در میان اوج گرفتن کنشهای دیپلماتیک آمریکا در چند هفته گذشته یکی از تصمیمات قابل توجه این کشور در سطح جهانی، اعلام تصمیم این کشور برای خارج کردن ۸ سامانه دفاع موشکی پاتریوت را از کشورهایی از جمله عربستان، کویت، اردن و عراق خارج کند. بنا بر اعلام روزنامه «وال استریت ژورنال» مقامات آمریکایی اظهار داشتهاند که هدف آنها از اتخاذ چنین تصمیمی، سازماندهی مجدد حضور نظامی خود در منطقه به منظور تمرکز نیروهای مسلح بر روی چالشهای چین و روسیه است.
بنابر تصمیم دولت جو بایدن، صدها نظامی در واحدهایی که از این سیستمها استفاده یا از آن پشتیبانی میکنند، از کشورهای مبداء خارج خواهند شد. همچنین، توجه به این مساله نیز ضروری است که چنین تصمیمی در شرایطی اتخاذ میشود که ارتش آمریکا قصد دارد تا 11 سپتامبر سال جاری کاملاً از افغانستان خارج شود. همچنین ایالات متحده پاییز گذشته نیروهای خود را در عراق به نصف این تعداد یعنی ۲۵۰۰ تن کاهش داد و اعلام کرد نیروهای عراقی میتوانند امنیت کشورشان را تامین کنند. با این اوصاف، اکنون این پرسش قابل طرح است که آیا آنچنان که آمریکاییها مدعی هستند اقدام به کاهش سامانه دفاع موشکی پاتریوت توسط دولت بایدن با هدف مقابله با روسیه و چین صورت میگیرد یا اینکه در نتیجه تحولات و شرایط میدانی بوده و اهداف دیگری پشت پرده این تصمیمگیری است؟
آیا داستان خروج پاتروت، در ارتباط با مقابله با چین و روسیه است؟
مقامات و استراتژیستهای آمریکایی طی چند سال گذشته، بارها از رویکرد نگاه به شرق در سیاست خارجی آمریکا سخن به میان اوردهاند و در وضعیت جدید نیز تلاش دارند، مساله خروج سامانه دفاع موشکی پاتریوت از منطقه غرب آسیا را در قالب همین استراتژی توجبه کنند. بنابر دیدگاه طرفداران و مطرح کنندگان این فرضیه، در شرایط جدید استراتژی محوری آمریکا در نظام بینالملل در قالب سیاست نگاه به شرق بر محور مهار چین معطوف شده است. از نگاه آمریکاییها، پکن با سرمایه گذاریهای عظیم خود در پروژه یک جاده - یک کمربند که بخش عمدهای از آن در کشورهای آسیای میانه است، قصد دارند تا با پیشی گرفتن از آمریکاییها تعیین کننده نظم جدید تجاری جهان در جهان باشند. لذا به نظر میرسد آمریکاییها در مسیر ممانعت از توسعه نفوذ اقتصادی و سیاسی چین، قصد دارد توان و تمرکز خود را به حوزه آسیای میانه و شرق آسیا معطوف کند. در این میان، ایجاد پایگاههای نظامی در شرق آسیا مقرر شده که در دستور کار این کشور قرار بگیرد.
حال این ادعا در شرایطی مطرح میشود که آمریکا برای سال 2021 لایحه بودجه دفاعی 740 میلیارد دلاری را به تصویب رسانده است. با این وجود، اکنون طرح این فرضیه که خارج کردن 8 سامانه دفاع موشکی پاتریوت برای مقابله با نفوذ چین و روسیه است، بیشتر شبیه یک کمدی به نظر میرسد. یعنی کشوری که به تنهایی حدود 39 درصد بودجه نظامی جهان را به خود اختصاص داده، به هیچ عنوان برای مقابله با یک ابرقدرت در حال رشد همچون چین به خارج کردن 8 سامانه دفاع موشکی پاتریوت نیازی ندارد. به عبارت دیگر طرح مساله چین میتوان سرپوش گذاشتن بر مسائلی جدیتر باشد که در ادامه به انها پرداخته میشود.
بی اعتبار شدن پاتریوت و تلاشی دیرهنگام برای حفظ پرستیژ
بدون تردید یکی از کانونهای اصلی تمرکز ایالات متحده طی چند دهه گذشته تمرکز بر فروش تسلیحات نظامی به دیگر کشورهای بوده است. در همین راستا از اقداماتی همانند خلق بحران، نیاز تراشی برای دیگر کشورها و تبلیغات گسترده پیرامون توانمندی تسلیحات نظامی آمریکایی بهره گرفته است. طی چند دهه اخیر نیز تا حدود زیادی این راهبرد در منطقه غرب آسیا مثمرثمر واقع شده و برخی از کشورهای عربی به سوی خرید تسلیحات از آمریکا گرایش پیدا کردهاند.
اما در چند سال گذشته تحولات میدانی اتفاق افتاده در منطقه غرب اسیا تا حدود زیادی موجب بی اعتباری تسلیحات نظامی آمریکایی شدهاند. در این میان، جنگ یمن به عرصهای برای آزمون و سنجش توانمندی تسلیحات آمریکایی تبدیل شده است و تمام جامعه جهانی به وضوح شاهد ناتوانی و عدم کارایی سامانه دفاع موشکی پاتریوت آمریکا در برابر حملات موشکی و پهپادی نیروهای انصارالله یمن بودهاند. به عبارتی پهپادهای 300 تا 1000 دلاری یمنیها با کمترین دردسر تسلیحات نظامی پیشرفته آمریکایی را در سطح منطقه به چالش کشیدهاند، لذا به نظر میرسد که هدف اصلی آمریکاییها از خارج کردن سامانه پاتریوت در منطقه غرب آسیا، ممانعت از بی اعتبار شدن تسلیحات این کشور و حفظ بازار فروش برای تسلیحات خود در سطح منطقه است.
نشانههای پذیرش شکست در برابر محور مقاومت
یکی دیگر از دلایل خارج کردن سامانه دفاع موشکی پاتریوت از منطقه غرب آسیا و کشورهای محل استقرار این سامانهها را میتوان در نتیجه یک جبر یا اجبار تاریخی برای آمریکاییها ارزیابی کرد که آن هم عبارت است از ناگریز بودن آنها به «خروج» است. نیروهای آمریکایی طی چند سال گذشته به شدت در برابر حملات نیروهای مقاومت در سطح منطقه ناتوان نشان دادهاند.
در حقیقتف رد چند سال اخیر شاهد چرخشی در روند معادلات بودهایم که آن هم عبارت است از بر هم خوردن موزانه درگیری میان نیروهای مقاومت و اشغالگران آمریکایی بوده است. در گذشته آمریکاییهای همواره در نقش مهاجم و حمله کننده ظاهر میشدند اما در وضعیت جدید این نیروهای مقاومت است که بدون هیچگونه واهمهای حمله به مواضع نیروهای آمریکایی را در پیش گرفته و قدرت نظامی این کشور را به چالش کشیدهاند. بر اساس همین ملاحظه خارج کردن سامانه پاتروت از منطقه را میتوان یکی از نمودهای عبنی پذیرش شکست از سوی واشنگتن ارزیابی کرد.
ارسال نظرات