روزنامه کیهان**
این مانع را نادیده نگیرید /جعفر بلوری
«آیا اوضاع بهتر میشود؟» سؤال مهمی است که از همان ساعات اولیه پیروزی آقای رئیسی در انتخابات، زیاد مطرح شده و هنوز هم زیاد آن را میشنویم. پاسخهایی هم در اینباره داده شده است. مثلا گفته میشود، با توجه به شرایطی که ایشان از دولت قبل تحویل گرفته، میتوان امیدوار بود دو سال بعد از پیروزی اوضاع اقتصادی رفتهرفته بهبود یابد. اما در عین حال یک «شرط» بزرگ و مهم هم برای رسیدن به این بهبود عنوان شده است: «عاملان وضع موجود و رسانههایشان اگر بگذارند.» در این یادداشت قصد واکاوی این مسئله بهعنوان یک مانع در مسیر عبور از مشکلات اقتصادی را داریم. بخوانید:
معمولا برای عبور از بحران (اینجا اقتصادی) و رسیدن به توسعه دو مدل راهحل ارائه میشود. راهحل «فوری» و «بلندمدت». مثلا اگر تعداد اقشار ضعیف جامعه زیاد و در شرایطی باشند که با انتخاب راهحلهای اساسی و مبنایی (بلندمدت)، در وضعیت نامناسبی قرار بگیرند، راهحل فوری در دستور کار قرار میگیرد. بسته به شرایط داخلی، منطقهای و وضعیتی که آن کشور در آن قرار دارد نیز، میتوان راهحلهایی فوری یا مبنایی و بلندمدت برای توسعه یافت. کارشناسان حوزه «اقتصاد و توسعه» معمولا مراحلی را هم به ترتیب اولویت برای رسیدن به مقصود طراحی، و تأکید میکنند «باید» این مراحل به ترتیب و یکی پس از دیگری طی شود. بهعنوان مثال کافی است نظریات «والت ویتمن روستو» را مطالعه کنید. او توسعه را «خطی» میبیند و معتقد است «باید» 5 مرحله بهترتیب طی شود تا....
اینجا در ایران خودمان نیز مسئولین به کمک کارشناسان شرایط را بررسی و به ترتیبِ اولویت، راهکارهایی را ارائه و در حال اجرای آنها هستند. اینکه «از کجا باید شروع کرد؟» و «موانع کدامند؟» موضوعی است که معمولا، اختلافات کارشناسی از همانجا شروع میشود. مطالعه تاریخ کشورهایی که شرایط مشابهی را پشتسر گذاشتهاند و استفاده از تجربیات آنها نیز در این بین کمککننده است. مثلا در تاریخ آمریکا و بحران بزرگ این کشور (1929) میخوانیم، یکی از اولویتها برای عبور از بحران، ایجاد نوعی همدلی و اتحاد بین مردم بود. متخصصان آن عصر به خوبی تشخیص داده بودند، در شرایطی آنچنانی، دامن زدن به اختلافات و ماهیگیری از آب گلآلود، جز اینکه مانعی بر سر راه توسعه باشد، یا انرژی و توان نخبگان را بگیرد نتیجهای بهدنبال نخواهد داشت. از همینرو استفاده از رسانهها، فیلمسازان، آهنگسازان و هنرمندان را در کنار سیاستمداران، اقتصاددانان، روانشناسان و جامعهشناسان در دستور کار قرار دادند. مثلا کارگردانها با ساختن فیلمهای کمدی تلاش کردند کمی از غم و غصه مردم آمریکا را که زیر بحران بزرگ اقتصادی کمرشان خم شده بود، بکاهند و بقیه کارشناسان نیز بهدنبال راهحلهای فوری و بلندمدت بودند. گفته میشود «تالکوت پارسونز» از جمله جامعهشناسانی بود که در همین سالها کمک زیادی به عبور بسیاری از کشورهای غربی از بحران کرد. او جامعه را یک «سیستم» یا «ساختار» میدید که اعضای تشکیل دهند آن سیستم هر یک، کارکردی دارند و این اعضا «باید» با یکدیگر هماهنگ بوده و تقویتکننده هم باشند. او اختلال در عملکرد این ساختارها را مساوی با مختل شدن عملکرد کل سیستم میدید و...
برگردیم به ایران امروز خودمان. مسئولین به کمک کارشناسان مشغول بازسازیِ هم اعتماد و هم اقتصاد کشورند. برخی اولویتها را هم مشخص کردهاند. مثلا مقابله با کرونایی که داشت روزانه جان 800 نفر را میگرفت، جزو اولویتهای نخست و فوری بود که به خوبی انجام شد. امروز شمار مرگومیرهای روزانه کرونایی حولوحوش 20 نفر میچرخد. جمع کردن بساط صفهای خجالتآور مرغ و تخممرغ نیز به خوبی انجام شد. یا استفاده از ظرفیتهای بر زمین مانده منطقهای و گسترش روابط با کشورهایی که جرأت «نه» گفتن به آمریکا را دارند نیز جزو راهحلهای مبنایی برای عبور از مشکلات اقتصادی تعریف و انجام شد. سفر اخیر آقای رئیسجمهور به روسیه و یا پذیرش عضویت کامل ایران در سازمان همکاری شانگهای جزو اقدامات اساسی و مبنایی بود که تبعات اقتصادی و سیاسی مطلوبی را در بلندمدت برای طرفین خواهد داشت.
اما اینجا، یک اولویتِ بسیار بسیار مهم هم وجود دارد که موضوع یادداشت ما همین است. ما فکر میکنیم، اگر فکری به حال این اولویت مهم نشود، بسیاری از اقدامات دولت و کارشناسان (چه فوری و چه مبنایی)، یا به نتیجه مطلوب نمیرسند یا خیلی دیر به نتیجه میرسند و آن چیزی نیست جز تعیین تکلیف «عاملان وضع موجود؛ چه آنهایی که با کمال تعجب هنوز در بدنه دولت و مسئولیتها حضور دارند و به هیچ عنوان با سایر اعضای ساختار! هماهنگ نیستند، چه آنهایی که با استفاده از رسانههای بیشماری که در داخل و خارج دارند، به روح و روان جامعه و بازار هجمه و گاهی حتی تولید بحرانهای مصنوعی و واقعی میکنند.»
ماهها پیش و در همان روزهای نخستین پیروزی آقای رئیسی در همین ستون هشدار دادیم، بزرگترین مانع پیش روی دولت جدید برای عبور دادن کشور از ویرانههایی که به ارث برده، نه وضع موجود و خرابهای است که تحویل گرفته که، عاملان وضع موجودند و بنا به دلایلی که در ادامه به آن خواهم پرداخت، همانها با تمام توان در مسیر توسعه کشور سنگاندازی خواهند کرد (که دارند میکنند). وضع موجود را میشود با تلاش شبانهروزی و آهستهآهسته بهبود بخشید مشروط بر اینکه، عاملان وضع موجود چوب لای چرخ دولت و کارشناسان نگذارند و دست از پروپاگاندای رسانهای خود بردارند.
فضای سیاسی در بسیاری از کشورها بهدرستی دوقطبی است و احزاب و جریانهای سیاسی میتوانند «نقد» و در جاهایی هم «اعتراض» کنند. اما فرق است بین هوچیگری، دروغپردازی و تحریف با «نقد و انتقاد و اعتراض». هجمههای عجیب و غریب عاملان وضع موجود به سفر آقای رئیسی به روسیه و دهها نمونه مشابه دیگر، نشان میدهد، گام اول برای توسعه اقتصادی ایران
- لااقل در کوتاهمدت - «داشتن رسانههای سروسامان یافته» است. وگرنه تا این پروپاگاندا جاری است، اوضاع درست نخواهد شد. معنای سروسامان دادن به رسانهها هم، جمع کردن بساط رسانه نیست، جمع کردن بساط دروغ و تحریف است. همین دیروز آلمان، صنعتیترین کشور عضو اتحادیه اروپا و یکی از صاحبان ارزشهایی مثل «آزادی بیان» و «گردش آزاد اطلاعات» اعلام کرد، فعالیت تلگرام در این کشور را بهشدت محدود خواهد کرد. چرا؟ بهدلیل سوءاستفاده عدهای از این رسانه در مسئله کرونا و...
اینکه چرا این طیف نمیخواهد اوضاع سروسامان یافته و کشور از بحرانی که تولید خودشان است عبور کند، نیز خیلی واضح است. آنها مخالف انقلاب و مدل حکومتداری انقلابیاند. این را ما نمیگوییم، خودشان به تصریح میگویند. بنابراین موفقیت مدل انقلابی به معنای شکست آنها و در نتیجه پایان عمر سیاسیشان است، شکست دولتِ انقلابی آرزو و پیروزی آن کابوسشان است. یک لحظه تصورش را بکنید، دولت بتواند بدون برجام، بدون FATF و بدون مذاکره مستقیم با آمریکا از بحرانهایی که ایجاد کردهاند عبور کند. آبرویی برایشان میماند؟! شک نداشته باشید در صورت بیآبرو شدنشان نیز دستبردار نخواهند بود و خواهند گفت، مقدمات عبور از این بحرانها در دولت قبل آماده شده بود!
***************
روزنامه وطن امروز**
**************
روزنامه خراسان**
از ابتدای فعالیت دولت سیزدهم، مشخص بود که بورس یکی از اصلی ترین چالش های پیش روی این دولت است. بدون تردید یکی از بدترین میراث های دولت دوازدهم برای دولت سیزدهم، رها کردن بخش قابل توجهی از مردم در باتلاق بورس بود. جهش شدید شاخص کل بورس و قیمت سهام در نیمه دوم سال 98 و در 5 ماه نخست سال 99 و همزمان با آن، عرضه سهام دولتی در قالب صندوق های دارا یکم و پالایشی، عرضه اولیه شستا، آزادسازی سهام عدالت و در نهایت پالس های حمایتی دولتمردان درباره بورس موجب شد تا جمع فراوانی از مردم سرمایه های ریز و درشت خود را راهی بورس کنند اما منطق بازارهای سرمایه گذاری نظیر بورس این است که رشد قیمت ها باید تابع منطقی مشخص باشد. حتی اگر این رشد تحت تاثیر اتفاقات روانی رخ می دهد، باز هم باید این رشد به اندازه آثار روانی رویدادهای واقعی باشد. واضح بود که رشد بورس در ماه های نخست سال 99 و رسیدن شاخص کل به 2 میلیون واحد، مبتنی بر حباب بود. در نتیجه بسیاری از تازه واردان بورس دچار زیان شدند و حتی خریداران سهام صندوق های دولتی نیز یا سود نکردند یا حتی دچار زیان شدند. در این میان، اگرچه نمی شد بورس را به شاخص 2 میلیون رساند و زیان تازه واردها را به طور کامل جبران کرد اما انتظار می رفت، تصمیمات دولت بتواند شاخص کل را در محدوده ای منطقی نگه دارد.واقعیت این است که سرنوشت بخش قابل توجهی از مردم به غلط به بورس گره خورده است، لذا نمی توان با تصمیماتی نظیر افزایش شدید قیمت خوراک پتروشیمی ها و تعرفه گاز صنایع، بورس را با شوک مواجه کرد. این جا بحث بر سر این نیست که رقم منطقی برای نرخ گاز صنایع و پتروشیمی ها چند باید باشد، بلکه بحث بر سر این است که با فرض منطقی بودن افزایش قیمت ها، این افزایش نباید به صورت ناگهانی و شوک آور رقم بخورد. چرا که نتیجه آن آسیب وارد شدن به بورس و زیان دیدن جمع کثیری از سهامدارانی است که افراد طبقات متوسط و حتی ضعیف نیز در بین آن ها هستند.در چنین شرایطی آن چه قابل تامل است، نحوه تصمیم گیری در تیم اقتصادی دولت است. با وجود برخی اقدامات مناسب و تلاش هایی که برای اصلاحات اقتصادی، مهار کسری بودجه امسال، گشایش ها در صادرات نفت، بهبود روابط تجاری با همسایگان و شرکای سیاسی، اقدامات موثر برای کاهش فرارهای مالیاتی و برخی اقدامات دیگر، ناهماهنگی در برخی تصمیمات مهم اقتصادی دیده می شود. حذف ارز 4200 یک نمونه بود که دیدیم چگونه در درون دولت، دچار روایت های متفاوت از زمان و حتی نحوه اجرا شد. نمونه دیگر تصمیمات بورسی دولتمردان است. 28 آذرماه، ستاد اقتصادی دولت بسته ای 10 بندی برای حمایت از بورس تدوین کرد اما پس از گذشت 40 روز انتظار برای اجرای آن از سوی دستگاه های مربوط و معطلی اجرای برخی بندها از جمله توسط سازمان برنامه و بودجه، روز گذشته بار دیگر شاهد تصویب 5 مصوبه برای حمایت از بورس بودیم که دقیقا در مصوبه 40 روز قبل هم دیده شده بود. به عبارتی مصوبات قبلی که اجرا نشد، مجدد تصویب و برای اجرا ابلاغ شد!این وضعیت نشان می دهد که برخی بخش ها در دولت، موضع مثبتی در برابر این مصوبات ندارند که طبیعی است و حتی شاید موضع آن ها نیز بحق باشد اما اتفاق خطرناک، بی اعتبار شدن تصمیمات دولت در سال نخست فعالیت است. دولت قبلی به اندازه کافی با تصمیمات غلط نظیر ارز 4200، نحوه مواجهه با کرونا، افزایش شبانه قیمت بنزین و بی عملی در برابر حباب بورس، به اعتبار نهاد دولت در کشور آسیب زد، دولت جدید باید به فکر افزایش سرمایه اجتماعی و ایجاد اعتماد به تصمیمات دولت باشد، این مهم زمانی رقم می خورد که دولت بتواند بر سر تصمیمات خود بایستد.
****************
روزنامه جوان**
راهبردهای عملیات رسانهای غرب در فجر چهل و سومین سالگرد انقلاب اسلامی/حسین عبداللهی فر
امروزه جنگ نرم دشمن از مراحل رسانه و احساسی خود عبور کرده و به مراحل جنگهای شناختی رسیده است. در این نوع از جنگ ها، هم وقایع به شکل تحریف شده و مطابق با خواست دشمن تحریف میشوند تا با نادمسازی از گذشته به نومیدیسازی از آینده برسند، و هم با به کارگیری هوش مصنوعی دادههای در معرض دید و شنود مخاطبان را به گونهای تنظیم کنند که بدون احساس هر گونه مدیریت شدگی، به همان طرز فکر، سبک زندگی و نتیجهگیری برسند که مورد هدف برنامه ریزان بوده است.
بر همین اساس مهمترین راهبردها و اقدامات رسانهای دشمنان ملت ایران در دهه فجر امسال به گونهای ترسیم شده که تمرکز بر عوامل شناختی بیش از پیش مشاهده میشود. مفروض دشمن بر این امر قرار گرفته است که ملت مسلمان ایران امسال چهل و سومین سالگرد پیروزی انقلاب خود را در شرایطی جشن میگیرند که شاهد حضور دولتی انقلابی و مردمی در عرصه مدیریت اجرایی کشور است؛ دولتی که تمامی مساعی خویش را برای حل مشکلات اقتصادی مردم به کار گرفته، اما مسائل انباشته شده هنوز اجازه نداده تصویر مثبتی از کارآمدی تفکر انقلابی و روحیه جهادی در اذهان عمومی شکل گیرد؛ لذا به این شرایط به عنوان یک فرصت شاید تکرار نشدنی نگاه کرده و قصد دارند با این همانیسازی نظام و دولت، کج کارکردی دولتهای غیرانقلابی را به اصل انقلاب و نظام اسلامی تعمیم دهند.
بر این اساس میتوان مهمترین راهبردهای عملیات رسانهای غرب در دهه فجر امسال را در به شرح ذیل احصا کرد:
الف) این همانیسازی انقلاب و نظام با دولت به بهانه یکدست شدن قوای سه گانه
ملت مسلمان ایران امسال در حالی چهل و سومین سالگرد پیروزی انقلاب خود را جشن میگیرد که شاهد حضور دولتی انقلابی و مردمی در عرصه مدیریت اجرایی کشور است؛ دولتی که تمامی مساعی خویش را برای حل مشکلات اقتصادی مردم به کار گرفته، اما مسائل انباشته شده هنوز اجازه نداده تا تصویر مثبتی از کارآمدی تفکر انقلابی و روحیه جهادی در اذهان عمومی شکل گیرد.
ب) ناکارآمد جلوه دادن دولت با دمیدن در مطالبات ملت
یکی از شگردهای رسانههای غربی برای انحراف افکار عمومی از موفقیتهای دولت سیزدهم در کاهش مشکلات اقتصادی بهویژه مقابله با کرونا، افزایش سطح مطالبات مردم و سیاسی نشان دادن خواستههای صنفی و قشری جامعه است.
ج) نادمسازی از گذشته به منظور نومیدسازی از آینده
راهبرد غرب برای نومیدسازی مردم بهویژه جوانان از آینده نادمسازی از گذشته است. تاکتیک مرسوم آنها در این راستا تحریف تاریخ به گونهای است که هیچ نقطه برای افتخار به گذشته وجود نداشته باشد. از این رو، قلههای افتخار ملت من جمله هشت سال فداکاری و رشادت در مقابله با جنگی که همه دنیا پشت آن قرار داشتند، تسخیر لانه جاسوسی امریکا و شکلگیری انقلاب دوم، حماسه آفرینی در عرصههای خیابانی و انتخاباتهای مختلف را به گونهای روایت میکنند که نتوان به افتخار کرد.
د) وارونهسازی نقاط قوت نظام به نقاط ضعف با حاصلضرب آنها با صفر
از جمله تکنیکهای رسانهای دستگاه تبلیغاتی غرب برای تضعیف نظام اسلامی زیر سؤال بردن دستاوردها و نقاط قوت آن با ایجاد دوگانههای صفر و صدی است. به عنوان نمونه بزرگترین موفقیت نظام در ایجاد بازدارندگی دفاعی با ساخت موشکیهای بالستیک و دوربرد است که طرف مقابل آن را با مشکلات کشور در تولید خودرو مقایسه کرده و نتیجه پوچ از آن میگیرد.
هـ) القای عبور نظام از ارزشهای انقلابی و اسلامی به منظور فروپاشی ذهنی نیروهای انقلابی
بر اساس یکی از فرضیات غرب که معتقد است اگر بتوان سیستمی را فاقد ارزشهای اساسی آن معرفی کرد، به لحاظ ذهنی در مرحله فروپاشی قرار میگیرد، رسانههای غربی به کمک فضای مجازی رها شده داخلی تلاش میکنند نظام را نسبت به ارزشهای خود بی تفاوت نشان دهند و برای مستندسازی آن نیز عدهای از جوانان را به هنجارشکنی تشویق و تحریک میکنند.
******************
روزنامه ایران**
**************
روزنامه شرق**
پیامهای متناقض در معماری برخی ادارات انقلابی/ فرشید سامانپور
خیابان طالقانی تهران مدتی است شاهد ساختمانی جدید با هیبت ساختمانهای اداری مدرن با جزئیات و فنون معماری متجدد و احتمالا پرهزینه شده است که در نگاه نخست به نظر میرسد از ادارات وزارت نفت یا بانکهای خصوصی باشد. ولی تابلویی غافلگیرکننده به شما خواهد گفت که این مجموعه عظیم، ساختمان جدید «بنیاد شهید و امور ایثارگران» است. برخی رسانهها پیشتر به صرف هزینههای سنگین برای ساخت چنین بنایی با این سطح و ارتفاع، با توجه به اولویتهای مهمی که این بنیاد دارد، انتقاد کرده بودند (پایگاه خبری و تحلیلی انصاف، 8 مهر 1399). این نقد موضوع مستقیم این یادداشت نیست. قصد ما ارزیابی معماری این ساختمان به عنوان نشانهای برای بیان ارزشهای واقعی و میزان سنخیت آن با ارزشهای اظهارشده و اصول مبنایی یک نهاد انقلابی است. بنا بر برخی نظرات، اصول نظری و زبان شفاهی افراد، بسیاری اوقات تبدیل به ظاهری میشود که با خواستهها و اغراض واقعی نهفته در آنها ناسازگار و گاهی متضاد است. از این روست که گاهی با توجه به نشانههای آشکار در چهره و حرکات اعضای مخاطب خود میفهمیم که ایشان منظوری جز آنچه میگویند دارند. نمونه بارز آن تعارفات روزمره ما با هم است. این تناقض قابل تعمیم به دنیای سیاست و سیاستگذاری هم هست. اقدامات واقعی نهادها و سازمانها را میتوان مشابه زبان چهره و بدن افراد حقیقی تعبیر کرد. از این دیدگاه شیوه معماری و ساختمان بخشی از نشانگان و زبانی عملی است که نهاد مورد نظر آن را برگزیده و خود را بدان شاخص کرده است، احتمالا با صداقت بیشتر. حال از این بنیاد میتوان پرسید که چنین طرح و الگویی که در ساختمان این بنیاد به واقعیت پیوسته است، چه سنخیتی با مفاهیم «شهادت» و «ایثار» دارد که دو عنوان معنوی و متعالی در فرهنگ ملی و دینی ما و البته از کلیدواژگان انقلاب و دفاع هم بودهاند. برای دریافت معنای حقیقی و غیرروزمره این دو واژه، میتوانیم به دانش فرهنگی خود و منابع معتبر مراجعه کنیم. ولی با کمتر تردیدی میتوان گفت که نه «شهادت» و نه «ایثار» به هر معنای عرفانی، فلسفی و فقهی که گرفته شوند، تناسبی با یک بنای گرانقیمت و مرتفع مدرن، که نشانه اقتصادها و حکومتهای سرمایهداری و مسرف و مصرفپرور است، نخواهد داشت. البته چنین الگوهایی، خوب یا بد در کشور ما رواج یافته و مورد استفاده است، ولی اتخاذ آن معماری و پیام ضمنی آن از سوی نهادی که خود را برآمده از انقلاب و متعلق به خانواده شهیدان میداند، آن هم از درآمدهای عمومی، حاوی تناقض خواهد بود. لازم است به یاد آوریم که بخش عمدهای از انتقادات انقلابی به دوران گذشته، معطوف به خودباختگی در برابر فرهنگ غربی و الگوهای غیربومی بوده است. این تضاد را به سادگی نمیتوان بدسلیقگی یک نهاد دانست، بلکه آن را متأسفانه میتوان در برخی نهادهای مشابه جستوجو کرد.
به عنوان یک شاهد دیگر برای این بحث، میتوان برخی از مراکز خرید و تفریحی لوکس و گرانقیمت بنیاد انقلابی مستضعفان، در مناطق مرفهنشین پایتخت یا برخی شهرهای توریستی را مثال آورد که در مواردی گویی کلا برخلاف اصول مورد تأکید پرهیز از مصرفگرایی، تجمل و وادادگی در برابر سبکهای غیربومی و... طراحی شدهاند و به طبقهای (معمولا) غیرمستضعف خدمترسانی میکنند. وجود انبوه برندهای خارجی و گرانقیمت که امکان حضور را از برخی تولیدکنندگان داخلی و خریداران کمدرآمد سلب میکنند به جای خود، در برخی از این مراکز حتی به زحمت میشود یک تابلو به خط فارسی پیدا کرد! اینجا هم بد نیست ارزشهای مبنایی این نهاد و چگونگی شکلگیری آن به یاد آورده شود. البته که همه نهادهای انقلابی چنین نشانگان متناقضی ندارند و اینجا هم امکان و اطلاعات کافی برای بحث درباره همه آنها نیست. کافی است عادات روزمره کنار گذاشته شوند و معماری و شهرسازی همچون زبانی عملی و حاوی نشانههای معنادار استنباط شوند تا دلالتها و پیامهای نهفته در آنها درک شوند. این زبان به نظر بیواسطهتر از سخنرانیهای رسمی است. البته امید است که مدیران و مسئولان فرهنگی این نهادها هم کمی از هدایت دیگران فارغ شوند و قبایی که بر تن خود دوختهاند و پیامی که با آن منتقل میکنند را دریابند بلکه یا آن را اصلاح کنند یا ارزشهای اظهارشده را.
ارسال نظرات