حدود یک سال و نیم از شیوع بیماری کرونا در کشورمان، همزمان با دیگر نقاط جهان، میگذرد و یکی از حوزههایی که در یک سال و چندماه متاثر از بیماری کرونا، دچار تغییر و دگرگونی شده، حوزه آموزش و تربیت است که با مجازی شدن کلاسهای مدارس و دانشگاه ها، تجربه متفاوتی را از سر گذرانده است؛ این تجربه جدید، برای مدارس و دانشآموزان، با توجه به حساسیت سن و سال و نیازمندیهای آنان، اهمیت بیشتری مییابد و مدیریت آن هم ظرافت و دقت بالاتری میطلبد.
تعطیلی ناخواسته مدارس و مجازی شدن کلاسهای درس، هرچند در نوع خودش فرصتها و نقاط مثبتی هم دارد که جداگانه قابل بررسی است، اما تهدیدها و نقاط منفی این شرایط چه در عرصه «آموزش» و چه در زمینه «تربیت و پرورش» هم، مسئلهای نیست که بتوان با خوشخیالی از کنار آن گذشت و برایش فکری نکرد.
آسیبهای «فرهنگی و تربیتی» آموزش مجازی، از قبیل «غرق شدن ناخواسته کودکان و نوجوانان در فضای مجازی بی در و پیکر» یا «محروم شدن از ارتباط چهره به چهره برای تعلیم و تربیت» و یا «جای خالی یادگیری مهارتهای ارتباطی و اجتماعی در کلاسهای آنلاین» از نکات مهمی است که باید به تفصیل درباره آن صحبت کرد، اما دم دستیترین و علنیترین آسیب ناخواسته کلاسهای آنلاین و مجازی، آسیبهای «آموزشی» است که خطر افت تحصیلی و حتی ترک تحصیل را جدیتر کرده و اگر متولیان نظام آموزش و پرورش و خانوادهها، فکری اساسی و فوری برای آن نکنند، نتیجه این وضعیت در طی سالهای آینده به یک معضل اجتماعی برای کشور تبدیل خواهد شد.
به بیان سادهتر و روشنتر، وقتی بدلیل مشکلات زیرساختی اینترنت و آموزش مجازی یا به دلیل ناتوانی برخی دانشآموزان در تهیه موبایل هوشمند و تبلت در مناطق محروم و کمتربرخوردار، عده قابل توجهی از فرایند منظم آموزش جا میمانند، نتیجه طبیعی آن، افت تحصیلی و خطر ترک تحصیل خواهد بود که به گواه کارشناسان و مسئولان آموزش و پرورش، این خطر در یک سال و چند ماه اخیر احساس میشود.
در خصوص اینکه در یک سال اخیر و در روزگار کرونا و آموزش مجازی که تا امروز هم ادامه دارد، چند درصد از دانشآموزان از قطار آموزش جا ماندهاند، آمارهای مختلفی مطرح میشود. در میان همه آمارهای رسمی و غیررسمی، دو مورد بیش از بقیه موارد جلب توجه کرده و البته نگرانکننده بوده است؛ یکی از قول معاون وزیر آموزش و پرورش و دیگری از قول خود وزیر.
نخستین خبر را 23 دی ماه سال گذشته، سید جواد حسینی معاون وزیر و رئیس سازمان آموزش و پرورش استثنایی کشور اعلام کرد و گفت: «با وجود اهمیت آموزش مجازی، هماکنون 30 درصد دانشآموزان یعنی حدود پنج میلیون دانشآموز، از وسایل هوشمند آموزش بیبهره هستند»!
خبر دیگر را هم چندی بعد، محسن حاجی میرزایی وزیر آموزش و پرورش اعلام کرد و گفت: «در سال تحصیلی گذشته پس از شیوع کرونا، از بیش از ۱۴ میلیون دانشآموز سراسر کشور، حدود ۱۰ میلیون نفر در سامانه شاد عضو شدهاند و بیش از سه میلیون دانشآموز به دلایلی همچون نداشتن گوشی هوشمند یا تبلت یا عدم دسترسی به اینترنت، امکان استفاده از این سامانه را پیدا نکردهاند و در خطر ترک تحصیل قرار گرفتهاند».
آمار 3 میلیون نفری وزیر (معادل بیش از 20%) و 5 میلیون نفری معاونش (معادل بیش از 30%)، درباره دانشآموزانی که از امکانات آموزش هوشمند بیبهره هستند و خطر اُفت تحصیلی و ترک تحصیل آنها را تهدید میکند، مثل بقیه آمارهای اقتصادی یا اجتماعی نیست که بتوان به راحتی یا با تحلیلهای سطحی از کنار آنها گذشت؛ حرف از خطری است که اگر علاج نشود، در یک دهه آینده تبدیل به یک بحران فرهنگی و اجتماعی میشود.
در گزارشی که مرکز آمار ایران درباره «وضعیت آموزش در سال های ۹۵ تا ۹۸» در دیماه 99 منتشر کرده، در بخش «نرخ ترک تحصیل» آمده است: «نرخ ترک تحصیل در دوره ابتدایی در سال تحصیلی 93-۹4 عدد ۱.۲۳ درصد بوده که در سال تحصیلی ۹۸-۹۷ به ۰.۹ درصد رسیده و رقم کاهشی را نشان میدهد»؛ همچنین «این نرخ در متوسطه اول (راهنمایی) نیز ۲.۷۸ درصد بوده که به ۴.۴ درصد رسیده و روند افزایشی را نشان میدهد؛ در متوسطه دوم (دبیرستان) نیز نرخ ترک تحصیل از ۶.۰۶ درصد به ۲.۷۰ درصد رسیده و روند کاهشی دارد».
اگر آمار 20 الی 30 درصدی دانشآموزان جا مانده از «آموزش مجازی» را که وزیر آموزش و پرورش و معاونش اخیرا اعلام کردهاند، به آمار مرکز آمار ایران برای سالهای 95 تا 98 اضافه کنیم، معنیاش این میشود که خطری جدی جامعه ایرانی را تهدید میکند که باید از همین حالا جلویش را گرفت که فردا دیر خواهد بود.
ترک تحصیل، منجر به شکلگیری تدریجی پدیده «کودکان کار» و بهرهکشی سوءاستفادهکنندگان از آنها و نیز بحران کمسوادی و ناتوانی در حل مسائل زندگی و در حالت بدتر، باعث بروز آسیبهای اجتماعی ریز و درشت میشود؛ برای آنکه روزگار کرونا و آموزش مجازی باعث بروز این پدیده دردناک نشود، از همین حالا خانوادهها وظیفه دارند در کنار فرزندانشان و در ارتباط دائم با معلمان، خلأها و کاستیهای آموزش و تربیت آنها را پُر کنند؛ از سوی دیگر، مسئولان نظام آموزش و پرورش هم موظفند با شناسایی میدانی و دقیق کودکان و نوجوان باز مانده از فرایند آموزش مجازی و رفع نیازهای آنها، راه را بر بروز یک بحران خطرناک در سالهای آینده ببندند.
هرچند این تدبیر برای خانوادهها و مدارس ساده و راحت نیست، اما حتما سادهتر از حل بحرانی است که در سالهای آینده از دل پدیده «کودکان کار» دامن جامعه را میگیرد.
ارسال نظرات