مقاومت امکان ملاحظات ندارد.
حتی انچه در مورد انتقال تروریستهای جبهه النصره از درعا و قنیطره به ادلب انجام شد و طی ان ۷۰۰ شهروند محاصره شده در فوعه و کفریا توسط تروریستها به مناطق امن در حلب انتقال یافتند، بر اساس خواست ایران صورت گرفت و فضای تعاملات میدانی ایران و روسیه در سوریه، هیچ تطابقی با خیال پردازی و آرزومندی ازسوی برخی در داخل و یا خارج از کشور ندارد.
آنچه در هلسینکی بین پوتین و ترامپ در بیش از دوساعت انجام شده، بر موضوعات متنوعی مشتمل بوده که عینا به آقای ایروانی در تهران منتقل شده و انچه شاید بیشتر مورد توجه قرار گرفته و یا توسط برخی منابع خبری در رسانهای برجسته شده اینکه، در خصوص چگونگی روندهای سیاسی مربوط به سوریه، نظر مساعد ایران نیر کسب شود.
ولی محور مهمتر در دیدار لاونتیف با ایروانی مربوط به سفر پوتین به تهران در چارچوب مباحث آستانه و دیدار سران سه کشور روسیه ایران و ترکیه است که باید بر روندمکانیزمها و تعهدات سه کشور و به ویژه ترکیه پرداخته و توافق شود و از آن مهمتر اینکه، هم آمریکا در بروکسل تاکید بر ضرورت خروج از سوریه کرده و هم ترکیه بعد از ۸ سال حمایت از تروریست ها، نگران دستهای خالی و فقدان پاسخ به افکارعمومی و اقتصاد بحران زده ترکیه است.
لاورنتیف
ترامپ در اردن به سران تروریستها ابلاغ کرده که هیچ اقدامی برای حمایت از آنها نخواهد کرد و این مسئله خشم تروریستها را که هیچ افقی برای خود نمیبینند، برانگیخته و ترکیه هم با پایان تروریستها در جنوب سوریه گزینه موثری در دست ندارد.
محور مشترک اهتمام ترکیه و امریکا که به پوتین منتقل شده این است که با سرافکندگی از سوریه اخراج نشوند و سهمی آبرومندانه از روند سیاسی و یا مشارکت در اقتصاد سوریه داشته باشند.
آمریکا میداند که باقیماندن در شرق فرات از دو حال خارج نیست. یا باید جنگ فرسایشی و هزینههای بی فایده را بپذیرند و یا درگیر شدن با روسیه، مقاومت و سوریه و حامیان آنرا انتخاب کنند. همین امر برای نتانیاهو نیز مطرح است و شاید دو مصوبه در کنگره آمریکا در کینست رژیم صهیونیستی که اختیار اعلام جنگ را از آنها سلب کرده و در یک روند سریع نیز این اتفاق افتاده، پیام روشنی به روندهای بعدی در منطقه و یا سوریه باشد.
برای آمریکایی مشارکت اصلی و فعال در روندهای سیاسی و اصلاح قانون اساسی در ژنو و سهم خواهی در بازسازی بسیار مهمتر است تا اینکه به امید اخراج ایران از سوریه باشند.
این مسئله را رئیس آژانس امنیت ملی آمریکا، دن کوتس با صراحت اعلام کرده که روسها نه توان اینکار را دارند و نه اشتیاق و تمایلی و این گزاره را ارزیابی آژانس امنیت ملی آمریکا میداند؛ لذا برای ترامپ یک تغییر اولویت است و در خواست از پوتین مطرح است تا با ایران در میان بگذارد و این موضوع را در تماس تلفنی با نتانیاهو نیز در میان گذاشته که موجب خشم صهیونیستها شده است و تهدید قبلی و بی رمق خود را مبنی بر اینکه به اهداف ایرانی در سوریه حمله خواهند کرد.
ابتدا از مجاری ویژهای به آمریکا و صهیونیستها ابلاغ شده که منتظر سیلی دوم ایران، پس از موشک باران جولان باشند و جمع اقدامات ایذایی آنان، فقط بر شدت پاسخ ایران خواهد افزود.
اینکه همکاریهای راهبردی، ایران و روسیه به سمت مناسبات راهبردی در حرکت است و هر دو کشور از آنان سود میبرند مسئله عجیبی نیست بلکه وقتی دکتر روحانی در شرایط فعلی و برای مدیریت تحریمها و فشارهای غیر قانونی و غیر انسانی آمریکا و بی خاصیتی اروپا، حرکت جدیدی با روسیه را از طریق دکتر ولایتی آغاز کرده، هم نگرانی در غرب و هم نگرانی در غربزدههای داخل را موجب شده است.
خارج از جنجالهای قبیلهای و باندی و یا رانت خواران مناسبات با غرب، این امر روشنی است که ماهیت شعار نه شرقی نه غربی پابرجاست و منافع ملی ایران بیش از هر مفهوم دیگری، زیر ذره بین است و تا بحال نیز در بسیاری از موضوعات و بویژه در سوریه به اجرا در آمده است.
غربزدههای داخلی آنچنان به تنگنا افتاده اند که هم میخواهند از مسئولیتهای خود در فرجام برجام و رفتارهای ضد انسانی آمریکا و غرب و ترویج ضرورت امتیاز دهی به غرب فرار کنند و هم حاضرند کشور و مردم را در سختیهای تحریم و فشارهای غربی نگهدارند، ولی هیچ ارتباط گستردهای با شرق و بویژه روسیه شکل نگیرد. دلیل اولیه این تفکر، به بن بست رسیدن اندیشههای غربگرایانه و بی آبرویی در خدمت به غرب است.
دیدار پوتین و ترامپ در هلسینکی، برای ترامپ آنچنان پر هزینه بوده که تنها بسته پیشنهادی پوتین برای بازجویی متقابل از افراد متهم در دخالت در کشور مقابل با سرعت در سنا و با اکثریت مطلق رد شده و ترامپ تنها دریچه کسب امتیاز در سیاست خارجی را باقیماندن در روند سیاسی سوریه و احتمالا سهم اقتصادی از بازسازی سوریه از طریق پوتین میداند که باید با تایید ایران محقق شود.
دلیل این است که ترامپ به استقبال انتخابات میاندورهای کنگره میرود و با وجود بهبود اقتصادی ناشی از چپاول و مشاجره با کشورهای دیگر، در سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا، تصویر نگران کنندهای به جهان و به افکار عمومی آمریکا از سیاست ورزی خود ارائه کرده است.
ترامپ در مصاحبه با CNBC تاکید کرد که اگر به بهبود روابط با مسکو دست نیابد، بدترین دشمن پوتین خواهد بود که تا بحال مشاهده شده است. این معنای روشنی دارد و اولویتهای پوتین و ترامپ در محورهای مذاکراتی هلسینکی، متفاوت و غیر هم تراز است.
مضافا اینکه پالسهای تبادل شده بین پوتین و ترامپ در خصوص اوکراین و کریمه و یا خط انتقال گاز روسیه به سمت غرب (موج شمالی) و یا کاهش نیروهای آمریکایی در اروپا برای انتقال به شرق آسیا و... با مخالفت و حساسیت اروپا و بویژه آلمان مواجه شده و بر عرصههای اختلاف اروپا با ترامپ خواهد افزود.
موج مخالفت با محتوای دیدار پوتین و ترامپ تا حدی است که مقامات عالی رتبه آمریکایی معتقدند، پوتین از ترامپ یک آتوی راهبردی در اختیار دارد؛ لذا گمانه زنیهای آبرومندانه داخلی و خارجی که در عمق خود به دنبال انتقال این مفهوم هستند که روسیه را غیر قابل اعتماد و یا اینکه قربانی توافق پوتین و ترامپ تصویر کنند، مضحک و بی پایه است.
خصوصا اینکه اگر عنصر مهم در دیدار پوتین و ترامپ نگاه مستقل و کارشناسی داشته باشیم، بازیچه جنگ روانی انگلیسی واقع نخواهیم شد. ابتدا اینکه شخصیت ترامپ و پوتین، دو شخصیت شناخته شده و غیر همتراز است و ثانیا اینکه بیش از اینکه پوتین به نتایج دیدار با ترامپ نیاز داشته باشد، ترامپ به پوتین برای حل مشکلاتش نیازمند است و سوم اینکه کارتهای بازی دو طرف فاصله زیادی با هم دارند و ترامپ به جز عربده تحریم و یا مسابقه تسلیحاتی که با مشکلات زیادی در درون اروپا روبروست، کارت مذاکراتی مهمی در اختیار ندارد، حال آنکه پوتین از کارت کره شمالی گرفته تا غرب آسیا و انرژی و اوکراین و... با دست پر به هلسینکی رفته است؛ لذا سفر لاورنتیف به تهران از یک سو برای مقدمات سفر پوتین و یک حرکت جدید در مناسبات اقتصادی با ایران و از سوی دیگر برای رایزنی و هماهنگی در روندهای امنیتی ادلب و روندهای سیاسی ژنو است که همگی از علائم مثبت در مناسبات در کشور حکایت دارند.
ارسال نظرات