روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
۱- رهبر معظم انقلاب در سخنان خود در عید قربان تصریح داشتند در ماههای اخیر«آمریکا و رژیم صهیونیستی با ابزار تحریف و آدرس غلط دادن در مورد ایران، دارند خودشان را خفه میکنند» و تلاش دارند «با صدها زبان و جنگ رسانهای روحیه مردم و جوانان را تضعیف و القا کنند که ملت ایران باید با آمریکا کنار بیاید و مقاومت نکند، اما ملت ایران آمریکا را شناخته و میداند دروغ میگوید.»
۲- نه تنها ملت ایران متوجه این دروغگوییهای آمریکاییها شدهاند بلکه این دروغگوییها موجب تسریع در افول آمریکا نیز شده بهطوریکه بعد از جنبش والاستریت و حالا بعد از جنبش ضد بیعدالتی و سرمایهداری و اعتراضات گسترده ضد نژادپرستی در خیابانهای ایالتهای مختلف آمریکا، تجمع مقابل کاخ سفید به یک چالش بزرگ کاخ سفید تبدیل شده است که نه میتوانند آن را سانسور و انکار کنند و نه میتوانند مانع از آن شوند.
۳- تحلیلگران بینالمللی و حتی اندیشکدههای آمریکایی به وضوح دریافتهاند که شعار اخراج آمریکاییها از منطقه با یک عزم جدی در حال محقق شدن است. مارا کالین و کافمن ویتس در مقاله خود در فارن افرز با استدلالهای فراوان اذعان میکنند «منافع باقیمانده آمریکا در منطقه معدود شده است و آمریکا مجبور است حضور خود در خاورمیانه (غرب آسیا) را کاهش دهد.» برخی از مراکز مطالعات امنیتی و اندیشکدههای آمریکایی و اروپایی نیز بر پایه استدلالهای این مقاله عنوان کردند «کاهش نه، بلکه باید پایان دهد.» مارتین ایندایک نیز در روزنامه وال استریت ژورنال با اشاره به قدرت و ابتکار عمل جمهوری اسلامی در منطقه استدلال میکند که «محدود شدن منافع آمریکا در منطقه و خسارات احتمالی ارزشش را ندارد که وارد جنگ شویم.» دانیل بنیام و جک سالیوان هم در پایگاه اینترنتی فارن افرز بعد از اینکه اذعان میکنند «دیگر زمان جولان هزاران نظامی آمریکا در منطقه گذشته»، میگویند «گرایش به سوی مینیمالیسم(حداقل حضور آمریکا) در خاورمیانه گسترده شده و دوران اگزوتیسم یا غریبهگرایی به پایان رسیده است!» اندیشکدههای سیا و پنتاگون با این مرثیهسراییها درخصوص کاهش نفوذ و حضور آمریکا در منطقه، به دنبال راهی برای جبران این شکست سیاسی- نظامی تاریخی واشنگتن هستند و ادعا کردهاند «آمریکا دیپلماسی واقعی را باید جایگزین ابزار نظامی در خاورمیانه کند.» لذا این نشان میدهد که چرا آمریکا در مقابل محور مقاومت و جمهوری اسلامی ناتوان از بهکارگیری قدرت نظامی و نیازمند مذاکره است»! فارن افرز راه محدود کردن قدرت موشکی و فناوری ایران و برگشت توازن قوا را بعد از «جنگهای نیابتی» بدون نتیجه، «دیپلماسی نیابتی» و تحقق «مذاکره با حمایت آمریکا و بدون حضور آمریکا» از طریق نزدیک کردن عربستان به ایران عنوان کرده، که گمانهزنیهای مربوط به میانجیگری احتمالی مصطفی الکاظمی در سفرهای برنامهریزیشده به عربستان و ایران و آمریکا در همین راستا قابل ارزیابی است! ساقط کردن پیشرفتهترین و سریترین پهپاد آمریکا (RQ Global Hawk) و استقرار سامانه پدافند هوایی سوم خرداد در سوریه که این پهپاد را در خلیجفارس سرنگون کرد، هدف قرار گرفتن پایگاه عینالاسد، نفوذ به تلفن همراه بنی گانتس وزیر دفاع اسرائیل، حملات سال گذشته به نفتکشها در سواحل فجیره امارات و پالایشگاههای آرامکو و بقیق عربستان، شلیک مداوم موشکهای گروههای مقاومت عراقی به پایگاههای نظامی آمریکا در این کشور و به نمایش گذاردن توانمندی موشکهای کروز هدایتشونده در خلیج فارس و...
روابط راهبردی ایران با چین و روسیه و عراق مصادیق رویایی و عجیب و غریبی برای جریان مقاومت در منطقه نیست و پیامدهای آنها علاوه بر غربیها، ریاض و ابوظبی را هوشیار هم کرده که سیاست ترامپ و امثال ترامپ نهتنها نمیتواند منافع خود آمریکا را در منطقه حفظ کند، بلکه حاکمیت و تمامیت ارضی آنها را نیز در معرض تهدیدات موشکی و پهپادی قرار داده و باید مسیر دیگری در پیش گیرند و با این ارزیابی، تماسهای غیرمستقیم با تهران و سفرهای مستقیم به روسیه و چین را در دستور کار خود قرار دادهاند. با همه این داستانسراییها تحلیلگران غیروابسته به آمریکا تاکید دارند که راه پایان دادن به چالشهای منطقه، نه حضور نظامی و نه حضور دیپلماسی آمریکا، بلکه دخالت نکردن آمریکا در منطقه است.
۴- بعد از حرکت اقتدارآمیز نفتکشهای ایرانی به سوی ونزوئلا در مقابل چشم رادارها و ناوهای جنگی و جنگندههای آمریکایی و پهلو گرفتن موفقیتآمیز در سواحل آمریکای لاتین در آن سوی دنیا، ماجرای نفتکش «ام تی نوتیک» که ناگهان در سواحل فجیره امارات و از صفحه رادارهای منطقه ناپدید و بعد از چند روز در سواحل ایران رویت، و یا در سواحل لاوان و خارک ناپدید و در سواحل دیگر کشورها رویت میشود و یا با تغییر نام به «اسکای گلف» حتی ماهوارههای جاسوسی آمریکایی و صهیونیستی هم نمیتوانند آن را ردیابی و موقعیتسنجی کنند، حکایت از این دارد که اولا «انتقال کشتی به کشتی» و «تجارت بدون پهلو گرفتن» یک ابزار مهمِ پیچیدهای است که کشورهای تحت تحریم میتوانند میلیونها بشکه نفت را با دور زدن تحریمها به سراسر جهان منتقل کنند بدون اینکه آمریکا و یا هر کشور دیگری بتواند آن را ردیابی کند! ثانیا نشان میدهد نفتکشها میتوانند در مالکیت شرکت یک کشور و خدمه آنها از کشور دیگری باشند، اما توسط شرکت کشور ثالثی اداره شوند و تحت پرچم کشور چهارمی تردد کنند! و بلافاصله یک رسانهای در گوشه دیگری از جهان تیتر بزند «خدمه نوتیک در راه خانه»! این داستان، دنیای محمولههای نفتی و نفتکشها را به شدت مبهم و ردگیری آنها را به مراتب دشوار میکند. به همین دلیل شکایت حقوقی آمریکا از کشتی نوتیک به جایی نرسید و ناتوانی و عجز آمریکا و رژیم صهیونیستی را نشان داد تا جایی که موساد با اظهار درماندگی از پی بردن به چگونگی فعالیت و تردد این نفتکش، دست به دامن سایتهای آنلاین به ظاهر مستقلِ ردیابی حملونقل نفتی مثل Tanker Trackers میشود؟!
۵- اویخای ادرعی سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی در مصاحبه با کانال عربیزبان اسرائیل گفته «آنچه برای ناو آمریکایی در سندیگو در سواحل کالیفرنیا روی داد بیسابقه بود و این احتمال قوی وجود دارد که عامل انفجار و آتشسوزی در آن یک گروه سیاهپوست در ارتش آمریکا باشند که از ایران الهام میگیرند.» ادعای بزرگ و اعترافی بزرگتر است! سخن از به حرکت درآمدن یک گروه قدرتمندِ الهامگرفته از مقاومت در قلب ارتش آمریکا تحت عنوان «پلنگهای سیاه آمریکایی» است. اینکه این سخن چقدر واقعیت دارد باید منتظر آینده باشیم تا زوایای آن روشنتر و از ادعای سخنگوی ارتش اسرائیل رمزگشایی شود. اما بدون توجه به اینکه آینده چه پاسخی به ما خواهد داد، در گذشته پاسخی شفاف داده شده که «زمان بزن در رو تمام شده است»، از جمله سخنگوی نیروهای مسلح کشورمان اخیرا با اشاره به دروغپراکنیهای صهیونیستها درخصوص حمله به مواضع ایران در سوریه، «شب موشکی» پس از حمله صهیونیستها به پایگاه تیفور سوریه را رسانهای کرد که چگونه با فرود۵۰ فروند موشک در جولان اشغالی، نتانیاهو به وحشت افتاد و نتوانست رجزخوانی کند، چون نمیتوانست حقایق «شب موشکی» را انکار کند. لذا آمریکا و صهیونیستها پیام سخنان فرمانده سپاه قدس بعد از حادثه ناو عظیمالجثه آمریکایی در سواحل این کشور را به خوبی دریافت کردند که «روزهای سختتری برای آمریکا و رژیم صهیونیستی در پیش است.» به قول روزنامه رایالیوم «ایرانیها توانایی شگفتانگیزی در جنگ سایبری و جنگ اطلاعاتی- امنیتی و «مهار الکترونیکی» دشمنان خود دارند و تایتانیک آمریکا در منطقه برای غرق شدن آماده میشود»!
۶- با هدف قرار گرفتن ماکت ناو هواپیمابر نیمیتز-کلاس آمریکایی در خلیج فارس با موشکهایی که از عمق زمین شلیک شدند، و همچنین اصابت موشکهای بالستیک، در نزدیکی دو پایگاه نظامی آمریکا در سواحل امارات و قطر، آمریکاییها در عمل دیدند که «ما میتوانیم» هر شناوری حتی ناو آمریکا را در منطقه به راحتی یک آب خوردن بزنیم و زدیم! پس باید هوشیار و مراقب باشند که به جای ماکت، موشکهای بالستیک روی خود ناو قفل نشود. علاوه بر اینکه صهیونیستها
در وحشت انتقام سخت شهادت علی کامل محسن به سر میبرند، به قول رسانههای منطقه «انتقام سخت مقاومت در سطوح مختلف نه تمام شده و نه هنوز درک شده است» و به فرمایش رهبری «جمهوری اسلامی شهادت شهید سلیمانی را فراموش نمیکند و قطعاً ضربه متقابل را به آمریکاییها خواهد زد.»
۷- این حقایق نشان میدهد که «مشکل آمریکا با ایران این است که نه میتواند ما را حذف کند و نه میتواند تسلیم کند و اگر تحریف شکست بخورد، تحریم هم کاملا شکست خواهد خورد، زیرا جنگ ارادههاست.»
دیروز در ستاد ملی مقابله با کرونا تصمیمــــاتی برای برخورد یا متخلفان پروتکل های بهداشتی گرفته و پیشنهاد شد که می تواند برای مقابله با مشکلات کارساز باشد.
تنبیه و کیفر وقتی کارساز است که درست تعیین شود و درست و دقیق به اجرا درآید. برای فهم بهتر موضوع اول باید ببینیم مخاطبان کیفر در مقابله با کرونا چه گروههایی میتوانند باشند. از حیث مخاطب سوژه شیوهنامههای مقابله با کرونا به دو دسته قابل تقسیماند. سوژه یک درباره دستهای از دستورالعملها، مکانها یا مراکز تجمعیاند.
یعنی مکانهایی که در آنها مردم برای خرید کالا یا خدمات، کم یا زیاد مجتمع میشوند. انواع فروشگاهها، ورزشگاهها، آرایشگاهها، باشگاهها، ادارات، شرکتها، بانکها، مساجد، هیأتهای مذهبی، وسایل حمل و نقل عمومی و خیلی جاهای دیگر. برخی مراکز تجمعی دیگر هم هست که میتوان آنها را مراکز تجمعات «انسانی-عاطفی» نام نهاد. اینها تجمعاتیاند که افراد برای مبادله عاطفی و انسانی گرد هم میآیند. مراسمی همچون عروسیها و مراسم عزاداری خانوادگی یا مناسک مذهبی مصداقهای این موردند. اینها کانونهایی هستند که به دلیل تراکم جمعیت احتمال انتقال ویروس در آنها افزایش مییابد. تقریباً همه مراکز و مکانهایی که این دسته از خدمات را ارائه یا تأمین میکنند، با مجوزهای دولتی فعالیت می کنند و فعالیت آنها تحت نظارت یکی از سازمانهای حکومتی است.
در حال حاضر شیوهنامههای مختلفی برای این دسته از سوژهها صادر شده است. بخشی از دستورات، تعطیلی کامل است، برخی نیز ایجاد محدویت در زمان و شرایط کاری. مثلاً استخرها کلاً تعطیلند ولی فروشگاهها با رعایت ضوابط متناسب بهداشتی مجاز به ادامه فعالیتند. برای تنبیه و کیفر این دسته از سوژهها دستگاههای دولتی باید قدرت آن را داشته باشند که با بازرسیهای مکرر و منظم، میزان رعایت شیوهنامههای مقابله با کرونا را تحت نظارت قرار داده و اگر تخلفی را مشاهده کردند، دارنده آن مرکز شغلی یا مرکز تجمعی را تنبیه کنند. در مقررات کنونی قانوناً وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی و بعضاً نیروی انتظامی مجاز به تشخیص تخلف و اجرای تنبیه میباشند. علاوه بر این ستاد ملی مقابله با کرونا نیز میتواند به شکل مدون و منسجم انواع تخلفات و تنبیهات این دسته را تعریف کرده و ابلاغ و اجرا کند. سوژه دوم، اشخاص حقیقیاند.
افراد معمولی که میبایست در کوچه و خیابان و احیاناً محل کار، از ماسک استفاده کنند. فاصله اجتماعی را رعایت کنند، دست خود را مرتباً بشویند و با الکل دست و وسایل شخصی خود را ضدعفونی کنند. نظام حقوقی کشور و واقعیتهای اجتماعی اجازه نمیدهد که تخلف این دسته از افراد با تنبیه و کیفر مواجه شود و اگر کسی این ضوابط را رعایت نکرد، مجازات شود. طبق قانون اساسی و مسلمات حقوق جزا، تعریف جرم و تعیین مجازات فقط به موجب قانون ممکن است. دولت و ستاد ملی مقابله با کرونا، باید روشهای پیشگیرانه را اعمال کند. به این معنا که با بستن یا کاهش دادن مراکز یا کانونهای تجمعی، احتمال تماسهای مردم با یکدیگر و انتقال ویروس را کاهش دهد. در تدوین و اجرای شیوهنامههای مقابله با کرونا دقتهای کارشناسی، قاطعیت و پرهیز از بازی سیاست شرط لازم است.
حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی در بخشی از سخنان راهگشا و حکیمانه خود به مناسبت فرارسیدن عید سعید قربان تاکید فرمودند: «به وعدههای این و آن نباید تکیه کرد. سال ۹۷ که آمریکا از برجام خارج شد، اروپاییها ما را عقب انداختند و اقتصاد کشور را شرطی کردند. این برای اقتصاد کشور خیلی مضر است. اروپاییها هیچ کاری نکردند. آخرین ابتکار آنان هم بازیچه چرندی به اسم «اینستکس» بود. خود این یک چیز مضر و غلطی است که این را هم انجام ندادند و نکردند».
سخنان رهبر حکیم انقلاب درباره «اینستکس» و تعبیر خاص ایشان در قبال سازوکار مالی ویژه اروپا، منجر به آشفتگی رسانههای اروپایی شده است.
سوال اصلی این است: چرا اینستکس به لحاظ ماهوی، یک «بازیچه» و نه یک «ساختار واقعی» برای تأمین نیازهای ایران محسوب میشود؟ چرا رهبر معظم انقلاب از لفظ «بازیچه» در قبال این محصول تمامعیار اروپایی استفاده فرمودند؟ واقعیت امر این است که ماه ژانویه 2019، پس از اعلام رسمی «هایکو ماس» وزیر خارجه آلمان مبنی بر «ایجاد سازوکار مالی ویژه اروپا» برای تجارت با ایران، آنگلا مرکل، صدراعظم این کشور اروپایی در سخنانی تأکید کرد اتحادیه اروپایی قصد ندارد بر سر برجام و تأمین منافع ایران، با واشنگتن وارد منازعه شود! دیگر سیاستمداران اروپایی از جمله امانوئل مکرون، ترزا می و بوریس جانسون نیز معتقد بودند هر گونه تصمیم و اقدامی در قبال ایران و توافق هستهای، باید در ذیل پازل استراتژیک مشترک ضدایرانی «ایالات متحده/ اتحادیه اروپایی» تعریف شود. بر همین اساس، مقامات اروپا پس از توافق با مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا و جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی این کشور، تصمیم به پیشبرد تاکتیک «خرید زمان از ایران» با استناد به یک «ساختار انتزاعی» گرفتند.
بنابراین اینستکس به لحاظ ماهوی، نماد «استقلال اروپا از آمریکا» برای «تأمین نیازهای ایران» نبود، بلکه نماد «همپیمانی مشترک آمریکا- اروپا» در «حفظ یکجانبه تعهدات ایران» بود. از سوی دیگر، «اینستکس» اساسا یک «ساختار انتزاعی» بود و در عمل، ویژگیها و زیرساختهای اولیه برای تبدیل به یک «شبکه عملیاتی» را نداشت. اهداف اعلامی فریبکارانه تروئیکای اروپایی از جمله «خرید نفت از ایران» و «راهاندازی تجارت غیردلاری با کشورمان»، سریعا جای خود را به «تأمین اقلام بشردوستانه» آن هم به صورت محدود و قطرهچکانی داد! از سوی دیگر، اروپاییان به طور همزمان به «بانیان ایجاد ساختار موهوم اینستکس» و «ناظران و ارزیابیکنندگان» آن تبدیل شدند. به عبارت بهتر، اینستکس از ابعاد ماهوی، حقوقی و عملیاتی دارای مشکلات عدیده بود و همین موارد سبب شد اتحادیه اروپایی بدون هیچ هزینهای، از ادعاهای فریبنده و نمایشی خود درباره تأمین منافع ایران در برجام عقبنشینی کند!
آری! اینستکس «بازیچه» بود، زیرا محصولی تاکتیکی برای «حفظ تعهدات برجامی ایران» محسوب میشد و حتی ایجاد و تولد آن معلول همافزایی استراتژیک – تاکتیکی آمریکا و اتحادیه اروپایی بود. از سوی دیگر، اینستکس به اندازهای «چرند» بود که حتی در ادبیات ظاهری مقامات اروپایی، از یک «رود خروشان» تبدیل به یک «تشت بدون آب» شد! مقامات اروپایی ناگهان یادشان افتاد حداقل 80 درصد اقتصاد اتحادیه اروپایی در دست بخش خصوصی است و حتی ظرفیت 20 درصدی اقتصاد دولتی نیز نمیتواند در خدمت تأمین منافع ایران در برجام قرار گیرد! همچنین اروپاییان در یک لحظه متوجه شدند نمیتوانند شرکتهای بزرگ، متوسط و حتی کوچک خود را وادار به تجارت با ایران کنند، زیرا آنها از تحریمهای ثانویه و یکجانبه آمریکا هراسانند! همه اینها در عرض «یک لحظه» و البته پس از ماهها مانور اروپاییان بر سر «اینستکس» به ذهن آنها رسید(!) گویا متقلبان و حیلهگرانی نظیر مکرون، مرکل و بوریس جانسون به یکباره متوجه ساختار اقتصادی- تجاری اروپا شده بودند!
«اینستکس» خطکش و معیاری برای سنجش «صداقت اروپاییان» در برجام و «راستیآزمایی ادعای استقلال آنها» بود! اتحادیه اروپایی در هر دوی این موارد با نمره «صفر» مردود شد. اکنون مقامات اروپایی نسبت به سالهای 2017، 2018 و 2019 میلادی، رویکرد علنیتری را در تقابل با کشورمان در پیش گرفتهاند؛ آنها رسما پیشنویس قطعنامه ضدایرانی آژانس را تهیه کرده و از گزینه «تمدید محدود تحریم تسلیحاتی ایران» دفاع میکنند! همچنین مکرون و مرکل خود را موظف میدانند جهت پر کردن برگه گزارش کار خود که به صورت مرتب برای کاخ سفید میفرستند، هر از گاهی سخنی درباره لزوم ایجاد محدودیتهای نظامی و منطقهای علیه ایران بر زبان آورند. شاید دیگر نیاز نباشد از «عیار» اتحادیه اروپایی سخنی به میان آوریم. ارزش اتحادیه اروپایی و سیاستمداران ارشد آن، در بهترین وضعیت ممکن، به اندازه همان «اینستکس» است!
از آنجایی که عضو سازمان ملل هستیم باید حرکتها و تصمیمات بینالمللی را با حفظ منافع ملی کشورمان بپذیریم. یکی از آن قواعد بینالمللی لوایح FATF است که دولت آن را تصویب و به مجلس دهم فرستاد و مورد تصویب مجلس نیز واقع شد. اما در شورای نگهبان ایراداتی گرفته شد و چون بعد از دوبار مورد ایراد واقع شدن، مجلس درصدد رفع ایراد شورای نگهبان برنیامد، برای بار سوم به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارسال شد. مجمع هم قانونا یا باید حق را به مجلس دهد یا به شورای نگهبان و فصل الخطاب باشد و اختلافنظر بین شورای نگهبان و مجلس را حل کند.
ولی حدود دو سال مصوبه را بین زمین و آسمان نگه داشتند و بدین ترتیب مجمع حالت فصل الخطابی خود را از دست داد. به نظر میرسد مصداق اینکه میگویند «از قضا سرکنجبین صفرا فزود» همین است! یعنی جایی که خودش باید فصلالخطاب باشد، متاسفانه مساله را به صورت غیرقابل حل به شورای نگهبان بازگرداند.
آن زمان بارها خیلی از دلسوزان کشور بر اینکه این مساله چگونه حل میشود، تاکید و یادآور شدند، در صورت عدم تصویب، کشور در لیستسیاه قرار خواهد گرفت تا جایی که حتی دوستان نزدیک ما هم نمیتوانند مبادلات بانکی داشته باشند. و حالا به گفته رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین، در حال حاضر عملا هیچ مبادله بانکی با روسیه و چین نداریم و اگر فردی با پاسپورت ایرانی در این کشورها درخواست خدمات بانکی کند از ارائه آن خودداری میشود. یک وقت هست که آمریکا کشورمان را تحریم میکند و طبیعتا کشوری مثل چین ممکن است بهرغم تحریم آمریکا به خواست خود با ایران مبادلاتی داشته باشد.
درواقع ممکن است برخی کشورها از آمریکا نترسند و با ما مبادلات اقتصادی داشته باشند که مهم است ولی مهمتر از آن این است که به دست خودمان گرفتاری برای خودمان درست میکنیم. اگر به مجموعه FATF نپیوندیم هیچ کشوری نمیتواند با ما ارتباط برقرار کند چون جزو مجموعه مقررات سازمان ملل و دنیاست. ولی متاسفانه «گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من، آنچه البته به جایی نرسد، فریاد است». هرچه گفته شد، آقایان هیچ توجهی نکردند. این درحالی است که در جنگ تحمیلی هشتساله همه مردم و مسئولان در جنگ نقش مثبت و یاریرسان داشتند و تعداد زیادی از مسئولان در جنگ به شهادت رسیدند، جانباز یا آزاده شدند.
تعداد زیادی فرزندان مسئولان هم به میدان جنگ رفته و شهید و جانباز شدند چون جنگ را با پوست و گوشت و استخوان خود درک میکردند ولی جنگ اقتصادی را اعضای مخالف FATF درک نکردند. آن زمان جنگندههای عراقی تا تهران را هم بمباران میکرد و همگان جنگ را احساس میکردند ولی امروز جنگ اقتصادی به خانوادههای مسئولان و فرزندانشان سرایت نکرده. فرزندانشان در جنگ اقتصادی یا لطمه نخوردند یا در خارج از کشور بهترین زندگیها را دارند. بهرغم دلسوزیهای عدهای بعد از دوسال جاییکه خودش باید فصلالخطاب باشد و مشکل را حل کند، قدم جدی در جهت حل مشکل برنداشت و استخوان را لای زخم نگه داشت.
مجمع تشخیص مصلحت نظام باید جواب دهد و بگوید چه باید کرد؟ ملت که همه فداکاریهای خود را کرد، دولت لایحه داد و بر آن اصرار کرد و مجلس دهم هم تصویب کرد. مجمع تشخیص مصلحت نظام هم با عدم تصویب FATF گویی تحریمی بر تحریمها افزود. بنابراین الان توپ در میدان مجمع است که هم باید نسبت به گذشته و عدم تصویب اظهارنظر کند و هم برای آینده راهکار ارائه دهد درحالیکه همه دستاندرکاران نگران عقوبت عدم تصویب بودند ولی موثر واقع نشد.
مقام معظم رهبری در یک راهبرد هوشمندانه، به موازات تشکیل دولت یازدهم و تبدیل موضوع مذاکره با امریکا به مطالبه ملی (برای حل مشکلات و چرخیدن چرخ اقتصاد)، «گفتمان انقلابیگری» را به عنوان اصلیترین راهبرد مقابله با آفات و چالشهای نظام اسلامی در دوران پسامذاکره (و پسابرجام) مطرح کردند. در تبیین گفتمان انقلابی همین بس که آنچه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی در خشت خامِ تن دادن به مذاکره با شیطان میدیدند، دولتمردان در آینه برجام نمیدیدند. طرح «گفتمان انقلابی و انقلابیگری» از سوی حضرت آقا بهعنوان تنها راه حراست از ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی در برابر نفوذ جریانی (بهعنوان گلابی و میوه شجره نامیمون مذاکره با شیطان) و جلوگیری از تحریفگری عناصر و جریانهای جامانده از حرکت انقلاب مطرح و در دستور کار جبهه انقلابی قرار گرفت.
رهبر معظم انقلاب در تاریخ ۱۴ خرداد ۹۴ نیز صراحتاً تحریف امام راحل را به منزله تحریف انقلاب و اهداف نظام دانسته و فرمودند: «اگر ملّت ایران بخواهد به آن هدفها (آرمانهای امام و ارزشهای کلیدی نظام اسلامی) برسد، بخواهد این راه را ادامه بدهد، باید راه امام بزرگوار را درست بشناسد، اصول او را درست بشناسد، نگذارد شخصیت امام را تحریف کنند، که تحریف شخصیت امام، تحریف راه امام و منحرف کردن مسیر صراط مستقیم ملّت ایران است. اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملّت ایران سیلی خواهد خورد.
در واقع حضرت امام خامنهای به خوبی میدانستند و میدیدند که هدف امریکا از مذاکره با ایران گشودن راه نفوذ در ارکان جمهوری اسلامی و تحریف اهداف نظام و انقلاب است. امریکای تبهکار و شرور، پس از سه دهه خصومت علنی و ناکام ماندن همه طرحهای براندازانه خود، با روی کار آمدن دولت روحانی در ایران با نشان دادن چراغ سبز مذاکره و تعامل مسیر خود را برای عملیاتی شدن «راهبرد نفوذ و تحریف نظام اسلامی» هموار کرد. امریکاییها بر اساس تجربه دریافته بودند که:
۱ - تحریمها، تهدیدها، داعش سازیها و... به هیچ وجه مانع از پیشرفت ایران نشده است.
۲ - تحریمها و تهدیدهای نظامی و عملیات اطلاعاتی و سیاستهای سخت افزارانه و نرم افزارانه آنها و طراحی و اجرای فتنههای متعدد (از جمله فتنه ۸۸) ثبات ایران به هم نزده است.
۳ - تحریمها و اقدامات خصومتآمیز آنان سبب افزایش اعتبار منطقهای و گسترش عمق استراتژیک ایران شده و حمایتهای بیشتر محور مقاومت از ایران را در پی داشته است.
٤ - تحریمها و شدیدترین سیاستهای خصمانه و سخت گیرانه آنها، مانع از پیشروندگی ایران در زمینه تولید سلاح و مهمات بهویژه سلاح موشکی نشده است.
۵ - راهبرد ایران هراسی و اسلام هراسی هم باعث مهار ایدئولوژی الهام بخشی در منطقه غرب آسیا و عمق استراتژیکی ایران نشده است.
۶ - گزینه جنگهای نیابتی هم در منطقه همگی به نفع جمهوری اسلامی ایران تمام شده و موقعیت ایران را در منطقه تثبیت و مستحکم نموده است.
امریکا اینک هدف خود را از پروژه نفوذ بر تحریف نظام اسلامی جهت تأثیرگذاری هر چه بیشتر تحریمها به منظور عصبانی کردن مردم و فروپاشی از درون متمرکز نموده است. حقیقت این است که تحریف و تحریم نسبت به هم تقدم و تأخر زمانی دارند، به این معنا که اگر خط تحریم شکست بخورد بیشک خط تحریف هم شکست خواهد خورد و بالعکس اگر خط تحریف شکست بخورد قطعاً تحریمها بیاثر و با شکست مواجه خواهد شد. اما در شرایطی که چهار دهه است که خط تحریم کم اثر (اگر نگوییم بی اثر) بوده، خط تحریف بر خط تحریم تقدم یافته و به عنوان مقدمه اثربخشی تحریمها مطرح است.
دشمن خط تحریف را فقط از طریق استمرار و گسترش نفوذ در بین تودههای مردمی مؤثر میداند و بر این مبنا بعد از مدل سازی و پیروزی نمایی برای خواص غربگرا، غرب اندیش، غرب باور و یا غرب پرست به تغییرذائقه تودگانی و تصرف ساحات شیوه زیستن و سبک زندگی مردم (Life Style) پرداخته است. تجلی فرهنگی نفوذ با نمادهای سبک زندگی امریکایی (American Life Style)، فروپاشی سیاسی و اجتماعی انقلاب اسلامی است و در این پروژه به غایت خطرناک، با «مک دونالدیزه کردن» و «والت دیزنی» و «باربی» وارد عمل شده است.
تحریف از طریق نفوذ معطوف به سه فاز: الف: بینشی (شناخت) ب: گرایشی (عواطف و امیال) و ج: کنشی (رفتار) است، مثلا از مصادیق نفوذ سیاسی ناظر به بینشهای دولتمردان: پل زدن از مسئله هستهای به توان دفاعی و موشکی و مسائل منطقهای در راستای سیاستهای مقاومت زدایی و اسلامستیزی امریکاست ویا از نمونههای نفوذ فرهنگی ناظر به گرایشات مردم، ایجاد علقه در ضمیر ناخودآگاه مردم (با تأکید بر طبقه ثروتمندان و اشراف) به سمت نمادهای مصرفی و تبرّجی سبک زندگی امریکایی و اروپایی- مسیحی است که «فراموشی خدا»، «مصرف گرایی افراطی»، «حاکمیت رسانه ها»، «فروپاشی خانواده» و «پوچی ناشی از بحران هویت» از مؤلفههای پنج گانه اصلی جهانی شدن فرهنگی آن است.
به یاد داریم که اوباما از ۱۵ سال زمان برای تحریف بینش، افکار و رفتار نسل سوم و چهارم انقلاب تحت عنوان روح برجام یاد کرده بود و این موضوع همان خط تحریف است که اینک پس از حدود هشت سال از مذاکره منتهی به برجام، معتقدند که بررسی بازخورد تحرک جوانان در شبکهها و فضای مجازی، خط تحریف نتیجه بخش بوده و باید با قوت بیشتر ادامه یابد.
از این روست که مقام معظم رهبری بر مقابله با خط تحریف بهعنوان مقدمه خنثی سازی و بیاثر کردن تحریمها نام بردند. تحقق تدبیر هوشمندانه رهبری مستلزم آن است که به همان اندازه که امریکا در موضوع نفوذ و خط تحریف به صورت هدفمند و بلند مدت نگاه کرده است ما نیز در برخورد با خط تحریف بهصورت هوشمندانه، عالمانه و منطقی عمل کنیم و پیش بینی میشود برخورد غیرعلمی با پروژه نفوذ و تحریف بیش از آنکه موجب تضعیف خط تحریف شود به نفع دشمن تمام شده و آب به آسیاب دشمن ریخته شود.
حسن روحانی روز گذشته در جلسه ستاد ملی مقابله با کرونا گفت که «باید تا فرا رسیدن زمانی که واکسن قابل قبول در دسترس قرار گیرد، اقدامات سختگیرانه ادامه یابد.» این در حالی است که طبق اعلام موسسات تحقیقاتی در جهان واکسن کرونا تا سال 2021 به دست مردم نخواهد رسید، این به معنای آن است که ایران حداقل تا یک سال آینده با این اپیدمی دست و پنجه نرم میکند. در کنار این مشکل، مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمها و البته مشکلات ساختاری اقتصاد، چشمانداز مثبتی را برای سامان اقتصاد کشور ترسیم نمیکند.
نکته اساسی اما همزمانی این مشکلات در یک سال آینده با انتخابات ریاست جمهوری پیش روی ایران است. در حالی که دولت امیدوار است بتواند از برگ برنده انتخابات آمریکا و پیروزی بایدن برای عبور از مشکل تحریم عبور کند اما به واقع انباشت مشکلات اقتصادی به اضافه تاثیر احتمالی کم بازگشت ایالات متحده به برجام در کوتاهمدت، همچنان دولت روحانی را در معرض نارضیاتی عمومی از شرایط قرار خواهد داد. این شرایط چشمانداز انتخابات 1400 را پیچیدهتر از پیشبینیهای مرسوم خواهد کرد. شانس رایآوری اصلاحطلبان و اعتدالگرایان در این شرایط پایین میآید و البته اصولگرایان همانند انتخابات مجلس در اجماع با چالش روبهرو هستند. درمجموع اما شرایط ایجاد شده در اقتصاد کار را برای هر دولتی بعد از این دولت سخت خواهد کرد. چه بسا با روی کار آمدن یک دولت رادیکال در مواضع بینالمللی، عملاً نمیتوان چشماندازی از گشایش روابط خارجی درنظر گرفت. ناگفته پیداست که مشکلات اقتصادی کشور در حال حاضر متاثر از دو متغیر اساسی کرونا و تحریمهاست که هر دوی آن حداقل تا یک سال آینده با کشور همراه خواهد بود.
در این شرایط به نظر میرسد دولت به جز تکیه بر برگ برنده خود یعنی انتخابات آمریکا، با تدوین یک برنامه دقیق و کارشناسی بتواند تا حد ممکن کرونا را کنترل کند. به نظر میرسد دولت ناگزیر است به جای اقدامات مقطعی و اعوجاج در تصمیم گیریها درخصوص کرونا و کم کردن آثار آن بر سلامت و معیشت مردم، باید برنامهای یک ساله تا پایان کار خود تدوین و اجرا کند.
آنچه مشخص است، دولت به دلایل مختلف از جمله ملاحضات اقتصادی نتوانسته عملکرد مطلوبی در کنترل این اپیدمی داشته باشد. از سوی دیگر اقداماتی مانند برگزاری کنکور و ... نیز نشان از درنظر گرفتن همین دست از ملاحظات است که علیرغم هشدار متخصصان برگزار و ادامه خواهد یافت.
درهم تنیدگی کرونا، تحریم، اقتصاد و انتخابات 1400 موضوعی است که مانند زنجیر به هم پیوسته میتواند چشمانداز کشور را طی یک سال آینده به طور کامل تغییر دهد. منافع مردم مهمترین رکن اساسی این به هم پیوستگی است که قربانی میشود و البته کلید آن شاید در دستان دولت باشد. درواقع یک سال پایانی ریاست جمهوری حسن روحانی شاید منحصربهفردترین سال پایانی یک دولت است که برعکس سایر دولتها لازم است تا با قدرت بیشتری برای آن برنامه داشته باشد. لازم به یادآوری است که این برنامه باید توام با قاطعیت و به دور از ملاحظات اجرایی شود. بیتردید شاید سال پایانی قرن یکی از حساسترین و خطرناکترین سالها برای چشمانداز اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور باشد که از همه مقاطع حساس یاد شده در طول این چند دهه اثرگذارتر باشد.
گرانی های افسار گسیخته و کمرشکن امان مردم را بریده، با افزایش چند باره قیمت خانه ها و اجاره ها، حالا نه تنها خانه دار شدن بلکه برای عده زیادی پیدا کردن مسکن اجاره ای مناسب، به آرزو بلکه رویا تبدیل شده است. اقدامات و تصمیمات اخیر و دیرهنگام دولت هم برای کنترل و مهار و کاهش قیمت ها تاثیر چندانی نداشته است.
بازار خودرو نیز حتی پس از کارهایی که انجام شد همچنان در جاده گرانی می تازد. بیکاری، تورم، بی ثباتی بازار و قیمت ها، عدم تناسب درآمد با هزینه ها و ... که البته و انصافا «کرونا» بر شدت این مشکلات و فراگیرتر شدن آن افزوده و زندگی را برای مردم خصوصا دهک های پایین بسیار سخت کرده است. مشکلاتی که اشاره شد اکثر مردم با گوشت و پوست خود کاملا حس می کنند و برخی از مسئولان نیز شمه ای از آن را درمی یابند اما نکته اساسی، چرایی و چگونگی و علل به وجود آمدن و تشدید این مشکلات برای مردم است.
نقش و سهم مسئولان در گرانی ها
1 – همیشه گفته ام و نوشته ام که یکی از اساسی ترین عوامل ایجاد و تشدید مشکلات در زمینه های گوناگون اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی کشور، فاصله گیری و دوری مسئولان از مردم، گرفتن تصمیمات پشت درهای بسته و مبتنی بر بولتن ها و گزارش های اداری، زندگی نکردن و هم نفس نبودن مسئولان با آحاد مردم است. برای این که مطلب به درازا نکشد، کوتاه و مختصر از آنانی که در سطوح مختلف، اداره کشور به دست آنان است از روسای قوا گرفته تا وزرا و نمایندگان و مدیران کل و قضات و حتی برخی روسای ادارات و سازمان ها که بعضی هاشان آن چنان باد به غبغب دارند و گاه بیش از یک مسئول و «حاجب» برای دفتر خود گمارده اند تا چه حد رفتار، منش، برخورد، ایثار و عشق خدمت به دین و ملت و میهن در وجودشان شعله می کشد، چه نسبت و تشابهی به عزیزان و بزرگواران همچون رجایی و باهنر و ... دارند؟!
پرواضح است که دوری برخی مسئولان و بیگانگی آنان با واقعیت ها و مشکلات جدی مردم و به تبع آن نبود تصمیم سازی ها و تصمیم گیری های درست و به هنگام یکی از عوامل اصلی معضلات موجود و تشدید آن هاست.
2 – درگیر مسائل روزمره شدن و اسارت در «حال و امروز» و نبود نگاه و تفکر آینده نگرانه مبتنی بر دانش «آینده پژوهی» عامل موثر دیگر در ایجاد و تعمیق مشکلات است. مصداق بارز، همین بی ثباتی بازار و گرانی های پی در پی و افسار گسیخته! و قیمت های نجومی و بی حساب و کتاب خانه ها و اجاره ها و ...
سوال اساسی این است مگر مشکلات یک شبه ایجاد می شود و آیا مسئولان و خصوصا مدیران اجرایی با توجه به شرایط کشور و کوتاهی های جدی کسانی مانند آقای آخوندی که وزیر مسکن و شهرسازی بودند نمی توانستند بفهمند که لااقل آینده نزدیک و چند سال پیش روی حوزه مسئولیت شان چگونه خواهد بود؟ که اگر توان چنین محاسبه و درک حداقلی را نداشتند وای بر آنان و کسانی که این ها را بر کرسی مسئولیت نشاندند و همچنین وای بر آنان که استیضاح نکردند و اگر کردند دوباره رای اعتماد دادند؟! و اگر چنین افرادی می دانستند و می فهمیدند که چه انفجار قیمتی و گرانی های کمرشکن پیش رو است و اقدامی در خور نکردند قصورشان بوی خیانت می دهد!
3 – نبود نظارت به موقع و به هنگام و برخورد موثر از سوی سازمان های متعدد و عریض و طویل نظارتی بر امور جاری کشور از جمله گرانی های سرسام آور که خود بحثی مفصل دارد از دیگر عوامل جدی و تاثیرگذار بر افزایش مشکلات از جمله مسائل و معضلات اقتصادی کشور است. این همه البته از ضعف جدی بعد نظارتی مجلس خصوصا مجلس گذشته حکایت می کند.
4 – دلبستگی به «برجام نافرجام» و کم انگاشتن ظرفیت ها و توان داخلی و کم اعتمادی به تخصص، تجربه، مهارت و خصوصا انگیزه جوانان و عاشقان خدمت به کشور و البته کم توجهی و گاه بی توجهی به مشکلات کارگاه ها و صنایع تولیدی و ... قوانین و بخشنامه های «خلق الساعه» و گاه فقط دست و پاگیر و دردساز و ضد رونق و «جهش تولید» نیز از دیگر عوامل تشدید گرانی ها و مشکلات اقتصادی است.
5 – واردات گاه بی رویه و بی حساب و کتاب و غیر هدفمند و غیرضروری، مشکلات گمرکات و ترخیص کالا خصوصا مواد اولیه که بعضا به تعطیلی تولیدی ها و صنایع بزرگ و کوچک انجامیده نیز در عداد تشدیدکننده های مسائل و معضلات اقتصادی است.روشن است که آن چه برشمرده شد و بسیاری از مسائل دیگر که تاثیر به سزایی در ایجاد و تعمیق مشکلات دارد با عزم جزم و تصمیم های جدی، درست و به موقع مسئولان قابل رفع است که امیدواریم عزم مسئولان دلسوز هر روز بیش از گذشته برای حل مسائل جزم تر و اراده شان برای خدمت صادقانه و موثر به مردم استوارتر شود.اما حقیقتا دور از انصاف و وجدان و اخلاق است که سهم و نقش بدخواهان و دشمنان مردم در به وجود آمدن و گسترش مشکلات را نادیده بگیریم.
نقش و سهم دشمنان مردم
همه ما مردم و خصوصا جوانان کشورمان و البته مسئولان باید به دشمنی سابقه دار، متعدد، پرشمار و کاملا هدفمند رژیم های سلطه گر فرامنطقه ای خصوصا دولتمردان آمریکایی و به ویژه ترامپ در دو سال گذشته نگاهی عمیق تر پیدا کنیم و از خودمان بپرسیم هدف این همه دشمنی و بدخواهی های پی در پی چیست؟
چراغ سبز و حمایت های جدی حامیان صدام در هشت سال جنگ تحمیلی علیه مردم و تحمیل بیش از هزار میلیارد خسارت در آن زمان به کشورمان (به روایت یکی از بزرگان انقلاب مرحوم هاشمی رفسنجانی) و به شهادت رسیدن بیش از 230 هزار نفر از رزمندگان سلحشور و غیورمردان این سرزمین، کشتار و قتل عام 290 زن و کودک و پیر و جوان بی گناه در جریان حمله ناو وینسنز به هواپیمای مسافربری ایرباس ایران بر فراز آب های نیلگون خلیج فارس در محدوده حریم مرزهای کشورمان و دادن مدال افتخار به «فرمانده جانی این ناو»، تحلیل تحریم های گوناگون، فشارهای سیاسی متعدد، حمایت از منافقین تروریست و نادیده گرفتن جنایت های آنان در به خاک و خون کشیدن بیش از 17 هزار انسان بی گناه اعم از مسئول و مردم کوچه و بازار، بدعهدی و بی توجهی به قرارداد بین المللی برجام مورد تایید شورای امنیت سازمان ملل و پشت پا زدن به همه مفاد و تعهدات ذکر شده دراین قرارداد، تهدید دیگر امضاکنندگان این تعهدنامه که چند سال وقت برای تنظیم و امضای آن صرف شد، تشدید تحریم های به قول خودشان فلج کننده علیه کشورمان، حتی تحریم دارو، جلوگیری و مانع تراشی برای صادرات و فروش نفت، بلوکه کردن میلیاردها دلار از سرمایه این مردم در آمریکا، ترغیب و البته تهدید کشورهایی از جمله کره جنوبی به بلوکه کردن و پس ندادن میلیاردها دلار پول و سرمایه کشورمان، حمایت های جدی مستقیم و غیرمستقیم از خونخواران داعشی، ترور ناجوانمردانه قاسم سلیمانی آن سردار دل های ایرانیان و مسلمانان و بلکه آزادگان جهان و الگو و اسطوره و نماد اخلاص و شجاعت و ایثارگری و همراهانش و اخیرا ایجاد مزاحمت دو جنگنده آمریکایی برای هواپیمای مسافربری ایران در مسیر پرواز از تهران به بیروت از جمله مصادیق روشن و بارز و البته آشکار دشمنی های مدعی کدخدایی جهان علیه مردم کشورمان است و چه بسیار دشمنی های پشت پرده و نهان که نظام سلطه به رهبری آمریکا با همکاری برخی کشورهای اروپایی و رژیم های متحجر و شیخک های منطقه علیه مردم ما اعمال می کنند که این همه فشار و دشمنی علیه ایران سرافراز و مستقل نه فقط تلاش برای تضعیف کشور و نظام، بلکه شکستن اراده و غرور ملی ایرانیان و سرتعظیم فرود آوردن یک ملت بزرگ و غیور در برابر نظام سلطه و زانو زدن در مقابل زور و ظلم و تجاوز و برده داری نوین هدف اصلی دشمنان ایران است که این رویایی پریشان و آرزویی دست نیافتنی برای همه بدخواهان و دشمنان مردم ایران است.البته تا آن زمان که توکل مردم همچنان به خدا باشد و همتشان والا و اراده هایشان استوار و پایبندی شان به خون شهدای شان مستحکم تر و انسجام و وحدت ملی شان استوار و قدرت نرم و سخت کشورشان در تمامی زمینه های علمی، اقتصادی، امنیتی، دفاعی و فرهنگی روزافزون باشد و صد البته که برای گذر از مشکلات و بحران ها و حل مشکلات و حرکت به سمت قله ها باید مسئولانی داشته باشیم همدم و هم نفس با مردم و اهل زندگی در بین آحاد جامعه، مسئولانی فهیم، مدبر، دلسوز، آینده نگر، مومن به آرمان های اسلام و انقلاب، وفادار به خون شهیدان، از خود گذشته و ایثارگر، پیمان نشکن و حرمت نگاه دار رای و اعتماد مردم و سوگندهایی که به قرآن برای سربلندی و اعتلای کشور خورده اند نه مسئولانی هر چند کم شمار متفرعن، خودخواه، مسئولیت ناپذیر، بی عرضه و نالایق و بی توجه و کم توجه به مشکلات اساسی مردم و ناشنوای بغض های فروخورده یک ملت بزرگ و سلحشور و سرافراز و نجیب و مقاوم و عاشق وطن و نه مسئولانی هر چند کم شمار که خدای ناخواسته، همراه با دشمنان خارجی ملت لبه دوم قیچی قطع و بریدن عزم و اراده استوار مردم باشند پس باید بغض های فروخورده این ملت بزرگ و مقاوم و سلحشور و سرافراز و عاشق دین و میهن را به گوش جان بشنویم تا راه رسیدن به قله های رشد و تعالی و پیشرفت و سعادت مردم و ایران عزیزمان هموارتر شود.
ارسال نظرات