پایگاه رهنما:
امروز سالروز نهضت مشروطیت است؛ نهضتی که تقریباً همه تاریخ نویسان معتقدند بیشترین شباهت را به انقلاب اسلامی دارد و حتی برخی بر این اعتقادند که اگر انحرافی در آن صورت نمیگرفت و همچون انقلاب اسلامی از یک رهبری واحد برخوردار بود، اتفاقی که در سال ۱۳۵۷ رخ داد و منجر به ظهور انقلاب اسلامی گردید، میبایست در ۱۴ مرداد سال ۱۲۸۵، یعنی ۷۲ سال قبل از انقلاب اسلامی رخ میداد. مهمترین محوری که امروزه میتوان از ماجرای مشروطه سرلوحه امور کشور قرار داد، مطالعه تطبیقی دو رویداد مشروطه و انقلاب اسلامی است. همان مطلبی که رهبر معظم انقلاب در دیدار ۱۹ دی ۱۳۹۴ در دیدار مردم قم از جوانان خواستند تا به خوبی آن را تحلیل کنند. ایشان فرمودند: «چرا نهضت مشروطیّت با آن درخواست حداقلیِ محدود شدنِ قدرت مطلقه نتوانست و طاقت نیاورد بماند، امّا انقلاب اسلامی با این درخواست حدّاکثری و مطالبه حدّاکثری که ریشه کنی سلطنت و رژیم پادشاهی در کشور بود آمد، موفّق شد و ماند؟ اینها تحلیل لازم دارد. تحلیل را شما جوانها بروید بکنید، برای من روشن است؛ جوانها بروند تحلیل کنند، بنشینند، فکر کنند و ببینند که اینجا چه چیزی نقش آفرینی کرد، کدام عنصر تأثیر گذاشت که آن نهضتها نتواند باقی بماند و نتواند به نتایج نهایی خودش برسد، امّا این انقلاب توانست قدرتمندانه بایستد؟ علّت چه بود؟ اینها را بنشینند جوانهای ما تحلیل کنند.»
همیشه در کنار یک پدیده خوب، یک بدل تراشیهایی صورت میگیرد تا پدیدههای خجسته را به مسیر ناصواب سوق دهند. هشدار سه روز پیش رهبر معظم انقلاب در سخنرانی تلویزیونی عید سعید قربان درباره خطر تحریف، ناشی از همین سابقهای است که از گذشته دور تاکنون در ذهن جامعه ایرانی وجود داشته است و همان خط تحریفی که در نهضت مشروطیت در آن روز فعال بود امروز هم برای انقلاب اسلامی فعال است تا انقلاب ملت ایران را تمام شده تلقی نماید و همانگونه که مشروطیت را در همان آغازین روزهای شکلگیری به انحراف کشاندند در طول ۴۱ سال گذشته همه تلاش خویش را مصروف کرده تا انقلاب اسلامی ملت ایران و نهضت فراگیر آن را که امروز فراتر از سرزمین ایران در حرکت پرشتاب قرار گرفته است، متوقف نماید. پس باید به این نکته حائز اهمیت توجه داشت که ما یک مشروطه داریم و یک انحراف از مشروطه؛ مشروطه دستاوردهای عظیمی برای ایران داشته است که تجسم اصلی آن در شکلگیری انقلاب اسلامی است، ولی تجسم انحراف مشروطه، استبداد رضاشاهی و دوره پهلوی است.
مهمترین درسی که میتوانیم از مشروطه بگیریم جواب این سؤال است که چطور میشود یک نهضت اسلامی که با تلاش مردم برای رفع ظلم و قطع دست بیگانگان در کشور آغاز شد، دقیقاً به سرنوشت عکس آن دچار شود، علاوه بر آنکه دست بیگانگان در کشور ما باز شد و استبدادی به مراتب بدتر از قاجار نیز بر مردم مسلط شد، باید بررسی کرد که چرا نهضتی که باید دردهای مردم را دوا میکرد و معضل جامعه ایران را رفع مینمود، خودش بهخاطر انحراف به بدترین درد تبدیل شد.
برای نظام اسلامی این مطلب، چشم انداز بسیار مهمی است که چگونه نهضتی که با شور و حرارت مردمی و انگیزه های دینی شروع شد، نگذاشتند به اهداف خود برسد. شناخت ریشهها و علل انحراف کننده مشروطه، میتواند هشدارهای خوبی در مورد حوادث و فتنه های اخیر و جریانهای ۴۱ سال گذشته به ما بدهد، یعنی مشروطه شناسی باید منجر به انقلاب شناسی شود. آسیبشناسی مشروطه میتواند آسیب شناسی انقلاب اسلامی ما را در پی داشته باشد، هرچند چشم انداز و ابعاد انقلاب اسلامی نسبت به مشروطه وسیعتر است و افق امروز از افق مشروطه به مراتب عمیقتر است.
تاریخ مشروطه مؤید آن است که علما، رهبری نهضت و هدایت تودههای مردم را بر عهده گرفتند، اما نفوذیها، بیگانگان، استعمار و دنیای غرب در میان راه، این جریان را منحرف کردند. چیزی که در دوران حیات انقلاب اسلامی با نفوذ برخی عناصر بی آبرو در بیت کسی که در حکم قائم مقام رهبری رسوخ کرده بود، ولی با درایت امام راحل و برکناری منتظری عقیم ماند. اگر حرکت حساب شده و رهبری داهیانه امام (ره) و مقام معظم رهبری در طول این ۴۱ سال نبود، یقیناً سرنوشت امروز انقلاب اسلامی ملت ایران بهتر از مشروطیت ۱۲۸۵ نبود.
یکی از مؤلفه های رهبری الهی امامین انقلاب، تجربه و حافظه تاریخی فعال است و تجربه از جریان مشروطه یکی از مصادیق این مؤلفه است. امامین انقلاب به خاطر تیزبینی شان نسبت به تاریخ متوجه این نکته شدند که باید از مشروطه عبرت بگیرند.
مشروطه خواهان (به استثنای شیخ فضل الله نوری) نسبت به روشنفکران و غرب، خوشبین بودند و زهرِ غرب و غربزدهها را نچشیده بودند. تفاوت در بینش و میزان غربشناسی علمای عصر مشروطه، از عوامل مهم شکست نهضت مشروطه بود. اما امامین انقلاب هم خطر غرب و هم خطر غربزدهها را دیدند و هم به آنها خوشبین نبوده و نیستند.
مواضع منطقی و هوشمندانه رهبر معظم انقلاب در مقوله نفی مذاکره با امریکا، موضوع برجام نافرجام و... که همین سه روز پیش مجدداً یادآور شدند، یک ریشهاش در همین تجربه مشروطه است. تجربهای که عدم استفاده از آن، باعث شکست نهضت ملی نفت و شخص دکتر مصدق شد. در حقیقت «۶۰ سال است که از ۲۸ مرداد ۳۲ تا امروز در هر موردی که با آمریکاییها مسئولین این کشور اعتماد کردند، ضربه خوردند. یک روزی مصدق به آمریکاییها اعتماد کرد، به آنها تکیه کرد، آنها را دوست خود فرض کرد، ماجرای ۲۸ مرداد پیش آمد.» (۱۹ /۱۱ /۱۳۹۱)
علاوه بر «تفاوت در بینش و میزان غربشناسی عالمان عصر مشروطه» و «اختلاف در روشها و تاکتیکها رهبران آن نهضت»، دو عامل اصلی دیگر منجر به شکست نهضت مشروطه شد، این دو عامل به طور اجمال عبارت است از:
۱- تأثیرگذاری بر روحانیت و مرجعیت
مرحوم شهید مدرس در خاطراتش میگوید: «وقتی در سامرا خدمت میرزای شیرازی رسیدم و ماجرای پیروزی نهضت تنباکو را با محوریت فتوای ایشان برایشان تعریف کردم، آثار نگرانی در چهره ایشان پیدا شد و به فکر فرو رفت و اشکش سرازیر شد. از این حال تعجب کردم؛ چون انتظار داشتم ایشان را با این خبر خوشحال کنم. وقتی دلیل گریه شان را پرسیدم، گفتند: حالا حکومتهای قاهره فهمیدند قدرت اصلی یک ملت و نقطه تحرک شیعیان کجاست. حالا تصمیم میگیرند این نقطه و این مرکز را نابود کنند. نگرانی من از آینده جامعه اسلامی است.»
۲-تحریف واقعیتها با انتشار اخبار کذب و جهت دار
آخوند منحرفی به نام سیداسدالله خرقانی از فعالان مشروطه خواه بود که طی مأموریتی مخفیانه در نجف مستقر میشود و با نفوذ در جمع اطرافیان نزدیک بزرگترین مرجع تقلید مشروطه خواه یعنی مرحوم آخوند خراسانی قرار میگیرد و به مرورِ زمان مسئول و واسطه رساندن احکام آخوند خراسانی به ایران و دریافت اخبار از آنجا برای ایشان میشود. این تجربه تلخ، نمونه ای از همان خطر نفوذی است که امام راحل (ره) در پیام منشور روحانیت اکیداً نسبت به آن هشدار میدهند و همچنین از کلید واژه های پرتکرار رهبر انقلاب در مسئله نفوذ است. اخبار تحریف شدهای که مکرر توسط رسانههای دشمن تولید و توسط عناصر نفوذی و وابسته آنها در داخل تکرار میشود تا روحیه مردم انقلابی و جریان نخبگی همراه با انقلاب را تضعیف کرده و اگر نتوانستند انقلاب اسلامی را همچون نهضت مشروطیت در ابتدای شکلگیری از مسیر خود منحرف کنند، امروز با گذشت ۴۱ سال از انقلاب اسلامی و نظام برآمده جهت آن را مطابق میل خود تغییر دهند.
ارسال نظرات