گزارش تحلیلی از یک دوراهی سیاسی
وضعیت اردوگاه سیاسی اصلاحات خوب نیست.
پایگاه رهنما:
وضعیت اردوگاه سیاسی اصلاحات خوب نیست. این گزاره از مدتها پیش و حتی از سوی خود اصلاحطلبان بهکرات مطرحشده است، اما استعفای هفته گذشته موسوی لاری از شورای عالی اصلاحطلبان، همچون تلنگری بود که دیوارهای سست حفظ ظاهر را فروریخت و عمق مشکلات این جریان را نمایان کرد. عبدالواحد موسویلاری، نایبرئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان در نامهای خطاب به محمدرضا عارف، رئیس این شورا استعفای خود را اعلام کرد؛ «شما خود به شرایط جسمی بنده واقفید و در گذشته نیز کراراً به عرض دوستان رسانده بودم که به دلیل شرایط جسمی امکان تداوم مسئولیت و ایفای نقش ندارم؛ لذا بدینوسیله استعفای خود را به حضرتعالی، اعضاء محترم هیئترئیسه و اعضای محترم شورا تقدیم میدارم... تا چند هفته دیگر عمر مجلس دهم به پایان میرسد و مجلس دیگر باحال و هوایی متفاوت پا به عرصه وجود مینهد. دولت فعلی نیز آفتابش بر لب پشتبام است و هر چه بود و هر چه هست به ماههای پایانی خود نزدیک میشود.»
نایبرئیس شورای عالی اصلاحطلبان در ادامه نوشت: «در چنین شرایطی نباید از بازنگری در ساختار و سازوکار نهادهای اجماعی اصلاحطلبان در عرصههای گوناگون غفلت نمود.» او در نامه استعفای خود، شرایط جسمی را بهانه این تصمیم عنوان کرد، اما وقتی از لزوم برخی بازنگریها گفت، نشان داد که مسئله فراتر از کسالت شخصی است و اردوگاه اصلاحات دچار کسالتی زودگذر که نه بلکه درگیر بیماری وخیمی است. یکی از روزنامههای اصلاحطلب در توصیف این وضعیت مینویسد: «اصلاحطلبان حالا به جبر این شکستِ ناگزیر، بیرون گود مانده و دستکم تا بخواهند فرصت دارند تا ایرادهای ریزودرشتشان را رفعورجوع کنند و پایههای جنبش و گفتمان سیاسی متبوعشان را ترمیم و بازسازی. این، اما نیازمند عزمی جدی است و البته ابزار و لوازم مقتضی. اینکه اصلاحطلبان عزمشان برای بازسازی گفتمانی، جزم است یا نه به خودشان مربوط است و کسی لااقل از حالا که هنوز یک ماه مانده تا آغاز به کار دوره چهارساله مجلس اصولگرای یازدهم، نمیداند آنها چه خواهند کرد؛ اما آنچه معلوم است این بازسازی گفتمانی، پیش و بیش از هر چیز نیازمند روح تازه و نیرویی جوان و پویاست و این مهم محقق نمیشود مگر با خالی کردن میدان از سوی قدیمیها برای جوانان و به نفع جوانی و پویایی اصلاحات.»
پسلرزههای یک استعفا
استعفای لاری رخدادی بود که دومینووار در حال رقم زدن رخدادهای بعدی است. برخی از احتمال استعفای عارف میگویند و برخی دیگر از انحلال شورای عالی اصلاحطلبان. روزنامه سازندگی ارگان رسمی حزب کارگزاران، درباره احتمالات پیش رو مینویسد: «بعد از بالا گرفتن انتقادات به عملکرد شورای عالی اصلاحطلبان، بالاخره اولین ترکها به بدنه این شورا با استعفای موسوی لاری نایبرئیس آن رقم خورد. این استعفا پس از شکست اصلاحطلبان در انتخابات مجلس و افزایش انتقادات از محمدرضا عارف رئیس این شورا صورت میگیرد. برخی از اصلاحطلبان معتقدند که اصلاحات باید اصلاح شود و شورای عالی سیاستگذاری که از یک مقام ستادی به یک حزب تبدیل شده بود، بازسازی شود و ذیل احزاب قرار گیرد. با استعفای موسوی لاری از شورای عالی اصلاحات، قدم اول برای بازسازی اصلاحات برداشته شد. قدم بعدی نیز میتواند استعفای محمدرضا عارف و سپردن این مسئولیت به فردی است که آشنا به سیاست و کار تشکیلاتی باشد.»
خانهتکانی جواب میدهد؟
یدالله طاهرنژاد، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی در گفتوگویی با خبرگزاری ایرنا درباره استعفای عبدالواحد موسوی لاری، نائب رئیس شورای عالی سیاستگذاری جبهه اصلاحطلبان، گفته است: «شورایعالی سیاستگذاری از دو طیف نمایندگان احزاب و اشخاص حقیقی تشکیل شده است که بعضاً هماهنگی و سازگاری لازم در ارتباط با موضوعات کلان ملی را نداشتند.».
اما در ادامه طاهرنژاد که خود روزگاری رئیس کمیته استانهای این شورا بوده است به ایرنا گفت: «شورای عالی سیاستگذاری را مسئول نرسیدن اصلاحطلبان به تصمیم واحد در انتخابات مجلس است و این شورا باید این مسئولیت را بپذیرد و به تاریخ پاسخگو باشد؛ بنابراین اصلاحطلبان به اصلاح ساختار و شورای مذکور به خانهتکانی نیاز دارند.» آیا خانهتکانی ساختاری در این جبهه میتواند باعث عبور از این شرایط شود و جبهه اصلاحات را درمان کند؟
پایان مأموریت رحم اجارهای
اصلاحطلبان در مواجهه با وضعیت پیچیده و بغرنج خود راهی را در پیشگرفتهاند که به نظر نمیرسد نجاتبخش آنان باشد. عبدالله ناصری از فعالان این جبهه چند سال پیشگفته بود دولت رحم اجارهای اصلاحطلبان است. وی بعدها در گفتگویی پیرامون مطرحشدن مسائلی مانند رحم اجارهای در مورد دولت یازدهم گفت: «بحث رحم اجارهای برای روحانی یک پیام باطنی داشت و آن اینکه آقای روحانی بداند که سازمان رأی وی در سال ۹۲ اصلاحطلبان بودند.»
اظهارات این روزهای چهرههای اصلاحطلب نشان میدهد احتمالاً از منظر آنان مأموریت رحم اجارهای پایانیافته است. آنها میگویند در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ دیگر با نامزد قرضی به میدان نخواهند آمد و نامزد اختصاصی خود را معرفی خواهند کرد؛ اما آیا مشکل جبهه اصلاحات با معرفی نامزد اختصاصی حل خواهد شد؟
دوراهی سرنوشتساز
نگاهی به رخدادهای سیاسی چند سال اخیر نشان میدهد، تعویض اسامی و ساختارهای ظاهری در اردوگاه اصلاحات نوش داروی وضعیت آنان نیست. اولین گام برای موفقیت و پیروزی، پذیرش شکست است. هنوز عمده اصلاحطلبان حاضر به قبول مسئولیت و نقش خود در شکستشان نیستند و با فرافکنی عالم و آدم از شورای نگهبان و دولت پنهان و بدشانسی روی کار آمدن ترامپ و سیل و زلزله را متهم میکنند، بدون آنکه به کارنامه و عملکرد خود نگاهی بیندازند. البته در این میان عدهای از آنان باهوشتر بوده و اعتراف میکنند که اصلیترین عامل حالوروز جریان اصلاحات، عملکرد و کارنامه آن است.
حال، جبهه اصلاحات بر سر یک دوراهی تعیینکننده است؛ یا میتواند با پذیرش مسئولیت و نقش خود در وضعیت موجود یک تغییر اساسی و گفتمانی در عرصه سیاسی برای آینده خود فراهم سازد و یا راه فرافکنی را در پیشگرفته و بازهم به دنبال راه و روشهایی برود که طی این سالها طی کرده و امروز به انتهای این بست رسیده است. ارائه پیشنهادهایی مانند مذاکره با دولت ترامپ و چشم امید داشتن به انتخابات آمریکا برای روی کار آمدن رئیسجمهوری دموکرات، نشان میدهد حداقل طیفی از اصلاحطلبان هنوز هم حاضر به پذیرش اشتباه بودن راه اعتماد به غرب نیستند. راهی که دوری از مردم و انقلاب از عوارض محتوم آن است و در خوشبینانهترین حالت مانند آدامسی است که فقط چنددقیقهای شیرین است. باید منتظر ماند و دید کدام طیف در این اردوگاه میتواند نظر و ایده خود را به کرسی بنشاند. خانه اصلاحطلبان نیاز به یک بازسازی اساسی و پایهای دارد و با عوض کردن نقش ایوان –مانند استعفای لاری و تغییر ساختار شورای عالی و... - خانه نخواهد شد.
ارسال نظرات