15 اسفند 1400 - 13:01

پایگاه رهنما:

 

روزنامه کیهان **

 «نفاق رسانه‌ای و فریبکاری سیاسی» در بحران اوکراین!/ دکتر محمدحسین محترم

صرف نظر از این که جمهوری اسلامی بحران اوکراین را نتیجه «سیاست‌های مداخله‌جویانه و انقلاب‌های مخملی» رژیم «مافیایی» و «بحران‌ساز» و «بحران‌زیست» آمریکا و «علاج بحران اوکراین و قضاوت درباره آن را منوط به شناخت ریشه‌های واقعی آن» می‌داند و صرف‌نظر از این که ایران اسلامی، «برخلاف مواضع دوگانه غربی‌ها همواره مخالف با جنگ و تخریب در همه مناطق دنیا است» و صرف نظر از این که آیا عملیات نظامی روسیه در اوکراین مذموم است یا ممدوح و چه نسبتی با امنیت و منافع ایران دارد و همچنین صرف‌نظر از این که حملات آمریکا به افغانستان و عراق و دیگر کشورها چه پیامدهایی برای امنیت و منافع ایران داشته و جمهوری اسلامی چگونه توانست تهدیدات را به فرصت تبدیل کند، اما قطعاً ممدوح دانستن یک حمله و مذموم دانستن دیگری، خود بزرگ‌ترین مذموم و نشانه یک نفاق است. این‌گونه مواضع متناقض و مذبذب نشان می‌دهد در یکی منافع شخصی و جناحی کاسبان جنگ تأمین می‌شود و در دیگری نمی‌شود! مدعیان اصلاح‌طلبی فیلسوفانه مدعی شدند این جمله آقای رئیسی در گفت‌وگوی تلفنی با پوتین که گفته «نگرانی‌های روسیه را در بحث اوکراین درک می‌کنیم»، «مجوزی خواهد شد برای حمله دیگر کشورها به ایران»! روزنامه‌های آنها همچنین ژست مردمی و روشنفکری به خود گرفته و ادعا کردند «از نظر ملت ایران توسل به زور مذموم و بدترین شیوه است که نتیجه‌اش قربانی شدن انسان‌های بی‌گناه است»! در این خصوص بازخوانی سیاست خارجی در دولت اصلاحات نشان می‌دهد بیان چنین ادعاهایی از سوی کسانی که از حمله آمریکا به افغانستان و عراق حمایت و به آمریکایی‌ها در این حملات کمک کردند و خود اصلی‌ترین منادیان حمله به افغانستان در زمان حکومت طالبان بودند، بوی نفاق و فریبکاری می‌دهد! در این خصوص چند نکته مهم برای تنویر افکار عمومی و جلوگیری از تحریف واقعیت‌ها:

۱-بعد از حملات ۱۱ سپتامبر اصلاح‌طلبان و تیم طراح سیاست خارجی دولت اصلاحات حمایت از لشکرکشی آمریکا به افغانستان را به آرزوی روابط با اروپا و آمریکا گره زدند و یک کانال پشتیبان مخفی برای انتقال اطلاعات با دولت جرج بوش پسر ایجاد کردند تا به روند هماهنگی برای حمله به افغانستان کمک کند. بعد از احوالپرسی وزیر امور خارجه وقت با همتای آمریکایی خود در اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل نیز دولت اصلاحات متعهد به کمک ۵۶۰ میلیون دلاری به دولت دست‌نشانده آمریکا شد. نکته تعجب‌برانگیز این بود که این کمک بیش از دو برابر کمک آمریکا به‌عنوان ذی‌نفع اصلی در اشغال این کشور بود! رئیس دولت ‌اصلاحات در پیامی کمک به اشغال افغانستان را به‌عنوان فرصتی برای آشتی با آمریکا عنوان نمود تا جایی که وزارت خارجـه با عبور هواپیماهای آمریکایی از فضای کشور موافقت کرد! مجله «نیویورکر» آمریکا در بخشی از گزارش اول مهر ۹۲ خود ادعا می‌کند در دیدار رایان کراکر دیپلمات ارشد وزارت خارجه آمریکا با نمایندگان دولت اصلاحات در ژنو چند روز پس از ۱۱ سپتامبرِ، مذاکره‌کننده اصلی ایران نقشه‌ای را به کراکر داد که وضعیت افغانستان را به‌صورت کامل و دقیق شرح می‌داد و سپس خطاب به طرف آمریکایی گفت «توصیه ما این است ابتدا آنها را در اینجا بزنید و سپس اینجا و منطق ما نیز برای انجام عملیات این است!» به نوشته این روزنامه آمریکایی کراکر گفته که «شوکه شدم و خطاب به دیپلمات ایرانی گفتم: می‌توانم یادداشت برداری کنم؟ او پاسخ داد: می‌توانید نقشه را نگه دارید»! رایان کراکر همچنین مدعی می‌شود «آنچه برایم جالب بود اینکه هیئت ایران خواستار اشغال افغانستان از سوی آمریکا بود و برای اعزام نیروهای آمریکایی به افغانستان اشتیاق داشتند»!‌ گری سیک مقام وقت شورای امنیت ملی آمریکا نیز بعدها در‌اندیشکده انجمن آسیا درباره همکاری بی‌سابقه دولت ایران در موضوع حمله به افغانستان اذعان کرد «ایرانی‌ها با ما همکاری و نقش بسیار مؤثری ایفا کردند و جواد ظریف مرد منتخب ایران در این مذاکرات بود. آن‌ها هر آنچه را که ما در مورد افغانستان می‌خواستیم، به ما دادند»! البته خود رایان کراکر نیز در یادداشتی در ۱۲ آبان ۱۳۹۲ در «نیویورک‌تایمز» به جزئیات کمک دولت اصلاحات در کمک به اشغال افغانستان پرداخته است. کارشناسان بین‌المللی بعدها این کمک دولت اصلاحات در حمله به افغانستان را برطرف شدن مهم‌ترین عامل مقاومت در برابر جنگ‌طلبی آمریکا در منطقه ارزیابی کردند.

۲- بوش بعد از استفاده از دولت اصلاحات در اشغال افغانستان، به ریش آنها خندید و پاداش این خوش‌خدمتی را با محور شرارت خواندن ایران داد! اما نکته حقارت‌آمیز و البته نه چندان تعجب‌برانگیز از مواضع اصلاح‌طلبان، این‌که روزنامه شرق ۲۲ اسفند ۹۶ با مصاحبه با یکی از لیدرها و به اصطلاح چریک پیر اصلاحات، محور شرارت خواندن ایران را نه تقبیح که دستاورد دولت خاتمی عنوان کرد و نوشت «بین محور شرارت بودن با اشغال نظامی تفاوت زیادی است و این دستاورد دولت خاتمی بود، چون آمریکا ایران را اشغال نکرد»! البته از جماعت ترسویی که جریان اصلاح‌طلبی را مفتخر به «شعور ترسیدن» و «نداشتن شعورِ ترسیدن» را علت «شجاعت» عنوان می‌کنند، انتظاری بیش از این نیست!

۳-اوج تناقض اصلاح‌طلبان زمانی آشکار می‌شود که جوانان ما بدانند این حضرات در دولت خود قبل از حمله آمریکا به افغانستان، در نشست فوق‌العاده شورای عالی امنیت ملی کشور حمله به افغانستان را علی‌رغم اینکه در تناقضی حاکمیت طالبان را به رسمیت شناخته بودند به تصویب رساندند که البته رهبری چنین مصوبه‌ای را هیچ‌گاه تأیید و امضا نکردند و ایران را یک‌بار دیگر از ورود به جنگی پر خسارت که دولت اصلاحات می‌خواست بر مردم تحمیل کند، حفظ کردند. مواضع زیگزاگی مدعیان اصلاح‌طلبی درخصوص حمله آمریکا به عراق نیز پر از ده‌ها تناقض از همین نمونه است.

۴- اکنون مردم و بخصوص جوانان با ده‌ها سؤال بی‌پاسخ رو‌به‌رو هستند که: اولاً مگر دولت رئیسی کمکی به روسیه برای عملیات نظامی در اوکراین کرده و یا مصوبه‌ای برای حمله به اوکراین و یا یک کشور دیگر صادر کرده است؟! ثانیاً آیا تصمیم دولت اصلاحات برای حمله به افغانستان مجوزی نمی‌شد برای حمله دیگر کشورها به ایران و زمان حمله آمریکا به افغانستان و عراق جماعت مدعی اصلاح‌طلبی کجا بودند و چرا در مذمت این جنگ‌ها چیزی نگفتند و ننوشتند و صداقت رسانه‌ای خود را به نمایش نگذاشتند؟! ثالثاً چرا آمریکا را به خاطر قربانی شدن میلیون‌ها انسان بی‌گناه در تحمیل جنگ بر افغانستان و عراق و یمن و لیبی و سوریه و... مورد بازخواست و انتقاد قرار نمی‌دهند و حتی چرا تلاش دارند نقش آمریکا در تحریک صدام در حمله به ایران را به فراموشی بسپارند و چهره آمریکا را بزک کنند؟ رابعاً چرا به این سؤال رهبری پاسخ نمی‌دهند که «آمریکا در یمن و سوریه چه کار می‌کند؟» و...!؟

۵-با توجه به اینکه جیمز دابینز نماینده ارشد دولت بوش در امور افغانستان در شماره چهارم سال ۸۸ فصلنامه واشنگتن کوارترلی که توسط مرکز مطالعات استراتژیک آمریکا (CSIS) منتشر می‌شود، اذعان کرده «دولت بوش در سال ۲۰۰۱ تصمیمی به برقراری دموکراسی به‌عنوان یک استراتژی برای مبارزه با افراطی‌گری در خاورمیانه نداشت و سهیلا صدیق در دولت حامد کرزای از مأمورین حاذق و پیچیده سازمان سیا بود»، پاسخ دهند هدف از کمک دولت اصلاحات به دولت بوش برای اشغال افغانستان چه بود؟!

۶-فضاحت منتقدان دولت سیزدهم تا آنجاست که بدون عبرت گرفتن از سرنوشت دولت‌های وابسته به آمریکا در کشورهای مختلف از جمله در همین اوکراینِ بحران‌زده، هنوز برای بزک کردن آمریکا و توجیه جنایات این کشور دست‌وپا می‌زنند و به آن افتخار می‌کنند! حسین موسویان دیپلمات دولت اصلاحات که به اتهام جاسوسی محاکمه شده، خرداد ۹۳ در یادداشتی در المانیتور نوشت: «بعد از محور شرارت خواندن ایران از سوی بوش خاتمی به من گفت مطمئنم که بوش میخ آخر را به تابوت رابطه ایران و آمریکا زد و فکر می‌کنم بهبود روابط را باید از سر بیرون کنیم» که به گفته‌گری سیک «تصور اشتباهی هم نیست»! سؤال این است که چرا تاکنون هنوز نتوانسته‌اند این رؤیای متوهمانه و برخلاف منافع ملی را از سر بیرون کنند؟ در پاسخ به این چرا، جیمز دابینز نماینده دولت بوش در امور افغانستان می‌گوید «دولت خاتمی دو اقدام مهم برای آمریکا انجام داد یکی در افغانستان و دیگری در اشغال عراق بود، اما اگر اصلاح‌طلبان و دولت خاتمی از همکاری با آمریکا خوشحال بودند چون خود را در حالتی آسیب‌پذیر می‌دیدند و پیشنهادهای دولت خاتمی (از جمله تلاش برای مقابله با حزب‌الله)، هر دفعه که پاسخی نمی‌گرفت، برای آمریکا دل‌چسب‌تر می‌شد و آمریکا به دنبال پیشنهادهای جذاب‌تر بود»؟!

۷-روزنامه شرق ۲۲ اسفند ۹۶ ادعا کرد: «اصلاح‌طلبی و اصلاح‌طلبان در ذات خود سازش‌کارند و با اصحاب قدرت گفت‌وگو می‌کند»، حتی در تأیید جنگ! لذا در پاسخ این جماعت که ادعا دارند «محورت شرارت خواندن با اشغال شدن فرق دارد»! باید گفت «برقراری امنیت کشور با دفاع در آن‌سوی مرزها» و «با چشم باز و‌اندیشه و عمل درست موضع گرفتن»، با «محور شرارت نامیده شدن» و «اشغال شدن» خیلی فرق دارد و در شرایط کنونی جوانان نباید از نفاق رسانه‌ای و فریبکاری سیاسی مدعیان اصلاح‌طلبی در بحران اوکراین غافل باشند.

 ***************************************

روزنامه خراسان**

سناریوهای4 گانه جنگ اوکراین/محمدصادق مرادی

بحران اوکراین که اکنون به جنگی تمام‌عیار تبدیل شده، روزهای سرنوشت‌ساز خود را سپری می‌کند. ستون 64کیلومتری زرهی و مکانیزه ارتش روسیه پشت دیوارهای کی‌یف به صف شده‌اند. حالا نیزدر دهمین روز از جنگ روسیه-اوکراین، می‌توان با استدلال‌های قوی‌تری درباره احتمالات آینده نبرد سخن گفت. در سه روز گذشته، تحولات میدانی مهمی را شاهد نیستیم. در محور شمال و شرق اصلی‌ترین درگیری‌ها در محور  شهر خارکیف و  کی یف درحال وقوع بوده و عملیات محاصره پایتخت در ناحیه بوچا به بالاترین سطح خود رسیده است. در محور جنوب، عملیات محاصره ماریوپل همچنان ادامه داشته و با توجه به سقوط شهر ساحلی خرسون، احتمالاً شاهد تغییر جهت نیروها برای یکسره کردن کار این شهر و قطع کامل دسترسی اوکراین به دریای آزوف باشیم. بیشتر تحلیل گران جنگ، عملیات حمله به بندر مهم و راهبردی اودسا برای قطع کامل دسترسی اوکراین به دریا و محاصره کردن آن کشور در خشکی را مهم‌ترین اتفاق روزهای پیش رو می‌دانند. عملیاتی که پیش‌بینی می‌شود با توجه به آرایش گرفتن ناوگان آبی_خاکی روسیه در سواحل آن، شاهد یک تاخت آبی-خاکی بزرگ باشیم. اگر روسیه بخواهد به شیوه چند روز اخیر به نبرد ادامه دهد و با نگاه به مذاکرات کج دار و مریز طی طریق کند، گسیل مزدوران از کشورهای مختلف (ترکیب احتمالی: ورود نیروهای ویژه ارتش‌های ناتو‌، شرکت‌های خصوصی نظامی همچون بلک‌واتر و تروریست‌های تکفیری)، کرملین را درگیر باتلاق بزرگی خواهد کرد، اتفاقی که همگی به نفع آمریکا بوده و روسیه را در پازل طراحی شده توسط کاخ سفید قرار می‌دهد اگرچه  بسیاری از تحلیل گران تا همین جا هم معتقدند روسیه در تله آمریکایی افتاده است اما تحولات آینده جنگ و برخی اتفاقات غیرمترقبه می تواند ورق را برگرداند. در عین حال  چهار احتمال پیش‌رو برای ارتش روسیه به شرح ذیل است:

1- توقف کامل:

 احتمال دارد ارتش روسیه پس از فتح کی یف و خارکیف، رودخانه دنیپر و شهرک‌های اطراف کی یف(پدافند طبیعی) را به عنوان مرز تعیین و اعلام آتش‌بس کند و با قرار دادن یک دولت وابسته به خود در کی یف، مدل آلمان شرقی-غربی را پیاده کند. رودخانه دنیپر از شمال تا جنوب اوکراین کشیده شده و این کشور را به دو قسمت تقسیم می‌کند. دنیپر از وسط کی‌یف نیز عبور می‌کند. مناطق جدایی‌طلب دونتسک و لوهانسک و همچنین شبه‌جزیره کریمه نیز در نیمه شرقی قرار می‌گیرند اما آیا مدیریت منطقه وسیع شرق اوکراین گزینه ایده‌آل روسیه است به‌خصوص اکنون که تحت تحریم شدید اقتصادی غرب قرار گرفته است؟

2- پیشروی جهت اشغال میانی:

احتمال دارد ارتش روسیه پس از عملیات تصرف بندر اودسا با پیشروی به سوی مرز مشترک روسیه و مولداوی و از شمال با تصرف کامل جداره مرزی بلاروس و اوکراین، اقدام به اتصال قوای جنوبی و شمالی خود به هم کند و عملا ناحیه کوچکی در غرب اوکراین (احتمالا به مرکزیت شهر لویو) را برای غربگراها باقی گذاشته و مدل تقسیم اوکراین را به شیوه اطمینان بخش‌تری به سرانجام برساند. با این حال، با کند شدن پیشروی‌های روسیه، دولت اوکراین فرصت لازم برای مسلح کردن مردم را پیدا کرده است که کار پیشروی ارتش روسیه را سخت تر خواهد کرد. طبق گزارش ها اکنون فقط در کی‌یف حدود 20هزار نفر از مردم مسلح شده‌اند.

 3- سناریوی کمتر محتمل دیگر:

توقف برنامه حمله به کی‌یف و ادامه مذاکرات میان روسیه و اوکراین است. در دور دوم مذاکرات صلح میان مقام های اوکراینی و روسی نیز دو طرف برای ایجاد کریدورهای بشردوستانه به منظور تخلیه غیرنظامیان موافقت کردند. خواسته‌های اصلی روسیه، اعلام بی‌طرفی اوکراین و توقف روند عضویت در ناتو و همچنین پذیرفتن استقلال دونتسک و لوهانسک و   شبه‌جزیره کریمه خواهد بود.

4- سرایت جنگ به خارج از مرزهای اوکراین:

دو مسئله مهم به این مورد ضریب خواهد داد و احتمال وقوع آن را افزایش می‌دهد، اول اصرار کشورهای سوئد و فنلاند برای پیوستن به ناتو -که با حمله روسیه به اوکراین این تمایل افزایش هم پیدا کرده است  -و باعث  نزدیک کردن نیروی نظامی این پیمان به خاک اصلی روسیه خواهد شد، اتفاقی که همگان را به یاد بهانه‌های ابتدایی جنگ جهانی دوم خواهد انداخت. دومین مسئله، افزایش تنش میان چین و تایوان است. چنان‎چه این بحران هم تا مرحله جنگ کامل پیش‌رود، احتمال دخالت مستقیم آمریکا افزایش یافته و عملاً جبهه‌ای بزرگ در اقیانوس آرام شکل خواهد گرفت.

 در صورت وقوع این حادثه، بار رسانه‌ای و دیپلماتیک جنگ اوکراین از روسیه برداشته شده و احتمال شکل‌گیری یک پیمان شرقی نانوشته افزایش می‌یابد. در چنان‌شرایطی، صحبت از «جنگ جهانی سوم» دیگر حرف گزافی نخواهد بود که البته با توجه به رویکردهای اقتصاد محور پکن صحبت از این گزینه در شرایط فعلی بسیار نامحتمل است. در عین حال یک احتمال دیگر به ورود برخی کشورهای اروپایی به جنگ اوکراین مرتبط است. در این حالت اگر خطر تشعشعات هسته ای نیروگاه های تحت اشغال روسیه در اوکراین به حدی برسد که اروپا را تهدید کند برخی کشورها از جمله انگلیس معتقدند این شرایط می تواند زمینه مداخله ناتو را فراهم کند. در آخر باید تاکید کرد که استخوان لای‌زخم، دقیقاً چیزی است که آمریکا از این نبرد انتظار دارد. اگر روسیه از تجارب خود در جنگ سوریه و نبرد استان‌های شمالی این کشور عبرت نگرفته باشد، باتلاق بزرگ تری نسبت به استان تروریست‌نشین ادلب برای خود به وجود آورده و تا سالیان سال، درگیر فضایی شبیه سال‌های اشغال افغانستان خواهد شد.

***************************************

روزنامه وطن امروز**

حاشیه‌های پررنگ‌تر از متن در جنگ اوکراین/فرزانه دانایی

حمله روسیه به اوکراین و ادامه این درگیری و بحران، یکی از مهم‌ترین اخبار سال 2022 میلادی است؛ خبری که دنیا را تقریبا به ۲ قسمت شرقی و غربی تقسیم کرده و احتمالا می‌تواند باعث شکل‌گیری جنگ سرد دوم در جهان باشد. این خبر به اندازه‌ای بزرگ و غافلگیر‌کننده بود که می‌تواند تا سال‌ها بحث و تحلیل و تبادل نظر در جامعه آکادمیک روابط بین‌الملل به وجود بیاورد. سوالات زیادی همچنان وجود دارد که باید دید در آینده می‌توان به پاسخ آنها رسید یا نه. سوالاتی از این قبیل که دلایل و ریشه‌های واقعی بحران اوکراین و تصمیم پوتین برای حمله به این کشور چه بود؟ دلیل بی‌تفاوتی آمریکا و ناتو نسبت به مردم اوکراین و مقابله نکردن با روسیه در این جنگ چه بود؟ آیا در صورت ادامه یافتن جنگ می‌توان این پیش‌بینی را داشت که اوکراین به افغانستان یا ویتنام روسیه تبدیل خواهد شد یا اینکه آمریکا و ناتو این کشور را به باتلاق روسیه تبدیل می‌کنند؟ تاثیر بحران اوکراین بر روابط چین و تایوان چگونه خواهد بود و آیا چین به دنبال پیروی از الگوی روسیه برای تایوان خواهد بود؟

اینها، پرسش‌های واضح و بسیار مهمی هستند که برای پیش‌بینی وضعیت در آینده باید برای آنها پاسخ‌های درست و قانع‌کننده‌ای داشت. با این حال بحران اوکراین دارای حاشیه‌هایی است که شاید در وهله اول از نظر رسانه‌های غربی و گردان‌های جنگ رسانه‌ای غرب علیه روسیه، بخوبی دیده نشوند و درباره آنها تحلیلی نشود اما در نهایت می‌تواند تاثیر بسیار زیادی روی افکار عمومی مردم دنیا داشته باشد و نوع نگاه مردم به غرب بویژه در کشورهای حوزه آسیایی را دچار تغییر و تحول کند.

نکته جالب درباره جنگ اوکراین این است که مردم در هر منطقه‌ای از دنیا به دلایل مختلف پیگیر اخبار این جنگ هستند. مردم شرق آسیا از اینکه ماجرای درگیری چین و تایوان و رقابت‌های اقتصادی و سیاسی آمریکا با پکن بتواند بحرانی اینچنینی را در منطقه به وجود بیاورد، نگرانی دارند. مردم غرب آسیا اما با توجه به تجربه‌ای که از جنگ‌های چند دهه‌ای با آمریکا داشته‌اند و به وضوح دیده‌اند ایالات متحده با چه بهانه‌هایی دست به نابود کردن کشورها و زیرساخت‌های‌شان در منطقه ‌زده است، همچنان آمریکا را مسؤول جنگ فعلی دانسته و بر بدگمانی‌های خود نسبت به قدرت‌های جهانی می‌افزایند. مردم اروپا در انتظار و ترس از جنگ سوم جهانی یا قطع شدن گاز و افزایش قیمت‌ها به سر می‌برند و مردم آمریکا نیز با اروپاییان کنسرت همنوازی را اجرا می‌کنند.

مباحث در آفریقا و آمریکای لاتین تا حد زیادی متفاوت است. کشورهای حوزه آمریکای لاتین بویژه دولت‌هایی که طعم تحریم آمریکایی را چشیده‌اند با کنجکاوی تغییر شاخص‌های اقتصادی در روسیه را دنبال می‌کنند و می‌خواهند به دنبال راهی برای تقویت جبهه تحریمی‌ها در مقابل آمریکا باشند. در آفریقا اما مسائل همچنان حول محور تبعیض نژادی می‌گردد.

اوکراین و بحران نظامی موجود در این کشور از این منظر بشدت برای جهانیان قابل توجه است اما محورهای اصلی‌ای که می‌تواند حاشیه‌های این جنگ را از متن آن پر‌رنگ‌‌تر سازد شامل مواردی است که مهم‌ترین آنها عبارتند از: تعجب افکار عمومی جهان از نوع مواجهه و تبعیض نژادی موجود در دولت و مردم اوکراین که باعث می‌شود سیاه‌پوستان و دانشجویان خارجی بویژه رنگین‌پوستان را به قطارها راه ندهند و مانع خروج آنها از اوکراین به سمت کشورهای اروپایی شوند. این مساله به همراه نوع رفتار رسانه‌های غربی با مساله پناهجویان اوکراینی نشان داده است مساله تبعیض نژادی، مساله‌ای حل نشده در جهان و در عین حال ریشه‌دار در ساختار اجتماعی و سیاسی کشورهای اروپایی است. غیر از دولت‌ها، مردم اروپا نیز با این ادبیات همراهی دارند که چشم‌آبی‌ها، مانند خاورمیانه‌ای‌ها نیستند و باید برای پناه دادن به آنها در کشورهای اروپایی فکری شود. این در حالی است که در همین چند روز گذشته که جنگ در اوکراین ادامه داشته است، درگیری‌های نژادپرستانه در سرزمین‌های اشغالی همچنان ادامه داشته و به شهادت و جراحت چندین نوجوان و جوان فلسطینی منجر شده است. در پاکستان نیز بمب‌گذاری در مسجد شیعیان تاکنون باعث شهادت 56 نمازگزار از جمله چند کودک شده است. این اخبار اما در لابه‌لای اخبار اوکراین گم می‌شود؛ همان‌طور که اخبار حمله ددمنشانه به یمن و کشتار کودکان یمنی با سلاح جنگی و سلاح ایجاد قحطی همچنان در این کشور ادامه دارد.

حاشیه‌های بحران اوکراین تنها به همین مسائل نیز ختم نمی‌شود. یکی از حاشیه‌های مهم که باعث می‌شود خاطره آن تا سال‌ها با مردم اروپا و سایر کشورهای جهان باقی بماند، حمله مردم به داروخانه‌ها در پایتخت‌های اروپایی و تهیه قرص ید برای مقابله با تشعشعات اتمی است. پروپاگاندای رسانه‌ای آمریکا و کشورهای اروپایی علیه روسیه و تلاش برای اینکه نشان دهند نیروگاه‌های هسته‌ای اوکراین در خطر قرار دارد یا اینکه روسیه احتمالا با بمب اتم، سراغ مقابله با اوکراینی‌ها می‌رود، باعث شد مردم حتی در بلژیک و آلمان نیز به داروخانه‌ها رفته و قرص ید تهیه کنند زیرا اینطور شایعه شده است که این قرص می‌تواند از فرد در برابر تشعشعات هسته‌ای محافظت کند.

برای مردمی که در داستان‌های تاریخی خود همواره مساله نشت اتمی از تاسیسات چرنوبیل را به یاد دارند و به تازگی نیز سریال کوتاهی درباره همین حادثه در کل جهان منتشر و دیده شده، هیچ راهی برای خطرناک نشان دادن روسیه جز استفاده از ترس مردم از «پدر همه بمب‌ها» وجود ندارد. این ایجاد هراس غیر از اینکه اروپاییان را به مرز عصبانیت و جنون از روسیه یا هر قدرت اتمی دیگری در دنیا می‌رساند، مهم‌ترین وسیله برای بالا بردن میزان محبوبیت بایدن یا رؤسای‌ اروپایی در کشورهایی مانند فرانسه و انگلستان است. تا پیش از حمله روسیه به اوکراین و تشدید تنش‌ها توسط آمریکا و سران اروپایی، افرادی مانند بایدن، امانوئل مکرون، بوریس جانسون و حتی جاستین ترودو، نخست‌وزیر کانادا در پایین‌ترین میزان محبوبیت خود از نظر مردم و رسانه‌ها قرار داشتند. حالا با بحران اوکراین و تحریم‌هایی که این کشورها هر روز علیه روسیه اعمال می‌کنند تا بلکه خود را در مقابل پوتین قدرتمند جلوه دهند، میزان محبوبیت بایدن بالا رفته، جانسون از خطر برکناری رهایی پیدا کرده، ترودو در غفلت رسانه‌های بین‌المللی، اعتراض کامیونداران کانادایی را در نطفه خفه کرد و مکرون نیز توانسته با خیال راحت‌تری برای انتخابات ریاست‌جمهوری فرانسه، نامزد شود. جنگ اوکراین شاید برای مردم این کشور به بحرانی جدی و کابوسی تاریخی تبدیل شود اما هیات حاکمه در آمریکا و کشورهای اروپایی در حال سود بردن از این بحران به نفع خود و باقی ماندن در قدرت هستند! اینجاست که شومی جنگ برای مردم اوکراین و خوش‌یمنی‌اش برای سوداگران قدرت در آمریکا و اروپا مشخص می‌شود.

***************************************

روزنامه ایران**

حاج قاسم یارآخر الزمانی سید‌الشهدا(ع)

شهید بر فراز تاریخ ایستاده است و تاریخ را هدایت می‌کند. تاریخ به دنبال نوری که خون شهید می‌افشاند به راه می‌افتد و از این روست که گفته‌اند، حسین(ع) چراغ هدایت است. سیدالشهدا(ع) همان چراغی است که راه را نشان می‌دهد و بدین‌سان از معنای واقعی زندگی، پاسداری می‌کند و چقدر بامسماست که روز میلاد امام حسین(ع) این دردانه خلقت، را روز پاسدار نامیده‌اند. عظمت پاسدار شهید اسلام، سردار سلیمانی و افقی که او بر جامعه و تاریخ گشود، شاهدی بر این مدعاست. بیش از 1400 سال از سوم شعبان سال 4 هجری  قمری می‌گذرد،  روزی که پرتوی از عظمت حسین بن علی(ع) در آسمان تاریخ هویدا شد و در هر دوره‌ای ذره‌ای از آن عالم هستی را روشن نگه داشته و خواهد داشت، همین پرتو ازلی در دل حاج قاسم شهید و دیگر اصحاب سیدالشهدا در طول تاریخ درخشیدن گرفت و آنان را برای همیشه در حافظه زمان ابدی کرد.

تأسی به راه حسین بن علی(ع) حاج قاسم را سیدالشهدای مدافعین حرم و حریم اسلام کرد و کاری کرد با روح و جان ما که هرگاه نام زیبای حسین(ع) طنین انداز شود به یاد او باشیم. 

روزت مبارک سردار!

***************************************

 روزنامه شرق **

‌سیاست در «آکواریوم»/کیومرث اشتریان

1- زلنسکی قهرمانی شاید ناآگاه از جنس «قهرمان‌های زرد» این روزهای جهان است. قهرمانی که «ظاهرا» منازعات استراتژیک غرب با روسیه را نمی‌داند و با دعوت از ناتو کشورش را به ورطه جنگی خونین کشانده است. بسیاری از استراتژیست‌های بین‌المللی از کیسینجر تا استفان والت در چند دهه گذشته اهمیت اوکراین را یادآور شده‌اند و به ایما و اشاره و گاه به تصریح گفته‌اند که در منازعه قدرت بین‌المللی اگر توازن استراتژیک در اوکراین به هم بخورد، راه برای اقدامات کور نظامی روسیه فراهم می‌شود. غرب می‌داند که فرایند قدرت‌سازی روسیه در جهان به نظامی‌گری محدود شده و روسیه نتوانسته است اسباب قدرت  اقتصادی-فرهنگی برای خود تدارک ببیند، بنابراین حتما در این چالش بین‌المللی از قدرت نظامی کور خود استفاده خواهد کرد. فرض خوش‌باورانه من این است که زلنسکی که یک بازیگر مجموعه‌های تلویزیونی است چیزی از منازعات جهانی نمی‌فهمد و ازاین‌رو وارد این بازی خطرناک شده است که حداکثر می‌تواند به «قربانی لیبرال‌دموکراسی» و الهام‌بخش جنبش‌هایی از این دست تبدیل شود. او در آکواریوم منازعه قدرت جهانی از خود سخنی ندارد؛ تنها دست‌ها و لب‌های خود را تکان می‌دهد و رسانه‌های زرد از آن ترجمانی قهرمانانه به دست می‌دهند. در جنگ روسیه در اوکراین شاهد خبرنگارانی قهرمان‌پرور از سراسر جهان هستیم که با شفافیتی نژادپرستانه از آوارگان چشم‌آبی و مو بور سخن می‌گویند و آتش‌بیار معرکه استراتژیک غرب و روسیه شده‌اند. جنبشِ زردِ سیاست‌ورزی در جهان به سلطه خبرنگاران و هنرمندانی مانند زلنسکی درآمده است.

2- حکومت‌ها گاه به جایی می‌رسند که هیچ سخنی در آنها تأثیر نمی‌کند؛ یعنی هیچ نمی‌شنوند. گویی در درون «آکواریومی» هستید و لبان خود را مانند ماهی تکان می‌دهید اما سخن شما اساسا شنیده نمی‌شود، چه در درون حکومت باشید و چه در بیرون حکومت. به نظرم سخنان نه‌چندان حیرت‌‌آور نماینده کنگره آمریکا شاهدی تاریخی است که شایسته توجه است. در نظام‌های تکثرگرا، قدرت در جاهای دیگری غیر از نمادها و نهادهای دموکراتیک ریشه دوانده که سخنِ نمایندگانی مانند «تولسی باگارد» همچون لب‌جنبانی یک ماهی از درون یک «آکواریوم» است. یعنی هیچ تأثیری حتی در خود رسانه‌ها ندارد. او می‌گوید: «رئیس‌جمهور بایدن می‌توانست به‌سادگی از این جنگ جلوگیری کند با تضمین اینکه اوکراین به ناتو نخواهد پیوست، زیرا اگر اوکراین عضوی از ناتو شود نیروهای آمریکا و ناتو مستقیم در مرزهای روسیه قرار می‌گرفتند و به قول ولادیمیر پوتین منافع ملی آنها را تضعیف می‌کرد. واقعیت این است که بسیار غیرمحتمل است اوکراین عضوی از ناتو بشود. پرسش این است که پس چرا بایدن و رهبران ناتو این موضوع را بیان نمی‌کنند و چرا ما در چنین موقعیتی هستیم؟ پاسخ کاملا واضح است؛ در‌واقع آنها می‌خواهند که روسیه به اوکراین حمله کند تا بتوانند روسیه را به زیر تحریم‌های شدید که نوعی محاصره مدرن است، ببرند. آنها در پی این هستند که جنگ سرد را تثبیت کنند تا صنایع نظامی از آن بهره‌برداری کنند. صنایع نظامی، دولت بایدن و بسیاری از سیاست‌مداران ما را کنترل می‌کنند. آنها برنده واقعی جنگ هستند. مردم اوکراین و روسیه و آمریکا هزینه این جنگ را می‌پردازند... تمام چیزی که می‌شنوید این است که ما باید از دموکراسی دفاع کنیم. ما باید از یک کشور دموکراتیک مانند اوکراین دفاع کنیم، درحالی‌که حکومت زلنسکی خود مخالفان را زندانی می‌کرد و شبکه‌های تلویزیونی مخالف را قطع کرده بود». این روزها سخن‌گفتن از نقش منازعه استراتژیک و صاحبان صنایع نظامی در جنگ‌افروزی در اوکراین در زیر آواری از قهرمان‌سازی‌های زرد رسانه‌ای مدفون است. ما همگی به درون آکواریوم قدرت و رسانه افتاده‌‌‌ایم و صدایمان به جایی نمی‌رسد. جنگ تا آنجا به پیش می‌رود که منافع حاصل از آن به حد نهایی خود برسد پس از آن دیگر «کفایت دیپلماتیک» اعلام می‌شود و طرف‌های خسته از جنگ به روزهای پیش از آن بازمی‌گردند. اگر نه بازی‌های هسته‌ای آغاز می‌شود؛ همین و تمام. در ادبیات علوم سیاسی تقسیم‌بندی رژیم‌های سیاسی به‌گونه‌های مختلفی انجام شده است. اینک دیگر می‌توان گفت که رژیم‌های سیاسی را می‌توان به رژیم‌های آکواریومی و غیرآکواریومی تقسیم کرد. رژیم‌های آکواریومی رژیم‌هایی هستند که نمادها و نهادهای دموکراتیک تأثیری در تعیین سیاست‌ها ندارند. خطر بزرگ برای ما نیز این است که سیاست «آکواریومی» شود و گفتارها و نوشتارهای ما گوش شنوایی پیدا نکند و راه امر به معروف و نهی از منکر بسته شود.

3- کسب سرمایه قدرت در عرصه جهانی زمان‌بر و چندجانبه است. سرمایه قدرت، تنها نظامی یا امنیتی نیست. فرایند قدرت‌سازی روسیه در جهان به افزایش سازوبرگ نظامی و قدرت امنیتی محدود شده است. سیاست‌ورزی در روسیه زرد نیست سربی‌رنگ است. جنگ روسیه در اوکراین جنگ قدرت سربی‌رنگ روسی با زرد اوکراینی و با پوششی مخملی از دیپلماسی عمومی غربی است. روس‌ها گویی اساسا غیر از زرادخانه‌های نظامی چیز دیگری از سیاست‌ورزی «نمی‌فهمند». نه اقتصاد قدرتمندی دارند و نه از دیپلماسی عمومی شایسته‌ای برخوردارند. واژه «نمی‌فهمند» اغراق نیست؛ این مهم دلایلی تاریخی و درونی در روسیه دارد. سیاست در روسیه در چنبره دیوان‌سالاری امنیتی گرفتار است از زمان تزارها و کمونیست‌ها تاکنون. به این بیفزایید فرایند تشکیل سرمایه قدرت نظامی از تزارهای روس تا کمونیست‌های شوروی را. اینها همه «سنت قدرت نظامی-امنیتی» را در دیوان‌سالاری تاریخی روسیه تشکیل داده است که به این سادگی‌ها از کمند آن رهایی نمی‌یابند. سنت‌های تاریخی دیوان‌سالاری مانند قیر دولت‌ها را به خود می‌گیرند. متأسفانه در کشور ما نیز کسانی هستند که در همین مسیر راه می‌روند و از قدرت همین را می‌فهمند و برای روس‌ها جشن شادی می‌گیرند. شاید این مهم نباشد‌ ولی مهم‌تر آن است که از این «سنت روسی قدرت نظامی-امنیتی» الگو نگیریم، چون راهی به بن‌بست سیاسی است. سیاست‌ورزی به درون «آکواریوم» می‌رود و خموش و بی‌صدا سرمایه‌های سیاسی-اجتماعی را به نابودی می‌کشاند.

منبع: بصیرت

ارسال نظرات