نوسانات رفتاری و ارسال سیگنالهای متناقض درباره مذاکرات وین را میتوان یکی از اصلیترین مشخصههای عملکرد کشورهای غربی حاضر در این گفتوگوها در ماههای گذشته دانست،
مثلاً ضلع غربی مذاکرات وین ـ و در رأس آنها آمریکا ـ در همان حال که هتل کوبورگ را برای تعطیلات کریسمس ترک میکردند ایران را بابت کندی در پیشرفت گفتوگوها مورد انتقاد قرار داده برای زمان توافق، ضربالاجل میگذاشتند؛ یا در عین اذعان به شکست سیاست «فشار حداکثری» و ادعای کنار گذاشتن آن، عملاً تمامی مؤلفههای آن را بیکموکاست اجرا میکردند.
پروپاگاندای غربی
مصداقهای چنین رفتارهایی فراوانند؛ و تازهترین نمونه آن، تغییر لحن ناگهانی طرفهای غربی درباره نتیجه مذاکرات وین بعد از آغاز درگیریها در اوکراین بود. در حالی که مقامها و رسانههای آمریکا تا قبل از آغاز جنگ معمولاً بر احتمال شکست مذاکرات وین در صورت عدم انجام اقداماتی از سوی ایران تأکید میکردند، بعد از جنگ بهناگاه پیامهایشان را بیشتر بر این محور متمرکز کردند که متن توافق آماده است و طی چند روز آینده میتواند امضا شود.
هرچند این تغییر لحن میتوانست از پیشرفتهای واقعی در مسائل محل بحث در وین هم انعکاس گرفته باشد اما در نظر گرفتن این نکته که مواضع جدید کشورهای غربی علیرغم حل نشدن چندین گره مهم در مذاکرات صورت میگرفت، این احتمال را که خوشبینی جدید غربیها از عوامل و متغیرهای دیگری نشئت میگرفت تقویت میکرد.
قطعه بعدی این پازل که تصویر روشنتری از نیت احتمالی غربیها ارائه کرد زمانی پیدا شد که «سرگئی لاوروف»، وزیر امور خارجه روسیه خواستار اخذ تضمینهایی برای عدم تحریم همکاریهای روسیه با ایران بعد از نهایی شدن سند وین شد، از اینجا به بعد، محور پیامرسانیهای طرفهای غربی بهویژه آمریکا بر این قرار گرفت که متن توافق، نهایی شده و بهروی میز قرار گرفته است و رسیدن به نتیجه در گروی اتخاذ تصمیمگیری سیاسی از سوی تهران و مسکو است.
در واقع، طرفهای غربی از آنجا که پیشبینی میکردند روسیه با توجه به تحریمهای اعمالشده علیه این کشور ممکن است سؤالات و مسائلی را درباره نحوه همکاریها پس از توافق وین مطرح کند پیشدستی کرده و با القای این گزاره که همه مسائل توافق نهایی شدهاند زمینه را برای به حاشیه بردن مسئولیت کشورهای غربی فراهم کرده بودند.
با آنکه بدیهی بود که ماجرای تحریمهای روسیه و درخواست مسکو برای عدم تحریم همکاریهایش با ایران میتوانست به پیچیدگیهای مذاکرات وین اضافه کند اما بهخلاف تبلیغات کشورهای غربی مسئله درخواست روسیه نه تنها موضوع باقیمانده روی میز بود و نه نخستین گرهی که باید گشوده میشد.
بهنقل از منابع آگاه گزارش داده بود که همچنان سه تا چهار مسئله اصلی و فرعی در مذاکرات باقی ماندهاند که باید حل شوند. این منبع گفت: «در حوزه راستیآزمایی گامهایی برداشته شده است اما راجع به مسئله تضمینها و بهویژه تحریمها همچنان مسائل مهمی روی میز است که طرف غربی باید اقدامات لازم را انجام دهد.»
مضاف بر آن، از برخی شواهد هم اینطور برمیآمد که آمریکاییها هم در روزهای قبلتر با انجام برخی اقدامات و طرح خواستههای جدید پیچیدگیهای جدیدی به گفتوگوها اضافه کرده بودند، بهعنوان مثال، پایگاه میدلایستآی ساعاتی بعد از آنکه مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا وقفه در مذاکرات وین را اعلام کرد گزارش داده بود که طرح خواستههای جدید از سوی آمریکا باعث عصبانیت و شگفتی تیم ایران شده است.
مطالبات جدید آمریکا مسئلهای بود که در گفتوگوی تلفنی میان «حسین امیرعبداللهیان»، وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و «جوزپ بورل»، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در روز 19 اسفند هم مورد اشاره قرار گرفت. عبداللهیان در آن تماس تلفنی تصریح کرده بود «طرح برخی درخواستهای جدید از سوی آمریکا هیچ گونه توجیه منطقی نداشته و با مواضع این کشور در مورد دستیابی سریع به توافق در تناقض است.»
دلیل چنین رفتارهایی از سوی هیئت آمریکایی، آن هم در شرایطی که شواهد متعددی گواه میدهند که آمریکا بهدلیل نداشتن هیچ راهکار جایگزین بهجای برجام بسیار بیشتر از همه طرفها خواستار توافق در وین است، چیست؟ پاسخ به این سؤال را باید تا حد زیادی در نوع نگاه دولت جو بایدن به برجام و هدفهایی که دولت آمریکا برای رسیدن به آنها از طریق این توافق برنامهریزی کرده جست. برای توضیح درباره این نگاه و اهداف آمریکا از برجام لازم است قدری به عقب برگردیم؛ یعنی سال 2015 که برجام در دولت «باراک اوباما ت جو بایدن» بر مبنای فلسفه و نگاه راهبردی خاصی شکل گرفت.
مانور تحریمی
هنگامی که توافق برجام در سال 2015 میان ایران و قدرتهای جهانی منعقد شد دولت آمریکا بهصراحت اعلام میکرد که هدفش از برجام متوقف به این توافق نیست بلکه قصد دارد آن را بهعنوان ابزاری برای تنظیم رفتار جمهوری اسلامی ایران بهکار بگیرد. دولت «باراک اوباما» که برجام در دولت او معماری شد، بهطور مشخص اعلام میکرد که محدود کردن برنامههای موشکی و منطقهای ایران، هدفهایی نهایی هستند که برجام قرار است بهعنوان سکویی برای رسیدن به آنها عمل کند.
نیل به چنین هدفی، به در پیش گرفتن سیاستهای خاصی از سوی دولت آمریکا و بهویژه، به سبک خاصی از مانور با ابزار تحریم نیاز داشت، به این صورت که رفع تحریمها نباید بهگونهای صورت میگرفت که به عادیسازی تجارت با ایران و انتفاع اقتصادی کامل ایران منجر میشد.
اصطلاح «شیرینیهای آدامسی» که برخی از تحلیلگران برای توضیح درباره نوع رفتار آمریکا در رفع تحریمها علیه ایران بعد از اجرای برجام بهکار گرفتند در واقع ناظر به همین نوع سیاست آمریکا در قبال تحریمها بود. مطابق این تاکتیک، رفع تحریمها باید به شیرینیهای زودگذر و موقتی مانند آزادسازی بخش اندکی از داراییهای ایران و یا خرید چند هواپیما محدود میشد، اما هرگاه تهران در جستوجوی دائمی کردن آن تجارب شیرین برمیآمد باید از او تغییر رفتار در حوزههای دیگر خواسته میشد.
ایجاد هراس در بانکها درباره انجام تراکنشهای مربوط به ایران، تمدید 10ساله «قانون تحریمهای ایران»، امضای قانون ویزا برای هراساندن تجار از ورود به ایران و گره زدن انتفاع اقتصادی ایران به مسائل غیرهستهای تنها بخشی از اقداماتی بود که در دوران ریاستجمهوری «باراک اوباما» برای ایجاد هراس در فضای بینالمللی از تجارت با ایران و محدود کردن منافع اقتصادی ایران انجام شد.
این نوع استفاده از تحریم هم بهاقتضای برخی ویژگیهای خود تحریمها صورت میگرفت و هم بهاقتضای راهبرد کلی آمریکا در قبال ایران، مثلاً یک ویژگی ابزار تحریم که چنین رویکردی را میطلبید این بود که تحریمها ذاتاً اثراتشان را بهمرور زمان از دست میدهند و هیچگاه نمیتوان از آنها بدون آنکه بخش زیادی از کارکردشان را از دست بدهند علیه کشورهای هدف استفاده کرد.
اوباما بارها به منتقدانی که به او بابت کاستن از فشار تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران خرده میگرفتند توضیح میداد که "تحریم سلاحی نیست که تا ابد کارگر باشد و با گذشت زمان دچار سیر افولی میشود، بنابراین باید آنها را بهتناسب رفتار طرف مقابل بالا و پایین کرد و تا زمانی که فشار آنها پابرجاست آنها را از طریق مذاکره به امتیاز تبدیل کرد"، مثلاً او در مصاحبهای در تاریخ 5 اوت 2015 اذعان کرده بود که تحریمها علیه جمهوری اسلامی ایران قابل ادامه نبودهاند و لازم بوده که آمریکا آنها را بهازای ایجاد پارهای تغییرات در رفتارهای هستهای ایران کاهش دهد تا تحریم قابلیت سلاحبودنش را از دست ندهد.
درباره ویژگیهای تحریمها و روش استفاده دولت آمریکا از آنها برای تغییر رفتار کشورهای هدف در کتاب «ریچارد نفیو» بهنام «هنر تحریمها» توضیحات بیشتری ارائه شده است. نفیو که از او بهعنوان یکی از اصلیترین طراحان تحریمها علیه ایران یاد میشود در آن کتاب بر اینکه تحریمها باید بهگونهای بهکار گرفته شوند که قابلیت «افزایش تدریجی» داشته باشند تأکید میکند. از توضیحات نفیو در آن کتاب و در مقالههای دیگر او چنین برمیآید که هیچ چیز بهاندازه «تحریم حداکثری»، ابزار تحریم را مستهلک و فرسوده و دست آمریکا را از گزینههای لازم در برابر رفتارهای «طرفهای متخاصم» تهی نمیکند زیرا اقتصاد کشور هدف با تحریم سازگار میشود و آمریکا، پس از آن نمیتواند برای اخذ رفتار مطلوب از طرف مقابل به تهدید به تحریم متوسل شود.
جدا از ویژگیهای تحریمها، سبک خاص آمریکا در رفع تحریم علیه ایران از راهبرد کلان آمریکا در قبال ایران هم نشئت گرفته بود. از منظر نظام حاکمیتی آمریکا چنانچه تحریمها علیه ایران بهطور کامل لغو میشد جمهوری اسلامی از مذاکره در پروندههای دیگر بینیاز میشد و یا اینکه، سرازیر شدن پول زیاد به اقتصاد ایران در نتیجه برداشتن تحریمها میتوانست قدرت تهران در زمینههای موشکی و منطقهای را چنان بالا ببرد که یا کشور را از مذاکرات هدفگذاریشده بعدی بینیاز کند و یا دستش را بهشدت در آن گفتوگوهای مفروض بالا ببرد.
فشار هوشمند
«جو بایدن» در شرایطی وارد کاخ سفید شد که دولت سلف او، «دونالد ترامپ» با بیاعتنایی به هشدارهای تمامی کارشناسان رویکرد «فشار حداکثری» علیه ایران را در پیش گرفت و عملاً نهفقط قابلیت اثرگذاری تحریمها علیه ایران بلکه جایگاه آمریکا را در نظم تجارت جهانی که پشتوانه اصلی تحریمها هستند به خطر انداخته بود. وزارت خزانهداری دولت بایدن در یک گزارش ارزیابی در اکتبر 2021 به آغاز روند کند شدن تحریمها اذعان کرده و نوشته بود که حتی برخی از متحدان آمریکا هم کاهش استفاده از دلار در تراکنشهای بینالمللی و کاهش عبور از نظام مالی آمریکا را شروع کردهاند.
وزارت خزانهداری آمریکا برای حل این معضل پیشنهاد کرده بود که لازم است «دولت آمریکا روشهای عملیاتی را که زیربنای بهکارگیری تحریمها هستند نوسازی و اصلاح کند. اعمال چنین تغییراتی برای همساز شدن با معماری مالی جهان که اثرات عمیقی بر کارآیی تحریمهای مالی آمریکا دارند ضروری است.»، بهطور خلاصه، دولت بایدن ضمن اذعان به اینکه تحریمها در حال از دست دادن اثرگذاریشان هستند خواستار آن شده بود که شکلِ بازی با تحریم و فشار بهگونهای عوض شود تا تحریمها کارآیی رو به افول خودشان را مجدداً به دست بیاورند.
برای ایران، پیامد کاسته شدن از کارآمدی تحریمهای آمریکا این بود که دولت بایدن عملاً قدرت مانور خود در برابر پیشرفتهای برنامه هستهای ایران را از دست داده بود، به همین جهت بود که بایدن اعلام کرد که قصد دارد بهجای فشار حداکثری سیاست «فشار هوشمند» را علیه ایران در دستور کار قرار دهد.
هرچند دولت بایدن علناً درباره ویژگیهای «فشار هوشمند» توضیح نداده است اما از مجموعه تحولات گفتهشده تاکنون و رفتارهای آمریکا در قبال ایران میتوان استنباط کرد که یکی از مهمترین جنبههای چنین راهبردی را بازی با عنصر تحریمها در جهت بازسازی آن و جلوگیری از کند شدن اثرگذاری آنها تشکیل میدهد.
مقصدی که قرار است فشار هوشمند، دولت بایدن را به آن رهنمون کند همان مقصد اعلامشده از سوی اوباما است؛ آوردن ایران پای میز مذاکره برای توافقهای جدیدی که بتواند در نهایت به محدودسازی مؤلفههای قدرت جمهوری اسلامی در زمینههای موشکی و منطقهای منتهی شود، در واقع، مقامهای دولت بایدن بارها در اظهارات علنیشان این را اعلام کردهاند قصدشان از بازگشت به برجام، همسو شدن با متحدان اروپایی آمریکا برای حرکت بهسمت «توافقی قویتر و طولانی» است.
آمریکا بهخصوص در جریان مذاکرات وین رفتارهایش را حول محور این اصل سازماندهی کرده است که تنظیم هر پدیده مرتبط با مذاکرات (اعم از زمان آغاز و پایان گفتوگوها، اقدامات و موضعگیریها در قبال ایران، ابراز خوشبینی یا بدبینی درباره مذاکرات، نقشهراه رفع تحریمها در آینده، اثرگذاری هر تحول جهانی بر مسائل وین و...) باید بهگونهای باشد که سوئیچ روشن و خاموش کردن تحریمها را در اختیار آمریکا قرار دهد نه ایران؛ تا واشنگتن بتواند از طریق تنظیم فشار تحریمها، رفتار ایران را مطابق با اهداف خودش تنظیم کند.
بنابراین طبیعی است در مذاکرات وین هم هرگاه آمریکا احساس کرده است ورودش به برجام بهگونهای خواهد بود که میتواند در اصل فوق خلل وارد کند در احیای توافق کارشکنی کرده و به جنگ رسانهای ـ روانی برای مقصرنمایی طرفهای دیگر روی آورده است. اینکه آمریکا در حین جاری بودن مذاکرات وین چندین بار تیمهایی را روانه چین کرده است تا بتواند جلوی فروش نفت ایران را بگیرد و یا این را که در حین مذاکرات به توقیف نفتکشهای ایران روی آورده است هم میتوان در همین بستر دید و تحلیل کرد.
نوسانات رفتاری آمریکا در مذاکرات وین بعد از حمله روسیه به اوکراین را نیز میتوان بر اساس همین اصل تحلیل کرد.
تحولات اوکراین و مذاکرات وین
از منظر آمریکا، تحولات اوکراین و افزایش قیمت نفت خام در بازارهای جهانی رویدادی است که باعث دست برتر ایران در مذاکرات میشود. ایالات متحده بهدلایلی که شرح آن در بالا رفت نمیخواهد در چنین شرایطی توافق نهایی شود بلکه ترجیح میدهد قبل از توافق در وین موازنه داده و ستانده را بهنفع خود و بهضرر ایران تغییر دهد.
هرچند آمریکا برای تنظیم قیمت انرژی در بازارهای جهانی روی نفت ایران حساب باز کرده است اما بهنظر میرسد ترجیح واشنگتن در زمان حاضر آن است که برای جلوگیری از سرازیر شدن ثروت به ایران در شرایط کنونی، تا آنجا که میتواند ابتدا بهکمک نفت ونزوئلا یا عربستان سعودی تا اندازهای در بازار انرژی ثبات حاصل کند و سپس وارد توافق با ایران شود. (این البته ایدهآلترین اتفاق برای آمریکا است، اما باید دید دولت بایدن تا چهاندازه با توجه به مسائل مختلف از جمله تحولات جنگ اوکراین در رسیدن به آن موفق خواهد شد.)
در روزهای گذشته، مقامهای کاخ سفید هم بارها به این مسئله اشاره کردهاند که اولویت اصلی آمریکا در احیای برجام تأمین نیازهای انرژی نیست. جن ساکی، سخنگوی کاخ سفید در نشست خبری هفته گذشته در پاسخ به این سؤالی در همین باره گفت: «حیاتیترین و مهمترین دلیلی که ما در حال انجام این رایزنیها با ایران و شریکانمان در 1+5 هستیم این است که نگرانیها درباره برنامه هستهای ایران را برطرف کنیم. رایزنی درباره نفت بخشی از این مذاکرات است اما دلیل اصلی ما از انجام این مذاکرات جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح اتمی است.»
هرچند آمریکا به برجام نیاز دارد اما بهنظر میرسد ورود به توافقی را هم که با ایجاد انتفاع اقتصادی برای ایران امکان مانور با سلاح تحریم را از واشنگتن سلب میکند بهصلاح نمیداند، این دستکم یکی از دلایل تردید آمریکاییها در ماههای گذشته برای توافق در وین بوده است.
با این حال، تصمیمگیری آمریکا در قبال مذاکرات وین تنها بر اساس ایدهآلهای مطلوب این کشور انجام نخواهد شد. در مان حاضر بر همکنش پیچیده متغیرهای بسیار متعددی اعم از وضعیت بازار انرژی، جنگ اوکراین، سیاستها و منافع دائماً در حال تغییر هریک از بازیگران و... بر تصمیمگیری هریک از طرفها در میز مذاکرات اثرگذار است و باید دید آمریکا سرانجام در چه شرایطی چه تصمیمی خواهد گرفت.
ارسال نظرات