07 بهمن 1400 - 11:38

پایگاه رهنما:

روزنامه کیهان**

این مانع را نادیده نگیرید /جعفر بلوری

«آیا اوضاع بهتر می‌شود؟» سؤال مهمی است که از همان ساعات اولیه پیروزی آقای رئیسی در انتخابات، زیاد مطرح شده و هنوز هم زیاد آن را می‌شنویم. پاسخ‌هایی هم در این‌باره داده شده است. مثلا گفته می‌شود، با توجه به شرایطی که ایشان از دولت قبل تحویل گرفته، می‌توان امیدوار بود دو سال بعد از پیروزی اوضاع اقتصادی رفته‌رفته بهبود یابد. اما در عین حال یک «شرط» بزرگ و مهم هم برای رسیدن به این بهبود عنوان شده است: «عاملان وضع موجود و رسانه‌هایشان اگر بگذارند.» در این یادداشت قصد واکاوی این مسئله به‌عنوان یک مانع در مسیر عبور از مشکلات اقتصادی را داریم. بخوانید:
معمولا برای عبور از بحران (اینجا اقتصادی) و رسیدن به توسعه دو مدل راه‌حل ارائه می‌شود. راه‌حل «فوری» و «بلندمدت». مثلا اگر تعداد اقشار ضعیف جامعه زیاد و در شرایطی باشند که با انتخاب راه‌حل‌های اساسی و مبنایی (بلندمدت)، در وضعیت نامناسبی قرار بگیرند، راه‌حل فوری در دستور کار قرار می‌گیرد. بسته به شرایط داخلی، منطقه‌ای و وضعیتی که آن کشور در آن قرار دارد نیز، می‌توان راه‌حل‌هایی فوری یا مبنایی و بلندمدت برای توسعه یافت. کارشناسان حوزه «اقتصاد و توسعه» معمولا مراحلی را هم به ‌ترتیب اولویت برای رسیدن به مقصود طراحی، و تأکید می‌کنند «باید» این مراحل به ‌ترتیب و یکی پس از دیگری طی شود. به‌عنوان مثال کافی است نظریات «والت ویتمن روستو» را مطالعه کنید. او توسعه را «خطی» می‌بیند و معتقد است «باید» 5 مرحله به‌ترتیب طی شود تا....
اینجا در ایران خودمان نیز مسئولین به کمک کارشناسان شرایط را بررسی و به ‌ترتیبِ اولویت، راهکارهایی را ارائه و در حال اجرای آنها هستند. اینکه «از کجا باید شروع کرد؟» و «موانع کدامند؟» موضوعی است که معمولا، اختلافات کارشناسی از همانجا شروع می‌شود. مطالعه تاریخ کشورهایی که شرایط مشابهی را پشت‌سر گذاشته‌اند و استفاده از تجربیات آنها نیز در این بین کمک‌کننده است. مثلا در تاریخ آمریکا و بحران بزرگ این کشور (1929) می‌خوانیم، یکی از اولویت‌ها برای عبور از بحران، ایجاد نوعی همدلی و اتحاد بین مردم بود. متخصصان آن عصر به خوبی تشخیص داده بودند، در شرایطی آنچنانی، دامن زدن به اختلافات و ماهیگیری از آب گل‌آلود، جز اینکه مانعی بر سر راه توسعه باشد، یا انرژی و توان نخبگان را بگیرد نتیجه‌ای به‌دنبال نخواهد داشت. از همین‌رو استفاده از رسانه‌ها، فیلمسازان، آهنگسازان و هنرمندان را در کنار سیاستمداران، اقتصاددانان، روانشناسان و جامعه‌شناسان در دستور کار قرار دادند. مثلا کارگردان‌ها با ساختن فیلم‌های کمدی تلاش‌ کردند کمی از غم و غصه مردم آمریکا را که زیر بحران بزرگ اقتصادی کمرشان خم شده بود، بکاهند و بقیه کارشناسان نیز به‌دنبال راه‌حل‌های فوری و بلندمدت بودند. گفته می‌شود «تالکوت پارسونز» از جمله جامعه‌شناسانی بود که در همین سال‌ها کمک زیادی به عبور بسیاری از کشورهای غربی از بحران کرد. او جامعه را یک «سیستم» یا «ساختار» می‌دید که اعضای تشکیل دهند آن سیستم هر یک، کارکردی دارند و این اعضا «باید» با یکدیگر هماهنگ بوده و تقویت‌کننده هم باشند. او اختلال در عملکرد این ساختار‌ها را مساوی با مختل شدن عملکرد کل سیستم می‌دید و...
برگردیم به ایران امروز خودمان. مسئولین به کمک کارشناسان مشغول بازسازیِ هم اعتماد و هم اقتصاد کشورند. برخی اولویت‌ها را هم مشخص کرده‌اند. مثلا مقابله با کرونایی که داشت روزانه جان 800 نفر را می‌گرفت، جزو اولویت‌های نخست و فوری بود که به خوبی انجام شد. امروز شمار مرگ‌ومیرهای روزانه کرونایی حول‌وحوش 20 نفر می‌چرخد. جمع کردن بساط صف‌های خجالت‌آور مرغ و تخم‌مرغ نیز به خوبی انجام شد. یا استفاده از ظرفیت‌های بر زمین مانده منطقه‌ای و گسترش روابط با کشورهایی که جرأت «نه» گفتن به آمریکا را دارند نیز جزو راه‌حل‌های مبنایی برای عبور از مشکلات اقتصادی تعریف و انجام شد. سفر اخیر آقای رئیس‌جمهور به روسیه و یا پذیرش عضویت کامل ایران در سازمان همکاری شانگهای جزو اقدامات اساسی و مبنایی بود که تبعات اقتصادی و سیاسی مطلوبی را در بلندمدت برای طرفین خواهد داشت.
اما اینجا، یک اولویتِ بسیار بسیار مهم هم وجود دارد که موضوع یادداشت ما همین است. ما فکر می‌کنیم، اگر فکری به حال این اولویت مهم نشود، بسیاری از اقدامات دولت و کارشناسان (چه فوری و چه مبنایی)، یا به نتیجه مطلوب نمی‌رسند یا خیلی دیر به نتیجه می‌رسند و آن چیزی نیست جز تعیین تکلیف «عاملان وضع موجود؛ چه آنهایی که با کمال تعجب هنوز در بدنه دولت و مسئولیت‌ها حضور دارند و به هیچ عنوان با سایر اعضای ساختار! هماهنگ نیستند، چه آنهایی که با استفاده از رسانه‌های بی‌شماری که در داخل و خارج دارند، به روح و روان جامعه و بازار هجمه و گاهی حتی تولید بحران‌های مصنوعی و واقعی می‌کنند.»
ماه‌ها پیش و در همان روزهای نخستین پیروزی آقای رئیسی در همین ستون هشدار دادیم، بزرگ‌ترین مانع پیش روی دولت جدید برای عبور دادن کشور از ویرانه‌هایی که به ارث برده، نه وضع موجود و خرابه‌ای است که تحویل گرفته که، عاملان وضع موجودند و بنا به دلایلی که در ادامه به آن خواهم پرداخت، همانها با تمام توان در مسیر توسعه کشور سنگ‌اندازی خواهند کرد (که دارند می‌کنند). وضع موجود را می‌شود با تلاش شبانه‌روزی و آهسته‌آهسته بهبود بخشید مشروط بر اینکه، عاملان وضع موجود چوب لای چرخ دولت و کارشناسان نگذارند و دست از پروپاگاندای رسانه‌ای خود بردارند.
فضای سیاسی در بسیاری از کشورها به‌درستی دوقطبی است و احزاب و جریان‌های سیاسی می‌توانند «نقد» و در جاهایی هم «اعتراض» کنند. اما فرق است بین هوچی‌گری، دروغ‌پردازی و تحریف با «نقد و انتقاد و اعتراض». هجمه‌های عجیب و غریب عاملان وضع موجود به سفر آقای رئیسی به روسیه و ده‌ها نمونه مشابه دیگر، نشان می‌دهد، گام اول برای توسعه اقتصادی ایران
- لااقل در کوتاه‌مدت - «داشتن رسانه‌های سروسامان یافته» است. وگرنه تا این پروپاگاندا جاری است، اوضاع درست نخواهد شد. معنای سروسامان دادن به رسانه‌ها هم، جمع کردن بساط رسانه نیست، جمع کردن بساط دروغ و تحریف است. همین دیروز آلمان، صنعتی‌ترین کشور عضو اتحادیه اروپا و یکی از صاحبان ارزش‌هایی مثل «آزادی بیان» و «گردش آزاد اطلاعات» اعلام کرد، فعالیت تلگرام در این کشور را به‌شدت محدود خواهد کرد. چرا؟ به‌دلیل سوءاستفاده عده‌ای از این رسانه در مسئله کرونا و...
اینکه چرا این طیف نمی‌خواهد اوضاع سروسامان یافته و کشور از بحرانی که تولید خودشان است عبور کند، نیز خیلی واضح است. آنها مخالف انقلاب و مدل حکومت‌داری انقلابی‌اند. این را ما نمی‌گوییم، خودشان به تصریح می‌گویند. بنابراین موفقیت مدل انقلابی به معنای شکست آنها و در نتیجه پایان عمر سیاسی‌شان است، شکست دولتِ انقلابی آرزو و پیروزی آن کابوس‌شان است. یک لحظه تصورش را بکنید، دولت بتواند بدون برجام، بدون FATF و بدون مذاکره مستقیم با آمریکا از بحران‌هایی که ایجاد کرده‌اند عبور کند. آبرویی برایشان می‌ماند؟! شک نداشته باشید در صورت بی‌آبرو شدنشان نیز دست‌بردار نخواهند بود و خواهند گفت، مقدمات عبور از این بحران‌ها در دولت قبل آماده شده بود!

***************

 روزنامه وطن امروز**

انعکاس نگرانی واشنگتن از نزدیکی تهران- مسکو/فرزانه دانایی
برخلاف برخی رسانه‌های داخلی و فضای حاکم بر شبکه‌های اجتماعی در دوران سفر رئیس‌جمهور به روسیه، رسانه‌های خارجی از حاشیه‌های این سفر به دور بوده و با تأمل بیشتری به نتایج دیدار پوتین با رئیس‌جمهور کشورمان پرداخته‌اند. آنها در عین حال به نگرانی‌های غرب درباره همکاری‌های فزاینده تهران و مسکو نیز پرداخته و اعلام کرده‌اند توافق‌های مطرح‌شده در این دیدار و عزم سیاسی ۲ طرف برای افزایش میزان روابط و تجارت بین ۲ کشور می‌تواند تهدیدی جدی برای غرب بویژه آمریکا باشد. 
این دیدار البته از منظر رسانه‌ای و فضایی که با خود در میانه مذاکرات هسته‌ای ایران و همچنین درگیری و تنش غرب با روسیه بر سر اوکراین، ایجاد کرده است بسیار مهم ارزیابی شده است. 
 شبکه خبری الجزیره1 در تحلیلی به نقل از تحلیلگران حوزه روابط بین‌الملل نوشت: ارتباطات مسکو و تهران بعد از سفر ‌[حجت‌الاسلام] رئیسی به روسیه افزایش می‌یابد و این ربطی به سرنوشت مساله هسته‌ای ایران ندارد. این شبکه خبری با بیان اینکه قرارداد 20 ساله همکاری‌های بین ایران و روسیه هنوز نهایی نشده ‌است، در عین ‌حال گفت طرف ایرانی در این سفر پیشنهادات خود درباره توافق را به روس‌ها ارائه کرده ‌است. نیکول گراجوسکی یکی از تحلیلگران روابط بین‌الملل در مرکز بلفر در همین باره به الجزیره گفته ‌است: در هر صورت روابط بین ایران و روسیه نسبت به سال 2017 که حسن روحانی به این کشور سفر کرده بود، در شرایط بسیار بهتری قرار داشته و روابط قوی‌تری میان ۲ کشور حاکم است. این شبکه خبری در ادامه گزارش خود نوشته ‌است: روسیه بازیگر کلیدی مساله احیای برجام است و با وجود اینکه روابط روسیه و آمریکا به دلیل مساله اوکراین در پایین‌ترین سطح موجود است اما روسیه نقش سازنده و مثبت خود در مذاکرات هسته‌ای با ایران را همچنان پی‌‌ می‌گیرد. 
نشریه فارن‌پالیسی2 نیز در تحلیلی نوشته ‌است: سفر رئیسی به روسیه نقطه عطف روابط تهران و مسکو است و حامیان رئیسی اهمیت این ‌موضوع را بخوبی بیان کرده‌اند. این نشریه در ادامه بیان کرده ‌است: هیچ کدام از رؤسای‌جمهوری ایران از سال ۱۹۷۹- انقلاب ۵۷-تاکنون به‌ صورت علنی و رسمی خواستار افزایش میزان تبادلات استراتژیک با مسکو نشده‌اند و به ‌نظر می‌رسد دولت جدید عزم خود را برای افزایش عمق روابط با روسیه در بسیاری از زمینه‌های مشترک بین ۲ کشور جزم کرده ‌است. 
فارن‌پالیسی همچنین تصریح کرده‌ است: تا پیش ‌از این و در زمان دولت روحانی و وزارت امور خارجه جواد ظریف، دولت روسیه و شخص پوتین به این نتیجه واضح رسیده بود که ایران ترجیح می‌دهد روابط خود با غرب را گسترش دهد. با این‌ حال در زمان ریاست‌جمهوری حجت‌الاسلام رئیسی پیام انتقال ‌داده‌ شده توسط تیم سیاست خارجی او به پوتین و شرکت‌های روسی این بوده ‌است که ایران بشدت برای تعمیق روابط با روسیه جدی است و هیچ اختلاف داخلی در داخل ایران که بتواند مسیر تعیین‌شده را تغییر دهد وجود ندارد. حمایت روسیه از ایران در جریان مذاکرات هسته‌ای در وین نیز محسوس بوده ‌است و سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه، تهران و مسکو را عضو یک تیم عنوان کرده ‌است که مقامات ایرانی نیز از این موضع رضایت دارند. در عین‌ حال حمایت روسیه در سپتامبر سال ۲۰۲۱ از ایران برای پیوستن به سازمان همکاری شانگهای که یک ماه پس ‌از روی کار آمدن رئیسی به ‌عنوان رئیس‌جمهور ایران صورت گرفت، پالس روابط مثبت بین ۲ کشور را ارائه کرد. تهران از سال 2005 منتظر عضویت کامل در این سازمان بود. بعد از این اتفاق، مسؤولان ایرانی اعلام کردند این مساله نشان می‌دهد اگر ایران برای روابط نزدیک‌تر با مسکو جدی باشد، روسیه نیز متقابلا پاسخ خواهد داد. 
در گزارش فارن‌پالیسی اشاره شده ‌است که صحبت از افزایش همکاری در مناطقی که ۲ کشور با یکدیگر در آن دچار چالش بوده‌اند نیز مطرح ‌شده است. نمونه بارز این مساله، همکاری بیشتر در سوریه است؛ جایی‌ که ایران و روسیه از سال 20۱۵ شراکت تاکتیکی خود را حفظ کرده‌اند. امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه ایران نیز پیشنهاد کرده‌ است مسکو و تهران می‌توانند به‌ عنوان بخشی از نقشه راه همکاری‌های بلندمدت - که همان توافق 20 ‌ساله بین تهران و مسکو است - برای بازگرداندن صلح در سوریه، یمن، لیبی و افغانستان با یکدیگر همکاری کنند. این نشریه آمریکایی همچنین عنوان کرده ‌است فضا و پتانسیل کافی برای همکاری میان ۲ کشور در منطقه وجود دارد، به‌ عنوان مثال سوریه هنوز یک پرونده ناتمام است و در همین‌ حال تهران و مسکو همیشه می‌توانند تلاش‌های مشترک خود برای ایجاد ثبات در افغانستان را احیا کنند. ایران همچنین نشان داده ‌است با حضور بیشتر امنیتی روسیه در منطقه خلیج‌فارس مشکلی ندارد. درباره مسائل اقتصادی نیز به ‌نظر می‌رسد تیم اقتصادی دولت ایران انتظارات بالایی برای فراهم شدن زمینه همکاری‌های اقتصادی بین ۲ کشور دارد. جواد اوجی، وزیر نفت ایران اخیرا گفته‌ است: «اسناد بسیار مهمی را امضا کرده‌ایم و می‌توانم بگویم بزودی آثار آن را در حوزه انرژی خواهیم دید. ایرانی‌ها باید انگیزه‌های بهتری برای روس‌ها ایجاد کنند». این در شرایطی است که بیژن زنگنه، وزیر پیشین نفت ایران هرگز واقعا به همکاری استراتژیک با روسیه در حوزه نفت و گاز طبیعی اعتقاد نداشت و روسیه را رقیب طبیعی برای سهم بازار جهانی ایران می‌دانست. تاکنون مشاهده ‌شده است روسیه در میان شرکای تجاری برتر ایران قرار ندارد و پس‌ از کشورهایی مانند چین، امارات عربی متحده، ترکیه و عراق در پایین فهرست شرکای تجاری ایران است. این سفر می‌تواند جایگاه ویژه‌ای به روسیه در این باره دهد. 
نکته جالب ‌توجه در این گزارش، هشدار دادن به مسؤولان دولت آمریکا درباره نزدیک‌تر شدن روابط تهران - مسکو است. در این یادداشت تصریح ‌شده است ایالات متحده از سال ۱۹۹۱ تاکنون تا حد زیادی روابط روسیه و ایران را نادیده گرفته ‌است یا حداقل اولویتی برای شکل دادن به محاسبات تهران و مسکو در مقابل یکدیگر احساس نمی‌کرده ‌است. البته ۲ استثنا در این زمینه وجود دارد؛ در حوزه روابط هسته‌ای نظامی و همکاری‌های اقتصادی و انرژی بین ۲ کشور که ایالات‌ متحده تمام تلاش خود را کرده ‌است تا مانع شکل‌گیری چنین همکاری‌ها و اتحادهایی شود. به دلیل افزایش ظهور و بروز روسیه در منطقه غرب آسیا و همچنین افزایش میزان رقابت بین ایالات‌ متحده و چین، سوال اصلی این است: تا چه زمانی آمریکا می‌تواند از توجه ویژه ایران به روس‌ها و چینی‌ها غافل شود و قرار است این کار به چه قیمتی انجام شود؟ 
روزنامه نیویورک‌تایمز3 نیز در گزارشی درباره دیدار ولادیمیر پوتین و ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهور ایران به این گفته حجت‌الاسلام رئیسی اشاره کرد که زمان آن فرارسیده با همکاری فزاینده بین ۲ کشور، ۲ طرف بتوانند با آمریکا رویارویی داشته باشند. تحلیلگر نیویورک‌تایمز در همین باره نوشته است: این دیدار در واقع نمایشی ژئوپلیتیک در کرملین بود؛ آن هم در لحظه‌ای که هم مسکو و هم تهران هر ۲ با یک حریف در جهان روبه‌رو هستند و آن ایالات متحده است. این دیدار هم برای پوتین و هم برای ایران بسیار مهم بود. برای پوتین که این روزها درگیر مناقشه با ایالات ‌متحده بر سر حوزه‌های نفوذ این کشور است و در عین ‌حال با تهدیدات آمریکا به ‌خاطر ماجرای اوکراین روبه‌رو است و انتظار می‌رود تحریم‌های سختی در انتظار این کشور باشد، این فرصتی بود که نشان دهد روسیه دوستانی دارد که می‌تواند برای نبردهای آتی با غرب با آنها تماس بگیرد. از همین ‌رو این دیدار شامل سخنرانی آقای رئیسی در دومای روسیه نیز بود که افتخاری نادر برای یک رهبر میهمان در روسیه است. برای ایران نیز که بشدت درگیر تحریم‌های آمریکا شده ‌است، این دیدار فرصتی شد که به قول وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، ۲ رئیس‌جمهور درباره چارچوب توافق بر سر افزایش میزان همکاری‌های اقتصادی و نظامی با یکدیگر به مذاکره پرداخته و به توافق برسند. البته همزمان با این مساله، ماجرای تمرین‌های نظامی و مانور مشترک تهران، مسکو و پکن در منطقه نیز اتفاق افتاد که نشان داد روابط جدید بین ایران، روسیه و چین می‌تواند تهدیدات غرب علیه ۳ کشور را تا حد زیادی با مشکل مواجه کرده و به ‌عنوان وزنه‌ای برای تعادل در مقابل غرب به کار رود، ایران نیز در همین باره نشان می‌دهد در صورتی ‌که تحریم‌های آمریکا علیه این کشور برداشته نشود، همواره گزینه‌های جایگزین برای تهران وجود دارد. 
نیویورک‌تایمز در ادامه نوشته‌ است: روسیه و ایران هنوز اختلافات زیادی دارند و با وجود تحریم‌ها اقتصاد روسیه بر خلاف اقتصاد ایران همچنان با اقتصاد غرب یکپارچه است اما با تشدید درگیری روسیه با غرب، مقامات روس به‌ طور فزاینده‌ای مایلند از اختلافات موجود بین ۲ کشور چشم‌پوشی کنند. بر همین اساس است که «گرگوری لوکیانوف» متخصص روابط بین‌الملل در مدرسه عالی اقتصاد مسکو گفته ‌است مقامات روس در سال‌های اخیر با مواضع تند ضد غربی برخی همتایان ایرانی خود همسوتر شده‌اند. لوکیانوف درباره سفر آقای رئیسی به مسکو گفت: «این دیدار نه برای مخاطبان داخلی ۲ کشور، بلکه بیشتر برای مخاطبان غربی ۲ کشور بوده ‌است و این پیام از طرف غرب بخوبی شنیده شده‌ است».

**************

روزنامه خراسان**

 
دولت، بورس و تکرار تصمیمات/مهدی حسن زاده

از ابتدای فعالیت دولت سیزدهم، مشخص بود که بورس یکی از اصلی ترین چالش های پیش روی این دولت است. بدون تردید یکی از بدترین میراث های دولت دوازدهم برای دولت سیزدهم، رها کردن بخش قابل توجهی از مردم در باتلاق بورس بود. جهش شدید شاخص کل بورس و قیمت سهام در نیمه دوم سال 98 و در 5 ماه نخست سال 99 و همزمان با آن، عرضه سهام دولتی در قالب صندوق های دارا یکم و پالایشی، عرضه اولیه شستا، آزادسازی سهام عدالت و در نهایت پالس های حمایتی دولتمردان درباره بورس موجب شد تا جمع فراوانی از مردم سرمایه های ریز و درشت خود را راهی بورس کنند اما منطق بازارهای سرمایه گذاری نظیر بورس این است که رشد قیمت ها باید تابع منطقی مشخص باشد. حتی اگر این رشد تحت تاثیر اتفاقات روانی رخ می دهد، باز هم باید این رشد به اندازه آثار روانی رویدادهای واقعی باشد. واضح بود که رشد بورس در ماه های نخست سال 99 و رسیدن شاخص کل به 2 میلیون واحد، مبتنی بر حباب بود. در نتیجه بسیاری از تازه واردان بورس دچار زیان شدند و حتی خریداران سهام صندوق های دولتی نیز یا سود نکردند  یا حتی دچار زیان شدند. در این میان، اگرچه نمی شد بورس را به شاخص 2 میلیون رساند و زیان تازه واردها را به طور کامل جبران کرد اما انتظار می رفت، تصمیمات دولت بتواند شاخص کل را در محدوده ای منطقی نگه دارد.واقعیت این است که سرنوشت بخش قابل توجهی از مردم به غلط به بورس گره خورده است، لذا نمی توان با تصمیماتی نظیر افزایش شدید قیمت خوراک پتروشیمی ها و تعرفه گاز صنایع، بورس را با شوک مواجه کرد. این جا بحث بر سر این نیست که رقم منطقی برای نرخ گاز صنایع و پتروشیمی ها چند باید باشد، بلکه بحث بر سر این است که با فرض منطقی بودن افزایش قیمت ها، این افزایش نباید به صورت ناگهانی و شوک آور رقم بخورد. چرا که نتیجه آن آسیب وارد شدن به بورس و زیان دیدن جمع کثیری از سهامدارانی است که افراد طبقات متوسط و حتی ضعیف نیز در بین آن ها هستند.در چنین شرایطی آن چه قابل تامل است، نحوه تصمیم گیری در تیم اقتصادی دولت است. با وجود برخی اقدامات مناسب و تلاش هایی که برای اصلاحات اقتصادی، مهار کسری بودجه امسال، گشایش ها در صادرات نفت، بهبود روابط تجاری با همسایگان و شرکای سیاسی، اقدامات موثر برای کاهش فرارهای مالیاتی و برخی اقدامات دیگر، ناهماهنگی در برخی تصمیمات مهم اقتصادی دیده می شود. حذف ارز 4200 یک نمونه بود که دیدیم چگونه در درون دولت، دچار روایت های متفاوت از زمان و حتی نحوه اجرا شد. نمونه دیگر تصمیمات بورسی دولتمردان است. 28 آذرماه، ستاد اقتصادی دولت بسته ای 10 بندی برای حمایت از بورس تدوین کرد اما پس از گذشت 40 روز انتظار برای اجرای آن از سوی دستگاه های مربوط و معطلی اجرای برخی بندها از جمله توسط سازمان برنامه و بودجه، روز گذشته بار دیگر شاهد تصویب 5 مصوبه برای حمایت از بورس بودیم که دقیقا در مصوبه 40 روز قبل هم دیده شده بود. به عبارتی مصوبات قبلی که اجرا نشد، مجدد تصویب و برای اجرا ابلاغ شد!این وضعیت نشان می دهد که برخی بخش ها در دولت، موضع مثبتی در برابر این مصوبات ندارند که طبیعی است و حتی شاید موضع آن ها نیز بحق باشد اما اتفاق خطرناک، بی اعتبار شدن تصمیمات دولت در سال نخست فعالیت است. دولت قبلی به اندازه کافی با تصمیمات غلط نظیر ارز 4200، نحوه مواجهه با کرونا، افزایش شبانه قیمت بنزین و بی عملی در برابر حباب بورس، به اعتبار نهاد دولت در کشور آسیب زد، دولت جدید باید به فکر افزایش سرمایه اجتماعی و ایجاد اعتماد به تصمیمات دولت باشد، این مهم زمانی رقم می خورد که دولت بتواند بر سر تصمیمات خود بایستد.

****************

 روزنامه جوان**

راهبرد‌های عملیات رسانه‌ای غرب در فجر چهل و سومین سالگرد انقلاب اسلامی/حسین عبداللهی فر

امروزه جنگ نرم دشمن از مراحل رسانه و احساسی خود عبور کرده و به مراحل جنگ‌های شناختی رسیده است. در این نوع از جنگ ها، هم وقایع به شکل تحریف شده و مطابق با خواست دشمن تحریف می‌شوند تا با نادم‌سازی از گذشته به نومیدی‌سازی از آینده برسند، و هم با به کارگیری هوش مصنوعی داده‌های در معرض دید و شنود مخاطبان را به گونه‌ای تنظیم کنند که بدون احساس هر گونه مدیریت شدگی، به همان طرز فکر، سبک زندگی و نتیجه‌گیری برسند که مورد هدف برنامه ریزان بوده است.
بر همین اساس مهم‌ترین راهبرد‌ها و اقدامات رسانه‌ای دشمنان ملت ایران در دهه فجر امسال به گونه‌ای ترسیم شده که تمرکز بر عوامل شناختی بیش از پیش مشاهده می‌شود. مفروض دشمن بر این امر قرار گرفته است که ملت مسلمان ایران امسال چهل و سومین سالگرد پیروزی انقلاب خود را در شرایطی جشن می‌گیرند که شاهد حضور دولتی انقلابی و مردمی در عرصه مدیریت اجرایی کشور است؛ دولتی که تمامی مساعی خویش را برای حل مشکلات اقتصادی مردم به کار گرفته، اما مسائل انباشته شده هنوز اجازه نداده تصویر مثبتی از کارآمدی تفکر انقلابی و روحیه جهادی در اذهان عمومی شکل گیرد؛ لذا به این شرایط به عنوان یک فرصت شاید تکرار نشدنی نگاه کرده و قصد دارند با این همانی‌سازی نظام و دولت، کج کارکردی دولت‌های غیرانقلابی را به اصل انقلاب و نظام اسلامی تعمیم دهند.
بر این اساس می‌توان مهم‌ترین راهبرد‌های عملیات رسانه‌ای غرب در دهه فجر امسال را در به شرح ذیل احصا کرد:
الف) این همانی‌سازی انقلاب و نظام با دولت به بهانه یکدست شدن قوای سه گانه
ملت مسلمان ایران امسال در حالی چهل و سومین سالگرد پیروزی انقلاب خود را جشن می‌گیرد که شاهد حضور دولتی انقلابی و مردمی در عرصه مدیریت اجرایی کشور است؛ دولتی که تمامی مساعی خویش را برای حل مشکلات اقتصادی مردم به کار گرفته، اما مسائل انباشته شده هنوز اجازه نداده تا تصویر مثبتی از کارآمدی تفکر انقلابی و روحیه جهادی در اذهان عمومی شکل گیرد.
ب) ناکارآمد جلوه دادن دولت با دمیدن در مطالبات ملت
یکی از شگرد‌های رسانه‌های غربی برای انحراف افکار عمومی از موفقیت‌های دولت سیزدهم در کاهش مشکلات اقتصادی به‌ویژه مقابله با کرونا، افزایش سطح مطالبات مردم و سیاسی نشان دادن خواسته‌های صنفی و قشری جامعه است.
ج) نادم‌سازی از گذشته به منظور نومید‌سازی از آینده
راهبرد غرب برای نومید‌سازی مردم به‌ویژه جوانان از آینده نادم‌سازی از گذشته است. تاکتیک مرسوم آن‌ها در این راستا تحریف تاریخ به گونه‌ای است که هیچ نقطه برای افتخار به گذشته وجود نداشته باشد. از این رو، قله‌های افتخار ملت من جمله هشت سال فداکاری و رشادت در مقابله با جنگی که همه دنیا پشت آن قرار داشتند، تسخیر لانه جاسوسی امریکا و شکل‌گیری انقلاب دوم، حماسه آفرینی در عرصه‌های خیابانی و انتخابات‌های مختلف را به گونه‌ای روایت می‌کنند که نتوان به افتخار کرد.
د) وارونه‌سازی نقاط قوت نظام به نقاط ضعف با حاصلضرب آن‌ها با صفر
از جمله تکنیک‌های رسانه‌ای دستگاه تبلیغاتی غرب برای تضعیف نظام اسلامی زیر سؤال بردن دستاورد‌ها و نقاط قوت آن با ایجاد دوگانه‌های صفر و صدی است. به عنوان نمونه بزرگ‌ترین موفقیت نظام در ایجاد بازدارندگی دفاعی با ساخت موشکی‌های بالستیک و دوربرد است که طرف مقابل آن را با مشکلات کشور در تولید خودرو مقایسه کرده و نتیجه پوچ از آن می‌گیرد.
هـ) القای عبور نظام از ارزش‌های انقلابی و اسلامی به منظور فروپاشی ذهنی نیرو‌های انقلابی
بر اساس یکی از فرضیات غرب که معتقد است اگر بتوان سیستمی را فاقد ارزش‌های اساسی آن معرفی کرد، به لحاظ ذهنی در مرحله فروپاشی قرار می‌گیرد، رسانه‌های غربی به کمک فضای مجازی ر‌ها شده داخلی تلاش می‌کنند نظام را نسبت به ارزش‌های خود بی تفاوت نشان دهند و برای مستند‌سازی آن نیز عده‌ای از جوانان را به هنجارشکنی تشویق و تحریک می‌کنند.

******************

روزنامه ایران**

 
دولت سیزدهم به دنبال توازن تعاملات بین‌المللی و همسایگی/سید جلال دهقانی فیروزآبادی
آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی در سخنان اخیرشان یک بار دیگر بر این نکته اشاره داشتند که معتقدند سیاست خارجی کشورمان در منطقه بویژه از حیث مراودات اقتصادی و تجاری دچار «نوعی عقب‌ماندگی» است و برهمین اساس اعلام کرده‌اند که دولت ایشان قصد دارد ظرفیت عظیم روابط تجاری و اقتصادی را که می‌توان با ۱۵همسایه کشور برقرار ساخت، فعال کنند.
دیپلماسی منطقه‌ای ایران تا پیش از این در حد شایسته و بایسته در اولویت سیاست خارجی نبوده است. این در حالی است که با توجه به ظرفیت‌هایی که جمهوری اسلامی ایران دارد به یقین بسیار بیش از این می‌توانستیم ازحیث اقتصادی و تجاری در بازار منطقه غرب آسیا و کشورهای همسایه حضور داشته باشیم.
تا پیش از این روابط اقتصادی ما بیشتر بر مبادله تجاری با دو کشور افغانستان و عراق و تا حدودی ترکیه محدود بوده است. یکی از مهم‌ترین علت‌های این وضعیت آن بوده است که یک سیاست خارجی منطقه‌ای مستقل و ثابت نداشته‌ایم. به این معنا که سیاست منطقه‌ای ایران در گذشته به نحوی  تحت تأثیر دیگر روابط بین‌المللی‌اش قرار داشته است. علاوه بر آنکه در ادواری اولویت دیپلماسی کشور، توسعه روابط با کشورهای فرا منطقه‌ای بوده و در دوره‌هایی هم مشخصاً تقویت و ترمیم روابط با اروپا و غرب اولویت یافته بود. این گزاره‌ها البته به معنای آن نیست که لازم است برای تقویت روابط منطقه‌ای از دیگر روابط غفلت کنیم، اما حتماً بر این مهم باید تأکید کرد که روابط بین‌المللی و منطقه‌ای باید به صورت موازی و متوازن برقرار شوند و توسعه یابند و باید به جای نگاه تابعی به مراودات سیاسی و اقتصادی با کشورهای پیرامونی، راهبردی مستقل و مشخص پیگیری شود.
نکته حائز اهمیت دیگر اینکه گرچه روابط سیاسی پیش‌شرط روابط اقتصادی است، روابط سیاسی حسنه با همسایگان لازم است ولی کافی نیست. بنابراین انتظار می‌رفت و می‌رود که به موازات توسعه روابط سیاسی، زیرساخت‌های لازم برای روابط اقتصادی ایجاد شود. بسترهایی که در ادوار گذشته فراهم نبوده‌اند و از ظرفیت‌هایی که وجود داشته  نیز چنان که ممکن بوده استفاده نشده است. چنان که پس از فروپاشی شوروی و استقلال جمهوری‌های آسیای مرکزی و قفقاز بازار بکری پیرامون جمهوری اسلامی ایران ایجاد شد، اما ما از زیرساخت‌های لازم در بخش‌های دولتی و خصوصی برای حضور شایسته در آن بهره‌مند نبودیم.
خوشبختانه در دولت سیزدهم اراده و عزم سیاسی بیشتری در سطح دولت و کلان نظام برای توسعه روابط با همسایگان و اینکه به موازات تعاملات بین‌المللی، تعاملات منطقه‌ای نیز گسترش یابد وجود دارد. به نظر می‌رسد که در این زمینه سیاست راهبردی تدوین شده است تا با صرف انرژی بیشتر در حوزه ارتباط با همسایگان سهم بیشتری از بازار چند صد میلیون نفری و چند هزار میلیارد دلاری در منطقه پیرامونی‌مان داشته باشیم. اگر تا پیش از این نگاه تاکتیکی به بازارهای منطقه داشته‌ایم، امروزبه نظر می‌رسد که عزم دولت جزم است که این روابط تاکتیکی را به روابط راهبردی و بلندمدت تبدیل کند و در اجرای این تصمیم تعدد همسایگان یک مزیت واقعی است. زیرا می‌توان با هر یک از همسایگان بر اساس مزیت‌های نسبی متقابل، توسعه روابط داشت و این‌طور نیست که ناچار باشیم با سیاست واحدی با همسایگان رابطه برقرار کنیم. به طور مثال ترکمنستان در حوزه گاز، جمهوری آذربایجان به لحاظ ترانزیتی، ترکیه به عنوان راهی برای رسیدن به اروپا و... می‌توانند مورد توجه قرار گیرند.
ایران از حیث موقعیت جغرافیایی در بیضی انرژی قرار گرفته است، که محور شمال و جنوب تولیدکننده انرژی و محور شرق و غرب مصرف‌کننده آن هستند. این مزیت‌ها می‌تواند به ما کمک کند که توسعه روابط اقتصادی به اقتضای موقعیت کشور داشته باشیم.
روابط اقتصادی پایدار و متوازن باعث ثبات می‌شود و می‌تواند در خنثی‌سازی تحریم‌ها نقش بسیار مؤثری ایفا کند، زیرا نوع مبادلات ما با همسایگان می‌تواند به گونه‌ای باشد که آنها را از همراهی صد درصدی با تحریم‌های غرب برحذر دارد. یکی از تعریف‌های اقتصاد مقاومتی همین است. اینکه یک اقتصاد درون‌زا و برونگرا به معنای متمایل به توسعه روابط با کشورهای دیگر داشته باشیم. بنابراین حوزه همسایگی یکی از ابزارهایی است  که می‌تواند به جمهوری اسلامی کمک کند که تحریم‌ها را خنثی سازد. آنچه گفته شد البته به زیرساخت‌ها و بسترهای سیاسی نیاز دارد، زیرا روابط بین‌المللی امروز تک‌بعدی نیست. اگر در پی توسعه روابط اقتصادی هستیم باید در سایر ابعاد روابط هم به شکل متوازن رابطه برقرار کنیم.
سیاست همسایگی یک مقوله دو طرفه است. هم ایران باید عزمی راسخ داشته باشد و هم اینکه همسایگان باید یک چنین ادراکی داشته باشند. گرچه روابط حسنه با کشورهای مختلف از جمله همسایگان به معنای این نیست که اختلاف نظر یا رقابت و یا حتی تنشی وجود نداشته باشد، مهم این است که چگونه بتوانیم این اختلافات را به طور مسالمت‌آمیز مدیریت کنیم و به نظر می‌رسد که دولت سیزدهم در این زمینه بخوبی عمل کرده است.
تعریف سیاست همسایگی و ایجاد یک گفتمان ملی پیرامون آن، به وجود آوردن یک وحدت ساختاری در نهادها و سازمان‌های مختلف پیرامون سیاست همسایگی و ایجاد فهم و درک مشترک با همسایگان از دیگر شرایط لازم برای توسعه همه جانبه روابط با همسایگان است. ایران و همسایگان نباید یکدیگر را تهدید بپندارند، بلکه باید اعتماد متقابل و همزیستی مسالمت‌آمیز را جایگزین کنند. در یک محیط تنش‌آمیز نمی‌توانیم همسایگی موفقیت‌آمیزی داشته باشیم. دشمنان و قدرت‌های فرامنطقه‌ای دنبال تنش‌آفرینی و متشنج کردن روابط ایران و همسایگان هستند و در برابر این سیاست باید روابط خود را مدیریت کنیم تا تبدیل به بحران نشود. بر اساس مجموع آنچه گفته شد و با توجه به اینکه تنها چند ماهی از شروع به کار دولت سیزدهم گذشته است، سیاست منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران در این مدت را باید موفقیت آمیز ارزیابی کرد. به نظر می‌رسد همسایگان ایران هم به این جمع‌بندی رسیده‌اند که کشور ما به توسعه روابط همسایگی خود نگاه تاکتیکی ندارد و در توسعه روابط به صورت یکدست و یکپارچه عمل می‌کند.

**************

روزنامه شرق**

پیام‌های متناقض در معماری برخی ادارات انقلابی/ فرشید سامانپور

  خیابان طالقانی تهران مدتی است شاهد ساختمانی جدید با هیبت ساختمان‌های اداری مدرن با جزئیات و فنون معماری متجدد و احتمالا پرهزینه شده است که در نگاه نخست به نظر می‌رسد از ادارات وزارت نفت یا بانک‌های خصوصی باشد. ولی تابلویی غافلگیرکننده به شما خواهد گفت که این مجموعه عظیم، ساختمان جدید «بنیاد شهید و امور ایثارگران» است. برخی رسانه‌ها پیش‌تر به صرف هزینه‌های سنگین برای ساخت چنین بنایی با این سطح و ارتفاع، با توجه به اولویت‌های مهمی که این بنیاد دارد، انتقاد کرده بودند (پایگاه خبری و تحلیلی انصاف، 8 مهر 1399). این نقد موضوع مستقیم این یادداشت نیست. قصد ما ارزیابی معماری این ساختمان به عنوان نشانه‌ای برای بیان ارزش‌های واقعی و میزان سنخیت آن با ارزش‌های اظهارشده و اصول مبنایی یک نهاد انقلابی است. بنا بر برخی نظرات، اصول نظری و زبان شفاهی افراد، بسیاری اوقات تبدیل به ظاهری می‌شود که با خواسته‌ها و اغراض واقعی نهفته در آنها ناسازگار و گاهی متضاد است. از این روست که گاهی با توجه به نشانه‌های آشکار در چهره و حرکات اعضای مخاطب خود می‌فهمیم که ایشان منظوری جز آنچه می‌گویند دارند. نمونه بارز آن تعارفات روزمره ما با هم است. این تناقض قابل تعمیم به دنیای سیاست و سیاست‌گذاری هم هست. اقدامات واقعی نهادها و سازمان‌ها را می‌توان مشابه زبان چهره و بدن افراد حقیقی تعبیر کرد. از این دیدگاه شیوه معماری و ساختمان بخشی از نشانگان و زبانی عملی است که نهاد مورد نظر آن را برگزیده و خود را بدان شاخص کرده است، احتمالا با صداقت بیشتر. حال از این بنیاد می‌توان پرسید که چنین طرح و الگویی که در ساختمان این بنیاد به واقعیت پیوسته است، چه سنخیتی با مفاهیم «شهادت» و «ایثار» دارد که دو عنوان معنوی و متعالی در فرهنگ ملی و دینی ما و البته از کلیدواژگان انقلاب و دفاع هم بوده‌اند. برای دریافت معنای حقیقی و غیرروزمره این دو واژه، می‌توانیم به دانش فرهنگی خود و منابع معتبر مراجعه کنیم. ولی با کمتر تردیدی می‌توان گفت که نه «شهادت» و نه «ایثار» به هر معنای عرفانی، فلسفی و فقهی که گرفته شوند، تناسبی با یک بنای گران‌قیمت و مرتفع مدرن، که نشانه اقتصادها و حکومت‌های سرمایه‌داری و مسرف و مصرف‌پرور است، نخواهد داشت. البته‌ چنین الگوهایی، خوب یا بد در کشور ما رواج یافته و مورد استفاده است، ولی اتخاذ آن معماری و پیام ضمنی آن از سوی نهادی که خود را برآمده از انقلاب و متعلق به خانواده شهیدان می‌داند، آن هم از درآمدهای عمومی، حاوی تناقض خواهد بود. لازم است به یاد آوریم که بخش عمده‌ای از انتقادات انقلابی به دوران گذشته، معطوف به خودباختگی در برابر فرهنگ غربی و الگوهای غیربومی بوده است. این تضاد را به سادگی نمی‌توان بدسلیقگی یک نهاد دانست، بلکه آن را متأسفانه می‌توان در برخی نهادهای مشابه جست‌وجو کرد. 
به عنوان یک شاهد دیگر برای این بحث، می‌توان برخی از مراکز خرید و تفریحی لوکس و گران‌قیمت بنیاد انقلابی مستضعفان، در مناطق مرفه‌نشین پایتخت یا برخی شهرهای توریستی را مثال آورد که در مواردی گویی کلا برخلاف اصول مورد تأکید پرهیز از مصرف‌گرایی، تجمل و وادادگی در برابر سبک‌های غیربومی و... طراحی شده‌اند و به طبقه‌ای (معمولا) غیرمستضعف خدمت‌رسانی می‌کنند. وجود انبوه برندهای خارجی و گران‌قیمت که امکان حضور را از برخی تولید‌کنندگان داخلی و خریداران کم‌درآمد سلب می‌کنند به جای خود، در برخی از این مراکز حتی به زحمت می‌شود یک تابلو به خط فارسی پیدا کرد! اینجا هم بد نیست ارزش‌های مبنایی این نهاد و چگونگی شکل‌گیری آن به یاد آورده شود. البته که همه نهادهای انقلابی چنین نشانگان متناقضی ندارند و اینجا هم امکان و اطلاعات کافی برای بحث درباره همه آنها نیست. کافی است عادات روزمره کنار گذاشته شوند و معماری و شهرسازی همچون زبانی عملی و حاوی نشانه‌های معنادار استنباط شوند تا دلالت‌ها و پیام‌های نهفته در آنها درک شوند. این زبان به نظر بی‌واسطه‌تر از سخنرانی‌های رسمی است. البته امید است که مدیران و مسئولان فرهنگی این نهادها هم کمی از هدایت دیگران فارغ شوند و قبایی که بر تن خود دوخته‌اند و پیامی که با آن منتقل می‌کنند را دریابند بلکه یا آن را اصلاح کنند یا ارزش‌های اظهارشده را.

منبع: بصیرت

ارسال نظرات