رضاخان ، از رعايت نکردن حقوق همسران تا دستور هتک حرمت حجاب
زندگی دیکتاتورها غالبا دو وجهه دارد، وجههای که عموم مردم آن را میبینند، یعنی تصمیمات دولتی و دستورات حکومتی و بخش دوم که کمتر دیده میشود روحیات شخصی و زندگی خانوادگی آنها است.
پایگاه رهنما :
زندگی دیکتاتورها غالبا دو وجهه دارد، وجههای که عموم مردم آن را میبینند، یعنی تصمیمات دولتی و دستورات حکومتی و بخش دوم که کمتر دیده میشود روحیات شخصی و زندگی خانوادگی آنها است. بعضی اوقات سالها باید بگذرد که بخش پنهان زندگی این افراد برملا شود. از روابط پنهانی عاشقانه ناپلئون بناپارت گرفته تا زندگی شخصی آدولف هیتلر و حتی زندگی رضاخان پهلوی که برای بسط قدرتش به زندگی شخصی مردم عادی نیز وارد میشد و آن را مختل میکرد.
رضاخان چند ماهه بود که پدرش را از دست داد، مادرش که گفته میشود نوش آفرین نام داشته وی را نحس میدانست. او رضا را از آلاشت به تهران آورد و در آنجا دوباره ازدواج کرد. رضا زیر دست ناپدری بزرگ شد و از دوره جوانی به نیروی قزاق ملحق شد. رضا اولین بار در زمانی که در همدان مشغول خدمت بود با زنی به نام صفیه ازدواج کرد. این زن برای رضا دختری به نام «همدم» به دنیا میآورد و گفته میشود در زمان زایمان از دنیا میرود. رضاخان بعد از آن به عنوان گماشته در منزل سرتیپ آیرملو، خدمت میکند. حضور در خانه سرتیپ قزاق باعث آشنایی و علاقه رضاخان به دختر کوچک خانواده یعنی تاج الملوک شد.
تاج الملوک که بعدها ملکه مادر پهلوی شد در خاطراتش از دلبریهای رضاخان برای جلب توجه وی مینویسد. رضاخان که نزدیک به چهل سال داشته سعی میکند دل دختر چهارده سال خانواده را ببرد و در نهایت هم موفق میشود. رضاخان در اوایل زندگی زن اولش را «تاجی جون» صدا میکرده، اما وقتی از یک نظامی گماشته ساده به فرماندهی نیروی قزاق میرسد و علیه قاجارها کودتا میکند، سراغ دخترهای خاندان قاجار
میرود. ازدواجهای دوم و سوم رضاخان با دو دختر صاحب نام از خاندان قاجار صورت میگیرد. وی که در سال ۱۲۹۴ با تاج الملوک ازدواج کرده بود، شش سال بعد در سال ۱۳۰۰ با وجود داشتن ۳ فرزند از تاج الملوک سراغ دختر ۲۰ سالهای به نام قمرالملوک از شاهزادههای قجری رفت. ازدواج رضاخان با قمرالملوک طولی نکشید و او را با داشتن یک پسر به نام غلامرضا، طلاق داد. رضا خان که علاقه زیادی به شاهزادههای قجری داشت باز هم سراغ یک دختر از خاندان قاجار رفت و عصمت الملوک را به همسری قبول کرد. فاصله سنی رضا و همسر چهارمش نزدیک به سی و خردهای سال بوده است. رضاخان که بعد از ازدواجهای بعدی اش دیگر علاقهای به تاج الملک نداشته به جای «تاجی جون» وی را «مادر محمدرضا» میکند و رابطه اش با وی در حد سلام و علیک بوده است، این نشان میدهد اساسا رضا شاه حتی در ایجاد تساوی حقوق بانوان خود (تاج الملوک و عصمت الملوک) عاجز بوده است.
تنها زنی که در رضاخان نفوذ داشته همسر چهارم وی بوده است. عصمت الدوله میگوید شب ازدواجش با رضاخان، تاج الملوک با عدهای از اقوامش به محل جشن عروسی میروند و سر و صدا راه میاندازند، اما رضاخان سربازهایش را میفرستد تا آنها را از مجلس بیرون کنند. طبق خاطرات اطرافیان رضا شاه، وی رفتاری سراسر تبعیض با همسران خود داشته است. مادر محمدرضا پهلوی از علاقه زیاد رضاخان به داشتن فرزند مینویسد، اما اینها هیچ کدام دلیل نمیشود تا رضاخان در مقابل فرزندان مردم کشورش چندان حس پدری داشته باشد. در کتابهای تاریخی که در دوره پهلوی دوم نوشته شده، تلاش شده است رضاخان را مردی معرفی کنند که به حقوق زنان اهمیت زیادی میداده است و تلاش کرده زنان را به جامعه وارد کند. این کتابها در دورهای نوشته شده اند که جنبشهای فمینیستی در دنیا رواج یافته و دولتهای غربی خود را مدافع حقوق زنان معرفی میکردند و پهلویها هم برای دور نماندن از جریان، رضاخان را منادی آزادی زنان معرفی کرده اند. برای نمونه سعید نفیسی دوره ضاخانی را دوره تلاش برای برابری حقوق زن و مرد عنوان کرده است. این ادعاها در زمانی صورت میگیرد که کتابهای قبلی درباره رضاخان که در دوره حکومت شخص پهلوی اول نگاشته شده هیچ اشارهای به چنین مسائلی ندارد! و در تمام دوره ۱۶ ساله پادشاهی پهلوی اول هیچ زنی به کابینه راه پیدا نمیکند و نمیتواند مشاغل مهم دولتی یا اجتماعی را کسب نماید. در مقابل با پررنگ شدن حضور زنان در کافه ها، سینماها و تئاترها و مجامعی که تا پیش از این مردها بیشتر آنها راه داشتند، میزان فساد اخلاقی در شهرهای بزرگ رشد پیدا میکند.
رضاخان در مواجه با بانوان ایرانی تجربه خوبی از حضور اجتماعی زنان نداشته است. اولین اعتراض به جمهوری خواهی رضاخانی را زنان در تهران به راه میاندازند و در زمانی که رضا سردار سپه در پی ساختن وجه ملی برای خود بود و قصد اعلام جمهوری در ایران داشت، زنان محجبه قاجاری در تهران تظاهرات بزرگی انجام دادند و مردم را به مخالفت با این خواسته ترغیب کردند.
رضاخان بارها از حجاب اسلامی با عنوان «عادت منحوس» نام برده و بعد از یکی از جلسات هئیت دولت از ابراهیم صفایی وزیر فرهنگ وقت میخواهد کاری کند که حجاب زنان از بین برود. صفایی شروع به گسترش مدارس دخترانه و ایجاد مدراس مختلط دخترانه و پسرانه میکند. وی از مدراس میخواهد مجالس سرود خوانی دختران را به راه بیندازند و اولین گروههای پیشاهنگی دختران را تشکیل میدهد. این مقدمه چینی باعث میشود تا در ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴ طی بخشنامهای ممنوعیت حجاب اعلام شود و رضاخان خانواده اش را مجبور میکند بدون حجاب در یک مراسم رسمی حاضر شوند. با دستور دولت پهلوی نیروی شهربانی موظف به برداشتن حجاب از سر بانوان میشود. یک مورخ دوره پهلوی مینویسد زنانی که به زور حجاب شان را بر میداشتند، در مراسمها پشت به جمعیت و رو به دیوار مینشستند و گریه میکردند. اقدام رضاخانی در کشف حجاب با خشونت تمام در شهرها اجرا میشده و طی گزارشی آمده است که تنها زنان بدکاره در شهرها از آن استقبال میکردند. رفتار پهلوی اول نشان میدهد دیکتاتورها را نمیتوان بر اساس زندگی شخصی شان قضاوت کرد و تاریخ آنچه آنها با بشریت داشته اند را به قضاوت خواهد نشست.
ارسال نظرات