روند فزاینده حضور نظامیان تروریست و متجاوز آمریکایی در منطقه غرب آسیا و خلیج فارس در سالهای اخیر نه تنها تأثیری بر تحکیم موقعیت و تثبیت حکومتهای دستنشانده آمریکا در منطقه نداشته، بلکه سبب سلب امنیت و آرامش از مردم منطقه گردیده که دلیل آن نیز بر هم ریختن نظام سیاسی در چند کشور منطقه غرب آسیا و شاخ آفریقا است. اما این حضور در هفتههای اخیر متأثر از ناکامی آمریکا در پیشبرد راهبرد فشار حداکثری و تسلیم مردم ایران و در شرایطی که ترامپ به دلیل شکست در انتخابات ریاست جمهوری ناچار به ترک کاخ سفید است، شدت یافته است. در این میان اعلام ورود زیردریایی آمریکایی "یواساس جورجیا" به منطقه خلیج فارس و پرواز نمایشی هواپیماهای ب ۵۲ آمریکایی در جوار مرزهای ایران و همچنین رفت وآمد ناو هواپیمابر نیمیتز، اگر چه به لحاظ نظامی ارزش چندانی ندارد، اما رسانههای غربی در روزهای اخیر تلاش کردهاند با بزرگنمایی این تحرکات، آنها را معطوف به ایران قلمداد کنند.
در بزرگ نمایی تهدید نظامی علیه ایران که رسانهها و شبکههای مرتبط با گروهکهای معاند و بخشی از سیاسیون داخلی در آن سهم به سزایی دارند، معمولاً دو دلیل اعلام می شود:
1-از این تحرکات به عنوان اقدامی بازدارنده در برابر اقدام احتمالی ایران برای گرفتن انتقام خون شهید سلیمانی و شهید فخری زاده که این ایام مصادف با سالگرد شهادت سردار دل ها و چهلم دانشمند هسته ای ایران است، یاد می شود، چرا که آمریکایی ها وصهیونیست ها به شدت نگران انتقام ایران از جنایات آنها هستند وبه همین دلیل در چهل روز گذشته در آماده باش به سر می برند .
2-دلیل دیگری که برای این تحرکات ذکر می شود، احتمال اقدام پیش دستانه آمریکا برای ضربه زدن به مراکز هستهای ایران و یا نیروهای جبهه مقاومت در منطقه است .در این جریان سازی البته برخی از رژیم های مرتجع منطقه، به خصوص سعودیها و صهیونیست ها و برخی سیاسیون و رسانه های داخلی با حاکم کردن فضای جنگ و تهدید، نقش اصلی را ایفا می کنند . اما نه اعزام ناو هواپیمابر آمریکایی خبر جدیدی است؛ چرا که ناوهای هواپیمابر آمریکایی دائما در منطقه تردد دارند و نه پرواز های نمایشی ب ۵۲ و یا ورود زیردریایی آمریکا به خلیج فارس بر قدرت نظامی آمریکا برای ضربه زدن به ایران افزوده است، چرا که معمولاً حضور زیردریایی و ناو هواپیمابر آمریکایی در منطقه خلیج فارس قبل از اینکه برای ایران تهدید باشند، برای این تجهیزات و نیروهای آمریکایی تهدید هستند؛ چرا که در برد و تاثیر موشک های نقطه زن ایران قرار می گیرند و در صورت هر اقدامی ایران به راحتی می تواند آنها را هدف قرار دهد.
حال با با توجه به این گزاره ها، سوال اساسی این است که هدف این تحرکات در روزهای پایانی دولت ترامپ چیست؟چند نکته را به اجمال میتوان برشمرد:
1-با توجه به مقاومت مردم ایران در برابر فشار حداکثری آمریکا و ناکامی دشمن، هدف اول این تهدید نمایی، جنگ روانی علیه مردم ایران و برهم زدن شرایط اقتصادی داخل ایران است که ظاهراً دشمن در این هدف به دلیل هم راستایی برخی از مسئولین و رسانههای داخلی در دامن زدن به تهدید، تا حدودی موفق بوده است.
2- هدف دیگر این تهدید نمایی، مرعوب سازی مسئولین و نخبگان ایرانی و تغییر محاسبات آنها در نوع و نحوه مواجهه با آمریکا، به ویژه دولت جدید این کشور است که متاسفانه برخی از پالس ها و مواضعی که این روزها توسط بعضی از مسئولین و رسانه های جریان اصلاحطلب مطرح و طی آن ایران به تسلیم در برابر زیاده خواهی های آمریکا و مذاکره توصیه می شود، بر اثر پذیری تودههای اجتماعی از جنگ روانی دشمن میافزاید.
3-جلوگیری از اقدام ایران برای انتقام خون شهید سلیمانی و دیگر شهدای مقاومت و شهید فخریزاده، هدف دیگر دشمنان از این جریان سازی است.
4- احتمال اقدامات ضد امنیتی و ترور و خرابکاری در این شرایط حساس و در روزهای باقی مانده دولت ترامپ، توسط رژیم صهیونیستی و یا برخی گروههای معاند، گزینه دیگری است که در ورای این تهدید نمایی جدی است.
در نقطه مقابل اگر چه نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران، نسبت به هرگونه تحرک و اقدام دشمن حساس بوده و آمادگی خود را برای زدن ضربه سنگین تر به دشمن اعلام کرده اند که رزمایش های اخیر نشانگر آمادگی و آماده سازی ظرفیتها برای مقابله با تهدیدات است و دشمن به خوبی از ظرفیت و توان ایران برای پاسخ مقابل آگاه است، اما هوشیاری نسبت به جنگ روانی دشمن در این بزرگنمایی و مدیریت محاسبات مسئولین و نخبگان سیاسی، اهمیت ویژهای دارد.
در حوزه انتظامی وامنیتی نیز هوشیاری نسبت به تحرکات عوامل ضد انقلاب و نفوذی دشمن ،نکته بسیار مهمی است که طبعاً مسئولیت نیروهای انتظامی و امنیتی و بسیج را در این شرایط دوچندان می کند.
ارسال نظرات