روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
۱- تحریم و بایکوت اجتماعی و اقتصادی مسلمانان در صدر اسلام
(سال هفتم از بعثت) که در تاریخ به ماجرای «شعب ابیطالب» معروف است بیتردید با مشقات و رنجها و حتی مصیبتهایی برای شخص رسول خدا(ص) و مردان و زنان مسلمان همراه بود؛ اما مقاومت مومنانه و سازشناپذیر مسلمانان کاری کرد که اولا سران مستکبر مکه نتوانستند به هدف خود که به تسلیم واداشتن مسلمانان و جلوگیری از ادامه دعوت پیامبر(ص) و توقف پیشروی روزافزون آیین الهی و جذب طرفداران تازه بود، برسند و ثانیا منجر به محکومیت روسای قریش در نزد افکار عمومی و حتی اعلام انزجار نزدیکترین وابستگان این افراد به این اقدام غیرانسانی شد...
۲- دوست و دشمن، غریبه و خودی میداند در جنگ همهجانبهای که جبهه استکبار به سرکردگی شیطان بزرگ، آمریکا، از اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز علیه ایران به راه انداخته است، اقتصاد یکی از مهمترین عرصههای این هجمه بوده است که در سه، چهار سال اخیر روی آن بیش از عرصههای دیگر تمرکز کرده است. غارتگران مدعی تمدن و آدمکشان مدعی دفاع از حقوق بشر و... که در تهاجم نظامی هشتساله وقتی در مصاف با مقاومت جانانه و مظلومانه یک ملت مصمم و با ایمان راه به جایی نبردند، این درس را گرفتند که از راه قلدری عریان و نظامیگری مستقیم راه به جایی نخواهند برد و... بنابراین نوک تیز پیکان حملات خود را متوجه حوزههای دیگر مثل فرهنگ و بالاخره اقتصاد کردند. آنها با توجه به شناختی که از ساختار معیوب و کماکان وابسته اقتصاد ایران که خود سازنده و پروراننده آن بودند، داشتند و در دوران رژیم دست نشانده و دستبسته طاغوت هرگز اجازه نداده بودند اقتصاد کشور به سمت استقلال و خودکفایی برود و همچنین با علم و اطلاع از اینکه بعد از انقلاب هم به دلایل مختلف از جمله نفوذ تکنوکراتهای طرفدار الگوی اقتصاد وابسته به غرب در بدنه دولتها و اشغال جایگاههای حساس اقتصادی (به ویژه پس از پایان جنگ تحمیلی) و اصرار بر حفظ ساختار این مدل به جامانده از عصر انحطاط و وابستگی...، تحول انقلابی و ساختاری به سمت اقتصاد مبتنی بر قسط و عدالت صورت نگرفته است و...، به زعم خود «پاشنه آشیل» را پیدا کردند و عمده زور و ترفند و شرارتهای خود را در میدان اقتصادی متمرکز کردند و در این جبهه بزرگترین و کاریترین حربه آنها «تحریم» بود. حربهای که در دوران اوبامای دموکرات از نظر کمی و کیفی وسعت و شدت گرفت (به طوری که گفته میشود چهل درصد کل تحریمهای آمریکا علیه ایران در دوران این آقای دموکراتمنش! اتخاذ و اعمال شده است) و طی سه، چهار سال اخیر و دوران ریاست جمهوری ترامپ تروریست و ناقصالعقل آمریکا به اوج خود رسید و به شکل بیرحمانه و حشیانهتری نسبت به گذشته علیه مردم ایران اعمال شده و میشود.
۳- جغرافیای متنوع، طبیعت چهار فصل، منابع غنی سرشار و معادن زیرزمینی فراوان و... مهمتر از همه همت و غیرت یک ملت با ایمان مانع از این شده که آمریکا بتواند در جنگ اقتصادی پیروز و به هدفی که از اعمال تحریمها داشت برسد. البته زندگی و معیشت مردم از رهگذر تحریم و از آن بدتر «بهانه تحریم» که دست شبکههای دلالی و تروریستهای اقتصادی مشتی کارچاقکن و فرصتطلب رانتخوار و... افتاده تا به شکل رسمی و هماهنگ و یا ناخودآگاه و غیر رسمی با دشمنان غدار این مردم همدستی کنند و...، آسیبهایی دیده و به سختی و مشقتهایی افتاده اما اولا هدف آمریکا از تحریمها به زانو درآوردن ملت و شکست انقلاب و یا حداقل تغییر سیرت و ماهیت انقلاب بود، که نتوانست به این هدف برسد. ثانیا بخش عمدهای (به گفته مسئولان و کارشناسان حدود هفتاد درصد) ازمشکلات اقتصادی و معیشتی ربطی به تحریمها نداشت و ندارد و همانطور کهاشاره شد به عوامل درونی برمیگردد که خود بیش از هر چیز معلول ضعف و حتی فقدان نظارت و عدم وجود اراده و تدبیر لازم برای حل و دفع این عوامل مخرب داخلی مثل رخنه و تاثیرگذاری دلالی افسار پاره کرده در بسیاری از زمینهها و حوزهها از اقتصاد گرفته تا هنر؛ از پزشکی و دارو گرفته تا... ورزش، است. اگر در این باره ارادهای جدی وجود داشت ما هرگز شاهد پدیده زشت و آزاردهندهای آن هم در دوره کرونا به نام «معمای ناصر خسرو» نبودیم!
۴- وقتی پذیرفته باشیم که تمرکز دشمن روی اقتصاد مملکت و معیشت و سفره مردم قرار گرفته است و او میخواهد از این طریق آنقدر فشار بیاورد تا به هدف دیرینه خود برسد؛ بسیار طبیعی است که برای مقابله با آن و شکست دادن دشمن در این کارزار باید تاکتیک کارساز و روش مناسب را انتخاب و به کار بست. وقتی باور داشته باشیم دشمن در جنگ اقتصادی همان هدف را دنبال میکند که در تهاجم نظامی و جنگ هشتساله، پس خیلی روشن است که باید در اینجا هم به همان روحیه و ابزاری که در نبرد نظامی به آن مجهز شدیم و پوزه دشمن را به خاک مالیدیم و کشور را از دهان هیولاهای وحشتناک نجات دادیم، مسلح باشیم. انقلاب اسلامی با دشمنانی روبهرو است که صرفا با او مشکل اقتصادی و ارضی و مرزی و سیاسی و... ندارند، بلکه ثابت شده است که دشمنان این ملک و ملت با ذات و ماهیت توحیدی انقلاب اسلامی و فرهنگ آنکه مروج و مبتنی بر ارزشهایی چون ظلم ستیزی و عدالتخواهی است؛ دشمنی میکنند. و این دشمنی از همان آغازین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی از سوی آنان آغاز شد. رهبر معظم انقلاب در سخنان تلویزیونی اخیر خود بار دیگر بر این معنا تاکید فرمودند:«ما شروعکننده اقدام در مقابل آمریکاییها نبودیم بلکه بعد از پیروزی انقلاب،آنها بودند که با صدور قطعنامه در کنگره، راهاندازی گروههای تروریستی، طراحی و حمایت از کودتا و تمهیدات گسترده جاسوسی در سفارت خود، دشمنی با ملت ایران را شروع کردند.» هدف دشمنان و در راس همه آمریکای مدعی دموکراسی و رای مردم در تمام عرصهها از سیاست گرفته تا اقتصاد و از تهاجم نظامی گرفته تا تهاجم فرهنگی یکی است و آن نابودی و محو انقلاب اسلامی و نظام نشئتگرفته از آن است. انقلابی که مردم برپا کردند و نظامی که مردم به حاکمیت آن رای دادند!
۵- دشمن در تهاجم اقتصادی و استفاده از حربه تحریم به اهداف خود نرسیده است. (این را دولتمردان آمریکایی اخیراً اعتراف کردهاند) اما بدون شک دستبردار نخواهد بود. بنابراین همانطور که پایان جنگ تحمیلی به رسوایی دشمنان تا بن دندان مسلح این سرزمین انقلابی منجر شد و در عرصه دفاعی و فناوری نظامی چنان قوی و خودکفا شدهایم که هیچ بدخواهی جرات آنکه نگاه چپ به این کشور بدوزد، ندارد، باید در جبهه اقتصادی هم - چه تحریم باشد و چه نباشد و یا رئیسجمهور فلان کشور هر کسی که میخواهد باشد و...- از درون چنان سالم و قوی شویم و اقتصاد ایران با استفاده از ثروت و سرمایههای غنی و خدادادی و مهمتر از همه نیروی انسانی کارآمد و با انگیزه باید چنان روی پای خود بایستد که به میل و اراده دیگران وابسته نباشد و هیچ تند باد و تهدید و تحریمی نتواند آسیبی به آن وارد سازد و دشمن از اینکه به اقتصاد ایران به عنوان «چشم اسفندیار» نگاه کند، کاملا مایوس و نومید شود.
۶- راه اصلی قوی شدن اقتصاد ایران بر سر رحم آمدن دشمن و یا تغییر سیاست آن و برداشتن تحریمها نیست. بدون تردید تا ماهیت و ذات سرمایهداری و نظام امپریالیستی آمریکا همین است، محال است آنها دست از دشمنی با ایران اسلامی و انقلابی بردارند. این سادهاندیشی یا دیدگاهی ناشی از بیهویتی به قصد فریب افکار عمومی است که بنویسیم یا بگوییم که با رفتن این و آمدن آن، دشمنیهای نظام جهانخوار آمریکا با ایران به پایان میرسد و همه مشکلات از جمله مشکل اقتصاد حل میشود. راه اصلی قوی شدن را در همه جا و همچنین اقتصاد باید در «درون» پیدا کرد. کاریترین اقدام آن است که به قوی شدن و استقلال اقتصاد ایران منجر شود. پایههای آن را چنان محکم کند که بر مبنای آن اقتصادی سالم و خودکفا شکل بگیرد. در این باره رهبر انقلاب اخیرا بار دیگر تاکید کردند:«در زمینه اقتصادی به هیچ وجه نباید نگاه به بیرون باشد، البته این به معنای ارتباط نداشتن با خارج نیست بلکه ارتباط باید باشد ولی به دنبال علاج مشکلات در داخل باشیم و یکی از راهحلهای اصلی هم افزایش تولید است.»
در این صورت در ارتباط با دنیا و در دیپلماسی اقتصادی هم میتوان از موضعی قوی برخورد کرد. برای قوی شدن اقتصاد هم راهی جز «اقتصاد مقاومتی» وجود ندارد. عملی شدن و تحقق یافتن اقتصاد مقاومتی هم فراتر و بالاتر از حرف و همایش به «مدیریت جهادی و شجاعانه» نیاز دارد. مدیریتی که هر جا وارد شده و عمل کرده دشمن را سر جایش نشانده و عزت و استقلال این سرزمین را بیمه کرده است. با اقتصاد مقاومتی و پیروی از شیوه مدیریتی پیامبر(ص) در ماجرای شعب ابیطالب و... است که دشمن هم بیش از هر جا حتما به این نتیجه میرسد که حربه تحریم و بایکوت بیحاصل و سبب رسوایی و محکومیت او در نزد افکار عمومی جهان میشود و ناچار خواهد شد که بساط تحریمها علیه ایران را جمع کند.
امید آنکه این آتش بس پایدار باشد، ولی پس از اعلام آتشبس در جبهه قرهباغ به ابتکار روسیه، این بار در ارمنستان جنگ بین ارامنه و دولت آغاز شده و کابینه پاشینیان را با بحران فروپاشی روبهرو کرده است. قرهباغ به یک مسأله حیثیتی بین دو کشور تبدیل شده بود. پس از برقراری آتش بس از سوی گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری در اروپا از سال1994 فرصتی برای جمهوری آذربایجان پیش آمد تا بتواند به اوضاع اقتصادی خود سر و سامان دهد. حیدر علیاف با دعوت از سرمایهگذاران غربی توانست به توسعه میادین نفت و گاز خود سامان بخشد و به زعم او حضور سرمایهگذاران غربی موجب بروز صلح در منطقه و بازپسگیری مناطق اشغالی ارمنستان خواهد شد. سرمایهگذاران غربی و دولتهای اروپایی و امریکایی چندان تمایلی به حل مسأله نشان ندادند و با وجود عضویت امریکا و فرانسه در گروه مینسک در کنار روسیه به عنوان رؤسای گروه در موضوع قرهباغ، گروه نخواست، نمیتوانست یا نتوانست در روند صلح گام مثبتی بردارد. جمهوری آذربایجان در برابر ارمنستانی که بخش هایی از کشورش را اشغال کرده بود تنها ماند.
هم فرانسه وهم روسیه با ارمنستان روابطی نزدیک داشته و دارند و پشتیبان این کشورند، امریکا هم چندان تمایلی به کار کردن در کنار روسیه در منطقه نداشته است. جمهوری آذربایجان از فرصت نه جنگ نه صلح بهرهبرداری کرد و با اعلام موضع رسمی«حل مناقشه از مجاری دیپلماتیک» از دستیازی به جنگ اجتناب و به توسعه اقتصادی و تجهیز ارتش ملی پرداخت، موردی که ارمنستان ناتوان از آن بود. شرایط جغرافیایی کوهستانی مناطق اشغالی و قرار داشتن بقیه نقاط جمهوری آذربایجان در تیررس نیروهای ارمنی، آذربایجان را بر آن داشت که فرصت به دست آورد.
حمله نیرومند و پرتعداد اخیر جمهوری آذربایجان به منطقه اشغالی موجب غافلگیری ارمنستان شد. انگیزه بازپسگیری سرزمینهای اشغالی میهن برای ارتش جمهوری آذربایجان با تجهیزات مدرن و فوق پیشرفته، طبیعی بود که در برابر نیروهای ارتش ارمنستان میتوانست به برتری دست یابد و ارتش ارمنستان با از دست دادن تجهیزات و نیرو وادار به عقبنشینی شده و یکی پس از دیگری قلمروهای اشغالی را باز پس گذارد.
مقرر شده بود در صورت برقراری آتشبس (که چند بار در جریانات اخیر برقرار و نقض شد) ارتشهای کشورهای اسکاندیناوی به عنوان نیروهای پاسدار صلح بیطرف در خط تماس مستقر شوند. موافقت ناگهانی دیروز به ابتکار روسیه و برقراری آتشبس و استقرار نیروهای نظامی روسی نشان میدهد که روسیه باز هم دست بالا را در منطقه دارد. امکان برقراری ارتباط بین مناطق ارمنینشین قرهباغ با ارمنستان از طریق ایجاد کریدور خانکندی –لاچین تحت نظارت نیروهای صلحبان روسی و در برابر امکان برقراری ارتباط نخجوان با مناطق غربی جمهوری آذربایجان از طریق گذر از دالان «زنگه زور» در جنوب ارمنستان تحت نظارت نیروهای صلحبان روسی، از نقاط مثبت این بیانیه است که به امضای رئیس جمهوری آذربایجان، رئیس جمهوری روسیه و نخست وزیر ارمنستان رسیده است. در اعلامیهای که از سوی نخست وزیر ارمنستان صادر شده است آمده است که: «توافقنامهای را با رئیس جمهوری روسیه و جمهوری آذربایجان برای پایان دادن به جنگ در قرهباغ امضا کردم. تصمیمی گرفتم که برای همهمان سخت است؛ آتشبس، برای مردم ما و خود من بسیار دردناک است. این پیروزی نیست، اما تا زمانی که شما اذعان نکنید که باختهاید، شکستی در کار نخواهد بود؛ ما هرگز اذعان نمیکنیم که باختهایم و این آغاز عصر وحدت ملی برای ما خواهد بود».
نکته اساسی در این میان این است که سه کشور هم مرز با قلمرو مناقشه: ایران در جنوب، روسیه در شمال و ترکیه در غرب است. اینکه چرا در گروه مینسک تنها روسیه عضویت دارد، سؤال برانگیز و مورد اعتراض ایران و ترکیه است. بیشترین سهم را ایران در جوار با مرزهای منطقه بحرانی دارد که در این ساختار نادیده گرفته شده است. این حق ایران است که در مرزهای شمالغربی خود در همجواری با منطقه بحرانی باید نقشی اساسی داشته باشد که به فراموشی سپرده شده است.
وزیر دفاع آمریکا از چندی پیش بر سر مسائلی از جمله ترور سردار قاسم سلیمانی که ترامپ معتقد بود او در حال برنامهریزی برای حمله به منافع آمریکا در خاورمیانه است و مخصوصا بعد از تصمیم او برای استفاده از نیروهای نظامی تحت امر وزارت دفاع برای مقابله با ناآرامیهای داخلی آمریکا با ترامپ دچار اختلافنظر شده بود.
اخیرا هم یک روز بعد از انتخابات در چهارم نوامبر مصاحبهای با نشریه (Military Times) داشته و در آن گفته وی به همراه 18 نفر از اعضای کابینه از ترامپ تعریف و تمجید نکردهایم و نفر بعد از من در صورت کنار گذاشته شدن فردی خواهد بود که بلهقربانگوی او باشد. لذا این احتمال بهکارگرفتن نیروهای مسلح آمریکا در یکی از نقاط پرتنش و از جمله ایران که نیویورکتایمز مطرح کرده با توجه به قراین سیاسی و تحلیلی که برشمردم در مورد ایران مصداق ندارد.
جوی که امروز به راه افتاده است در ادامه اقدامات همان جریانی است که تلاش کرده بودند در سالهای گذشته ترامپ را مقابل ایران قرار دهند و موفق نشدند و این روزها تلاش میکنند با این تحلیلها و جریانسازیها هم باخت ترامپ را تحتالشعاع قرار دهند و هم فضا را به این سمت سوق دهند و جو را به نفع خود عوض کنند. بنابراین نه از نظر زمانی و نه سیاسی ترامپ نمیتواند جنگ به راه بیندازد و نه ضرورتی وقوع این جنگ را توجیه میکند و لذا ترامپ با توجه به شروع جنگ اقتصادی علیه ایران، عملا نیازی به این جنگ ندارد.
ضمنا با توجه به اوضاع جهانی کرونا و درگیریهای کشورها در این مساله حیاتی و معضلی که ترامپ در انتخابات علاوه بر موضوع کرونا پیدا کرده دو کشور در حالت افزایش تنشهای فیمابین نیز نیستند و اخیرا نیز با یکدیگر تنشی نداشتهاند و رودرروی هم قرار نگرفتهاند که زمینه آغاز چنین جنگی باشد. اگرچه آنچه از روانشناسی ترامپ و عملکرد و نحوه برخورد او با پدیدههای داخلی و خارجی برمیآید رفتاری نامعقول و غیرمعمول بوده باشد اما او نیز حد و حدودی دارد و دست به چنین اقدام خطرناکی در این برهه زمانی نخواهد زد. البته مخاطرات شروع چنین جنگی هم فراوان است و چنین جنگی فراتر از دو کشور و حتی منطقه خواهد بود و ابعاد بینالمللی پیدا خواهد کرد! سیاست ترامپ در روزهای آینده این است که با فشار حداکثری تحریمی بر ایران، ایران را در داخل درگیر جنگ کند. بنابراین نیاز به تراشیدن هزینه هنگفت مالی و معنوی برای چنین جنگی ندارد.
درست است که عموما جنگها فارغ از بررسی ترازنامه و سود و زیان شکل میگیرند به علت اینکه مساله امنیتی اولویت بیشتری دارد و منافع استراتژیک بر همه چیز اهمیت پیدا میکند، اما در این برهه زمانی منافع نهتنها استراتژیک آمریکا که کوتاهمدت نیز در جنگ با ایران نیست. البته این مواردی که ذکر شد تحلیلهای سیاسی است و فارغ از مباحث نظامی است که در آن آمادگی نیروها همواره مدنظر قرار میگیرد. ترامپ امروز با کنار گذاشتن وزیر دفاع خود به دنبال به راه انداختن جنگ جدید نیست. روانشناسی ترامپ را بهعلت اینکه دولتی مشابه با دولت او را در گذشته در داخل کشور داشتهایم تا حدودی میشناسیم. نحوه عمل اینگونه دولتهای هیجانی و فارغ از عقلانیت است و در آن دوراندیشی و مناسبات سیاسی کمتر لحاظ میشود.
ترامپ در چهار سال گذشته بسیاری از چهرههای مطرح جمهوریخواه را از قطار خود پیاده کرده است. از مشاور امنیت ملی تا وزیرخارجه بهراحتی کنار گذاشته است.
لذا برکناری وزیر دفاع نمیتواند علتی باشد که او میخواهد علیه ایران جنگی به راه اندازد و نباید خود را اسیر این بازیهای روانی کنیم که بعد از چند روز کاهش نسبی قیمت برابری دلار با ریال و ایجاد امید در مردم برای یک زندگی راحتتر دو مرتبه اوضاع داخلی و اقتصادی را مجددا ملتهب کنیم.
آنچه رنج مردم از مشکلات معیشتی و اقتصادی ناشی از تحریمهای ظالمانه دشمن را افزایش میدهد، فرصتطلبی برخی تولیدکنندگان و توزیعکنندگان کالاها و مایحتاج عمومی است که با احتکار و گرانفروشی شریک ظلم و بیرحمی دشمن بیرونی شده و ثروتاندوزی را به قیمت خالی کردن جیب هموطنان خود پیش میبرند.
این نوع فرصتطلبی عمدتاً در آن دسته از کالاها و اقلامی است که با ارز ۴ هزار و ۲۰۰ تومانی و به صورت واردات انجام میشود که عرضه آن به صورت آزاد و در بازار سیاه یا خارج کردن آن از مدار توزیع داخلی و صادرات آن به خارج از کشور سودهای هنگفتی برای متخلفان رقم میزند. همین سود گزاف و وسوسهانگیز موجب شکلگیری شبکههای دلالی و واسطهگری و فساد در سطوح مختلف سامانه، واردات، تبدیل، تولید، عرضه و فروش یا قاچاق و صادرات این دسته از کالاها و اقلامی میشود که در سبد مصرف خانوارها اهمیت بالایی داشته و اساسی به حساب میآیند. اختلال در عرضه، کمبود و گرانی این گروه کالاها و اقلام که موجب فشار بر معیشت خانوارها شده و نه تنها نارضایتی خانوارها بلکه شکلگیری بازار سیاه و فسادهای زنجیرهای را نیز موجب میشود.
جلوگیری و مقابله با اختلال در توزیع، احتکار و گرانفروشی این دسته از کالاها و اقلام مستلزم وجود شبکهای قوی و کارآمد است که امر بازرسی و نظارت بر فعالیتهای بنگاههای اقتصادی و تنظیم عرضه و قیمت در بازار را انجام داده و توزیع منطقی کالا و قیمت منصفانه را تضمین کند. چنین وظیفهای مطابق قانون بر عهده وزارت صنعت، معدن و تجارت قرار دارد و بخشی نیز از سوی اتاقهای اصناف دنبال میشود که در شرایط معمول آن را انجام میدهند. اما در شرایطی که کشور در جنگ اقتصادی قرار داشته و حرص و طمع وسوسهانگیز برخی عناصر فرصتطلب و فاسد، بار گرانی را بر گرده مردم سنگینتر و آزاردهندهتر ساخته، طبیعی است که ساز و کار پایش بر بازار باید فراگیرتر و قویتر شود تا پاسخگوی نیاز در این شرایط سخت و پیچیده باشد.
در این راستا وزارت صمت و سازمان بسیج مستضعفین اقدام به امضای تفاهمنامه برای مشارکت و همکاری نیروهای بسیجی در عرصه بازرسی و نظارت بر بازار کردند که میتواند نوعی تضمین برای اجرای مصوبات ستاد تنظیم بازار و مبارزه با احتکار و گرانفروشی و تخلفات اقتصادی و همچنین حمایت از حقوق مصرفکنندگان و تولیدکنندگان محسوب شود.
گرچه با وجود اقشار بسیجی بازاری و ادارات و سازمانهای مرتبط با امور اقتصادی و تولید و توزیع کالاها زمینه تجربی تحقق اهداف این تفاهمنامه و اجرای درست و موفق توافقات وجود دارد، اما توجه به نکات زیر میتواند به کارایی بیشتر این همکاری که در شرایط جنگ اقتصادی در سطح راهبردی قابل ارزشگداری است، کمک نماید.
۱- مسئولیت اصلی اجرای این طرح همچنان برعهده وزارت صمت بوده و عزیزان بسیجی در معیت بازرسان به همکاری خواهند پرداخت.
۲- گرچه با گزینش عناصر بسیجی همکار در این طرح از بین بسیجیان بازار یا ادارات و سازمانهای مرتبط با فعالیتهای اقتصادی میتوان به تجربه و شناخت آنان از الزامات این همکاری مطمئن بود، اما نباید از آموزش آنان در ابعاد فنی و حتی اخلاقی این مأموریت خطیر غفلت کرد.
۳- در تشکیل تیمهای نظارت و بازرسی باید به ترکیب تیم و چینش آن و توازن منطقی و حرفهای و حضور نیروهای بسیجی در کنار نیروهای سازمانی وزارت صمت یا اتاق بازرگانی در تیم توجه داشت.
آخر اینکه این همکاری برای شرایط اضطرار و عبور کشور از شرایط جنگ اقتصادی در دستور کار قرارگرفته تا کمبود نیروی انسانی در عرصه بازرسی و نظارت بر بازار با حضور نیروهای بسیجی جبران شود. بنابراین، انتظار میرود این حضور جهادی به تقویت در بازرسی و نظارت بر بازار و کاهش ناهنجاریها و تخلفاتی، چون احتکار و گرانفروشی منتهی گردد، اما قرار نیست این وظیفه مهم و تخصصی از مرجع اصلی و قانونی آن سلب شود و یا در حاشیه قرار گیرد.
اصل این مسئولیت همچنان برعهده وزارت صمت بوده و این تجربه ضرورت تقویت و کارآمدسازی آن را برای آینده و تهیه سازوکارها و سامانههایی متناسب با شرایط و نیازهای روز به اثبات میرساند. اگر در گذشته نسبت به تهیه این الزامات و سازوکارها غفلت شده که همکاری بسیج باید آن را در شرایط فعلی جبران کند، تداوم این وضعیت در آینده هیچ توجیهی نخواهد داشت.
جنگ 45 روزه میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر قره باغ نیمه شب گذشته با امضای توافق نامه سه جانبه میان پوتین، علی اف و پاشینیان به پایان رسید و آرایش سیاسی این منطقه پس از 26 سال وضعیت نه جنگ و نه صلح، تغییر اساسی پیدا کرد. جنگی کوتاه اما خونین که بر اساس برآوردهای اولیه 15 هزار کشته، 30 هزار مجروح، هزاران آواره و فراتر از یک میلیارد دلار خسارت ناشی از مصرف یا انهدام تجهیزات نظامی به جا گذاشته است. طی این درگیری، سه مرحله توافق برای اجرای آتش بس با میانجی گری روسیه و آمریکا که از روسای مشترک گروه مینسک هستند به دست آمد ولی هربار آتش بس آغاز نشده، نقض شد اما پس از امضای توافق نامه اخیر، روسیه بلافاصله با اعزام نیروهای حافظ صلح به منطقه نشان داد اراده جدی برای برقراری آرامش شکل گرفته است.
توافق نامه جدید که به امضای روسای جمهور روسیه و آذربایجان و نخست وزیر ارمنستان رسیده و قرار است رئیس جمهور ترکیه نیز آن را امضا کند، در 9 بند منعقد شده که بر اساس آن طرفین باید در مواضع فعلی خود متوقف شوند، ارمنستان مناطق اغ دام – کلبجر و لاچین را طی چند روز آینده به آذربایجان بازگرداند، نیروهای حافظ صلح روسیه در منطقه مستقر شوند، اسرا و اجساد کشته شدگان مبادله شوند، مسیر جدید برای برقراری ارتباط بین ارمنستان و قره باغ کوهستانی ایجاد و در مقابل کریدور ارتباطی برای اتصال نخجوان به خاک جمهوری آذربایجان در نظر گرفته شود.
درواقع بر اساس این توافق جمهوری آذربایجان سرزمین های از دست رفته خود را بازپس می گیرد علاوه بر این که کریدوری محافظت شده برای اتصال نخجوان به سرزمین اصلی به دست خواهد آورد. ترکیه به مدد همین کریدور و پیوستگی نخجوان به ترکیه رویای دریای مدیترانه – دریای خزر را تحقق یافته می بیند و ارمنستان از بار سنگین هفت شهر اشغالی رها می شود و در مقابل تضمین جدی برای حفظ قره باغ کوهستانی به دست می آورد اگرچه اعتراضات جدی بخش هایی از جامعه ارمنستان به این توافق وجود دارد و حتی خود پاشینیان هم گفته مجبور به پذیرش این طرح شده است. روسیه نیز جای پای خود را برای پنج سال و قابل تمدید در دوره های پنج ساله دیگر در قره باغ محکم کرده و عملا دست آمریکا و فرانسه دو رئیس دیگر مشترک گروه مینسک را از منطقه کوتاه می کند اما آیا ایران از این توافق نامه نفعی خواهد برد؟
چهاردهم مهر ماه در حالی که 10روز از آغاز جنگ میان آذربایجان و ارمنستان می گذشت، سخنگوی وزارت خارجه کشورمان اعلام کرد ایران طرحی برای پایان دادن به درگیری ها تهیه کرده که جزئیات آن اعلام خواهد شد اما این طرح که بسیاری از کارشناسان برجسته حوزه قفقاز از چگونگی تدوین آن اظهار بی اطلاعی می کردند و مفاد آن نیز مشخص نبود تا ششم آبان و آغاز سفر دوره ای عراقچی معاون سیاسی وزارت خارجه به چهارکشورآذربایجان، روسیه، ارمنستان و ترکیه به مدت 22 روز در حالت بلاتکلیفی باقی ماند. اگر چه مقام های روسیه اعلام کردند که طرح صلح پیشنهادی ایران را که تا حد زیادی مبتنی بر قطعنامه های سازمان ملل و ضرورت رسیدن طرف ذی حق به حقوق خود بود، در نظر خواهند گرفت اما رصد اخبار، اظهار نظرها و مصاحبه های مقام های چهار کشور مرتبط با این مناقشه نشان می داد در همان روزهای سفر فرستاده ایران به منطقه و بعد از آن رایزنی های گسترده ای برای به سرانجام رساندن متن توافق نامه ای که حالابه امضا رسیده، در جریان بوده است البته بدون حضور ایران .
نکته حائز اهمیت در این توافق نامه گنجاندن بندی مبنی بر ایجاد کریدور اتصال نخجوان به خاک آذربایجان است که تضمین امنیت و کنترل عبور و مرور بر عهده روسیه گذاشته شده است. ایجاد این کریدور به روز رسانی شده طرح «پاول گوبل» است که اگرچه همانند آن طرح ارتباط ایران با ارمنستان را قطع نمی کند امامی تواند زمینه ساز رویای اردوغان و تحقق شعار به سوی شرق او باشد. به عبارتی این توافق و پیامدهای آن دست ترکیه را در کریدور شرق تا حد زیادی باز خواهد کرد و ضمن کاستن وابستگی باکو به تهران که خود اهرمی برای کنترل رفتار های دولت علی اف به شمار می رفت، وزن و تاثیر گذاری ایران در یکی از نقاط مهم پیرامونی خود را کمتر از گذشته خواهد کرد. اگرچه پایان درگیری در کنار مرزهای کشورمان به خودی خود خبر خوبی است و استقرار نیروهای حافظ صلح روسی می تواند مقدمه خروج و حتی پاک سازی گروه های تکفیری باشد که بعد از شعله ور شدن جنگ اخیر در قره باغ با حمایت ترکیه به این منطقه گسیل شده بودند اما در مجموع به نظر می رسد کم توجهی به محیط پیرامون و بهره نگرفتن از مولفه هایی که برگ برنده در حوزه تمدنی ایران محسوب می شوند، موجب شده زمین بازی بیشتر از قبل در اختیار رقبا قرار بگیرد. برای بازگشت به شرایط قابل قبول و سپس ایفای نقشی که از ایران با تکیه بر عقبه های تاریخی،فرهنگی و ... انتظار می رود، ضرورت دارد هرچه زودتر رویکرد ایران در منطقه طلایی قفقاز جنوبی به صورت ویژه و با استفاده از توان تمام کارشناسان خبره بازنگری شود. شاید فردا دیر باشد.
ارسال نظرات