سریال «خانه امن» پس از سریال «ترور خاموش» دومین سریال امنیتی است که توسط گروه چهار نفره مرتضی اصفهانی (طراح و ناظر کیفی)، احمد معظمی(کارگردان)، حسین ترابنژاد (نویسنده) و ابوالفضل صفری (تهیهکننده) ساخته میشود. سریال «خانهامن» از حیث تالیف، اثری متعلق به اصفهانی است که بسیاری از سریالهای امنیتی و آثار سینمایی مشابه براساس هدایت و نظارت وی ساخته میشود.
موج ساخت سریالهای امنیتی در سیما و فیلمهای سینمایی توسط اصفهانی احیا شد. از این حیث بدعت وی در تغییر ذائقه عمومی مخاطبان سینما و سیما نقشی اساسی داشت. آثاری که او در آنها نقش طراح، نویسنده و ناظر کیفی را ایفا میکند، تبدیل به آثار بحثبرانگیزی میشوند و مخاطب فراوانی را پای اثر مذکور مینشاند.
مخاطب امروز از تماشای ملودرامهای یک شکل و مشابه، کمدیهای یکنواخت، در دایره تولیدات مجموعههای نمایشی ایرانی خسته شده و گرایش به روایتهای امنیتی- پلیسی ضمن ایجاد تنوع، برای مخاطب امروز سیما جذاب و گیراست.
تمام این مصدایق و انتقادات را اگر کنار بگذاریم، کارگردانی «احمد معظمی» در ساختار ناقص فیلمنامه استثنایی و کاملا ممتاز است و به ویژگی سریال تبدیل میشود.
سریال «خانهامن» همچون آثاری مانند «سارق روح»، «تعبیر وارونه یک رویا»، «ترور خاموش» طبق آمارهای منتشر شده سیما، مورد توجه قرار گرفته است. این سریال نیز همچون ۹۵ درصد آثاری که اتکای امنیتی دارند، بر مدار نگرش و دسترسیهای تیم سازنده استوار است.
اما فرمولهای مشابه روایی، گرهها و عطفهای دراماتیک آثار آنقدر مشابه و یکسان شدهاند که به صورت ملموسی، روایتها و شخصیتهای اصلی به یکدیگر شباهت پیدا کردهاند و هیجان تماشای یک قصه امنیتی با ارجاع به آثار پیشین، ساختار و محتوای «خانه امن» را تحتالشعاع قرار میدهد.
متاسفانه در تالیفاتی از این دست، به جای قصههای امنیتی هیجان انگیز و پاورقیوار با «فانتزیهای امنیتی» نمایشی مواجه هستیم. البته با توجه به دسترسیهای تیم طراح این سریالها، انتظار میرود که پروندههای واقعی، با شخصیتهای ملموس، عصاره اصلی فیلمنامه را تشکیل دهند، اما به جای حقیقت یا واقعیت، فانتزی امنیتی، جایگزین میشود.
یکی از این فانتزیها خالق اصلی این مجموعهها که در سه سریال «خانه امن»، «ترور خاموش» و «سارق روح» بروز پیدا میکند، معرفی شخصیت اصلی است که فرماندهی اصلی عملیاتها را برعهده دارد. در سه سریال نامبرده شده، شغل و حرفه اصلی قهرمان، تدریس در دانشگاه است و کمال (حمیدرضاپگاه) در چند لحظات فراوانی از سریال اصرار بر پیشینه تدریس خود در دانشگاه دارد.
چنین طراحی در سریال سارق روح این سئوال را در ذهن ایجاد میکند، تدریس و پژوهش دانشگاهی چه نسبتی با انجام عملیات امنیتی به صورت میدانی دارد؟ تعریف چنین قهرمانی، شخصیتپردازی واقعگرایانه را به سوی فانتزینگاری هدایت میکند که در فرهنگ نمایشی ایرانی چندان سابقهای ندارد و برای مخاطب ایرانی باورپذیر نخواهد بود.
به این موضوع باید توجه داشت، رابرت لانگدون (شخصیت اصلی مجموعه کد داوینچی، «فرشتگان و شیاطین» و جهنم)، پروفسور ایندیاناجونز، پروفسور بن گیتس متعلق به فرهنگ نمایشی سینمای غرب هستند و خلق چنین کاراکترهایی در سریالی امنیتی به باورناپذیری شخصیت از سوی مخاطب دامن میزند. پیشفرض مخاطب ایرانی از استاد دانشگاه، حتی در صورت همکاری با نیروهای امنیتی، به صورت پروژهای و مشاوره خواهد بود.
در سارق روح شخصیت «دانیال حکیمی» استاد دانشگاه میتواند به عنوان مشاور در یک پروژه به عنوان کارشناس وارد تیم تحقیقاتی شود، اما این شخصیت ناگهان تدریس را کنار میگذارد و ۲۴ ساعته رهبری تیم تعقیب و مراقبت را بر عهده میگیرد. روح حاکم در تولیدات نمایشی ایرانی با روح حاکم در آثار هالیوودی بسیار متفاوت است. این شخصیت که در فانتزیهای نویسنده و طراح به صورت دائمی تکرار میشود در قالب کاراکتر «سعید راد» در سریال «ترور خاموش» نیز تکرار میشود و استاد دانشگاه(سعید راد) در تمامی جلسات بازجوییها حضوری مداوم دارد.
در قصه «خانه امن» نیز کمال که نیروی میدانی امنیتیهاست، دائما معلم بودن خود را در حوزه دانشگاهی یادآوری میکند و سئوالی مهم، نیمهکاره رها میشود، چگونه مهار و تعقیب شبانهروز تروریستهای از شکل فرقهای در سارق روح، در چهارچوب بازجوییهای مکرر از اتصالات هسته توزیع کننده مخدر در سریال ترور خاموش، یا مرد میدانهای عملیاتی خانهامن، میتواند با استاد تمام وقت دانشگاه نسبت پیدا کند؟
وقتی وارد فانتزیهای امنیتی از این دست و در نمود نمایشی آن میشویم، تعارضات بروز بیشتری پیدا میکند. قسمت نخست سریال، استاد سابق دانشگاه شخصیت ناقصی از ایتان هاوک (مامور امنیتی مجموعه ماموریت غیر ممکن با ایفای تام کروز) ارائه میدهد که وارد خاک عراق میشود و یکی از سرکرده داعشیها، «امجد طاها» را به بهانه ورود به ایران دستگیر میکند. اعتماد امجدطاها نسبت به ماموری امنیتی چه سابقه و پشتوانه نمایشی باورپذیری دارد؟ اگر قصد سازندگان ایجاد هیجان در قسمت اول و معرفی یکی از شخصیتهای اصلی است، قطعا بیراهه نمایشی فاقد منطقی را انتخاب کردهاند.
اگر روز صفر (سعید ملکان) با فیلمنامهای مشترک از اصفهانی اکران شده بود، اثبات فانتزی امنیتی برای مخاطبان آسانتر بود. در «روز صفر» فیلم مامور امنیتی، شبیه قهرمانان فیلمهای ماتریکس، مجموعه رمبو، ژان کلود وندام، ماموریتهایی انجام میداد که به مخدوش شدن پرونده دستگیری ریگی منجر میشود و انجام یک عملیات تروریستی گسترده توسط عبدالمالک ریگی، انطباقی با پرونده واقعی ندارد و فانتزیهای اکشن یکهسوار کاملا هالیوودی قهرمان «روز صفر»، جایگزین روایت بومی پرکشش مطلوب ایرانی پسند را میگیرد.
خرده روایت کمال با امجد طاها آغاز میشود که طبق روایت فیلمنامه در آنکارا، بانکوک و عراق عملیات تروریستی انجام داده و آنقدر در میان داعش چهره برجستهای است که عنوان «الرجل فی الطریق» را به او نسبت دادهاند. نحوه به دام انداختن امجد طاها فاقد منطق دراماتیک است و دستگیری یکی از سران اصلی تروریستها در خاک عراق به سادگی شکار یک گنجشک انجام میشود و البته از حرکات کاریکاتوری رمبووار کمال شبیه شخصیت اصلی فیلم «روز صفر» است.
سیطره فردی بر یک گونه خاصی روایی، موجب بروزهای آسیبهای دراماتیک و شباهتهای مکرر در مجموعه این آثار میشود. در آثاری که حال و هوای امنیتی دارند، مثل «۲۴» و سریال «سرزمین مادری» یا حتی «مأموران مخفی»، «مامور کارتر»، «مامور شیلد»، یا نمونه خاصی مثل «آمریکاییها»، چندین نویسنده در کنار هم از خلاصه پروندههای امنیتی، سریالی با مفهوم امنیت ملی خلق میکنند.
برای مخاطب با پخش نیمی از سریال کاملا مشخص است که پس از دستگیری هر یک از تروریستها، کمال وارد اتاق بازجویی میشود و میگوید: "جو بایدن گفته باید خانه امن ایرانیها را ناامن کنیم."
اما در سیمای ملی اغلب سریالهای امنیتی بر اساس خلاقیتهای یک نفر شکل میگیرد و از این منظر بزرگترین آسیبی که سریال «خانه امن» با آن مواجه است پیروی از همان الگوی همیشگی در نمایش ت. م (تعقیب و مراقبت) است.
ساختار دراماتیکی که دائما در این آثار امنیتی تکرار میشوند و چنین روندی در سریال خانه امن، موقعیتهای ضد دراماتیک پدید میآورد. سریال «سارق روح»، «ترور خاموش»، فیلم سینمایی روباه، در واقع آثاری هستند که از یک الگوی دراماتیک و پیرنگهای مشابه بهره میبرند.
امجدطاها در قسمت نخست دستگیر میشود و دستگیری او به نتیجهای نمیرسد، نفر دوم داعشیها که قرار است در ترمینال جنوب اقدام به عملیات تروریستی کند کشته میشود اما خنثی کردن عملیات او نتیجهای ندارد و مصطفی وارد روایت میشود. مصطفی نیز دستگیر میشود و ابعاد مردم ستیزانه او در پیوستن به داعش مورد ارزیابی داستانی جذابی قرار نمیگیرد و این خرده روایت به قصه اصلی متصل نمیشود و در نهایت دستگیری ابوعامر تاثیری بر روند روایت ندارد.
اشکال عمده خانه امن پیوند خرده روایتهایی است که اغلب به مسیر اصلی روایت ارتباطی ندارند. بازجوییهای سریال «خانه امن» فاقد جذابیت است و هیچ شباهتی به بازجویی ندارد، بیشتر به درد و دلهای مهمانیهای زنانه شباهت دارد.
برای مخاطب با پخش نیمی از سریال کاملا مشخص میشود که پس از دستگیری هر یک از تروریستها، کمال وارد اتاق بازجویی میشود و میگوید: "جو بایدن گفته باید خانه امن ایرانیها را ناامن کنیم." همین جملات تکراری و نصیحتهای کمال برای سر به راه شدن سوژههایش، سریال را تبدیل به «پارودی امنیتی» میکند. (پارودی را تقلیدی اغراقآمیز از ویژگیهای ظاهری و مفهومی یک سبک، به صورت طنزآمیز توصیف میکنند)
وارد کردن یک نفوذی و اتکای نمایشی صرفا بر تعقیب و گریز اشرار و بدمنهایی که در روند روایت بدون هیچ پیچیدگی دراماتیکی سلسلهواری ایجاد نمیکنند و دستگیر میشوند و انگیزشی برای دنبال کردن روایت ایجاد نمیکنند براین نقیصه دامن میزنند.
شاید بتوان حدس زد که حسینترابنژاد (نویسنده خانه امن و ترور خاموش) و هومان فاضل (نویسنده سارق روح) هیچ تاثیر شگرفی بر روند قصههای این مجموعهها نداشته باشند و اصولا فیلمنامهنویسی در این مجموعهها، صرفا دیالوگنویسی بر اساس الگوی تعقیب و گریزها و فانتزیهای طراحیشده است.
تمام این مصدایق و انتقادات را اگر کنار بگذاریم، کارگردانی «احمد معظمی» در ساختار ناقص فیلمنامه، استثنایی و کاملا ممتاز است و به ویژگی سریال و در واقع «منجی» آن تبدیل میشود. معظمیها (احمد و محمود) دو کارگردان سرشناس تلویزیون توانستند مجموعه «شاید برای شما اتفاق بیفتد» را به مجموعه ممتاز شبکه ۵ سیما تبدیل کنند و معظمی، در این تالیف اشتراکی، از پدیدآورندگان فیلمنامه پیشی میگیرد، همانطور که کارگردانی ممتاز بهرنگ توفیقی از فیلمنامه یک خطی «آقازاده» پیشی گرفت.
کمالها و افشینها شبیه کاراکترهای قبلی سینمایی و مجموعههای نمایشی این دو میشوند و میان بدمنهای خلق شده در این آثار، هیچ تفاوتی نمیتوان یافت. بدمنها در «روزصفر»، «سارق روح»، «خانه امن» تاثیر دراماتیکی بر روند روایت تاثیری ندارند.
ابوعامر که یکی از کلیدیترین بدمنهای نیمه دوم سریال است، چه تاثیری بر روند روایت میگذارد. حتی در سکانسهای دستگیریاش کنشگر نیست و مثل امجد طاها به سادگی در دام میافتد.
مخاطب، مونولوگهای راهبردی ابوعامر (قربان نجفی) را در جلسات بازجویی و دستگیریاش در بازتاب ایدئولوژی انحرافیاش میشنود که این مونولوگها هیچ تفاوتی با سخنرانیهای استاد شمس در سریال «سارق روح»، تک گوییهای عبدالمالک ریگی در روز صفر ندارد.
کنشگری در بدمنها در «تعبیر وارونه رویا» و فیلم روباه از دایره تالیفات اصفهانی خارج شد و تبدیل به بخشهای جذاب آن آثار شد که این جذابیتهای دراماتیک را میتوان به فریدون جیرانی و بهروز افخمی نسبت داد.
شباهت این بدمنها که در دامن ایدئولوژی افراطی گرفتارند در اشکال یکسان و مشابهی در تمامی آثار پیشگفته تکرار میشوند و ایدئولوژی افراطی خود را با منطقی عمدتا مبتنی بر مونولوگ توضیح میدهند.
در «خانه امن» مستقل از اینکه نویسنده کیست، چه کسی پشت دوربین است ما روایتی امنیتی، مبتنی بر همان فرمولهای قدیمی و کلیشه شده را شاهد هستیم، با این تفاوت که فانتزی طراح و مولف بر سایر جنبههای فیلم غلبه میکند. نمونه مصداقیتر این «فانتزیهای امنیتی» ترور فردی مشابه «خاوری» در قسمت دوم سریال است که هیچ ارتباطی با روایت ضد داعشی سریال ندارد.
بیشتر بخوانید:
یک اشتباه راهبردی در سریال «خانه امن»؛ آیا جمهوری اسلامی متهمان را در خارج از کشور ترور میکند!؟
ورود سازمان مجاهدین خلق که اصفهانی سالها درباره این گروهک تروریستی اقدام به پژوهش، انتشار کتاب در موسسه جامجم، انتشار ویژهنامههای رسانهای کرده، با کلیت روایی خانه امن چفت نمیشود. در سارق روح مبنای اصلی روایت سریال درباره فرقهها بود اما قسمت اول سریال با دستگیری یک تروریست داعشی آغاز میشود و دستگیری این تروریست صرفا درگاه دراماتیک را میگشاید و تاثیری در روند روایت ندارد.
مخاطب نخبه و کمی دقیقتر که امروز تعدادشان کم نیست، میان ابوعامر سریال «خانهامن» تفاوت ماهوی دراماتیکی با استاد شمس «سارق روح» و عبدالمالک ریگی فیلم سینمایی «روز صفر» نمیبیند. اصرار بر شکل اسلام ایدئولوژیک افراطی به صورت موتیفی گل درشت و بدون نتیجه در حال تکرار شدن است.
یکی از فانتزیهای امنیتی، خیانت در روابط زناشویی است که شاید تنها شکل ملودراماتیکی است که در تمامی آثاری که اشاره شد، تکرار میشوند. در این سریال، روایت داود، عامل «کامران» سرحلقه اصلی تروریستها وارد یک مثلث عشقی میشود که حذف آن هیچ صدمهای به پیکره اصلی روایت نخواهد زد.
اگر نمایش روابط مثلثی از این دست خط اصلی یک سریال دیگر را دربرگیرد، قطعا مجوز ساخت در سیما نخواهد گرفت. تنها موقعیتی که میتواند چنین روابطی در بستههای نمایشی به تصویر کشید، سریالهای امنیتی است!
خیانت در روابط زناشویی و خیانت مکرر مردان به همسران، به یکی از موتیفهای همیشگی سریالهای اصفهانی تبدیل شده که در سریال سارق روح در همان قسمتهای نخست با روایت دختری مواجه میشویم که پدرش به صورت مکرر به مادرش خیانت کرده و او نیز به دلیل عدم تعادل روحی به فرقه استادشمس پیوسته است.
این هم یکی از خرده روایتها و قصههای فرعی است که در این آثار تبدیل به مسئله اصلی میشوند که در سریال تعبیر وارونه یک رویا (فریدون جیرانی) در محور اصلی روایت قرار داشت. حتی آغاز روایت سریال با خیانت فرزاد فرهت(کاوه آفاق) به ثمین هدایت(سیماتیرانداز) آغاز میشود و مرد خائن توسط شریکش به قتل میرسد. اتفاقی که در تعبیر وارونه یک رویا نیز برای نخستین بار استفاده شد.
زمانی که ثمین هدایت متوجه خیانت نامزدش میشود او را در مجتمع تجاری محل کارش به قتل میرساند. او نماینده کامران، راس هرم یک کارتل اقتصادی - تروریستی است که هدایت مجموعههای بزرگی را برعهده دارد.
«کامران» سرکرده اصلی از حامیان داعش برای انجام عملیات تروریستی بر اساس چه محاسباتی ثمین هدایت را انتخاب کرده است که در اتفاقات شخصی زندگیاش به سادگی دست به اسلحه میبرد و بسیار شخصیت شکنندهای دارد.
فرزاد توسط ثمین به قتل میرسد و جنازه او در مکانی خاص توسط پیام و شهروز، دو تن از کارمندان هدایت دفن میشود. پلیس چگونه و به صورت ناگهانی جنازه فرزاد را کشف میکند؟ چرا ثمین به ماجرای پیدا شدن جنازه فرزاد شک نمیکند؟ نکته مهم این است که سرکردههای اقدامات تروریستی بر اساس پروندههای موجود، اگر مرتکب قتلی شوند، حتما جنازه مذکور را خواهند سوزاند. ثمین هدایت با پیدا شدن جنازه پنهان شده فرزاد چرا به پیام یا شهروز هیچ ظن و شکی ندارد؟ چرا ثمین هدایت اسلحهای که با آن مرتکب قتل شده را نابود نمیکند؟ این رفتار از سرکرده یک باند تروریستی، بسیار مضحک است و جالب اینجاست که با همان اسلحه در حین اقدام برای قتل دوم توسط پلیس دستگیر میشود.
با توجه به خطوط قرمز سیما، استفاده از الگوی پرستوی زن ممنوع است، اما پرستوی مرد، یکی از فانتزی اخیر مولف اصلی است که در سارق روح به صورت ناقصی از آن استفاده کرد. اما در سریال خانه امن از کاراکتر پیام پرستوی مذکر میسازد و رابطه او و تابان در واقع تداعی کننده، شمایلی از الگوهایی خبرچینهایی است که وارد رابطه عاطفی با یکی از مرتبطان پرونده میشوند.
آنچه درباره گذشته پیام در رابطه با آشنایی وی در زندان شنیده میشود، بسیار چالشبرانگیز است و یکی از ابهامات مهم سریال است که گریبانش روایت را میگیرد. پیام توسط افشین آزاد و وارد گروه سوداگران اقتصادی «هدایت» شده یا هدایت با وثیقهای سنگین او را آزاد کرده است؟
این ابهام و سستی روابط به سریال لطمات فراوانی میزند. در حالی که پیام رابطهاش با تابان مخدوش شده، رویا کوچ به ترکیه با همراهی او در سرمیپروراند و در شیوه همکاریاش با نیروهای امنیتی هر لحظه دچار یک تصمیم است.
یکی از حوزههای پژوهشی که اصفهانی سالهای روی آن متمرکز شده، سازمان مجاهدین خلق است که در قسمتهای اخیر چون توان روایتگری در مسیر اصلی روایت را ندارد به قصهاش میافزاید که منطق روایت را بازهم دچار چالشهای جدی میکند.
به نظر میرسد فعالیت در عرصه مستند، پژوهش فیلم و سینما رفتهرفته توان و ظرفیت طراحی سناریو و فیلمنامهنویسی این گروه (به رهبری مرتضی اصفهانی) را بشدت کاهش داده است و تقریبا طی یک دهه اخیر او تمامی برگهای دراماتیکش را روی میز گذاشته و در سریالها و فیلمهای سینمایی مختلف ساخته شده است و این عرصه نیاز به نیروی فرهنگی هنری تازهای دارد تا بتواند گزینههای دراماتیک تازه و دراماتیکی برای ساخت یک مجموعه نمایشی ارائه دهد.
ارسال نظرات